زبان انگلیسی دکتری

مثال‌های جمله‌سازی با واژگان درس‌های 28 تا 30 کتاب 504 همراه با ترجمه فارسی | تمرین تعاملی

فاز پنجم: تمرین جمله‌سازی واژگان کتاب 504 واژه

در این بخش از تمرین‌های واژگان کتاب 504 Absolutely Essential Words، به تمرین جمله‌سازی برای سه درس متوالی از کتاب می‌پردازیم.

برای هر واژه، مثالی دقیق و کاربردی به زبان انگلیسی همراه با ترجمه فارسی روان ارائه شده است. این جمله‌ها به شیوه‌ای تعاملی و در قالب باکس‌های بازشونده طراحی شده‌اند تا یادگیری شما لذت‌بخش، منظم، و هدفمند باشد.

این تمرین‌ها بخشی از آموزش گام‌به‌گام تیم آینده‌نگران مغز به سرپرستی داریوش طاهری هستند و با هدف تقویت حافظه معنایی، جمله‌سازی سریع، و فهم کاربردی واژگان طراحی شده‌اند.

یادگیری را با عمق و معنا تجربه کنید، همراه با آینده‌نگاران مغز.


مثال‌هایی برای واژگان درس بیست و هشت


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ outlaw به‌معنای قانون‌شکن.»
«مثالی برای واژهٔ promote به‌معنای ترفیع دادن یا ترویج کردن.»
«مثالی برای واژهٔ undernourished به‌معنای دچار سوءتغذیه.»
«مثالی برای واژهٔ illustrate به‌معنای نشان دادن یا توضیح دادن با مثال.»
«مثالی برای واژهٔ disclose به‌معنای فاش کردن.»
«مثالی برای واژهٔ excessive به‌معنای بیش از حد.»
«مثالی برای واژهٔ disaster به‌معنای فاجعه.»
«مثالی برای واژهٔ censor به‌معنای سانسور کردن.»
«مثالی برای واژهٔ culprit به‌معنای مجرم یا مقصر.»
«مثالی برای واژهٔ juvenile به‌معنای نوجوان یا نابالغ.»
«مثالی برای واژهٔ bait به‌معنای طعمه.»
«مثالی برای واژهٔ insist به‌معنای اصرار کردن.»

مثال‌هایی برای واژگان درس بیست و نه


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ toil به‌معنای سخت کار کردن.»
«مثالی برای واژهٔ blunder به‌معنای اشتباه فاحش.»
«مثالی برای واژهٔ daze به‌معنای گیجی.»
«مثالی برای واژهٔ mourn به‌معنای سوگواری کردن.»
«مثالی برای واژهٔ subside به‌معنای فروکش کردن.»
«مثالی برای واژهٔ maim به‌معنای معلول کردن.»
«مثالی برای واژهٔ comprehend به‌معنای درک کردن.»
«مثالی برای واژهٔ commend به‌معنای تحسین کردن.»
«مثالی برای واژهٔ final به‌معنای نهایی.»
«مثالی برای واژهٔ exempt به‌معنای معاف.»
«مثالی برای واژهٔ vain به‌معنای بیهوده.»
«مثالی برای واژهٔ repetition به‌معنای تکرار.»

مثال‌هایی برای واژگان درس سی


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ outlaw به‌معنای قانون‌شکن.»
«مثالی برای واژهٔ promote به‌معنای ترفیع دادن یا ترویج کردن.»
«مثالی برای واژهٔ undernourished به‌معنای دچار سوءتغذیه.»
«مثالی برای واژهٔ illustrate به‌معنای نشان دادن یا توضیح دادن با مثال.»
«مثالی برای واژهٔ disclose به‌معنای فاش کردن.»
«مثالی برای واژهٔ excessive به‌معنای بیش از حد.»
«مثالی برای واژهٔ disaster به‌معنای فاجعه.»
«مثالی برای واژهٔ censor به‌معنای سانسور کردن.»
«مثالی برای واژهٔ culprit به‌معنای مجرم یا مقصر.»
«مثالی برای واژهٔ juvenile به‌معنای نوجوان یا نابالغ.»
«مثالی برای واژهٔ bait به‌معنای طعمه.»
«مثالی برای واژهٔ insist به‌معنای اصرار کردن.»

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آراء: 1

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا