زبان انگلیسی دکتری

مثال‌های جمله‌سازی با واژگان درس‌های 1 تا 3 کتاب 504 همراه با ترجمه فارسی | تمرین تعاملی

فاز پنجم: تمرین جمله‌سازی واژگان کتاب 504 واژه

در این بخش از تمرین‌های واژگان کتاب 504 Absolutely Essential Words، به تمرین جمله‌سازی برای سه درس متوالی از کتاب می‌پردازیم.

برای هر واژه، مثالی دقیق و کاربردی به زبان انگلیسی همراه با ترجمه فارسی روان ارائه شده است. این جمله‌ها به شیوه‌ای تعاملی و در قالب باکس‌های بازشونده طراحی شده‌اند تا یادگیری شما لذت‌بخش، منظم، و هدفمند باشد.

این تمرین‌ها بخشی از آموزش گام‌به‌گام تیم آینده‌نگران مغز به سرپرستی داریوش طاهری هستند و با هدف تقویت حافظه معنایی، جمله‌سازی سریع، و فهم کاربردی واژگان طراحی شده‌اند.

یادگیری را با عمق و معنا تجربه کنید، همراه با آینده‌نگاران مغز.


مثال‌هایی برای واژگان درس اول


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ abandon به‌معنای رها کردن.»
«مثالی برای واژهٔ keen به‌معنای مشتاق یا تیزبین.»
«مثالی برای واژهٔ jealous به‌معنای حسود یا غیور.»
«مثالی برای واژهٔ tact به‌معنای درایت یا نزاکت.»
«مثالی برای واژهٔ oath به‌معنای سوگند.»
«مثالی برای واژهٔ vacant به‌معنای خالی.»
«مثالی برای واژهٔ hardship به‌معنای سختی یا مشقت.»
«مثالی برای واژهٔ gallant به‌معنای شجاع یا مودب.»
«مثالی برای واژهٔ data به‌معنای داده‌ها یا اطلاعات.»
«مثالی برای واژهٔ unaccustomed به‌معنای ناآشنا یا عادت‌نداشته.»
«مثالی برای واژهٔ bachelor به‌معنای مرد مجرد یا مدرک لیسانس.»
«مثالی برای واژهٔ qualify به‌معنای واجد شرایط شدن.»

مثال‌هایی برای واژگان درس دوم


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ corpse به‌معنای جسد.»
«مثالی برای واژهٔ conceal به‌معنای پنهان کردن.»
«مثالی برای واژهٔ dismal به‌معنای غم‌انگیز و تاریک.»
«مثالی برای واژهٔ frigid به‌معنای خیلی سرد.»
«مثالی برای واژهٔ inhabit به‌معنای ساکن شدن یا زندگی کردن در.»
«مثالی برای واژهٔ numb به‌معنای بی‌حس یا کرخت.»
«مثالی برای واژهٔ peril به‌معنای خطر و مخاطره.»
«مثالی برای واژهٔ recline به‌معنای تکیه دادن یا دراز کشیدن.»
«مثالی برای واژهٔ shriek به‌معنای جیغ کشیدن.»
«مثالی برای واژهٔ sinister به‌معنای شوم یا تهدیدآمیز.»
«مثالی برای واژهٔ tempt به‌معنای وسوسه کردن.»
«مثالی برای واژهٔ wager به‌معنای شرط بندی.»

مثال‌هایی برای واژگان درس سوم


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ typical به‌معنای معمولی یا نمونه‌وار.»
«مثالی برای واژهٔ minimum به‌معنای حداقل.»
«مثالی برای واژهٔ scarce به‌معنای کمیاب یا نایاب.»
«مثالی برای واژهٔ annual به‌معنای سالانه.»
«مثالی برای واژهٔ persuade به‌معنای متقاعد کردن.»
«مثالی برای واژهٔ essential به‌معنای ضروری.»
«مثالی برای واژهٔ blend به‌معنای ترکیب کردن یا آمیختن.»
«مثالی برای واژهٔ visible به‌معنای قابل مشاهده.»
«مثالی برای واژهٔ expensive به‌معنای گران‌قیمت.»
«مثالی برای واژهٔ talent به‌معنای استعداد.»
«مثالی برای واژهٔ devise به‌معنای ابداع کردن یا طراحی کردن.»
«مثالی برای واژهٔ wholesale به‌معنای عمده‌فروشی.»

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آراء: 3

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا