واژگان درس بیست و دوم کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس بیست و دوم کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله
شامل لغات درس بیست و دوم
همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل
یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز اینقدر زنده، کاربردی و لذتبخش نبوده است!
در مجموعهی آموزشی منحصربهفرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وبسایت آیندهنگاران مغز تهیه شده، کوشیدهایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمهی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار میدهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظهی بلندمدت منتقل میسازند.
هر درس از این مجموعهی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جملهی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نهتنها واژهی اصلی را برجسته میکنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز بهصورت هدفمند در خود جای دادهاند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیقتر آنها در ذهن زبانآموز میشود.
با استفاده از رنگهای متمایز برای نمایش واژههای کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت میشود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا میکند. افزون بر این، ترجمهی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، بهروشی عمیق و قابلفهم منتقل شود.
این پروژهی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربهای شیرین، بهیادماندنی و هدفمند باشد.
واژگان درس بیست و دوم
penalize [ˈpɛnəˌlaɪz]
A) The referee had to penalize the brutal player for his deliberate foul during the contest.
الف) داور مجبور شد بازیکن خشن را به خاطر خطای عمدیاش در جریان مسابقه جریمه کند.
B) If you violate the regulations, the system will automatically penalize you with a fine.
ب) اگر قوانین را نقض کنید، سیستم به طور خودکار شما را با یک جریمه نقدی مجازات میکند.
C) The government decided to penalize companies that neglect environmental standards in their operations.
ج) دولت تصمیم گرفت شرکتهایی را که در فعالیتهای خود استانداردهای زیستمحیطی را نادیده میگیرند جریمه کند.
D) The school may penalize students who plagiarize their essays despite the explicit warnings from the instructor.
د) مدرسه ممکن است دانشآموزانی را که مقالههای خود را کپیبرداری میکنند، با وجود هشدارهای صریح معلم، مجازات کند.
E) He was unfairly penalized for being late, even though the circumstances were beyond his control and he had a valid excuse.
هـ) او به ناعادلانهای برای دیر رسیدن مجازات شد، در حالی که شرایط خارج از کنترل او بود و عذر موجهی داشت.
acknowledge [ækˈnɑlɪʤ]
A) The scientist was quick to acknowledge the accurate results produced by his colleague during the experiment.
الف) دانشمند بهسرعت نتایج دقیق بهدستآمده توسط همکار خود را در جریان آزمایش به رسمیت شناخت.
B) He failed to acknowledge his role in the tragic incident, which made the jury question his sincerity.
ب) او از پذیرفتن نقش خود در حادثه غمانگیز سر باز زد، که باعث شد هیئت منصفه به صداقت او شک کنند.
C) The company must acknowledge its obligation to compensate the workers for the hazardous conditions they endured.
ج) شرکت باید بپذیرد که متعهد به جبران شرایط خطرناکی است که کارگران تحمل کردهاند.
D) Even the most hostile critics had to acknowledge the remarkable impact of the artist’s creative vision.
د) حتی منتقدان سرسخت هم مجبور شدند تأثیر قابلتوجه دیدگاه خلاقانه آن هنرمند را به رسمیت بشناسند.
E) She stood up to acknowledge her mistake in front of the entire assembly, showing true integrity and courage.
هـ) او در برابر کل جمع ایستاد تا اشتباهش را بپذیرد، که نشان از درستی و شجاعت واقعی داشت.
warden [ˈwɔrdən]
A) The warden implemented strict rules to reduce violence among the inmates.
الف) رئیس زندان قوانین سختگیرانهای را اجرا کرد تا میزان خشونت میان زندانیان را کاهش دهد.
B) The warden praised the guard’s bravery during the riot and gave him a bonus.
ب) رئیس زندان از شجاعت نگهبان در جریان شورش تقدیر کرد و به او یک پاداش داد.
C) The warden refused to compromise with the prisoners who demanded privileges they had not earned.
ج) رئیس زندان از سازش با زندانیانی که خواهان امتیازاتی بودند که آن را کسب نکرده بودند، خودداری کرد.
D) As a former warden, he shared valuable insights about discipline and the rehabilitation of inmates.
د) او بهعنوان یک رئیس زندان پیشین، دیدگاههای ارزشمندی درباره انضباط و بازپروری زندانیان ارائه داد.
E) The warden was known for his harsh decisions and his reluctance to show mercy.
هـ) رئیس زندان بهخاطر تصمیمات سختگیرانه و اکراه از نشان دادن رحم شناخته میشد.
justice [ˈʤʌstəs]
A) True justice requires not only evidence but also an impartial and competent judge.
الف) عدالت واقعی نیازمند نه فقط شواهد، بلکه قاضی بیطرف و شایسته است.
B) The people demanded justice after the brutal attack on the innocent citizen by a reckless officer.
ب) مردم پس از حمله وحشیانه یک افسر بیپروا به یک شهروند بیگناه خواستار عدالت شدند.
C) He devoted his life to justice, fighting corruption and defending the rights of the oppressed.
ج) او زندگیاش را وقف عدالت کرد، با فساد جنگید و از حقوق مظلومان دفاع کرد.
D) When justice is delayed, resentment grows and public confidence in the system begins to diminish.
د) وقتی عدالت به تأخیر میافتد، ناخشنودی افزایش مییابد و اعتماد عمومی به نظام شروع به کاهش میکند.
E) The justice system should not be influenced by prejudice, wealth, or privilege in any civilized society.
هـ) نظام عدالت نباید در هیچ جامعه متمدنی تحت تأثیر تعصب، ثروت یا امتیاز قرار گیرد.
unstable [ənˈsteɪbəl]
A) The political situation remained unstable, causing anxiety among the citizens and attracting hostile forces.
الف) اوضاع سیاسی همچنان بیثبات باقی ماند و باعث اضطراب میان شهروندان شد و نیروهای متخاصم را جذب کرد.
B) Her unstable behavior at the meeting seemed to bewilder everyone and raised serious doubts about her competence.
ب) رفتار بیثبات او در جلسه همه را سردرگم کرد و تردیدهای جدی درباره شایستگیاش ایجاد نمود.
C) The unstable bridge posed a threat to pedestrians and required urgent repair.
ج) پل بیثبات تهدیدی برای عابران پیاده بود و نیاز به تعمیر فوری داشت.
D) The unstable economy led many people to postpone their ambitious plans and adopt a more practical approach.
د) اقتصاد بیثبات بسیاری از مردم را مجبور کرد برنامههای جاهطلبانهشان را به تعویق بیندازند و رویکردی عملگرایانه در پیش بگیرند.
E) His unstable mood made him a hazard in high-pressure situations where decisive action was essential.
هـ) خلقوخوی بیثبات او را در موقعیتهای پرتنش که اقدام قاطع ضروری بود، به یک خطر تبدیل میکرد.
homicide [ˈhɑməˌsaɪd]
A) The detective was assigned to investigate a brutal homicide involving a jealous rival and anunfaithful partner.
الف) کارآگاه مأمور شد تا یک قتل بیرحمانه را که پای یک رقیب حسود و شریکی بیوفا در میان بود، بررسی کند.
B) The sudden homicide shocked the quiet town and led to intense media coverage and public outrage.
ب) قتل ناگهانی، شهر آرام را در شوک فرو برد و باعث پوشش رسانهای شدید و خشم عمومی شد.
C) He claimed the homicide was an accidental act of self-defense, but the prosecutor disagreed.
ج) او ادعا کرد که قتل یک اقدام تصادفی در راستای دفاع از خود بوده، اما دادستان مخالف بود.
D) The homicide rate in the urban areas rose due to increased gang activity and economic pressure.
د) نرخ قتل در مناطق شهری به دلیل افزایش فعالیت باندهای خلافکار و فشارهای اقتصادی افزایش یافت.
E) The court found him guilty of homicide after a comprehensive investigation revealed deliberate intent.
هـ) دادگاه پس از یک تحقیق جامع که قصد عمدی را نشان داد، او را به قتل محکوم کرد.
deprive [dɪˈpraɪv]
A) Harsh working conditions can deprive employees of their vital rights and lead to long-term fatigue and resentment.
الف) شرایط سخت کاری میتواند کارکنان را از حقوق حیاتیشان محروم کند و به خستگی و رنجش طولانیمدت منجر شود.
B) The dictator’s regime deprived citizens of their liberty, justice, and access to adequate healthcare.
ب) رژیم دیکتاتور مردم را از آزادی، عدالت و دسترسی به مراقبتهای بهداشتی کافی محروم ساخت.
C) Sleep disorders often deprive people of their ability to stay alert, maintain precision, and manage routine tasks.
ج) اختلالات خواب اغلب افراد را از توانایی حفظ هشیاری، دقت در کار و مدیریت امور روزمره محروم میکند.
D) A tragic accident deprived the family of their only breadwinner, leaving them in a miserable and helpless state.
د) یک حادثه غمانگیز، خانواده را از تنها نانآورشان محروم کرد و آنها را در وضعیتی رنجآور و بیپناه رها ساخت.
E) The new policy may deprive students of essential resources, creating an imbalance in their academic progress.
هـ) سیاست جدید ممکن است دانشآموزان را از منابع ضروری محروم کند و باعث نابرابری در پیشرفت تحصیلی آنها شود.
delinquent [dɪˈlɪŋkwənt]
A) The delinquent teen had a notorious reputation for skipping school and vandalizing property in the urban neighborhood.
الف) نوجوان بزهکار به دلیل فرار از مدرسه و خرابکاری در اموال محله شهری، شهرت بدنامی داشت.
B) A delinquent customer failed to make prompt payments, causing the company to take legal action to recover the debt.
ب) مشتری خلافکار در پرداختهای بموقع کوتاهی کرد و شرکت را وادار به اقدام قانونی برای بازپسگیری بدهی کرد.
C) The delinquent youth was placed in a rehabilitation program that offered constructive tasks and discipline.
ج) نوجوان بزهکار در برنامهای برای بازپروری شرکت داده شد که شامل وظایف سازنده و انضباط بود.
D) The judge gave the delinquent a lenient sentence, hoping he would take the chance to reform and avoid future offenses.
د) قاضی حکم نرمگیرانهای برای آن بزهکار صادر کرد به امید اینکه او از این فرصت برای اصلاح خود استفاده کرده و از تخلفات آینده دوری کند.
E) A group of delinquent boys were caught in an unauthorized area planning a scheme to damage public facilities.
هـ) گروهی از پسران بزهکار در منطقهای غیرمجاز در حال طرحریزی یک نقشه برای تخریب امکانات عمومی دستگیر شدند.
reject [ˈriʤɛkt]
A) The board decided to reject the ambiguous proposal due to its lack of clarity and logic.
الف) هیئت مدیره تصمیم گرفت پیشنهاد مبهم را به دلیل نبود شفافیت و منطق رد کند.
B) She had the courage to reject the lucrative offer because it conflicted with her moral values and conscience.
ب) او شجاعت آن را داشت که پیشنهاد پُر سود را به خاطر تضاد با ارزشهای اخلاقی و وجدان خود رد کند.
C) Despite being eligible, he chose to reject the scholarship, preferring to follow a rigid plan he had already formulated.
ج) با اینکه واجد شرایط بود، او تصمیم گرفت بورسیه را رد کند چون ترجیح میداد از برنامه سختگیرانهای که از قبل تنظیم کرده بود پیروی کند.
D) They rejected the allegation as absurd and lacked any concrete evidence.
د) آنها این اتهام را رد کردند چون آن را مسخره میدانستند و هیچ مدرک مشخصی برای آن وجود نداشت.
E) He had to reject the invitation to the banquet due to a prior commitment that required his presence elsewhere.
هـ) او مجبور شد دعوت به ضیافت را به خاطر یک تعهد قبلی که نیازمند حضورش در مکان دیگری بود رد کند.
beneficiary [ˌbɛnəˈfɪʃiˌɛri]
A) The primary beneficiary of the generous donation was a local orphan who had lived under miserable conditions for years.
الف) گیرنده اصلی کمک سخاوتمندانه، یک یتیم محلی بود که سالها در شرایط اسفناک زندگی کرده بود و اکنون ذینفع آن شده بود.
B) Although the lawyer claimed to be impartial, many suspected he favored the beneficiary with a grudge against the others in the dispute.
ب) اگرچه وکیل ادعا میکرد بیطرف است، بسیاری گمان داشتند که او به ذینفع تمایل دارد و علیه دیگران در این اختلاف کینهای در دل دارد.
C) To become a beneficiary of the fund, applicants must provide authentic documents and a comprehensive statement of financial need.
ج) برای تبدیل شدن به ذینفع این صندوق، متقاضیان باید مدارک اصیل و بیانیهای جامع از نیاز مالی خود ارائه دهند.
D) The will clearly named his beneficiary, avoiding any controversy or conflict among the heirs.
د) وصیتنامه بهطور شفاف ذینفع را مشخص کرده بود تا از هرگونه بحثبرانگیزی یا درگیری میان وارثان جلوگیری شود.
E) As the sole beneficiary of a massive estate, he had to hire a team of lawyers to protect his legitimate rights from fraudulent</span claims.
هـ) به عنوان تنها ذینفع یک ملک عظیم، او مجبور شد تیمی از وکلا را برای محافظت از حقوق قانونی خود در برابر ادعاهای متقلبانه استخدام کند.
vocation [voʊˈkeɪʃən]
A) After years of struggle, he finally found his true vocation as a teacher, bringing comfort to many students.
الف) پس از سالها تقلا، او سرانجام وظیفه واقعی خود را به عنوان یک معلم یافت که به بسیاری از دانشآموزان آرامش میبخشید.
B) She believed that her vocation was not just a job but a mission to help the needy and the miserable.
ب) او معتقد بود که وظیفهاش تنها یک شغل نیست بلکه یک ماموریت برای کمک به نیازمندان و اسفناکها است.
C) Choosing a vocation that fits your skills and ambition is essential for a successful career.
ج) انتخاب یک وظیفه که با مهارتها و آرزوهای شما همخوانی داشته باشد، برای یک حرفه موفق ضروری است.
D) Many people change their vocation after realizing that their initial choice was not suitable or legitimate.
د) بسیاری از افراد پس از درک اینکه انتخاب اولیهشان مناسب یا قانونی نبوده است، وظیفه خود را تغییر میدهند.
E) A strong vocation often requires discipline, willpower, and dedication to overcome daily challenges.
هـ) یک وظیفه قوی اغلب نیازمند انضباط، اراده و تعهد برای غلبه بر چالشهای روزانه است.
spouse [spaʊs]
A) The delinquent was advised by his spouse to seek a legitimate way to earn a living and avoid a fraudulent path.
الف) متخلف توسط همسرش تشویق شد تا راهی قانونی برای کسب درآمد پیدا کند و از مسیر تقلبی اجتناب کند.
B) Each spouse has a unique role in a family, contributing to the comfort and welfare of their loved ones.
ب) هر همسر در خانواده نقشی منحصربهفرد دارد که به آرامش و رفاه عزیزان خود کمک میکند.
C) The spouse of a veteran must often be patient and strong during times of struggle.
ج) همسر یک کهنهسرباز اغلب باید در زمانهای تقلا صبور و قوی باشد.
D) When a spouse supports their partner’s ambition, it strengthens the bond and increases happiness.
د) وقتی یک همسر از آرزوهای شریک زندگی خود حمایت میکند، این پیوند را قویتر کرده و خوشبختی را افزایش میدهد.
E) A spouse must reject any fraudulent offer that could harm the family and their welfare.
هـ) یک همسر باید هر پیشنهاد تقلبی را که ممکن است به خانواده و رفاه آنها آسیب برساند، رد کند.
