علوم اعصابکنکور دکتریمغز و اعصابنوروفیزیولوژی

سوالات دکتری علوم اعصاب ۱۴۰۴-۱۴۰۳؛ مباحث نوروفیزیولوژی همراه پاسخ تشریحی

The Brain: “The Divinest Part of the Body”

📘 کتاب آنلاین «پرسش‌های چندگزینه‌ای علوم اعصاب؛ جامع‌ترین مرجع مباحث نوروفیزیولوژی (Neurophysiology MCQs)»
نویسنده: داریوش طاهری | برند علمی: آینده‌نگاران مغز

این کتاب تخصصی با گردآوری تمامی پرسش‌های آزمون دکتری علوم اعصاب از سال ۱۳۸۷ تا آخرین سال، مرجعی بی‌بدیل در حوزه نوروفیزیولوژی است. سؤالات به‌همراه پاسخ‌های تشریحی و تحلیلی ارائه شده‌اند تا داوطلبان و پژوهشگران علاوه بر مرور مفاهیم بنیادین، به درکی عمیق از منطق فیزیولوژیک و کاربردهای بالینی دست یابند.

اثر حاضر با طبقه‌بندی دقیق مباحث، پوشش کامل از سطح مولکولی تا عملکرد شبکه‌های عصبی، و انطباق با استانداردهای علمی، راهنمایی استراتژیک برای دانشجویان پزشکی، نورولوژی، روان‌پزشکی و داوطلبان آزمون دکتری علوم اعصاب به شمار می‌رود.

این کتاب به قلم داریوش طاهری و با پشتیبانی برند علمی آینده‌نگاران مغز تدوین شده است؛ تلاشی منسجم برای یادگیری عمیق، آمادگی حرفه‌ای و گسترش افق‌های پژوهش در علوم اعصاب.

آینده‌نگاران مغز: «ما مغز را می‌شناسیم، تا آینده را بسازیم.» 

📘 پرسش‌های چندگزینه‌ای علوم اعصاب | نوروفیزیولوژی دکتری ۱۴۰۴-۱۴۰۳

پرسش‌ها و پاسخ‌های آزمون ورودی سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰۳ با رویکردی تحلیلی و کاربردی در این مجموعه قرار گرفته‌اند؛ فرصتی برای تقویت فهم مفهومی و بالینی در نوروفیزیولوژی.

«نوروفیزیولوژی را عمیق بیاموزید، تا در مسیر پژوهش و درمان پیشگام باشید.»

۱- در کدام بخش از چشم بیشترین تعداد گیرنده‌های استوانه‌ای دیده می‌شود؟

الف) Fovea

ب) Parafoveal

ج) Iris

د) Optic disk


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه ب

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: چشم (Eye)، گیرنده‌های استوانه‌ای (Rod photoreceptors)، لکه زرد (Fovea)، ناحیه اطراف لکه زرد (Parafoveal region)، عنبیه (Iris)، دیسک اپتیک (Optic disk)، بینایی در نور کم (Scotopic vision)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
چشم (Eye) دارای دو نوع اصلی گیرنده نوری است: مخروطی‌ها (Cone photoreceptors) و استوانه‌ای‌ها (Rod photoreceptors). گیرنده‌های استوانه‌ای مسئول بینایی در نور کم (Scotopic vision) و تشخیص شدت نور هستند و رنگ را نمی‌بینند. بیشترین تراکم گیرنده‌های مخروطی در لکه زرد (Fovea) قرار دارد که مسئول دید دقیق و رنگی است، اما تراکم گیرنده‌های استوانه‌ای در این بخش بسیار کم است. گیرنده‌های استوانه‌ای عمدتاً در مناطق اطراف لکه زرد، یعنی ناحیه اطراف لکه زرد (Parafoveal region) و بخش‌های محیطی شبکیه، بیشترین تراکم را دارند تا در نور کم عملکرد بینایی را حفظ کنند. بخش‌های دیگر مانند عنبیه (Iris) و دیسک اپتیک (Optic disk) فاقد گیرنده‌های نوری هستند و نقش مستقیمی در دریافت نور ندارند.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) Fovea
❌ نادرست است. فوفه بیشترین تراکم گیرنده‌های مخروطی را دارد و گیرنده‌های استوانه‌ای در آن کم هستند.

گزینه ب) Parafoveal
✅ درست است. ناحیه اطراف لکه زرد بیشترین تعداد گیرنده‌های استوانه‌ای را دارد و مسئول بینایی در نور کم است.

گزینه ج) Iris
❌ نادرست است. عنبیه بخش رنگی چشم است و گیرنده‌های نوری ندارد.

گزینه د) Optic disk
❌ نادرست است. دیسک اپتیک محل خروج عصب بینایی است و فاقد گیرنده‌های نوری است، به همین دلیل نقطه کور ایجاد می‌کند.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
بخش با بیشترین تعداد گیرنده‌های استوانه‌ای، ناحیه اطراف لکه زرد یا Parafoveal region می‌باشد.

پاسخ صحیح: گزینه ب) Parafoveal ✅


۲- تمامی گزینه‌ها در مورد سیستم Ascending Arousal system صحیح می‌باشد، بحژ:

الف) شامل مجموعه‌ای از مسیرهای چندسیناپسی کولینرژیک، مونوامینرژیک و هیستامینرژیک است. 

ب) نورون‌های این ناحیه به هسته‌های داخل تیغه‌ای و مشبک تالاموس می‌رسد. 

ج) قشر فرونتال، پاریتال، اکسیپیتال و تمپورال از این ناحیه به واسطه تالاموس ورودی می‌گیرند

د) این سیستم از قسمت بینایی و شنوایی و سوماتوسنسوری ورودی دریافت نمی‌کند. 


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه د

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: سیستم تحریک صعودی (Ascending Arousal System)، مسیرهای چندسیناپسی (Polysynaptic pathways)، کولینرژیک (Cholinergic)، مونوامینرژیک (Monoaminergic)، هیستامینرژیک (Histaminergic)، تالاموس مشبک (Reticular Thalamus)، قشر مغز (Cerebral cortex)، ورودی حسی (Sensory input)، بینایی (Visual system)، شنوایی (Auditory system)، سوماتوسنسوری (Somatosensory system)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
سیستم تحریک صعودی (Ascending Arousal System) مجموعه‌ای از مسیرهای عصبی است که مسئول بیداری، سطح هوشیاری و توجه (Arousal) هستند. این سیستم شامل مسیرهای چندسیناپسی (Polysynaptic pathways) است و نورون‌های آن به صورت کولینرژیک (Cholinergic)، مونوامینرژیک (Monoaminergic) و هیستامینرژیک (Histaminergic) فعالیت می‌کنند. نورون‌های این سیستم پیام‌های خود را به هسته‌های داخل تیغه‌ای و مشبک تالاموس (Reticular Thalamic nuclei) منتقل می‌کنند و از طریق تالاموس، به قشر فرونتال، پاریتال، اکسیپیتال و تمپورال (Frontal, Parietal, Occipital, Temporal cortices) منتقل می‌شوند تا هوشیاری و فعالیت‌های شناختی بالا را حفظ کنند.

این سیستم همچنین ورودی‌های حسی (Sensory input) از سیستم بینایی، شنوایی و سوماتوسنسوری دریافت می‌کند تا پاسخ مناسب به محرک‌ها ایجاد کند. بنابراین ادعای اینکه این سیستم از ورودی حسی دریافت نمی‌کند، نادرست است.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) شامل مجموعه‌ای از مسیرهای چندسیناپسی کولینرژیک، مونوامینرژیک و هیستامینرژیک است
✅ درست است. این یکی از ویژگی‌های شناخته‌شده سیستم تحریک صعودی است.

گزینه ب) نورون‌های این ناحیه به هسته‌های داخل تیغه‌ای و مشبک تالاموس می‌رسد
✅ درست است. این مسیر برای انتقال پیام به قشر مغز و حفظ هوشیاری ضروری است.

گزینه ج) قشر فرونتال، پاریتال، اکسیپیتال و تمپورال از این ناحیه به واسطه تالاموس ورودی می‌گیرند
✅ درست است. سیستم تحریک صعودی نقش مهمی در فعال کردن قشر مغز دارد.

گزینه د) این سیستم از قسمت بینایی و شنوایی و سوماتوسنسوری ورودی دریافت نمی‌کند
❌ نادرست است. این سیستم به طور مستقیم از ورودی‌های حسی دریافت می‌کند تا سطح هوشیاری را تنظیم کند.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
گزینه‌ای که نادرست است و با اطلاعات علمی مغایرت دارد، گزینه د می‌باشد.

پاسخ صحیح: گزینه د) این سیستم از قسمت بینایی و شنوایی و سوماتوسنسوری ورودی دریافت نمی‌کند ❌


۳- کدام درجه دمای پوست، حس درد را القا می‌کند؟

الف) ۱۰ درجه سانتی‌گراد

ب) ۲۰ درجه سانتی‌گراد

ج) ۳۰ درجه سانتی‌گراد

د) ۴۰ درجه سانتی‌گراد


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه الف

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: حس درد (Pain perception)، دما (Temperature)، پوست (Skin)، گیرنده‌های درد و حرارت (Thermal nociceptors)، درد سرد (Cold-induced pain)، ترموترسپسورها (Thermoreceptors)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
حس درد (Pain perception) در پوست توسط گیرنده‌های درد و حرارت (Thermal nociceptors) دریافت می‌شود. این گیرنده‌ها نسبت به دماهای بسیار پایین یا بسیار بالا حساس هستند و وقتی دمای پوست از محدوده تحمل طبیعی خارج شود، پیام درد را به مغز ارسال می‌کنند. دمای پوست انسان معمولاً بین ۳۲ تا ۳۴ درجه سانتی‌گراد است. دماهای کمتر از حدود ۱۵ درجه سانتی‌گراد باعث تحریک گیرنده‌های درد سرد (Cold-induced pain) می‌شوند و حس درد ناشی از سرمای شدید ایجاد می‌کنند. در مقابل، دماهای بالاتر از ۴۳–۴۵ درجه سانتی‌گراد، گیرنده‌های درد گرم (Heat nociceptors) را فعال می‌کنند و درد ناشی از گرما را ایجاد می‌کنند. بنابراین، دمای ۱۰ درجه سانتی‌گراد به خوبی می‌تواند حس درد سرد را القا کند.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) ۱۰ درجه سانتی‌گراد
✅ درست است. دمای بسیار پایین پوست باعث تحریک گیرنده‌های درد سرد و القای حس درد می‌شود.

گزینه ب) ۲۰ درجه سانتی‌گراد
❌ نادرست است. این دما کمتر تحریک‌کننده درد سرد است و معمولاً به عنوان سرما باعث ناراحتی جزئی می‌شود، نه درد شدید.

گزینه ج) ۳۰ درجه سانتی‌گراد
❌ نادرست است. این دما نزدیک دمای طبیعی پوست است و حس درد ایجاد نمی‌کند.

گزینه د) ۴۰ درجه سانتی‌گراد
❌ نادرست است. این دما هنوز برای تحریک درد ناشی از گرما کافی نیست و معمولاً احساس گرما ایجاد می‌کند، نه درد.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
دمای پوست که به طور مؤثر حس درد را القا می‌کند، ۱۰ درجه سانتی‌گراد است.

پاسخ صحیح: گزینه الف) ۱۰ درجه سانتی‌گراد ✅


۴- کدامیک از گزینه‌ها در مورد سلول‌های مویی (Hair cells) در گوش صحیح است؟

الف) استریوسیلیا سلول‌های مویی در پری‌لنف قرار دارند. 

ب) پایه سلول‌های مویی در اندولنف غوطه‌ور است. 

ج) استریوسیلیا سلول‌های مویی حاوی فیلامان‌های اکتین است. 

د) پتانسیل استراحت غشاء سلول‌های مویی ۴۰- میلی‌ولت است. 


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه ج

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: سلول‌های مویی (Hair cells)، استریوسیلیا (Stereocilia)، اندولنف (Endolymph)، پری‌لنف (Perilymph)، فیلامان‌های اکتین (Actin filaments)، پتانسیل استراحت غشاء (Resting membrane potential)، گوش داخلی (Inner ear)، شنوایی (Hearing)، تعادل (Balance)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
سلول‌های مویی (Hair cells)، سلول‌های حسی گوش داخلی هستند که نقش کلیدی در شنوایی و حفظ تعادل دارند. هر سلول مویی دارای برجستگی‌های ریز به نام استریوسیلیا (Stereocilia) است که با تحریک مکانیکی خم می‌شوند و کانال‌های یونی حساس به مکانیک را باز یا بسته می‌کنند.

استریوسیلیاها از فیلامان‌های اکتین (Actin filaments) ساخته شده‌اند که به حفظ ساختار سفت و انعطاف‌پذیر آن‌ها کمک می‌کند. پایه سلول‌های مویی معمولاً در تماس با پری‌لنف (Perilymph) یا بافت پایه قرار دارد، و سطح استریوسیلیا در اندولنف (Endolymph) غوطه‌ور است، زیرا اندولنف غنی از پتاسیم است و برای ایجاد جریان یونی ضروری جهت تحریک سلول مویی لازم است. پتانسیل استراحت غشاء سلول‌های مویی حدود ۵۰– میلی‌ولت (–50 mV) است و نه –۴۰ میلی‌ولت.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) استریوسیلیا سلول‌های مویی در پری‌لنف قرار دارند
❌ نادرست است. استریوسیلیاها در اندولنف غوطه‌ور هستند، نه پری‌لنف.

گزینه ب) پایه سلول‌های مویی در اندولنف غوطه‌ور است
❌ نادرست است. پایه سلول‌های مویی در تماس با پری‌لنف یا بافت پایه است و سطح بالایی در اندولنف قرار دارد.

گزینه ج) استریوسیلیا سلول‌های مویی حاوی فیلامان‌های اکتین است
✅ درست است. استریوسیلیاها از فیلامان‌های اکتین ساخته شده‌اند و این ساختار استحکام و انعطاف لازم برای حس مکانیکی را فراهم می‌کند.

گزینه د) پتانسیل استراحت غشاء سلول‌های مویی ۴۰- میلی‌ولت است
❌ نادرست است. پتانسیل استراحت واقعی حدود –۵۰ میلی‌ولت است، نه –۴۰ میلی‌ولت.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
گزینه صحیح که بیانگر ویژگی درست سلول‌های مویی است، گزینه ج می‌باشد.

پاسخ صحیح: گزینه ج) استریوسیلیا سلول‌های مویی حاوی فیلامان‌های اکتین است ✅


۵- کدام گزینه در مورد سایز و نوروترانسمیتر نورون‌های حد واسط (Interneurons) استریاتوم صحیح است؟

الف) کولینرژیک – Large aspiny

ب) سوماتوستاتین – Small aspiny

ج) گاباژیک – Large aspiny

د) دوپامین – Small aspiny


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه الف

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: نورون‌های حد واسط (Interneurons)، استریاتوم (Striatum)، سایز سلول (Cell size)، نوروترانسمیتر (Neurotransmitter)، کولینرژیک (Cholinergic)، سوماتوستاتین (Somatostatin)، گاباژیک (GABAergic)، دوپامین (Dopaminergic)، aspiny

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
نورون‌های حد واسط (Interneurons) در استریاتوم (Striatum) نقش مهمی در تنظیم فعالیت مدارهای حرکتی و شناختی دارند. این نورون‌ها بر اساس سایز سلول (Cell size) و نوع نوروترانسمیتر (Neurotransmitter) طبقه‌بندی می‌شوند.

  • نورون‌های کولینرژیک (Cholinergic) معمولاً Large aspiny هستند و نورون‌های بزرگ فاقد خار دندریتیک (Aspiny) به شمار می‌آیند. این نورون‌ها نقش مهمی در تنظیم فعالیت نورون‌های گاباژیک (GABAergic neurons) و هماهنگی شبکه‌های استریاتوم دارند.

  • نورون‌های سوماتوستاتین (Somatostatin) معمولاً Small aspiny هستند.

  • نورون‌های گاباژیک (GABAergic) در استریاتوم غالباً دارای خار (Spiny) هستند و نه Large aspiny.

  • نورون‌های دوپامینرژیک (Dopaminergic) سلول‌های پیش‌سیناپسی از بخش ساب‌استنتیا نیگرا هستند و در استریاتوم به صورت Small aspiny عمل می‌کنند.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) کولینرژیک – Large aspiny
✅ درست است. نورون‌های کولینرژیک استریاتوم بزرگ و فاقد اسپاین هستند و نقش تنظیمی در مدارهای استریاتوم دارند.

گزینه ب) سوماتوستاتین – Small aspiny
✅ تا حدی درست است، اما نورون‌های کلیدی و شناخته‌شده Large aspiny مربوط به کولینرژیک‌ها هستند.

گزینه ج) گاباژیک – Large aspiny
❌ نادرست است. نورون‌های گاباژیک در استریاتوم معمولاً دارای اسپاین هستند و نه Large aspiny.

گزینه د) دوپامین – Small aspiny
❌ نادرست است. نورون‌های دوپامینرژیک سلول‌های پیش‌سیناپسی از ساب‌استنتیا نیگرا هستند و نقش اصلی آن‌ها نورون‌های کولینرژیک و گاباژیک را تنظیم می‌کند، اما به عنوان Large aspiny طبقه‌بندی نمی‌شوند.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
نورون‌های کولینرژیک Large aspiny هستند و این ویژگی سایز و نوروترانسمیتر آن‌ها در استریاتوم صحیح است.

پاسخ صحیح: گزینه الف) کولینرژیک – Large aspiny ✅


۶- فعال شدن همزمان نورون حرکتی آلفا و گاما سبب کدام‌یک از موارد زیر می‌شود؟

الف) فیبرهای داخل دوکی و خارج دوکی با هم کوتاه می‌شوند. 

ب) پاسخ فیبر آوران دوک عضلانی در مدت انقباض عضله کاهش می‌یابد. 

ج) فیبرهای داخل دوکی تحریک و خارج دوکی مهار می‌شوند. 

د) فیبرهای داخل دوکی مهار و خارج دوکی تحریک می‌شوند. 


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه الف

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: نورون حرکتی آلفا (Alpha motor neuron)، نورون حرکتی گاما (Gamma motor neuron)، دوک عضلانی (Muscle spindle)، فیبرهای داخل دوکی (Intrafusal fibers)، فیبرهای خارج دوکی (Extrafusal fibers)، انقباض عضله (Muscle contraction)، کنترل طول عضله (Muscle length regulation)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
فعال شدن همزمان نورون حرکتی آلفا (Alpha motor neuron) و نورون حرکتی گاما (Gamma motor neuron)، مکانیزمی به نام آلفا-گاما کو-اکتیویشن (Alpha-gamma co-activation) را ایجاد می‌کند.

  • نورون‌های آلفا باعث انقباض فیبرهای خارج دوکی (Extrafusal fibers) می‌شوند که نیروی اصلی برای حرکت عضله ایجاد می‌کند.

  • نورون‌های گاما باعث انقباض فیبرهای داخل دوکی (Intrafusal fibers) می‌شوند تا حس طول عضله (Muscle spindle sensitivity) حفظ شود و دوک عضلانی در طول انقباض عضله کشیده نشود و همواره پاسخ‌دهی مناسب داشته باشد.

نتیجه این همزمانی این است که فیبرهای داخل دوکی و خارج دوکی همزمان کوتاه می‌شوند و حساسیت دوک عضلانی برای شناسایی تغییر طول عضله در طول انقباض حفظ می‌شود. این مکانیسم اجازه می‌دهد که انقباض عضله دقیق و هماهنگ انجام شود و بازخورد حسی از دوک عضلانی دچار اختلال نشود.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) فیبرهای داخل دوکی و خارج دوکی با هم کوتاه می‌شوند
✅ درست است. این دقیقاً نتیجه آلفا-گاما کو-اکتیویشن است و باعث حفظ حساسیت دوک عضلانی می‌شود.

گزینه ب) پاسخ فیبر آوران دوک عضلانی در مدت انقباض عضله کاهش می‌یابد
❌ نادرست است. همزمانی آلفا و گاما باعث حفظ یا حتی افزایش پاسخ آوران می‌شود، نه کاهش آن.

گزینه ج) فیبرهای داخل دوکی تحریک و خارج دوکی مهار می‌شوند
❌ نادرست است. هر دو نوع فیبر به صورت همزمان کوتاه می‌شوند، نه اینکه یکی تحریک و دیگری مهار شود.

گزینه د) فیبرهای داخل دوکی مهار و خارج دوکی تحریک می‌شوند
❌ نادرست است. همزمانی کو-اکتیویشن باعث تحریک هر دو می‌شود، نه مهار یکی از آن‌ها.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
فعال شدن همزمان نورون‌های آلفا و گاما باعث کوتاه شدن همزمان فیبرهای داخل دوکی و خارج دوکی می‌شود و حساسیت دوک عضلانی حفظ می‌شود.

پاسخ صحیح: گزینه الف) فیبرهای داخل دوکی و خارج دوکی با هم کوتاه می‌شوند ✅


۷- کدامیک در مورد سلول‌های گلژی مخچه صحیح است؟

الف) در لایه گرانولار قرار دارند. 

ب) توسط شاخه‌های جانبی الیاف خزه‌ای مهار می‌شوند. 

ج) توسط فیبرهای موازی مهار می‌شوند. 

د) سلول‌های گرانولی را تحریک می‌کنند. 


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه الف

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: سلول‌های گلژی (Golgi cells)، مخچه (Cerebellum)، لایه گرانولار (Granular layer)، فیبرهای خزه‌ای (Climbing fibers)، شاخه‌های جانبی (Collateral branches)، فیبرهای موازی (Parallel fibers)، سلول‌های گرانولی (Granule cells)، مهارکننده (Inhibitory)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
سلول‌های گلژی (Golgi cells) نوعی نورون مهارکننده (Inhibitory neuron) در مخچه (Cerebellum) هستند که نقش مهمی در تنظیم فعالیت سلول‌های گرانولی (Granule cells) و کنترل جریان اطلاعات در مدار مخچه دارند. این سلول‌ها در لایه گرانولار (Granular layer) قرار گرفته‌اند و از فیبرهای خزه‌ای (Mossy fibers) و شاخه‌های جانبی فیبرهای موازی (Parallel fiber collaterals) ورودی دریافت می‌کنند.

  • سلول‌های گلژی پیام‌های مهارکننده (Inhibitory) به سلول‌های گرانولی ارسال می‌کنند تا فعالیت آن‌ها تنظیم شود.

  • این سلول‌ها به‌طور مستقیم توسط فیبرهای موازی تحریک می‌شوند، اما نقش آن‌ها مهارکننده است.

  • مهار توسط شاخه‌های جانبی فیبرهای خزه‌ای به شکل غیرمستقیم اعمال می‌شود.

بنابراین ویژگی اصلی سلول‌های گلژی محل قرارگیری آن‌ها در لایه گرانولار (Granular layer) و نقش مهارکننده‌شان در مدار مخچه است.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) در لایه گرانولار قرار دارند
✅ درست است. محل قرارگیری سلول‌های گلژی لایه گرانولار (Granular layer) است.

گزینه ب) توسط شاخه‌های جانبی الیاف خزه‌ای مهار می‌شوند
❌ نادرست است. فیبرهای خزه‌ای عمدتاً سلول‌های گلژی را تحریک می‌کنند و مهار مستقیم توسط آن‌ها رخ نمی‌دهد.

گزینه ج) توسط فیبرهای موازی مهار می‌شوند
❌ نادرست است. فیبرهای موازی سلول‌های گلژی را تحریک می‌کنند، نه مهار.

گزینه د) سلول‌های گرانولی را تحریک می‌کنند
❌ نادرست است. سلول‌های گلژی مهارکننده هستند و فعالیت سلول‌های گرانولی را کاهش می‌دهند.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
ویژگی صحیح سلول‌های گلژی قرارگیری در لایه گرانولار است.

پاسخ صحیح: گزینه الف) در لایه گرانولار قرار دارند ✅


۸- تمام موارد زیر جزو اختلالات عمده‌ای است که بعد از آسیب به مخچه دهلیزی (Vestibulocerebellum) ایجاد می‌شود، بجز:

الف) Ataxia

ب) Nystagmus

ج) Disequilibrium

د) Scanning speech


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه د

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: مخچه دهلیزی (Vestibulocerebellum)، آتاکسی (Ataxia)، نیستاگموس (Nystagmus)، عدم تعادل (Disequilibrium)، گفتار اسکنینگ (Scanning speech)، کنترل تعادل (Balance control)، حرکات چشم (Eye movements)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
مخچه دهلیزی (Vestibulocerebellum) که شامل فلکولونودولار لوب (Flocculonodular lobe) است، مسئول کنترل تعادل (Balance control)، هماهنگی حرکات چشم (Eye movement coordination) و تنظیم وضعیت بدن است. آسیب به این ناحیه منجر به مشکلات حرکتی و تعادلی می‌شود:

  • آتاکسی (Ataxia): مشکلات هماهنگی حرکتی در ایستادن و راه رفتن که ناشی از اختلال عملکرد مخچه دهلیزی است.

  • نیستاگموس (Nystagmus): حرکات غیرارادی و سریع چشم که به دلیل اختلال در مسیرهای دهلیزی-مخچه‌ای ایجاد می‌شود.

  • عدم تعادل (Disequilibrium): مشکل در حفظ تعادل هنگام ایستادن یا حرکت، شایع پس از آسیب به مخچه دهلیزی است.

  • گفتار اسکنینگ (Scanning speech): نوعی گفتار آهسته و با توقف‌های غیرطبیعی که معمولاً در آسیب مخچه قدامی و نیمکره‌های مخچه (Spinocerebellum) دیده می‌شود و با آسیب به مخچه دهلیزی ارتباط مستقیم ندارد.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) Ataxia
✅ درست است. آتاکسی یکی از اختلالات شایع پس از آسیب به مخچه دهلیزی است.

گزینه ب) Nystagmus
✅ درست است. نیستاگموس ناشی از اختلال مسیرهای دهلیزی-مخچه‌ای است.

گزینه ج) Disequilibrium
✅ درست است. عدم تعادل یکی از پیامدهای آسیب به مخچه دهلیزی است.

گزینه د) Scanning speech
❌ نادرست است. گفتار اسکنینگ معمولاً با آسیب به نیمکره‌های مخچه (Cerebellar hemispheres) و نه مخچه دهلیزی ارتباط دارد.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
اختلالی که به طور مستقیم پس از آسیب به مخچه دهلیزی ایجاد نمی‌شود، گفتار اسکنینگ است.

پاسخ صحیح: گزینه د) Scanning speech ❌


۹- تمام گزینه‌ها در مورد چرخه خواب و بیداری صحیح است، بجز:

الف) کاهش فعالیت تالاموس و قشر مغز به پیشرفت Non-REM کمک می‌کند. 

ب) افزایش فعالیت تالاموس و قشر مغز به پیشرفت بیداری کمک می‌کند. 

ج) افزایش فعالیت نورون‌های استیل کولین پل مغز در خواب REM دخالت دارد. 

د) کاهش فعالیت نورون‌های استیل کولین پل مغز در خواب REM دخالت دارد. 


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه د

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: چرخه خواب و بیداری (Sleep-wake cycle)، Non-REM خواب (Non-REM sleep)، خواب REM (REM sleep)، تالاموس (Thalamus)، قشر مغز (Cerebral cortex)، نورون‌های استیل کولینرژیک پل مغز (Pontine cholinergic neurons)، فعالیت عصبی (Neuronal activity)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
چرخه خواب و بیداری (Sleep-wake cycle) توسط تعامل بین تالاموس، قشر مغز و نورون‌های عصبی کنترل می‌شود.

  • در خواب Non-REM (Non-REM sleep)، فعالیت تالاموس و قشر مغز (Thalamus & Cerebral cortex activity) کاهش می‌یابد که موجب آرامش مغز و پیشرفت مراحل خواب غیر-REM می‌شود.

  • در بیداری (Wakefulness)، افزایش فعالیت تالاموس و قشر مغز برای پردازش اطلاعات حسی و حفظ هوشیاری ضروری است.

  • در خواب REM (REM sleep)، نورون‌های استیل کولینرژیک پل مغز (Pontine cholinergic neurons) فعال می‌شوند و مسئول ایجاد الگوهای EEG مشابه بیداری و حرکت سریع چشم‌ها هستند.

  • بنابراین کاهش فعالیت نورون‌های استیل کولینرژیک در خواب REM نادرست است، زیرا خواب REM به فعالیت این نورون‌ها وابسته است.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) کاهش فعالیت تالاموس و قشر مغز به پیشرفت Non-REM کمک می‌کند
✅ درست است. این کاهش فعالیت برای ورود به مراحل عمیق خواب Non-REM ضروری است.

گزینه ب) افزایش فعالیت تالاموس و قشر مغز به پیشرفت بیداری کمک می‌کند
✅ درست است. این فعالیت بالا برای هوشیاری و پردازش اطلاعات حسی ضروری است.

گزینه ج) افزایش فعالیت نورون‌های استیل کولین پل مغز در خواب REM دخالت دارد
✅ درست است. فعالیت نورون‌های کولینرژیک پل مغز برای ایجاد REM و ویژگی‌های EEG آن ضروری است.

گزینه د) کاهش فعالیت نورون‌های استیل کولین پل مغز در خواب REM دخالت دارد
❌ نادرست است. در واقع افزایش فعالیت این نورون‌ها برای خواب REM حیاتی است، نه کاهش آن.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
گزینه‌ای که با مکانیسم‌های خواب و بیداری مغایرت دارد، گزینه د می‌باشد.

پاسخ صحیح: گزینه د) کاهش فعالیت نورون‌های استیل کولین پل مغز در خواب REM دخالت دارد ❌


۱۰- کدامیک در مورد انواع نورون‌های طناب نخاعی (Spinal cord) که اثر مهاری دارند، صحیح است؟

الف) نورون‌هایی که فقط Glycine رها می‌کنند، حاوی ترانسپورتر VGAT هستند. 

ب) نورون‌هایی که فقط GABA رها می‌کنند، حاوی GLYT2 هستند

ج) نورون‌هایی که در یک وزیکول هم Glycine و هم GABA دارند. 

د) نورون‌هایی که Glycine و GABA را با هم رها می‌کنند، فاقد GLYT2 هستند


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه ج

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: نورون‌های مهاری (Inhibitory neurons)، طناب نخاعی (Spinal cord)، گلیسین (Glycine)، GABA، ترانسپورتر وزیکولی VGAT (Vesicular GABA Transporter)، GLYT2، هم‌زمانی نوروترانسمیترها (Co-release)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
در طناب نخاعی (Spinal cord) نورون‌های مهاری نقش حیاتی در تنظیم فعالیت حرکتی و جلوگیری از فعال‌سازی بیش از حد نورون‌های حرکتی دارند. این نورون‌ها می‌توانند GABA و/یا گلیسین (Glycine) رها کنند:

  • نورون‌هایی که فقط Glycine رها می‌کنند، دارای ترانسپورتر وزیکولی VGAT هستند که مسئول بسته‌بندی نوروترانسمیتر در وزیکول‌هاست.

  • نورون‌هایی که فقط GABA رها می‌کنند، به‌طور صحیح نیز با VGAT وزیکول‌های خود را پر می‌کنند، نه GLYT2؛ GLYT2 ترانسپورتر بازجذب گلیسین (Glycine reuptake) است و مختص نورون‌های گلیسینرژیک است.

  • بسیاری از نورون‌های مهاری همزمان GABA و Glycine را در یک وزیکول دارند (Co-release) و به این ترتیب اثر مهاری خود را تقویت می‌کنند.

  • نورون‌هایی که هر دو نوروترانسمیتر را رها می‌کنند، معمولاً دارای GLYT2 هستند تا بازجذب و تنظیم سطح گلیسین در سیناپس‌ها انجام شود، بنابراین گزینه فاقد GLYT2 نادرست است.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) نورون‌هایی که فقط Glycine رها می‌کنند، حاوی ترانسپورتر VGAT هستند
✅ درست است. VGAT وزیکول‌های حاوی گلیسین را پر می‌کند.

گزینه ب) نورون‌هایی که فقط GABA رها می‌کنند، حاوی GLYT2 هستند
❌ نادرست است. GLYT2 مختص نورون‌های گلیسینرژیک است، نه GABAرژیک.

گزینه ج) نورون‌هایی که در یک وزیکول هم Glycine و هم GABA دارند
✅ درست است. بسیاری از نورون‌های مهاری طناب نخاعی قابلیت Co-release را دارند.

گزینه د) نورون‌هایی که Glycine و GABA را با هم رها می‌کنند، فاقد GLYT2 هستند
❌ نادرست است. این نورون‌ها معمولاً GLYT2 دارند تا گلیسین سیناپسی را بازجذب کنند.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
ویژگی صحیح و شناخته‌شده نورون‌های مهاری طناب نخاعی که همزمان GABA و Glycine را در یک وزیکول دارند، گزینه ج می‌باشد.

پاسخ صحیح: گزینه ج) نورون‌هایی که در یک وزیکول هم Glycine و هم GABA دارند ✅


۱۱- مکانیسم کدامیک از داروهای زیر که برای درمان بیماری آلزایمر استفاده می‌شوند، اثر بر گیرنده NMDA است؟

الف) Donepezil

ب) Tacrine

ج) Memantine

د) Galantamine


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه ج

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: بیماری آلزایمر (Alzheimer’s disease)، داروهای ضد آلزایمر (Anti-Alzheimer drugs)، گیرنده NMDA (NMDA receptor)، گلوتامات (Glutamate)، Memantine، Donepezil، Tacrine، Galantamine، مهار کننده کولین استراز (Cholinesterase inhibitor)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
در درمان بیماری آلزایمر (Alzheimer’s disease) دو مکانیسم اصلی دارویی وجود دارد:

  1. مهار کننده‌های کولین استراز (Cholinesterase inhibitors) مانند Donepezil، Tacrine و Galantamine که باعث افزایش سطح استیل کولین (Acetylcholine) در سیناپس می‌شوند و عملکرد شناختی را بهبود می‌بخشند. این داروها تأثیری مستقیم بر گیرنده NMDA ندارند.

  2. داروی Memantine یک آنتاگونیست غیر رقابتی گیرنده NMDA (NMDA receptor antagonist) است که با مهار فعالیت بیش از حد گلوتامات (Glutamate)، از ورود بیش از حد کلسیم به نورون‌ها جلوگیری می‌کند و بدین ترتیب نوروتوکسیسیتی (Excitotoxicity) را کاهش می‌دهد. این مکانیسم باعث محافظت نورون‌ها و بهبود عملکرد شناختی در مراحل میانی تا شدید آلزایمر می‌شود.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) Donepezil
❌ نادرست است. Donepezil مهار کننده کولین استراز است و مستقیماً بر گیرنده NMDA اثر ندارد.

گزینه ب) Tacrine
❌ نادرست است. Tacrine نیز مهار کننده کولین استراز است و تأثیر مستقیم بر NMDA ندارد.

گزینه ج) Memantine
✅ درست است. Memantine مستقیماً بر گیرنده NMDA اثر می‌کند و فعالیت گلوتامات را تنظیم می‌کند.

گزینه د) Galantamine
❌ نادرست است. Galantamine مهار کننده کولین استراز و آگونیست آلوسیتیک گیرنده نیکوتینی است، اما اثر مستقیم بر NMDA ندارد.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
دارویی که مکانیسم اثر آن بر گیرنده NMDA است، Memantine می‌باشد.

پاسخ صحیح: گزینه ج) Memantine ✅


۱۲- کدامیک از نوروترانسمیترهای زیر در وزیکول‌های پایانه عصبی ذخیره نمی‌شود؟

الف) Neurosteroids – Carbon monoxide

ب) GABA – Substance P

ج) Glutamate – Enkephalin

د) Acetylcholine – Norepinephrine


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه الف

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: نوروترانسمیترها (Neurotransmitters)، وزیکول عصبی (Synaptic vesicles)، پایانه عصبی (Axon terminal)، GABA، Glutamate، Acetylcholine، Norepinephrine، Neurosteroids، Carbon monoxide، ذخیره‌سازی وزیکولی (Vesicular storage)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
در پایانه‌های عصبی، بسیاری از نوروترانسمیترها (Neurotransmitters) در وزیکول‌ها (Synaptic vesicles) ذخیره می‌شوند تا پس از تحریک نورون، به فضای سیناپسی آزاد شوند:

  • GABA، Glutamate، Acetylcholine، Norepinephrine و پپتیدهای نوروترانسمیتر مانند Substance P و Enkephalin در وزیکول‌ها ذخیره می‌شوند و با ورود پتانسیل عمل آزاد می‌شوند.

  • در مقابل، Neurosteroids و Carbon monoxide به عنوان مولکول‌های سیگنالینگ غیر کلاسیک (Non-classical signaling molecules) عمل می‌کنند و در وزیکول‌های پایانه عصبی ذخیره نمی‌شوند. آن‌ها معمولاً به صورت سنتز شده در محل و از طریق انتشار ساده یا مسیرهای غیر وزیکولی عمل می‌کنند.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) Neurosteroids – Carbon monoxide
✅ درست است. این ترکیبات در وزیکول ذخیره نمی‌شوند و مکانیزم آزادسازی آن‌ها متفاوت است.

گزینه ب) GABA – Substance P
❌ نادرست است. هر دو در وزیکول‌های سیناپسی ذخیره می‌شوند.

گزینه ج) Glutamate – Enkephalin
❌ نادرست است. هر دو در وزیکول ذخیره می‌شوند و با تحریک نورون آزاد می‌شوند.

گزینه د) Acetylcholine – Norepinephrine
❌ نادرست است. هر دو نوروترانسمیتر کلاسیک وزیکولی هستند و در پایانه عصبی ذخیره می‌شوند.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
نوروترانسمیترهایی که در وزیکول‌های پایانه عصبی ذخیره نمی‌شوند، Neurosteroids و Carbon monoxide هستند.

پاسخ صحیح: گزینه الف) Neurosteroids – Carbon monoxide ✅


۱۳- فرکانس ریتم آلفا در تمام موارد زیر کاهش می‌یابد، به جز:

الف) کاهش گلوکز خون

ب) کاهش درجه حرارت بدن

ج) افزایش فشار سهمی شریانی دی‌اکسید کربن (PaCO₂)

د) سطح بالای هورمون‌های گلوکوکورتیکوئیدی غده آدرنال


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه د

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: ریتم آلفا (Alpha rhythm)، EEG، گلوکز خون (Blood glucose)، دمای بدن (Body temperature)، فشار دی‌اکسید کربن (PaCO₂)، هورمون‌های گلوکوکورتیکوئیدی (Glucocorticoids)، قشر مغز (Cerebral cortex)، فعالیت عصبی (Neuronal activity)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
ریتم آلفا (Alpha rhythm) یکی از امواج اصلی EEG است که معمولاً در حالت آرامش با چشم بسته در افراد بالغ مشاهده می‌شود و فرکانس آن حدود ۸–۱۳ هرتز است. عواملی که می‌توانند این ریتم را کاهش دهند شامل اختلالات متابولیک، تغییرات دمایی، افزایش فشار دی‌اکسید کربن و استرس شدید هستند:

  • کاهش گلوکز خون (Hypoglycemia) باعث کاهش انرژی نورون‌ها می‌شود و فرکانس ریتم آلفا کاهش می‌یابد.

  • کاهش درجه حرارت بدن (Hypothermia) نیز فعالیت عصبی را کند می‌کند و فرکانس آلفا را کاهش می‌دهد.

  • افزایش فشار دی‌اکسید کربن (Hypercapnia / ↑PaCO₂) باعث اسیدی شدن خون و کاهش فعالیت نورونی می‌شود که منجر به کاهش فرکانس آلفا می‌شود.

  • سطح بالای هورمون‌های گلوکوکورتیکوئیدی (Glucocorticoids) ناشی از استرس یا درمان دارویی معمولاً باعث تغییر جزئی در فعالیت EEG می‌شود، اما کاهش فرکانس ریتم آلفا به طور مستقیم ایجاد نمی‌کند و می‌تواند حتی تحریک پذیری قشر را افزایش دهد. بنابراین این مورد مستثنی است.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) کاهش گلوکز خون
❌ باعث کاهش فرکانس ریتم آلفا می‌شود.

گزینه ب) کاهش درجه حرارت بدن
❌ باعث کاهش فرکانس ریتم آلفا می‌شود.

گزینه ج) افزایش فشار سهمی شریانی دی‌اکسید کربن (PaCO₂)
❌ باعث کاهش فرکانس ریتم آلفا می‌شود.

گزینه د) سطح بالای هورمون‌های گلوکوکورتیکوئیدی غده آدرنال
✅ درست است. این مورد فرکانس ریتم آلفا را به طور مستقیم کاهش نمی‌دهد و استثنا است.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
موردی که باعث کاهش فرکانس ریتم آلفا نمی‌شود، گزینه د است.

پاسخ صحیح: گزینه د) سطح بالای هورمون‌های گلوکوکورتیکوئیدی غده آدرنال ✅


۱۴- تحریک اعصاب سمپاتیک از طریق کدام عضله و گیرنده بر تنگ و گشاد شدن مردمک چشم اعمال می‌شود؟

الف) Mydriasis – α1 – Radial

ب) Miosis – α1 – Sphincter

ج) Mydriasis – α2 – Radial

د) Miosis – α2 – Sphincter


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه الف

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: تحریک اعصاب سمپاتیک (Sympathetic stimulation)، مردمک چشم (Pupil)، Mydriasis، Miosis، عضله شعاعی (Radial muscle)، عضله حلقوی یا اسفنکتر (Sphincter muscle)، گیرنده α₁ (α₁ receptor)، گیرنده α₂ (α₂ receptor)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
کنترل اندازه مردمک توسط تعامل بین اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک صورت می‌گیرد:

  • اعصاب سمپاتیک (Sympathetic nerves) باعث گشاد شدن مردمک (Mydriasis) می‌شوند. این اثر از طریق تحریک عضله شعاعی (Radial muscle) انجام می‌شود.

  • در این مسیر، گیرنده‌های α₁ (α₁ receptors) در عضله شعاعی مسئول پاسخ انقباضی هستند که موجب کشیده شدن مردمک می‌شود.

  • برعکس، اعصاب پاراسمپاتیک (Parasympathetic nerves) باعث تنگ شدن مردمک (Miosis) می‌شوند و این اثر از طریق عضله اسفنکتر (Sphincter muscle) و گیرنده‌های موسکارینی حاصل می‌شود.

  • گیرنده‌های α₂ در این مسیر نقش اصلی ندارند و بیشتر در تنظیم بازخورد نوراپی‌نفرین و مهار آزادسازی آن فعالیت می‌کنند.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) Mydriasis – α₁ – Radial
✅ درست است. تحریک سمپاتیک باعث Mydriasis از طریق α₁ در عضله Radial می‌شود.

گزینه ب) Miosis – α₁ – Sphincter
❌ نادرست است. Miosis ناشی از تحریک پاراسمپاتیک است و نه سمپاتیک، و گیرنده α₁ در این مسیر نقش ندارد.

گزینه ج) Mydriasis – α₂ – Radial
❌ نادرست است. α₂ نقش مستقیم در گشاد شدن مردمک ندارد.

گزینه د) Miosis – α₂ – Sphincter
❌ نادرست است. Miosis مربوط به پاراسمپاتیک و گیرنده موسکارینی است، نه α₂.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
تنگ و گشاد شدن مردمک از طریق تحریک سمپاتیک با Mydriasis، α₁ و عضله Radial انجام می‌شود.

پاسخ صحیح: گزینه الف) Mydriasis – α₁ – Radial ✅


۱۵- کدامیک در خصوص عملکرد هیپوتالاموس در تنظیم گوارش نادرست است؟

الف) تحریک هسته‌های شکمی – داخلی باعث احساس سیری می‌شود. 

ب) ضایعه هسته‌های شکمی – داخلی باعث احساس سیری‌ناپذیر می‌شود. 

ج) اجسام پستانی در الگوهای رفلکسی بلع نقش دارند. 

د) ضایعه منطقه هیپوتالاموس طرفی باعث تمایل شدید به غذا می‌شود. 


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه د

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: هیپوتالاموس (Hypothalamus)، تنظیم گوارش (Gastrointestinal regulation)، هسته‌های شکمی-داخلی (Ventromedial nucleus – VMN)، ضایعه هسته‌های شکمی-داخلی (VMN lesion)، اجسام پستانی (Mammillary bodies)، رفلکس بلع (Swallowing reflex)، منطقه طرفی هیپوتالاموس (Lateral hypothalamus – LH)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
هیپوتالاموس (Hypothalamus) نقش مرکزی در کنترل رفتارهای تغذیه‌ای و تنظیم گوارش (Gastrointestinal regulation) دارد.

  • هسته‌های شکمی-داخلی (Ventromedial nucleus – VMN) به عنوان مرکز سیری (Satiety center) شناخته می‌شوند. تحریک این هسته باعث احساس سیری (Satiety) و کاهش مصرف غذا می‌شود و ضایعه آن منجر به افزایش اشتها و سیری‌ناپذیری می‌گردد.

  • منطقه طرفی هیپوتالاموس (Lateral hypothalamus – LH) به عنوان مرکز گرسنگی (Hunger center) شناخته می‌شود. ضایعه این ناحیه باعث کاهش تمایل به غذا می‌شود و نه افزایش آن. بنابراین گزینه‌ای که می‌گوید ضایعه LH باعث تمایل شدید به غذا می‌شود نادرست است.

  • اجسام پستانی (Mammillary bodies) در الگوهای رفلکسی بلع (Swallowing reflex) نقش دارند و ضایعه آن‌ها می‌تواند به اختلال بلع منجر شود.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) تحریک هسته‌های شکمی – داخلی باعث احساس سیری می‌شود
✅ درست است. VMN تحریک شده منجر به سیری می‌شود.

گزینه ب) ضایعه هسته‌های شکمی – داخلی باعث احساس سیری‌ناپذیر می‌شود
✅ درست است. VMN ضایعه باعث افزایش اشتها و عدم احساس سیری می‌شود.

گزینه ج) اجسام پستانی در الگوهای رفلکسی بلع نقش دارند
✅ درست است. Mammillary bodies در کنترل بلع نقش دارند.

گزینه د) ضایعه منطقه هیپوتالاموس طرفی باعث تمایل شدید به غذا می‌شود
❌ نادرست است. ضایعه LH معمولاً منجر به بی‌اشتهایی و کاهش مصرف غذا می‌شود، نه افزایش آن.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
گزینه‌ای که نادرست است و با عملکرد هیپوتالاموس در تنظیم گوارش مغایرت دارد، گزینه د است.

پاسخ صحیح: گزینه د) ضایعه منطقه هیپوتالاموس طرفی باعث تمایل شدید به غذا می‌شود ❌


۱۶- نیستاگموس (Nystagmus) افقی در اثر تحریک کدام مورد زیر مشاهده می‌شود؟

الف) چرخش مایع اندولنف در مجرای نیم‌دایره قدامی

ب) چرخش مایع پری‌لنـف در مجرای نیم‌دایره قدامی

ج) چرخش مایع اندولنف در مجرای نیم‌دایره خلفی

د) چرخش مایع پری‌لنـف در مجرای نیم‌دایره خلفی


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه الف

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: نیستاگموس (Nystagmus)، افقی (Horizontal), مجاری نیم‌دایره‌ای (Semicircular canals)، اندولنف (Endolymph)، پری‌لنف (Perilymph)، مجرای قدامی (Anterior canal)، مجرای خلفی (Posterior canal)، تحریک مکانورسپتور (Mechanoreceptor activation)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
نیستاگموس (Nystagmus) حرکات غیرارادی و سریع چشم است که معمولاً در پاسخ به تحریک سیستم تعادلی دهلیزی (Vestibular system) ایجاد می‌شود. در مجرای نیم‌دایره‌ای (Semicircular canals)، حرکت اندولنف (Endolymph) نسبت به مجرای ثابت، باعث تحریک سلول‌های مویی (Hair cells) و فعال شدن اعصاب دهلیزی (Vestibular nerves) می‌شود:

  • مجرای نیم‌دایره‌ای قدامی (Anterior semicircular canal) مسئول شناسایی چرخش افقی سر (Horizontal rotation) نیست، بلکه بیشتر چرخش عمودی را حس می‌کند.

  • با این حال، در تحریک‌های تجربی و آزمایشگاهی مانند حرکت دورانی در سطح افقی، تغییر حرکت اندولنف در مجاری افقی منجر به نیستاگموس افقی (Horizontal nystagmus) می‌شود.

  • پری‌لنف (Perilymph) محیط اطراف غشای پایه‌ای مجاری است و به طور مستقیم در تحریک مکانورسپتورهای مویی نقش ندارد. تحریک مستقیم از طریق اندولنف (Endolymph) صورت می‌گیرد.

  • مجاری نیم‌دایره‌ای خلفی و قدامی در تنظیم حرکات عمودی چشم و نیستاگموس عمودی نقش دارند، نه افقی.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) چرخش مایع اندولنف در مجرای نیم‌دایره قدامی
✅ درست است. حرکت اندولنف موجب تحریک سلول‌های مویی و ایجاد نیستاگموس افقی می‌شود.

گزینه ب) چرخش مایع پری‌لنـف در مجرای نیم‌دایره قدامی
❌ نادرست است. پری‌لنف به طور مستقیم در تحریک نیستاگموس نقش ندارد.

گزینه ج) چرخش مایع اندولنف در مجرای نیم‌دایره خلفی
❌ نادرست است. این مجرا بیشتر با حرکات عمودی و نیستاگموس عمودی مرتبط است.

گزینه د) چرخش مایع پری‌لنـف در مجرای نیم‌دایره خلفی
❌ نادرست است. پری‌لنف تحریک‌کننده مستقیم نیست و مجرای خلفی نیستاگموس افقی ایجاد نمی‌کند.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
حرکت اندولنف در مجرای نیم‌دایره قدامی باعث ایجاد نیستاگموس افقی می‌شود.

پاسخ صحیح: گزینه الف) چرخش مایع اندولنف در مجرای نیم‌دایره قدامی ✅


۱۷- کدام گزینه در مورد مقایسه درد احشایی با درد سوماتیک صحیح است؟

الف) گیرنده درد در اندام‌های احشایی و ساختارهای سوماتیک توزیع یکسانی دارند. 

ب) فیبرهای A- دلتا در احشا بیشتر از بخش‌های پوستی توزیع شده‌ است. 

ج) گیرنده‌های درد در اندام‌های احشایی توزیع پراکنده‌تری نسبت به ساختارهای سوماتیک دارند. 

د) دردهای تیز (Sharp) و سریع در هر دو نوع درد مشاهده می‌شود. 


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه ج

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: درد احشایی (Visceral pain)، درد سوماتیک (Somatic pain)، گیرنده‌های درد (Nociceptors)، فیبرهای A-دلتا (A-delta fibers)، فیبرهای C (C fibers)، توزیع گیرنده‌ها (Receptor distribution)، کیفیت درد (Pain quality)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
درد احشایی (Visceral pain) و درد سوماتیک (Somatic pain) تفاوت‌های قابل توجهی در مکانیزم‌ها و کیفیت درد دارند:

  • درد سوماتیک (Somatic pain) ناشی از تحریک گیرنده‌های درد در پوست، عضلات و مفاصل است و گیرنده‌ها به صورت متراکم و مشخص توزیع شده‌اند. این ویژگی باعث می‌شود که درد سوماتیک موضعی و دقیق احساس شود.

  • درد احشایی (Visceral pain) ناشی از تحریک گیرنده‌های درد در اندام‌های داخلی (Viscera) است و این گیرنده‌ها پراکنده و کم‌تراکم هستند. بنابراین درد احشایی غالباً گنگ، مبهم و منتشر است و تشخیص محل دقیق آن دشوار است.

  • فیبرهای A-دلتا (A-delta fibers) مسئول انتقال درد سریع و تیز هستند و در ساختارهای پوستی بیشتر یافت می‌شوند، در حالی که در احشا، درد غالباً توسط فیبرهای C (C fibers) منتقل می‌شود که درد را آهسته، سوزشی و مبهم ایجاد می‌کنند.

  • بنابراین، درد تیز و سریع (Sharp pain) در اندام‌های احشایی شایع نیست و ویژگی اصلی درد احشایی، مبهم و منتشر بودن آن است.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) گیرنده درد در اندام‌های احشایی و ساختارهای سوماتیک توزیع یکسانی دارند
❌ نادرست است. توزیع گیرنده‌ها در احشا پراکنده‌تر و کم‌تراکم‌تر است.

گزینه ب) فیبرهای A- دلتا در احشا بیشتر از بخش‌های پوستی توزیع شده‌ است
❌ نادرست است. فیبرهای A-دلتا در پوست بیشتر هستند و درد احشایی عمدتاً توسط فیبرهای C منتقل می‌شود.

گزینه ج) گیرنده‌های درد در اندام‌های احشایی توزیع پراکنده‌تری نسبت به ساختارهای سوماتیک دارند
✅ درست است. این یکی از ویژگی‌های اصلی درد احشایی است که باعث مبهم بودن آن می‌شود.

گزینه د) دردهای تیز (Sharp) و سریع در هر دو نوع درد مشاهده می‌شود
❌ نادرست است. درد احشایی غالباً مبهم و سوزشی است و تیز و سریع نیست.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
ویژگی صحیح در مقایسه درد احشایی با درد سوماتیک، توزیع پراکنده گیرنده‌ها در احشا است.

پاسخ صحیح: گزینه ج) گیرنده‌های درد در اندام‌های احشایی توزیع پراکنده‌تری نسبت به ساختارهای سوماتیک دارند ✅


۱۸- کاپساسین (Capsaicin) و گرمای شدید به ترتیب باعث تحریک کدام زوج گیرنده زیر می‌شوند؟

الف) TRPV2 – TRPV2

ب) TRPV1 – TRPV1

ج) TRPV1 – TRPV2

د) TRPV3 – TRPV2


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه ب

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: کاپسایسین (Capsaicin)، گرمای شدید (Noxious heat)، گیرنده‌های حسی کانال TRP (Transient Receptor Potential channels – TRP receptors)، TRPV1، TRPV2، درد حرارتی (Thermal nociception)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
کاپساسین (Capsaicin) ترکیبی فعال در فلفل تند است که مستقیماً گیرنده TRPV1 را تحریک می‌کند. این گیرنده در نورون‌های حسی درد (Nociceptive neurons) موجود است و به دماهای بالا (بالای 42 درجه سانتی‌گراد) نیز حساس است.

  • TRPV1 یک کانال یونی حساس به گرما و لیگاندهای شیمیایی مانند کاپسایسین است و باعث ایجاد احساس سوزش و درد حرارتی می‌شود.

  • TRPV2 به گرماهای شدیدتری حساس است (حدود 52 درجه سانتی‌گراد و بالاتر) و نسبت به کاپسایسین فعال نمی‌شود.

  • بنابراین، کاپسایسین و گرمای شدید به ترتیب هر دو با TRPV1 مرتبط هستند (در محدوده تحریک طبیعی و آزمایشی). سایر کانال‌ها مانند TRPV3 و TRPV2 نقش متفاوتی دارند و حساسیت به کاپسایسین ندارند.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) TRPV2 – TRPV2
❌ نادرست است. TRPV2 به کاپسایسین پاسخ نمی‌دهد.

گزینه ب) TRPV1 – TRPV1
✅ درست است. کاپسایسین و گرمای شدید هر دو TRPV1 را تحریک می‌کنند.

گزینه ج) TRPV1 – TRPV2
❌ نادرست است. گرمای شدید مورد اشاره در محدوده TRPV1 است نه TRPV2.

گزینه د) TRPV3 – TRPV2
❌ نادرست است. TRPV3 به کاپسایسین حساس نیست و TRPV2 فقط به گرمای بسیار شدید پاسخ می‌دهد.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
کاپساسین و گرمای شدید هر دو گیرنده TRPV1 را تحریک می‌کنند.

پاسخ صحیح: گزینه ب) TRPV1 – TRPV1 ✅


۱۹- کدام گیرنده به لرزش با فرکانس ۵۰–۴۰ هرتز در پوست دست پاسخ مناسب می‌دهد؟

الف) مایسنر

ب) پاچیـنی

ج) مرکل

د) را‌فینی


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه الف

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: گیرنده‌های لمسی پوست (Cutaneous mechanoreceptors)، فرکانس لرزش (Vibration frequency)، مایسنر (Meissner corpuscles)، پاچینی (Pacinian corpuscles)، مرکل (Merkel discs)، رافینی (Ruffini endings)، پوست دست (Glabrous skin)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
در پوست، گیرنده‌های لمسی (Mechanoreceptors) مختلف به انواع محرک‌ها پاسخ می‌دهند:

  • مایسنر (Meissner corpuscles) به لرزش‌های کم تا متوسط (10–50 Hz) و تغییرات سریع تماس حساس هستند و در پوست بدون مو (Glabrous skin) متمرکزند. این گیرنده‌ها برای تشخیص لرزش و بافت نرم در دست بسیار مهم هستند.

  • پاچینی (Pacinian corpuscles) به لرزش‌های با فرکانس بالا (200–300 Hz) پاسخ می‌دهند و حساسیت آن‌ها به تغییرات سریع مکانیکی است.

  • مرکل (Merkel discs) بیشتر به فشار ثابت و لمس دقیق پاسخ می‌دهند و به لرزش حساس نیستند.

  • رافینی (Ruffini endings) به کشیدگی پوست (Skin stretch) پاسخ می‌دهند و در تشخیص شکل و حرکت پوست نقش دارند.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) مایسنر
✅ درست است. مایسنر به لرزش با فرکانس 40–50 Hz پاسخ مناسب می‌دهد.

گزینه ب) پاچینی
❌ نادرست است. پاچینی به فرکانس‌های بالاتر (≈200–300 Hz) حساس است.

گزینه ج) مرکل
❌ نادرست است. مرکل به فشار و لمس دقیق پاسخ می‌دهد، نه لرزش.

گزینه د) رافینی
❌ نادرست است. رافینی به کشیدگی پوست حساس است، نه لرزش.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
لرزش با فرکانس 40–50 Hz در پوست دست توسط مایسنر کورپوسل‌ها تشخیص داده می‌شود.

پاسخ صحیح: گزینه الف) مایسنر ✅


۲۰- مهم‌ترین مکانیسمی که ما را قادر می‌سازد که محل دقیق محرک را تشخیص دهیم کدام است؟

الف) Modality

ب) Receptive field

ج) Two-point discrimination

د) Lateral inhibition


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه د

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: تشخیص محل محرک (Spatial localization)، فیلدهای گیرنده (Receptive fields)، دو نقطه‌ای (Two-point discrimination)، بازدارندگی جانبی (Lateral inhibition)، مدالیتی (Modality)، سیستم حسی (Sensory system)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
تشخیص محل دقیق محرک (Spatial localization) در سیستم حسی به تعامل پیچیده بین نورون‌های حسی و مکانیسم‌های عصبی وابسته است:

  • هر گیرنده حسی دارای یک فیلد گیرنده (Receptive field) است که ناحیه‌ای از پوست یا بافت را که پاسخ می‌دهد مشخص می‌کند.

  • دو نقطه‌ای (Two-point discrimination) اندازه‌گیری دقت تشخیص دو محرک نزدیک به هم است و به اندازه فیلد گیرنده و تراکم گیرنده‌ها وابسته است.

  • بازدارندگی جانبی (Lateral inhibition) مکانیسم اصلی برای افزایش دقت مکان‌یابی محرک است. وقتی یک گیرنده تحریک می‌شود، نورون‌های مجاورش مهار می‌شوند و این باعث می‌شود که پیک پاسخ در مرکز محرک واضح‌تر شده و تشخیص محل دقیق تسهیل شود.

  • مدالیتی (Modality) مشخص می‌کند که محرک چه نوع حس (لمس، درد، حرارت) را ایجاد می‌کند اما به محل دقیق محرک کمکی نمی‌کند.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) Modality
❌ نادرست است. مدالیتی مشخص می‌کند که نوع محرک چیست، نه محل دقیق آن.

گزینه ب) Receptive field
❌ نادرست است. فیلد گیرنده پایه مهمی است اما دقت بالا در محل‌یابی نیاز به مکانیسم جانبی دارد.

گزینه ج) Two-point discrimination
❌ نادرست است. این یک اندازه‌گیری توانایی سیستم حسی است اما مکانیسم واقعی محل‌یابی، بازدارندگی جانبی است.

گزینه د) Lateral inhibition
✅ درست است. بازدارندگی جانبی باعث تقویت تفاوت بین نورون‌های تحریک شده و نورون‌های مجاور می‌شود و تشخیص محل دقیق محرک را ممکن می‌سازد.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
مهم‌ترین مکانیسم برای تشخیص محل دقیق محرک، بازدارندگی جانبی (Lateral inhibition) است.

پاسخ صحیح: گزینه د) Lateral inhibition ✅


۲۱- از چارت Snellen برای ارزیابی کدام مورد زیر در بینایی استفاده می‌شود؟

الف) Visual acuity

ب) Refraction

ج) Color blindness

د) Peripheral vision


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه الف

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: چارت Snellen (Snellen chart)، بینایی (Vision)، توانایی دیدن دقیق (Visual acuity)، انکسار چشم (Refraction)، کوررنگی (Color blindness)، میدان بینایی محیطی (Peripheral vision)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
چارت Snellen (Snellen chart) یکی از ابزارهای استاندارد در ارزیابی بینایی (Vision assessment) است که به طور ویژه برای اندازه‌گیری توانایی دیدن دقیق و وضوح تصویر (Visual acuity) طراحی شده است.

  • بیمار از فاصله مشخصی به حروف یا علائم روی چارت نگاه می‌کند و کوچک‌ترین ردیف حروفی که می‌تواند به درستی بخواند، شاخص بینایی (Visual acuity) او را تعیین می‌کند.

  • این چارت انکسار چشم (Refraction)، کوررنگی (Color blindness) یا میدان بینایی محیطی (Peripheral vision) را ارزیابی نمی‌کند. برای این موارد ابزارها و تست‌های خاص دیگری استفاده می‌شود.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) Visual acuity
✅ درست است. چارت Snellen برای اندازه‌گیری توانایی دید دقیق طراحی شده است.

گزینه ب) Refraction
❌ نادرست است. انکسار چشم با ابزارهایی مانند فتومتر یا تست عدسی اصلاح می‌شود.

گزینه ج) Color blindness
❌ نادرست است. کوررنگی با تست اشکال رنگی ایشیهارا بررسی می‌شود.

گزینه د) Peripheral vision
❌ نادرست است. میدان بینایی محیطی با پریمتری (Perimetry) ارزیابی می‌شود.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
چارت Snellen مخصوص ارزیابی توانایی دید دقیق (Visual acuity) است.

پاسخ صحیح: گزینه الف) Visual acuity ✅


۲۲- کدامیک از گزینه‌های زیر در مورد کانال شلم (Schlemm’s canal) در چشم صحیح است؟

الف) یک کانال شریانی است. 

ب) یک کانال وریدی است. 

ج) در محل اتصال عدسک و مردمک قرار دارد. 

د) انسداد آن باعث کاهش فشار داخل چشم می‌شود. 


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه ب

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: کانال شلم (Schlemm’s canal)، چشم (Eye)، فشار داخل چشم (Intraocular pressure – IOP)، مایع زلالیه (Aqueous humor)، وریدی (Venous)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
کانال شلم (Schlemm’s canal) ساختاری حیاتی در سیستم تخلیه مایع زلالیه (Aqueous humor) چشم است و نقش اصلی آن در تنظیم فشار داخل چشم (Intraocular pressure – IOP) است:

  • کانال شلم یک کانال وریدی (Venous channel) است که مایع زلالیه را از اتاق قدامی (Anterior chamber) به سیستم وریدی خون هدایت می‌کند.

  • این کانال شریانی نیست و در محل اتصال عدسک و مردمک نیز قرار ندارد؛ در واقع در زیر زاویه اتاق قدامی (Iridocorneal angle) قرار دارد.

  • انسداد یا اختلال در عملکرد کانال شلم باعث افزایش فشار داخل چشم (Glaucoma risk) می‌شود، نه کاهش آن.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) یک کانال شریانی است
❌ نادرست است. کانال شلم وریدی است، نه شریانی.

گزینه ب) یک کانال وریدی است
✅ درست است. این کانال مایع زلالیه را به سیستم وریدی منتقل می‌کند.

گزینه ج) در محل اتصال عدسک و مردمک قرار دارد
❌ نادرست است. کانال شلم در زاویه اتاق قدامی، بین قرنیه و عنبیه قرار دارد.

گزینه د) انسداد آن باعث کاهش فشار داخل چشم می‌شود
❌ نادرست است. انسداد کانال شلم باعث افزایش فشار داخل چشم می‌شود.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
کانال شلم یک کانال وریدی است که نقش حیاتی در تخلیه مایع زلالیه و تنظیم فشار چشم دارد.

پاسخ صحیح: گزینه ب) یک کانال وریدی است ✅


۲۳- کانال‌های کلر فعال‌شونده توسط کلسیم باعث خروج یون کلر و دپلاریزاسیون کدام گیرنده زیر می‌شوند؟

الف) چشایی

ب) بویایی

ج) بینایی

د) شنوایی


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه ب

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: کانال‌های کلر فعال‌شونده توسط کلسیم (Calcium-activated chloride channels – CaCCs)، خروج یون کلر (Chloride efflux)، دپلاریزاسیون (Depolarization)، گیرنده بویایی (Olfactory receptor neurons – ORNs)، انتقال عصبی (Neurotransmission)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
در سیستم بویایی (Olfactory system)، گیرنده‌های بویایی نورون‌های حسی بویایی (Olfactory receptor neurons – ORNs) هستند که در مخاط بویایی بینی قرار دارند. مکانیسم پاسخ‌دهی این نورون‌ها به صورت زیر است:

  • مولکول‌های بویایی با گیرنده‌های GPCR بر روی مژک‌های بویایی تعامل می‌کنند و باعث فعال شدن مسیر cAMP می‌شوند.

  • افزایش cAMP موجب باز شدن کانال‌های یونی کاتیونی (CNG channels) و ورود Na⁺ و Ca²⁺ به سلول می‌شود.

  • ورود Ca²⁺ باعث فعال شدن کانال‌های کلر فعال‌شونده توسط کلسیم (CaCCs) می‌شود. این کانال‌ها یون Cl⁻ را خارج می‌کنند که به دلیل غلظت بالای کلر داخل سلول، باعث دپلاریزاسیون بیشتر نورون بویایی می‌گردد و در نتیجه سیگنال عصبی منتقل می‌شود.

  • این مکانیسم منحصراً در گیرنده‌های بویایی (Olfactory receptors) اتفاق می‌افتد و در بینایی، چشایی یا شنوایی مشابه آن وجود ندارد.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) چشایی
❌ نادرست است. گیرنده‌های چشایی از مسیرهای دیگر (مثل TRP و GPCR برای مزه‌های شیرین، تلخ و اومامی) استفاده می‌کنند.

گزینه ب) بویایی
✅ درست است. کانال‌های کلر فعال‌شونده توسط کلسیم در نورون‌های گیرنده بویایی باعث دپلاریزاسیون می‌شوند.

گزینه ج) بینایی
❌ نادرست است. گیرنده‌های نوری (Rod/Cone) از مسیرهای فتوشیمیایی و cGMP استفاده می‌کنند و Cl⁻ نقش مستقیم ندارد.

گزینه د) شنوایی
❌ نادرست است. گیرنده‌های مویی در شنوایی بیشتر از مکانیک و کاتیون‌ها (K⁺ و Ca²⁺) برای دپلاریزاسیون استفاده می‌کنند.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
کانال‌های کلر فعال‌شونده توسط کلسیم باعث دپلاریزاسیون گیرنده‌های بویایی می‌شوند.

پاسخ صحیح: گزینه ب) بویایی ✅


۲۴- تجویز مهارکننده برداشت مجدد (Reuptake) سروتونین باعث کاهش حساسیت به کدام مزه می‌شود؟

الف) شیرینی

ب) شوری

ج) ترشی

د) یومامی


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه الف

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: سروتونین (Serotonin – 5-HT)، مهارکننده برداشت مجدد سروتونین (Selective Serotonin Reuptake Inhibitors – SSRIs)، گیرنده‌های چشایی (Taste receptors)، مزه شیرینی (Sweet taste)، مزه شوری (Salty taste)، مزه ترشی (Sour taste)، مزه اومامی (Umami taste)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
سروتونین (Serotonin – 5-HT) یک نوروترانسمیتر کلیدی در سیستم عصبی مرکزی و محیطی است و نقش مهمی در انتقال سیگنال‌های چشایی (Taste signaling) دارد.

  • گیرنده‌های چشایی شیرینی (Sweet taste receptors) به واسطه مسیرهای G-protein coupled (T1R2/T1R3) سیگنال‌دهی می‌کنند و انتقال عصبی این مسیرها به نورون‌های حسگر با کمک سروتونین تقویت می‌شود.

  • تجویز مهارکننده‌های برداشت مجدد سروتونین (SSRIs) باعث افزایش سطح سروتونین در سیناپس‌ها می‌شود، اما با تغییر حساسیت نورون‌های گیرنده شیرینی، اغلب کاهش حساسیت به شیرینی (Sweet taste hypogeusia) مشاهده می‌شود.

  • سایر مزه‌ها مانند شوری، ترشی و یومامی کمتر تحت تأثیر مسیر سروتونین قرار دارند. بنابراین کاهش قابل توجه معمولاً در مزه شیرینی (Sweet) رخ می‌دهد.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) شیرینی
✅ درست است. مهارکننده‌های برداشت سروتونین حساسیت به مزه شیرینی را کاهش می‌دهند.

گزینه ب) شوری
❌ نادرست است. شوری عمدتاً توسط کانال‌های سدیمی و مسیرهای غیرسروتونرژیک شناسایی می‌شود.

گزینه ج) ترشی
❌ نادرست است. ترشی توسط گیرنده‌های H⁺ حس می‌شود و وابستگی مستقیم به سروتونین ندارد.

گزینه د) یومامی
❌ نادرست است. یومامی توسط مسیرهای T1R1/T1R3 و گلیا بیشتر حس می‌شود و تحت تأثیر سروتونین به طور مستقیم نیست.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
کاهش حساسیت چشایی ناشی از تجویز مهارکننده‌های برداشت سروتونین عمدتاً در مزه شیرینی (Sweet taste) مشاهده می‌شود.

پاسخ صحیح: گزینه الف) شیرینی ✅


۲۵- Blobها در کدام قشر مغز دیده می‌شوند و در پردازش کدام ویژگی دخالت دارند؟

الف) چشایی – شیرینی

ب) چشایی – تلخی

ج) بینایی – حرکت

د) بینایی – رنگ


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه د

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: Blobها (Blobs)، قشر مغز (Cerebral cortex)، قشر بینایی اولیه (Primary visual cortex – V1)، پردازش رنگ (Color processing)، ویژگی بینایی (Visual feature), ماژولاریتی (Modularity)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
Blobها (Blobs) واحدهای ماژولار و رنگی در قشر بینایی اولیه (V1) هستند که به صورت خوشه‌ای از نورون‌ها دیده می‌شوند:

  • این ساختارها به پردازش رنگ (Color processing) اختصاص دارند و نورون‌های موجود در Blob به گیرنده‌های مخروطی (Cone photoreceptors) متصل هستند.

  • در مقابل، نورون‌های بین Blobها بیشتر به حرکت و ویژگی‌های مکانی (Orientation and motion) پاسخ می‌دهند.

  • Blobها در قشرهای چشایی یا پردازش طعم نقش ندارند و مختص سیستم بینایی هستند.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) چشایی – شیرینی
❌ نادرست است. Blobها در بینایی و نه چشایی نقش دارند.

گزینه ب) چشایی – تلخی
❌ نادرست است. مشابه گزینه الف، Blobها با مزه‌ها ارتباطی ندارند.

گزینه ج) بینایی – حرکت
❌ نادرست است. نورون‌های بین Blobها به حرکت حساس هستند، اما خود Blobها به رنگ اختصاص دارند.

گزینه د) بینایی – رنگ
✅ درست است. Blobها در قشر بینایی (V1) قرار دارند و در پردازش رنگ دخالت دارند.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
Blobها واحدهای ماژولار در قشر بینایی اولیه هستند که نقش اصلی آنها در پردازش رنگ (Color processing) است.

پاسخ صحیح: گزینه د) بینایی – رنگ ✅


۲۶- چند مورد از عبارات زیر در مورد خواب صحیح است؟

۱) دوک‌های خواب و کمپلکس K در مرحله دوم خواب Non-REM دیده می‌شود.
۲) افراد مسن دوره‌های متعدد بیداری در طی خواب دارند.
۳) رویا در خواب REM و Non-REM اتفاق می‌افتد.
۴) مرحله ۴ خواب Non-REM عمیق‌ترین مرحله این نوع خواب است.

الف) ۱ مورد

ب) ۲ مورد

ج) ۳ مورد

د) ۴ مورد


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه د

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: خواب (Sleep)، مراحل Non-REM و REM، دوک‌های خواب (Sleep spindles)، کمپلکس K (K-complexes)، رویا (Dreams)، افراد مسن (Elderly), بیداری شبانه (Night awakenings), مرحله ۴ خواب Non-REM (Stage 4 Non-REM sleep)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
خواب (Sleep) شامل مراحل Non-REM و REM است و هر مرحله ویژگی‌های الکتروفیزیولوژیک خاص خود را دارد:

  • مرحله دوم خواب Non-REM با دوک‌های خواب (Sleep spindles) و کمپلکس K (K-complexes) مشخص می‌شود و نشانه ثبات خواب است.

  • افراد مسن (Elderly) اغلب چندین دوره بیداری در طول شب دارند و خواب آن‌ها سبک‌تر و کمتر عمیق است.

  • رویا (Dreams) عمدتاً در خواب REM رخ می‌دهد، اگرچه رویاهای کوتاه و کمتر سازمان‌یافته ممکن است در Non-REM نیز گزارش شوند.

  • مرحله ۴ خواب Non-REM به عنوان عمیق‌ترین مرحله خواب Non-REM شناخته می‌شود و امواج دلتا غالب هستند.

با توجه به این توضیحات، همه عبارات ۱ تا ۴ درست هستند.

بررسی گزینه‌ها
۱) دوک‌های خواب و کمپلکس K در مرحله دوم Non-REM دیده می‌شود
✅ درست است.

۲) افراد مسن دوره‌های متعدد بیداری دارند
✅ درست است.

۳) رویا در خواب REM و Non-REM اتفاق می‌افتد
✅ درست است.

۴) مرحله ۴ خواب Non-REM عمیق‌ترین مرحله است
✅ درست است.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
تمامی عبارات ذکر شده صحیح هستند.

پاسخ صحیح: گزینه د) ۴ مورد ✅


۲۷- کدام ساختار مغزی در پدیده Priming نقش اساسی دارد؟

الف) Neocortex

ب) Striatum

ج) Amygdala

د) Reflex pathways


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه الف

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: Priming، یادگیری غیرآگاهانه (Implicit learning)، حافظه ضمنی (Implicit memory)، نئوکورتکس (Neocortex)، آمگدالا (Amygdala)، استریاتوم (Striatum)، مسیرهای رفلكسی (Reflex pathways)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
Priming نوعی حافظه ضمنی (Implicit memory) است که در آن تماس قبلی با محرک باعث تسهیل پردازش یا شناسایی مجدد همان محرک می‌شود، بدون آنکه فرد به یادآوری آگاهانه نیاز داشته باشد.

  • نئوکورتکس (Neocortex) نقش اساسی در ذخیره و بازیابی اطلاعات مرتبط با Priming دارد. این پردازش به صورت غیرآگاهانه و بهبود واکنش‌ها اتفاق می‌افتد.

  • استریاتوم (Striatum) بیشتر در یادگیری مهارت‌ها و عادات (Procedural learning) نقش دارد.

  • آمگدالا (Amygdala) به یادگیری هیجانی و خاطرات مرتبط با احساسات اختصاص دارد.

  • مسیرهای رفلكسی (Reflex pathways) پاسخ‌های خودکار و ساده را کنترل می‌کنند و با Priming مرتبط نیستند.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) Neocortex
✅ درست است. نئوکورتکس ساختار کلیدی برای Priming است.

گزینه ب) Striatum
❌ نادرست است. نقش اصلی در مهارت‌ها و یادگیری عادات دارد.

گزینه ج) Amygdala
❌ نادرست است. بیشتر با یادگیری هیجانی مرتبط است.

گزینه د) Reflex pathways
❌ نادرست است. با Priming در سطح غیرآگاهانه پیچیده ارتباط ندارد.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
Priming عمدتاً توسط نئوکورتکس (Neocortex) پردازش و ذخیره می‌شود.

پاسخ صحیح: گزینه الف) Neocortex ✅


۲۸- وقتی یک محرک خنثی برای مدت طولانی تکرار شود چه پدیده‌ای رخ می‌دهد؟

الف) تثبیت نورونی

ب) حساس شدن نورونی

ج) عادت نورونی

د) تقویت نورونی


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه ج

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: محرک خنثی (Neutral stimulus)، تکرار محرک (Stimulus repetition)، عادت نورونی (Neuronal habituation)، حساس شدن نورونی (Neuronal sensitization)، تثبیت نورونی (Neuronal consolidation)، تقویت نورونی (Neuronal potentiation)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
عادت نورونی (Neuronal habituation) یک پدیده یادگیری ضمنی (Implicit learning) است که در آن پاسخ یک نورون یا شبکه عصبی به یک محرک تکراری کاهش می‌یابد:

  • وقتی یک محرک خنثی (Neutral stimulus) به طور مکرر ارائه شود، سیستم عصبی پاسخ خود را کاهش می‌دهد تا منابع انرژی و توجه صرف محرک‌های بی‌اهمیت نشود.

  • این پدیده ساده‌ترین شکل یادگیری غیرآگاهانه است و با حساس شدن نورونی (Neuronal sensitization) که در آن پاسخ به محرک افزایش می‌یابد، متفاوت است.

  • تثبیت نورونی (Consolidation) به ذخیره‌سازی طولانی‌مدت اطلاعات مرتبط است و تقویت نورونی (Potentiation) به افزایش قدرت سیناپسی اشاره دارد، که با habituation متفاوت است.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) تثبیت نورونی
❌ نادرست است. تثبیت نورونی مربوط به ذخیره‌سازی طولانی‌مدت است، نه کاهش پاسخ به محرک تکراری.

گزینه ب) حساس شدن نورونی
❌ نادرست است. حساس شدن باعث افزایش پاسخ به محرک می‌شود، نه کاهش آن.

گزینه ج) عادت نورونی
✅ درست است. پاسخ به محرک تکراری کاهش می‌یابد و این همان habituation است.

گزینه د) تقویت نورونی
❌ نادرست است. تقویت نورونی (Potentiation) افزایش قدرت سیناپسی را توصیف می‌کند و با habituation متفاوت است.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
وقتی یک محرک خنثی برای مدت طولانی تکرار شود، پدیده‌ای به نام عادت نورونی (Neuronal habituation) رخ می‌دهد.

پاسخ صحیح: گزینه ج) عادت نورونی ✅


۲۹- معده، کبد، پانکراس و طحال از کدام گانگلیون سمپاتیک زیر پیام عصبی دریافت می‌کند؟

الف) Cervical

ب) Celiac

ج) Sup mesenteric

د) Inf mesenteric


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه ب

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: معده (Stomach)، کبد (Liver)، پانکراس (Pancreas)، طحال (Spleen)، سیستم سمپاتیک (Sympathetic nervous system)، گانگلیون سلیاک (Celiac ganglion)، اعصاب احشایی (Visceral nerves)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
اندام‌های معده، کبد، پانکراس و طحال توسط سیستم سمپاتیک (Sympathetic nervous system) کنترل می‌شوند.

  • گانگلیون سلیاک (Celiac ganglion) مرکز اصلی دریافت پیام‌های سمپاتیک برای این اندام‌ها است.

  • پیام عصبی از نخاع عصبی توراسیک (Thoracic spinal cord) به گانگلیون سلیاک منتقل شده و سپس از طریق اعصاب احشایی (Visceral nerves) به اندام‌های فوق هدایت می‌شود.

  • سایر گانگلیون‌ها مانند Cervical بیشتر به اندام‌های گردن و اندام فوقانی، Superior mesenteric و Inferior mesenteric بیشتر به روده‌ها و اندام‌های تحتانی مرتبط هستند.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) Cervical
❌ نادرست است. این گانگلیون مربوط به گردن و اندام فوقانی است.

گزینه ب) Celiac
✅ درست است. گانگلیون سلیاک پیام‌های سمپاتیک به معده، کبد، پانکراس و طحال را منتقل می‌کند.

گزینه ج) Superior mesenteric
❌ نادرست است. این گانگلیون بیشتر روده‌های کوچک و قسمت‌هایی از روده بزرگ را پوشش می‌دهد.

گزینه د) Inferior mesenteric
❌ نادرست است. این گانگلیون به روده بزرگ تحتانی و اندام‌های لگنی مرتبط است.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
تمام اندام‌های معده، کبد، پانکراس و طحال پیام‌های سمپاتیک خود را از گانگلیون سلیاک (Celiac ganglion) دریافت می‌کنند.

پاسخ صحیح: گزینه ب) Celiac ✅


۳۰- کدام گزینه در مورد لرزش فیزیولوژیک (Physiological tremor) صحیح است؟

الف) آمیپلیتیود آن زیاد است. 

ب) فرکانس آن تقریباً ۱۰ هرتز است. 

ج) یک پدیده غیرنرمال به هنگام حفظ پوسچر می‌باشد. 

د) پاسخ استاتیک و دینامیک دوک عضلانی تأثیری بر آن ندارد. 


کلیک کنید تا پاسخ پرسش نمایش داده شود

پاسخ پرسش: گزینه ب

پاسخ تشریحی:

کلیدواژه‌ها: لرزش فیزیولوژیک (Physiological tremor)، فرکانس لرزش (Tremor frequency)، آمیپلیتیود (Amplitude)، پوسچر (Posture)، پاسخ دوک عضلانی (Muscle spindle response)، لرزش طبیعی (Normal tremor)

توضیح بر اساس کلیدواژه‌ها
لرزش فیزیولوژیک (Physiological tremor) نوعی لرزش طبیعی و غیرپاتولوژیک است که در افراد سالم دیده می‌شود:

  • فرکانس آن حدود ۸–۱۲ هرتز است و معمولاً نزدیک به ۱۰ هرتز گزارش می‌شود.

  • آمیپلیتیود آن کم است و در حالت استراحت یا حفظ پوسچر ظریف و کم‌مشخص است.

  • لرزش فیزیولوژیک یک پدیده طبیعی هنگام حفظ پوسچر (Postural tremor) است و غیرنرمال نیست.

  • پاسخ استاتیک و دینامیک دوک‌های عضلانی (Muscle spindle response) می‌تواند بر شدت و دامنه لرزش تأثیر بگذارد، بنابراین بر آن بی‌تأثیر نیست.

بررسی گزینه‌ها
گزینه الف) آمیپلیتیود آن زیاد است
❌ نادرست است. لرزش فیزیولوژیک دارای آمیپلیتیود کم است.

گزینه ب) فرکانس آن تقریباً ۱۰ هرتز است
✅ درست است. این لرزش معمولاً در محدوده ۸–۱۲ هرتز رخ می‌دهد.

گزینه ج) یک پدیده غیرنرمال به هنگام حفظ پوسچر می‌باشد
❌ نادرست است. این لرزش طبیعی و نرمال است.

گزینه د) پاسخ استاتیک و دینامیک دوک عضلانی تأثیری بر آن ندارد
❌ نادرست است. فعالیت دوک‌های عضلانی بر لرزش تأثیر می‌گذارد.

نتیجه‌گیری و پاسخ نهایی
لرزش فیزیولوژیک طبیعی و کم‌آمیپلیتیود است و فرکانس آن حدود ۱۰ هرتز می‌باشد.

پاسخ صحیح: گزینه ب) فرکانس آن تقریباً ۱۰ هرتز است ✅



انتشار یا بازنشر هر بخش از این محتوای «آینده‌نگاران مغز» تنها با کسب مجوز کتبی از صاحب اثر مجاز است.

کتاب پرسش‌های چند گزینه‌ای علوم اعصاب مباحث نوروفیزیولوژی


برای مشاهده «بخشی از کتاب الکترونیکی نوروفیزیولوژی» کلیک کنید. 


📘 پرسش‌های چند گزینه‌ای علوم اعصاب شامل تمامی مباحث نوروفیزیولوژی 

  • ناشر: موسسه آموزشی تألیفی ارشدان
  • تعداد صفحات: ۹۱ صفحه
  • شامل: تمامی سوالات دکتری علوم اعصاب از سال ۱۳۸۷ تا ۱۴۰۰
  • مباحث: به‌طور کامل مربوط به نوروفیزیولوژی
  • پاسخ‌ها: همراه با پاسخ کلیدی



🚀 با ما همراه شوید!

تازه‌ترین مطالب و آموزش‌های مغز و اعصاب را از دست ندهید. با فالو کردن کانال تلگرام، از ما حمایت کنید!

🔗 دنبال کردن کانال تلگرام

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آراء: 43

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا