از متابولیسم تا ال اس دی: ۷ محققی که روی خود آزمایش کردند
با شگفتیهای پزشکی مدرن (marvels of modern medicine)، به راحتی میتوان فراموش کرد که یک زمانی بسیاری از این شگفتیها ناشناخته بودند.
در واقع، برخی از درمانهای پزشکی برتر امروزی (مانند بیحسی نخاعی) و فرآیندهای بدن (مانند متابولیسمهای ما) تنها از طریق خودآزمایی درک شدند – یعنی دانشمندانی که جرأت کردند آن را در خانه امتحان کنند.
در حالی که اکنون ما خوش شانس هستیم که آزمایشات بالینی بسیار منظمی داریم، اما همیشه اینطور نبود. این هفت دانشمند جسورانه یا نادرست، آزمایشاتی را روی خود انجام دادند و در زمینه پزشکی که امروز میشناسیم مشارکت داشتند.
سانتوریو سانتوریو (۱۵۶۱–۱۶۳۶)
سانتوریو سانتوریو (Santorio Santorio) که در سال ۱۵۶۱ در ونیز به دنیا آمد، در حین کار به عنوان یک پزشک خصوصی برای اشراف زادگان و بعداً به عنوان رئیس پزشکی نظری در University of Padua به خاطر یکی از اولین دستگاههای سنجش ضربان قلب که کمک زیادی به رشته خود کرد، مورد تحسین قرار گرفت.
اما بزرگترین ادعای او برای شهرت، وسواس شدید او در وزن کردن خود بود.
او یک صندلی بزرگ اختراع کرد که میتوانست روی آن بنشیند تا وزن خود را کنترل کند. پایان بازی او این بود که وزن هر وعده غذایی را که میخورد اندازه گیری کند و ببیند هنگام هضم آن چقدر وزن کم کرده است.
هر چقدر هم که عجیب به نظر میرسد، او دقیق بود و اندازه گیریهایش دقیق بود.
او یادداشتهای دقیقی از میزان خوردن و کاهش وزن خود در روز میگرفت و در نهایت به این نتیجه رسید که هر روز بین زمان غذا و زمان توالت نیم پوند وزن کم میکرد.
او که نمیتوانست توضیح دهد که چگونه «خروجی» او کمتر از میزان دریافتیاش است، در ابتدا این را به « تعریق نامحسوس» تبدیل کرد، به این معنی که ما بخشی از آنچه بدنمان هضم میکند به عنوان مواد نامرئی تنفس میکنیم و عرق میکنیم.
این فرضیه در آن زمان تا حدودی مبهم بود، اما اکنون میدانیم که او بینش اولیه ای نسبت به فرآیند متابولیسم داشت. تقریباً هر پزشک امروزی میتواند از سانتوریو به خاطر پایهگذاری درک ما از این فرآیند حیاتی بدن تشکر کند.
جانهانتر (۱۷۲۸-۱۷۹۳)
با این حال، همه آزمایشهای خود به خوبی پیش نمیروند.
در قرن هجدهم، جمعیت لندن به شدت افزایش یافته بود. از آنجایی که کار جنسی رایجتر شد و کاندوم هنوز وجود نداشت، بیماریهای مقاربتی (STD) سریعتر از آنچه مردم میتوانستند در مورد آنها بیاموزند گسترش مییابند.
تعداد کمیاز مردم میدانستند که چگونه این ویروسها و باکتریها فراتر از انتقال آنها از طریق تماسهای جنسی عمل میکنند. هیچ علمیدر مورد چگونگی توسعه آنها یا اینکه آیا یکی با دیگری مرتبط است وجود نداشت.
جانهانتر (John Hunter)، پزشکی که بیشتر به خاطر کمک به اختراع واکسن آبله معروف است، معتقد بود که سوزاک STD فقط مرحله اولیه سیفلیس است. او این نظریه را مطرح کرد که اگر سوزاک را بتوان به موقع درمان کرد، از تشدید علائم آن و تبدیل شدن به سیفلیس جلوگیری میکند.
ایجاد این تمایز بسیار مهم است. در حالی که سوزاک قابل درمان بود و کشنده نبود، سیفلیس میتوانست عواقب متحول کننده و حتی مرگبار داشته باشد.
بنابراین، هانتر پرشور، مایعات یکی از بیماران مبتلا به سوزاک را در بریدگیهایی که خود به خود وارد کرده بود روی آلت تناسلی خود قرار داد تا بتواند روند بیماری را ببیند. هنگامی که هانتر شروع به نشان دادن علائم هر دو بیماری کرد، فکر کرد که پیشرفت کرده است.
معلوم شد که او خیلی اشتباه کرده است.
در واقع، بیماری که او از چرک گرفته بود، هر دو بیماری مقاربتی را داشت.
هانتر به خود یک بیماری جنسی دردناک مبتلا کرد و تقریباً نیم قرن بدون مخالفت مانع از تحقیقات STD شد. بدتر از آن، او بسیاری از پزشکان را متقاعد کرده بود که به سادگی از بخار جیوه استفاده کنند و زخمهای عفونی را قطع کنند، زیرا معتقد بودند که این کار مانع از ایجاد سیفلیس میشود.
بیش از ۵۰ سال پس از “کشف” او، نظریه هانتر سرانجام زمانی که پزشک فرانسوی فیلیپ ریکورد (Philippe Ricord)، بخشی از تعداد فزاینده ای از محققان علیه نظریه هانتر (و روش بحث برانگیز او برای معرفی بیماریهای مقاربتی به افرادی که آنها را نداشتند) رد کرد. نمونههای بهشدت آزمایش شده از ضایعات روی افراد مبتلا به یک یا هر دو بیماری.
Ricord در نهایت دریافت که این دو بیماری از هم جدا هستند. تحقیقات در مورد این دو بیماری مقاربتی از آنجا به طور تصاعدی پیشرفت کرد.
دانیل آلسیدس کاریون (۱۸۵۷-۱۸۸۵)
برخی از خودآزمایشگران بهای نهایی را در پی درک سلامت و بیماری انسان پرداختند. و تعداد کمی به اندازه دنیل کریون (Daniel Alcides Carrión) با این شرایط مطابقت دارند.
کاریون، دانشجوی پزشکی در حین تحصیل در دانشگاه شهردار سن مارکوس در لیما، پرو، در مورد شیوع یک تب مرموز در شهر لا اورویا شنید. کارگران راه آهن آنجا دچار کم خونی شدید به عنوان بخشی از بیماری معروف به «تب ارویا» شده بودند.
تعداد کمیمتوجه شدند که این وضعیت چگونه ایجاد یا منتقل میشود. اما کاریون یک نظریه داشت: ممکن است بین علائم حاد تب اورویا و بیماری مزمن رایج “verruga peruana” یا “زگیل پرو” ارتباط وجود داشته باشد. و او ایده ای برای آزمایش این نظریه داشت: تزریق بافت زگیل عفونی به خود و بررسی اینکه آیا تب کرده است یا خیر.
پس این کاری است که او انجام داد.
در آگوست ۱۸۸۵، او بافت بیمار را از یک بیمار ۱۴ ساله گرفت و از همکارانش خواست که آن را به هر دو بازوی او تزریق کنند. فقط بیش از یک ماه بعد، Carrión علائم شدیدی مانند تب، لرز و خستگی شدید را نشان داد. در پایان سپتامبر ۱۸۸۵، او بر اثر تب درگذشت.
اما تمایل او به یادگیری در مورد این بیماری و کمک به افرادی که به آن مبتلا شده بودند، منجر به تحقیقات گسترده در طول قرن بعد شد و دانشمندان را به شناسایی باکتریهای مسئول تب و یادگیری درمان این بیماری سوق داد. جانشینان او این شرط را نام بردند بیماری کاریونبرای یادبود سهم او
بری مارشال (۱۹۵۱–)
با این حال، همه خودآزماییهای مخاطره آمیز به تراژدی ختم نمیشوند.
در سال ۱۹۸۵، بری مارشال (Barry Marshall)، متخصص داخلی در بیمارستان رویال پرث در استرالیا، و شریک تحقیقاتی او، جی رابین وارن (J. Robin Warren)، از سالها پیشنهادهای تحقیقاتی ناموفق در مورد باکتریهای روده ناامید شدند.
نظریه آنها این بود که باکتریهای روده میتوانند باعث بیماریهای گوارشی شوند – در این مورد، هلیکوباکتر پیلوری – اما مجله به مجله ادعاهای آنها را رد کرد و شواهد آنها را از کشتهای آزمایشگاهی غیرقابل قبول دانست.
حوزه پزشکی در آن زمان باور نداشت که باکتری بتواند در اسید معده زنده بماند. اما مارشال بود مطمئن است که او به چیزی علاقه دارد. بنابراین، او همه چیز را به دست خود گرفت. یا در این مورد شکم خودش.
او یک محلول حاوی هلیکوباکتر پیلوری نوشید و فکر میکرد در آینده ای دور دچار زخم معده خواهد شد. اما او به سرعت علائم جزئی مانند حالت تهوع و بوی بد دهان را بروز داد. و در کمتر از یک هفته، او نیز شروع به استفراغ کرد.
در طی آندوسکوپی مدت کوتاهی پس از آن، مشخص شد که هلیکوباکتر پیلوری قبلاً معده او را با کلنیهای باکتریایی پیشرفته پر کرده بود. مارشال مجبور شد آنتی بیوتیک مصرف کند تا عفونت از ایجاد التهاب بالقوه کشنده و بیماری گوارشی جلوگیری کند.
معلوم شد همانطور که او پیش بینی کرده بود: باکتریها در واقع میتوانند باعث بیماری معده شوند.
زمانی که او و وارن جایزه نوبل پزشکی را به خاطر کشفیاتشان با هزینه مارشال (تقریباً کشنده) دریافت کردند، رنج بسیار ارزش داشت.
و مهمتر از آن، تا به امروز، آنتی بیوتیکها برای بیماریهای معده مانند زخمهای گوارشی ناشی از باکتری هلیکوباکتر پیلوری در حال حاضر به طور گسترده برای بیش از ۶ میلیون نفر که هر ساله تشخیص این زخمها را دریافت میکنند، در دسترس است.
دیوید پریچارد (۱۹۴۱-)
اگر نوشیدن باکتریهای روده به اندازه کافی بد نبود، دیوید پریچارد (David Pritchard)، استاد ایمونولوژی انگل در دانشگاه ناتینگهام در بریتانیا، برای اثبات این نکته از این هم فراتر رفت.
پریچارد ۵۰ کرم قلابدار انگلی را به بازوی خود چسباند و به آنها اجازه داد از روی پوستش بخزند تا او را آلوده کنند.
سرد.
اما پریچارد وقتی این آزمایش را در سال ۲۰۰۴ انجام داد، هدف خاصی در ذهن داشت. او معتقد بود که آلوده کردن خود به کرمهای قلابدار Necator americanus میتواند آلرژیهای شما را بهتر کند.
چگونه او به چنین تصور عجیبی رسید؟
پریچارد جوان در دهه ۱۹۸۰ در پاپوآ گینه نو سفر کرد و مشاهده کرد که افراد محلی که به این نوع عفونت کرم قلابدار مبتلا بودند نسبت به همسالان خود که این عفونت را نداشتند علائم آلرژی بسیار کمتری داشتند.
او به توسعه این نظریه در طول نزدیک به دو دهه ادامه داد، تا زمانی که تصمیم گرفت زمان آن رسیده است که آن را روی خودش آزمایش کند.
آزمایش پریچارد نشان داد که عفونت خفیف کرم قلابدار میتواند علائم آلرژی را کاهش دهد آرام کردن پاسخ ایمنی بدن به آلرژنهایی که در غیر این صورت باعث التهاب میشوند، مانند مواردی که منجر به بیماریهایی مانند آسم میشوند.
از آن زمان تاکنون مطالعات متعددی برای آزمایش نظریه پریچارد انجام شده است و نتایج متفاوتی به همراه داشته است.
یک مطالعه در سال ۲۰۱۷ در Clinical and Translational Immunology نشان داد که کرمهای قلابدار پروتئینی به نام پروتئین ضد التهابی ۲ (AIP-2) ترشح میکنند که میتواند سیستم ایمنی شما را طوری آموزش دهد که هنگام استنشاق محرکهای آلرژی یا آسم، بافتها را ملتهب نکند. این پروتئین ممکن است در درمانهای آینده آسم قابل استفاده باشد.
اما مطالعه ۲۰۱۰ در آلرژی بالینی و تجربی کمتر امیدوار کننده بود. علاوه بر بهبودهای بسیار جزئی در تنفس، هیچ تاثیر واقعی کرم قلابدار بر علائم آسم پیدا نکرد.
اما اگر در نقطهای هستید که به کرمهای قلابدار فکر میکنید، توصیه میکنیم از درمانهای ثابتشدهتر آلرژی مانند ایمونوتراپی آلرژن یا آنتیهیستامینهای بدون نسخه استفاده کنید.
آگوست بیر (۱۸۶۱-۱۹۴۹)
در حالی که برخی از دانشمندان مسیر پزشکی را برای اثبات یک فرضیه قانع کننده تغییر میدهند، برخی دیگر مانند جراح آلمانی آگوست بیر (August Bier)، این کار را به نفع بیماران خود انجام میدهند.
در سال ۱۸۹۸، یکی از بیماران بیر در بیمارستان رویال جراحی دانشگاه کیل در آلمان از انجام عمل جراحی به دلیل عفونت مچ پا خودداری کرد ، زیرا در طول عملهای گذشته واکنشهای شدیدی به بیهوشی عمومیداشت.
بنابراین بیر یک جایگزین پیشنهاد کرد: تزریق مستقیم کوکائین به نخاع.
و کار کرد. با کوکائین در ستون فقرات، بیمار در طول عمل بیدار ماند بدون اینکه احساس درد کند. اما چند روز بعد، بیمار استفراغ و درد وحشتناکی داشت.
بیر که مصمم بود یافتههای خود را بهبود بخشد، با درخواست از دستیارش، آگوست هیلدبرانت، روش اصلاح شده ای از این محلول کوکائین را به ستون فقراتش تزریق کرد.
اما هیلدبرانت تزریق را با استفاده از اندازه سوزن اشتباه انجام داد و باعث شد مایع مغزی نخاعی و کوکائین در حالی که هنوز در ستون فقرات بیر گیر کرده بود از سوزن بیرون بیاید. بنابراین بیر به این فکر افتاد که به جای آن تزریق را روی هیلدبرانت امتحان کند.
و کار کرد. برای چندین ساعت، هیلدبراند مطلقاً هیچ احساسی نداشت. بیر این را به مبتذل ترین راههای ممکن آزمایش کرد. او موهای هیلدبرانت را کشید، پوست او را سوزاند و حتی بیضههایش را فشار داد.
در حالی که تلاشهای بیر و هیلدبرانت هر دو باعث ایجاد بیحسی نخاعی شد که مستقیماً به ستون فقرات تزریق شد ( همانطور که امروزه نیز استفاده میشود )، مردان تا یک هفته یا بیشتر بعد از آن احساس وحشتناکی داشتند.
اما در حالی که بیر در خانه ماند و بهبود یافت، هیلدبراند به عنوان دستیار مجبور شد در طول بهبودی بیر را در بیمارستان پوشش دهد. هیلدبرانت هرگز از آن عبور نکرد (که قابل درک است) و روابط حرفه ای خود را با بیر قطع کرد.
آلبرتهافمن (۱۹۰۶-۲۰۰۸)
اگرچه اسید لیسرژیک دی اتیل آمید (lysergic acid diethylamide که بیشتر به عنوان LSD شناخته میشود) اغلب با هیپیها همراه است، LSD به طور فزاینده ای محبوب شده و مورد مطالعه دقیق تری قرار میگیرد. مردم به دلیل فواید ادعایی ال اس دی، میکرودوز مصرف میکنند: بهره وری بیشتر، ترک سیگار، و حتی داشتن تجلیات اخروی در مورد زندگی.
اما ال اس دی همانطور که امروز میشناسیم احتمالا بدون آلبرت هافمن (Albert Hofmann) وجود نداشت.
وهافمن، شیمیدان سوئیسی الاصل که در صنعت داروسازی کار میکرد، آن را کاملاً تصادفی کشف کرد.
همه چیز یک روز در سال ۱۹۳۸ شروع شد، زمانی که هافمن در آزمایشگاههای ساندوز در بازل، سوئیس مشغول کار بود. او در حالی که ترکیبات گیاهی را برای استفاده در داروها سنتز میکرد، مواد به دست آمده از اسید لیسرژیک را با موادی از ماهی مرکب ترکیب کرد، گیاهی دارویی که قرنها توسط مصریها، یونانیها و بسیاری دیگر استفاده میشد.
در ابتدا او هیچ کاری با مخلوط انجام نداد. اما پنج سال بعد، در ۱۹ آوریل ۱۹۴۳، هافمن دوباره آن را آزمایش کرد و بدون فکر صورت خود را با انگشتانش لمس کرد، به طور تصادفی مقداری از آن را مصرف کرد.
پس از آن، او احساس بی قراری، سرگیجه و کمیمستی را گزارش کرد. اما وقتی چشمانش را بست و شروع به دیدن تصاویر، تصاویر و رنگهای زنده در ذهنش کرد، متوجه شد که این ترکیب عجیبی که در محل کار ایجاد کرده بود پتانسیل باورنکردنی دارد.
بنابراین روز بعد، او حتی بیشتر تلاش کرد. و در حالی که او با دوچرخه خود به خانه میرفت، اثرات آن را دوباره احساس کرد: اولین سفر واقعی LSD.
این روز اکنون به عنوان روز دوچرخه (۱۹ آوریل ۱۹۴۳) شناخته میشود، زیرا LSD بعداً چقدر اهمیت پیدا کرد: نسل کاملی از ” کودکان گل ” از LSD استفاده کردند تا “ذهن خود را گسترش دهند” کمتر از دو دهه بعد و اخیراً به کاربردهای دارویی آن را بررسی کنید
امروزه هیچ دلیلی وجود ندارد که یک محقق باتجربه – خیلی بیشتر از یک فرد معمولی – بدن خود را به این شکل شدید در معرض خطر قرار دهد.
در حالی که مسیر خودآزمایی، به ویژه در قالب داروهای خانگی و مکملها، مطمئناً میتواند وسوسهانگیز باشد، خطری غیرضروری است. امروزه پزشکی قبل از اینکه وارد بازار شود، آزمایشهای دقیقی را پشت سر میگذارد. ما همچنین خوش شانس هستیم که به مجموعه رو به رشدی از تحقیقات پزشکی دسترسی داریم که به ما قدرت میدهد تا تصمیمات ایمن و سالم بگیریم.
این محققان این فداکاریها را انجام دادند تا بیماران آینده مجبور به انجام این کار نباشند. بنابراین، بهترین راه برای تشکر از آنها این است که از خودتان مراقبت کنید – و کوکائین، استفراغ و کرمهای قلاب دار را به متخصصان بسپارید.
تیم جول نویسنده، ویراستار و زبانشناس ساکن چینو هیلز، کالیفرنیا است. آثار او در نشریات بسیاری از شرکتهای پیشرو در حوزه سلامت و رسانه، از جمله Healthline و The Walt Disney Company منتشر شده است.