واژگان درس بیست و پنج کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس بیست و پنج کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله
شامل لغات درس بیست و پنج
همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل
یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز اینقدر زنده، کاربردی و لذتبخش نبوده است!
در مجموعهی آموزشی منحصربهفرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وبسایت آیندهنگاران مغز تهیه شده، کوشیدهایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمهی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار میدهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظهی بلندمدت منتقل میسازند.
هر درس از این مجموعهی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جملهی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نهتنها واژهی اصلی را برجسته میکنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز بهصورت هدفمند در خود جای دادهاند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیقتر آنها در ذهن زبانآموز میشود.
با استفاده از رنگهای متمایز برای نمایش واژههای کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت میشود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا میکند. افزون بر این، ترجمهی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، بهروشی عمیق و قابلفهم منتقل شود.
این پروژهی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربهای شیرین، بهیادماندنی و هدفمند باشد.
واژگان درس بیست و پنج
matrimony [ˈmætrəˌmoʊni]
A) They entered into matrimony after a long courtship, supported by their families who admired their loyalty.
الف) آنها پس از یک دوران آشنایی طولانی، با حمایت خانوادههایی که وفاداری آنها را تحسین میکردند، وارد زندگی زناشویی شدند.
B) In many cultures, matrimony is considered a sacred bond that must be honored with integrity.
ب) در بسیاری از فرهنگها، ازدواج یک پیوند مقدس در نظر گرفته میشود که باید با صداقت رعایت شود.
C) Despite their mutual affection, they were hesitant about matrimony due to their unstable careers.
ج) با وجود محبت متقابل، به دلیل مشاغل ناپایدار خود نسبت به ازدواج مردد بودند.
D) Their matrimony was marked by cooperation and devotion, making them an example to others.
د) زندگی زناشویی آنها با همکاری و وفاداری همراه بود و آنها را به الگویی برای دیگران تبدیل کرده بود.
E) Some people rush into matrimony without understanding the obligations and compromises it requires.
هـ) برخی افراد بدون درک تعهدات و گذشتهایی که زندگی مشترک نیاز دارد، با عجله وارد آن میشوند.
architect [ˈɑrkəˌtɛkt]
A) The brilliant architect designed a massive structure that could withstand earthquakes and other natural disasters.
الف) این معمار نابغه، سازهای عظیم طراحی کرد که توانایی مقاومت در برابر زلزله و دیگر بلایای طبیعی را داشت.
B) As an architect of modern cities, he always prioritized adequate housing and urban sustainability.
ب) بهعنوان یک معمار شهرهای مدرن، او همیشه اولویت را به مسکن کافی و پایداری شهری میداد.
C) The young architect received a prestigious award for his innovative design and distinct style.
ج) این معمار جوان بهخاطر طراحی نوآورانه و سبک متمایزش جایزهای معتبر دریافت کرد.
D) Every successful architect must possess a keen eye for detail and the ability to evaluate complex projects.
د) هر معمار موفقی باید چشمی تیزبین برای جزئیات و توانایی ارزیابی پروژههای پیچیده داشته باشد.
E) The architect worked with a team of capable engineers to create a durable and beautiful bridge.
هـ) این معمار با تیمی از مهندسان توانمند همکاری کرد تا پلی بادوام و زیبا بسازد.
baggage [ˈbægəʤ]
A) The baggage was too bulky to carry alone, so they hired a laborer to help them at the station.
الف) چمدانها بیش از حد حجیم بودند که بهتنهایی حمل شوند، بنابراین آنها یک کارگر برای کمک در ایستگاه استخدام کردند.
B) She left all her emotional baggage behind and started a new life with a cheerful heart and a keen spirit.
ب) او تمام بارهای احساسی خود را پشت سر گذاشت و با دلی شاد و روحیهای مشتاق زندگی تازهای آغاز کرد.
C) The airline refused to accept baggage that contained any hazardous materials or illegal items.
ج) شرکت هواپیمایی از پذیرش باری که حاوی مواد خطرناک یا اقلام غیرقانونی باشد، خودداری کرد.
D) Tourists were advised to secure their baggage to prevent theft at crowded locations.
د) به گردشگران توصیه شد برای جلوگیری از سرقت در مکانهای شلوغ، چمدانهای خود را ایمن کنند.
E) His baggage included not just clothes, but also a volume of documents that proved his loyalty to the mission.
هـ) بار او فقط شامل لباس نبود، بلکه مقداری سند هم داشت که وفاداریاش به مأموریت را ثابت میکرد.
squander [ˈskwɑndər]
A) He managed to squander his entire inheritance on frivolous purchases and never learned the value of money.
الف) او تمام ارثیهاش را با خریدهای بیهوده تلف کرد و هرگز ارزش پول را نیاموخت.
B) Don’t squander your opportunity to speak with the prominent professor by asking trivial questions.
ب) فرصت ملاقات با استاد سرشناس را با پرسیدن سوالات پیشپاافتاده هدر نده.
C) The team squandered their lead by making reckless moves and ignoring the coach’s strategy.
ج) تیم با حرکات بیاحتیاط و نادیدهگرفتن استراتژی مربی، برتری خود را تلف کرد.
D) Many people squander their youth in idleness instead of developing productive skills.
د) بسیاری از مردم جوانی خود را در بیکاری تلف میکنند، بهجای آنکه مهارتهای سازنده یاد بگیرند.
E) If the company continues to squander its resources, it will face a serious financial crisis.
هـ) اگر شرکت همچنان منابع خود را هدر دهد، با بحران مالی جدی روبهرو خواهد شد.
envy [ˈen.vi]
A) Her envy of her friend’s luxurious lifestyle led her to make rash financial decisions she would later regret.
الف) حسادت او نسبت به سبک زندگی مجلل دوستش، او را به تصمیمات مالی شتابزدهای کشاند که بعداً از آنها پشیمان شد.
B) He couldn’t hide his envy when his ambitious colleague received a prominent award for innovation.
ب) او نتوانست حسادت خود را پنهان کند، وقتی همکار جاهطلبش جایزهای برجسته برای نوآوری دریافت کرد.
C) Instead of feeling envy, she used her friend’s achievement as a source of inspiration.
ج) او به جای آنکه حسادت کند، از دستاورد دوستش به عنوان منبعی برای الهام استفاده کرد.
D) The mediocre student’s envy turned into hostility toward the class genius.
د) حسادت دانشآموز متوسط به مرور به خصومت با شاگرد نابغه کلاس تبدیل شد.
E) His envy of her talent grew as she continued to receive constant praise from the media.
هـ) حسادت او نسبت به استعداد او بیشتر میشد، زیرا او پیوسته از سوی رسانهها مورد تمجید مداوم قرار میگرفت.
bigamy [ˈbɪɡəmi]
A) The reckless man was arrested for bigamy after his second wife discovered his previous marriage.
الف) آن مرد بیاحتیاط پس از اینکه همسر دومش از ازدواج قبلی او مطلع شد، به جرم تعدد زوجات دستگیر شد.
B) Committing bigamy is not only illegal but also deeply immoral in many cultures.
ب) ارتکاب تعدد زوجات نهتنها غیرقانونی بلکه در بسیاری از فرهنگها کاملاً غیراخلاقی است.
C) His attempt to justify bigamy with a phony story of amnesia was met with laughter in court.
ج) تلاش او برای توجیه تعدد زوجات با داستانی ساختگی درباره فراموشی با خنده حضار در دادگاه مواجه شد.
D) He tried to conceal his act of bigamy by altering official documents, which only worsened his penalty.
د) او تلاش کرد عمل تعدد زوجات خود را با دستکاری اسناد رسمی پنهان کند، که فقط مجازاتش را سنگینتر کرد.
E) The testimony of both women confirmed the man’s bigamy and left the jury bewildered by his double life.
هـ) شهادت هر دو زن، تعدد زوجات آن مرد را تأیید کرد و هیئت منصفه را از زندگی دوگانهاش متحیر ساخت.
fugitive [ˈfjuʤətɪv]
A) The fugitive remained invisible for months by using deceptive identities and moving between remote towns.
الف) فراری با استفاده از هویتهای فریبنده و جابهجایی بین شهرهای دورافتاده برای ماهها نامرئی باقی ماند.
B) The fugitive escaped from the federal prison by exploiting a loophole in the security system.
ب) فراری با سوءاستفاده از یک نقطه ضعف در سیستم امنیتی از زندان فدرال گریخت.
C) Authorities offered a generous reward for information about the fugitive who was involved in the notorious bank robbery.
ج) مقامات برای اطلاعات درباره فراری که در سرقت بدنام بانک دست داشت، جایزهای سخاوتمندانه تعیین کردند.
D) The fugitive was finally captured after a lengthy pursuit across state borders.
د) فراری سرانجام پس از یک تعقیب طولانی در سراسر مرزهای ایالتی دستگیر شد.
E) Though the fugitive had altered his appearance and name, his awkward behavior drew suspicion.
هـ) گرچه فراری ظاهر و نام خود را تغییر داده بود، اما رفتار دستوپاچلفتی او باعث برانگیخته شدن شک شد.
pauper [ˈpɔpər]
A) Once a pauper, he rose to become a prominent businessman, admired for his valiant efforts and diligence.
الف) او که زمانی فقیر بود، به یک تاجر برجسته تبدیل شد که برای تلاشهای شجاعانه و پشتکارش مورد تحسین قرار گرفت.
B) The pauper relied on a minor inheritance and the charity of strangers to survive the harsh winter.
ب) آن فقیر برای زنده ماندن در زمستان سخت به یک ارثیه کوچک و بخشش غریبهها متکی بود.
C) Despite being a pauper, he gave a generous portion of his food to a desperate traveler in need of shelter.
ج) با اینکه فقیر بود، بخش سخاوتمندانهای از غذای خود را به یک مسافر درمانده که به سرپناه نیاز داشت داد.
D) The story of the pauper who became a celebrated artist inspired many to persevere through life’s ordeals.
د) داستان فقیری که به هنرمندی مشهور تبدیل شد، الهامبخش بسیاری شد تا در برابر رنجها و سختیهای زندگی پایداری کنند.
E) The courtroom was silent as the pauper described how he had been deprived of his rights and humiliated by ruthless officials.
هـ) دادگاه ساکت بود در حالی که فقیر توضیح میداد چگونه از حقوقش محروم شده و توسط مقامات بیرحم تحقیر شده است.
calamity [kəˈlæməti]
A) The earthquake was a calamity that left the city inruins and caused numerous casualties.
الف) زلزله یک فاجعه بود که شهر را به ویرانه تبدیل کرد و تلفات بیشماری به جا گذاشت.
B) Losing his entire fortune overnight was a personal calamity that turned him into apauper and shattered his ambitions.
ب) از دست دادن تمام ثروتش در یک شب یک فاجعه شخصی بود که او را به یک فقیر تبدیل کرد و آرزوهایش را در هم شکست.
C) The government’s inept response turned a small crisis into a national calamity with long-lasting consequences.
ج) واکنش ناکارآمد دولت، یک بحران کوچک را به یک فاجعه ملی با پیامدهای ماندگار تبدیل کرد.
D) The refugees fled their country after a political calamity that led to chaos and rebellion.
د) پناهجویان پس از یک فاجعه سیاسی که منجر به آشوب و شورش شد، از کشور خود گریختند.
E) The oil spill became an environmental calamity, killing marine life and harming the fragile ecosystem.
هـ) نشت نفت به یک فاجعه زیستمحیطی تبدیل شد که حیات دریایی را نابود کرد و به اکوسیستم شکننده آسیب رساند.
prosecute [ˈprɑsəˌkjut]
A) The state decided to prosecute the notorious criminal for his outrageous actions and vicious attacks.
الف) دولت تصمیم گرفت آن مجرم بدنام را به خاطر اقدامات فجیع و حملات وحشیانهاش تحت پیگرد قانونی قرار دهد.
B) The attorney warned that if they ignored the law, the court would prosecute them with severity and no leniency.
ب) وکیل هشدار داد که اگر قانون را نادیده بگیرند، دادگاه با شدت و بدون مدارا آنها را تحت تعقیب قانونی قرار خواهد داد.
C) Despite the explicit evidence, the suspect could not be prosecuted because of a legal technicality.
ج) با وجود شواهد صریح، مظنون به دلیل یک نکته فنی قانونی نمیتوانست تحت پیگرد قضایی قرار گیرد.
D) The organization was prosecuted for fraudulent activities that caused tremendous financial loss.
د) آن سازمان به خاطر فعالیتهای تقلبی که زیان مالی عظیمی ایجاد کرده بود، تحت پیگرد قانونی قرار گرفت.
E) He was prosecuted after being caught with contraband in a concealed compartment of his vehicle.
هـ) او پس از آنکه با کالای قاچاق در محفظهای پنهانشده از وسیله نقلیهاش دستگیر شد، تحت پیگرد قضایی قرار گرفت.
abroad [əˈbrɔd]
A) After graduation, she planned to study abroad to gain unique experience and escape the tedious routine of her hometown.
الف) بعد از فارغالتحصیلی، او برنامه داشت که برای کسب تجربه منحصربهفرد و فرار از روزمرگی خستهکننده شهرش به خارج از کشور سفر کند.
B) Many people dream of living abroad, but only a few have the courage to leave their precious homeland behind.
ب) بسیاری آرزو دارند که در خارج از کشور زندگی کنند، اما فقط عده کمی جرات دارند وطن گرانبهای خود را ترک کنند.
C) The company’s vast operations abroad require employees to be adaptable and ready for new challenges.
ج) فعالیتهای وسیع شرکت در خارج از کشور نیازمند کارکنانی است که سازگار و آماده چالشهای جدید باشند.
D) Studying abroad opened her eyes to diverse cultures and broadened her perspective.
د) تحصیل در خارج از کشور چشمان او را به فرهنگهای متنوع باز کرد و دیدگاهش را گسترش داد.
E) He was offered a prestigious job abroad that promised a lucrative salary and career growth.
هـ) به او یک شغل معتبر در خارج از کشور پیشنهاد شد که حقوق سودآور و پیشرفت شغلی را تضمین میکرد.
collapse [kəˈlæps]
A) The massive earthquake caused the old building to collapse, trapping several innocent residents inside.
الف) زلزله عظیم باعث شد ساختمان قدیمی فروریزد و چندین ساکن بیگناه را درون خود گرفتار کند.
B) The company’s fraudulent practices eventually led to its sudden collapse in the competitive market.
ب) روشهای متقلبانه شرکت سرانجام باعث سقوط ناگهانی آن در بازار رقابتی شد.
C) His excessive workload made him collapse from exhaustion during the meeting.
ج) فشار کاری بیشازحد باعث شد او در جلسه از خستگی از حال برود.
D) The reckless economic policies caused the currency to collapse, leading to massive inflation.
د) سیاستهای اقتصادی بیپروا باعث سقوط ارز و در پی آن، تورم شدید شد.
E) Without proper maintenance, the fragile bridge could collapse under the weight of heavy traffic.
هـ) بدون نگهداری مناسب، این پل شکننده ممکن است زیر بار ترافیک سنگین فروریزد.
