زبان انگلیسی دکتری

واژگان درس چهل و یک کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس چهل و یک کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله

شامل لغات درس چهل و یک

همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل

یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز این‌قدر زنده، کاربردی و لذت‌بخش نبوده است!

در مجموعه‌ی آموزشی منحصر‌به‌فرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وب‌سایت آینده‌نگاران مغز تهیه شده، کوشیده‌ایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمه‌ی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار می‌دهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظه‌ی بلندمدت منتقل می‌سازند.

هر درس از این مجموعه‌ی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جمله‌ی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نه‌تنها واژه‌ی اصلی را برجسته می‌کنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز به‌صورت هدفمند در خود جای داده‌اند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیق‌تر آن‌ها در ذهن زبان‌آموز می‌شود.

با استفاده از رنگ‌های متمایز برای نمایش واژه‌های کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت می‌شود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا می‌کند. افزون بر این، ترجمه‌ی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، به‌روشی عمیق و قابل‌فهم منتقل شود.

این پروژه‌ی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربه‌ای شیرین، به‌یادماندنی و هدفمند باشد.


واژگان درس چهل و یک



vertical [ˈvɜrtɪkəl]


A) The steep vertical cliff challenged the brave climber to overcome his fear and reach the summit.

الف) صخره شیب‌دار عمودی چالش بزرگی برای کوهنورد شجاع بود تا بر ترس خود غلبه کند و به قله برسد.

B) The architect designed the vertical garden to maximize space in the urban environment, making it both unique and practical.

ب) معمار باغ عمودی را طراحی کرد تا فضا را در محیط شهری به حداکثر برساند و آن را هم منحصر‌به‌فرد و هم عملی کند.

C) The rocket soared vertical into the sky, guided by precise calculations from the scientist team.

ج) موشک به صورت عمودی به آسمان پرواز کرد که توسط محاسبات دقیق تیم دانشمندان هدایت می‌شد.

D) The skyscraper’s vertical structure impressed the engineer who admired its strength and design.

د) ساختار عمودی آسمان‌خراش، مهندس را که از استحکام و طراحی آن تحسین می‌کرد، تحت تأثیر قرار داد.

E) The artist painted a vertical stripe on the canvas, creating a contrast that highlighted the unique style of the portrait.

هـ) نقاش یک خط عمودی روی بوم کشید که تضادی ایجاد کرد و سبک منحصر‌به‌فرد پرتره را برجسته کرد.


indifference [ɪnˈdɪfərəns]


A) His indifference toward the serious problem surprised the concerned citizens who expected action.

الف) بی‌تفاوتی او نسبت به مشکل جدی، شهروندان نگران که انتظار اقدام داشتند را شگفت‌زده کرد.

B) The teacher noticed the student’s indifference during class, despite the important lecture about history.

ب) معلم بی‌تفاوتی دانش‌آموز را در کلاس مشاهده کرد، با وجود این که سخنرانی درباره تاریخ مهم بود.

C) Their indifference to the suffering of others showed a lack of compassion and empathy.

ج) بی‌تفاوتی آن‌ها نسبت به رنج دیگران نشان‌دهنده کمبود همدلی و دلسوزی بود.

D) The politician’s indifference toward the urgent needs of the people caused widespread discontent.

د) بی‌تفاوتی سیاستمدار نسبت به نیازهای فوری مردم باعث نارضایتی گسترده شد.

E) Despite the danger, the workers showed indifference and continued their task calmly.

هـ) با وجود خطر، کارگران بی‌تفاوتی نشان دادند و با آرامش به انجام کار خود ادامه دادند.


preoccupied [priˈɑkjəˌpaɪd]


A) He was so preoccupied with the urgent project that he ignored the disturbance outside the facility.

الف) او آن‌قدر با پروژه فوری درگیر شده بود که مزاحمت بیرون از تأسیسات را نادیده گرفت.

B) The anxious mother was preoccupied with thoughts of her son’s safety during the storm.

ب) مادر نگران در طول طوفان با افکار مربوط به ایمنی پسرش درگیر شده بود.

C) She was too preoccupied with her ambition to notice the obstacles piling up around her.

ج) او آن‌قدر با جاه‌طلبی خود مشغول بود که متوجه موانع اطرافش نمی‌شد.

D) The brilliant scientist was often preoccupied with his complex theories and forgot to eat his meals.

د) آن دانشمند درخشان اغلب با نظریه‌های پیچیده خود مشغول بود و خوردن وعده‌های غذایی را فراموش می‌کرد.

E) The hostile manager seemed preoccupied with his own agenda, ignoring the team’s progress.

هـ) مدیر خصمانه گویا با برنامه شخصی خود درگیر بود و پیشرفت تیم را نادیده می‌گرفت.


complacent [kəmˈpleɪsənt]


A) Despite the critical situation, the team remained complacent, ignoring the urgent need for change.

الف) با وجود وضعیت بحرانی، تیم راضی به وضع موجود ماند و نیاز فوری به تغییر را نادیده گرفت.

B) The successful businessman became complacent after years of steady growth in his company.

ب) بازرگان موفق پس از سال‌ها رشد پایدار در شرکت خود، به رضایت از خود رسید.

C) It is dangerous to become complacent when facing a challenging task that requires constant effort.

ج) وقتی با یک کار چالش‌برانگیز که نیازمند تلاش مداوم است مواجه می‌شویم، راضی بودن به وضع موجود خطرناک است.

D) The complacent attitude of the students led to a decline in their academic performance.

د) نگرش راضی به وضع موجود دانش‌آموزان باعث کاهش عملکرد تحصیلی آن‌ها شد.

E) Leaders must avoid becoming complacent and continuously seek innovation to stay ahead.

هـ) رهبران باید از رضایت به وضع موجود پرهیز کنند و به طور مداوم به دنبال نوآوری باشند تا پیشرو بمانند.


upholstery [ʌpˈhoʊlstəri]


A) The antique chair was restored with bright red upholstery and delicate fabric that made it look elegant again.

الف) صندلی عتیقه با پارچه‌ای ظریف و روکش قرمز روشن روکش‌دار شد و دوباره زیبا به نظر رسید.

B) He chose upholstery that was not only durable but also resistant to stains, making it perfect for the household with kids.

ب) او روکشی را انتخاب کرد که نه تنها بادوام بود، بلکه در برابر لکه‌ها نیز مقاوم بود و برای یک خانواده دارای کودک عالی بود.

C) The upholstery was ruined due to excessive heat and moisture inside the abandoned car.

ج) روکش به دلیل گرمای بیش‌ازحد و رطوبت داخل خودروی رهاشده خراب شده بود.

D) She learned how to clean the upholstery using a gentle solution that wouldn’t damage the fabric.

د) او یاد گرفت که چگونه روکش را با یک محلول ملایم تمیز کند که به پارچه آسیب نرساند.

E) The designer selected patterned upholstery that added a distinct and appealing look to the old furniture.

هـ) طراح، روکش طرح‌دار را انتخاب کرد که ظاهری متفاوت و جذاب به مبلمان قدیمی بخشید.


nominate [ˈnɑmənət]


A) They decided to nominate a brilliant and loyal candidate who had proven his ability during the crisis.

الف) آن‌ها تصمیم گرفتند یک نامزد بااستعداد و وفادار را نامزد کنند که توانایی خود را در طول بحران ثابت کرده بود.

B) The board will nominate someone with extensive experience to lead the corporation.

ب) هیئت‌مدیره فردی با تجربه گسترده را برای رهبری شرکت نامزد خواهد کرد.

C) She was nominated for an award because of her outstanding performance and persistent efforts.

ج) او به دلیل عملکرد برجسته و تلاش‌های پیوستهاش برای یک جایزه نامزد شد.

D) They refused to nominate him due to his hostile attitude and inappropriate remarks during the meeting.

د) آن‌ها به دلیل رفتار خصمانه و اظهارنظرهای نامناسب او در جلسه، از نامزد کردنش خودداری کردند.

E) You can only nominate someone who meets the strict criteria and shows genuine enthusiasm for the job.

هـ) شما فقط می‌توانید کسی را نامزد کنید که معیارهای سختگیرانه را داشته باشد و اشتیاق واقعی برای شغل نشان دهد.


morgue [mɔrg]


A) The gruesome crime scene led the detectives to the morgue, where the victim was identified by his relatives.

الف) صحنه هولناک جنایت کارآگاهان را به سردخانه کشاند، جایی که قربانی توسط خویشاوندانش شناسایی شد.

B) After the fatal accident, the morgue was filled with anxious families waiting to hear about their loved ones.

ب) پس از تصادف مرگبار، سردخانه پر از خانواده‌های نگرانی شد که منتظر شنیدن خبری از عزیزانشان بودند.

C) The young reporter, though timid, had to visit the morgue to complete his investigation.

ج) خبرنگار جوان، با وجودی که ترسو بود، مجبور شد برای تکمیل تحقیقات خود به سردخانه برود.

D) She fainted after entering the morgue and seeing the lifeless body of her companion.

د) او پس از ورود به سردخانه و دیدن پیکر بی‌جان همراهش غش کرد.

E) Working in the morgue requires endurance, a calm mind, and a strong sense of responsibility.

هـ) کار در سردخانه نیازمند تحمل، ذهنی آرام و حس قوی مسئولیت است.


parole [pəˈroʊl]


A) After showing genuine remorse, the prisoner was granted parole under strict supervision.

الف) پس از نشان دادن پشیمانی صادقانه، زندانی تحت نظارت شدید مشمول آزادی مشروط شد.

B) The parole board warned him that any violation of rules would lead to immediate re-incarceration.

ب) هیئت آزادی مشروط به او هشدار داد که هرگونه نقض قوانین موجب بازداشت فوری او خواهد شد.

C) Although he was released on parole, the suspicion from the community made adjustment difficult.

ج) گرچه او با آزادی مشروط آزاد شده بود، اما سوءظن جامعه، روند سازگاری او را دشوار کرد.

D) He broke the conditions of his parole by contacting a known felon and was sent back to prison.

د) او با تماس با یک جانی شناخته‌شده، شرایط آزادی مشروط خود را نقض کرد و دوباره به زندان بازگردانده شد.

E) The judge praised the progress of the inmate and considered an early parole based on discipline and behavior.

هـ) قاضی از پیشرفت زندانی تمجید کرد و با توجه به انضباط و رفتار او، آزادی مشروط زودهنگام را بررسی کرد.


potential [pəˈtɛnʃəl]


A) The coach saw great potential in the ambitious player, who practiced with devotion every day.

الف) مربی پتانسیل فوق‌العاده‌ای در بازیکن جاه‌طلب دید که هر روز با تعهد تمرین می‌کرد.

B) Despite her modest background, she showed the potential to become a prominent scientist.

ب) با وجود پیشینه متواضع خود، او پتانسیل تبدیل شدن به یک دانشمند برجسته را نشان داد.

C) This hazardous area has the potential to cause a major catastrophe if left unchecked.

ج) این منطقه خطرناک در صورت بی‌توجهی، پتانسیل ایجاد یک فاجعه بزرگ را دارد.

D) We need to identify the potential risks before making such a drastic and irreversible decision.

د) باید خطرات احتمالی را پیش از اتخاذ چنین تصمیم شدید و غیرقابل‌برگشتی شناسایی کنیم.

E) The new policy has the potential to boost the economy, but it requires efficient execution.

هـ) سیاست جدید پتانسیل تقویت اقتصاد را دارد، اما نیاز به اجرای کارآمد دارد.


wasp [wɑsp]


A) The wasp became hostile when the boy tried to swat it with a brutal motion.

الف) آن زنبور زمانی که پسر تلاش کرد با حرکتی خشونت‌آمیز آن را بزند، خصمانه شد.

B) A single wasp can terrify a crowd if it hovers near their food during a picnic.

ب) یک زنبور تنها می‌تواند جمعی را وحشت‌زده کند اگر در هنگام پیک‌نیک نزدیک غذایشان پرسه بزند.

C) The wasp built its nest in a vacant shed, unnoticed for weeks until it became a menace.

ج) آن زنبور در یک انبار خالی لانه ساخت، و هفته‌ها بدون اینکه کسی متوجه شود باقی ماند تا به یک تهدید تبدیل شد.

D) Unlike bees, a wasp can sting multiple times, which makes it even more sinister to those with allergies.

د) برخلاف زنبورهای عسل، یک زنبور می‌تواند چندین بار نیش بزند، که این موضوع آن را برای افرادی که آلرژی دارند خطرناک‌تر می‌سازد.

E) The wasp‘s sting was so painful that he let out a loud shriek and dropped everything.

هـ) نیش زنبور آن‌قدر دردناک بود که او یک جیغ بلند کشید و همه چیز را رها کرد.


rehabilitate [ˌrihəˈbɪləˌteɪt]


A) The center aims to rehabilitate addicts through rigorous therapy and a supportive environment.

الف) این مرکز با هدف توانبخشی معتادان از طریق درمانی سخت‌گیرانه و محیطی حمایت‌گر فعالیت می‌کند.

B) After serving ten years in prison, he struggled to rehabilitate his reputation and find legitimate work.

ب) پس از گذراندن ده سال زندان، او برای بازسازی شهرتش و یافتن شغل مشروع تقلا می‌کرد.

C) The injured soldier needed months of rehabilitate care before he could regain his mobility and return to his routine.

ج) آن سرباز مجروح برای بازیابی تحرک خود و بازگشت به روال زندگی‌اش به ماه‌ها مراقبت توانبخشی نیاز داشت.

D) The charity helps to rehabilitate refugees and provides them with adequate housing and job training.

د) این خیریه برای توانبخشی پناهجویان تلاش می‌کند و به آن‌ها مسکن مناسب و آموزش شغلی ارائه می‌دهد.

E) The government launched a project to rehabilitate the neglected buildings and transform the district into a vibrant neighborhood.

هـ) دولت پروژه‌ای را برای بازسازی ساختمان‌های مورد غفلت قرار گرفته و تبدیل آن منطقه به محله‌ای پرنشاط آغاز کرد.


multitude [ˈmʌltəˌtud]


A) A multitude of obstacles made the journey difficult, but the determined group never gave up.

الف) تعداد زیادی از مانع‌ها سفر را سخت کرد، اما گروه مصمم هرگز تسلیم نشد.

B) The concert attracted a multitude of fans from various countries, creating an impressive atmosphere.

ب) کنسرت تعداد زیادی طرفدار از کشورهای متفاوت جذب کرد و فضایی تحسین‌برانگیز ایجاد کرد.

C) There is a multitude of reasons why the plan failed, including lack of adequate preparation.

ج) دلایل متعددی برای شکست این طرح وجود دارد که از جمله آن‌ها کمبود آمادگی مناسب است.

D) A multitude of ideas flooded the meeting, making it hard to choose a unique solution.

د) تعداد زیادی ایده جلسه را پر کرد که انتخاب یک راه حل منحصربه‌فرد را دشوار کرد.

E) The city’s festival was celebrated by a multitude of visitors, showing the enormous cultural interest.

هـ) جشنواره شهر با حضور تعداد زیادی بازدیدکننده برگزار شد که نشان‌دهنده علاقه فرهنگی بسیار زیاد بود.

فهرست کامل درس‌های کتاب 504 واژه در جمله

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آراء: 2

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا