مسائل بالینی نوروآناتومی؛ نورولوژی بالینی؛ قطع شدگی عصب

نکته: هنگامی که یک عصب دچار آسیب یا قطع میشود، فرآیندهای تخریبی و ترمیمی پیچیدهای در سه بخش اصلی عصب رخ میدهد: جسم سلولی، بخش پروگزیمال آکسون (بخش نزدیک به جسم سلولی)، و بخش دیستال آکسون (بخش دورتر از جسم سلولی). هر کدام از این بخشها به شیوه خاصی به آسیب پاسخ میدهند.
۱. تغییرات تخریبی در جسم سلولی:
– کروماتولیز: جسم سلولی دچار کروماتولیز (Chromatolysis) میشود؛ یعنی مواد کروماتینی تجزیه میشوند و گرانولهای نیسل (Nissl granules) ناپدید میشوند. این تغییر به دلیل تمرکز سلول بر سنتز پروتئینها و مولکولهای ترمیمی رخ میدهد.
– تورم و تغییر شکل: جسم سلولی متورم شده و گرد میشود. این تورم نتیجه افزایش فعالیت متابولیکی سلول است.
– جابجایی هسته: هسته سلول به سمت محیط سلول جابجا میشود که نشانه دیگری از پاسخ سلول به آسیب است.
۲. تغییرات تخریبی در بخش پروگزیمال آکسون:
– اگر بخش پروگزیمال آکسون به اندازه کافی بلند باشد و سلولهای مادر (جسم سلولی) سالم بمانند، این بخش میتواند زنده بماند. اما قسمت نزدیک به ناحیه قطع شده تحت تأثیر قرار میگیرد و تا حدی تخریب میشود.
– واکنش مشابه بخش دیستال: بخش نزدیک به ناحیه آسیبدیده دچار تغییراتی مشابه بخش دیستال (دورتر) میشود؛ مانند تجزیه استوانه محوری و تخریب میلین.
۳. تغییرات تخریبی در بخش دیستال آکسون:
– واگررفتگی استوانه محوری: بخش دیستال آکسون که از جسم سلولی جدا شده است، به طور کامل تخریب میشود. استوانه محوری (آکسون) قطعهقطعه میشود.
– تخریب غلاف میلین: غلاف میلین به قطرات چربی تجزیه میشود و دیگر نمیتواند عملکرد خود را برای هدایت سیگنالهای عصبی حفظ کند.
– تکثیر هستههای سلولهای شوان: هستههای سلولهای شوان شروع به تکثیر میکنند و ساختاری را به نام لوله نوریلما (neurilemmal tube) تشکیل میدهند که نقش مهمی در ترمیم دارد.
۴. فرآیند ترمیم:
– در طی ترمیم، اگر نوک آکسون پروگزیمال هنوز با جسم سلولی متصل باشد، میتواند درون غلاف نوریلما (که توسط سلولهای شوان شکل گرفته است) رشد کند. این غلاف به عنوان یک فاکتور هدایتکننده برای رشد مجدد آکسون عمل میکند.
– سرعت رشد: آکسون با سرعتی حدود ۱ تا ۲ میلیمتر در روز رشد میکند. این میزان رشد به عوامل مختلفی بستگی دارد، اما معمولاً در انسانها به همین اندازه است.
– تشکیل مجدد غلاف میلین: غلاف میلین نیز در طی فرآیند ترمیم مجدداً تشکیل میشود، اما این فرآیند ممکن است کامل نباشد.
– بازیابی عملکرد: عملکرد عصب ممکن است تا حدی بازیابی شود، اما به ندرت به وضعیت اولیه و کامل باز میگردد.
نقش لوله نوریلما:
لوله نوریلما که توسط سلولهای شوان ایجاد میشود، نقش بسیار مهمی در هدایت رشد آکسون پروگزیمال دارد. این ساختار به عنوان یک فاکتور هدایتکننده برای ترمیم آکسون عمل میکند و کمک میکند که آکسون به درستی به مسیر اصلی خود هدایت شود.
نکته: عصبهای محیطی به دلیل داشتن غلاف نوریلما (که توسط سلولهای شوان در سیستم عصبی محیطی تولید میشود) قابلیت ترمیم دارند. غلاف نوریلما به عنوان یک فاکتور هدایتکننده در رشد مجدد آکسون پس از آسیب عمل میکند و به ترمیم عصبهای محیطی کمک میکند.
از سوی دیگر، راههای عصبی در سیستم عصبی مرکزی (CNS)، مانند نخاع و مغز، به دلیل نداشتن غلاف نوریلما قادر به ترمیم مؤثر مانند عصبهای محیطی نیستند. در CNS، سلولهای الیگودندروسیت وظیفه میلینسازی را بر عهده دارند، اما این سلولها پس از آسیب، مانند سلولهای شوان عمل نمیکنند و ساختار نوریلما ایجاد نمیکنند. به همین دلیل، ترمیم راههای عصبی در CNS بسیار محدودتر است.
دمیلیناسیون و میلینسازی مجدد:
در بیماریهای دمیلیناسیونی مانند اماس (مولتیپل اسکلروزیس)، غلاف میلین تخریب میشود، اما این امکان وجود دارد که پس از دوره آسیب، میلینسازی مجدد رخ دهد. در این حالت، الیگودندروسیتهای سالم یا پیشسازهای آنها ممکن است بتوانند میلین جدید بسازند و برخی از عملکردهای عصبی بازیابی شوند. با این حال، این فرآیند همیشه کامل نیست و بسته به شدت آسیب، ترمیم میلین ممکن است ناکامل یا با کیفیت پایینتری صورت بگیرد.
بنابراین:
– عصبهای محیطی به دلیل وجود غلاف نوریلما میتوانند تا حدی ترمیم شوند.
– راههای عصبی در CNS به دلیل نداشتن نوریلما بهسختی ترمیم میشوند.
– در بیماریهای دمیلیناسیونی، اگرچه میلینسازی مجدد امکانپذیر است، اما بازیابی عملکرد به میزان آسیب و توانایی سلولهای الیگودندروسیت برای تولید مجدد میلین بستگی دارد.
نکته: تومورهای بافت عصبی عمدتاً از سلولهای نوروگلیا (سلولهای پشتیبان عصبی) منشأ میگیرند، زیرا نورونهای تکوینیافته قدرت تکثیر خود را از دست میدهند و قادر به تقسیم مجدد نیستند. در مقابل، سلولهای نوروگلیا مانند آستروسیتها، الیگودندروسیتها و میکروگلیا توانایی تقسیم و تکثیر دارند و بنابراین میتوانند به تومور تبدیل شوند.
گلیوما (Glioma):
به تومورهای با منشأ سلولهای نوروگلیا گلیوما گفته میشود. این تومورها معمولاً بدخیم و دارای رشد سریع هستند. بسته به نوع سلولهای درگیر، گلیوما میتواند به چند نوع تقسیم شود:
– آستروسیتوما: توموری که از آستروسیتها (نوعی از سلولهای گلیال) منشأ میگیرد.
– الیگودندروگلیوما: توموری که از الیگودندروسیتها منشأ میگیرد.
– گلیوبلاستوما مولتیفرم (GBM): یکی از بدخیمترین و تهاجمیترین انواع گلیوما، که سرعت رشد بالایی دارد و معمولاً پیشآگهی ضعیفی دارد.
ویژگیهای تومورهای گلیال:
– سرعت رشد سریع: این تومورها به دلیل توانایی تکثیر بالای سلولهای گلیال معمولاً بسیار سریع رشد میکنند.
– بدخیمی بالا: گلیوماها، به ویژه گلیوبلاستوما، معمولاً بدخیم هستند و به سایر بخشهای مغز و نخاع تهاجم میکنند.
– درمان دشوار: به دلیل سرعت رشد بالا و پیچیدگی مغز، درمان گلیوماها چالشبرانگیز است و معمولاً شامل جراحی، پرتودرمانی و شیمیدرمانی میشود.
این تومورها به دلیل خصوصیات تهاجمی و محل رشد (در مغز و نخاع)، تأثیرات بسیار مخربی بر عملکرد عصبی میگذارند و به همین دلیل تشخیص و درمان زودهنگام برای بهبود پیشآگهی بیماران بسیار مهم است.
پرسش: در یک تصادف رانندگی یک مرد ۶۰ ساله به همراه پسر ۱۲ ساله خود دچار سانحه شدند. بازوی مرد و مچ دست پسر او در این تصادف آسیب دید، بهبودی در کدام یک بهتر خواهد بود؟ ترمیم موثر در پدر بیشتر خواهد بود یا فرزند او؟
پاسخ: در این سناریو، یک مرد ۶۰ ساله و پسر ۱۲ سالهاش دچار آسیب در بازو و مچ دست شدهاند، و شما به تفاوتهای ترمیم در سنین مختلف اشاره کردهاید.
به طور کلی، ترمیم بافت و بهبود زخم در افراد جوان سریعتر و موثرتر از افراد مسن انجام میشود. این به دلیل وجود سلولهای جوانتر، سیستم ایمنی قویتر، و قابلیتهای بازسازی بهتر در بدن کودکان و نوجوانان است. بنابراین، با توجه به تفاوتهای سنی، بهبودی مچ دست پسر ۱۲ ساله به احتمال زیاد سریعتر و موثرتر از بهبودی بازوی پدرش رخ خواهد داد.
ترمیم در ناحیه دیستال (مچ دست پسر):
هرچند که ضایعه در پسر بچه در ناحیه دیستال (مچ دست) است، به دلیل جوانی و ظرفیت بالای بازسازی در این سن، ترمیم بهتر خواهد بود. همچنین، همانطور که اشاره کردید، در ناحیه دیستال به دلیل وجود ساختارهای کمتر و پیچیدگی پایینتر در عصبدهی، خطر عصبدهی اشتباه یا پیچیدگیهای بیشتر در روند ترمیم کمتر است.
ترمیم در ناحیه پروگزیمال (بازوی پدر):
در مقابل، ترمیم در مرد ۶۰ ساله در ناحیه پروگزیمال (بازو) ممکن است کندتر و با کیفیت پایینتری انجام شود، چرا که با افزایش سن، قابلیت بازسازی بافتها کاهش مییابد و همچنین خطر عصبدهی اشتباه بیشتر است.
بنابراین، بهبودی پسر در مقایسه با پدر هم سریعتر و هم مؤثرتر خواهد بود، حتی اگر آسیب او در ناحیه دیستال باشد.