آمیگدال؛ ربایش آمیگدال؛ نقش بادامه در اعتیاد، اضطراب و تعقل
آمیگدال
آمیگدال یا هسته آمیگدال (nucleus amygdalæ) یا در فارسی بادامه که از واژه یونانی amygdalē به معنی «بادام» مشتق شدهاست، قسمتی از دستگاه کنارهای (لیمبیک) در مغز است.
هسته قاعدهای-جانبی بادامه (آمیگدال) نقش مهمی در یادگیری و حافظه ایفا میکند. بادامه علاوه بر نقش اصلی در درک احساسات و ایجاد پاسخ به آنها، در تعدیل درد نیز دخالت دارد. هستهٔ مرکزی بادامه به عنوان بادامه کنترل درد، معرفی شدهاست. آمیگدال همچنین مسئول تظاهرات هیجانی چهره مانند خوشحالی و ترس است و نقش مهمی در اکتساب یادگیریهای هیجانی دارد.
در برخی پژوهشها برای مشخص شدن عملکرد یک ناحیه از مغز، آن را تحریک یا تخریب میکنند. عملکردهایی که با این روش در مورد آمیگدال مشخص شده عبارتند از: مرکز هیجانی مغز، اطلاعاتی که جنبهٔ هیجانی دارند ازآمیگدال میگذرند و حافظه مربوط به آنها بهترذخیره میشود و نیز آمیگدال نقش اصلی را در شروع پاسخ به ترس دارد. آمیگدال تثبیت و ذخیره کردن حافظهها را در نواحی دیگر مغز تحت تأثیر قرار میدهد. آمیگدال در بیان یا به یاد آوردن حافظههای هیجانی نقشی مهم دارد؛ بنابراین آمیگدال جزئی از یک سیستم است که بعنوان تنظیم کنندهٔ قدرت حافظهها با توجه به اهمیت هیجانی آنها عمل میکند. بعبارت دیگر، در یادگیریهایی که با هیجان همراه باشند با توجه به اینکه آمیگدال فعال میشود، ذخیرهٔ آنها بهتر صورت میگیرد.
آمیگدال در مغز انسان بهصورت خودکار از بعضی ویژگیهای چهره برای تصمیمگیریِ خیلی سریع در رابطه با بی خطر بودن بودنِ افراد استفاده میکند. به عبارتی، لازم نیست ما بهصورت منطقی به این موضوع فکر کنیم که «آیا من باید به این فرد اعتماد کنم یا نه؟» مغز ما درست در لحظهای که چهرهٔ فرد را میبینیم از این موضوع آگاه میشود.
ربایش آمیگدال
ربایش آمیگدال (نام علمی: Amygdala hijack) به یک پاسخ شخصی و عاطفی اشاره دارد که در پاسخ به محرک خارجی، فوری، پرتلاطم و بیش از اندازه است زیرا این امر تهدید عاطفی بسیار قابل توجهی را برانگیخته است. این اصطلاح توسط دانیل گولمن در کتاب خود در سال ۱۹۹۶ بنام «احساسات عاطفی: چرا میتواند از ضریب هوشی اهمیت بیشتری داشته باشد» ابداع شد.
تعریف
خروجی اندامهای حس (بینایی، شنوایی، بویایی و…) ابتدا توسط تالاموس دریافت میشوند. بخشی از محرکهای تالاموس مستقیماً به آمیگدال یا «مغز عاطفی/غیرمنطقی» میروند، و قسمتهایی به نئوکورتکس یا «مغز متفکر / منطقی» ارسال میشوند. اگر آمیگدال تحریک شود، یعنی اگر با توجه به سابقه تجربیات در هیپوکامپ به آمیگدال گفته شود که این یک وضعیت جنگ یا گریز است، آنگاه آمیگدال محور HPA (هیپوتالمیک-هیپوفیز-آدرنال) تحریک کرده و مغز متفکر را میرباید. این بخش عاطفی مغز (آمیگدال) اطلاعات را چند میلی ثانیه ثانیه زودتر از مغز عقلی پردازش میکند، بنابراین در صورت رقابت بین این دو مغز، آمیگدال پاسخ را قبل از دریافت هر پاسخ ممکن از نئوکورتکس میفرستد. با این حال، اگر آمیگدال هیچ تطبیقی با محرک دریافت شده با موقعیتهای تهدیدآمیز ثبت شدهٰ خود پیدا نکند، مطابق دستورالعملهای دریافت شده از نئوکورتکس عمل میکند. اما اگر هنگامی که آمیگدال یک تهدید را فرض میکند، میتواند آن شخص را به واکنش غیر منطقی و مخرب سوق دهد.
گولمن اظهار داشت که احساسات به ما میگوید «به ما توجه کن – این فوری است و یک برنامه اقدام فوری را نیز به ما میدهد بدون آنکه دو بار فکر کنیم. قسمتهای عاطفی مغز انسان خیلی زودتر از سایر قسمتها تکامل یافتهاند بنابراین در گذشته برای اجداد ما هنگام مواجه به هر تهدیدی پرسشی مطرح میشد: آیا من آن را میخورم، یا او مرا میخورد؟» پاسخ عاطفی به این پرسش «در صورت وجود تهدید، میتواند بقیه مغز را در میلی ثانیه ثانویه برباید.» ربایش آمیگدالا سه نشانه دارد: واکنش عاطفی شدید، پاسخ هیجانی ناگهانی و در صورت بروز عکسالعمل غیر منطقی آگاه شدن از آن.
آمیگدال یا بادامه در مغز و نقش آن در هیجان و اضطراب
آمیگدال قسمتی از مغز به شکل بادام است و در فارسی به بادامه ترجمه شده است. این قسمت از مغز همانطور که در اعمال دستگاه خودمختار و عملکرد مدار پاپز نقش عمده ای دارد، در تشکیل حافظه، یادگیری و احساساتی چون ترس دخالت دارد.
آمیگدال حاوی نورون های بسیاری است که عصبانیت، پرخاشگری، ترس و خشم را تحت تاثیر قرار می دهد. اگرچه بخش های دیگری از مغز نیز وجود دارند که بر این احساسات تأثیر می گذارد، ولی در میان قسمت های مختلف مغز آمیگدال در لوب گیجگاهی بیشترین تاثیر را بر این هیجانات دارد. مطالعات اولیه نشان می دهند که آسیب رساندن به این مناطق می تواند حیوانات وحشی را رام نماید و یا حتی ممکن است آنها را به موجوداتی ترسو تبدیل کند.
موقعیت مکانی آمیگدال در مغز
بورداخ در سال ۱۸۱۹ برای توصیف توده بادامی شکلی که در عمق کورتکس گیجگاهی انسان قرار گرفته، واژه Amygdala را بکار برد که معادل کلمه Almond به معنی بادام است و در واقع دو غده کوچک است که هر یک به شکل بادام و هر کدام در یکی از لبه های مغز قرار دارد.
آمیگدال یا بادامه در ناحیه ای از مغز که سیستم لیمبیک (Limbic system) نامیده می شود، قرار دارد و کل سیستم لیمبیک، محور کنترل پاسخ های هیجانی است. بعلاوه نقش سیستم لیمبیک بیشتر در ارتباط با ادراک، ابراز هیجانات و بخاطر آوردن خاطرات است. در میان خاطرات آنهایی که بار هیجانی دارند به این قسمت مربوط می شوند. آمیگدال به داخل قشر گیجگاهی مغز (Temporal lobe) توسعه یافته است و شامل حدود ۱۳ هسته است که هر کدام از این هسته ها، کارکردهای متفاوتی دارند.
عملکرد آمیگدال
نقش مهم آمیگدال در ایجاد واکنش های هیجانی و بخاطر سپردن اطلاعاتی است که با جنبه هیجانی همراهند. همچنین آمیگدال وظیفه دارد که ﺧطر را تشخیص دهد و مسئول خبر رساندن به سیستم ترﺷﺢ کورتیزول است. ﺑﺎﻻ ﺑودن میزان کورتیزول ﺧون نیز می تواند آمیگدال را تحریک کند.
ارتباط آمیگدال با ترس در آزمایش
نتایج آزمایشات مختلف نشان می دهد که زمانی که آزمودنی ها، با محرک های خطرناکی چون مشاهده حیوانات وحشی و یا نزدیک شدن به پرتگاه روبرو می شوند، بخش آمیگدال مغز آنان فعال می شود و موجب می شود که فرد واکنش های زیادی نشان دهد.
همچنین نتایج این آزمایش ها نشان داده است که هنگامی که کلمه های تهدید آمیزی چون خشونت و یا کتک خوردن را به افراد نشان می دهند، این بخش فعال می گردد. بعلاوه نتایج برخی دیگر از تحقیقات بیان می کند به هنگام حالت برانگیختگی و یا غمگینی، آمیگدال واکنش نشان می دهد و فعالیت آن افزایش می یابد. از سوی دیگر آمیگدال در تشخیص خاطرات هیجانی، تجربه های غم انگیز و ایجاد حالات نشخوار فکری نقش کلیدی دارد.
مثال جالب
از آنجایی که آمیگدال در کارکرد حافظه هیجانی دخیل است، برای همین هم هست که بوهای خوشایند مانند عطر افراد در خاطر ما باقی می ماند و همراه با هیجان تداعی می شود.
تحریک و تخریب نقاط مختلف مغز برای تحقیق
در بعضی از مطالعات برای مشخص شدن عملکرد یک ناحیه از مغز، آنرا تحریک و یا تخریب می کنند. در مطالعات انجام شده در مورد این ناحیه از مغز، آمیگدال را مرکز هیجانی مغز بر شمرده اند، بطوریکه اطلاعاتی که جنبه هیجانی دارند، از آمیگدال می گذرند و حافظه مربوط به آنها بهتر ذخیره می شوند و نیز آمیگدال نقش اصلی را در شروع پاسخ به ترس دارد. بعلاوه آمیگدال تثبیت و ذخیره کردن حافظه ها را در نواحی دیگر مغز تحت تاثیر قرار می دهد.
بنابراین آمیگدال جزئی از یک سیستم است که بعنوان تنظیم کننده قدرت حافظه ها با توجه به اهمیت هیجانی آنها عمل می کند. بعبارت دیگر در یادگیریهایی که با هیجان همراه باشند، با توجه به اینکه آمیگدال فعال می شود، ذخیره آنها بهتر صورت می گیرد.
نقش آمیگدال در هیجانات
نقش مهم دیگر بخش آمیگدال مغز در ارتباط با ادراک هیجانات و واکنش هیجانی نسبت به وقایع بیرونی است. به عبارتی، زمانی که ما در مقابل محرکی بیرونی و یا حتی فکری که یادآور خاطره ایست که هیجانی را فراخوان می دهد، مانند ترس، خشم، تعجب، نفرت و یا حتی شادی را تجربه می کنیم، بخش آمیگدال مغز فعال شده است و به کمک قشر مغز (Cortex) برای ما امکان ادراک هیجانات فراهم می شود.
نقش بادامه در ارتباط با ادراک و تشخیص هیجانات، پژوهش های زیادی را به خود اختصاص داده است. بر اساس نتایج آزمایشات علمی هنگامی که بخش آمیگدال توسط الکترودهایی تحریک می شوند، حیوان مورد آزمایش علایمی از حالات مختلف هیجانی از خود نشان می دهد. همچینن زمانی که قسمتی از آمیگدال مغز حیوانی تخریب شود، این حیوان قادر به بروز حالات هیجانی مختلف نخواهد بود و نمی تواند هیجاناتی مانند خشم و یا ترس را از خود نشان دهد.
نقش آمیگدال در حافظه
بخش خاصی از مغز مسئولیت حفظ اطلاعات در مغز را بعهده ندارد، بلکه مناطق مختلفی از مغز مسئول درست عمل نمودن سیستم حافظه می باشند. آمیگدال در سیستم حافظه نیز نقش اساسی دارد، چرا که در بازیابی اطلاعاتی که همراه با هیجانات مختلف در مغز ذخیره شده اند، نقش کلیدی را ایفا می نماید.
انواع حافظه
بر اساس نظر محققان این حوزه، سیستم حافظه شامل انواع مختلفی است که این سیستم به حافظه بلندمدت و کوتاه مدت تقسیم می شود.
حافظه بلند مدت
حافظه بلند مدت شامل حافظه معنایی و حافظه رویدادی است. تمام اطلاعاتی که ما آنها را می آموزیم و در ذهن مان ذخیره می نماییم، مانند اسامی پایتخت کشورها و یا مکان های تاریخیدر حافظه معنایی ذخیره می شود.
آمیگدال و حافظه بلند مدت
حافظه رویدادی نیز اشاره به نگهداری اطلاعاتی دارد که با خاطرات شخصی فرد مرتبط است. این اطلاعات معمولا دارای بار هیجانی هستند که فرد در تجربه آن رویداد هیجان مورد نظر را تجربه نموده که در این حافظه آمیگدال فعالیت زیادی خواهد داشت. به عبارت دیگر بخش آمیگدال خاطراتی را که جنبه هیجانی دارند، در خود نگهداری می نماید و زمانی که فرد تجربه هیجانی مشابهی را به خاطر می آورد این قسمت از مغز به بازیابی خاطراتی که تجربیاتی هیجانی همسان با خاطره موجود هستند کمک می کند.
نقش آمیگدال در تجربیات حسی (حافظه کوتاه مدت)
حافظه کوتاه مدت شامل دو نوع حافظه حسی و حافظه فعال است که حافظه حسی مربوط به نگهداری اطلاعات توسط اعضای حسی مانند بینایی، شنوایی، لامسهاست و ویژگی این نوع حافظه آن است که اطلاعات وارده شده به اعضای حسی به مدت کسری از ثانیه در گیرنده های حسی اعضای حسی باقی می مانند و بعد وارد حافظه دیگری که به نام حافظه فعال است، می شوند.
بطور کلی تجربیات حسی وضعیت هیجانی را نیز درگیر می کنند. بعلاوه فرایند ادراک، روندی است که در آن مغز احساسات مناسب را انتخاب و تفسیر می کند که در این فرایند، هر ادراک دارای دو بخش فیزیکی و هیجانی است.
در این فرایند بخش فیزیکی ادراک در هیپوکامپ و بخش هیجانی آن در آمیگدال ضبط و ذخیره می شود. بعلاوه اطلاعات جامعی که به قشر گیجگاهی می رود به منظور ذخیره خاطرات حسی و بازخوانی آن در تجربیات دیگر حسی می باشد. در این ذخیره سازی بطور موازی همراه با ذخیره حافظه درک فیزیکی، بر اساس شرایط پاداشی یا تنبیهی که فرد تجربه می کند و میزان هوشیاری نسبت به شرایط، در آمیگدال نیز وضعیت هیجانی در آمیگدال ذخیره می گردد.
نقش آمیگدال در بیماری های روانی
نتایج برخی از پژوهش ها نشان داده است که در کارکرد آمیگدال مبتلایان به برخی از اختلالات روانی، تغییراتی رخ می دهد. متخصصان علوم اعصاب اعتقاد دارند که علت اصلی ظاهر شدن علایم اختلالات افسردگی و وسواس، تغییراتی در کارکرد آمیگدال می باشد.
بر اساس تحقیقات، افزایش فعالیت آمیگدال با کاهش آزاد شدن انتقال دهنده عصبی سروتونین مرتبط است که در این صورت کاهش سروتونین موجب ظهور علایم افسردگی و اختلال وسواسی – اجباری می شود.
در بیماری افسردگی، میزان فعالیت آمیگدال افزایش می یابد. همچنین نتایج پژوهش ها نشان می دهد که آمیگدال در این بیماران به علت افزایش فعالیت بخش آمیگدال، میزان بخاطر آوردن خاطرات ناخوشایند افزایش یافته است که به تبع آن فرد در چرخه تکراری افکار منفی غوطه ور می شود؛ بعلاوه تحقیقات دیگری نشان می دهد که در افسردگی مزمن میزان حجم آمگیدال کاهش می یابد. همچنین این بیماران در آزمون های مربوط به بازیابی واژه ها به میزان بیشتری واژه هایی را بخاطر می آورند که حالت تهدید کنندگی دارند.
تاثیر حجم آمیگدال
بطور کلی بیش فعالی آمیگدال یا داشتن یک آمیگدال کوچکتر از دیگری با اختلالات ترس و اضطراب همراه است. ترس پاسخی احساسی و فیزیکی به خطر است، در حالی که اضطراب پاسخی روانشناختی به واقعه ای است که خطرناک تلقی می شود.
اضطراب می تواند منجر به حملات هراس (Panic attack) شود. این حملات زمانی رخ می دهند که آمیگدال سیگنال هایی مبنی بر اینکه فرد در معرض خطر است، بفرستد. این سیگنال ها حتی زمانی که تهدید واقعی وجود ندارد نیز مخابره می شوند. اختلالات اضطرابی مرتبط با آمیگدال عبارتند از اختلال وسواسی اجباری (OCD)، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، اختلال شخصیت مرزی (BPD) و اختلال اضطراب اجتماعی. مرکز مشاوره روانشناسی و روانپزشکی مکث با داشتن افراد زبده قادر است بسیاری از اختلالات را مانند؛ OCD، BPD، PTSD با رواندرمانی و دارو درمان کند.
نقش امیگدال در اعتیاد به مواد مخدر و اضطراب و تعقل
امیگدال نقش مهمی در ایجاد انگیزه و تصمیم گیری و واکنش های انسانی دارد تحقیقات نشان می دهد که افرادی که در اینده معتاد به مواد مخدر می شوند دارای امیگدال های کوچکتری نسبت به افراد نرمال هستند
افسردگی و اضطراب و استرس باعث اثرات منفی بر روی امیگدال انسان می شوند
امیگدال تحت اثر هورمون های زنانه در دختران زودتر از مردان تکامل می یابد به این علت زنان و دختران زودتر از پسران عاقلتر می شوند
هورمون تستوسترون با اثر بر روی امیگدال مردان باعث می شوند انها خشن شده و افکار درست عقلایی کمتری از زنان همسن خودداشته باشند
اندازه و کار کرد امیگدال راست و چپ در زنان و مردان با هم فرق می کند
مهمترین عامل برای ایجاد استرس و اضطراب در انسان امیگدال ها هستند
ساختار مغز، فرمانده نوعدوستی یا خودخواهی
پژوهش صورت گرفته توسط محققان آمریکایی نشان میدهد، حس فداکاری و ایثار، آگاهانه نبوده و ساختار مغزی افراد نوع دوست کاملا با ساختار مغزی افراد خودخواه متفاوت است.
مطالعه صورت گرفته توسط محققان دانشگاه جورجتاون در کنتاکی نشان میدهد، بخشی از مغز مرتبط با احساسات در افراد نوعدوست، بزرگتر است که به آنها کمک میکند تا نیازهای دیگران را بهتر درک کنند.
در این مطالعه محققان فعالیت مغز ۱۹ اهداکننده کلیه را مورد بررسی قرار داده و الگوی فعالیت مغزی آنها را با ۲۰ داوطلب عادی که سابقه اهدای عضو نداشتند، مقایسه کردند. از تصاویر امآرآی برای بررسی فعالیت عصبی استفاده شد؛ در زمان اسکن، تصاویری از چهرههای وحشتزده، خشمگین و خنثی به هر دو گروه داوطلبان نشان داده شد. نتایج اسکن مغزی و آزمونهای رفتاری حاکی از تفاوت ساختاری و عملکردی در مغز اهداکنندگان کلیه بود که آنها را نسبت به ناراحتی دیگران حساستر میکرد.
براین اساس، زمانی که اهداکنندگان عضو، تصویر چهره وحشتزده را مشاهده می کرند، فعالیت مغزی در سمت راست آمیگدال بیشتر میشد و این افراد بیش از سایر داوطلبان قادر به درک و تشخیص چهره وحشتزده بودند؛ آمیگدال یا بادامه مغز منطقه مرتبط با احساسات است.
پروفسور «ابیگیل مارش» نویسنده ارشد مطالعه تأکید کرد: ساختار مغزی نقش اساسی در مهربانی فوقالعاده ایفا میکند؛ این مطالعه نشان داد که حجم آمیگدال در گروه نوعدوست بسیار بزرگتر از افراد عادی است و بنابراین میتوان گفت که حس نوعدوستی، اساس و پایه عصبی دارد.