چالش جای خالی 504 واژه کاملاً ضروری؛ دروس 1 تا 3 کتاب

فاز چهارم: چالش جای خالی ۵۰۴ واژه: انتخاب کلمه درست
به بخش اول از دورهی چالش جای خالی ۵۰۴: انتخاب کلمه درست خوش آمدید!
این دوره توسط آیندهنگاران مغز و نگارش استاد داریوش طاهری طراحی شده تا یادگیری واژگان ضروری زبان انگلیسی را برای شما آسان، هدفمند و جذاب کند.
این مجموعه شامل ۱۴ بخش است که هر بخش شامل ۳ درس از کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری میباشد.
در هر بخش، با تمرینهای جای خالی روبهرو خواهید شد که شما را به چالش میکشند تا بهترین واژه را حدس بزنید و دایره لغات خود را تقویت کنید.
با پشتکار و تمرین مستمر، مطمئن باشید که به تسلطی بینظیر در استفاده از واژگان کاربردی زبان انگلیسی خواهید رسید.
به آیندهنگاران مغز بپیوندید و قدم به قدم با ما به سمت یادگیری عمیقتر حرکت کنید.
آغاز بخش اول را به شما تبریک میگوییم و امیدواریم این مسیر آموزشی، مسیر موفقیت شما باشد.
چالش واژههای درس اول
| Word | Pronunciation | Meaning |
|---|---|---|
| abandon | /əˈbandən/ | ترک کردن، رها کردن |
| keen | /kiːn/ | تیز، شدید، مشتاق، حساس |
| jealous | /ˈdʒɛləs/ | حسود |
| tact | /takt/ | تدبیر، کیاست، ملاحظه |
| oath | /oʊθ/ | قسم، سوگند، ناسزا، دشنام |
| vacant | /ˈveɪkənt/ | خالی |
| hardship | /ˈhɑːrd.ʃɪp/ | سختی، دشواری |
| gallant | /ˈɡæl.ənt/ | شجاع، با شکوه |
| data | /ˈdeɪ.t̬ə/ | اطلاعات، دادهها |
| unaccustomed | /ˌʌn.əˈkʌs.təmd/ | ناآشنا (به)، خو نگرفته |
| bachelor | /ˈbætʃ.əl.ər/ | مرد مجرد |
| qualify | /ˈkwɑː.lə.faɪ/ | واجد شرایط بودن |
Place one of the following words in each of the blanks below:
abandon, keen, jealous, tact, oath, vacant, hardship, gallant, data, unaccustomed, bachelor, qualify.
a. You should never [Show answer] your dreams no matter how difficult the path becomes.
ترجمه: هرگز نباید رویاهایتان را [نمایش پاسخ] حتی اگر مسیر چقدر دشوار شود.
b. She is very [Show answer] to learn new languages quickly.
ترجمه: او بسیار [نمایش پاسخ] است که زبانهای جدید را به سرعت یاد بگیرد.
c. He felt [Show answer] when he saw his friend’s success.
ترجمه: وقتی موفقیت دوستش را دید، احساس [نمایش پاسخ] کرد.
d. She handled the situation with great [Show answer] and avoided any arguments.
ترجمه: او با [نمایش پاسخ] فوقالعادهای شرایط را مدیریت کرد و از هرگونه بحث جلوگیری نمود.
e. He took an [Show answer] to always tell the truth.
ترجمه: او [نمایش پاسخ] خورد که همیشه حقیقت را بگوید.
f. The room was completely [Show answer] when I arrived.
ترجمه: وقتی رسیدم، اتاق کاملاً [نمایش پاسخ] بود.
g. Despite the [Show answer], they never gave up.
ترجمه: با وجود [نمایش پاسخ]، آنها هرگز تسلیم نشدند.
h. The [Show answer] soldier saved many lives during the battle.
ترجمه: آن سرباز [نمایش پاسخ] در طول نبرد جانهای زیادی را نجات داد.
i. We analyzed the [Show answer] carefully before making a decision.
ترجمه: قبل از گرفتن تصمیم، [نمایش پاسخ] را با دقت تحلیل کردیم.
j. He was [Show answer] to the cold weather in this city.
ترجمه: او به هوای سرد این شهر [نمایش پاسخ].
k. After graduation, he became a [Show answer] in engineering.
ترجمه: پس از فارغالتحصیلی، او [نمایش پاسخ] مهندسی شد.
l. She managed to [Show answer] for the national championship.
ترجمه: او توانست برای مسابقات قهرمانی ملی، [نمایش پاسخ] کسب کند.
چالش واژههای درس دوم
| Word | Pronunciation | Meaning |
|---|---|---|
| corpse | /kɔːrps/ | جسد |
| conceal | /kənˈsiːl/ | مخفی کردن، کتمان کردن |
| dismal | /ˈdɪz.məl/ | دلگیر، غمانگیز، گرفته |
| frigid | /ˈfrɪdʒ.ɪd/ | بسیار سرد، منجمد |
| inhabit | /ɪnˈhæb.ɪt/ | ساکن بودن، زندگی کردن |
| numb | /nʌm/ | کرخت، بیحس |
| peril | /ˈper.əl/ | خطر، به خطر انداختن |
| recline | /rɪˈklaɪn/ | تکیه دادن، لم دادن |
| shriek | /ʃriːk/ | جیغ، جیغ کشیدن |
| sinister | /ˈsɪn.ə.stər/ | بدجنس، شرور، شیطانصفت |
| tempt | /tempt/ | وسوسه کردن |
| wager | /ˈweɪ.dʒər/ | شرط بستن، شرطبندی |
Place one of the following words in each of the blanks below:
Corpse, Conceal, Dismal, Frigid, Inhabit, Numb, Peril, Recline, Shriek, Sinister, Tempt, Wager.
a. The police found a [Show answer] in the abandoned building.
ترجمه: پلیس در ساختمان متروکهای یک [نمایش پاسخ] پیدا کرد.
b. He tried to [Show answer] the truth from his parents.
ترجمه: او سعی کرد حقیقت را از پدر و مادرش [نمایش پاسخ].
c. The weather was so [Show answer] that we canceled our picnic.
ترجمه: هوا آنقدر [نمایش پاسخ] بود که پیکنیکمان را لغو کردیم.
d. The water in the lake was [Show answer] even in summer.
ترجمه: آب دریاچه حتی در تابستان هم [نمایش پاسخ] بود.
e. Polar bears [Show answer] the Arctic regions.
ترجمه: خرسهای قطبی در مناطق قطبی [نمایش پاسخ].
f. Her fingers were [Show answer] from the cold.
ترجمه: انگشتانش از سرما [نمایش پاسخ] شده بودند.
g. They were in great [Show answer] during the storm.
ترجمه: آنها در طوفان در [نمایش پاسخ] بزرگی بودند.
h. After a long day, he just wanted to [Show answer] on the sofa.
ترجمه: پس از یک روز طولانی، فقط میخواست روی مبل [نمایش پاسخ].
i. She let out a loud [Show answer] when she saw the spider.
ترجمه: وقتی عنکبوت را دید، یک [نمایش پاسخ] کشید.
j. A [Show answer] smile appeared on his face.
ترجمه: لبخندی [نمایش پاسخ] بر چهرهاش ظاهر شد.
k. He was [Show answer] to cheat on the test but resisted.
ترجمه: او [نمایش پاسخ] شد که در امتحان تقلب کند اما مقاومت کرد.
l. I made a [Show answer] that our team would win.
ترجمه: من [نمایش پاسخ] کردم که تیم ما برنده خواهد شد.
چالش واژههای درس سوم
| Word | Pronunciation | Meaning |
|---|---|---|
| typical | /ˈtɪp.ɪ.kəl/ | عادی، معمولی |
| minimum | /ˈmɪn.ə.məm/ | حداقل، کمترین |
| scarce | /skers/ | کمیاب، نایاب |
| annual | /ˈæn.ju.əl/ | سالیانه، سالانه |
| persuade | /pərˈsweɪd/ | متقاعد کردن، مجاب کردن |
| essential | /ɪˈsen.ʃəl/ | لازم، ضروری، اساسی |
| blend | /blend/ | مخلوط کردن، مخلوط |
| visible | /ˈvɪz.ə.bəl/ | مرئی، قابل دیدن، آشکار |
| expensive | /ɪkˈspen.sɪv/ | گران، پربها |
| talent | /ˈtæl.ənt/ | استعداد، قریحه |
| devise | /dɪˈvaɪz/ | طرح کردن، ابداع کردن، تدبیر کردن |
| wholesale | /ˈhoʊl.seɪl/ | عمدهفروشی، کلانفروشی، گسترده |
Place one of the following words in each of the blanks below:
typical, minimum, scarce, annual, persuade, essential, blend, visible, expensive, talent, devise, wholesale.
a. It is [Show answer] for children to ask a lot of questions.
ترجمه: برای کودکان [نمایش پاسخ] است که سؤالات زیادی بپرسند.
b. The [Show answer] age to drive is 18 in most countries.
ترجمه: در بیشتر کشورها، [نمایش پاسخ] سن برای رانندگی ۱۸ سال است.
c. Water is [Show answer] in the desert.
ترجمه: آب در صحرا [نمایش پاسخ] است.
d. We hold an [Show answer] festival every spring.
ترجمه: هر بهار یک جشنواره [نمایش پاسخ] برگزار میکنیم.
e. I couldn’t [Show answer] him to join the team.
ترجمه: نتوانستم او را [نمایش پاسخ] که به تیم بپیوندد.
f. Good communication is [Show answer] in teamwork.
ترجمه: ارتباط خوب در کار گروهی [نمایش پاسخ] است.
g. You should [Show answer] the colors carefully to get the right shade.
ترجمه: برای رسیدن به رنگ مناسب، باید رنگها را با دقت [نمایش پاسخ].
h. The moon was clearly [Show answer] in the night sky.
ترجمه: ماه در آسمان شب بهوضوح [نمایش پاسخ] بود.
i. This car is too [Show answer] for me to buy.
ترجمه: این ماشین برای من خیلی [نمایش پاسخ] است.
j. She has a great [Show answer] for painting.
ترجمه: او در نقاشی [نمایش پاسخ] فوقالعادهای دارد.
k. The engineers will [Show answer] a new method to solve the problem.
ترجمه: مهندسان یک روش جدید برای حل مسئله [نمایش پاسخ].
l. The store offered goods at [Show answer] prices.
ترجمه: فروشگاه کالاها را با قیمت [نمایش پاسخ] ارائه داد.
در ادامه بخوانید:
» یادگیری خلاقانه ۵۰۴ واژه انگلیسی با داستان
» مرور سریع واژههای ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری
