چگونه با دروغ گفتن به بیماران آلزایمری یا مبتلا به زوال عقل خود کنار بیاییم!
به عنوان پرستار یک بیمار آلزایمری یا فرد مبتلا به زوال عقل، احتمالاً دروغگویی به عنوان بخش لاینفکی از زندگی روزمره شما خواهد بود! بیشتر اوقات گفتن یک دروغ مصلحت آمیز، با زبانی مهرآمیز، می تواند ایده بسیار خوبی باشد. در اینجا بهترین نکات و راهکارها را در مورد کنار آمدن با مساله دروغگویی به عزیزانتان ارائه شده است.
متوجه هستم که احتمالاً شما هم مثل من فرد بسیار صادقی هستید، بنابراین به نظرتان دروغگویی، اساساً عملی بسیار ناپسند میآید. یا احتمالاً مثل خود من، دورو برتان بچه های کوچکی دارید که از اینکه میبینند مادرشان پشت سر هم دروغ از دهانش خارج میشود، شک زده شده اند.
یادداشتهای خانم خانهداری که از مادر شوهر خود که مبتلا به آلزایمر است، مراقبت میکند.
بسیار خوب، به عنوان یک پرستار فرد مبتلا به زوال عقل، شاید نیاز باشد که کارهایی انجام دهید که اوضاع کمی بهتر شود.
حکایت دروغ گفتن به بیمار مبتلا به زبان عقلمان
مادرمان مبتلا به بیماری زوال عقل ناشی از الکل میباشد و حدود ۶ ماه پیش، جهت زندگی کردن به نزد ما آمد. در ابتدا ما میدانستیم که او چندین مشکل حافظهای دارد (بزرگترین مشکل این بود که به خاطر داشته باشد غذایش را بخورد)؛ اما اصلاً روحم آن هم خبر نداشت که با چه سرعتی قرار است اوضاع به هم بریزد.
در طی یک هفته دوباره به زمین خورد، حمله عصبی داشت و به مدت ۳ هفته در بیمارستان و سپس سرای سالمندان بود. زمانی که بازگشت، مشکل حافظه اش تاحد زیادی تشدید شده بود.
در واقع ،اینگونه تصور میکرد که این حوادث ، هشت سال پیش، در زمانی که با ما در یک زیرزمین در کلرادو زندگی می کرد اتفاق افتاده اند.
در ابتدا تلاش کردیم به او حالی کنیم اکنون در کجا قرار دارد: “مادر اینجا فلوریدا است ، ” مادر شما دیگر در زیر زمین زندگی نمی کنید” و هر بار که به اویادآوری میکردیم که چقدر گیج است، غمگین می شد.
بنابراین شروع کردیم به کنار آمدن با او و با مهربانی به او کمک کردن. اما پسرم که یازده سال دارد، شگفت زده شده بود. ما داشتیم به مادربزرگ دروغ می گفتیم.
ما به فرزندمان گفته بودیم هرگز دروغ نگوید، او اکنون پیوسته نظاره گر دروغگویی مادرش بود! ولی چرا باید دروغ میگفتیم؟
یادآوری مکرر این مطلب که مادر فراموشکار است به او لطمه میزد، بنابراین به عنوان یک خانواده تصمیم گرفته ایم که با او آنگونه که هست زندگی کنیم. فرزندانم که ۱۱ و ۱۴ سال سن دارند، در ابتدا با مسئله دروغ گفتن به مادر مشکل داشتند ، اما اکنون آنها آن را به حساب مهربانی ما می گذارند.
چه اسمی روی دروغگویی به بیماران آلزایمری یا مبتلایان به زوال عقل میگذارید؟
می توانیداز این اصطلاحات باکلاس، برای دروغ گفتن به عزیزانتان استفاده کنید:
دروغ درمانی، فریب رحیمانه ، دروغ شفیقانه، کذب درمانی ،کذب گویی
اصطلاحات زیادی را شنیده ام و بعضی اوقات صرفاً به دنبال یک کلمه “واقعی” میگردم تا برای فریبی که در ذهنم شکل میدهم ، توجیهی پزشکی بیا بم.
دروغ عمدی
قبل از اینکه به سراغ نکاتی در مورد دروغگویی بپردازیم (هرگز قبل از پرستار شدن ، فکرش را نمیکردم اینچنین علنی در مورد دروغگویی سخنرانی کنم!). بیایید کمی در مورد دروغ گویی صحبت کنیم .
دروغگویی کمک می کند آن آرام شوند و اضطراب کمتری داشته باشند. از آنجایی که هر گاه دچار اشتباه می شوند شما به روی آنها نمی آورید ، که دچار مشکل هستند.
دروغگویی، کمک به کاهش سرخوردگی می کند. تصور کنید ، هر گاه که دهانتان را باز می کنید ، کسی به جای صحبت کردن با شما مرتباً از شما اشتباه بگیرد. واقعا وحشتناک است!
دروغ کمک می کند کمتر وحشت کنند. اگر همه چیز اطراف شما به طرز دیوانه واری عجیب و غریب باشد ، ترس به تدریج بر شما مستولی می شود. دروغگویی به عزیزتان کمک میکند ترس کمتری را تجربه کنند.
عموماً شما به دروغ دامن نمیزنید ، شما صرفاً دارید در جهان واقعی آنها زندگی می کنید.
مثلاً در نظر بگیرید مادرتان از شما می پرسد در مدرسه چگونه روزی داشتید، در حالی که شما ۵۲ سال دارید و در بیست و پنجمین سال گردهمایی خانوادگی شرکت کرده اید. شما می توانید حرف او را تصحیح کنید… یا اینکه صرفاً بگویید “عالی” بود ، شما چطور روزی داشتید ؟
نیازی نیست در مورد مدرسه داستانهای با تفصیل زیاد سرهم بندی کنید ، فقط نیاز هست با او ارتباط برقرار کنید.او این سوال را مطرح کرده ، تا یک مکالمه را شروع کند ، نه اینکه مورد قضاوت قرار بگیرد یا توبیخ شود به خاطر اینکه گیج است.
نکات و راهکارهایی برای دروغ گفتن
خدای من ، هرگز آرزو نداشتم که یک متخصص دورغگویی باشم! در اینجا انواع مختلف دروغ پرستاران می گوییم ارائه شده است…
دروغ گفتن در مورد مسائل ایمنی
از آنجایی که برای به قیومیت گرفتن فرزند مان از یتیم خانه، آموزشهای رسمی دیده بودیم ، ذهن ما انباشته از “مسائل ایمنی ” بود.
اصولاً شما در مورد دروغگویی به عزیزتان، اگر مسئله امنیت مطرح است ،نباید هیچ مشکلی داشته باشید ، هیچ استثنایی وجود ندارد!
اسلحه
در یکی از گروههای پرستاران بیماران آلزایمری و زوال عقلی که عضو آن هستم ، داستان یک آقای متشخص دهان به دهان میشود که اسلحه به کمر می بندد و به اهل خانه نشان میرود. واقعاً! ؟
اگر نیاز هست که از عزیزتان اسلحه را بگیرید، می توانید به آن ها بگویید که در حال تمیز کردن آن هستید یا اینکه از پلیس بخواهید اسلحه را از آنها بگیرد .
اتومبیل
در کنفرانسی که حاضر شدم، به این نکته پی بردم که قوانینی در مورد منع رانندگی افراد مبتلا به زوال عقل وضع شده است. افسری که آنجا بود گفت بیماران مبتلا به زوال عقلی را دیده است که در تصادفات رانندگی جان سپرده اند ، افراد دیگری را به کشتن داده اند وکسانی که صدها کیلومتر از خانه خود به دور افتاده اند.
توصیه اش این بود که جلوی رانندگی آن را بگیریم. نه اینکه نگذاریم به محله بروند ، نه فقط کلیسا، بلکه منع از رانندگی به طور قطعی.
می توانید “سوئیچ را گم و گور کنید” ، با پزشکشان مطرح کنید ، باتری ریموت را خارج کنید ، اتومبیل را بفروشید و تظاهر کنید آن را برای فروش گذاشته اید. برای متوقف کردن رانندگی آنان هر کاری از دستتان بر میآید انجام دهید.
اجاق گاز
اگر عزیز تان به تنهایی زندگی می کند ، این مشکل بزرگی خواهد بود. داستانهایی در مورد عزیزانی خواندهام که غذا را سوزانده اند ، آشپزخانه را به آتش کشیدند و عملاً خانه خود را با خاک یکسان کرده اند. یک راه حل خوب این است که اجاق گاز را از کار بیاندازید و بگویید خودش خراب شده است.
دروغ رحیمانه
بسیار خوب، اکنون که مسائل مربوط به ایمنی را از سر گذرانده ایم ، اجازه دهید کمی در مورد عزیزانمان دل رحم باشیم.
اعضای فوت شده خانواده
همسر مادر شوهرم و همه خواهرانش فوت شدهاند. بعضی وقت ها به گونه ای در مورد آن صحبت می کند که انگار زنده هستند… وما با این مسئله کنار می آییم ! اگر میگوید گاهی اوقات می خواهد با بتی تماس بگیرد ، ما می گوییم ” فکر بسیار خوبی است ، اما فعلا صبر کن چون فعلاً از شهر خارج شده است. “
برای گذراندن روز، یادآوری پیوسته این موضوع به او، که شخصی را که دوست دارد فوت شده است، روش خوبی نیست. زیرا مادرمان تمایل دارد مکررا یک فکر را تکرار کند ، و یک سوال را مرتب بپرسد. تصور کنید رنج فهمیدن هر روزه و هر ساعته ی این موضوع که خواهر شما فوت کرده است ، چقدر دردناک است.
رفتن به مدرسه ، خانه یا محل کار
عزیز شما ممکن است در مورد شغلش ، دوستان قدیمی اش ، رفتن به مدرسه یا هر چیز دیگری که مربوط به گذشته است صحبت کند .
یک دروغ مصلحتی در این مواقع این است که امروز تعطیل است ، در تعطیلات به سر می بریم ، یا اینکه خانه در دست تعمیر است. همچنین می توانید بگویید قبلا با کسی تماس گرفته اید و صحبت کرده اید ، یا اینکه وقتی که درخواب بوده اند، کسی تماس گرفته است یا شما یک ایمیل یا پیام متنی دریافت کرده اید.
تشریح دقیق اینکه چرا آنها مشکل دارند ، یا اینکه چرا دیگر کار نمیکنند یا در خانه هستند، عملاً هیچ مشکلی را از آنان حل نمیکند. موضوع بحث را عوض کنید و در مورد موضوع صحبت کنید که مورد علاقه آنهاست
دروغ کاربردی
من اصطلاح خودم را برای دروغگویی ابداع کردهام که به من کمک می کند ، دروغ کاربردی !
این دروغ در مواقعی کاربرد دارد که نیاز هست کاری را انجام دهیم ، مثل وادار کردن مادر به دوش گرفتن و من به دروغ متوسل می شوم!
به او می گویم نوبت دکتر دارد ، قصد داریم به ناهار یا کلیسا برویم ، فامیل قصد آمدن دارند ، یا هر چیز دیگری که به ما کمک کند به هدف وادار کردن او به تمیز شدن نایل شویم !
متوجه هستم که به نظر ، این بدترین نوع دروغ می آید ، به دلیل اینکه یک دروغ عمدی است ، اما این دو روغ را از روی حسن نیت می گوییم. اگر او آلوده است و میکروب را در در سرتاسر خانه و حمام پراکنده می کند ، ممکن است بیمار شود و کارش به بیمارستان بکشد.
دروغ در مورد اهداف و رویاهایش
این دروغ نوع آخر، نسبت به بقیه دروغ ها من را خوشحال ترمی کند. جایی که ما با مادر کنار می آییم، زمانهایی که که او در مورد آنچه که می خواهد در آینده انجام دهد، صحبت می کند.
او برای سفر دریایی ، خریدن لباس شنا جهت شنا کردن در استخر منزل مان و برپا کردن یک آشپزخانه در اتاق خوابش جهت درست کردن انواع و اقسام غذاهای مجلل برای خودش، درحال برنامه ریزی کردن است.
اگر عزیزتان در حال درست کردن قصری در میان ابرهاست، با او همراه شوید…. به او بگویید که به نظر خیلی جالب است و با او ملحق خواهید شد!
زندگی مادر واقعاً کوچک ، و محدود به اتاق خوابش ، اتاق نشیمن ما ، و یک پیاده روی کوتاه در بیرون خانه و چند نوبت دکتر ، شده است .
زمانی که دروغ گویی کاری از پیش نمی برد
بسیار خوب با خواندن همه این مطالب احتمالا فکر می کنید که من یک دروغگوی حرفه ای هستم و همه دروغ هایم بی عیب و نقص هستند.اما اصلاً اینطور نیست.
زمانی که مادر در بیمارستان بود و به دنبال خرید کباب پز برای اتاق خوابش بود (کباب پز…. برای اتاق خوابش) و من به او گفتم نمیتواند آن را بخرد ، کا را خراب کردم.
متاسفم که بگویم او در سرای سالمندان به سر می برد، تا حد مرگ ترسیده بود و نگران و گیج شده بود و من در مورد یک کباب پز با او بحث کردم. چرا اگر یک زن میخواهد یک کبابپز داشته باشد نباید به او اجازه دهیم ؟ حتی اگر هم سفارش میداد ، میتوانستیم آن را پس دهیم!
گاهی اوقات آنقدر سرم شلوغ است که دروغهایی را که گفته ام فراموش میکنم، من به تلاش خودم ادامه می دهم، شما هم این کار را بکنید!