زبان انگلیسی دکتری
آموزش 504 واژه کاملاً ضروری – بخش یازدهم: لغات درس 31 تا 33 + مرور کلی

راهنمای مطالعه
نمایش
بخش یازدهم از کتاب 504 واژه ضروری انگلیسی
شامل لغات درسهای 31 تا 33
همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل
مجموعه جامع 504 واژه ضروری انگلیسی همراه با تلفظ دقیق بریتانیایی و آمریکایی (فونتیک) و معانی فارسی متنوع و کاربردی را در این صفحه بیابید. آموزش کامل و گامبهگام برای یادگیری آسان و سریع واژگان کلیدی زبان انگلیسی، مناسب برای دانشآموزان، داوطلبان آزمونهای زبان و علاقمندان به یادگیری زبان. با «آینده نگاران مغز» مهارت زبان خود را ارتقا دهید و در مکالمات و امتحانات بدرخشید.
این مجموعه، بخشی از سری آموزشهای 14 قسمتی «504 واژه کاملاً ضروری انگلیسی با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل» است که بهصورت دستهبندی شده و کاربردی ارائه میشود. در این بخش، با واژگان درس 31 تا درس 33 آشنا خواهید شد.
کلمات درس ۳۱ کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری
valor /ˈvælər/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- شجاعت
- جرأت
- دلیری
- شهامت
- دلیرمردی
idle /ˈaɪdəl/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- تنبل
- بیکار
- به بطالت گذراندن
- بیکار
- بیحاصل
- بیمصرف
confine /kənˈfaɪn/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- حبس کردن
- محبوس کردن
- زندانی کردن
- محدود کردن
- محصور کردن
commuter /kəmˈjutər/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- مسافر (هر روزه)
- مسافر درون شهری
- رفت و آمد کننده
- کسی که بین خانه و محل کار رفت و آمد میکند
jest /ʤɛst/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- شوخی
- شوخی کردن
- دست انداختن
- مسخره کردن
- لطیفه
- مزاح
- طنز
patriotic /ˌpeɪtriˈɑtɪk/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- وطنپرستانه
- میهنپرست
- میهندوستانه
- وطنپرست
- عاشق وطن
- وابسته به وطن
fertile /ˈfɜrtəl/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- بارور
- حاصلخیز
- پربار
- خلاق
- مولد
idol /ˈaɪdəl/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- بت
- نماد
- محبوب
- قهرمان محبوب
- الهه
dispute /dɪˈspjut/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- ایستادگی کردن
- تلاش کردن
- بحث
- اختلاف داشتن
- بحث و جدل
- مشاجره
- اعتراض کردن
uneventful /ˌʌniˈvɛntfəl/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- یکنواخت
- بدون حادثه
- بیرخداد
- بیهیجان
lunatic /ˈlunəˌtɪk/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- دیوانهوار
- احمق
- احمقانه
- شخص دیوانه
- دیوانه
- مجنون
- عقل از دست داده
vein /veɪn/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- رگه
- رگ (خون)
- شاخه
- رگ جریان آب یا مواد معدنی
- نوع یا گرایش
کلمات درس ۳۲ کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری
provide /prəˈvaɪd/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- فراهم کردن
- تأمین کردن
- ارائه دادن
- تهیه کردن
maximum /ˈmæksəməm/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- حداکثر
- بیشترین
- بیشینه
- بیشترین مقدار
- حد اعلی
- سقف
refer /rəˈfɜr/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- ارجاع دادن
- اشاره کردن
- مراجعه کردن
- مربوط بودن به
colleague /ˈkɑlig/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- همکار
- همیار
- شریک کاری
- رفیق کاری
- همراه در محل کار
flee /fli/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- فرار کردن
- گریختن
- دور شدن سریع
- خارج شدن ناگهانی
mythology /məˈθɑləʤi/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- اسطورهشناسی
- افسانهها
- اسطوره
- اساطیر
- داستانهای اسطورهای
- مجموعه داستانهای کهن
diminish /dɪˈmɪnɪʃ/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- فروکش کردن
- کاهش یافتن
- کاهش دادن
- کم شدن
- کاستن
maximum /ˈmæksəməm/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- حداکثر
- بیشترین مقدار
- حد اعلی
- سقف
signify /ˈsɪgnəˌfaɪ/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- معنی دادن
- نشان دادن
- دلالت کردن
- علامت دادن
loyalty /ˈlɔɪəlti/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- وفاداری
- پایبندی
- ایستادگی
- دوستی و تعهد
torment /ˈtɔrˌmɛnt/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- آزار
- شکنجه
- شکنجه دادن
- آزار دادن
- عذاب دادن
- اذیت کردن
- عذاب
- رنج دادن
- درد کشیدن
distress /dɪˈstrɛs/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- اندوه
- ناراحتی
- ناراحت کردن
- غم
- ناخوشی
- فشار روحی
vulnerable /ˈvʌlnərəbəl/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- آسیبپذیر
- آسیبپذیر به
- ضعیف
- در معرض خطر
کلمات درس ۳۳ کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری
lecture /ˈlɛkʧər/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- موعظه کردن
- سخنرانی
- سرزنش
- نصیحت کردن
- سرزنش کردن
- تذکر دادن
jolly /ˈʤɑli/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- خوشحال
- شاد و سرزنده
- خوشمشرب
- شاداب
lecture /ˈlɛkʧər/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- سخنرانی
- درس گفتن
- ارائه مطلب
- جلسه آموزشی
hinder /ˈhɪndər/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- مانع شدن
- مزاحمت کردن
- سر راه شدن
- مختل کردن
- جلوگیری کردن
witty /ˈwɪti/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- شوخطبعانه
- خندهدار
- باهوش و طنزآمیز
- طناز
- زیرکانه
shrill /ʃrɪl/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- گوشخراش
- دلخراش
- تیز و ناهنجار
- زیر و بلند
- خشن
prejudice /ˈprɛʤədɪs/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- تعصب
- تبعیض
- پیشداوری
- مجروح کردن
- آسیب رساندن
- داوری نادرست
- عدم بیطرفی
abuse /əˈbjus/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- سوءاستفاده
- سوءاستفاده کردن از
- بدرفتاری
- بدرفتاری کردن با
- آزار و اذیت
- بیاحترامی
mute /mjut/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- ساکت
- بیصدا
- خاموش
- بیسروصدا
volunteer /ˌvɑlənˈtɪr/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- داوطلب
- خودجوش
- داوطلب شدن
- کار رایگان انجامدهنده
- آزادانه اعلام آمادگیکننده
retain /rɪˈteɪn/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- حفظ کردن
- نگه داشتن
- استخدام کردن
- به خاطر سپردن
- نگهداری کردن
- بازداشتن
wad /wɑd/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- توده کوچک
- گلوله کوچک
- مچاله کردن
- پر کردن
- توده نرم و کوچک
- بسته جمع شده
- فشردن
- جمع کردن
- کوبیدن
- چپاندن
- کپه
prejudice /ˈprɛʤədɪs/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- تبعیض قائل شدن
- قضاوت ناعادلانه
- داوری نابرابر
- رفتار نابرابر
mumble /ˈmʌm.bəl/ برای مشاهده معانی این کلمه کلیک کنید.
» معانی مختلف:
- نامشخص حرف زدن
- مِن مِن کردن
- زیر لب حرف زدن
