زبان انگلیسی دکتری

مثال‌های جمله‌سازی با واژگان درس‌های 10 تا 12 کتاب 504 همراه با ترجمه فارسی | تمرین تعاملی

فاز پنجم: تمرین جمله‌سازی واژگان کتاب 504 واژه

در این بخش از تمرین‌های واژگان کتاب 504 Absolutely Essential Words، به تمرین جمله‌سازی برای سه درس متوالی از کتاب می‌پردازیم.

برای هر واژه، مثالی دقیق و کاربردی به زبان انگلیسی همراه با ترجمه فارسی روان ارائه شده است. این جمله‌ها به شیوه‌ای تعاملی و در قالب باکس‌های بازشونده طراحی شده‌اند تا یادگیری شما لذت‌بخش، منظم، و هدفمند باشد.

این تمرین‌ها بخشی از آموزش گام‌به‌گام تیم آینده‌نگران مغز به سرپرستی داریوش طاهری هستند و با هدف تقویت حافظه معنایی، جمله‌سازی سریع، و فهم کاربردی واژگان طراحی شده‌اند.

یادگیری را با عمق و معنا تجربه کنید، همراه با آینده‌نگاران مغز.


مثال‌هایی برای واژگان درس ده


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ tendency به‌معنای گرایش.»
«مثالی برای واژهٔ underestimate به‌معنای دست‌کم گرفتن.»
«مثالی برای واژهٔ menace به‌معنای تهدید.»
«مثالی برای واژهٔ mount به‌معنای بالا رفتن یا افزایش یافتن.»
«مثالی برای واژهٔ masculine به‌معنای مردانه.»
«مثالی برای واژهٔ feminine به‌معنای زنانه.»
«مثالی برای واژهٔ compete به‌معنای رقابت کردن.»
«مثالی برای واژهٔ victorious به‌معنای پیروز.»
«مثالی برای واژهٔ excel به‌معنای برتری داشتن.»
«مثالی برای واژهٔ dread به‌معنای وحشت یا ترس شدید.»
«مثالی برای واژهٔ numerous به‌معنای بی‌شمار.»
«مثالی برای واژهٔ flexible به‌معنای انعطاف‌پذیر.»

مثال‌هایی برای واژگان درس یازده


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ evidence به‌معنای مدرک.»
«مثالی برای واژهٔ solitary به‌معنای تنها یا انفرادی.»
«مثالی برای واژهٔ vision به‌معنای دید یا چشم‌انداز.»
«مثالی برای واژهٔ frequent به‌معنای مکرر یا پی‌در‌پی.»
«مثالی برای واژهٔ glimpse به‌معنای نگاه سریع یا اجمالی.»
«مثالی برای واژهٔ recent به‌معنای اخیر یا تازه.»
«مثالی برای واژهٔ decade به‌معنای دهه.»
«مثالی برای واژهٔ hesitate به‌معنای تردید کردن.»
«مثالی برای واژهٔ absurd به‌معنای پوچ یا غیرمنطقی.»
«مثالی برای واژهٔ conflict به‌معنای درگیری یا تضاد.»
«مثالی برای واژهٔ minority به‌معنای اقلیت.»
«مثالی برای واژهٔ fiction به‌معنای داستان یا خیال.»

مثال‌هایی برای واژگان درس دوازده


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ ignite به‌معنای شعله‌ور شدن یا آتش گرفتن.»
«مثالی برای واژهٔ abolish به‌معنای لغو کردن یا از میان برداشتن.»
«مثالی برای واژهٔ urban به‌معنای شهری.»
«مثالی برای واژهٔ population به‌معنای جمعیت.»
«مثالی برای واژهٔ frank به‌معنای صریح و رک.»
«مثالی برای واژهٔ pollute به‌معنای آلوده کردن.»
«مثالی برای واژهٔ reveal به‌معنای آشکار کردن یا فاش کردن.»
«مثالی برای واژهٔ prohibit به‌معنای منع کردن.»
«مثالی برای واژهٔ urgent به‌معنای فوری و اضطراری.»
«مثالی برای واژهٔ adequate به‌معنای کافی و مناسب.»
«مثالی برای واژهٔ decrease به‌معنای کاهش یافتن.»
«مثالی برای واژهٔ audible به‌معنای قابل شنیدن.»

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آراء: 2

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا