واژگان درس بیست و سه کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس بیست و سه کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله
شامل لغات درس بیست و سه
همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل
یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز اینقدر زنده، کاربردی و لذتبخش نبوده است!
در مجموعهی آموزشی منحصربهفرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وبسایت آیندهنگاران مغز تهیه شده، کوشیدهایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمهی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار میدهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظهی بلندمدت منتقل میسازند.
هر درس از این مجموعهی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جملهی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نهتنها واژهی اصلی را برجسته میکنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز بهصورت هدفمند در خود جای دادهاند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیقتر آنها در ذهن زبانآموز میشود.
با استفاده از رنگهای متمایز برای نمایش واژههای کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت میشود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا میکند. افزون بر این، ترجمهی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، بهروشی عمیق و قابلفهم منتقل شود.
این پروژهی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربهای شیرین، بهیادماندنی و هدفمند باشد.
واژگان درس بیست و سه
valiant [ˈvæljənt]
A) The valiant firefighter made a desperate attempt to rescue the fragile child from the blaze.
الف) آتشنشان دلیر تلاش ناامیدانهای برای نجات کودک شکننده از میان شعلهها انجام داد.
B) The soldier received a medal for his valiant service and dedicated actions during the hazardous mission.
ب) سرباز بهخاطر خدمات شجاعانه و اقدامات فداکارانهاش در مأموریت خطرناک مدال دریافت کرد.
C) In a remote village, a valiant teacher struggled to educate children despite the lack of resources.
ج) در روستایی دورافتاده، معلمی دلیر با وجود کمبود منابع برای آموزش کودکان تلاش میکرد.
D) His valiant decision to stand against the tyrant inspired the masses to rise up for justice.
د) تصمیم شجاعانه او برای ایستادن در برابر ستمگر، تودهها را برای قیام بهسوی عدالت الهام بخشید.
E) The doctor made a valiant effort to treat patients during the epidemic despite the limited supplies and exhausting hours.
هـ) پزشک با وجود تجهیزات محدود و ساعات کاری فرساینده، تلاشی شجاعانه برای درمان بیماران در زمان همهگیری انجام داد.
partial [ˈpɑrʃəl]
A) The judge seemed partial to the wealthy defendant, ignoring the legitimate concerns of the plaintiff and creating a sense of injustice.
الف) قاضی به نظر میرسید که نسبت به متهم ثروتمند طرفدارانه برخورد میکند و نگرانیهای موجه شاکی را نادیده میگرفت که حس بیعدالتی را ایجاد کرده بود.
B) Even a partial victory in the contest was enough to boost his confidence and motivate him for the next round.
ب) حتی یک پیروزی نیمهکاره در مسابقه برای افزایش اعتماد به نفس او و انگیزهبخشی برای دور بعدی کافی بود.
C) She admitted her partial knowledge of the subject and asked the expert to elaborate on the more complex points.
ج) او به آگاهی ناتمام خود از موضوع اعتراف کرد و از کارشناس خواست تا نکات پیچیدهتر را بهصورت مفصل توضیح دهد.
D) The scientist published only partial results of the experiment, fearing that the full data might jeopardize the ongoing research.
د) دانشمند تنها نتایج ناتمام آزمایش را منتشر کرد، زیرا نگران بود که دادههای کامل ممکن است به تحقیقات در حال انجام آسیب برسانند.
E) His partial report failed to convey the significance of the event and left the readers confused.
هـ) گزارش ناتمام او نتوانست اهمیت واقعه را بهدرستی منتقل کند و خوانندگان را گیج باقی گذاشت.
proceed [prəˈsid]
A) Before you proceed with the delicate surgery, make sure all instruments are sterile and functioning.
الف) پیش از آنکه با عمل جراحی حساس ادامه دهید، اطمینان حاصل کنید که تمام ابزارها استریل و سالم هستند.
B) The lawyer advised her client not to proceed with the lawsuit until they gathered more adequate evidence.
ب) وکیل به موکلش توصیه کرد تا زمانی که شواهد کافی جمعآوری نشده، با دعوی حقوقی ادامه ندهد.
C) Despite the hazardous conditions, the rescue team decided to proceed to the next location without hesitation.
ج) با وجود شرایط خطرناک، تیم نجات تصمیم گرفت بدون تردید به مکان بعدی حرکت کند.
D) Once the audience calmed down, the speaker was able to proceed with his persuasive speech about justice and reform.
د) هنگامیکه جمعیت آرام شد، سخنران توانست با سخنرانی متقاعدکننده خود درباره عدالت و اصلاحات ادامه دهد.
E) If you proceed without a permit, you may face a penalty or even legal consequences.
هـ) اگر بدون مجوز اقدام کنید، ممکن است با مجازات یا حتی عواقب قانونی روبهرو شوید.
logical [ˈlɑʤɪkəl]
A) The logical conclusion was based on solid evidence and careful analysis.
الف) نتیجهگیری منطقی بر اساس شواهد محکم و تحلیل دقیق بود.
B) A logical approach to the problem helped the team avoid any confusion or misunderstanding.
ب) رویکرد منطقی به مسئله به تیم کمک کرد تا از هرگونه سردرگمی یا سوءتفاهم جلوگیری شود.
C) The logical sequence of events made the complex story easier to follow.
ج) ترتیب منطقی رویدادها، داستان پیچیده را آسانتر برای دنبال کردن کرد.
D) It is logical to prepare a precaution plan before facing any unexpected difficulties.
د) تهیه یک برنامه پیشگیرانه قبل از مواجهه با هرگونه مشکلات غیرمنتظره منطقی است.
E) The logical explanation convinced the judge to reconsider the evidence.
هـ) توضیح منطقی قاضی را قانع کرد که دوباره شواهد را بررسی کند.
forbid [fərˈbɪd]
A) The government decided to forbid the use of hazardous chemicals due to their toxic effects on public health.
الف) دولت تصمیم گرفت استفاده از مواد خطرناک را به دلیل اثرات سمی آنها بر سلامت عمومی ممنوع کند.
B) They tried to forbid the juvenile from entering the premises after he was caught stealing.
ب) آنها تلاش کردند ورود آن نوجوان را پس از اینکه در حال دزدی دیده شد به محوطه ممنوع کنند.
C) The new policy will forbid employees from engaging in any unauthorized or fraudulent activities.
ج) سیاست جدید، کارمندان را از هرگونه فعالیت غیرمجاز یا تقلبی ممنوع میکند.
D) His strict parents forbid him from watching violent movies, believing they corrupt young minds.
د) والدین سختگیرش تماشای فیلمهای خشونتآمیز را برای او ممنوع کردهاند، چون معتقدند ذهن جوان را فاسد میکند.
E) The teacher had to forbid students from bringing portable devices into the lecture hall.
هـ) معلم مجبور شد آوردن دستگاههای قابلحمل به سالن سخنرانی را برای دانشآموزان ممنوع کند.
prior [ˈpraɪər]
A) He had a prior commitment and couldn’t attend the urgent meeting despite its vital importance.
الف) او یک تعهد قبلی داشت و با وجود ضرورت و اهمیت فوری جلسه نتوانست در آن شرکت کند.
B) The prior experience she had as a clerk made her an eligible candidate for the job.
ب) تجربه قبلی او به عنوان یک کارمند باعث شد که برای این شغل یک گزینه واجد شرایط محسوب شود.
C) His prior conviction for burglary made the judge more hostile toward him.
ج) محکومیت قبلی او به جرم سرقت باعث شد قاضی با او خصمانهتر برخورد کند.
D) The prior knowledge of the system gave her a clear advantage in solving the complex issue.
د) آشنایی قبلی او با سیستم، برتری قابلتوجهی در حل مشکل پیچیده برایش ایجاد کرد.
E) Without prior warning, the explosion caught the innocent villagers by surprise.
هـ) بدون هیچ هشدار قبلی، انفجار، روستاییان بیگناه را غافلگیر کرد.
reptile [ˈrɛptaɪl]
A) The desert reptile adapted to the harsh climate using its unique skin to conserve water.
الف) خزنده بیابانی با استفاده از پوست منحصربهفرد خود برای حفظ آب، با آبوهوای سخت سازگار شد.
B) Some reptiles have a lethal bite, making them hazardous to humans if provoked.
ب) برخی خزندگان نیشی کشنده دارند و در صورت تحریک شدن برای انسان خطرناک هستند.
C) The scientist made a thorough study of the reptile‘s peculiar movement pattern.
ج) دانشمند مطالعهای جامع درباره الگوی حرکت خزنده عجیب انجام داد.
D) In the museum, the children stared at the reptile exhibit with eager curiosity and a bit of fear.
د) در موزه، کودکان با کنجکاوی مشتاقانه و اندکی ترس به نمایشگاه خزندگان خیره شده بودند.
E) The villagers believed the strange-looking reptile was an ominous sign and warned others to avoid it.
هـ) روستاییان بر این باور بودند که خزنده عجیبالظاهر نشانهای شوم است و دیگران را از نزدیک شدن به آن برحذر داشتند.
exhibit [ɪgˈzɪbɪt]
A) The museum chose to exhibit the antique weapons alongside a duplicate of an ancient document.
الف) موزه تصمیم گرفت سلاحهای عتیقه را در کنار یک رونوشت از یک سند باستانی به نمایش بگذارد.
B) The artist will exhibit his massive sculptures in a permanent gallery to attract visitors.
ب) این هنرمند مجسمههای عظیم خود را در یک گالری دائمی به نمایش خواهد گذاشت تا بازدیدکنندگان را جذب کند.
C) Scientists exhibit great caution when handling fragile specimens under strict laboratory conditions.
ج) دانشمندان هنگام کار با نمونههای شکننده در شرایط آزمایشگاهی سخت، احتیاط زیادی نشان میدهند.
D) During the trial, the lawyer asked the witness to exhibit the evidence and explain its significance to the jury.
د) در طول محاکمه، وکیل از شاهد خواست تا مدرک را ارائه دهد و اهمیت آن را برای هیئت منصفه توضیح دهد.
E) The patient began to exhibit bizarre behavior after taking the experimental drug in the hospital’s clinic.
هـ) بیمار پس از مصرف داروی آزمایشی در کلینیک بیمارستان، شروع به نشان دادن رفتارهای عجیب کرد.
embrace [ɪmˈbreɪs]
A) In order to embrace the challenge, she had to leave her secure job and step into a radical new career path.
الف) برای آنکه این چالش را بپذیرد، مجبور شد شغل امن خود را ترک کند و وارد مسیر شغلی بنیاداً متفاوتی شود.
B) He chose to embrace a modest lifestyle, despite the temptation of wealth and luxury.
ب) او تصمیم گرفت سبک زندگی سادهای را در آغوش بگیرد، با وجود وسوسه ثروت و تجمل.
C) To build a truly authentic connection, you must embrace diverse opinions and show compassion.
ج) برای ایجاد ارتباطی واقعاً اصیل، باید دیدگاههای متنوع را بپذیرید و دلسوزی نشان دهید.
D) The speaker urged the audience to embrace the concept of failure as a valuable part of personal growth.
د) سخنران از مخاطبان خواست تا مفهوم شکست را بهعنوان بخشی ارزشمند از رشد فردی بپذیرند.
E) The newly elected leader promised to embrace reforms and eliminate prejudice in all public institutions.
هـ) رهبر تازه انتخابشده قول داد که اصلاحات را بپذیرد و تعصب را از تمام نهادهای عمومی حذف کند.
rarely [ˈrɛrli]
A) He rarely shows compassion, even when others are in a miserable and fragile state.
الف) او بهندرت دلسوزی نشان میدهد، حتی وقتی دیگران در شرایطی غمانگیز و شکننده هستند.
B) Scientists rarely make assumptions without adequate data and a precise hypothesis.
ب) دانشمندان بهندرت بدون دادههای کافی و فرضیهای دقیق، فرض میکنند.
C) That ambitious politician rarely listens to legitimate concerns from the public.
ج) آن سیاستمدار جاهطلب بهندرت به نگرانیهای موجه مردم گوش میدهد.
D) True leaders rarely rely on brute force; they inspire with logic and integrity.
د) رهبران واقعی بهندرت به زور خشونتآمیز تکیه میکنند؛ آنها با منطق و درستی الهام میبخشند.
E) In that remote village, rain rarely falls, making water an urgent and precious resource.
هـ) در آن روستای دورافتاده، باران بهندرت میبارد و همین باعث میشود آب منبعی فوری و باارزش باشد.
precaution [priˈkɔʃən]
A) Before the storm, the villagers took every precaution to protect their fragile homes and avoid disaster.
الف) پیش از طوفان، اهالی هر احتیاط لازم را برای محافظت از خانههای شکننده خود و جلوگیری از فاجعه به کار بردند.
B) The company implemented strict precautions to avoid fraudulent activities that could damage its reputation.
ب) شرکت اقدامات سختگیرانهای از جنس احتیاط برای جلوگیری از فعالیتهای تقلبی که ممکن است به شهرت آن آسیب بزند، اجرا کرد.
C) Travelers are advised to take precaution when crossing remote areas to avoid any hazardous situations.
ج) به مسافران توصیه میشود هنگام عبور از مناطق دورافتاده، برای جلوگیری از هرگونه شرایط خطرناک احتیاط کنند.
D) As a precaution, she always carried a unique tool that helped her solve unexpected problems.
د) به عنوان یک اقدام پیشگیرانه، او همیشه یک ابزار منحصربهفرد به همراه داشت که به او در حل مشکلات غیرمنتظره کمک میکرد.
E) The government issued a warning and advised citizens to take all necessary precautions to avoid a severe crisis.
هـ) دولت هشدار داد و از شهروندان خواست تمام احتیاطهای لازم را برای جلوگیری از یک بحران شدید انجام دهند.
extract [ˈek.strækt]
A) Scientists carefully extract the essential oils from plants using unique methods to avoid any damage.
الف) دانشمندان با دقت استخراج روغنهای ضروری از گیاهان را با روشهای منحصربهفرد انجام میدهند تا از هرگونه آسیب جلوگیری کنند.
B) The report briefly extracts the main points from the lengthy document.
ب) این گزارش به طور مختصر استخراج نکات اصلی را از سند طولانی انجام میدهد.
C) The workers used machines to extract valuable minerals from the earth without causing severe harm.
ج) کارگران با استفاده از ماشینآلات مواد معدنی ارزشمند را از زمین استخراج کردند بدون آنکه آسیب شدیدی وارد شود.
D) To extract information from the complex data, the analyst used a specialized software.
د) برای استخراج اطلاعات از دادههای پیچیده، تحلیلگر از نرمافزار تخصصی استفاده کرد.
E) The company managed to extract useful insights from the research despite many obstacles.
هـ) شرکت توانست با وجود بسیاری از موانع، دیدگاههای مفیدی از تحقیق استخراج کند.
