سوالات دکتری علوم اعصاب ۱۳۸۹-۱۳۸۸؛ مباحث نوروبیولوژی همراه پاسخ تشریحی

The Brain: “The Divinest Part of the Body”
📘 کتاب آنلاین «پرسشهای چندگزینهای علوم اعصاب؛ جامعترین مرجع مباحث نوروبیولوژی (Neurobiology MCQs)»
نویسنده: داریوش طاهری | برند علمی: آیندهنگاران مغز
این کتاب تخصصی با گردآوری تمامی پرسشهای آزمون دکتری علوم اعصاب از سال ۱۳۸۷ تا ۱۴۰۴، مرجعی بیبدیل در حوزه نوروبیولوژی است. سؤالات بههمراه پاسخهای تشریحی و تحلیلی ارائه شدهاند تا داوطلبان و پژوهشگران علاوه بر مرور مفاهیم بنیادین، به درکی عمیق از منطق سلولی مولکولی و کاربردهای بالینی دست یابند.
اثر حاضر با طبقهبندی دقیق مباحث، پوشش کامل از سطح مولکولی تا عملکرد شبکههای عصبی، و انطباق با استانداردهای علمی، راهنمایی استراتژیک برای دانشجویان پزشکی، نورولوژی، روانپزشکی و داوطلبان آزمون دکتری علوم اعصاب به شمار میرود.
این کتاب به قلم داریوش طاهری و با پشتیبانی برند علمی آیندهنگاران مغز تدوین شده است؛ تلاشی منسجم برای یادگیری عمیق، آمادگی حرفهای و گسترش افقهای پژوهش در علوم اعصاب (Neuroscience Research).
آیندهنگاران مغز: «ما مغز را میشناسیم، تا آینده را بسازیم.»
📘 پرسشهای چندگزینهای علوم اعصاب | نوروبیولوژی دکتری ۱۳۸۹-۱۳۸۸
پرسشها و پاسخهای آزمون ورودی سال تحصیلی ۱۳۸۹-۱۳۸۸ با رویکردی تحلیلی و کاربردی در این مجموعه قرار گرفتهاند؛ فرصتی برای تقویت فهم مفهومی و بالینی در نوروبیولوژی.
«نوروبیولوژی را ژرف درک کنید، تا زیستمغز را از سلول تا سیستم معنا کنید.»
سلولهایی که در کف بطن سوم مغز قرار دارند و توسط اتصال محکم (Tight Junction) به سلولهای مجاور اتصال دارند و دارای زوائدی هستند که به بافت عصبی نفوذ میکنند و از طریق پاهای انتهایی با عروق خونی در تماس هستند چه نام دارند؟
1) Ependymocyte
2) Tanycyte
3) Fibrous Astrocyte
4) Protoplasmic Astrocyte
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۲
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: بطن سوم مغز (Third ventricle)، سلولهای پوششی (Ependymal cells)، اتصالات محکم (Tight junctions)، تانیسیتها (Tanycytes)، زوائد سلولی (Cellular processes)، تماس با عروق خونی (Blood vessels contact)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
در کف بطن سوم مغز نوعی سلول تخصصیافته از اوندیموسیتها (Ependymal cells) وجود دارد که به نام تانیسیت (Tanycyte) شناخته میشود. این سلولها برخلاف اوندیموسیتهای معمولی، دارای اتصال محکم (Tight junctions) هستند که سد نسبی بین مایع مغزینخاعی (CSF) و بافت عصبی ایجاد میکنند.
تانیسیتها زوائد بلندی دارند که به درون بافت عصبی نفوذ کرده و تا نزدیکی عروق خونی میرسند. آنها با پاهای انتهایی (End-feet) خود به عروق خونی متصل میشوند و نقشی کلیدی در تبادل مواد بین CSF، نورونها و سیستم عروقی دارند.
بررسی گزینهها
گزینه 1) Ependymocyte
❌ اوندیموسیتها سلولهای پوشاننده بطنها هستند اما فاقد Tight junction میباشند و نقش اصلی آنها حرکت CSF توسط مژکها است. بنابراین ویژگی ذکر شده را ندارند.
گزینه 2) Tanycyte
✅ تانیسیتها سلولهای تخصصی اوندیمال در کف بطن سوم هستند، دارای Tight junction بوده و زوائد طویلی دارند که به عروق خونی میرسند. این همان گزینه صحیح است.
گزینه 3) Fibrous Astrocyte
❌ آستروسیتهای فیبری بیشتر در ماده سفید حضور دارند و چنین آرایش خاصی در کف بطن سوم ندارند.
گزینه 4) Protoplasmic Astrocyte
❌ آستروسیتهای پروتوپلاسمی در ماده خاکستری یافت میشوند و ارتباطی با ساختار کف بطن سوم و Tight junction ندارند.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه 2 Tanycyte ✅
در کدام یک از هستههای ذیل نورونهای یک قطبی کاذب دیده میشود؟
1) Hypoglossal
2) Dorsal Vagal
3) Red Nucleus
4) Mesencephalic Nucleus of Trigeminal
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ پاسخ سنجش پزشکی گزینه ۱ است اما…
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: نورونهای یکقطبی کاذب (Pseudounipolar neurons)، عقدههای حسی (Sensory ganglia)، هستههای مغزی (Brain nuclei)، هسته مزانسفالیک عصب سهقلو (Mesencephalic nucleus of trigeminal nerve)، مسیرهای حسی (Sensory pathways)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
نورونهای یکقطبی کاذب (Pseudounipolar neurons) عمدتاً در گانگلیونهای ریشه خلفی (Dorsal root ganglia) و برخی گانگلیونهای اعصاب جمجمهای یافت میشوند. این نورونها بهگونهای تخصص یافتهاند که دارای یک زوائد منفرد هستند که سپس به دو شاخه تقسیم میشود: یک شاخه به سمت محیط (گیرنده حسی) و دیگری به سمت CNS.
در میان هستههای مغزی، تنها استثنا جالب این است که هسته مزانسفالیک عصب سهقلو (Mesencephalic nucleus of trigeminal nerve) دارای نورونهای یکقطبی کاذب در داخل CNS است. این نورونها اطلاعات حس عمقی (Proprioception) از عضلات جونده و مفصل گیجگاهی-فکی را منتقل میکنند.
بررسی گزینهها
گزینه 1) Hypoglossal nucleus
❌ این هسته حرکتی (Motor) است و نورونهای حرکتی چندقطبی دارد، نه یکقطبی کاذب.
گزینه 2) Dorsal vagal nucleus
❌ این هسته مربوط به عملکردهای اتونوم (Parasympathetic) است و نورونهای حرکتی اتونوم دارد، نه حسی یکقطبی کاذب.
گزینه 3) Red nucleus
❌ هسته قرمز در مغز میانی مربوط به کنترل حرکات و سیستم مخچهای است و نورونهای چندقطبی دارد، نه یکقطبی کاذب.
گزینه 4) Mesencephalic nucleus of trigeminal
✅ این هسته تنها ساختار درون CNS است که حاوی نورونهای یکقطبی کاذب است. وظیفه آن دریافت حس عمقی از عضلات جونده و مفصل گیجگاهی-فکی است.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه 4 Mesencephalic nucleus of trigeminal ✅
Heterotypic tight junction در بین کدام یک از عناصر دیده میشود؟
۱) دو سلول شوان که زوائد آنها با هم پنجه در پنجه شده اند.
۲) غشاء سلول شوان و آکسون
۳) لایههای غشاء سلول شوان در محل شکاف اشمیت لانترمن
۴) سلولهای اپاندیم کف بطنهای جانبی
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۲
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: اتصالات محکم (Tight junctions)، اتصالات هتروتایپیک (Heterotypic tight junctions)، سلول شوان (Schwann cell)، آکسون (Axon)، میلین (Myelin sheath)، شکاف اشمیت لانترمن (Schmidt-Lanterman clefts)، سلولهای اپاندیم (Ependymal cells)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
اتصال محکم یا Tight junction نوعی اتصال بینسلولی است که نفوذپذیری را محدود میکند. اگر این اتصال بین دو سلول مشابه شکل گیرد، به آن Homotypic tight junction گفته میشود. در مقابل، اگر اتصال بین دو نوع سلول متفاوت برقرار گردد، آن را Heterotypic tight junction مینامند.
در دستگاه عصبی محیطی، نمونه بارز Heterotypic tight junction بین غشاء سلول شوان و آکسون ایجاد میشود، زیرا این دو از انواع سلولی متفاوت هستند اما اتصال محکمی برای حمایت و عایقسازی انتقال عصبی برقرار میکنند.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) دو سلول شوان که زوائد آنها با هم پنجه در پنجه شده اند
❌ این حالت یک اتصال Homotypic محسوب میشود، زیرا بین سلولهای مشابه (Schwann-Schwann) است.
گزینه ۲) غشاء سلول شوان و آکسون
✅ این همان Heterotypic tight junction است، زیرا بین دو سلول متفاوت (Schwann و Axon) ایجاد میشود.
گزینه ۳) لایههای غشاء سلول شوان در محل شکاف اشمیت لانترمن
❌ اینجا اتصال بین لایههای یک سلول واحد است، بنابراین Heterotypic محسوب نمیشود.
گزینه ۴) سلولهای اپاندیم کف بطنهای جانبی
❌ این سلولها توسط Gap junction و Zonula adherens به هم متصل هستند، ولی نمونه بارز Heterotypic tight junction نیستند.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۲ غشاء سلول شوان و آکسون ✅
ساختاری که از اتساع رتیکولوم اندوپلاسمیک درست شده، در دهه اول زندگی بندرت دیده میشود، با افزایش سن تعداد آنها افزایش مییابد و ممکن است در مقاطع معمولی هسته زیر زبانی در بصل النخاع دیده شوند، چه نام دارند؟
۱) انكلوزیون هيالن
۲) جسم Marinesco
۳) جسم Hirano
۴) دژنراسیون گرانولوواکوئلار
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: رتیکولوم اندوپلاسمیک (Endoplasmic reticulum)، اتساع (Dilatation)، دهه اول زندگی (First decade of life)، افزایش سن (Aging)، هسته زیرزبانی (Hypoglossal nucleus)، بصلالنخاع (Medulla oblongata)، انکلوزیون هیالن (Hyaline inclusions)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
برخی ساختارهای انکلوزیونی (Inclusions) در نورونها بهعنوان تغییرات وابسته به سن (Age-related changes) شناخته میشوند. یکی از این ساختارها انکلوزیون هیالن (Hyaline inclusions) است که از اتساع رتیکولوم اندوپلاسمیک ایجاد میشود. این ساختارها در کودکی (دهه اول زندگی) بهندرت دیده میشوند اما با افزایش سن تعدادشان بیشتر میشود.
در برشهای بافتشناسی معمولی نیز میتوان این انکلوزیونها را در نورونهای هسته هیپوگلوسال (Hypoglossal nucleus) در بصلالنخاع مشاهده کرد. این یافتهها جنبه پاتولوژیک بارزی ندارند و بیشتر بهعنوان تغییرات وابسته به سن مطرح هستند.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) انکلوزیون هیالن
✅ درست است. همان ساختاری است که از اتساع رتیکولوم اندوپلاسمیک ایجاد میشود و با افزایش سن شایعتر میشود.
گزینه ۲) جسم Marinesco
❌ اینها انکلوزیونهای هستهای هستند و بیشتر در نورودژنراسیونها مانند بیماریهای پیری دیده میشوند، نه ساختار ذکرشده در سؤال.
گزینه ۳) جسم Hirano
❌ اینها تجمعهای اکتین (Actin) هستند که بیشتر در نورونهای هیپوکامپ بیماران آلزایمری دیده میشوند.
گزینه ۴) دژنراسیون گرانولوواکوئلار (Granulovacuolar degeneration)
❌ این تغییر در نورونهای هیپوکامپ بیماران آلزایمر دیده میشود و بهصورت واکوئلهای حاوی گرانول مشخص میشود، نه اتساع رتیکولوم اندوپلاسمیک.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۱ انکلوزیون هیالن ✅
رنگدانه لیپوفوشین در کدام یک از هستههای ذیل تراکم بیشتری دارد به نحوی که به صورت ماکروسکوپیک قابل تشخیص است؟
1) Substantia Nigra
2) Red Nucleus
3) Lateral Geniculate Body
4) Spinal Nucleus of Trigeminal Nerve
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: رنگدانه لیپوفوشین (Lipofuscin pigment)، پیگمان پیری (Aging pigment)، تجمع در نورونها (Accumulation in neurons)، تراکم ماکروسکوپیک (Macroscopic density)، هستههای مغزی (Brain nuclei)، جسم زانویی جانبی (Lateral geniculate body)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
لیپوفوشین نوعی رنگدانه لیزوزومی است که از تجزیه ناکامل غشاها و اجزای سلولی حاصل میشود. به آن پیگمان پیری (Aging pigment) نیز گفته میشود زیرا با افزایش سن در نورونها تجمع مییابد.
هرچند در بسیاری از نورونها لیپوفوشین وجود دارد، ولی در برخی هستههای مغزی تجمع آن بهقدری زیاد است که بهصورت ماکروسکوپیک (بدون میکروسکوپ) قابل مشاهده است. یکی از بارزترین نواحی با این ویژگی، جسم زانویی جانبی (Lateral geniculate body) است که به دلیل تراکم بالای نورونهای بزرگ و متابولیسم فعال، لیپوفوشین بیشتری ذخیره میکند.
بررسی گزینهها
گزینه 1) Substantia Nigra
❌ این هسته به دلیل داشتن پیگمان ملانین (Neuromelanin) تیره است، نه بهخاطر لیپوفوشین.
گزینه 2) Red Nucleus
❌ هسته قرمز به دلیل حضور مقادیر زیاد آهن و سیتوکرومها رنگ قرمز دارد، نه تجمع لیپوفوشین.
گزینه 3) Lateral Geniculate Body
✅ این هسته بیشترین تجمع لیپوفوشین را دارد و حتی به صورت ماکروسکوپیک رنگ متمایل به زرد در آن دیده میشود.
گزینه 4) Spinal nucleus of trigeminal nerve
❌ اگرچه لیپوفوشین در این نورونها هم یافت میشود، اما تراکم آن به حدی نیست که ماکروسکوپیک تشخیص داده شود.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه 3 Lateral Geniculate Body ✅
اولیگودندروسیتها در ماده خاکستری مغز و نخاع چه نقشی دارند؟
١) در تبادل یونها بین نورونها شرکت میکنند.
۲) در تولید غلاف میلین شرکت میکنند.
۳) در تغذیه نورونها نقش دارند.
۴) عمل فاگوسیتوز انجام میدهند.
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: اولیگودندروسیتها (Oligodendrocytes)، ماده خاکستری (Gray matter)، ماده سفید (White matter)، غلاف میلین (Myelin sheath)، سلولهای ماهوارهای (Satellite cells)، نورونها (Neurons)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
اولیگودندروسیتها گلیاهای اصلی در سیستم عصبی مرکزی هستند که دو نوع عملکرد متفاوت بسته به محل حضورشان دارند:
در ماده سفید (White matter) نقش اصلی آنها تولید غلاف میلین برای آکسونهای نورونی است.
در ماده خاکستری (Gray matter) بهجای میلینسازی، بهعنوان سلولهای ماهوارهای (Satellite cells) عمل کرده و در تبادل یونها و متابولیتها بین نورونها و محیط خارج سلولی شرکت میکنند.
بنابراین عملکرد اولیگودندروسیتها در ماده خاکستری متفاوت از ماده سفید است و بیشتر جنبه تنظیمی و حمایتی دارد تا میلینسازی.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) در تبادل یونها بین نورونها شرکت میکنند
✅ درست است. این همان عملکرد اولیگودندروسیتها در ماده خاکستری است که شبیه سلولهای ماهوارهای عمل میکنند.
گزینه ۲) در تولید غلاف میلین شرکت میکنند
❌ این نقش اولیگودندروسیتها در ماده سفید است، نه خاکستری.
گزینه ۳) در تغذیه نورونها نقش دارند
❌ این بیشتر وظیفه آستروسیتهاست، نه اولیگودندروسیتها.
گزینه ۴) عمل فاگوسیتوز انجام میدهند
❌ این عملکرد مربوط به میکروگلیا است، نه اولیگودندروسیتها.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۱ در تبادل یونها بین نورونها شرکت میکنند ✅
کدام یک از سلولهای ذیل در هنگام فعالیت زوائد خود را جمع کرده و کروی شکل میشوند؟
1) Schwann
2) Ependyocyte
3) Microglia
4) Astrocyte
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه 3
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: میکروگلیا (Microglia)، سلولهای ایمنی سیستم عصبی مرکزی (Immune cells of CNS)، تغییر شکل سلولی (Morphological change)، زوائد سلولی (Cellular processes)، فاگوسیتوز (Phagocytosis)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
میکروگلیا (Microglia) سلولهای ایمنی اختصاصی در سیستم عصبی مرکزی هستند که از منشا مزودرمی (Monocyte lineage) میآیند. در حالت استراحت، میکروگلیا دارای زوائد متعدد و باریکی هستند که برای پایش محیط اطراف دائماً در حرکتاند.
هنگامی که میکروگلیا فعال میشود (بهدنبال آسیب، التهاب یا ورود عوامل بیماریزا)، این زوائد جمع میشوند و سلول شکلی کروی و آمیبیمانند پیدا میکند. در این حالت، میکروگلیا توانایی بالای فاگوسیتوز و ترشح سایتوکاینهای التهابی دارد.
بررسی گزینهها
گزینه 1) Schwann
❌ سلولهای شوان در سیستم عصبی محیطی مسئول میلینسازی هستند و چنین تغییر مورفولوژیکی ندارند.
گزینه 2) Ependyocyte
❌ سلولهای اپاندیم در بطنهای مغزی و کانال مرکزی نخاع قرار دارند و نقششان در جابجایی CSF است، نه تغییر شکلی آمیبی.
گزینه 3) Microglia
✅ درست است. میکروگلیا هنگام فعال شدن زوائد خود را جمع کرده و کروی شکل میشود.
گزینه 4) Astrocyte
❌ آستروسیتها نقش حمایتی و تنظیمی دارند و زوائد خود را حفظ میکنند، تغییر شکل آمیبی ندارند.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۳ Microglia ✅
مهار پیش سیناپسی در کدام یک از سیناپسهای ذیل دیده میشود؟
1) Dendro-dendritic
2) Axo-axonic
3) Axo-somatic
4) Axo-dendritic
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه 2
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: مهار پیشسیناپسی (Presynaptic inhibition)، پایانه آکسونی (Axon terminal)، سیناپسهای آکسو-آکسونیک (Axo-axonic synapses)، ورود کلسیم (Calcium influx)، آزادسازی نوروترانسمیتر (Neurotransmitter release)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
مهار پیشسیناپسی (Presynaptic inhibition) فرآیندی است که در آن فعالیت یک نورون مهاری باعث کاهش آزادسازی نوروترانسمیتر از پایانه آکسونی نورون دیگر میشود. این پدیده معمولاً در سطح سیناپسهای آکسو-آکسونیک (Axo-axonic synapses) رخ میدهد. در این نوع سیناپس، آکسون یک نورون مهاری به پایانه آکسونی نورون دیگر متصل میشود و با افزایش ورود یون کلر یا تغییر پتانسیل غشا، میزان ورود کلسیم به پایانه و در نتیجه آزادسازی نوروترانسمیتر را کاهش میدهد.
بررسی گزینهها
گزینه 1) Dendro-dendritic
❌ این نوع سیناپسها بین دندریتها هستند و بیشتر در تنظیمات دوطرفه نورونهای بویایی نقش دارند، نه در مهار پیشسیناپسی.
گزینه 2) Axo-axonic
✅ این نوع سیناپس اختصاصاً محل وقوع مهار پیشسیناپسی است، چون مستقیماً روی پایانه آکسونی اثر میگذارد.
گزینه 3) Axo-somatic
❌ این نوع سیناپسها بیشتر در مهار پسسیناپسی (Postsynaptic inhibition) نقش دارند و روی جسم سلولی نورون اثر میگذارند.
گزینه 4) Axo-dendritic
❌ این نوع سیناپسها هم بیشتر انتقال تحریکی یا مهاری پسسیناپسی را ایجاد میکنند، نه مهار پیشسیناپسی.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۲ Axo-axonic ✅
الياف عصبی پس عقده ای در سیستم عصبی خودکار از کدام نوع است؟
1) C
2) Aα
3) B
4) Aβ
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه 1
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: فیبرهای پسعقدهای (Postganglionic fibers)، سیستم عصبی خودمختار (Autonomic nervous system; ANS)، فیبرهای نوع C، فیبرهای بدون میلین (Unmyelinated fibers)، هدایت عصبی آهسته (Slow conduction velocity)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
الیاف عصبی پسعقدهای (Postganglionic fibers) در سیستم عصبی خودکار (ANS) عمدتاً از نوع C fibers هستند. این فیبرها بدون میلین بوده و قطر کوچک دارند، بنابراین سرعت هدایت آنها آهسته است. همین ویژگی باعث میشود پاسخهای خودکار با تاخیر بیشتری نسبت به فیبرهای میلینه محیطی اتفاق بیفتد.
در مقابل، فیبرهای پیشعقدهای (Preganglionic fibers) از نوع B fibers هستند که میلینه نازکاند و سرعت هدایت متوسط دارند.
بررسی گزینهها
گزینه 1) C
✅ درست است. فیبرهای پسعقدهای ANS بدون میلین هستند و از نوع C محسوب میشوند.
گزینه 2) Aα
❌ این فیبرها قطور و میلینه هستند و در هدایت حرکتی اسکلتی (Skeletal motor fibers) نقش دارند، نه در ANS.
گزینه 3) B
❌ این فیبرها مربوط به نورونهای پیشعقدهای خودکار هستند، نه پسعقدهای.
گزینه 4) Aβ
❌ این فیبرها میلینه با قطر متوسط هستند و در حس لامسه و فشار نقش دارند، نه در اعصاب خودکار پسعقدهای.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۱ C ✅
الیاف حسی حلقوی – مارپیچی در کدام یک از گیرندههای ذیل دیده میشود؟
۱) گیرنده مایسنر
۲) دوک عصبی عضلانی
۳) عضو تاندونی گلژی
۴) ديسک مرکل
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه 2
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: الیاف حسی حلقوی-مارپیچی (Annulospiral sensory fibers)، دوک عصبی عضلانی (Muscle spindle)، حس عمقی (Proprioception)، آکسونهای Ia، انقباض عضله (Muscle contraction)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
دوکهای عصبی عضلانی (Muscle spindles) گیرندههای حسی عمقی هستند که تغییر طول عضله را حس میکنند و نقش کلیدی در بازتاب کششی (Stretch reflex) دارند.
الیاف حسی حلقوی-مارپیچی (Annulospiral endings) به دور سلولهای عضلانی داخلی (Intrafusal fibers) در دوک عضلانی پیچیده شده و اطلاعات سرعت و میزان کشش عضله را به نخاع منتقل میکنند. این الیاف معمولاً از نوع Ia sensory fibers هستند و حساسیت بسیار بالایی به تغییر طول عضله دارند.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) گیرنده مایسنر (Meissner’s corpuscle)
❌ این گیرنده در پوست قرار دارد و مسئول حس لامسه سطحی است، الیاف حلقوی-مارپیچی ندارد.
گزینه ۲) دوک عصبی عضلانی (Muscle spindle)
✅ درست است. الیاف حسی حلقوی-مارپیچی اصلیترین نوع الیاف حسی در دوک عضلانی هستند.
گزینه ۳) عضو تاندونی گلژی (Golgi tendon organ)
❌ این گیرنده در تاندونها قرار دارد و الیاف عصبی آن بیشتر رشتههای Ib هستند، نه حلقوی-مارپیچی.
گزینه ۴) دیسک مرکل (Merkel disk)
❌ این گیرنده سطحی پوست است و برای حس فشار و بافت سطحی تخصص دارد، الیاف حلقوی-مارپیچی ندارد.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۲ دوک عصبی عضلانی ✅
الیاف عصبی پیش عقدهای در سیستم عصبی خودکار از کدام نوع است؟
1) Aα
2) Aβ
3) B
4) C
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه 3
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: فیبرهای پیشعقدهای (Preganglionic fibers)، سیستم عصبی خودکار (Autonomic nervous system; ANS)، فیبرهای نوع B، میلیندار (Myelinated), سرعت هدایت عصبی متوسط (Moderate conduction velocity)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
در سیستم عصبی خودکار (ANS)، نورونهای پیشعقدهای از فیبرهای نوع B (B fibers) تشکیل شدهاند. این فیبرها میلیندار با قطر کوچک تا متوسط هستند و سرعت هدایت عصبی آنها متوسط است.
وظیفه فیبرهای پیشعقدهای انتقال پتانسیلهای عمل از جسم سلولی نورون واقع در نخاع یا ساقه مغز به نورون پسعقدهای است تا کنترل اندامهای خودکار مثل قلب، ریه و دستگاه گوارش انجام شود.
بررسی گزینهها
گزینه 1) Aα
❌ این فیبرها قطور و میلیندار هستند و عمدتاً برای حرکت اسکلتی بهکار میروند، نه برای نورونهای پیشعقدهای.
گزینه 2) Aβ
❌ فیبرهای Aβ میلیندار با قطر متوسط هستند و بیشتر در حس لامسه و فشار استفاده میشوند، نه ANS.
گزینه 3) B
✅ درست است. نورونهای پیشعقدهای سیستم عصبی خودکار از نوع B و میلیندار هستند.
گزینه 4) C
❌ فیبرهای C بدون میلین و کند هستند و مربوط به نورونهای پسعقدهای خودکار میباشند.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۳ B ✅
گیرنده لمس با سازگاری آهسته که در پوست بیمو وجود دارد کدام است؟
۱) دیسک مرکل
۲) جسمک پاچینی
۳) جسمک مایسنر
۴) پایانههای برهنه عصبی
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه 1
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: گیرنده لمس (Touch receptor)، سازگاری آهسته (Slowly adapting, SA), پوست بیمو (Glabrous skin)، دیسک مرکل (Merkel disc), حس فشار و بافت (Pressure and texture sensation)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
گیرندههای لمسی در پوست به دو دسته اصلی سازگاری آهسته (Slowly adapting; SA) و سازگاری سریع (Rapidly adapting; RA) تقسیم میشوند.
دیسکهای مرکل (Merkel discs) گیرندههای سازگاری آهسته هستند و در پوست بیمو (Glabrous skin) و همچنین در نوک انگشتان، کف دست و لبها یافت میشوند. این گیرندهها حساس به فشار پایدار و شکل اجسام هستند و توانایی تشخیص بافت و جزئیات سطحی را فراهم میکنند.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) دیسک مرکل (Merkel disc)
✅ درست است. این گیرنده لمسی دارای سازگاری آهسته و در پوست بیمو وجود دارد.
گزینه ۲) جسمک پاچینی (Pacinian corpuscle)
❌ این گیرنده سازگاری سریع (RA) دارد و بیشتر به ارتعاشات و تغییرات سریع فشار حساس است، نه لمس پایدار.
گزینه ۳) جسمک مایسنر (Meissner corpuscle)
❌ این گیرنده نیز سازگاری سریع دارد و در پوست بیمو کمتر یافت میشود و برای لمس سبک و لرزش کم حساس است.
گزینه ۴) پایانههای برهنه عصبی (Free nerve endings)
❌ این پایانهها بیشتر برای درد (Nociception) و دما حساس هستند و نقش اصلی در لمس دقیق ندارند.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۱ دیسک مرکل (Merkel disc) ✅
کدام یک از عوامل ذیل به طریق انتروگراد انتقال مییابند؟
۱) سم کزاز
۲) ویروسها
۳) اندوزومهایی که حاوی پروتئینهای علامتی برای تشخیص سلولی هستند.
۴) فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه 4
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: انتقال انتروگراد (Anterograde transport), آکسون (Axon), نوروترنسپورترها (Neurotrophic factors), انتقال وزیکولی (Vesicular transport), فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز (Brain-derived neurotrophic factor, BDNF)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
انتقال انتروگراد (Anterograde transport) به حرکت مواد از جسم سلولی نورون به سمت آکسون و پایانه سیناپسی گفته میشود. این مسیر برای رساندن پروتئینها، وزیکولها و فاکتورهای رشد عصبی به سیناپس و انتهای آکسونی حیاتی است.
فاکتورهای نوروتروفیک (Neurotrophic factors) مانند BDNF از این مسیر استفاده میکنند تا پیامهای رشد و بقا را به انتهای آکسون و نورونهای هدف منتقل کنند.
در مقابل، بسیاری از ویروسها و سمها معمولاً انتقال رتروگراد (Retrograde transport) دارند، یعنی از پایانه آکسونی به جسم سلولی میروند.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) سم کزاز (Tetanus toxin)
❌ این سم از پایانه آکسونی به جسم سلولی منتقل میشود، بنابراین رتروگراد است، نه انتروگراد.
گزینه ۲) ویروسها
❌ بیشتر ویروسها مانند ویروس هرپس و رابدویروس از انتقال رتروگراد برای ورود به نورون استفاده میکنند.
گزینه ۳) اندوزومهایی که حاوی پروتئینهای علامتی برای تشخیص سلولی هستند
❌ اندوزومها معمولاً پس از دریافت در پایانه سیناپسی به سمت جسم سلولی حرکت میکنند، بنابراین رتروگراد هستند.
گزینه ۴) فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز (Brain-derived neurotrophic factor)
✅ درست است. این فاکتورها از طریق مسیر انتروگراد به پایانههای سیناپسی منتقل میشوند تا عملکرد و بقا نورونها را حمایت کنند.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۴ فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) ✅
کدام یک از پروتئینهای سازنده میلین در سیستم عصبی مرکزی وجود دارد و موجب متراکم شدن میلین و پیام رسانی سلولی میشود؟
1) Myelin Basic Protein
2) Proteolipid Protein
3) Myelin Protein Zero
4) Glial Fibrillary Acid Protein
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ پاسخ سنجش پزشکی گزینه ۳ است اما…
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: میلین سیستم عصبی مرکزی (Central nervous system myelin, CNS myelin)، پروتئین میلین (Myelin proteins)، تراکم میلین (Myelin compaction)، پیامرسانی سلولی (Cell signaling), Proteolipid Protein (PLP)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
در سیستم عصبی مرکزی (CNS)، میلین توسط اولیگودندروسیتها ساخته میشود و چند پروتئین کلیدی در ساخت و عملکرد آن نقش دارند.
یکی از مهمترین پروتئینها Proteolipid Protein (PLP) است که در تراکم لایههای میلین و حفظ یکپارچگی غشای میلین نقش حیاتی دارد. علاوه بر نقش ساختاری، PLP در پیامرسانی سلولی و تعامل با سایر سلولهای گلیا نیز اهمیت دارد.
در مقابل، Myelin Protein Zero (MPZ) در سیستم عصبی محیطی (PNS) یافت میشود و مسئول تراکم میلین در سلولهای شوان است، نه CNS. Myelin Basic Protein (MBP) نیز نقش مهمی در تراکم میلین دارد اما PLP پروتئین اصلی غشای میلین در CNS است. GFAP پروتئینی ساختاری در آستروسیتها است و ارتباط مستقیمی با میلین ندارد.
بررسی گزینهها
گزینه 1) Myelin Basic Protein (MBP)
❌ این پروتئین در تراکم میلین و نگهداری آن نقش دارد اما بیشتر جنبه ساختاری است و پیامرسانی سلولی ندارد.
گزینه 2) Proteolipid Protein (PLP)
✅ درست است. پروتئین اصلی میلین CNS است که هم در تراکم میلین و هم در پیامرسانی سلولی نقش دارد.
گزینه 3) Myelin Protein Zero (MPZ)
❌ این پروتئین مختص PNS است و در CNS وجود ندارد.
گزینه 4) Glial Fibrillary Acid Protein (GFAP)
❌ این پروتئین در آستروسیتها یافت میشود و در میلین نقش ندارد.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۲ Proteolipid Protein (PLP) ✅
کدام یک از سلولهای ذیل با جذب نوروترانسمیترهای اضافی و آزادسازی مولکولهای متابولیک و نورواكتيو قادر است میزان بقا و فعالیت نورونی را تحت تأثیر قرار دهد؟
1) Astrocyte
2) Oligodendrocyte
3) Microglia
4) Schwann
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: آستروسیت (Astrocyte)، جذب نوروترانسمیتر (Neurotransmitter uptake)، مولکولهای متابولیک و نورواکتیو (Metabolic and neuroactive molecules), حمایت نورونی (Neuronal support), بقا و فعالیت نورونها (Neuronal survival and function)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
آستروسیتها (Astrocytes) گلیاهای اصلی در سیستم عصبی مرکزی (CNS) هستند که نقش حیاتی در حمایت نورونی (Neuronal support) دارند. این سلولها قادرند:
نوروترانسمیترهای اضافی مثل گلوتامات را از فضای سیناپسی جذب کنند و مانع سمیت نورونی شوند.
مولکولهای متابولیک و نورواکتیو مانند لاکتات و نوروترانسمیترهای شبههورمونی را آزاد کنند تا انرژی و سیگنالدهی نورونها حفظ شود.
با این عملکردها، آستروسیتها فعالیت و بقا نورونها را تنظیم و حمایت میکنند.
بررسی گزینهها
گزینه 1) Astrocyte
✅ درست است. آستروسیتها نقش اصلی در حمایت نورونی، جذب نوروترانسمیترها و آزادسازی مولکولهای مفید دارند.
گزینه 2) Oligodendrocyte
❌ اولیگودندروسیتها بیشتر مسئول میلینسازی و تراکم غشاء آکسونی هستند و نقش مستقیم در جذب نوروترانسمیتر و حمایت متابولیک نورونها ندارند.
گزینه 3) Microglia
❌ میکروگلیا سلولهای ایمنی CNS هستند و بیشتر در فاگوسیتوز و پاسخ ایمنی فعال میشوند، نه حمایت مستقیم از متابولیسم نورونها.
گزینه 4) Schwann
❌ سلولهای شوان در CNS حضور ندارند و در PNS مسئول میلینسازی آکسونها هستند، نه حمایت متابولیک نورونها.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۱ Astrocyte ✅
در سیستم عصبی مرکزی کدام یک از سلولهای ذیل دارای Pericapillary end foot است؟
1) Stellate
2) Microglia
3) Astrocyte
4) Oligodendrocyte
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: پای انتهایی پریکاپیلاری (Pericapillary end foot)، آستروسیت (Astrocyte)، سد خونی-مغزی (Blood–brain barrier, BBB)، تماس با عروق خونی (Contact with blood vessels), حمایت متابولیک نورونها (Neuronal metabolic support)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
در سیستم عصبی مرکزی (CNS)، آستروسیتها (Astrocytes) دارای ساختاری به نام پای انتهایی پریکاپیلاری (Pericapillary end foot) هستند. این زوائد گسترده به دور مویرگها و عروق خونی پیچیده میشوند و نقش مهمی در حفظ سد خونی-مغزی (BBB) و تأمین مواد مغذی و حمایت متابولیک نورونها دارند.
پای انتهایی آستروسیتها علاوه بر تماس با نورونها، تعامل مستقیم با اندوتلیوم عروق دارد و انتقال یونها، مواد مغذی و حذف ضایعات متابولیک از فضای بینسلولی را ممکن میسازد.
بررسی گزینهها
گزینه 1) Stellate
❌ سلولهای ستارهای نورونی هستند و پای انتهایی پریکاپیلاری ندارند.
گزینه 2) Microglia
❌ میکروگلیا سلول ایمنی CNS است و زوائد آن در تماس مستقیم با مویرگها قرار نمیگیرد.
گزینه 3) Astrocyte
✅ درست است. آستروسیتها با پای انتهایی پریکاپیلاری به مویرگها متصل میشوند و نقش کلیدی در حمایت نورونی و حفظ BBB دارند.
گزینه 4) Oligodendrocyte
❌ اولیگودندروسیتها مسئول میلینسازی هستند و پای انتهایی پریکاپیلاری ندارند.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۳ Astrocyte ✅
کدام یک از ارگانلهای ذیل در آکسون وجود ندارد؟
1) Golgi Apartus
2) rough Endoplasmic Reticular
3) Mitochondria
4) Microtubule
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۲
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: آکسون (Axon)، دستگاه گلژی (Golgi apparatus)، شبکه اندوپلاسمی خشن (Rough endoplasmic reticulum; RER)، میتوکندری (Mitochondria), میکروتوبولها (Microtubules), سنتز پروتئین (Protein synthesis)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
آکسون نورون یک زائده بلند و تخصصی برای انتقال پتانسیلهای عمل (Action potentials) و هدایت نوروترانسمیترها به پایانه سیناپسی است.
میانرونها و جسم سلولی نورون دارای شبکه اندوپلاسمی خشن (RER) و دستگاه گلژی (Golgi apparatus) هستند که مسئول سنتز و پردازش پروتئینها میباشند.
در آکسون، RER وجود ندارد زیرا سنتز پروتئین محدود است و بیشتر توسط ریبوزومهای آزاد در جسم سلولی انجام میشود.
آکسون دارای میتوکندری برای تأمین انرژی و میکروتوبولها برای هدایت وزیکولها و اندوزومها است.
دستگاه گلژی بهصورت پراکنده در نزدیکی جسم سلولی ممکن است وزیکولهای ترشحی تولید کند که به آکسون منتقل میشوند، اما شبکه RER در آکسون یافت نمیشود.
بررسی گزینهها
گزینه 1) Golgi Apparatus
❌ دستگاه گلژی در آکسون بسیار محدود است اما ممکن است وزیکولهای ترشحی تولید کند، وجود آن در آکسون نادر اما ممکن است.
گزینه 2) Rough Endoplasmic Reticulum (RER)
✅ درست است. RER در آکسون وجود ندارد و سنتز پروتئین عمدتاً در جسم سلولی انجام میشود.
گزینه 3) Mitochondria
❌ میتوکندری در آکسون وجود دارد و انرژی لازم برای هدایت پتانسیلهای عمل و حمل وزیکولها را تأمین میکند.
گزینه 4) Microtubule
❌ میکروتوبولها ساختار اصلی اسکلت آکسون هستند و برای حمل وزیکولها و انتقال آکسوپلاسمی ضروریاند.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۲ Rough Endoplasmic Reticulum (RER) ✅
کدام یک از موارد زیر در حرکت وزیکولهای حاوی نوروترانسمیتر به سمت پایانه آکسونی (سیناپسی) نقش اصلی را به عهده دارد؟
۱) میکروفیلامان و پروتئینهای متصل به اکتین
۲) فيلامانهای اکتین و پروتئینهای سیناپسین
۳) فيلامانهای حد واسط و پروتئینهای پلیمریزه کننده آنها
۴) میکروتوبولها و پروتئینهای همراه با آنها
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۴
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: حرکت وزیکولی (Vesicular transport), پایانه آکسونی (Axon terminal), میکروتوبولها (Microtubules), پروتئینهای موتوری (Motor proteins), سیناپس (Synapse), کینزین و دینین (Kinesin & Dynein)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
در آکسون، وزیکولهای حاوی نوروترانسمیتر (Neurotransmitter-containing vesicles) باید از جسم سلولی به پایانه سیناپسی منتقل شوند تا آزادسازی سیناپسی انجام شود.
این حرکت عمدتاً از طریق میکروتوبولها (Microtubules) و پروتئینهای موتوری مرتبط با آنها مانند کینزین (Kinesin) انجام میشود.
میکروتوبولها مسیرهای خطی طولانی را در طول آکسون فراهم میکنند.
پروتئینهای موتوری وزیکولها را به سمت پایانه آکسونی هدایت میکنند (حرکت انتروگراد Anterograde).
فیلامانهای اکتین و میکروفیلامانها بیشتر در انتهای آکسون و سیناپس نقش دارند و در هدایت طولانی مدت وزیکولها نقش اصلی ندارند.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) میکروفیلامان و پروتئینهای متصل به اکتین
❌ نقش اینها در انتقال وزیکولها در مسیر کوتاه و نزدیکی پایانه آکسونی محدود است، اما مسیر طولانی آکسون را تأمین نمیکنند.
گزینه ۲) فیلامانهای اکتین و پروتئینهای سیناپسین
❌ اینها بیشتر در انبار و آمادهسازی وزیکولها برای آزادسازی در سیناپس نقش دارند، نه حرکت طولانی طول آکسون.
گزینه ۳) فیلامانهای حد واسط و پروتئینهای پلیمریزه کننده آنها
❌ فیلامانهای حد واسط ساختار پشتیبان نورون را حفظ میکنند و در حمل وزیکول نقش مستقیم ندارند.
گزینه ۴) میکروتوبولها و پروتئینهای همراه با آنها
✅ درست است. مسیر اصلی حرکت وزیکولها در طول آکسون توسط میکروتوبولها و پروتئینهای موتوری (کینزین) انجام میشود.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۴ میکروتوبولها و پروتئینهای همراه با آنها ✅
کدام یک از موارد زیر به عنوان یک سیگنال Chemotropic میتواند مخروط رشد زوائد نورونی را تحریک کند؟
1) فاکتور رشد عصب (NGF)
۲) فاکتور نوروتروفیک شوکی
۳) فاکتورهای مبادله کننده GTP
۴) پروتئین کیناز C
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: سیگنال Chemotropic (Chemotropic signal)، مخروط رشد (Growth cone)، فاکتور رشد عصبی (Nerve Growth Factor; NGF)، هدایت آکسون (Axon guidance)، گیرندههای تروپومایوزین (Trk receptors)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
مخروط رشد (Growth cone) ساختاری در انتهای زوائد نورونی است که هدایت آکسونها و دندریتها را به سمت هدف مشخص تعیین میکند.
سیگنالهای Chemotropic مولکولهایی هستند که جهت و رشد مخروط رشد را تحریک یا مهار میکنند.
فاکتور رشد عصبی (NGF) یک سیگنال chemotropic شناخته شده است که از طریق اتصال به گیرندههای Trk موجب تحریک رشد آکسون و جهتدهی مخروط رشد میشود.
سایر گزینهها مانند فاکتور نوروتروفیک شوکی، فاکتورهای مبادلهکننده GTP و پروتئین کیناز C نقش مستقیم به عنوان سیگنال chemotropic ندارند بلکه بیشتر در مسیرهای درونسلولی یا پاسخهای سلولی جانبی دخیل هستند.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) فاکتور رشد عصبی (NGF)
✅ درست است. NGF سیگنال chemotropic کلاسیک است که رشد و هدایت مخروط رشد نورونی را تحریک میکند.
گزینه ۲) فاکتور نوروتروفیک شوکی (Neurotrophic shock factor)
❌ ناموجود یا غیر اختصاصی است و نقش مستقیم در هدایت آکسون ندارد.
گزینه ۳) فاکتورهای مبادلهکننده GTP (GTP-exchange factors)
❌ این مولکولها مسیرهای سیگنالینگ داخل سلولی را تنظیم میکنند اما سیگنال chemotropic محسوب نمیشوند.
گزینه ۴) پروتئین کیناز C (Protein Kinase C)
❌ آنزیم سیگنالینگ داخلی است و بهعنوان عامل chemotropic عمل نمیکند.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۱ فاکتور رشد عصبی (NGF) ✅
کدام یک از سلولهای زیر برای مطالعه بر روی فرایند تضعیف طولانی مدت (LTD) مناسبتر هستند؟
۱) پیراميدال هیپوکامپ
۲) رنشاو
۳) سلولهای هیپوتالاموس قدامی
۴) پورکنژ
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۴
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: تضعیف طولانی مدت (Long-Term Depression; LTD)، سلول پورکنژ (Purkinje cell), مخچه (Cerebellum), پلاستیسیتی سیناپسی (Synaptic plasticity), مسیرهای موازی و کوکسکس (Parallel fibers and climbing fibers)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
تضعیف طولانی مدت (LTD) یک نوع پلاستیسیتی سیناپسی (Synaptic plasticity) است که باعث کاهش طولانی مدت قدرت سیناپسی میشود. این فرایند در سلولهای پورکنژ (Purkinje cells) مخچه (Cerebellum) بهخوبی مطالعه شده است.
سیناپسهای الیاف موازی (Parallel fibers) با سلول پورکنژ نقش کلیدی در ایجاد LTD دارند.
مطالعه LTD در این سلولها به دلیل دسترسی آسان، پاسخ قابل تکرار و ویژگیهای سیناپسی شناخته شده مناسبتر است.
سایر سلولها مانند سلولهای هیپوکامپال پیرامیدال بیشتر برای LTP (Long-Term Potentiation) یا فرایندهای حافظه استفاده میشوند و LTD در آنها کمتر مورد بررسی قرار گرفته است.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) پیرامیدال هیپوکامپ (Pyramidal hippocampal)
❌ مناسب برای LTP هستند، مطالعه LTD در آنها دشوارتر است.
گزینه ۲) رنشاو (Renshaw cell)
❌ این سلولها در نخاع واقع شدهاند و نقش محدودی در LTD دارند.
گزینه ۳) سلولهای هیپوتالاموس قدامی (Anterior hypothalamic cells)
❌ این سلولها مسیرهای پلاستیسیتی سیناپسی مشخصی برای LTD ندارند.
گزینه ۴) پورکنژ (Purkinje cell)
✅ درست است. پورکنژ سلولهای مخچه هستند و LTD بهطور کلاسیک و گسترده در آنها مطالعه میشود.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۴ Purkinje cell ✅
تولید کدام یک از موارد زیر در غشاء پسسیناپسی باعث افزایش رهایش نوروترانسمیتر از پایانه پیشسیناپسی میشود؟
۱) نیتریک اکساید
۲) پروتئین کیناز C
3) CaM Kinase II
4) CREB
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: رهایش نوروترانسمیتر (Neurotransmitter release), غشاء پسسیناپسی (Postsynaptic membrane), نیتریک اکساید (Nitric Oxide; NO), سیگنال برگشتی (Retrograde signaling), افزایش انتقال سیناپسی (Synaptic potentiation)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
در برخی سیناپسها، سیگنالهای برگشتی (Retrograde signals) از غشاء پسسیناپسی به پایانه پیشسیناپسی ارسال میشوند تا رهایش نوروترانسمیتر (Neurotransmitter release) تنظیم شود.
نیتریک اکساید (NO) یک مولکول گازی و فرار است که از پسسیناپس سنتز میشود و میتواند به پایانه پیشسیناپسی نفوذ کند.
NO باعث فعال شدن گوانیل سیکلاز (Guanylyl cyclase) و افزایش cGMP میشود و در نتیجه رهایش نوروترانسمیتر را افزایش میدهد.
سایر گزینهها مانند پروتئین کیناز C، CaM Kinase II و CREB بیشتر در مسیرهای سیگنالینگ داخلی نورون و پلاستیسیتی سیناپسی نقش دارند و بهعنوان سیگنال برگشتی عمل نمیکنند.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) نیتریک اکساید (Nitric Oxide; NO)
✅ درست است. NO از غشاء پسسیناپسی تولید و به پایانه پیشسیناپسی منتقل میشود و رهایش نوروترانسمیتر را افزایش میدهد.
گزینه ۲) پروتئین کیناز C (Protein Kinase C)
❌ نقش داخلی در پسسیناپس دارد و سیگنال برگشتی به پایانه پیشسیناپسی ایجاد نمیکند.
گزینه ۳) CaM Kinase II
❌ بیشتر در تقویت طولانیمدت (LTP) و پلاستیسیتی پسسیناپسی دخیل است، نه بهعنوان سیگنال برگشتی.
گزینه ۴) CREB
❌ یک فاکتور رونویسی در هسته است و نقش مستقیمی در رهایش نوروترانسمیتر از پیشسیناپس ندارد.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۱ نیتریک اکساید (Nitric Oxide; NO) ✅
کدام یک از لایههای ذیل فاقد عروق خونی مستقل است؟
۱) اپی نوریوم
۲) نرم شامه
۳) سخت شامه
۴) عنکبوتیه
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۴
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: لایههای مننژ (Meningeal layers), سخت شامه (Dura mater), نرم شامه (Pia mater), عنکبوتیه (Arachnoid), اپینوریوم (Epineurium), عروق خونی مستقل (Independent blood vessels)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
لایههای مننژ یا غشاهای پوشاننده سیستم عصبی مرکزی شامل سخت شامه، عنکبوتیه و نرم شامه هستند:
سخت شامه (Dura mater): ضخیم و فیبروز است و دارای عروق خونی مستقل میباشد.
نرم شامه (Pia mater): نازک و چسبیده به سطح مغز و نخاع است و عروق خونی سطحی مغز و نخاع از طریق آن عبور میکنند.
عنکبوتیه (Arachnoid): یک لایه نازک و شفاف بین سخت و نرم شامه است که فاقد عروق خونی مستقل میباشد و عروق از آن عبور میکنند ولی خود عروقی ندارد.
اپینوریوم (Epineurium): لایه بیرونی عصب محیطی که دارای عروق خونرسانی مستقل است.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) اپی نوریوم (Epineurium)
❌ دارای عروق خونی مستقل است.
گزینه ۲) نرم شامه (Pia mater)
❌ عروق سطح مغز و نخاع از طریق نرم شامه تأمین میشوند، بنابراین مستقل نیست ولی دارای رگ است.
گزینه ۳) سخت شامه (Dura mater)
❌ دارای عروق خونی مستقل است.
گزینه ۴) عنکبوتیه (Arachnoid)
✅ درست است. عنکبوتیه فاقد عروق خونی مستقل است و تنها محل عبور عروق و فضای سابآراکنوئید میباشد.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۴ عنکبوتیه (Arachnoid) ✅
رشتههای عصبی بدون میلین در سیستم عصبی مرکزی چگونه قرار میگیرند؟
۱) توسط زوائد اولیگودندروسیتها احاطه میشوند.
۲) توسط سلولهای شوان احاطه میشود.
۳) آزادانه در بین نورونها و سلولهای گلیال قرار میگیرند.
۴) چند عدد از آنها توسط یک آستروسیت احاطه میشوند.
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: رشتههای عصبی بدون میلین (Unmyelinated fibers), سیستم عصبی مرکزی (Central Nervous System; CNS), اولیگودندروسیت (Oligodendrocyte), آستروسیت (Astrocyte), جایگاه بین سلولی (Interstitial placement)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
در CNS، بیشتر رشتههای بدون میلین نسبت به رشتههای میلیندار متفاوت قرار میگیرند:
الیگودندروسیتها معمولاً رشتههای میلیندار را پوشش میدهند، ولی برخی رشتههای بدون میلین در نزدیکی آنها قرار دارند بدون آنکه میلین دریافت کنند.
آستروسیتها به پشتیبانی متابولیک نورونها کمک میکنند اما رشتههای بدون میلین را به صورت مستقیم احاطه نمیکنند.
بسیاری از رشتههای بدون میلین در فضاهای بین نورونها و سلولهای گلیال قرار دارند و ساختار مشخص پوششی مانند رشتههای میلیندار ندارند.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) توسط زوائد اولیگودندروسیتها احاطه میشوند
❌ در CNS، اولیگودندروسیتها بیشتر رشتههای میلیندار را پوشش میدهند و رشتههای بدون میلین را احاطه نمیکنند.
گزینه ۲) توسط سلولهای شوان احاطه میشوند
❌ سلولهای شوان در CNS حضور ندارند و مربوط به PNS هستند.
گزینه ۳) آزادانه در بین نورونها و سلولهای گلیال قرار میگیرند
✅ درست است. در CNS، رشتههای بدون میلین فاقد پوشش اختصاصی هستند و در فضای بین سلولها پراکندهاند.
گزینه ۴) چند عدد از آنها توسط یک آستروسیت احاطه میشوند
❌ آستروسیتها حمایت متابولیک انجام میدهند اما رشتهها را احاطه نمیکنند.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۳ آزادانه در بین نورونها و سلولهای گلیال قرار میگیرند ✅
در پیوند سلولهای شوان برای ترمیم ضایعات نخاعی، کدام عامل رشد آکسون را تحریک میکند؟
۱) کلاژن نوع IV در تیغه پایه سلول شوان
۲) لامینین در تیغه پایه سلول شوان
۳) اسکلت سلولی در سلول شوان
۴) ارگانلهای سلول شوان
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۲
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: ترمیم ضایعات نخاعی (Spinal cord injury repair), سلول شوان (Schwann cell), عامل رشد آکسون (Axonal growth factor), لامینین (Laminin), تیغه پایه (Basal lamina), هدایت آکسون (Axon guidance)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
در ترمیم ضایعات نخاعی، سلولهای شوان (Schwann cells) نقش کلیدی در رشد و هدایت آکسونها دارند.
تیغه پایه سلول شوان (Basal lamina) حاوی پروتئینهای ماتریکسی است که به عنوان سیگنالهای رشد (Growth-promoting signals) عمل میکنند.
لامینین (Laminin) یک گلیکوپروتئین ماتریکسی است که مستقیماً رشد آکسونها را تحریک میکند و مسیر هدایت آنها را فراهم میآورد.
سایر عوامل مانند کلاژن نوع IV، اسکلت سلولی و ارگانلها نقش ساختاری دارند ولی بهصورت مستقیم عامل رشد آکسون محسوب نمیشوند.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) کلاژن نوع IV در تیغه پایه سلول شوان
❌ بیشتر نقش پشتیبانی ساختاری و استحکام ماتریکس دارد و عامل مستقیم رشد آکسون نیست.
گزینه ۲) لامینین در تیغه پایه سلول شوان
✅ درست است. لامینین یک عامل رشد آکسون (Axonal growth factor) است که مسیر هدایت و افزایش رشد آکسون را تحریک میکند.
گزینه ۳) اسکلت سلولی در سلول شوان
❌ نقش مکانیکی و شکلدهی به سلول دارد و عامل رشد نیست.
گزینه ۴) ارگانلهای سلول شوان
❌ ارگانلها فعالیت متابولیک و ساخت پروتئین را انجام میدهند ولی عامل مستقیم رشد آکسون نیستند.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۲ لامینین در تیغه پایه سلول شوان (Laminin in Schwann cell basal lamina) ✅
کدام یک از سلولهای زیر فقط در ماده خاکستری وجود دارد؟
۱) آستروسیت فیبروز
۲) آستروسیت پروتوپلاسمیک
۳) میکروگلی
۴) اولیگودندرسیت
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه 2
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: ماده خاکستری (Gray matter), آستروسیت پروتوپلاسمیک (Protoplasmic astrocyte), آستروسیت فیبروز (Fibrous astrocyte), میکروگلیا (Microglia), اولیگودندروسیت (Oligodendrocyte), پراکندگی سلولی (Cellular distribution)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
در سیستم عصبی مرکزی (CNS)، آستروسیتها (Astrocytes) به دو نوع اصلی تقسیم میشوند:
آستروسیت پروتوپلاسمیک (Protoplasmic astrocyte): در ماده خاکستری قرار دارند، دارای زوائد کوتاه و پر انشعاب هستند و با نورونها و سیناپسها در تماس نزدیک هستند و حمایت متابولیک و نگهداری محیط یونی را بر عهده دارند.
آستروسیت فیبروز (Fibrous astrocyte): بیشتر در ماده سفید حضور دارند و زوائد بلند و نسبتا بدون انشعاب دارند و به حمایت ساختاری و هدایت آکسونها کمک میکنند.
میکروگلیا و اولیگودندروسیتها در هر دو ماده خاکستری و سفید پراکنده هستند.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) آستروسیت فیبروز (Fibrous astrocyte)
❌ در ماده سفید قرار دارد، نه ماده خاکستری.
گزینه ۲) آستروسیت پروتوپلاسمیک (Protoplasmic astrocyte)
✅ درست است. فقط در ماده خاکستری وجود دارد و با سیناپسها و نورونها در تماس است.
گزینه ۳) میکروگلی (Microglia)
❌ در ماده سفید و خاکستری حضور دارند و منحصر به ماده خاکستری نیستند.
گزینه ۴) اولیگودندروسیت (Oligodendrocyte)
❌ در ماده سفید و خاکستری حضور دارند و اختصاصی ماده خاکستری نیستند.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۲ آستروسیت پروتوپلاسمیک (Protoplasmic astrocyte) ✅
منشأ جنینی سلولهای کرومافین در بخش مرکزی غده فوق کلیه از کجاست؟
۱) ستیغ عصبی
۲) مزانشیم اطراف نوتوکورد
۳) سومیتها
۴) نورو اپیتلیوم
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه 1
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: سلولهای کرومافین (Chromaffin cells), غده فوق کلیه (Adrenal medulla), ستیغ عصبی (Neural crest), منشأ جنینی (Embryonic origin), نوراپیتلیوم (Neuroepithelium)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
سلولهای کرومافین (Chromaffin cells) بخش مرکزی غده فوق کلیه (Medulla of adrenal gland) را تشکیل میدهند و مسئول سنتز و ترشح کاتکولآمینها (Adrenaline and Noradrenaline) هستند.
این سلولها از ستیغ عصبی (Neural crest) منشأ میگیرند، همان ناحیهای که نورونهای سیستم عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک نیز از آن ایجاد میشوند.
پس از مهاجرت، این سلولها در مرکز غده فوق کلیه تجمع یافته و ویژگیهای شبه نورونی دارند و از نظر عملکردی مشابه نورونهای سمپاتیک بدون زوائد آکسونی عمل میکنند.
سایر گزینهها مانند مزانشیم اطراف نوتوکورد، سومیتها و نورو اپیتلیوم منشأ سلولهای کرومافین نیستند.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) ستيغ عصبی (Neural crest)
✅ درست است. منشأ سلولهای کرومافین غده فوق کلیه است و به سلولهای نورونمانند سمپاتیک نیز منجر میشود.
گزینه ۲) مزاشیم اطراف نوتوکورد (Mesenchyme around notochord)
❌ بیشتر منشأ ساختارهای غضروفی و اسکلت را تشکیل میدهد، نه سلولهای کرومافین.
گزینه ۳) سومیتها (Somites)
❌ منشأ عضلات اسکلتی و بخشهایی از اسکلت است و به کرومافین مرتبط نیست.
گزینه ۴) نورو اپیتلیوم (Neuroepithelium)
❌ منشأ نورونهای مرکزی و برخی گلیالها است، ولی کرومافین از آن ایجاد نمیشود.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۱ ستيغ عصبی (Neural crest) ✅
کدام یک از ساختارهای زیر در پلاستیسیتی نورونها نقش اساسی دارد؟
۱) قطعه ابتدایی
۲) میکروتوبولها
۳) نوروترانسمیترها
۴) خارهای دندریتی
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه 4
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: پلاستیسیتی نورونها (Neuronal plasticity), خارهای دندریتی (Dendritic spines), سیناپس (Synapse), تغییرات ساختاری و عملکردی (Structural and functional changes), قدرت سیناپسی (Synaptic strength)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
پلاستیسیتی نورونها (Neuronal plasticity) به توانایی نورونها برای تغییر قدرت و ساختار سیناپسی در پاسخ به فعالیت و تجربه اشاره دارد.
خارهای دندریتی (Dendritic spines) کوچک برآمدگیهایی روی دندریتها هستند که محل اصلی اتصال سیناپسهای تحریکی (Excitatory synapses) میباشند.
تغییر در تعداد، شکل و اندازه خارهای دندریتی مستقیماً با پلاستیسیتی سیناپسی مرتبط است، شامل LTP و LTD.
سایر ساختارها مانند قطعه ابتدایی، میکروتوبولها یا نوروترانسمیترها نقش پشتیبانی و انتقال اطلاعات دارند، اما محل اصلی تغییرات پلاستیسیتی خارهای دندریتی هستند.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) قطعه ابتدایی (Axon initial segment)
❌ محل آغاز پتانسیل عمل است و تغییرات پلاستیسیتی در آن رخ نمیدهد.
گزینه ۲) میکروتوبولها (Microtubules)
❌ نقش اسکلت سلولی و انتقال وزیکولها را دارند، ولی محل اصلی پلاستیسیتی نیستند.
گزینه ۳) نوروترانسمیترها (Neurotransmitters)
❌ مولکولهای پیامرسان هستند و تغییرات در سطح سیناپس را منتقل میکنند، اما ساختار پلاستیسیتی محسوب نمیشوند.
گزینه ۴) خارهای دندریتی (Dendritic spines)
✅ درست است. محل اصلی پلاستیسیتی نورونی هستند و تغییرات ساختاری و عملکردی سیناپس در آنها رخ میدهد.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۴ خارهای دندریتی (Dendritic spines) ✅
کدام یک از ویژگیهای زیر مشخصه هیدروسفالی در افراد بالغ است؟
1) وسیع تر شدن بطنهای مغزی
۲) بزرگ شدن جمجمه
٣) نازک تر شدن مننژها
۴) ضخیم تر شدن مننژها
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: هیدروسفالی (Hydrocephalus), بطنهای مغزی (Ventricles), بزرگسالان (Adults), افزایش فشار مایع مغزی-نخاعی (CSF pressure), مننژها (Meninges)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
هیدروسفالی (Hydrocephalus) به افزایش حجم مایع مغزی-نخاعی (CSF) در بطنهای مغزی گفته میشود.
در افراد بالغ، جمجمه به دلیل بسته بودن فونتانلها و سخت شدن استخوانها، قابلیت افزایش اندازه ندارد. بنابراین بزرگ شدن جمجمه رخ نمیدهد.
افزایش مایع باعث وسیعتر شدن بطنهای مغزی (Ventricular dilation) میشود و فشار داخلی ممکن است به نازک شدن برخی ساختارهای اطراف منجر شود.
ضخامت مننژها تغییر عمدهای ندارد، اما فشار طولانی میتواند اثرات ثانویه ایجاد کند.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) وسیعتر شدن بطنهای مغزی (Ventricular enlargement)
✅ درست است. مشخصه هیدروسفالی در بزرگسالان است.
گزینه ۲) بزرگ شدن جمجمه (Enlarged skull)
❌ در بزرگسالان رخ نمیدهد، زیرا استخوانهای جمجمه ثابت و رشد متوقف شده است.
گزینه ۳) نازکتر شدن مننژها (Thinning of meninges)
❌ تغییر مشخصه و شایع هیدروسفالی نیست.
گزینه ۴) ضخیمتر شدن مننژها (Thickening of meninges)
❌ رخ نمیدهد و مربوط به هیدروسفالی نیست.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۱ وسیعتر شدن بطنهای مغزی (Ventricular enlargement) ✅
کدام نوع سیناپس میتواند دو طرفه عمل کند؟
۱) اکسوسوماتیک
۲) اکسودندریتیک
۳) دندرودندریتیک
۴) اکسو آكسونیک
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۳
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: سیناپس دو طرفه (Bidirectional synapse), دندرو-دندریتیک (Dendrodendritic), انتقال سیناپسی (Synaptic transmission), ماده خاکستری (Gray matter), نورونهای حلقوی (Interneurons)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
برخی سیناپسها قابلیت انتقال پیام در هر دو جهت را دارند، یعنی میتوانند پستسیناپس را به پیشسیناپس و بالعکس فعال کنند.
سیناپسهای دندرو-دندریتیک (Dendrodendritic synapses) عمدتاً در نورونهای حلقوی و ماده خاکستری مشاهده میشوند.
در این سیناپسها، زوائد دندریتها هم میتوانند پیام را دریافت و هم منتقل کنند، بنابراین دو طرفه عمل میکنند.
سایر انواع سیناپسها مانند اکسوسوماتیک، اکسودندریتیک و اکسوآکسونیک معمولاً یک طرفه هستند و پیام را فقط از پیشسیناپس به پسسیناپس منتقل میکنند.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) اکسوسوماتیک (Axosomatic)
❌ معمولاً یک طرفه است و پیام را از آکسون به جسم سلولی منتقل میکند.
گزینه ۲) اکسودندریتیک (Axodendritic)
❌ یک طرفه و رایجترین نوع سیناپس است، انتقال از آکسون به دندریت صورت میگیرد.
گزینه ۳) دندرو-دندریتیک (Dendrodendritic)
✅ درست است. این سیناپسها میتوانند دو طرفه عمل کنند و انتقال پیام در هر دو جهت داشته باشند.
گزینه ۴) اکسوآکسونیک (Axoaxonic)
❌ یک طرفه است و معمولاً برای مهار یا تقویت پیشسیناپسی کاربرد دارد.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۳ دندرو-دندریتیک (Dendrodendritic) ✅
اجسام نیسل (Nissl bodies) در نورونها حاصل تجمع کدام یک از ارگانهای ذیل است؟
1) Rough Endoplasmic Reticulum
2) Mitochondria
3) Lysosomes
4) Neurofilaments
کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود
پاسخ پرسش ⇦ گزینه ۱
پاسخ تشریحی:
کلیدواژهها: اجسام نیسل (Nissl bodies), نورونها (Neurons), رتیکولوم اندوپلاسمی خشن (Rough Endoplasmic Reticulum; RER), سنتز پروتئین (Protein synthesis), زوائد دندریتی (Dendritic processes)
توضیح بر اساس کلیدواژهها
اجسام نیسل (Nissl bodies)، ساختارهای خاکستریرنگ در سیتوپلاسم نورونها هستند که در جسم سلولی و زوائد دندریتی مشاهده میشوند.
این اجسام تجمع وسیعی از رتیکولوم اندوپلاسمی خشن (Rough Endoplasmic Reticulum; RER) و ریبوزومها هستند و محل اصلی سنتز پروتئینهای سیتوپلاسمی و پروتئینهای مورد نیاز سیناپسها میباشند.
در مقایسه، میان جسم سلولی و آکسون اجسام نیسل وجود ندارند و آکسون فاقد RER است.
بررسی گزینهها
گزینه ۱) رتیکولوم اندوپلاسمی خشن (Rough Endoplasmic Reticulum)
✅ درست است. اجسام نیسل نتیجه تجمع RER و ریبوزومها در نورون هستند و مسئول سنتز پروتئین میباشند.
گزینه ۲) میتوکندریا (Mitochondria)
❌ میتوکندری محل تولید انرژی است و اجسام نیسل نیستند.
گزینه ۳) لیزوزومها (Lysosomes)
❌ لیزوزومها اندامکهای هضم سلولی هستند و با اجسام نیسل ارتباطی ندارند.
گزینه ۴) نوروفیلامنتها (Neurofilaments)
❌ اسکلت سلولی نورون را تشکیل میدهند و عامل شکلدهی به نورون هستند، نه اجسام نیسل.
نتیجهگیری و پاسخ نهایی
پاسخ صحیح: گزینه ۱ رتیکولوم اندوپلاسمی خشن (Rough Endoplasmic Reticulum) ✅
برای مشاهده «بخشی از کتاب الکترونیکی نوروبیولوژی» کلیک کنید.
📘 پرسشهای چند گزینهای علوم اعصاب شامل تمامی مباحث نوروبیولوژی
- ناشر: موسسه آموزشی تألیفی ارشدان
- تعداد صفحات: ۸۰ صفحه
- شامل: تمامی سوالات دکتری علوم اعصاب از سال ۱۳۸۷ تا ۱۴۰۰
- مباحث: بهطور کامل مربوط به نوروبیولوژی
- پاسخها: همراه با پاسخ کلیدی
🚀 با ما همراه شوید!
تازهترین مطالب و آموزشهای مغز و اعصاب را از دست ندهید. با فالو کردن کانال تلگرام، از ما حمایت کنید!
