علوم انسانی

استاد و شاعر محترم آقای مهدی‌پور آ قیطاس زراسوند متخلص به آرمان

امتیازی که به این مقاله می دهید چند ستاره است؟
[کل: ۳ میانگین: ۲.۷]

آقای مهدى‌پور مدت هشت سال معلم مدارس راهنمایى چغاخور بود و پس از آن به کشور کویت رفت و در آنجا در مدارس جمهوری اسلامى ایران مشغول تدریس شد به‌مدت بیست و دو سال که در حین شغل معلمى در کویت بعنوان مجرى فرهنگى و هنرى جلسات سفارت ایران و مدارس انجام وظیفه مى‌نمود ضمنا کتاب تاریخ کلاس پنجم ابتدایى را کامل به‌صورت شعر در آورد که در مدارس کویت مورد استفاده دانش‌آموزان ایرانى قرار گرفت از سال هفتاد سرودن شعر را آغاز کرد و جوایزى در کویت از طرف مسولین و سفیران مختلف ایران در کویت دریافت نمود و کتاب‌هایى از اشعار لرى و فارسى در دست تنظیم و چاپ دارند که ان‌شالله به رویت خواهد رسید.

قیطاس مهدی‌پور

بخش حمزه على

خدا بخت چغاخور را ببستند
زراسوندان چرا ساکت نشستند
سیاست روزگارى کار ما بود
چه شانس با وفایى یار ما بود
به ایل من دروغ و فتنه ننگ بود
نماد ایل من سردار جنگ بود
همه تصمیم ها در ایل من بود
ریاست حرفه فامیل من بود
زراسوند داشت روز و روزگارى
همه مردان پاک و سر دیارى
چغاخور را چرا بردند به کورى
ببردند اسم و رسمش زور زورى
حسادت کرده اند بر جایگاهم
بریدند ریشه هاى تکیه گاهم
تمام شهر و روستاهاى استان
ز آبادى شدند گل در گلستان
چغاخورجان زِ خواب ناب برخیز
دلت خوش بوده بر یک نام ناچیز
که خورشیدت زِ نو تابنده گردد
به بخشى نام نیکت زنده گردد
چه سازم که خدا را بنده هستم
زِ حمزه‌على کمى شرمنده هستم
و گرنه نام بخشم تا شنیدم
همان جا را به اتش می‌کشیدم
تو آرمان زراسوند راستى راستى
جهنم نام این بخشو نخواستى

سراینده مهدى پور
آرمان زراسوند

——————————-

الگوهاى مردم

خدایا گویمت با گریه زارى
از این آزاده هاى نامدارى
ز دست پوشش و دستمال آنها
زمشروبات و موى و شال آنها
ز داغ ان عباى خوب بانو
صفاى دامن بالاى زانو
خدادادى کشم تا تو بدانى
صدایم را از آن عرشت بخوانى
نمیدانم چه اسرار و چه رازه
که می‌گویند ز تو دارند اجازه
به سیما می‌شوند الگوى ایران
همه تعریفشان از دین و ایمان
به ظاهر می‌شوند الگوى مردم
لجن کردند آب جوى مردم
چرا اینها همه آزاده هستند
فداى عیش و نوش و باده هستند
خدا رحمى بکن بر حال ما را
که بر هم میزنند احوال ما را
ماشالله که شما صبرت زیاده
نگاهى هم بکن بر این افاده
چو آرمان زراسوند نیست طاهر
چرا باطن نباشد مثل ظاهر

آرمان زراسوند

—————–

دو رنگى

به تلوزیون چو یک برنامه دیدم
یکى داستان چون شهنامه دیدم
همان ازاده بانو نامدارى
منابرزویى با اه وزارى
هنرمندى که باشدصاف یکرنگ
به صحبت صورت اورابزدچنگ
اگرخواهى شوى محبوب برتر
بکش ان روسریت را جلوتر
به روزنامه وطن گفتا پریم
خداراشکرکه من یک چادریم
حریم زندگى هست ابرویى
ولى شعرم دورنگى ودورویى
حدیثى شایدامد چندصبارا
زنان بیرون کنندشال وعبارا
هزاران میروند سوى اروپا
به ارایش بسوزانندسروپا
نه اینکه دایما بیدادباشیم
نمودیم انقلاب ازاد باشیم
همه درعیش ماهاتوى خوابیم
همیشه فکرچادر یا حجابیم
کمى فکرشراب وباده باشیم
به راه زندگى ازاده باشیم
به ایران هم حجابى رابپوشیم
درامریکاوالمان مى بنوشیم
مگرایرانه خلقى را فریبیم
کسى نشناسدانجاهاغریبیم
چقدراین مردم ماساده هستند
به تعقیب وگریزاماده هستند
کجارادیده ایدهم میهنى ها
حسودانى چوقلب اهنى ها
جزیره هاى باحال قنارى
همه عریان و قرمز چون انارى
توآرمان زراسوند کى شنیدى
چکار دارى شتردیدى ندیدى

مهدى پور -آرمان زراسوند

————–

لرخیفه
خداخوس زچه بنده اى راضیه
گمونم به لر که سر افرازیه
دلت دونم از بعضیاوابى پر
خدادیدیه بهتر از قوم لر
تودونى که دیره زدوز وکلک
نداره به خوت یارسولات شک
خدایاشو وروزلر با تونه
ایدونى که لرته دلس جاتونه
به مخلوق تونیکنه هیچ خشم
به قران ودینت همس ایگوچشم
هزارتاکه مهمون بیاسیس کمه
سرمیشسه ایبره سى همه
نه به فکرماله نه هم فکر پیل
کسینه بدنیا نکرده ذلیل
تونه نیکنه هیچ منه دل جدا
به مهمونس ایگوحبیب خدا
تونیرى زویرس نه روز ونه شو
ایدونى دلس صاف وپاکه چى او
قسم ایخوره به درستى وداغ
خداوکیلى یا به تش یاوجاق
ایرتندمجاز وابو ونیمه جون
خدایاغضب نکنى رى زبون
ایدونه که توهیچ غضو نیکنى
به فریادرسى روزوشو نیکنى
چوپاکى وغیرت به اندیشسه
یوهم یادگار ازرگ وریشسه
دلس گپ وبیباکه مانندشیر
که عشقس کوه وبرنووپنج تیر
به اسب وسوارى ایبو سربلند
خوشس هیچ نیابه پرایدوسمند
چوآرمان هم ایگومودارم یقین
که به لرگودى احسن الخالقین

مهدى پور-آرمان زراسوند

———————

دعوای میش وبز

یه میشه گود به بز خیلى پرویى
ولو گردى ایکنى بى ابرویى
نه پشم دارى ونه پوست درستى
به درد قانقارا بیحال وسستى
ارى بالاى هر دار و درختى
ندارى شانس وبى اقبال وبختى
سرته ایبرن هیچ توم ندارى
تو جورمیش خاست وخوم ندارى
همس چوپون به بردوچو زپیته
حواسس واتونه هرلحظه تیته
ولى موساکت وبسته زبونم
درازه ره مو به فرمان شونم
نه دمبه دارى ونه گوشت پاکى
سى بونجوشودرامردم هلاکى
کله پاچه وپوستت بو کواره
دل وقلوت یه هفته رى ملاره
ولیکن گوشت موتومداروپاکه
عشایرکر سى گوشت مو هلاکه
کواووم پخش ایبوتا اخر مال
سى پلوارم سرتو جار وجنجال
به هرقصاوى مردم ایزنن سر
ایپرسن گوشت میش دارى نه تیشتر
جوابى داد بزشونیبرم خو
تودنبال مونى ومو نیارو
تودایم دست قصابى وتیخى
سرچاله همیشه کفت سیخى
موسى خوم راحت وبیباک ایگردم
یه شیرپاکى هم ایدم به مردم
توآرمان زراسوند کار ندارى
به شعرت بزگله بردى به خوارى

مهدى پور -آرمان زراسوند

——————

دعواى گوجه وخیار
تماته هى ایکرد بنگ وهیارى
یه روزى حرفس ابیدباخیارى
موازپیروجوون دالو وتاته
همیشه ارزوسون او تماته
نهیوى دادخیارکه تیلت کور
نمک ار بم زنن ایبوم خیارشور
میرنونى مو شش دنگ باپیازم
ایرهیردم کنن سالاد ایسازم
توارتهلستى دنیانه کنى بو
دیه کم غازغازکن رو گم ابو
تماته گودکه وابیده دلم پر
تو پرکردى زمینهاى چواخور
زراسوندون منى واموبه جهرن
تونه کشت ایکنن بامو به قهرن
موهم باتو نشستم دور سالاد
سیچه نیکارنم اى دادوبیداد
اوو گوشتا زگلچین مو وابید
ربه گوجه هم ازخین مو وابید
تمام ماشینا بالنگ بباره
خدایاپه سیچه شانسم نیاره
خیاراگپ وابون لیش وزردن
پتى پتى مونه بانون ایخردن
ولى نونم سیچه دل پرغم ابید
چواخوربلدجى کشتم کم ابید
تماته هى ایگودموسوزوتنگم
توبالن واسمت جور لنگم
خیارهم طعنه ایزیدتوبلاهى
خدایى مال بنگشت وکلاهى
توآرمان زراسوندحزب بادى
میون اى دوتا شرى نهادى

مهدى پور -آرمان زواسوند

—————–

اى واى چواخور

دهستان چواخور رهدبه کورى
بوردن اسم ورسمس زورزورى
چه ناجورن اى مسولین استان
فراموش کردنه اى باغ وبستان
ایگون که وابیده ثبت بونسکوه
زایمابهتره سرتنگ وپسکوه
نه گردشگردیدم نه کاروانى
فقط تبلیغ پوچ وچرب زبانى
والله پوست ریتون خیلى کلفته
چواخوردرنظرهاتون چه مفته
فقط تاراى ایخون یاچشمه سارى
اى مسولین ایاهن وادیارى
بدورون خوتون ننگى نهادین
به ایمامرکزیت هم ندادین
تقاضاهرچه اییاریم تیتون
همه لج بازوپستى تف به شیطون
زراسوندتاکه او ریس بیابه بالا
زنن کارد وقطارى کفت شالا
جونامون همه بایک اشاره
کنن استان سرتون پاره پاره
همه ایبویم علیداد زمونه
اوسوهرچه که وابیدپا خوتونه
به آرمان زراسوند هم بکن گوش
که هى خین زراسوندایزنه جوش

مهدى پور-آرمان زراسوند

——————–

خانم موگرینى ومجلس

به مجلس شوروغوغایى بپا شد
سیاست راولش عشق وصفاشد
همه میخواستندجلفى بگیرند
کنار ان خانم سلفى بگیرند
دوسانتى تاکه دستمالش عقب رفت
همه خوشحال ومیگفتندعجب رفت
چو شیرازى سراسیمه رسیده
توگویى تاکنون هیچ زن ندیده
وکیلى درتب ودر تاب افتاد
حاج اقایى دهانش اب افتاد
اگر اینکاربوده بى سروپا
به عشق خانم ناز اروپا
کمى از موى زردش بود پیدا
نمیدانى چه شورى کرده برپا
همه باختده ى یک طعنه مردن
خدایى عزت ایرانه بردن
یکى باخنده خودنازمیکرد
دهان وچشمهایش بازمیکرد
فدریکاى نازنازرفت اروپا
زدست چندوکیل بى سروپا
توهم بودى اى آرمان زراسوند
جدامیگشت رگهایت زپیوند

مهدى پور -آرمان زراسوند

——————–

خانم موگرینى ومجلس
دوش منه مجلس ایران چه غوغا وابید
چه شروشوروچقد هلهله برپا وابید
هرنماینده ایدونید که یه جلفى بگره
باهمو خانم نازنازى یه سلفى بگره
هرکه ایخواست بطریقى به سر وپابرسه
جفت او خانم خوشتیپ اروپا برسه
روسرى فدریکا یه کمى رهده عقب
دهناواز ایخندستن وایگون که عجب
یه دوتا تاله میا زردس وندبى به جلو
هرنماینده رسیده به سر اش وپلو
سى یه لوخنده ى باطعنه ایمردن همسون
ابرو ملت ایرانه ایبردن همسون
تانماینده ى شیراز رسیده سرجا
منه شیراز اگوى زینه ندیده بخدا
خم چم وابید وعکس ازسرشونه ایگرید
یه حاج اقاهى خو هم هى توم دونه ایگرید
یه نماینده خو هم رنگسه باخت وشاکى
چهلکه واز وتیانه هم ایکرد پرناکى
خانم موگرینى ره به اروپا چه بگو
دست اى چندنفر بى سروبى پا چه بگو
همى آرمان زراسوند که چینو طعنه زنه
ارخوس هم رهى بى اوچو وا دهنس اوبکنه

سراینده مهدى پور
آرمان زراسوند

——————

اقاى روحانى

اقاى روحانى ببین کلارغوغا میکند
باحالت بیماریش صدشوربر پا میکند
خشکیداب چشمه ها از انتقال نابجا
این منطقه اتش گرفت ره میبرى بر حال ما
برگوش مسولین ما اواى بیدادم رسد
هان اى رییس جمهور ما اشفته ام رفتى کجا
دانى تو بلداجى کجاست سوغات ان رابرده اى
ازمیزوکار ودفترت یک چاى با گز خورده اى
اقاى روحانى حسن هستى چغاخور رابلد
مشروطیت دانى ویا فهمیده اى نام اسد
دانم که تا گفتم اسدفکرت رود دور دمشق
از بختیارى گویم وسردار غیرتمند عشق
درذهن وافکارشما فرق است بین مردمان
یابرترى باشد چرادر هر نژاد ودودمان
ما بختیارى زاده و وابسته ال على
نور امام شیعیان در چهره ما منجلى
بلداجى وترک ولرش زراسوند گردد فدا
کارخانه اى برپا کنى از آب سرد چشمه ها
شغل تمام ما بود آب و زمین وکشت وکار
گرهم نمیدانى بپرس این را ز بانو ابتکار
بانو ربیعى بیخبر از درد ما ودامدار
نى فکر کشت وچشمه ها نى خشکى اب کلار
هرچیز میگوید به تو ازجانب ما این وکیل
چون بیخبراز درد ماست باشد سخنها بى دلیل
بشنو همه درد ودل این بختیارى غیور
آرمان زراسوندرا باجمله فامیل صبور
مهدى پور – آرمان زراسوند

کرونا
تو ویروسی چقدرنامردوپستی
تمامی قلب دنیا را. شکستی
زخفاش امدی در چین وایران
تمام کسب وکارگردیده ویران
خیال کردی نباشد کس حریفت
فراموشم شده اسم. شریفت
کرونا یادم. امد نام و ننگت
بکشتی هرکسی امد بجنگت
پزشکی تا فضایی تا نجومی
دراوردی به زانو هر. علومی
همه اذهان مردم شک. نمودی
جسدها را پر از اهک نمودی
نهال ترس و وحشت راتوکاشتی
مراسم هفته وچهلم. نزاشتی
تمامی بمب وموشک بیقراراست
ابرقدرت زرویت درفرار است
نه صاف وپاک بشناسی نه رندان
تمام مردمان کردی به زندان
همه در صف کردی چون اسیران
رییس بانک ومسول و وزیران
شکست تونه با بمب اتم شد
نه درگیلان وتهران ونه قم شد
نه بابرنو نه گرز از بختیاری
نه ماشین ونه با اسب وسواری
نه زیردریایی ونه موشک انداز
نه با ان نقطه زنهای سرافراز
نه با ارپی جی وتیربار وسنگر
نه ناو وناوشکن قایق نه لنگر
چنان مخفی وبیرحمی و رندی
نه کافر نی مسلمانی نه هندی
نه با حرف وفریب وحقه بازی
نه با لیزر نه دنیای. مجازی
نه دکتر میشناسی نی پرستار
نه کارمند ونه بیکار و نه تجار
نه یاسوج ونه کرمان جهرم ولار
نه کوه زرده ومونگشت و کلار
دل مردم زدوریها شده پر
همه دنیا ز کارت گشته دلخور
نه داروی لری با گل برنجاس
نه موسیرو چویل و تره ریواس
دل آرمان وایلش پر زبیم است
حریف تو خداوند کریم است
مهدی پور
آرمان زراسوند

کلارم قدر من را بدانید

کلارم کوه سرتاپا قشنگم
چمنزار ودرخت وآب ورنگم
عشایر گله بر من می چرانید
مشایخ رابگو قدرم بدانید
زکنگر تره ریواس و چویلم
زرزق وروزیم سرشار ایلم
فقط بس شعرافسررانخوانید
زراسوند را بگو قدرم بدانید
بدادم اب درخت وغله ها را
چرانیدم جلاب وگله ها را
به پشتیبانیم محکم بمانید
به ناغان هم بگو قدرم بدانید
من ان کوه پر اواز زمانم
حصار لردگان تا گندمانم
ز اطرافم همه دزدان برانید
به استانداربگو قدرم بدانید
خدا داند که کوهی بیگناهم
همه گردشگران را سرپناهم
شماکه کار بدستان زمانید
به فرماندار بگو قدرم بدانید
از این نام تونل اعصاب ندارم
زدزد و مافیا من بی قرارم
اگر خواهید کنار من بمانید
به بخشدارهم بگو قدرم بدانید
قسمها میخورم داری توباور
قسم برحضرتعباس دلاور
به وجدانت کدام را می پسندی
کنم مقیاسها اما. نخندی
همه مقیاسهایم بادلیل است
چه عطری بهتر ازبوی چویلست
برابر چشمه ام باچاهی ازنفت
هتل راحتتری یا توی اشگفت
برابر نیست کلم کاهو به ریواس
دوا اکسپکتورانت یا گل برنجاس
ندارد ساندویچی هیچ معنا
برابر کی شود باماست ونعنا
به کوبیده کباب گوشت رنده
نباشد بهتر از گرداله دنده
چو ان فالوده در کرناوبوق است
کجای مزه اش چون برف ودوق است
اتوبان بهتر است یاتنگ وچمراست
همان پیتزا ویا ان نان باماست
به سبزکوه ویا جزیره خارک
سرتل راحتی یاتوی یک پارک
خدایی آرمان حرفم قبولست
ببخشید ازتونل اعصاب چولست

مهدیپور
آرمان زراسوند

دوران ریاست جمهوری اوباما گفتند اقای ظریف در یکی از راهروهای سازمان ملل به اوباما وهمراهان برخورد کرد واحوالپرسی کردند این شعر سرودم

جواد ظریف وباراک اوباما

مانده ام این روزهها در این خیال
از ظریف ومعاونش دارم سوال
اجواد بودی تو دانا و دبیر
باصلابت باابهت همچو شیر
از چه دران اجتماع و انجمن
گشته ای سرلوحه ی حرف وسخن
در همان دالان باریک،و بلند
چون تویی خندان وشیرین مثل قند
تا باراک دیدی دران صحن ومکان
دشمنانت جمله گشتند نیمه جان
می شد انجا قهر یا نازی کنی
یا که قایم موشکی بازی کنی
می توانستی انیس جان شوی
در همان نزدیکیا پنهان شوی
میپریدی پشت گلدان یا که میز
نزد ان منتقدان بودی عزیز
زیر کت یا ان عبای معاونت
یاکه پنهان زیر شال و گردنت
پشت دوربین می پریدی یار ما
می شدی انجا خبر نگار ما
می شد انجا. باد یا برقی شوی
یا که مرد فیلم و نامریی شوی
یا که انجا لحظه ای بد میشدی
چشم بسته از باراک رد میشدی
دستهایت می گذاشتی روی چشم
ناگهان رد میشدی ازروی خشم
همچو تندیس ثابت ودایم شوی
پشت سر عراقچی قایم شوی
نقشه ای رامیکشیدی بس عجیب
یا اوباما را بدادی یک فریب
صورتت را زیر پرچم جا بدی
جای دست میشد به انها پا بدی
خود ویاران را به بیهوشی زنی
یا خودت را زیر سرپوشی زنی
می شد انجا حرکتی پر راز کرد
از سر وروی باراک پرواز کرد
تا به امریکا روی ذکری. بکن
بهر بار دیگرت فکری بکن
یا در انجا میروی بی جان برو
یا نرو یا میروی پنهان برو
ای وزیر خارجه ای بسته شال
آرمان شوخی نموده بی خیال

مهدیپور
آرمان زراسوند بختیاری

خداوندا تویی پروردگارم
نگهدار همه ایل و تبارم
خدایی را سزاور تو بینم
به درگاهت به سجده می نشینم

اگر فرما ن دهی بر کایناتت
همه موجود دنیا گشته ماتت
تویی ان پادشاه با عدالت
کریم ورب وپاک وباسخاوت
برازنده است الحق در مقامت
که رب العالمین گویند نامت
عزیز وناصر و صبحان و ستار
رحیم وخالق و منان،و،جبار
سلام وقابض وعدل وخبیری
سمیع وپاک وبرهان وبصیری
جلیل وعفو والقیوم و دانا
مدیر و عالم و خوب وتوانا
فتاح وحق وقدوس ومهیمن
ولی واول و والی ومومن
علیم وپاک ودانا و،حکیمی
بجا گویند که رحمان ورحیمی
در اخر گویمت مشکل گشایی
خدایی بی پناهان را پنایی
چنان بخشنده ای هربد بدیدی
تو آرمان زراسوند، افریدی

دعای وتقاضای نیامدن کرونابه اطراف کلار
خداوندا تو رحمان و رحیمی
توستار وتو برهان و کریمی
تمام ایل و مال وابیده بیکار
کرونانه نیاری سمت کلار
خدا رحمی بکن بر بختیاری
بکن ویروسه از ما بی دیاری
بده یه مهلتی مالا کنن. بار
کرونانه نیاری سمت کلار
خدا ایل ایما بی سر پناهه
به ویروست بگو ایچو نیاهه
خداوندا عشایر بیکس وکار
کرونانه نیاری سمت کلار
خدا درد و بلاهانه جدا کن
یه رحم ومروتی برایل ماکن
بفشنس تابره سی چین وتاتار
کرونانه. نیاری سمت کلار
خدا ایما فقیر و بی قراریم
خوت ایدونی دوا درمون نداریم
نه اسفالت وخیابون ونه بازار
کرونانه. نیاری سمت کلار
خدایا. خوت بحال ما ایخندی
نه سوپر مارکت وشاسی بلندی
فقط با اسب و قاطر بند واوسار
کرونانه نیاری سمت کلار
خدا رحمی بکن برما اسیریم
بدادمون برس چندسال نمیریم
نداریم الکل ودستکش به انبار
کرونانه. نیاری سمت کلار
خدایا ایل ومال بی ثروت وپیل
نه پیتزاونه کالباس ونه اجیل
تو خوت دونی کشاورزیم ودامدار
کرونانه. نیاری سمت. کلار
خدا دونی عشایر دست ودلباز
نه سالن ورزشی ورقص واواز
لباساکهنه مال پار و پیرار
کرونانه نیاری سمت کلار
خدا ویروس معطل کن سرمرز
گله بیشون زمینهابی کشاورز
تقاضاایکنیم یا رب غمخوار
کرونانه. نیاری سمت کلار
خدا قربون او رحم وجمالت
مواظب بو به ایل بسته شالت
برس به داد لرهای وفا دار
کرونانه نیاری سمت. کلار
خدایا زندگیهامون به سختی
نه درمونگاه واورژانس ونه تختی
نکن آرمان و فامیلس دل ازار
کرونانه. نیاری سمت کلار
مهدی پور

کرونا
تو ویروسی چقدرنامردوپستی
تمامی قلب دنیا را. شکستی
زخفاش امدی در چین وایران
تمام کسب وکارگردیده ویران
خیال کردی نباشد کس حریفت
فراموشم شده اسم. شریفت
کرونا یادم. امد نام و ننگت
بکشتی هرکسی امد بجنگت
پزشکی تا فضایی تا نجومی
دراوردی به زانو هر. علومی
همه اذهان مردم شک. نمودی
جسدها را پر از اهک نمودی
نهال ترس و وحشت راتوکاشتی
مراسم هفته وچهلم. نزاشتی
تمامی بمب وموشک بیقراراست
ابرقدرت زرویت درفرار است
نه صاف وپاک بشناسی نه رندان
تمام مردمان کردی به زندان
همه در صف کردی چون اسیران
رییس بانک ومسول و وزیران
شکست تونه با بمب اتم شد
نه درگیلان وتهران ونه قم شد
نه بابرنو نه گرز از بختیاری
نه ماشین ونه با اسب وسواری
نه زیردریایی ونه موشک انداز
نه با ان نقطه زنهای سرافراز
نه با ارپی جی وتیربار وسنگر
نه ناو وناوشکن قایق نه لنگر
چنان مخفی وبیرحمی و رندی
نه کافر نی مسلمانی نه هندی
نه با حرف وفریب وحقه بازی
نه با لیزر نه دنیای. مجازی
نه دکتر میشناسی نی پرستار
نه کارمند ونه بیکار و نه تجار
نه یاسوج ونه کرمان جهرم ولار
نه کوه زرده ومونگشت و کلار
دل مردم زدوریها شده پر
همه دنیا ز کارت گشته دلخور
نه داروی لری با گل برنجاس
نه موسیرو چویل و تره ریواس
دل آرمان وایلش پر زبیم است
حریف تو خداوند کریم است
مهدی پور
آرمان زراسوند

وصف خوبی وغیرت عشایر
بالوازمات ساده

عشایر محوری در بختیاریست
خدایی در وطن یک اعتباریست
پاییز وگله میش ومال کنونس
وریس و بند وحورجین وبهونس
صدازنگ دوبور با میش رنگی
زکال وپیسه و بور قوچ جنگی
بره قوچی ونرمیش شیشک کال
صدای دی بلال داینی و دندال
کره دون وکماچ مشک وملارس
محبت گوگری ایل و تبارس
نهیب وبنگ وهیجار گاله وشیت
دوتا بالشت وچهارتنگی وتلمیت
جل وبند اسب وزین وبا قطارس
کوه شه اسماری با. کلارس
تش وچاله به وارگه باچل مشگ
زتوشیر توچری طعم قرا کشک
به سبزیجات پاکس تره ریواس
دوای هر مریضی گل برنجاس
بجا پیتزا وکالباس گوشت تازه
چلاپهلی ودنده تره مازه
کلند وتیشه با وربند و اوسار
هرکه با دینیکه گرز و گوسار
تل واستیم هزارپیشه سه پایه
چپه ها نون تیری لایه لایه
حچه وزِنگل وشیردنگ ومنگول
سرحال وسلامت شادوشنگول
صدا زنگ دوبورهای نیارو
نهیب وگاله ی نصف دل شو
قطارا بسته پنج تیری به شونس
کلام حضرتعباس بر زبونس
شجاع وغیرتی و پر تلاشه
به هر امداد ایل اماده باشه
سرمشگس دوتا بافه. چویله
زبازار دیره جیوس پرزپیله
به هرجشن وعزایی وادیاره
خدایی نصف شوهم خو بیاره
به هر تنگ وخوشیها پای کاره
دروغ وطعنه وتهمت. نداره
خدا لر افرید با قلب شادس
تمامی وصف خوبیهانه دادس
بنازم برعشایر مال و ایلس
قیافه هیکل وبافه سویلس
توآرمان زراسوند تش بکارت
نزن لاف همه ایل و تبارت

مهدیپور

لری را پاس بداریم

درلری بازنده بر جای عروسک میشود
جای قایم موشکی تب تب گروسک میشود
جای گردن حرف کلمات ساق پا چفت میشود
هرشکافی در درون صخره اشگفت میشود
جا کمر هم مازه ودر جای گودالی چلی
جای پشتک وارو هم حتما بگو سرقمبلی
جای زنبور گونج وان پروانه گرددپرپروک
جای لیزخوردن به روی برف بگوییدسرسروک
ان کولو جای ملخ تمساح باشد گرگراک
اسبهای تندوتیزوسرعتی باشد شراک
جای شوهرمیره وزینه بجای همسراست
ان چپ وراست بدن هم کهش پهلی بهتراست
حشره را پشقه وغورباغه ها را بق بگو
سربلند کردن برای هرنفررا شق بگو
جای استفراغ هم دلشیوه وحوق بهتراست
جای سست وشل شدنها هم لق ولوق بهتراست
صاف ایستادن برای هرنفر را تیس بگو
هرکه میگیردقیافه ازبرایش فیس بگو
جای ارنج ان کرین مرک ونفت جای دماغ
جای گردنبندناونده کلا جای کلاغ
جای مخفی وکمین کردن گروسستن بگو
برخرابیهای هر دیوار وریسستن بگو
تاته زاجای پسرعمو و دیوانه کلو
ان بزرگ وبیشتراز اندازه میگردد دلو
کله ی صاف وبدون مو بجایش ریت بگو
صاف راتوش وهمان سایز لباس را فیت بگو
جای صرفه کفه وان عطسه را وشقه بگو
جای انگشتان قلیچ جای مگس پشقه بگو

مهدیپور

دنیای نامرد
خدا دنیا سیچه وابیده نامرد
همه جا وحشت وبیماری ودرد
خدا داغم سی پیراروسی پارسال
سی رسم گوگری وگیوه وشال
سی غمخواری وهیجار وصداقت
سی راستی وصفا رسم رفاقت
خدا نیپرسه هیچکس حال وبالم
ندونم از چه دردی وا بنالم
ز داغ دل کرونا یا گرونی
زبی غمخواری و نامهربونی
کسی نیگو بفرما ریم به هونه
خداوندا چه وابیده زمونه
فراری تاته زا با خورزمارت
ایر مردی نیاهن وا دیارت
به نزدیکت نیاهه دودر و کر
کیچی تاایبینت مست ایکنه پر
خدا جور نیا دی نیقرومنه
کر حالوت دیدی مست ایجمنه
لچک مینا ورستاده ز مالم
کمربند وابیده جای دوالم
نه چنکویک ایبینم نه الختر
نه شیت وشات ونه گاله نه کهتور
خدایا سرد وسور وابید جوونی
عروسی وابیده چی فاته خونی
نه چال کوگ وبنگشتی نه باغی
نه زارشت ونه غار غار کلاغی
بنالیم پای سی جار وجمبلیها
وره بردی و سی سر قمبلیها
قسم با حضرتعباسی چه وابید
توبمیری ری درواسی چه وابید
خدا داغم سی دلسوزی دایل
سی غیرتهای بی مثل پیایل
زیادم نیروه مهر و بفاها
همه مهمون نوازی وصفاها
کلام. پاک دردت زی به جونم
همو دردت زنا ورپس شونم
همو نفرین حیف تیر کووندار
وبا. کوهمیر و نفرینهای او دار
چه وابید ای خدا میلس نشینی
دیه. مهر و بفا وا خو بوینی
چه وابی برف وبارون زمستون
کوچیری برف پیر تنگ شنستون
کجه تنگ کغون و رگ کلفته
کجه گورو و سات وشور ونفته
خدا داغم سی هی گلها و دندال
چپیها و کتل با ساز و توشمال
تو آرمان کم بنال از غصه ودرد
چواسه وابیده دنیای. نامرد

مهدیپور

درد دل لر باخدا

خدا قربون او رحم وکمالت
همه دنیا فدای او جمالت
خدابقول خوت دی ایهاالناس
زدست ای کرونا وابیدن اس
خداهرروز خبر ازمرگ ومیره
زویروس کرونا ایل اسیره
دل مردم پای اشکسته خدایا
همه دنیا ز پا وسته خدایا
ایما لرها که پای وضمون خراوه
دلامون پای زبدبختی کواوه
چه بد دیدی ز ایل. بختیاری
بغیراز پاکی وبی تپ تخاری
گودی که اخرت جاتون بهشته
ایما. پای زندگیهامون پلشته
جهنم وعده کردی اخرت بو
توقول دادیه تنبیه یه کِرَت بو
لر با غیرت وشیرین زبونیم
یه وقتها هم نمازاته. ایخونیم
سی ویروست دوا درمون نداریم
چنو وابیده که ایمون. نداریم
ایما جامون بدنیاپای منه تش
نه گوشتی بابرنج وروغن خش
نه اهل دزدی و نه اختلاسی
نه لج بازی به قانون. اساسی
به امریکا گودی تحریم کن ایران
بکن پای زندگیهاسونه ویران
ایما تحریمتر از ایران اسیریم
زبدبختی و سختی وا بمیریم
منه بدبختی وسختی و تنگی
به ویروسی بمون وندی فشنگی
خدایاجان خوت بازی. دراری
ایما مردیم برنمون بی دیاری
دوتا بند و وریس بندن بنامون
شو وروز الکل ایپاشن بجامون
خدا قربونتم په یو چه کاره
جسد سر قمبلی تا ته مزاره
دل آرمان وایلس ترس وبیمی
ببخش بازهم ایگویم که توکریمی

مهدیپور
آرمان زراسوند

سوال از خداوند

خداوندا چرا دنیا چنین است
پلیدیها همه روی زمین است
چه سری بودکه مکه شدمکانت
چه بد دیدی ز ری و اصفهانت
شمال ماهمه پر لاله و گل
زرشت وساری وگرگان وبابل
چرا پیغمبر از بین عرب بود
رسالت گشتنش هنگام شب بود
بجای کوفه وجنگ و ستیزه
چه میشد گر علی می امد ایذه
میان کوفیان بی یار و غمخوار
ولی در مالمیر بود پر طرفدار
چرا جنگ احد میدان زدست رفت
نداشتند جای مخفیگاه واشگفت
اگر لر بود دگر کافر نمی ماند
ابوسفیان دگر کر کر نمی خواند
بکردی انتخاب چهار کر زدالو
سهید وگوروی اورک و شالو
عربها بس بفکر مال وپولت
زراسوندان طرفدار رسولت
حسین در کربلا بی یار ویاور
بیامد بختیاری پر دلاور
مشایخ از دوپلان تا به دهدز
تمام باغملک تا جفت رومز
تمامی یار و یاور با رسولت
بدون چشمداشت از مال وپولت
خداوندا ببخش این بنده کور
سوال بنموده آرمان نیست منظور

مهدی پور
آرمان زراسوند

به زودی کتابی از این استاد و شاعر محترم چاپ خواهد شد.

امید است خدا اجرشان دهد.

امتیاز کاربران

[taq_review]
آیا این مقاله برای شما مفید بود؟
بله
تقریبا
خیر

داریوش طاهری

اولیــــــن نیستیــم ولی امیـــــد اســــت بهتـــرین باشیـــــم...!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا