زبان انگلیسی دکتری

واژگان درس سی و یک کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس سی و یک کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله

شامل لغات درس سی و یک

همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل

یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز این‌قدر زنده، کاربردی و لذت‌بخش نبوده است!

در مجموعه‌ی آموزشی منحصر‌به‌فرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وب‌سایت آینده‌نگاران مغز تهیه شده، کوشیده‌ایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمه‌ی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار می‌دهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظه‌ی بلندمدت منتقل می‌سازند.

هر درس از این مجموعه‌ی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جمله‌ی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نه‌تنها واژه‌ی اصلی را برجسته می‌کنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز به‌صورت هدفمند در خود جای داده‌اند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیق‌تر آن‌ها در ذهن زبان‌آموز می‌شود.

با استفاده از رنگ‌های متمایز برای نمایش واژه‌های کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت می‌شود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا می‌کند. افزون بر این، ترجمه‌ی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، به‌روشی عمیق و قابل‌فهم منتقل شود.

این پروژه‌ی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربه‌ای شیرین، به‌یادماندنی و هدفمند باشد.


واژگان درس سی و یک


valor /ˈvælər/


A) The soldier’s valor on the battlefield was admired by his fellow companions and celebrated in the press.

الف) شجاعت آن سرباز در میدان نبرد توسط همرزمانش تحسین شد و در رسانه‌ها بازتاب یافت.

B) It takes true valor to stand up against injustice, especially when facing threats and prejudice.

ب) ایستادگی در برابر بی‌عدالتی به شهامت واقعی نیاز دارد، به‌ویژه در مواجهه با تهدیدها و تعصبات.

C) The firefighter showed great valor while rescuing a child from the blazing building despite the hazard.

ج) آتش‌نشان در حالی که کودکی را از ساختمان شعله‌ور نجات می‌داد، با وجود خطر، شجاعت زیادی از خود نشان داد.

D) In the face of defeat, the leader’s valor and dignity inspired hope and resilience among his people.

د) در مواجهه با شکست، شجاعت و وقار رهبر الهام‌بخش امید و پایداری در میان مردمش شد.

E) Her valor in defending the helpless against the brutal invaders earned her lasting glory.

هـ) دلیری او در دفاع از افراد بی‌دفاع در برابر مهاجمان وحشیانه، برایش افتخاری ماندگار به همراه داشت.

idle /ˈaɪdəl/


A) During the crisis, many factories remained idle due to the shortage of essential materials.

الف) در طول بحران، بسیاری از کارخانه‌ها به دلیل کمبود مواد ضروری بی‌کار ماندند.

B) He was criticized for living an idle life despite his abundant talent and potential to prosper.

ب) او به خاطر زندگی بی‌هدفش، با وجود داشتن استعداد فراوان و پتانسیل برای پیشرفت، مورد انتقاد قرار گرفت.

C) The workers stood idle while waiting for the authority to resolve the dispute about their wages.

ج) کارگران در حالی که منتظر مقام مسئول برای حل اختلاف در مورد دستمزدها بودند، بی‌کار ایستاده بودند.

D) Instead of staying idle during the break, she used her time to revise her notes and master the material.

د) او به جای ماندن در حالت بی‌کار در زمان استراحت، از وقتش برای مرور یادداشت‌ها و تسلط بر مطالب استفاده کرد.

E) An idle rumor quickly spread through the town, causing confusion and unnecessary panic among the residents.

هـ) یک شایعه بی‌اساس به‌سرعت در شهر پخش شد و در میان ساکنان باعث سردرگمی و وحشت غیرضروری شد.

confine /kənˈfaɪn/


A) The authorities decided to confine the infected individuals to a remote area to prevent further contamination.

الف) مقامات تصمیم گرفتند افراد آلوده را در منطقه‌ای دورافتاده محصور کنند تا از آلودگی بیشتر جلوگیری شود.

B) The general tried to confine the troops within the valley for a strategic advantage during the combat.

ب) ژنرال تلاش کرد نیروها را برای بهره‌برداری استراتژیک در طول نبرد در دره محدود کند.

C) The scientist warned not to confine innovation to traditional methods that lack flexibility and efficiency.

ج) دانشمند هشدار داد که نوآوری را نباید به روش‌های سنتی که فاقد انعطاف‌پذیری و کارایی هستند، محدود کرد.

D) The prisoner was confined to a cell that barely met minimum standards of human rights.

د) زندانی در سلولی محبوس شده بود که به‌زحمت حداقل استانداردهای حقوق بشری را دارا بود.

E) We must not confine our dreams to conventional paths when creativity and courage can lead to great achievements.

هـ) ما نباید رویاهای خود را به مسیرهای مرسوم محدود کنیم، وقتی که خلاقیت و شجاعت می‌توانند به دستاوردهای بزرگی منتهی شوند.

commuter /kəmˈjutər/


A) Every morning, the commuter battled through dense traffic and unpredictable circumstances just to reach his routine job on time.

الف) هر صبح، این مسافر روزانه برای رسیدن به شغل روزمره خود به‌موقع، با ترافیک سنگین و شرایط غیرقابل‌پیش‌بینی مبارزه می‌کرد.

B) The tired commuter listened to an authentic podcast that gave him an intimate insight into contemporary issues.

ب) این مسافر روزانه‌ی خسته، به پادکستی اصیل گوش می‌داد که دیدگاهی صمیمی نسبت به مسائل معاصر به او می‌داد.

C) As a regular commuter, she found solace in books that helped her overcome the tedious train rides.

ج) او به عنوان یک مسافر روزانه، در کتاب‌هایی که به او کمک می‌کردند بر سفرهای قطاری خسته‌کننده غلبه کند، آرامش می‌یافت.

D) The commuter was furious when a malfunction in the subway system caused a prolonged delay during the peak hour.

د) این مسافر روزانه وقتی که یک نقص فنی در سیستم مترو باعث تأخیر طولانی‌مدت در زمان اوج شد، بسیار خشمگین شد.

E) The commuter appreciated the innovative mobile app that offered real-time updates and reliable alternatives when routes were blocked.

هـ) این مسافر روزانه قدردان اپلیکیشن نوآورانه‌ای بود که به‌روزرسانی‌های لحظه‌ای و گزینه‌های قابل‌اعتماد ارائه می‌داد، وقتی مسیرها بسته می‌شدند.

jest [ʤɛst]


A) He made a jest during the banquet that offended a loyal guest and disrupted the gloomy mood.

الف) او در طول ضیافت یک شوخی کرد که مهمان وفادار را رنجاند و حال و هوای غم‌انگیز مجلس را بر هم زد.

B) Her clever jest about the bride eased the tension and brought a frank laugh from the otherwise timid audience.

ب) شوخی هوشمندانه‌اش درباره‌ی عروس تنش را کاهش داد و خنده‌ای صریح از جمعیتی که معمولاً خجالتی بودند برانگیخت.

C) Although it was said in jest, the hardship he hinted at was genuine and revealed his sorrow.

ج) اگرچه آن حرف به صورت شوخی گفته شد، اما سختیای که به آن اشاره کرد واقعی بود و اندوه او را آشکار ساخت.

D) The comedian’s jest about politics was both witty and daring, challenging the audience’s prejudice.

د) شوخی آن کمدین درباره سیاست هم هوشمندانه و هم جسورانه بود و تعصب مخاطبان را به چالش کشید.

E) His jest about the company’s policy was taken literally, causing a misunderstanding among the staff.

هـ) شوخی او درباره سیاست شرکت، به طور کلمه‌به‌کلمه برداشت شد و موجب یک سوء‌تفاهم میان کارکنان شد.

patriotic /ˌpeɪtriˈɑtɪk/


A) The patriotic speech inspired the hardworking citizens to persevere despite the harsh economic conditions.

الف) سخنرانی میهن‌پرستانه، شهروندان سخت‌کوش را به پشتکار در برابر شرایط سخت اقتصادی تشویق کرد.

B) The patriotic soldier refused the bribe and exposed the sinister plan with great courage.

ب) سرباز میهن‌دوست، رشوه را رد کرد و نقشه شوم را با شهامت فراوان افشا کرد.

C) Her patriotic songs boosted the morale of the troops during the conflict.

ج) آوازهای میهن‌پرستانه او، روحیه سربازان را در جریان درگیری بالا برد.

D) Even in exile, the patriotic leader continued to write eloquent letters against the oppression.

د) حتی در تبعید نیز، رهبر میهن‌پرست همچنان نامه‌های فصیح علیه ظلم می‌نوشت.

E) The crowd waved flags and sang patriotic songs to celebrate their victory over the invaders and honor the heroic efforts of their ancestors.

هـ) جمعیت با تکان دادن پرچم‌ها و خواندن سرودهای میهن‌پرستانه، پیروزی خود بر متجاوزان را جشن گرفتند و تلاش‌های قهرمانانه نیاکانشان را گرامی داشتند.

fertile /ˈfɜrtəl/


A) The fertile valley attracted settlers who wanted to escape the harsh winters and scarce resources of the mountains.

الف) دره‌ی حاصلخیز مهاجرانی را جذب کرد که می‌خواستند از زمستان‌های سخت و منابع اندک کوهستان فرار کنند.

B) A fertile imagination helps creative minds produce unique and vivid ideas.

ب) یک تخیل بارور به ذهن‌های خلاق کمک می‌کند ایده‌هایی منحصربه‌فرد و زنده تولید کنند.

C) The scientist conducted numerous experiments on how to make fertile land out of barren soil using artificial fertilizers.

ج) دانشمند آزمایش‌های متعددی درباره‌ی چگونگی تبدیل خاک بی‌ثمر به زمین حاصلخیز با استفاده از کودهای مصنوعی انجام داد.

D) The fertile plains became a major source of food for the entire population.

د) دشت‌های حاصلخیز به یک منبع اصلی غذا برای تمام جمعیت تبدیل شدند.

E) Ancient civilizations always built near fertile lands with abundant water and mild climates to ensure survival.

هـ) تمدن‌های باستانی همیشه نزدیک سرزمین‌های حاصلخیز با آب فراوان و آب‌وهوای ملایم برای بقای خود ساکن می‌شدند.

idol /ˈaɪdəl/


A) The young singer became an idol for millions due to her remarkable voice and graceful performance on every occasion.

الف) آن خواننده جوان به خاطر صدای شگفت‌انگیز و اجرای باوقار در هر موقعیتی، به یک بت برای میلیون‌ها نفر تبدیل شد.

B) In some cultures, people build temples to honor their idol with elaborate rituals and sacred chants.

ب) در برخی فرهنگ‌ها، مردم برای احترام به بت خود معابدی با آیین‌های پیچیده و سرودهای مقدس می‌سازند.

C) The football star was treated like an idol by fans who showed loyal support and constant admiration.

ج) آن ستاره فوتبال مانند یک بت مورد احترام هوادارانی قرار گرفت که حمایت وفادارانه و تحسین پیوسته نشان می‌دادند.

D) She realized her so-called idol was actually a selfish and greedy person who betrayed many.

د) او متوجه شد که آن بت به‌اصطلاحش، در واقع فردی خودخواه و طمع‌کار بود که بسیاری را خیانت کرده است.

E) Despite the criticism, the actor remained an idol to fans who admired his courage and persistence.

هـ) با وجود انتقادها، آن بازیگر همچنان بت طرفدارانی باقی ماند که شجاعت و پشتکار او را تحسین می‌کردند.

dispute /dɪˈspjut/


A) The two rival companies entered a legal dispute over the validity of a contract.

الف) دو شرکت رقیب وارد یک نزاع قانونی بر سر اعتبار یک قرارداد شدند.

B) The neighbors’ dispute about the boundary line grew so intense that they had to seek legal advice.

ب) اختلاف همسایه‌ها درباره‌ی خط مرزی آن‌قدر شدید شد که مجبور شدند از مشاور حقوقی کمک بگیرند.

C) The ambitious candidate got into a heated dispute during the debate over controversial policies.

ج) آن نامزد جاه‌طلب در مناظره درباره سیاست‌های بحث‌برانگیز وارد یک مشاجره داغ شد.

D) Despite their mutual respect, a serious dispute arose when they couldn’t reach an agreement on the terms.

د) با وجود احترام متقابل، یک اختلاف جدی به‌وجود آمد، چون نتوانستند بر سر شرایط به توافق برسند.

E) The labor union declared a strike after a dispute with the company over wages and working conditions.

هـ) اتحادیه کارگری پس از اختلاف با شرکت بر سر دستمزدها و شرایط کاری، اعتصاب اعلام کرد.

uneventful /ˌʌniˈvɛntfəl/


A) Despite the forecast of storms, the flight remained uneventful, with no emergency or delay.

الف) با وجود پیش‌بینی طوفان، پرواز بدون حادثه ماند و هیچ اضطراری یا تاخیری رخ نداد.

B) The meeting was uneventful, with only routine reports and no major controversy or proposal.

ب) جلسه بدون رویداد مهمی برگزار شد و فقط گزارش‌های روتین ارائه گردید، بدون جدل یا پیشنهاد مهمی.

C) He described his childhood as mostly uneventful, filled with modest joys and predictable daily chores.

ج) او کودکی خود را عمدتاً بی‌حادثه توصیف کرد، پر از شادی‌های ساده و کارهای روزمره‌ی قابل پیش‌بینی.

D) Their honeymoon was surprisingly uneventful, lacking any adventure or excitement, but they enjoyed the tranquility.

د) ماه‌عسلشان به طرز عجیبی بی‌ماجرا بود، بدون ماجراجویی یا هیجان، اما از آرامش آن لذت بردند.

E) The drive through the remote desert was uneventful, with only occasional views of wildlife.

هـ) رانندگی در بیابان دورافتاده بی‌حادثه بود، تنها با مناظری گاه‌به‌گاه از حیات‌وحش.

lunatic /ˈlunəˌtɪk/


A) The crazy rumors about the lunatic behavior of the neighbor caused a serious dispute in the community.

الف) شایعات دیوانه‌وار درباره رفتار جنون‌آمیز همسایه باعث یک اختلاف جدی در محله شد.

B) Only a lunatic would attempt such a dangerous stunt without proper preparation or care.

ب) فقط یک دیوانه چنین کار خطرناکی را بدون آمادگی و مراقبت انجام می‌داد.

C) The old man was treated like a lunatic because of his strange ideas, though he was actually quite wise.

ج) مرد سالخورده به دلیل ایده‌های عجیبش، مثل یک دیوانه رفتار می‌شد، در حالی که واقعاً بسیار عاقل بود.

D) The lunatic actions of the crowd during the riot led to chaos and heavy damage to the city.

د) رفتار دیوانه‌وار جمعیت در طول شورش باعث آشوب و خسارات سنگین به شهر شد.

E) Many considered his ideas lunatic, but some found them innovative and inspiring.

هـ) بسیاری ایده‌های او را دیوانه‌وار می‌دانستند، اما برخی آن‌ها را نوآورانه و الهام‌بخش یافتند.

vein /veɪn/


A) The doctor carefully inserted the needle into the patient’s vein to deliver the necessary medicine.

الف) دکتر با دقت سوزن را در رگ بیمار وارد کرد تا داروی ضروری را تزریق کند.

B) The miner discovered a vein of precious metals deep in the mountain that promised wealth.

ب) معدنچی یک رگه از فلزات گران‌بها را در عمق کوه کشف کرد که ثروت وعده می‌داد.

C) The sudden injury caused a rupture in the vein, requiring immediate surgery.

ج) آسیب ناگهانی باعث پارگی رگ شد که نیازمند عمل جراحی فوری بود.

D) The artist found a creative vein of ideas that inspired a unique design.

د) هنرمند یک رگه خلاقانه از ایده‌ها پیدا کرد که یک طرح منحصربه‌فرد را الهام بخشید.

E) He felt a vein of excitement as he prepared to explore the ancient ruins.

هـ) او هنگام آماده شدن برای کاوش در خرابه‌های باستانی، یک رگه هیجان احساس کرد.

فهرست کامل درس‌های کتاب 504 واژه در جمله

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: 5 / 5. تعداد آراء: 1

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا