زبان انگلیسی دکتری

مثال‌های جمله‌سازی با واژگان درس‌های 19 تا 21 کتاب 504 همراه با ترجمه فارسی | تمرین تعاملی

فاز پنجم: تمرین جمله‌سازی واژگان کتاب 504 واژه

در این بخش از تمرین‌های واژگان کتاب 504 Absolutely Essential Words، به تمرین جمله‌سازی برای سه درس متوالی از کتاب می‌پردازیم.

برای هر واژه، مثالی دقیق و کاربردی به زبان انگلیسی همراه با ترجمه فارسی روان ارائه شده است. این جمله‌ها به شیوه‌ای تعاملی و در قالب باکس‌های بازشونده طراحی شده‌اند تا یادگیری شما لذت‌بخش، منظم، و هدفمند باشد.

این تمرین‌ها بخشی از آموزش گام‌به‌گام تیم آینده‌نگران مغز به سرپرستی داریوش طاهری هستند و با هدف تقویت حافظه معنایی، جمله‌سازی سریع، و فهم کاربردی واژگان طراحی شده‌اند.

یادگیری را با عمق و معنا تجربه کنید، همراه با آینده‌نگاران مغز.


مثال‌هایی برای واژگان درس نوزده


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ calculate به‌معنای محاسبه کردن.»
«مثالی برای واژهٔ absorb به‌معنای جذب کردن.»
«مثالی برای واژهٔ appropriate به‌معنای مناسب.»
«مثالی برای واژهٔ quota به‌معنای سهمیه.»
«مثالی برای واژهٔ abundant به‌معنای فراوان.»
«مثالی برای واژهٔ ban به‌معنای ممنوع کردن.»
«مثالی برای واژهٔ panic به‌معنای وحشت یا ترس شدید.»
«مثالی برای واژهٔ estimate به‌معنای تخمین زدن.»
«مثالی برای واژهٔ harvest به‌معنای برداشت محصول.»
«مثالی برای واژهٔ threat به‌معنای تهدید.»
«مثالی برای واژهٔ uneasy به‌معنای نگران یا مضطرب.»
«مثالی برای واژهٔ morsel به‌معنای لقمه یا قطعه کوچک غذا.»

مثال‌هایی برای واژگان درس بیست


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ emerge به‌معنای پدیدار شدن.»
«مثالی برای واژهٔ jagged به‌معنای ناهموار یا دندانه‌دار.»
«مثالی برای واژهٔ linger به‌معنای ماندن یا طول کشیدن.»
«مثالی برای واژهٔ ambush به‌معنای کمین کردن یا غافلگیر کردن.»
«مثالی برای واژهٔ crafty به‌معنای زیرک یا حیله‌گر.»
«مثالی برای واژهٔ defiant به‌معنای سرکش یا نافرمان.»
«مثالی برای واژهٔ vigor به‌معنای نیرو و توان.»
«مثالی برای واژهٔ perish به‌معنای از بین رفتن یا مردن.»
«مثالی برای واژهٔ fragile به‌معنای شکننده.»
«مثالی برای واژهٔ captive به‌معنای اسیر یا زندانی.»
«مثالی برای واژهٔ prosper به‌معنای رونق گرفتن یا موفق شدن.»
«مثالی برای واژهٔ devour به‌معنای بلعیدن یا خوردن با ولع.»

مثال‌هایی برای واژگان درس بیست و یک


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ plea به‌معنای درخواست یا التماس.»
«مثالی برای واژهٔ weary به‌معنای خسته.»
«مثالی برای واژهٔ collide به‌معنای برخورد کردن.»
«مثالی برای واژهٔ confirm به‌معنای تأیید کردن.»
«مثالی برای واژهٔ verify به‌معنای بررسی یا صحت‌سنجی کردن.»
«مثالی برای واژهٔ anticipate به‌معنای پیش‌بینی کردن یا انتظار داشتن.»
«مثالی برای واژهٔ dilemma به‌معنای دو راهی یا مشکل تصمیم‌گیری.»
«مثالی برای واژهٔ detour به‌معنای مسیر انحرافی.»
«مثالی برای واژهٔ merit به‌معنای شایستگی یا ارزش.»
«مثالی برای واژهٔ transmit به‌معنای انتقال دادن.»
«مثالی برای واژهٔ relieve به‌معنای تسکین دادن.»
«مثالی برای واژهٔ baffle به‌معنای سردرگم کردن یا گیج کردن.»

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آراء: 2

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا