واژگان درس هجدهم کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس هجدهم کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله
شامل لغات درس هجدهم
همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل
یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز اینقدر زنده، کاربردی و لذتبخش نبوده است!
در مجموعهی آموزشی منحصربهفرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وبسایت آیندهنگاران مغز تهیه شده، کوشیدهایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمهی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار میدهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظهی بلندمدت منتقل میسازند.
هر درس از این مجموعهی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جملهی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نهتنها واژهی اصلی را برجسته میکنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز بهصورت هدفمند در خود جای دادهاند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیقتر آنها در ذهن زبانآموز میشود.
با استفاده از رنگهای متمایز برای نمایش واژههای کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت میشود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا میکند. افزون بر این، ترجمهی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، بهروشی عمیق و قابلفهم منتقل شود.
این پروژهی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربهای شیرین، بهیادماندنی و هدفمند باشد.
واژگان درس هجدهم
ingenious [ɪnˈʤinjəs]
A) The ingenious scientist proposed a novel theory that could potentially eliminate several hazards in the lab.
الف) آن دانشمند خلاق نظریهای جدید ارائه داد که میتوانست چندین خطر موجود در آزمایشگاه را از بین ببرد.
B) Her ingenious design helped solve a long-standing issue that had baffled many experts.
ب) طراحی خلاقانه او به حل مشکلی دیرینه کمک کرد که بسیاری از کارشناسان را گیج کرده بود و قابل حل نبود.
C) The ingenious method allowed the fragile artifact to be moved without any damage or distortion.
ج) روش خلاقانه امکان جابهجایی شیء ظریف را بدون هیچگونه آسیب یا تحریف فراهم کرد.
D) The ingenious plan he created was both legible and concise, making it easier for his colleagues to follow.
د) طرح خلاقانهای که او تهیه کرده بود، هم خوانا و هم مختصر بود، که برای همکارانش دنبالکردنش را آسانتر میکرد.
E) Only an ingenious engineer could build a durable bridge with such limited resources.
هـ) تنها یک مهندس خلاق میتوانست با این مقدار منابع محدود یک پل بادوام بسازد.
manipulate [məˈnɪpjəˌleɪt]
A) A skilled politician can manipulate public sentiment with eloquent speeches and subtle tactics.
الف) یک سیاستمدار ماهر میتواند احساسات عمومی را با سخنرانیهای فصیح و تاکتیکهای زیرکانه دستکاری کند.
B) He tried to manipulate the naive intern with a phony promise of promotion.
ب) او تلاش کرد کارآموز سادهلوح را با وعدهای ساختگی برای ارتقاء فریب داده و کنترل کند.
C) The company was accused of trying to manipulate market prices using illegal and ruthless tactics.
ج) آن شرکت متهم شد که با استفاده از روشهای غیرقانونی و بیرحمانه قصد داشته قیمتهای بازار را دستکاری کند.
D) The scientist learned how to manipulate the delicate instruments with precision and caution.
د) دانشمند آموخت چگونه ابزارهای حساس را با دقت و احتیاط هدایت و کنترل کند.
E) The con artist could manipulate his victims by exploiting their vulnerabilities and pretending to be sincere and reliable.
هـ) کلاهبردار میتوانست قربانیان خود را با سوءاستفاده از نقاط ضعفشان و تظاهر به صداقت و قابلاعتماد بودن دستکاری کند.
pedestrian [pəˈdɛstriən]
A) The pedestrian was nearly hit by a reckless driver who ignored the caution signs and violated traffic laws.
الف) آن عابر پیاده نزدیک بود با یک راننده بیاحتیاط که علائم هشدار را نادیده گرفت و قوانین راهنمایی را نقض کرد، برخورد کند.
B) Every pedestrian must remain alert and avoid hazardous areas, especially at night when visibility is low.
ب) هر عابر پیاده باید هوشیار باقی بماند و از مناطق خطرناک پرهیز کند، بهویژه در شب که دید کاهش مییابد.
C) A pedestrian complained about the absurd lack of sidewalks and the neglect shown by the local authority.
ج) یک عابر پیاده از نبود مضحک پیادهروها و بیتوجهی مسئولان محلی شکایت کرد.
D) That pedestrian was startled by a sudden blast nearby and had to take shelter immediately.
د) آن عابر پیاده با یک انفجار ناگهانی در نزدیکیاش وحشتزده شد و بلافاصله مجبور به گرفتن پناه شد.
E) The mayor promised to protect every pedestrian and fix the defective crosswalks in order to promote public safety.
هـ) شهردار قول داد از هر عابر پیاده محافظت کند و گذرگاههای معیوب را برای ارتقاء ایمنی عمومی اصلاح کند.
budget [ˈbʌʤɪt]
A) The committee had to prepare a budget that would be both adequate and cautious to avoid any future deficit.
الف) کمیته مجبور بود یک بودجه تهیه کند که هم کافی و هم محتاطانه باشد تا از هرگونه کسری در آینده جلوگیری شود.
B) Despite their limited budget, they managed to organize a magnificent event that left the audience thrilled and grateful.
ب) با وجود بودجه محدودشان، آنها موفق شدند یک رویداد باشکوه برگزار کنند که تماشاگران را هیجانزده و سپاسگزار کرد.
C) She kept a strict budget and avoided excessive spending, showing remarkable discipline and prudence.
ج) او بودجهای سختگیرانه داشت و از خرجهای افراطی پرهیز میکرد و انضباط و دوراندیشی چشمگیری نشان میداد.
D) The budget proposal was rejected because it lacked clarity and failed to address the urgent needs of the community.
د) پیشنهاد بودجه رد شد چون فاقد شفافیت بود و نتوانسته بود به نیازهای فوری جامعه پاسخ دهد.
E) Working within a tight budget taught the team to be more ingenious, efficient, and resourceful.
هـ) کار کردن در چارچوب یک بودجه محدود، به تیم آموخت که خلاق، کارآمد و زیرک باشند.
reckless [ˈrɛkləs]
A) His reckless driving during the blizzard showed a complete lack of caution and judgment.
الف) رانندگی بیملاحظه او در هنگام بوران نشاندهندهی نبود کامل احتیاط و قضاوت صحیح بود.
B) The soldier’s reckless charge into enemy territory turned out to be futile and tragic.
ب) یورش بیپروای سرباز به قلمرو دشمن، اقدامی بیهوده و تراژیک از آب درآمد.
C) A reckless investor may ignore all the statistics and make rash decisions that lead to financial disaster.
ج) یک سرمایهگذار بیاحتیاط ممکن است تمام آمارها را نادیده بگیرد و تصمیمهای شتابزده بگیرد که به فاجعه مالی منجر شوند.
D) Her reckless words during the debate offended the entire panel and caused a hostile reaction.
د) سخنان بیملاحظهی او در جریان مناظره، همهی اعضای پنل را رنجاند و واکنشی خصمانه ایجاد کرد.
E) The reckless plan to climb the mountain without proper equipment or a guide was clearly a hazard.
هـ) برنامه بیپروایانه برای صعود به کوه بدون تجهیزات مناسب یا یک راهنمای حرفهای، آشکارا یک خطر جدی بود.
nimble [ˈnɪmbəl]
A) The nimble thief vanished into the crowd before the confused guards could seize him.
الف) دزد چابک پیش از آنکه نگهبانان گیج بتوانند او را دستگیر کنند، در میان جمعیت ناپدید شد.
B) Her nimble fingers made the delicate surgery possible, even in such a fragile and tense situation.
ب) انگشتان ماهر او انجام جراحی ظریف را حتی در چنین شرایط حساس و پرفشاری ممکن ساختند.
C) Only a nimble mind could solve such a complex puzzle with accuracy and speed.
ج) تنها ذهنی تیز میتوانست چنین معمای پیچیدهای را با دقت و سرعت حل کند.
D) The nimble dancer captivated the audience with graceful moves and a magnetic presence.
د) رقصندهی چابک با حرکات دلفریب و حضوری جذاب تماشاگران را مسحور کرد.
E) Thanks to his nimble reaction, the fatal accident was averted just in time by the alert driver.
هـ) به لطف واکنش سریع او، تصادف مرگبار توسط رانندهی هوشیار درست بهموقع جلوگیری شد.
horrid [ˈhɔrəd]
A) The horrid weather and severe storm forced the frightened hikers to seek shelter in a cave.
الف) هوای وحشتناک و طوفان شدید باعث شد کوهنوردان وحشتزده به دنبال پناهگاهی در یک غار بگردند.
B) The horrid smell from the abandoned building was so offensive that it made even the most rugged inspector nauseous.
ب) بوی وحشتناک از ساختمان متروکه آنقدر زننده بود که حتی بازرس سختجان را تهوعآور کرد.
C) She recalled the horrid crime scene with a vivid memory, describing every detail with precision.
ج) او صحنهی جنایت هولناک را با حافظهای زنده به یاد آورد و هر جزئیاتی را با دقت توصیف کرد.
D) His horrid behavior during the ceremony caused embarrassment to the whole community.
د) رفتار نکبتبار او در طول مراسم موجب شرمساری برای کل جامعه شد.
E) After the horrid accident, the traumatized witness gave a reluctant but accurate report to the police.
هـ) پس از حادثهی دهشتناک، شاهد آسیبدیده گزارشی با اکراه اما دقیق به پلیس ارائه داد.
glance [glæns]
A) At a quick glance, the confused student realized he had made a blunder on the exam.
الف) با یک نگاه سریع، دانشآموز سردرگم فهمید که در امتحان یک اشتباه احمقانه مرتکب شده است.
B) She gave a glance at the massive crowd and felt a wave of anxiety wash over her before the speech.
ب) او نگاهی سریع به جمعیت انبوه انداخت و پیش از شروع سخنرانی موجی از اضطراب او را فرا گرفت.
C) With a single glance, the keen detective noticed the forged signature on the contract.
ج) کارآگاه تیزبین با یک نگاه ساده متوجه امضای جعلی روی قرارداد شد.
D) A glance at her graceful movements made it obvious she was a talented performer.
د) یک نگاه به حرکات ظریف او کافی بود تا فهمیده شود که او یک اجرادهندهی بااستعداد است.
E) He cast a nervous glance at the hostile audience, worried they might jeer at his awkward delivery.
هـ) او نگاهی مضطرب به تماشاگران خصمانه انداخت، نگران بود که آنها ممکن است به اجرای دستوپاچلفتی او تمسخر کنند.
lubricate [ˈlubrɪˌkeɪt]
A) The mechanic had to lubricate the stiff gears before the device could function properly.
الف) مکانیک مجبور بود چرخدندههای سفت را روغنکاری کند تا دستگاه بهطور مناسب کار کند.
B) To lubricate the engine efficiently, the technician used a special substance that reduced friction.
ب) برای روغنکاری مؤثر موتور، تکنسین از یک ماده خاص استفاده کرد که اصطکاک را کاهش میداد.
C) If you don’t lubricate the machine regularly, the friction may damage its delicate parts.
ج) اگر دستگاه را بهطور منظم روغنکاری نکنید، اصطکاک ممکن است به بخشهای حساس آن آسیب بزند.
D) The engineer suggested to lubricate the axle frequently to ensure durability and efficiency.
د) مهندس پیشنهاد داد که محور را بهطور مرتب روغنکاری کنند تا دوام و کارآمدی تضمین شود.
E) You must lubricate the moving parts of the mechanism to prevent wear and tear.
هـ) باید بخشهای متحرک مکانیزم را روغنکاری کنید تا از فرسایش جلوگیری شود.
tragedy [ˈtræʤədi]
A) The sudden tragedy left the victims in a state of panic and the crowd struggled to find shelter.
الف) فاجعه ناگهانی قربانیان را در حالت وحشت قرار داد و جمعیت برای یافتن پناهگاه تلاش کرد.
B) The tragedy of the accident was worsened by the absence of any witness at the scene.
ب) فاجعه حادثه با نبود هرگونه شاهد در محل بدتر شد.
C) Many people felt helpless after the tragedy and tried to contribute to the rescue efforts.
ج) پس از فاجعه، بسیاری احساس ناتوانی کردند و تلاش کردند به عملیات نجات کمک کنند.
D) The tragedy exposed the vulnerability of the city’s infrastructure during natural disasters.
د) این فاجعه آسیبپذیری زیرساختهای شهر را در هنگام بلایای طبیعی نشان داد.
E) The government promised to investigate the causes of the tragedy and provide compensation to the families.
هـ) دولت قول داد که دلایل فاجعه را بررسی کرده و به خانوادهها غرامت بدهد.
economical [ˌɛkəˈnɑmɪkəl]
A) Choosing an economical car can help reduce expense while maintaining comfort during travel.
الف) انتخاب یک خودروی اقتصادی میتواند هزینهها را کاهش داده و در عین حال راحتی سفر را حفظ کند.
B) The economical use of resources is essential for any successful business to avoid waste.
ب) استفاده اقتصادی از منابع برای هر کسبوکار موفق ضروری است تا از هدررفت جلوگیری شود.
C) Being economical with energy helps households lower their monthly budget and avoid debt.
ج) صرفهجویی اقتصادی در مصرف انرژی به خانوارها کمک میکند تا بودجه ماهانه خود را کاهش دهند و از بدهی جلوگیری کنند.
D) The economical design of the new appliance ensures it is both durable and efficient.
د) طراحی اقتصادی دستگاه جدید تضمین میکند که هم مقاوم و هم کارآمد باشد.
E) To remain economical, the company reduced labor costs without affecting quality.
هـ) برای حفظ حالت اقتصادی، شرکت هزینههای نیروی کار را کاهش داد بدون اینکه بر کیفیت تأثیر بگذارد.
rave [reɪv]
A) The critics gave a rave review to the unique play, praising its charming actors and beautiful scenery.
الف) منتقدان به نمایش منحصر به فرد نقدی پرشور دادند و بازیگران دلنشین و منظرههای زیبا آن را ستودند.
B) Fans continue to rave about the singer’s incredible performance that lasted until midnight.
ب) طرفداران همچنان درباره اجرای باورنکردنی خواننده که تا نیمهشب طول کشید، پرشور صحبت میکنند.
C) The movie received rave reviews from both the experienced critics and enthusiastic audience.
ج) فیلم از سوی منتقدان تجربهدار و تماشاگران پرشور نقدهای پرشور دریافت کرد.
D) The party was a rave success, with everyone enjoying the lively music and delicious food.
د) جشنواره یک موفقیت پرشور بود و همه از موسیقی زنده و غذای لذیذ لذت بردند.
E) Critics tend to rave about films that combine a strong plot and memorable characters.
هـ) منتقدان معمولاً درباره فیلمهایی که داستان قوی و شخصیتهای فراموشنشدنی دارند، نقدهای پرشور میدهند.
