زبان انگلیسی دکتری

مثال‌های جمله‌سازی با واژگان درس‌های 13 تا 15 کتاب 504 همراه با ترجمه فارسی | تمرین تعاملی

فاز پنجم: تمرین جمله‌سازی واژگان کتاب 504 واژه

در این بخش از تمرین‌های واژگان کتاب 504 Absolutely Essential Words، به تمرین جمله‌سازی برای سه درس متوالی از کتاب می‌پردازیم.

برای هر واژه، مثالی دقیق و کاربردی به زبان انگلیسی همراه با ترجمه فارسی روان ارائه شده است. این جمله‌ها به شیوه‌ای تعاملی و در قالب باکس‌های بازشونده طراحی شده‌اند تا یادگیری شما لذت‌بخش، منظم، و هدفمند باشد.

این تمرین‌ها بخشی از آموزش گام‌به‌گام تیم آینده‌نگران مغز به سرپرستی داریوش طاهری هستند و با هدف تقویت حافظه معنایی، جمله‌سازی سریع، و فهم کاربردی واژگان طراحی شده‌اند.

یادگیری را با عمق و معنا تجربه کنید، همراه با آینده‌نگاران مغز.


مثال‌هایی برای واژگان درس سیزده


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ editor به‌معنای ویراستار.»
«مثالی برای واژهٔ commence به‌معنای آغاز کردن.»
«مثالی برای واژهٔ observant به‌معنای نکته‌سنج.»
«مثالی برای واژهٔ migrate به‌معنای مهاجرت کردن.»
«مثالی برای واژهٔ journalist به‌معنای روزنامه‌نگار.»
«مثالی برای واژهٔ revive به‌معنای احیا کردن.»
«مثالی برای واژهٔ gleam به‌معنای درخشیدن.»
«مثالی برای واژهٔ persist به‌معنای پافشاری کردن.»
«مثالی برای واژهٔ identify به‌معنای شناسایی کردن.»
«مثالی برای واژهٔ famine به‌معنای قحطی.»
«مثالی برای واژهٔ vessel به‌معنای کشتی یا ظرف.»
«مثالی برای واژهٔ hazy به‌معنای مبهم یا مه‌آلود.»

مثال‌هایی برای واژگان درس چهارده


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ thrust به‌معنای پرتاب یا هل دادن با زور.»
«مثالی برای واژهٔ duplicate به‌معنای نسخهٔ مشابه یا کپی کردن.»
«مثالی برای واژهٔ rival به‌معنای رقیب.»
«مثالی برای واژهٔ unruly به‌معنای بی‌نظم و سرکش.»
«مثالی برای واژهٔ opponent به‌معنای حریف یا مخالف.»
«مثالی برای واژهٔ vicious به‌معنای شرور یا بی‌رحم.»
«مثالی برای واژهٔ underdog به‌معنای فرد یا گروه ضعیف‌تر.»
«مثالی برای واژهٔ bewildered به‌معنای گیج و سردرگم.»
«مثالی برای واژهٔ whirl به‌معنای چرخیدن سریع.»
«مثالی برای واژهٔ violent به‌معنای خشونت‌آمیز.»
«مثالی برای واژهٔ brawl به‌معنای نزاع دسته‌جمعی یا درگیری شدید.»
«مثالی برای واژهٔ brutal به‌معنای وحشیانه یا بی‌رحمانه.»

مثال‌هایی برای واژگان درس پانزده


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ mature به‌معنای بالغ یا پخته.»
«مثالی برای واژهٔ alter به‌معنای تغییر دادن.»
«مثالی برای واژهٔ pursue به‌معنای دنبال کردن یا پیگیری کردن.»
«مثالی برای واژهٔ sacred به‌معنای مقدس.»
«مثالی برای واژهٔ revise به‌معنای بازنگری کردن یا اصلاح کردن.»
«مثالی برای واژهٔ unanimous به‌معنای هم‌رأی یا بدون مخالفت.»
«مثالی برای واژهٔ casual به‌معنای غیررسمی یا معمولی.»
«مثالی برای واژهٔ fortunate به‌معنای خوش‌شانس.»
«مثالی برای واژهٔ innovative به‌معنای نوآورانه.»
«مثالی برای واژهٔ pioneer به‌معنای پیشگام.»
«مثالی برای واژهٔ expand به‌معنای گسترش دادن.»
«مثالی برای واژهٔ pledge به‌معنای قول دادن یا تعهد.»

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آراء: 2

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا