واژگان درس سی و چهار کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس سی و چهار کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله
شامل لغات درس سی و چهار
همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل
یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز اینقدر زنده، کاربردی و لذتبخش نبوده است!
در مجموعهی آموزشی منحصربهفرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وبسایت آیندهنگاران مغز تهیه شده، کوشیدهایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمهی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار میدهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظهی بلندمدت منتقل میسازند.
هر درس از این مجموعهی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جملهی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نهتنها واژهی اصلی را برجسته میکنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز بهصورت هدفمند در خود جای دادهاند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیقتر آنها در ذهن زبانآموز میشود.
با استفاده از رنگهای متمایز برای نمایش واژههای کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت میشود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا میکند. افزون بر این، ترجمهی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، بهروشی عمیق و قابلفهم منتقل شود.
این پروژهی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربهای شیرین، بهیادماندنی و هدفمند باشد.
واژگان درس سی و چهار
temperate [ˈtɛmprət]
A) In a frigid land, even a slight increase in temperature can feel temperate and refreshing.
الف) در سرزمینی بسیار سرد، حتی افزایش دمایی جزئی میتواند معتدل و دلپذیر به نظر برسد.
B) A temperate response in the face of outrageous behavior reveals a person’s inner calm and strength.
ب) واکنشی معتدل در برابر رفتاری توهینآمیز، آرامش و قدرت درونی فرد را آشکار میسازد.
C) Unlike the blazing summer of the desert, the island’s climate remains temperate and pleasant year-round.
ج) برخلاف تابستان سوزان بیابان، اقلیم جزیره در تمام سال معتدل و دلپذیر باقی میماند.
D) The speaker’s temperate tone stood out among the hostile and aggressive voices in the room.
د) لحن معتدل سخنران در میان صداهای خصمانه و تهاجمی در اتاق متمایز بود.
E) He followed a temperate lifestyle, avoiding excess in food, drink, and all other pleasures.
هـ) او سبک زندگی معتدلی را دنبال میکرد و از افراط در غذا، نوشیدنی و سایر لذتها پرهیز مینمود.
untidy [ʌnˈtaɪdi]
A) His untidy appearance and careless attitude gave a bad impression during the interview.
الف) ظاهر نامرتب او و رفتار بیدقتش، در طول مصاحبه تأثیر بدی بر جای گذاشت.
B) The untidy room was filled with discarded clothes, scattered books, and a distinct smell of neglect.
ب) اتاق نامرتب پر بود از لباسهای دورریختهشده، کتابهای پراکنده، و بویی قابلتشخیص از بیتوجهی.
C) Despite her untidy desk, she managed to stay efficient and meet every deadline with accuracy.
ج) با وجود میز نامرتبش، او توانست با کارایی بالا تمام ضربالاجلها را با دقت رعایت کند.
D) The untidy garden was a result of neglect and lack of maintenance, though its beauty was once admired by all.
د) باغ نامرتب نتیجه بیتوجهی و نبود نگهداری بود، هرچند روزگاری زیبایی آن مورد تحسین همه بود.
E) His untidy handwriting made the report hard to read, despite containing reliable and vital information.
هـ) دستخط نامرتب او باعث شد گزارش، با وجود داشتن اطلاعات قابل اعتماد و حیاتی، بهسختی خوانده شود.
candidate [ˈkændədeɪt]
A) The experienced candidate impressed the panel with his accurate answers and relevant work history.
الف) نامزد باتجربه، اعضای هیئت را با پاسخهای دقیق و سوابق کاری مرتبط خود تحت تأثیر قرار داد.
B) Each candidate was asked to solve a complex problem to demonstrate their ability and confidence.
ب) از هر نامزد خواسته شد تا یک مسئله پیچیده را حل کند تا توانایی و اعتمادبهنفس خود را نشان دهد.
C) The committee rejected the candidate due to his inappropriate remarks and lack of discipline.
ج) کمیته به دلیل اظهارات نامناسب و نبود انضباط، نامزد را رد کرد.
D) She was considered the most qualified candidate because of her remarkable achievements and loyalty.
د) او به دلیل دستاوردهای قابل توجه و وفاداری خود، نامزدی واجد شرایط تلقی شد.
E) The final candidate gave a brief but persuasive speech that left a strong impact on the audience.
هـ) نامزد نهایی، سخنرانیای مختصر اما قانعکننده ایراد کرد که تأثیری قوی بر حضار گذاشت.
spontaneous [spɑːnˈteɪniəs]
A) Her spontaneous speech at the ceremony was filled with sincere emotions and vivid memories that captivated the audience.
الف) سخنرانی خودجوش او در مراسم، سرشار از احساسات صادقانه و خاطرات زندهای بود که حضار را مجذوب کرد.
B) The children broke into spontaneous laughter during the boring lecture, which surprised their strict teacher.
ب) کودکان در حین سخنرانی کسلکننده ناگهان به خندهای خودجوش افتادند که معلم سختگیرشان را شگفتزده کرد.
C) A spontaneous road trip turned into a memorable adventure, despite facing several hazardous situations along the way.
ج) یک سفر جادهای خودجوش به ماجراجوییای فراموشنشدنی تبدیل شد، با وجود روبهرو شدن با چند موقعیت خطرناک در مسیر.
D) His spontaneous decision to help the injured man was an act of compassion and moral integrity.
د) تصمیم خودجوش او برای کمک به مرد زخمی، عملی از روی دلسوزی و درستی اخلاقی بود.
E) Their spontaneous celebration in the street after the triumph showed their genuine joy and national unity.
هـ) جشن خودجوش آنها در خیابان پس از پیروزی، شادی اصیل و وحدت ملیشان را نشان داد.
sensitive [ˈsɛnsətɪv]
A) The sensitive child was deeply affected by the harsh criticism from his stern teacher.
الف) کودک حساس بهشدت از انتقاد تند معلم سختگیر خود متأثر شد.
B) She gave a sensitive response to the tragic news, showing compassion and deep understanding.
ب) او نسبت به خبر غمانگیز واکنشی حساس نشان داد که سرشار از دلسوزی و درک عمیق بود.
C) The scientist handled the sensitive chemicals with extreme care to avoid a disastrous incident.
ج) دانشمند مواد شیمیایی حساس را با احتیاط فراوان جابهجا کرد تا از یک حادثه فاجعهبار جلوگیری کند.
D) He’s very sensitive to criticism, which makes it hard for him to cope with stressful situations.
د) او نسبت به انتقاد بسیار حساس است، و همین موضوع باعث میشود نتواند بهخوبی با موقعیتهای استرسزا کنار بیاید.
E) The government restricted access to the sensitive documents, fearing that a leak could endanger national security.
هـ) دولت دسترسی به اسناد حساس را محدود کرد، زیرا نگران بود که یک نشت اطلاعات میتواند امنیت ملی را بهخطر بیندازد.
vaccinate [ˈvæksəneɪt]
A) Doctors strongly vaccinate children to prevent fatal diseases that can spread in a dense population with insufficient hygiene.
الف) پزشکان کودکان را بهطور جدی واکسینه میکنند تا از بیماریهای کشنده که میتوانند در جمعیتهای متراکم با بهداشت ناکافی گسترش یابند، جلوگیری کنند.
B) In order to vaccinate effectively, medical teams must follow a precise schedule and avoid any neglect or confusion.
ب) برای اینکه واکسیناسیون مؤثر باشد، تیمهای پزشکی باید یک برنامه دقیق را دنبال کنند و از هرگونه سهلانگاری یا سردرگمی پرهیز نمایند.
C) Some reluctant parents refused to vaccinate their children, fearing myths that had been widely circulated on social media.
ج) برخی والدین بیمیل از واکسیناسیون کودکانشان خودداری کردند، چون از افسانهها و شایعاتی که در شبکههای اجتماعی رواج یافته بود میترسیدند.
D) Governments try to vaccinate the public through massive campaigns, often using persuasive messages to fight public resistance.
د) دولتها تلاش میکنند مردم را از طریق کارزارهای وسیع واکسینه کنند و اغلب با پیامهای متقاعدکننده به مقابله با مقاومت عمومی میپردازند.
E) After the outbreak, it became urgent to vaccinate even those in remote areas, despite logistical challenges.
هـ) پس از شیوع بیماری، واکسینه کردن حتی افراد در مناطق دورافتاده فوریت</span یافت، اگرچه چالشهای لجستیکی وجود داشت.
precede [prɪˈsid]
A) A brief lecture will precede the debate to provide essential context on the issue.
الف) یک سخنرانی کوتاه، پیش از مناظره برگزار خواهد شد تا زمینه ضروری درباره این موضوع را فراهم کند.
B) The loud rumble that preceded the earthquake gave people just enough time to evacuate the premises.
ب) غرش بلند که پیش از زلزله شنیده شد، به مردم زمان کافی برای تخلیه محوطه داد.
C) To precede a formal announcement, the mayor gave a brief statement to clarify the city’s intentions.
ج) برای مقدمهچینی یک اعلامیه رسمی، شهردار بیانیهای کوتاه برای شفافسازی اهداف شهر ارائه داد.
D) A period of uncertainty often precedes major economic transitions and causes widespread concern.
د) دورهای از نااطمینانی اغلب پیشاپیش تحولات مهم اقتصادی رخ میدهد و باعث نگرانی گسترده میشود.
E) Silence preceded the speaker’s dramatic entrance, adding a suspenseful atmosphere to the event.
هـ) سکوت، پیشاپیش ورود نمایشی سخنران حاکم شد و فضایی دلهرهآور به این رویداد بخشید.
radical [ˈrædəkəl]
A) The controversial leader proposed a radical change to the nation’s policy, which many saw as both risky and irreversible.
الف) رهبر بحثبرانگیز یک تغییر ریشهای در سیاست کشور پیشنهاد داد که بسیاری آن را هم پرخطر و هم غیرقابل بازگشت میدانستند.
B) Her radical views on equality were not accepted by the conservative members of the committee.
ب) دیدگاههای افراطی او درباره برابری مورد پذیرش اعضای محافظهکار کمیته قرار نگرفت.
C) The scientist’s radical theory was initially rejected by many, but later became a foundation of modern research.
ج) نظریه انقلابی دانشمند در ابتدا توسط بسیاری رد شد، اما بعداً به پایهای برای تحقیقات مدرن تبدیل شد.
D) The government implemented radical reforms to eliminate corruption and restore public trust.
د) دولت اصلاحات ریشهای را برای حذف فساد و بازگرداندن اعتماد عمومی اجرا کرد.
E) A radical approach may be necessary to confront the urgent crisis facing the environment.
هـ) ممکن است یک رویکرد افراطی برای مقابله با بحران فوری زیستمحیطی ضروری باشد.
utensil [juːˈtensl]
A) She bought every kitchen utensil imaginable to prepare the elaborate meal for her relatives, despite their modest tastes.
الف) او تمام ابزارهای آشپزخانه قابل تصور را برای آمادهسازی یک غذای مفصل برای خویشاوندانش خرید، با وجود سلیقههای سادهی آنها.
B) Without the right utensil, the chef found it difficult to demonstrate his unique cutting technique to the students.
ب) بدون ابزار مناسب، سرآشپز برای نمایش تکنیک برش منحصربهفرد خود به دانشجویان دچار مشکل شد.
C) He used an old utensil with a blunt edge, making the cutting process slow and inefficient, which eventually caused some frustration.
ج) او از یک ابزار قدیمی با لبهای کند استفاده کرد که فرآیند برش را کند و غیرکارآمد کرد و در نهایت باعث کمی ناامیدی شد.
D) In the survival course, each student had to craft a utensil from natural materials to demonstrate creativity, endurance, and resourcefulness.
د) در دوره بقاء، هر دانشآموز باید یک ابزار از مواد طبیعی میساخت تا خلاقیت، پایداری و توانایی مدیریت منابع خود را نشان دهد.
E) The archaeologists found ancient utensils that provided evidence of early civilization and its daily practices.
هـ) باستانشناسان ابزارهایی باستانی یافتند که شواهدی از تمدن اولیه و فعالیتهای روزمره آن ارائه داد.
coeducational [ˈkoʊˈɛʤəˈkeɪʃənəl]
A) The coeducational college promoted mutual respect and adequate opportunities for both genders to participate equally.
الف) کالج مختلط احترام متقابل و فرصتهای کافی برای مشارکت برابر هر دو جنس را ترویج میداد.
B) Some parents objected to the idea of coeducational schools, claiming it would distract students from their studies.
ب) برخی والدین به ایده مدارس مختلط اعتراض داشتند و ادعا میکردند که این موضوع باعث حواسپرتی دانشآموزان از مطالعهشان میشود.
C) The coeducational setting helped students adjust to real-world environments and develop mature social skills.
ج) فضای مختلط به دانشآموزان کمک کرد تا با محیطهای واقعی سازگار شوند و مهارتهای اجتماعی بالغ و کارآمدی را پرورش دهند.
D) The survey showed that most students in coeducational schools felt more confident and comfortable in expressing their opinions.
د) نظرسنجی نشان داد که بیشتر دانشآموزان در مدارس مختلط در ابراز نظرات خود احساس اعتمادبهنفس و راحتی بیشتری داشتند.
E) Many teachers agreed that a coeducational approach encouraged cooperation, reduced hostility, and promoted better communication among students.
هـ) بسیاری از معلمان معتقد بودند که رویکرد مختلط باعث همکاری بیشتر، کاهش خصومت و بهبود ارتباط بین دانشآموزان میشود.
skim [skɪm]
A) Before the test, she decided to skim through the material quickly to get an adequate overview without missing key points.
الف) قبل از امتحان، تصمیم گرفت به سرعت مطالب را اجمالی خوانی کند تا یک مرور کافی به دست آورد بدون آنکه نکات کلیدی را از دست بدهد.
B) The editor asked him to skim the report for any fraudulent information before publishing.
ب) سردبیر از او خواست که قبل از انتشار، گزارش را برای هرگونه اطلاعات تقلبی اجمالی خوانی کند.
C) I usually skim articles in the morning to stay current with news but read the important ones in detail.
ج) معمولاً صبحها مقالات را اجمالی خوانی میکنم تا با اخبار بهروز باشم ولی موارد مهم را با جزئیات میخوانم.
D) The student skimmed the textbook to find the unique concept and prepare for the exam.
د) دانشآموز کتاب درسی را اجمالی خوانی کرد تا مفهوم منحصربهفرد را پیدا کند و برای آزمون آماده شود.
E) She tried to skim the surface of the lake but ended up falling into the shallow water accidentally.
هـ) او سعی کرد روی سطح دریاچه سر بخواند اما به طور اتفاقی در آب کمعمق افتاد.
adolescent [ˌædəˈlɛsənt]
A) The adolescent faced many challenges during his unique journey toward maturity and independence.
الف) نوجوان در مسیر منحصربهفرد خود به سوی بلوغ و استقلال، با چالشهای زیادی روبرو شد.
B) Many adolescents struggle with balancing their education and social activities during this critical phase.
ب) بسیاری از نوجوانان در این مرحله حساس تلاش میکنند بین تحصیل و فعالیتهای اجتماعی خود تعادل برقرار کنند.
C) The adolescent was advised to avoid risky behavior that could damage his future prospects.
ج) به نوجوان توصیه شد از رفتارهای پرخطر که میتواند به چشماندازهای آیندهاش ضرر بزند، اجتناب کند.
D) Many adolescents find themselves confused and anxious due to the dramatic changes in their lives.
د) بسیاری از نوجوانان به دلیل تغییرات دراماتیک در زندگی خود، دچار سردرگمی و اضطراب میشوند.
E) The school introduced a coeducational program to help adolescents develop better social skills and confidence.
هـ) مدرسه یک برنامه دختر و پسر با هم معرفی کرد تا به نوجوانان در توسعه مهارتهای اجتماعی بهتر و اعتمادبهنفس کمک کند.
