چرا مغز داریم؛ جیمز کالات در کتاب روانشناسی فیزیولوژیک پاسخ می دهد

چرا مغز داریم؟ گیاهان بدون مغز، خیلی خوب زنده میمانند. اسفنجها نیز که حیوان هستند، هر چند مانند آنها عمل نمیکنند، بدون مغز زنده میمانند. اما گیاهان و اسفنجها حرکت نمیکنند. آب دزدک دریایی (نوعی بیمهره دریازی) در طول مرحلهٔ طفولیت خود، وقتی شنا میکند، مغز دارد، اما وقتی به صورت بالغ درمیآید، به یک سطح میچسبد و غذاخور فیلتری ساکن میشود و مغز خودش را میخورد، انگار میگوید «حالا که من سفر کردن را متوقف کردم، دیگر به این مغز نیازی ندارم. در نهایت، هدف مغز کنترل رفتارهاست و رفتارها حرکت هستند.
آبدزدک دریایی جانوری که در دوران طفولیت مغز دارد اما در دوران بلوغ فاقد مغز است.
امکان دارد پاسخ دهید که «اما صبر کنید، ما برای چیزهای دیگر نیاز به مغز داریم، نداریم؟ مثلاً دیدن، شنیدن، درک گفتار…». اما وقتی نتوانید کاری انجام دهید، دیدن و شنیدن چه ارزشی خواهد داشت؟ درک گفتار تا وقتی شما نتوانید کاری برای آن انجام دهید فایده ای برای شما ندارد. یک مغز بزرگ بدون عضلات، مانند کامپیوتر بدون صفحهٔ نمایش، چاپگر، یا برون داد دیگر خواهد بود. مهم نیست اینترنت چقدر پرسرعت باشد، بیفایده خواهد بود.
روانشناسی فیزیولوژیک جیمز کالات
مغز برای موجوداتی که حرکت میکنند یک ضرورت است زیرا وظیفه اصلی مغز کنترل رفتارها و حرکات پیچیده است. مغز به ما کمک میکند تا اطلاعات حسی را پردازش کنیم، تصمیم بگیریم و به محیط واکنش نشان دهیم. برای موجوداتی که حرکت میکنند و باید به تغییرات محیط پاسخ دهند، مانند حیوانات، این تصمیمگیری و کنترل حرکات حیاتی است.
در مقابل، موجوداتی مانند گیاهان و اسفنجها که حرکت نمیکنند یا بسیار محدود حرکت میکنند، نیازی به سیستم عصبی پیچیده و مغز ندارند. گیاهان به محیط خود از طریق سیستمهای شیمیایی و هورمونی واکنش نشان میدهند و به تغییرات مانند نور، آب، یا مواد مغذی پاسخ میدهند. همینطور، اسفنجها به عنوان موجودات ساکن، به سیستم عصبی نیازی ندارند زیرا به تغییرات محیطی از طریق مکانیسمهای ساده مانند فیلتر کردن آب واکنش نشان میدهند.
مثال آبدزدک دریایی که مغزش را میخورد، نشان میدهد که مغز زمانی ضروری است که موجودی باید حرکت و کاوش کند. اما وقتی آبدزدک به بلوغ میرسد و دیگر حرکت نمیکند و زندگی ثابت و ساکن را آغاز میکند، دیگر نیازی به مغز برای کنترل رفتارهای پیچیده ندارد و در نتیجه، مغز خود را از بین میبرد. این نشان میدهد که مغز برای موجودات متحرک که به تعامل پیچیدهتری با محیط خود نیاز دارند، ضروری است.
در نهایت، مغز برای کنترل حرکات پیچیده و تصمیمگیری در محیطهای پویا ضروری است، در حالی که موجودات غیرمتحرک به مغز نیازی ندارند و از روشهای سادهتری برای تعامل با محیط استفاده میکنند.
آیا واقعاً بدون حرکت مغز ارزشی ندارد؟ پرسشی که مطرح شد به رابطه بین مغز و کارکردهای حسی مانند دیدن، شنیدن، و درک گفتار مربوط میشود، و این پرسش که اگر نتوانید حرکتی انجام دهید، این حواس چه ارزشی دارند.
در حقیقت، مغز علاوه بر کنترل حرکت، مسئول پردازش اطلاعات حسی است که به ما امکان میدهد دنیای اطرافمان را درک کنیم و با آن ارتباط برقرار کنیم. با اینکه این حواس به طور مستقیم با حرکت مرتبط نیستند، آنها اطلاعاتی درباره محیط به مغز میرسانند که در تصمیمگیری و تعامل با جهان نقش حیاتی دارد.
اما اگر توانایی حرکت نداشته باشید، این سؤال به وجود میآید که دیدن، شنیدن یا درک گفتار چه ارزشی خواهند داشت. پاسخ به این سؤال بستگی به نوع و میزان تعامل شما با محیط دارد. حتی در صورت ناتوانی در حرکت فیزیکی، مغز هنوز میتواند به پردازش اطلاعات حسی و شناختی بپردازد و از این اطلاعات برای تصمیمگیری، لذت بردن، و ارتباط اجتماعی استفاده کند. برای مثال:
۱. ارتباط از طریق گفتار: افرادی که نمیتوانند حرکت کنند همچنان میتوانند از طریق گفتار یا فناوریهای کمکی با دیگران ارتباط برقرار کنند. پردازش گفتار و درک آن به آنها امکان میدهد تا در تعاملات اجتماعی شرکت کنند.
۲. لذت بردن از تجربههای حسی: حتی بدون توانایی حرکت، افراد میتوانند از تجربههای حسی مانند موسیقی، هنر، و طبیعت لذت ببرند. دیدن یک منظره زیبا یا شنیدن موسیقی میتواند تجربههای احساسی ارزشمندی ایجاد کند.
۳. پردازش اطلاعات و شناخت: مغز همچنان به پردازش اطلاعات و تفکر ادامه میدهد. حتی اگر کسی نتواند حرکتی انجام دهد، میتواند از طریق تفکر و یادگیری، مهارتهای جدیدی کسب کند یا بر دانش خود بیفزاید.
بنابراین، حواس مانند دیدن، شنیدن و درک گفتار حتی بدون حرکت همچنان معنایی مهم دارند، زیرا مغز به پردازش این اطلاعات ادامه میدهد و به فرد کمک میکند تا با محیط خود تعامل کند یا از آن لذت ببرد، حتی اگر این تعامل محدود به سطح شناختی یا احساسی باشد.
چرا کودکان ۵ یا ۶ ساله وقتی از دست راست خود استفاده میکنند، انسانها و حیوانات را به سمت چپ ترسیم میکنند؟
پدیدهای که کودکان ۵ یا ۶ ساله وقتی از دست راست خود استفاده میکنند، انسانها و حیوانات را به سمت چپ ترسیم میکنند، و در هنگام استفاده از دست چپ، آنها را به سمت راست میکشند، به ترجیحات فضایی و ادراکات حرکتی آنها مربوط میشود. دلایل این رفتار میتواند شامل موارد زیر باشد:
۱. تجسم فضایی معکوس: زمانی که کودکان از دست غالب (دست راست) خود استفاده میکنند، ترجیح میدهند که تصاویر را در فضای مقابل دستشان، یعنی به سمت چپ، بکشند. این ممکن است به دلیل راحتی در کنترل حرکت دست در هنگام ترسیم به سمت بیرون از بدن باشد. اما وقتی از دست غیرغالب (دست چپ) استفاده میکنند، آنها بهطور طبیعی تمایل دارند که تصاویر را در جهت مخالف، یعنی به سمت راست، ترسیم کنند. این موضوع به هماهنگی طبیعی دست و چشم مربوط است که در جهت مخالف هر دست عمل میکند.
۲. غلبه دیداری: افراد راستدست معمولاً غلبه بینایی با چشم راست دارند و بهطور طبیعی تمایل دارند که اجسام را در قسمت چپ فضا قرار دهند تا این چشم غالب بتواند آنها را بهتر ببیند و پردازش کند. بالعکس، وقتی از دست چپ استفاده میکنند، چشم چپ غلبه بیشتری دارد، بنابراین تصاویر به سمت راست ترسیم میشوند.
۳. محدودیتهای حرکتی: حرکت به سمت چپ برای یک فرد راستدست ممکن است طبیعیتر و کنترلشدهتر باشد، زیرا از کشیدن دست به سمت بدن جلوگیری میکند و باعث میشود کنترل بیشتری روی ترسیمات داشته باشند. برای چپدستها نیز همین الگو وجود دارد، اما در جهت مخالف.
این الگوها منعکسکننده ترجیحات طبیعی و ویژگیهای فیزیکی کودکان در تعامل با فضا و دستهایشان است.