کبوتر با کبوتر، باز با باز | Birds of a feather flock together

تبیین ضربالمثل:
Birds of a feather flock together
«کبوتر با کبوتر، باز با باز؛ کند همجنس با همجنس پرواز»
در پهنهی بیکران زندگی، همانگونه که پرندگان آسمان بر اساس گونه و خویشخویشی گرد هم میآیند، انسانها نیز به سوی همجنس خویش جذب میشوند؛ نه از نظر جسم، بلکه از جنس روح، اندیشه، منش و هدف. این ضربالمثل دیرینه، نه تنها تصویری شاعرانه از طبیعت ارائه میدهد، بلکه حقیقتی روانشناختی، اجتماعی و فلسفی را آشکار میسازد: آدمیان با کسانی همنشین میشوند که پژواک روح خود را در آنان مییابند.
کبوتر، که مظهر آرامش و سادگیست، با کبوتری دیگر پرواز میکند؛ زیرا با باز، که نماد شکوه و تیزپروازیست، نسبتی ندارد. این تمایز نه از سر تفاخر است و نه طرد، بلکه برآمده از تفاوت جوهرههاست. دو انسان، اگرچه همزبان باشند، تا زمانی که همدل نباشند، هممسیر نمیشوند. و آنگاه که دلها در یک تپش بتپند، زبان حتی اگر یکی هم نباشد، تفاهم چون نسیمی لطیف در میانشان جاری میشود.
انسانها آینهی یکدیگرند. هرکس، خواه ناخواه، به سوی کسانی کشیده میشود که یا همارز اویند، یا تصویری از آن چیزیاند که میخواهد باشد. جاهطلبان، به جاهطلبان میل میکنند؛ عارفان، همنشین آرامدلان میشوند؛ دانایان، به دنبال محافل داناییاند؛ و هرکه در پی رشد است، از سایهنشینی با رکودپرستان میگریزد.
این اصل بنیادین، نهفقط در روابط فردی، که در توسعهی اجتماعی، تربیت، تعلیم و فرهنگسازی نیز نقش دارد. جامعهای که دانشپژوهان را با اندیشهورزان پیوند دهد، رشد خواهد کرد. نسلی که با نیکرفتاران همنشین شود، آیندهای روشنتر خواهد ساخت. پس اگر میخواهی بدانی که چه خواهی شد، نیک بنگر که اکنون با که میگردی.
دوستی، همانند انتخاب بادبان برای سفر زندگیست؛ اگر بادبانهایت را به کشتیهای بیمقصد ببندی، هرگز به ساحل نخواهی رسید. اما اگر با کشتیهای استوار همراه شوی، حتی در میان طوفان، راه خواهی یافت. پس انسان عاقل، نه تنها میاندیشد، که دقیق مینگرد با که قدم در مسیر میگذارد.
در نهایت، این ضربالمثل به ما میآموزد که خوی، جذب خوی میکند؛ خرد، به سوی خرد پر میکشد؛ و دلهای ناب، چون ستارگانی هممدار، در آسمان زندگی در مدار یکدیگر میگردند.
پس اگر پروازی بلند میخواهی، با بالدارانی همدل پرواز کن؛ چرا که:
کبوتر با کبوتر، باز با باز؛ کند همجنس با همجنس پرواز.
و این، راز انتخابهای ماست؛ آینهی بیصدای شخصیت ما.
و اگر این حقیقت را در دنیای یادگیری، پرورش مغز، و تعالی ذهنی بنگریم، باز هم درخواهیم یافت که «همجنس با همجنس پرواز» نه فقط قانون طبیعت، بلکه قانون تعلیم و تربیت حقیقی است. در فضای آموزش، آنکه تشنهی رشد است، خود را در میان نخبگان و کنجکاوان جای میدهد. مغزهای پویا، مغزهای پویا را میطلبند؛ ذهنهای بزرگ، در مدار ذهنهای بزرگ میگردند.
برند آیندهنگاران مغز، درست از همین اندیشه سرچشمه میگیرد. رسالت ما فراتر از آموزش واژهها یا مفاهیم است؛ ما بر آنیم که محیطی خلق کنیم که یادگیرندگان با همنوعان فکری خویش پیوند یابند. ما باور داریم که یادگیری، هنگامی شکوفا میشود که افراد، در کنار همجنسهای فکریشان قرار گیرند؛ کسانی که دغدغهی فهم دارند، نه فقط حفظ. کسانی که میخواهند بفهمند که چرا، نه فقط بدانند که چه.
در آیندهنگاران مغز، ما تنها معلم و دانشآموز نمیسازیم، همپرانانی برای پروازهای بلند تربیت میکنیم. ما فضایی میسازیم که در آن، مغزهای متعهد و آرمانگرا، با هم همنشین شوند، با هم بیاموزند، با هم بیندیشند و آینده را بازسازی کنند.
اینجا جایی است که یادگیری، به همزیستی اندیشهها بدل میشود، و دانایی، در جمع اندیشههای همنفس، ریشه میدواند. درست مانند همان بازها و کبوترها، که پروازشان نه از سر اتفاق، که از همذاتپنداری و همافقی است، ما نیز باور داریم که آینده را مغزهایی میسازند که در کنار هم، نه تقلید، که آفرینش را تمرین میکنند.
پس اگر میخواهی آیندهای بسازی که از آن توست، با آنانی همنشین شو که در آسمان فکر، در مدار تو پر میکشند.
و از دل این فلسفه و ایمان، شعاری زاده میشود؛ پروازی در یک جمله:
«با مغزهای بزرگ پرواز کن؛ آینده، جای پرواز همجنسهای بلندپرواز است.»
این است پیام ما در آیندهنگاران مغز: ما برای هر مغز، بالی میسازیم؛ و برای هر فکر، همپروازی همجنس.
