مغز و اعصابنوروآناتومی

لیپوفوشین رنگدانه پیری؛ نوریت، انواع لیزوزوم، نوروفیبریل، خارهای دندریتی

امتیازی که به این مقاله می‌دهید چند ستاره است؟
[کل: ۱ میانگین: ۵]

لیپوفوشین چیست

لیپوفوشین یک رنگدانه قهوه‌ای مایل به زرد است که به عنوان یک محصول جانبی از متابولیسم سلولی در سلول‌های بدن تجمع می‌یابد. این ماده عمدتاً از لیپیدها (چربی‌ها) و پروتئین‌های اکسیده شده تشکیل شده و به عنوان یک “مواد زاید” سلولی شناخته می‌شود. لیپوفوشین به مرور زمان در سلول‌ها، به ویژه در سلول‌های غیرقابل تقسیم مانند نورون‌ها و عضلات قلب، انباشته می‌شود.

افزایش تجمع لیپوفوشین معمولاً با پیری و برخی بیماری‌ها مثل بیماری‌های تخریبی عصبی (مانند آلزایمر و پارکینسون) مرتبط است. در واقع، لیپوفوشین به عنوان یک شاخص پیری سلولی در نظر گرفته می‌شود و از آن به عنوان “رنگدانه پیری” نیز یاد می‌شود.


نوریت چیست

نوریت‌ها (Neurites) به زائده‌های عصبی اطلاق می‌شود که از جسم سلولی یک نورون (سلول عصبی) بیرون می‌آیند. این زائده‌ها شامل دو نوع اصلی هستند:

۱. آکسون‌ها (Axons): زائده‌های بلند و نازکی که وظیفه انتقال پیام‌های الکتریکی از نورون به نورون‌های دیگر یا به سلول‌های هدف (مانند سلول‌های عضلانی) را دارند.
۲. دندریت‌ها (Dendrites): زائده‌های کوتاه‌تر و شاخه‌شاخه که پیام‌های الکتریکی را از نورون‌های دیگر دریافت کرده و آن‌ها را به سمت جسم سلولی هدایت می‌کنند.

نوریت‌ها نقش مهمی در برقراری ارتباط بین سلول‌های عصبی و سیستم عصبی به‌طور کلی دارند. رشد و توسعه نوریت‌ها نیز در طول فرآیند رشد و ترمیم عصبی بسیار مهم است.


خارهای دندریتی چیست

خارهای دندریتی (Dendritic spines) ساختارهای کوچک و برجسته‌ای هستند که بر روی دندریت‌های نورون‌ها یافت می‌شوند. این خارها به عنوان نقاط تماس و ارتباط بین نورون‌ها عمل می‌کنند و معمولاً محل اصلی سیناپس‌های تحریکی (اتصالات عصبی) هستند. به عبارت دیگر، خارهای دندریتی مکان‌هایی هستند که از طریق آن‌ها یک نورون می‌تواند با نورون‌های دیگر ارتباط برقرار کند.

خارهای دندریتی نقش کلیدی در انتقال و پردازش اطلاعات عصبی ایفا می‌کنند و به دلیل انعطاف‌پذیری‌شان، در فرآیندهایی مانند یادگیری و حافظه دخالت دارند. تغییرات در شکل، تعداد و اندازه این خارها می‌تواند بر کارکرد سیناپسی و پلاستیسیته عصبی تأثیر بگذارد و با بیماری‌های عصبی مانند اوتیسم، آلزایمر، و اسکیزوفرنی مرتبط باشد.


انواع لیزوزوم 

لیزوزوم‌ها در نورون‌ها، همانند دیگر سلول‌های بدن، به عنوان ارگانل‌های تجزیه‌کننده عمل می‌کنند و نقش اصلی آن‌ها در حذف مواد زائد و مولکول‌های آسیب‌دیده است. در نورون‌ها، انواع مختلفی از لیزوزوم‌ها وجود دارد که هرکدام عملکردهای ویژه‌ای دارند:

۱. لیزوزوم‌های اولیه: این نوع لیزوزوم‌ها هنوز با مواد هدف ترکیب نشده‌اند و حاوی آنزیم‌های هیدرولیتیک هستند که آماده تجزیه مواد مختلف می‌باشند. این لیزوزوم‌ها به‌صورت وزیکول‌های کوچک درون سلول وجود دارند.

۲. لیزوزوم‌های ثانویه: هنگامی که یک لیزوزوم اولیه با یک وزیکول محتوی مواد زائد (مانند اندوزوم یا اتوفاگوزوم) ترکیب می‌شود، لیزوزوم ثانویه را تشکیل می‌دهد. این لیزوزوم‌ها به‌طور فعال در حال تجزیه مواد داخلی خود هستند.

۳. بادی‌های باقیمانده (Residual bodies): پس از تجزیه مواد، ممکن است برخی از اجزاء قابل هضم نباشند. این مواد باقی‌مانده در لیزوزوم‌های خاصی به نام بادی‌های باقیمانده ذخیره می‌شوند. این اجزاء ممکن است در نورون‌ها به مرور زمان تجمع یابند و به شکل لیپوفوسین در سلول دیده شوند، که به عنوان یکی از نشانگرهای پیری سلولی شناخته می‌شود.

۴. اتوفاگوزوم‌ها: این لیزوزوم‌ها در فرآیند اتوفاژی نقش دارند که در آن بخش‌های آسیب‌دیده یا قدیمی سلول توسط لیزوزوم‌ها تجزیه می‌شوند. در نورون‌ها، این فرآیند به‌ویژه مهم است چون نورون‌ها سلول‌های بلندعمری هستند و باید مکانیسم‌های کارآمدی برای حذف اجزاء آسیب‌دیده داشته باشند.

نقص در عملکرد لیزوزوم‌ها در نورون‌ها می‌تواند منجر به بیماری‌های نورودژنراتیو مانند بیماری آلزایمر، بیماری پارکینسون و بیماری‌های ذخیره‌ای لیزوزومی شود.


نوروفیبریل چیست

نوروفیبریل‌ها (Neurofibrils) ساختارهای ریز و رشته‌ای درون سلول‌های عصبی (نورون‌ها) هستند که به عنوان بخشی از اسکلت سلولی (سیتواسکلتون) عمل می‌کنند. این ساختارها از پروتئین‌های مختلفی مانند میکروتوبول‌ها و نروفیلامنت‌ها تشکیل شده‌اند و وظایف متعددی در سلول‌های عصبی دارند، از جمله:

۱. حفظ شکل نورون: نوروفیبریل‌ها به حفظ ساختار و شکل نورون کمک می‌کنند، به‌ویژه در نورون‌هایی که آکسون‌ها و دندریت‌های بلند دارند.

۲. انتقال مواد درون نورون: نوروفیبریل‌ها به عنوان مسیرهایی برای انتقال مواد در داخل نورون عمل می‌کنند. این انتقال شامل پروتئین‌ها، اندامک‌ها و مولکول‌های پیام‌رسان است که از جسم سلولی به سمت آکسون و انتهای آن و بالعکس حرکت می‌کنند.

۳. حفظ یکپارچگی سلول عصبی: نوروفیبریل‌ها برای حفظ یکپارچگی و پایداری نورون‌ها، به‌ویژه در نورون‌هایی که در معرض تنش‌های مکانیکی هستند، بسیار ضروری هستند.

در برخی بیماری‌های عصبی مانند بیماری آلزایمر، اختلال در پروتئین‌های تشکیل‌دهنده نوروفیبریل‌ها، به‌ویژه پروتئین تاو (Tau)، می‌تواند منجر به تشکیل توده‌های غیرطبیعی به نام نوروفیبریلاری تنگلز (Neurofibrillary tangles) شود. این توده‌ها با تخریب عملکرد نورون‌ها و ایجاد زوال شناختی مرتبط هستند.


میکروتوبول چیست

میکروتوبول‌ها ساختارهای لوله‌ای شکل و پروتئینی هستند که بخشی از اسکلت سلولی (سیتواسکلتون) را در سلول‌های یوکاریوتی تشکیل می‌دهند. این ساختارها از پروتئینی به نام توبولین ساخته شده‌اند و در بسیاری از فرآیندهای سلولی نقش مهمی ایفا می‌کنند، از جمله:

۱. حفظ شکل سلول: میکروتوبول‌ها به تثبیت ساختار و شکل سلول کمک می‌کنند.
۲. حرکت سلولی: میکروتوبول‌ها در حرکت اندامک‌ها و وزیکول‌ها درون سلول و همچنین در تقسیم سلولی نقش دارند.
۳. تقسیم سلولی: در فرآیند میتوز و میوز، میکروتوبول‌ها در تشکیل دوک تقسیم که کروموزوم‌ها را به سمت قطب‌های سلول می‌کشد، نقش اساسی دارند.
۴. ساختار و عملکرد تاژک و مژک: تاژک‌ها و مژک‌ها که مسئول حرکت سلول‌ها یا ایجاد جریان در مایعات خارج سلولی هستند، از میکروتوبول‌ها تشکیل شده‌اند.

این ساختارها به طور پویایی رشد و تحلیل می‌روند و این قابلیت به آن‌ها امکان می‌دهد تا به نیازهای سلول در شرایط مختلف پاسخ دهند.

میکروتوبول‌ها در نورون‌ها نقش حیاتی دارند و برای عملکرد طبیعی این سلول‌ها بسیار مهم هستند. نورون‌ها، به عنوان سلول‌های عصبی، دارای دو بخش اصلی به نام‌های آکسون و دندریت هستند، که هر دو برای عملکرد خود به میکروتوبول‌ها وابسته‌اند. نقش میکروتوبول‌ها در نورون‌ها شامل موارد زیر است:

۱. حفظ ساختار نورون: میکروتوبول‌ها به نورون‌ها کمک می‌کنند که ساختار بلند و پیچیده خود را حفظ کنند، به ویژه در آکسون‌ها که طول آن‌ها ممکن است بسیار زیاد باشد.

۲. انتقال مواد درون سلولی: میکروتوبول‌ها مسیرهایی را برای انتقال مولکول‌ها، اندامک‌ها و وزیکول‌ها در طول نورون فراهم می‌کنند. دو نوع پروتئین موتوری به نام‌های کینزین و داینین در طول میکروتوبول‌ها حرکت می‌کنند و مسئول انتقال مواد بین جسم سلولی (سومای نورون) و آکسون یا دندریت هستند.
– انتقال آنتروگرید: کینزین مواد را از جسم سلولی به انتهای آکسون (سمت سیناپس) منتقل می‌کند.
– انتقال رتروگرید: داینین مواد را از انتهای آکسون به جسم سلولی بازمی‌گرداند.

۳. نقش در رشد و توسعه نورون‌ها: در طول رشد و توسعه سیستم عصبی، میکروتوبول‌ها در تشکیل و جهت‌دهی آکسون‌ها و دندریت‌ها نقش دارند و کمک می‌کنند تا نورون‌ها به درستی شبکه‌بندی شوند.

۴. پویایی میکروتوبول‌ها: میکروتوبول‌ها در نورون‌ها به طور مداوم تجزیه و دوباره ساخته می‌شوند. این خاصیت برای پاسخ به تغییرات محیطی و بازسازی ساختار نورون‌ها مهم است.

در کل، عملکرد درست میکروتوبول‌ها برای حفظ سلامت نورون‌ها و انتقال پیام‌های عصبی ضروری است و اختلالات در آن‌ها می‌تواند به بیماری‌های عصبی مانند آلزایمر و بیماری‌های نوروژنیک دیگر منجر شود.


اجسام نیسل چیست

اجسام نیسل (Nissl bodies) ساختارهایی هستند که در داخل نورون‌ها یافت می‌شوند. این اجسام از بخش‌های غنی از شبکه آندوپلاسمی خشن و ریبوزوم‌ها تشکیل شده‌اند و به دلیل نقش حیاتی خود در سنتز پروتئین، اهمیت زیادی دارند. برخی از ویژگی‌ها و وظایف اجسام نیسل عبارتند از:

۱. سنتز پروتئین: اجسام نیسل مکان اصلی سنتز پروتئین‌ها در نورون‌ها هستند. نورون‌ها به پروتئین‌های زیادی برای عملکردهای مختلف از جمله حفظ ساختار، انتقال پیام‌های عصبی و بازسازی نیاز دارند. ریبوزوم‌های موجود در اجسام نیسل پروتئین‌ها را بر اساس کدهای ژنتیکی تولید می‌کنند.

۲. وجود در جسم سلولی و دندریت‌ها: اجسام نیسل عمدتاً در جسم سلولی (سومای نورون) و برخی از دندریت‌ها یافت می‌شوند. اما در آکسون‌ها و انتهای آکسونی وجود ندارند.

۳. رنگ‌پذیری: این اجسام به دلیل تراکم زیاد ریبوزوم‌ها و RNA، در رنگ‌آمیزی‌های خاص مانند رنگ‌آمیزی نیسل به خوبی رنگ می‌گیرند. این ویژگی در بررسی بافت‌شناسی سیستم عصبی و مطالعه ساختار نورون‌ها استفاده می‌شود.

۴. نقش در بازسازی: در صورت آسیب به نورون، اجسام نیسل می‌توانند نقش مهمی در بازسازی نورون داشته باشند، زیرا پروتئین‌های لازم برای ترمیم را فراهم می‌کنند.

در کل، اجسام نیسل به دلیل نقش مهم در تولید پروتئین‌ها، از اجزای کلیدی برای عملکرد و بقای نورون‌ها محسوب می‌شوند.


تپه آکسونی

برآمدگی آکسون (Axon Hillock) بخشی از نورون است که آکسون از جسم سلولی (سومای نورون) جدا می‌شود. این ناحیه دارای ویژگی‌های خاصی است که آن را از سایر بخش‌های نورون متمایز می‌کند، از جمله این که فاقد اجسام نیسل (Nissl bodies) است. این فقدان اجسام نیسل در برآمدگی آکسون و آکسون نقش مهمی در عملکرد آن دارد.

برخی از ویژگی‌ها و دلایل عدم وجود اجسام نیسل در برآمدگی آکسون:

۱. فاقد نقش سنتز پروتئین: اجسام نیسل که حاوی ریبوزوم‌ها و شبکه آندوپلاسمی خشن هستند، مسئول سنتز پروتئین‌ها در نورون می‌باشند. از آنجا که سنتز پروتئین عمدتاً در جسم سلولی و دندریت‌ها انجام می‌شود، برآمدگی آکسون و آکسون خود نیاز به این ساختارها ندارند و به جای آن بر انتقال پیام‌های عصبی تمرکز دارند.

۲. منطقه تولید پتانسیل عمل: برآمدگی آکسون منطقه‌ای است که در آن پتانسیل عمل (Action Potential) آغاز می‌شود. این ناحیه دارای تراکم بالایی از کانال‌های یونی (به ویژه کانال‌های سدیمی وابسته به ولتاژ) است که برای ایجاد و انتشار پتانسیل عمل ضروری هستند. عدم وجود اجسام نیسل در این منطقه باعث می‌شود که برآمدگی آکسون بتواند به طور کارآمدتری پیام‌های عصبی را آغاز و منتقل کند.

۳. تفکیک وظایف: جسم سلولی مسئول پردازش اطلاعات و سنتز پروتئین است، در حالی که برآمدگی آکسون و آکسون بر انتقال پیام‌های الکتریکی تمرکز دارند. بنابراین، عدم وجود اجسام نیسل به نوعی نشان‌دهنده تخصص این ناحیه برای فعالیت‌های الکتریکی به جای سنتز پروتئین است.

به طور خلاصه، فاقد بودن اجسام نیسل در برآمدگی آکسون به نورون اجازه می‌دهد تا نواحی مختلف خود را برای وظایف خاصی مثل سنتز پروتئین و انتقال پیام عصبی تخصصی کند.


گلیکوژن

در نورون‌ها، گلیکوژن به عنوان یک منبع انرژی ذخیره‌ای معمولاً به مقدار کمی وجود دارد. برخلاف سایر سلول‌های بدن، نورون‌ها به طور مستقیم گلیکوژن زیادی را ذخیره نمی‌کنند. اما گلیکوژن نقش مهمی در عملکرد کلی سیستم عصبی دارد، به ویژه از طریق سلول‌های گلیال (مانند آستروسیت‌ها). نقش گلیکوژن در سیستم عصبی شامل موارد زیر است:

۱. ذخیره در آستروسیت‌ها: گلیکوژن بیشتر در آستروسیت‌ها، که نوعی از سلول‌های گلیال هستند، ذخیره می‌شود. آستروسیت‌ها این گلیکوژن را در پاسخ به نیازهای انرژی نورون‌ها تجزیه می‌کنند و محصولات نهایی آن را (مانند لاکتات) به نورون‌ها تحویل می‌دهند.

۲. تأمین انرژی برای نورون‌ها: در شرایط استرس یا فعالیت شدید عصبی، زمانی که نورون‌ها نیاز به انرژی بیشتری دارند، آستروسیت‌ها گلیکوژن را به گلوکز و سپس به لاکتات تجزیه می‌کنند و لاکتات به عنوان سوخت جایگزین برای نورون‌ها عمل می‌کند.

۳. نقش در فعالیت طولانی‌مدت نورون‌ها: در هنگام فعالیت طولانی‌مدت، مانند یادگیری یا حافظه، گلیکوژن آستروسیت‌ها می‌تواند به حمایت از متابولیسم نورون‌ها کمک کند و از خستگی انرژی جلوگیری کند.

۴. نقش در حفاظت عصبی: گلیکوژن در برخی موارد می‌تواند به حفاظت از نورون‌ها در برابر آسیب ناشی از استرس‌های متابولیک یا کمبود اکسیژن کمک کند، زیرا تأمین انرژی اضطراری از طریق گلیکوژن آستروسیت‌ها انجام می‌شود.

در نتیجه، اگرچه نورون‌ها خودشان گلیکوژن زیادی ذخیره نمی‌کنند، اما از طریق تعامل با آستروسیت‌ها از این منبع انرژی برای حفظ فعالیت‌های حیاتی‌شان بهره می‌برند.

آیا این مقاله برای شما مفید است؟
بله
تقریبا
خیر

داریوش طاهری

اولیــــــن نیستیــم ولی امیـــــد اســــت بهتـــرین باشیـــــم...!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا