زبان انگلیسی دکتری

مثال‌های جمله‌سازی با واژگان درس‌های 37 تا 39 کتاب 504 همراه با ترجمه فارسی | تمرین تعاملی

فاز پنجم: تمرین جمله‌سازی واژگان کتاب 504 واژه

در این بخش از تمرین‌های واژگان کتاب 504 Absolutely Essential Words، به تمرین جمله‌سازی برای سه درس متوالی از کتاب می‌پردازیم.

برای هر واژه، مثالی دقیق و کاربردی به زبان انگلیسی همراه با ترجمه فارسی روان ارائه شده است. این جمله‌ها به شیوه‌ای تعاملی و در قالب باکس‌های بازشونده طراحی شده‌اند تا یادگیری شما لذت‌بخش، منظم، و هدفمند باشد.

این تمرین‌ها بخشی از آموزش گام‌به‌گام تیم آینده‌نگران مغز به سرپرستی داریوش طاهری هستند و با هدف تقویت حافظه معنایی، جمله‌سازی سریع، و فهم کاربردی واژگان طراحی شده‌اند.

یادگیری را با عمق و معنا تجربه کنید، همراه با آینده‌نگاران مغز.


مثال‌هایی برای واژگان درس سی و هفت


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ heir به‌معنای وارث.»
«مثالی برای واژهٔ majestic به‌معنای باشکوه، باعظمت.»
«مثالی برای واژهٔ dwindle به‌معنای کاهش یافتن، کم شدن.»
«مثالی برای واژهٔ surplus به‌معنای مازاد، اضافی.»
«مثالی برای واژهٔ traitor به‌معنای خائن.»
«مثالی برای واژهٔ deliberate به‌معنای عمدی، آگاهانه.»
«مثالی برای واژهٔ vandal به‌معنای خرابکار (کسی که عمداً چیزی را خراب می‌کند).»
«مثالی برای واژهٔ drought به‌معنای خشکسالی.»
«مثالی برای واژهٔ abide به‌معنای پایبند بودن، تبعیت کردن.»
«مثالی برای واژهٔ unify به‌معنای متحد کردن.»
«مثالی برای واژهٔ summit به‌معنای قله یا نشست عالی‌رتبه.»
«مثالی برای واژهٔ heed به‌معنای توجه کردن، گوش دادن.»

مثال‌هایی برای واژگان درس سی و هشت


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ biography به‌معنای زندگینامه.»
«مثالی برای واژهٔ drench به‌معنای خیس کردن کامل.»
«مثالی برای واژهٔ swarm به‌معنای ازدحام کردن.»
«مثالی برای واژهٔ wobble به‌معنای لق زدن.»
«مثالی برای واژهٔ tumult به‌معنای هیاهو و آشوب.»
«مثالی برای واژهٔ kneel به‌معنای زانو زدن.»
«مثالی برای واژهٔ dejected به‌معنای افسرده.»
«مثالی برای واژهٔ obedient به‌معنای مطیع.»
«مثالی برای واژهٔ recede به‌معنای عقب رفتن.»
«مثالی برای واژهٔ tyrant به‌معنای حاکم ظالم.»
«مثالی برای واژهٔ charity به‌معنای خیریه یا نیکوکاری.»
«مثالی برای واژهٔ verdict به‌معنای حکم دادگاه.»

مثال‌هایی برای واژگان درس سی و نه


Exercise

Now make up your own sentences, one for each of the new words you have just been taught. 

«مثالی برای واژهٔ unearth به‌معنای کشف کردن.»
«مثالی برای واژهٔ depart به‌معنای ترک کردن.»
«مثالی برای واژهٔ coincide به‌معنای همزمان شدن.»
«مثالی برای واژهٔ cancel به‌معنای لغو کردن.»
«مثالی برای واژهٔ debtor به‌معنای بدهکار.»
«مثالی برای واژهٔ legible به‌معنای خوانا.»
«مثالی برای واژهٔ placard به‌معنای پلاکارد یا تابلو.»
«مثالی برای واژهٔ contagious به‌معنای واگیردار.»
«مثالی برای واژهٔ clergy به‌معنای روحانیت.»
«مثالی برای واژهٔ customary به‌معنای رایج یا مرسوم.»
«مثالی برای واژهٔ transparent به‌معنای شفاف.»
«مثالی برای واژهٔ scald به‌معنای سوزاندن با مایع داغ.»

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آراء: 1

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا