زبان انگلیسی دکتری

واژگان درس هفدهم کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس هفدهم کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله

شامل لغات درس هفدهم

همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل

یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز این‌قدر زنده، کاربردی و لذت‌بخش نبوده است!

در مجموعه‌ی آموزشی منحصر‌به‌فرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وب‌سایت آینده‌نگاران مغز تهیه شده، کوشیده‌ایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمه‌ی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار می‌دهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظه‌ی بلندمدت منتقل می‌سازند.

هر درس از این مجموعه‌ی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جمله‌ی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نه‌تنها واژه‌ی اصلی را برجسته می‌کنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز به‌صورت هدفمند در خود جای داده‌اند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیق‌تر آن‌ها در ذهن زبان‌آموز می‌شود.

با استفاده از رنگ‌های متمایز برای نمایش واژه‌های کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت می‌شود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا می‌کند. افزون بر این، ترجمه‌ی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، به‌روشی عمیق و قابل‌فهم منتقل شود.

این پروژه‌ی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربه‌ای شیرین، به‌یادماندنی و هدفمند باشد.


واژگان درس هفدهم



appeal [əˈpil]


A) The unique design of the product made a strong appeal to the young and creative customers.

الف) طراحی منحصربه‌فرد محصول، جذابیت زیادی برای مشتریان جوان و خلاق داشت.

B) The lawyer made a heartfelt appeal to the jury to consider the facts carefully before reaching a final verdict.

ب) وکیل، درخواست صمیمانه‌ای از هیئت منصفه داشت تا قبل از صدور حکم نهایی، حقایق را با دقت بررسی کنند.

C) The charity’s appeal for donations was so effective that they quickly reached their goal.

ج) درخواست کمک مالی از طرف خیریه آن‌قدر موثر بود که به سرعت به هدف خود رسیدند.

D) The movie’s appeal lies in its dramatic story and strong characters that capture the audience’s attention.

د) جذابیت فیلم در داستان دراماتیک و شخصیت‌های قوی آن است که توجه مخاطبان را جلب می‌کند.

E) The company decided to appeal the court’s decision, hoping for a more favorable outcome.

هـ) شرکت تصمیم گرفت به حکم دادگاه اعتراض کند، با امید به نتیجه‌ای مطلوب‌تر.


keg [kɛg]


A) The workers lifted the heavy keg with sturdy arms, avoiding any blunder during the laborious task.

الف) کارگران با بازوان نیرومند، بشکه سنگین را بلند کردند و هنگام انجام این کار سخت، از هرگونه اشتباهی پرهیز کردند.

B) They stored the keg in a vacant corner of the warehouse to prevent any hazard.

ب) آن‌ها بشکه را در گوشه‌ای خالی از انبار قرار دادند تا از هر خطری جلوگیری شود.

C) The tavern owner sealed the keg tightly to avoid excess spillage and ensure the content stayed intact.

ج) صاحب میخانه بشکه را محکم بست تا از ریزش بیش‌ازحد جلوگیری کرده و محتوا را سالم نگه دارد.

D) A single spark near the old keg could trigger a disaster, turning the entire shed into a blazing inferno.

د) یک جرقه ساده نزدیک بشکه قدیمی می‌توانست یک فاجعه به بار آورد و کل انبار را به یک جهنم سوزان و آتشین تبدیل کند.

E) The smugglers disguised the keg to look legitimate, hoping to deceive the guards at the checkpoint.

هـ) قاچاقچیان بشکه را به شکلی مشروع درآوردند به این امید که نگهبانان ایست‌وبازرسی را فریب دهند.


wary [ˈwɛri]


A) The wary investor avoided the fraudulent scheme, despite the massive profits promised by the deceiver.

الف) سرمایه‌گذار هوشیار با وجود وعده سود عظیم، از این طرح تقلبی که توسط یک فریبکار ارائه شده بود، پرهیز کرد.

B) She remained wary of his ambiguous answers and suspected he was trying to deceive her with subtle tricks.

ب) او نسبت به پاسخ‌های دوپهلو او محتاط ماند و گمان برد که او می‌خواهد با حقه‌های ظریف فریبش دهد.

C) Although the deal seemed lucrative, the lawyer was wary because of its illegible terms and the sinister background of the firm.

ج) با اینکه معامله پرسود به نظر می‌رسید، وکیل به خاطر مفاد ناخوانا و پیشینه شرورانه شرکت، محتاط بود.

D) The guard, always wary of potential threats, checked each vehicle with thorough attention.

د) نگهبان که همیشه نسبت به تهدیدهای احتمالی هوشیار بود، هر وسیله نقلیه را با دقت کامل بازرسی می‌کرد.

E) The children grew wary of the stern teacher who gave harsh punishments for even the most minor mistakes.

هـ) بچه‌ها نسبت به معلم سختگیر که برای کوچک‌ترین اشتباهات، تنبیه‌های شدیدی می‌داد، محتاط شده بودند.


harsh [hɑrʃ]


A) The harsh winter forced the fragile villagers to abandon their homes and seek shelter elsewhere.

الف) زمستان سخت مردم شکننده روستا را مجبور کرد خانه‌هایشان را ترک کنند و در جایی دیگر به دنبال پناهگاه بگردند.

B) The teacher’s harsh criticism seemed to discourage even the most ambitious students in the classroom.

ب) انتقاد تند معلم باعث شد حتی باانگیزه‌ترین دانش‌آموزان کلاس دلسرد شوند.

C) His harsh tone and hostile behavior turned the friendly debate into a heated conflict.

ج) لحن خشک و رفتار خصمانه او، بحث دوستانه را به یک درگیری داغ تبدیل کرد.

D) The judge’s harsh sentence was meant to be a deterrent against illegal activity in the region.

د) حکم سخت‌گیرانه قاضی قرار بود به عنوان یک بازدارنده در برابر فعالیت‌های غیرقانونی در آن منطقه عمل کند.

E) Living under such harsh conditions required stamina, determination, and a deeply rooted habit of discipline.

هـ) زندگی در چنین شرایط سختی نیاز به استقامت، پشتکار و عادت عمیق به انضباط دارد.


quantity [ˈkwɑntəti]


A) A large quantity of toxic waste was found near the vacant factory, raising concerns among civilian residents.

الف) مقدار زیادی از زباله‌های سمی در نزدیکی کارخانه متروکه یافت شد و نگرانی‌هایی در میان ساکنان غیردولتی ایجاد کرد.

B) The cook measured the quantity of sugar carefully to avoid any blunder in the recipe for the delicious cake.

ب) آشپز مقدار دقیق شکر را با دقت اندازه گرفت تا از هرگونه اشتباه فاحش در دستور پخت کیک خوشمزه جلوگیری کند.

C) He bought a massive quantity of merchandise at a wholesale market to increase his revenue.

ج) او مقدار زیادی کالا از بازار عمده‌فروشی خرید تا درآمد خود را افزایش دهد.

D) The scientist was amazed by the quantity of data gathered during the extensive and accurate research.

د) دانشمند از مقدار داده‌هایی که طی تحقیقات گسترده و دقیق جمع‌آوری شده بود، شگفت‌زده شد.

E) A small quantity of flammable liquid leaked from the container, creating a serious hazard in the basement.

هـ) مقدار کمی از مایع قابل اشتعال از ظرف نشت کرد و یک خطر جدی در زیرزمین ایجاد کرد.


wretched [ˈrɛʧɪd]


A) The wretched refugee lived in a miserable camp with scarce food and no adequate shelter.

الف) پناهجوی نگون‌بخت در اردوگاهی رنج‌آور زندگی می‌کرد که غذای آن اندک و سرپناه آن ناکافی بود.

B) He felt wretched after making a drastic decision that led to his failure in the contest.

ب) پس از گرفتن یک تصمیم شدید و ناگهانی که منجر به شکست او در رقابت شد، احساس بیچارگی کرد.

C) The wretched dog was neglected for days without compassion or proper nutrition.

ج) آن سگ بی‌نوا روزها بدون مراقبت، دلسوزی یا تغذیه مناسب رها شده بود.

D) She wrote a tragic novel about a wretched woman trapped in a harsh and hostile society.

د) او رمانی تراژیک درباره زنی بدبخت نوشت که در جامعه‌ای سختگیر و خصمانه گرفتار شده بود.

E) After the wretched storm destroyed the village, the residents faced chaos and a shortage of basic supplies.

هـ) پس از اینکه طوفان ویرانگر روستا را نابود کرد، ساکنان با آشفتگی و کمبود اقلام اساسی مواجه شدند.


addict [ˈædɪkt]


A) The addict became so obsessed with gambling that he neglected his obligations and lost everything.

الف) آن معتاد چنان وسواس‌گونه درگیر قمار شد که مسئولیت‌های خود را نادیده گرفت و همه‌چیز را از دست داد.

B) A true addict will often persist in harmful behavior even when it leads to disaster and misery.

ب) یک معتاد واقعی اغلب در رفتاری مضر پافشاری می‌کند، حتی اگر به فاجعه و بدبختی منجر شود.

C) The addict was finally confined to a rehabilitation center after his desperate condition worsened.

ج) آن معتاد پس از وخامت وضعیت ناامیدکننده‌اش سرانجام در یک مرکز بازتوانی محبوس شد.

D) The young addict began using drugs due to peer pressure and a lack of resistance and discipline.

د) آن معتاد جوان به دلیل فشار همسالان و نداشتن مقاومت و انضباط به مصرف مواد روی آورد.

E) The addict confessed that he had made a major mistake and vowed to reform his life with the help of a counselor.

هـ) آن معتاد اعتراف کرد که اشتباهی بزرگ مرتکب شده و قول داد با کمک یک مشاور زندگی‌اش را اصلاح کند.


misfortune [mɪsˈfɔrʧən]


A) After a terrible misfortune, the vacant house was left in ruins and no one dared to inhabit it again.

الف) پس از یک بدبیاری وحشتناک، خانه خالی به ویرانه تبدیل شد و هیچ‌کس جرئت نکرد دوباره در آن سکونت کند.

B) His constant misfortune made people see him as a misfit who could not qualify for any stable job.

ب) بدشانسی مداومش باعث شد مردم او را یک نامتناسب ببینند که نمی‌تواند برای هیچ شغل پایداری صلاحیت داشته باشد.

C) They tried to hide the misfortune, but the grief on her face and her visible pain made it evident.

ج) آن‌ها تلاش کردند بدبختی را پنهان کنند، اما اندوه چهره‌اش و درد آشکارش آن را واضح نشان می‌داد.

D) Despite her early misfortune, her bold decisions and ambition eventually led her to great triumph.

د) با وجود بدبیاری‌های اولیه‌اش، تصمیم‌های جسورانه و جاه‌طلبی‌اش در نهایت او را به پیروزی بزرگی رساند.

E) His sudden misfortune during the hazardous mission forced the team to withdraw and rethink the entire strategy.

هـ) بدبیاری ناگهانی او در طول مأموریت خطرناک، تیم را مجبور کرد که عقب‌نشینی کرده و کل استراتژی را بازنگری کنند.


opt [ɑpt]


A) Many students hesitate, but some opt for a unique course to improve their potential and career.

الف) بسیاری از دانش‌آموزان مردد هستند، اما برخی برای افزایش پتانسیل و حرفه خود، دوره‌ای منحصربه‌فرد را انتخاب می‌کنند. 

B) In difficult situations, many people opt to stay silent rather than confront the hostile environment.

ب) در شرایط سخت، بسیاری از افراد ترجیح می‌دهند به جای مواجهه با محیط خصمانه، سکوت کنند.

C) Some workers opt for overtime shifts to augment their income despite the exhaustion it causes.

ج) برخی کارگران به رغم خستگی ایجاد شده، برای افزایش درآمد خود، شیفت‌های اضافه کار را انتخاب می‌کنند.

D) Faced with multiple options, she opt for the most practical solution to avoid conflict.

د) در مواجهه با گزینه‌های متعدد، او برای اجتناب از تعارض، عملی‌ترین راه‌حل را انتخاب کرد.

E) Many travelers opt to visit less frequented places to experience a more serene environment.

هـ) بسیاری از مسافران برای تجربه محیطی آرام‌تر، بازدید از مکان‌های کمتر پررفت‌وآمد را انتخاب می‌کنند.


nourish [ˈnɜrɪʃ]


A) To nourish the growing child, parents must provide adequate food rich in protein and vitamins.

الف) برای تغذیه کودک درحال رشد، والدین باید غذای کافی حاوی پروتئین و ویتامین‌ها فراهم کنند.

B) Farmers nourish their crops with fertile soil and regular irrigation to ensure healthy growth.

ب) کشاورزان با استفاده از خاک حاصلخیز و آبیاری منظم محصولاتشان را تغذیه می‌کنند تا رشد سالم داشته باشند.

C) A positive environment can nourish creativity and help individuals develop their talents effectively.

ج) یک محیط مثبت می‌تواند خلاقیت را تغذیه کند و به افراد کمک کند تا استعدادهای خود را به‌خوبی پرورش دهند.

D) Proper care and nutrition nourish not only the body but also the mind and spirit.

د) مراقبت و تغذیه مناسب، نه تنها بدن بلکه ذهن و روح را نیز تغذیه می‌کند.

E) Reading books nourishes the intellect and broadens the perspective of any avid learner.

هـ) مطالعه کتاب‌ها ذهن را پرورش می‌دهد و دیدگاه هر یادگیرنده مشتاق را گسترش می‌دهد.


aware [əˈwɛr]


A) Being aware of the potential dangers, the cautious traveler prepared for any misfortune.

الف) با آگاه بودن از خطرات احتمالی، مسافر محتاط برای هر بدبیاری آماده شد.

B) She became aware of the unique opportunity and decided to opt for the most advantageous choice.

ب) او از فرصت منحصربه‌فرد آگاه شد و تصمیم گرفت بهترین گزینه مناسب را انتخاب کند.

C) The manager was aware that the fraudulent documents could harm the company‘s reputation.

ج) مدیر آگاه بود که مدارک تقلبی ممکن است به اعتبار شرکت آسیب برساند.

D) To be aware of one’s strengths and weaknesses is the first step toward success.

د) آگاه بودن از نقاط قوت و ضعف، اولین گام به سوی موفقیت است.

E) The teacher made students aware of the importance of a proper education and discipline.

هـ) معلم دانش‌آموزان را نسبت به اهمیت آموزش و انضباط صحیح آگاه کرد.


avoid [əˈvɔɪd]


A) To avoid misfortune, the cautious traveler chose a unique path that was less likely to cause trouble.

الف) برای اجتناب از بدبیاری، مسافر محتاط مسیر منحصربه‌فردی را انتخاب کرد که کمتر احتمال داشت باعث دردسر شود.

B) He tried to avoid the fraudulent deal by staying aware of every detail and seeking advice.

ب) او با اجتناب از معامله تقلبی، با آگاه بودن از هر جزئیات و جستجوی مشورت تلاش کرد.

C) The company had to avoid illegal practices to keep its reputation intact and successful.

ج) شرکت باید از روش‌های غیرقانونی اجتناب می‌کرد تا اعتبار و موفقیت خود را حفظ کند.

D) To avoid misunderstanding, they held a formal meeting and reviewed every detail.

د) برای اجتناب از سوءتفاهم، آن‌ها جلسه‌ای رسمی برگزار کردند و هر جزئیات را بازبینی نمودند.

E) The athlete had to avoid injuries by maintaining a strict diet and proper exercise routine.

هـ) ورزشکار برای اجتناب از آسیب‌ها باید رژیم غذایی سختگیرانه و برنامه تمرینی مناسبی را حفظ کند.

فهرست کامل درس‌های کتاب 504 واژه در جمله

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آراء: 2

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا