زبان، هویت و علم

جلد را قضاوت نکن | کتابی که نخوانده‌ای را نقد نکن

از جلد تا جوهره؛ بازاندیشی در داوری‌های نابه‌جا

۱. «هیچ‌گاه یک کتاب را از روی جلدش قضاوت نکن؛ شاید کهنه‌ترین جلد، عمیق‌ترین داستان را در خود پنهان کرده باشد.»
— مثل انگلیسی (ضرب‌المثل جهانی)

۲. «آدمی را چون کتابی بخوان، نه چون جلدی ببین؛ قضاوت از روی جلد، بستن دروازه خرد بر خویش است.»
— بازآفرینی از آموزه‌های سقراط

۳. «هر انسانی کتابی است؛ اما فقط خردمندان، به‌جای داوری بر ظاهر، صفحاتش را با صبر ورق می‌زنند.»
— الهام از رالف والدو امرسون

۴. «قضاوت زودهنگام، همانند آن است که کتابی را نخوانده، پایانش را نقد کنی؛ در حالی‌که هر فصلش، حقیقتی جداگانه دارد.»
— برگرفته از دیدگاه‌های شکسپیر

۵. «برخی کتاب‌ها، جلدی طلایی دارند و محتوایی تهی؛ برخی دیگر، ساده و خاکی‌اند و درونشان جهان‌ها نهفته است. قضاوت نکن تا نخوانی.»
— بازآفرینی از حکمت مولوی

۶. «قضاوت بدون خواندن، مثل نقد کتابی است که هنوز بازش نکرده‌ای. خاموش باش و بخوان، سپس بیندیش.»
— حکمت سلوک‌گرایانه (سبک حکیمانه شرقی)

۷. «هر دل، کتابی است نانوشته برای دیگران؛ قضاوت، زمانی رواست که تمام فصل‌هایش را ورق زده باشی، و آن هم نه با عجله، بلکه با مهربانی.»
— بازتابی از تفکر عرفانی اسلامی

۸. «قضاوت نکن؛ شاید آن‌که امروز در چشم تو جلدی بی‌ارزش دارد، فردا کتابی نایاب برای جهانیان باشد.»
— ترکیبی از اندیشه آینده‌نگرانه

۹. «ما عادت کرده‌ایم آدم‌ها را چون کتاب‌هایی ببینیم که فقط جلدشان را رنگ می‌زنند؛ در حالی‌که حکمت، خواندن است نه حدس زدن.»
— بازآفرینی از اندیشه کنفوسیوس

۱۰. «جهان پر از کتاب‌هایی‌ست که قضاوتشان کرده‌ایم بی‌آنکه حتی عنوان‌شان را بفهمیم؛ این جهان، تشنه خواندن است، نه داوری.»
— بازتابی از تفکر اگزیستانسیالیستی

جلدها فریبنده‌اند؛ قضاوت را به تعویق بینداز

چه بسیار قضاوت‌هایی که در جهان ما چون قفل‌های زنگ‌زده بر درهای فهم آویزان‌اند؛ و چه اندک‌اند آنان که کلید را به‌جای چکش به دست گرفته‌اند. مجموعه سخنان زیبایی که در این‌جا گرد آمده‌اند، همگی یک پیام ژرف را فریاد می‌زنند: ظاهر، همه‌چیز نیست؛ حقیقت، در ورای آن نهفته است.

استعاره‌ی کتاب، استعاره‌ای ابدی‌ست. انسان‌ها کتاب‌اند؛ هرکدام با فصلی آغازین، بخشی پرماجرا، گاهی صفحه‌هایی تاریک، و گاه پایانی روشن. اما دریغ از خواننده‌ای که پیش از ورق زدن، حکمش را نوشته باشد. هر گاه کسی را تنها از روی ظاهرش، گویش‌اش، پوشش‌اش یا گذشته‌اش داوری کنیم، گویی کتابی را فقط با دیدن جلدش نقد کرده‌ایم؛ و بدتر، شاید هرگز بازش نکرده‌ایم.

این سخنان از دل حکمت‌های جهانی برخاسته‌اند: از سقراط گرفته تا مولانا، از امرسون تا کنفوسیوس. هرکدام با زبانی متفاوت، اما پیامی واحد: قضاوت زودهنگام، نشان خامی‌ست، نه خرد. مولانا کتابی را توصیف می‌کند که محتوایش را فقط «آتش‌دیدگان» می‌فهمند، نه آنان که بر جلد و نام بسنده می‌کنند. و شکسپیر به‌درستی هشدار می‌دهد که پایان یک کتاب را نمی‌توان پیش از خواندن آن نقد کرد.

اما آن‌چه این مجموعه را ممتاز می‌کند، نه‌فقط زیبایی زبانی آن‌هاست، بلکه دعوتی‌ست به خواندن، فهمیدن، مکث کردن و بازاندیشی. ما بارها در زندگی انسان‌هایی را دیده‌ایم که در نگاه اول، معمولی یا حتی ناتوان می‌نمودند، اما در بزنگاه زندگی، ورقی از درون خود گشودند که جهانی را متأثر ساختند. درست مانند کتابی که جلدش ساده بود، اما عمقش، بی‌نهایت.

در دنیایی که «ظاهر» با سرعت در شبکه‌های اجتماعی، رزومه‌ها، پروفایل‌ها و ظواهر گفتاری و رفتاری به قضاوت می‌انجامد، چنین یادآوری‌هایی گوهری نایاب‌اند. زیرا هر قضاوت عجولانه، پلی است بر پرتگاهی از سوءتفاهم‌ها و ظلم‌ها.

«جلد را نمی‌ستاییم، محتوا را می‌فهمیم»

این شعار، شالوده‌ی فلسفه‌ای است که آینده‌نگاران مغز بر آن بنا شده است. ما به جای آن‌که نسل فردا را به زرق و برق‌های بیرونی عادت دهیم، می‌خواهیم آنان را به درک محتوا، توجه به عمق، و کشف معنای درونی انسان‌ها و پدیده‌ها سوق دهیم. «جلد» در این‌جا نماد نمره، مدرک، ظاهر، رتبه و امتیاز است؛ اما «محتوا» یعنی خلاقیت، صداقت، درک، مهارت واقعی، و شعور انسانی.

آینده‌نگاران مغز، بستری است برای پرورش کودکانی که بیاموزند: در هر انسان، یک کتاب نهفته است؛ و هر کتاب، سزاوار خوانده شدن است، نه برچسب خوردن. ما به آن‌ها می‌آموزیم که به جای آن‌که بر اساس اولین نگاه قضاوت کنند، بیاموزند، بپرسند، صبر کنند، و ورق بزنند. این است گام نخست تمدن‌سازی.

نتیجه‌ای نیکو: در نهایت، اگر دنیای امروز ما آموخته بود که کتاب‌ها را از روی جلدشان داوری نکند، اگر انسان‌ها را نه با چهره، که با جوهره‌شان می‌سنجید، اگر صدای خاموش را نیز می‌شنید و صفحه‌های نانوشته را هم می‌خواند، شاید جهان جایی روشن‌تر، عادلانه‌تر، و انسانی‌تر بود.

بیایید از امروز، خود را تربیت کنیم که خواننده باشیم، نه داور جلدها. زیرا:

ما جلد را نمی‌ستاییم، محتوا را می‌فهمیم.

این، راه ماست. راه آینده‌نگاران مغز.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آراء: 1

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا