هوش چیست؛ سن هوشی و سن شناسنامهای؛ رابطهی هوش با جنس و نژاد

هوش
چشماندازی به مطلب
هوش، یکی از مهم ترین نیروهای روانی است. امروزه توجه به هوش و عوامل سازندهی آن در آموزش و پرورش و تعیین حدود انتظار و فعالیتهای افراد، از اهمیت زیادی برخوردار است. هوش، تحت تأثیر دو دسته از عوامل قرار دارد. دستهی اول عوامل ارثی اند؛ مانند نوع و اندازهی مغز و میزان چین خوردگیهای روی مخ. دستهی دوم عوامل محیطی اند. این عوامل در دورههای قبل از تولد، به هنگام تولد، به ویژه پس از تولد، در هوشمندی مؤثرند؛ مانند چگونگی رشد مغز، بهداشت و تغذیه و به خصوص تأثیر تجربهها و محیطهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، علمی، و اخلاقی و…. از آنجا که تغییر ویژگیهای ارثی، پس از انعقاد نطفه، تاکنون ناممکن بوده است مربیان به غنیتر کردن عوامل محیطی و تربیتی رو آورده و توفیقات بسیار زیادی حاصل کردهاند.
توزیع افراد از لحاظ هوشی به گونهای است که حدود نیمی از مردم در حد متوسط و بقیه تقریبا به طور متناسب در دو طرف متوسط قرار دارند. آزمونهای گوناگونی برای سنجش و اندازه گیری هوش ساخته شدهاند. علت تفاوت هوشی در زنان و مردان و نیز نژادهای گوناگون، نابرخورداری و یا محرومیت از امکانات اجتماعی، فرهنگی و علمی است. در این مقاله، با مطالب فوق بیشتر آشنا خواهید شد.
هدفهای رفتاری: در پایان این مطلب، فراگیر باید بتواند:
هوش را تعریف کند.
تفاوت سن هوشی و سن شناسنامهای را بیان کند.
عوامل مؤثر بر هوش را توضیح دهد.
توانمندیهای گوناگون را که هوش از آنها تشکیل شده است نام ببرد.
رابطهی هوش با جنس و نژاد را توضیح دهد.
گر مراقب باشی و هشیار خویش
هر زمان بینی رضای کار خویش
. م. پ
هوش
هوش، یکی از جالب ترین و ارزنده ترین نیروهای روانی است. همان گونه که پیشرفت در بازیهای فوتبال، والیبال و پینگ پونگ، نیاز به مهارتهای حرکتی خاصی دارد، یادگیری و حل بسیاری از مسائل زندگی آدمیان نیز نیاز به هوش دارد. رشد و توان هوش، به زمینههای گوناگونی وابسته است که مهم ترین آنها امکانات محیطی است. ترکیب نیروهای زیستی هوشی با تجربههای محیطی، سبب کاردانی و کسب توفیقات فراوان میگردد.
این توان ذهنی، موجب اعتبار بسیار زیاد انسان در مقایسه با دیگر موجودات زنده شده است. هر چند، حیوانات عالی دیگر، مختصری توان درک و سازش دارند، اما هوش انسان دارای قابلیتی کم نظیر است. هوش، اندامی مستقل و واحد در بدن یا داخل مغز نیست، بلکه عملکرد و توان ناحیهی ارادی مغز؛ یعنی کرتکس (قشر مخ)، در ایجاد آن نقش آفرین است. در واقع، نیروی روانی انسان، به چگونگی و عمل این ناحیه از مغز، کاملا بستگی دارد.
تعریف هوش
دربارهی هوش تعریفهای گوناگونی، که هر یک در جای خود درستاند و نشانگر چند گونگی و فراگیری مفهوم آن است، ارائه شده است. ژان پیاژه (Jean Piaget:(1896-1980))، روان شناس سویسی، هوش را «توانایی سازگاری فرد با محیط در موقعیتهای جدید» تعریف کرده است. هپنر (Hepner, H.W. 1973) (۱۹۷۳) هوش را «میزان دسترسی به تجربههایی میداند که فرد برای حل فوری و یا پیش بینی مسائل جدید در اختیار دارد».
گروهی از روان شناسان، هوش را «استعداد یادگیری، درک روابط، استدلال و داوری سنجیده» دانستهاند. وکسلر (Wechsler, D. 1975) (۱۹۷۵) هوش را «توانایی فرد برای درک جهان پیرامون خود و ابتکار او برای توفیق در چالش ها» تعریف میکند. روانشناسان رفتارگرا، نوع پاسخ داده شده را ملاک هوش فرد میدانند و در تعریف هوش فقط به پاسخ یا رفتار فرد توجه دارند که به طور عینی و علمی قابل مشاهده است و توانمندی ذهنی فرد را نشان میدهد. برخی دیگر از روان شناسان، هوش را «کنش مغزی و فعل و انفعال مغزی یا توان روانی موجود زنده» دانستهاند.
در هر صورت، روان شناسان، از لحاظ فنى، هوش را با مفهومهای پیشرفت، استعداد و توانمندی، کاملا یکسان نمیدانند. به طور خلاصه، هر چند تعریفی که همهی روانشناسان در آن اتفاق نظر داشته باشند وجود ندارد، اما میتوان به تعریف زیر که بیشتر آنان پذیرفتهاند اشاره کرد. در این تعریف، به میزان شایستگی فرد در گردآوری احساسهای معنی دار توجه بیشتری شده است.
«هوش، میزان درستی و توانمندی ادراک شخص از محیط است.»
در سالهای اخیر نوع دیگری از هوش به نام «هوش عاطفی» (Emotional Intelligence (EI)) یا «هوش هیجانی» مورد توجه روانشناسان قرار گرفته و کتابها و پژوهشهای متعددی در این زمینه انتشار یافته که برخی از آنها به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.
در مورد هوش عاطفی نیز مانند هوش شناختی، تعاریف متعددی توسط روانشناسان به نام و معاصر ارائه شده است. از جمله دانیل گلمن (Daniel Golman) در کتاب خود به نام «هوش هیجانی»، هوش عاطفی را این گونه تعریف کرده است: «آگاهی نسبت به عواطف خود، مدیریت عواطف خود، برانگیختن خود، شناسایی عواطف دیگران و تنظیم روابط با دیگران»
در واقع فرد با شناخت احساسات خود و تسلط به آنها، به کار گیری درست آنها و آگاهی از احساسات دیگران باید به برقراری ارتباط با آنها بپردازد.
هم چنین جان مایر (John Maye) و پیترسالوی (Peter salovey)، هوش عاطفی را به صورت زیر تعریف کردهاند: «توانایی شناسایی و تشخیص مفاهیم و معانی عواطف و روابط بین آنها، استدلال کردن در مورد آنها و حل مسئله براساس سن آنها. این هوش شامل توانایی دریافت عواطف، هماهنگ ساختن عواطف و احساسات مرتبط، درک و فهم اطلاعات مربوط به عواطف و مدیریت عواطف است.»
براساس تعاریف ارائه شده در زمینهی هوش عاطفی میتوان تعریف کلی زیر را ارائه داد: «هوش عاطفی توانایی شناخت و درک عواطف خود و دیگران، ابراز و بیان درست آنها و کنترل و تنظیم آنهاست.»
به عنوان مثال وقتی به کودکی که دست خوش خشم شده و هم بازی خود را می زند، نهیب می زنیم «بس کن» شاید کودک کوتاه بیاید، اما همچنان خشمگین است و همهی فکرش متوجه کسی است که او را ناراحت کرده و با عصبانیت میگوید «این پسر اسباب بازی مرا برداشته است. به این ترتیب خشم او بدون تسکین ادامه مییابد، اما اگر این مسئله را به دور از داوری و بیطرفانه بررسی کنیم، احساسات منفی و خشم او آرام خواهد شد.
در سالهای اخیر به هوش عاطفی، به دلایل زیر توجه بیشتری شده است:
– افزایش مشکلات و مسائل زندگی جدید و استرسهای ناشی از آنها
– ناکارآمد بودن هوش شناختی به تنهایی برای کاهش این مشکلات و استرسها
– تأثیر عواطف بر افکار و رفتارهای ما و نقش آنها در کاهش مشکلات و استرسها
بررسیهای روان شناختی نشان داده است که هوش عاطفی و شناختی در تضاد با یکدیگر قرار ندارند و کاربرد درست آنها میتواند به سلامت جسمی و روانی ما یاری رساند.
طبیعی است که در ارتباط با هوش عاطفی، انسانها توانایی یکسانی ندارند. اما تواناییهای احساسی – عاطفی را میتوان افزایش داد، زیرا این تواناییها بیش از هر چیز، آیندهای از عادتها و واکنشهای امروز ما هستند که میتوانیم با آموزش درست، در هدایت آنها موفق باشیم.
هوش عاطفی به نظر ریون بار – آن (R. Bar – on) از ده بخش (مؤلفه) به شرح زیر تشکیل شده است:
عزت نفس؛ یعنی توانایی درک و ارزیابی صحیح و مطلوب خود
خودآگاهی عاطفی؛ یعنی توانایی آگاهی یا فنی از عواطف خود و درک آنها
جرئت ورزی، یعنی توانایی ابراز عواطف و ابراز خود به نحو مفید و سازنده
تحمل استرس؛ یعنی توانایی مدیریت عواطف خود به نحو مؤثر
کنترل تکانه؛ (تکانه یا رفتار تکانشی، یعنی پاسخ ناگهانی، سریع و بدون تفکر به یک محرک یا موقعیت ناراحت کننده، که معمولا با پرخاشگری همراه است، مانند پرت کردن، شکستن، خراب کردن، زدن، داد و فریاد کردن و…) یعنی توانایی کنترل عواطف
واقعیت آزمایی؛ یعنی توانایی اعتبار بخشی عینی و بیطرفانه به افکار و احساسات
انعطاف پذیری؛ یعنی توانایی انطباق و سازگار نمودن احساسات و افکار خود با شرایط جدید
حل مسئله؛ یعنی توانایی حل مسائل شخصی و بینی فردی
هم دلی؛ یعنی توانایی آگاهی یافتن از عواطف دیگران و درک آنها
روابط بینی فردی یعنی توانایی برقراری روابط خوب و مطلوب با دیگران
برای سنجش هوش عاطفی، آزمونهایی توسط بار – آن و دیگران تهیه شده است که از آن طریق میتوان هوش بهر (Emotional Quotient Inventory (EQI)) عاطفی افراد را اندازه گیری کرد. (برای آشنایی با آزمونهای هوش عاطفی به منبع شمارهی ۴ مقاله مراجعه شود.)
عوامل مؤثر بر هوش
دو دسته از عوامل ارثی و محیطی در میزان هوشمندی مؤثرند:
۱- عوامل ارثی: عوامل ارثی، ویژگی هایی هستند که آنها را از والدین یا اجداد خود به ارث می بریم؛ مانند ساختمان مغز، سلسلهی اعصاب، حواس. در این میان، نقش ساختمان مغز و به خصوص کرتکس ( قشر مخ بیشتر است. ضمن این که هر فرد وارث مغز خاصی است.
متوسط وزن مغز انسان ۱۴۰۰ گرم است. افرادی که وزن مغز آنها کمتر از ۸۰۰ گرم و یا بیشتر از ۱۶۰۰ گرم است، دچار نوعی کم هوشی هستند. بررسیها نشان دادهاند که وزن مغز بسیاری از نوابغ و بزرگان علمی بین ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ گرم بوده است. کودک هر چه بزرگتر میشود، رابطهی سلولهای کرتکس او پیچیدهتر میگردد. علاوه بر نوع و اندازهی مغز، عوامل زیر نیز، در چگونگی هوش مؤثرند:
– میزان چین خوردگیهای سطح مخ
– میزان نرمی و انعطافپذیری (میزان نرمی و انعطافپذیری مغز، به فعالیتهای آنزیم (مادهی تخمیرکننده)های خاص موجود در آن بستگی دارد.) مغز
– چگونگی رشد و نمو مغز و وقایعی که از لحاظ رشد مغز بر فرد میگذرد
۲- عوامل محیطی: محیط چه از لحاظ تأثیر در رشد مغز، (تأثیر بیماریها و عوامل آسیب زا در دستگاه عصبی)، و چه از نظر اثرگذاری بر فرد، نقش بسیار مهمیدارد. روان شناسان، به تأثیر عوامل محیطی در رشد هوشی توجه خاصی دارند. شمار اندکی از پژوهشگران، مانند واتسن (Watson, J.B.)، تنها محیط را عامل رشد هوشی و اندیشه دانستهاند و هیچ گونه توجهی به وراثت نکردهاند. محیط هر یک از دورههای گوناگون زندگی در سلامت و رشد هوشی اثر خاص خود را دارد.
الف – دورهی قبل از تولد: در دوره حاملگی عوامل زیادی در رشد عمومی و مغز جنین اثر میگذارند. این عوامل ممکن است بعدها در میزان هوش نیز تأثیر داشته باشند. برخی از آنها عبارتاند از ضربه و آسیبهای فیزیکی به جنین، کمبود عناصری که رشد عصبی را باید تأمین کند، اثر میکربها، مصرف برخی داروها و کشیدن سیگار، تأثیر پرتونگاری یا رادیولوژی و هیجانهای اختلال برانگیز مادر؛ مانند ترس و اضطراب و خشم و نفرت.
ب- هنگام تولد: تولد و چگونگی آن، اثر مهمیدر سلامت عمومی و عصبی و روانی دارد. برخی از عوامل مؤثر هنگام تولد، عبارتاند از طرز تولد، استفاده از فورسپس برای تولد، نرسیدن اکسیژن لازم به جنین و… که در هوشمندی تأثیر سوء دارند.
ج- محیط پس از تولد: این محیط که آن را «محیط طبیعی» نیز نامیدهاند بیشترین تأثیر را در ساختار موجودیت آدمی بر عهده دارد و توان هوشی به آن وابسته است. در واقع، این محیط شامل عوامل متعددی است؛ مانند آب و هوا، تغذیه، وضع اجتماعی، اقتصادی، فرهنگ و آداب و رسوم، هم بازی ها، وسایل بازی، اقوام و دوستان، مؤسسات آموزشی، رسانههای همگانی و انواع اجتماعات.
این محیط، از نظر اخلاقی، عاطفی، فکری و عقلی، در رشد و پیشرفت فرد کارساز است و برای هیچ دو فردی یکسان نیست و هرکس، پروردهی محیط یا مجموعهی میراث فرهنگی خود است.
چگونگی تأثیر محیط: هر فرد، دارای یک رشته استعدادهای فطری خاص خود است که اگر در محیط مناسب قرار گیرد، از آن اثر میپذیرد. هر چه محیط غنیتر باشد، میزان شکوفایی این استعدادهای فطری بیشتر میشود. دربارهی اهمیت محیط، به مثال زیر توجه کنید:
هوش تعدادی دوقلوهای همسان را که هر جفت از لحاظ توانهای ارثی یکساناند، اندازه گیری و سپس آنها را از هم جدا کردند. یکی از هر جفت را به خانوادهای فقیر و بیسواد، و دیگری را به خانوادهای غنی و تحصیل کرده سپردند.
کودکان سپرده شده به خانوادههای فقیر، غذای خوب و امکانات تربیتی و بهداشتی لازم را نداشتند و در مدرسهی دور افتادهی روستایی تحصیل میکردند. اما کودکان دیگر از بهترین امکانات غذایی، تربیتی و تحصیلی بهره می بردند. و پس از ده سال که برای آزمایش هوش به سراغ آنها رفتند تا تأثیر محیط محروم و بارور را در تغییر هوشی آنان مشاهده کنند، دیدند دوقلوهایی که ابتدا، دارای هوش بالاتری بودند، محیط خوب، در رشد هوشی آنان تأثیر بیشتری گذاشته است و آنهایی که دارای هوش کمتری بودهاند، محیط خوب یا بد تأثیر کمتری بر تغییر هوشی آنها داشته است.
کودکی که با استفاده از امکانات محیطی، بیشترین بهرهها را از زمینهی ارثی خود می برد، موفقتر از کودک دیگری است که محرومیتهای محیطی و آموزشی فراوان داشته باشد. آنچه مسلم است، هر نوع استعدادی در محیطهای مناسبتر پیشرفت بیشتری به دست می آورد. انسان از راه تلاشهای بیشتر تربیتی توانسته است گامهای بزرگی به جلو بردارد.
عوامل تشکیل دهندهی هوش
هوش از جنبهها و توانهای گوناگونی؛ مثل حافظه، ادراک، استدلال، مهارتهای کلامی، توان عددی و مانند اینها تشکیل یافته است. ممکن است فردی در یک یا چند جنبه از این عوامل، توانمندتر باشد و او را باهوش تلقی کنند. در گذشته، برخی مردم حافظه را برابر هوش میدانستند.
بسیاری از مادران، کودک خردسال خود را با هوش میدانند، به این دلیل که شاهد برخی توانها و شیرین کاریهای آنان بودهاند. همین طور، ممکن است فردی در بعضی از توانها ضعیفتر از توانهای دیگر باشد. در این صورت باید به توانهای نسبتا قویتر او توجه نمود.
توصیههایی به مربیان
به طور خلاصه، در بحث مربوط به عوامل مؤثر بر هوش، نظر و مربیان کودک را به موارد زیر جلب مینماید:
۱- پس از انعقاد نطفه، تغییر توانمندیهای ارثی مؤثر بر هوش تاکنون ناممکن بوده است، ولی با غنیتر کردن محیط، میتوان از استعداد فطری هر چه بیشتر بهره مند گردید.
۲- هر چه سریعتر محیط فقیر و بیتحرک را به محیط فعال و جالبتر تبدیل کنید.
۳- برای کودکان، مسائل ذهنی بیشتری طرح کنید تا آموختههای آنها تعمیق گردد و سطح ورزیدگی شان افزایش یابد.
۴- تأثیر تجربههای نخستین و آغاز زندگی کودک، در رشد و پیشرفت هوش، بسیار بیشتر از موارد بزرگسالی است.
۵- هر چه سطح فرهنگی و شکوفایی فکر در جامعه کمتر باشد؛ پیشرفتهای علمیکاهش مییابد و استعدادهای گوناگون هوشی، کمتر رشد میکنند.
۶- به طور کلی، وراثت و محیط، همانند دو روی یک سکه برای تقویت هوش نقش تعیینکننده دارند. بنابراین با غنیتر کردن محیط و راهنماییهای سنجیده، میتوان به بالاترین بازدهی دست یافت..
۷- تا جایی که میتوانید کودک را به مشارکت در حل مسائل مختلف را دارید، زیرا هوش با برخورد اندیشهها و تجربههای گوناگون پیشرفت میکند.
سنجش هوش
چون هوش، یکی از مهم ترین عوامل پیشرفتهای علمی، اجتماعی، اخلاقی، دینی و اقتصادی به شمار میآید و افراد هر چه باهوشتر باشند در زندگی، بهره مندتر و کامیابتر خواهند بود. به این دلیل، گروهی از پژوهشگران کوشیدهاند تا با تعیین آزمونهای هوشی، شایستگی افراد را بسنجند که به یکی از برجسته ترین آنها، یعنی آلفرد بینه (Binet, Alferd) فرانسوی اشاره میشود.
آلفرد بینه، روان پزشک و روان شناس فرانسوی، در سال ۱۹۰۴ مأموریت یافت تا به علل عقب ماندگی تحصیلی گروهی از دانش آموزان مدارس فرانسه رسیدگی کند و نتیجهی کار خود را گزارش دهد. وی از آزمونهای هوشی خود چنین نتیجه گرفت که فرد باهوش میتواند:
۱- بدون انحراف از مسیر، فعالیت خود را انجام دهد. ۲- وسیله را با هدف تطبیق دهد. ۳-رفتارش را با واقعیت بسنجد. ۴- ادراک، اختراع، جهت و انتقاد را ملاک کار خود قرار دهد.
آلفرد بینه (۱۸۵۷-۱۹۱۱)
بینه در آخرین سال عمر خود با همکاری سیمون، پس از اعمال یک رشته اصلاح و تصحیح آزمونها سرانجام توانست آزمونهای هوشی کودکان را بر حسب گروههای ستی، از ۳ تا ۱۳ سالگی طرح و تنظیم کند.
در آزمونهای هوشی بینه، وقتی اکثر کودکان هر گروه سنی به ۷۰ تا ۸۰ درصد از پرسشهای مربوط به سن خود پاسخ میدادند آزمونها به آن گروه تعلق میگرفت و در این صورت، کودکان را «به هنجار» (Normal) مینامیدند. اما اگر کودک نمیتوانست به ۷۰ درصد از آزمونهای گروه سنی خود پاسخ دهد پرسشهای گروه سنی پایینتر را به او میدادند تا بتواند به ۷۰ تا ۸۰ درصد از آنها پاسخ دهد.
آزمونهای هوشی بینه طوری تنظیم شدهاند که پرسش آزمونهای هر گروه سنی برای گروه سنی پایین تر، دشوار و برای گروه سنی بالاتر آسان است. بدین ترتیب، پرسشهای هر آزمون، بر مبنای پاسخ هایی که اکثر کودکان دادهاند، تنظیم شده است.
سن عقلی: سن عقلی یا سن هوشی، نمایندهی میزان هوش کودک در سن معینی است. معمولا نمرهای که هر فرد از پاسخ دادن به پرسشهای آزمون هوشی به دست می آورد، نشان دهندهی سن عقلی اوست. کودکی که ۹ سال دارد، ممکن است دارای سن عقلی ۱۰، ۱۱، ۱۲ و حتی ۱۳ ساله باشد. عکس آن نیز ممکن است. یعنی کودک ۹ ساله، دارای سن عقلی ۷،۸ ،۶ یا ۵ ساله باشد و نتواند به پرسشهای گروه سنی خود پاسخ دهد و فقط بتواند به پرسشهای گروههای سنی پایینتر پاسخ دهد. این گونه کودکان را «عقب ماندهی ذهنی» و گروههای قبلی را «پیشرفته» نامیدهاند.
هوش بهر: با در دست داشتن سن عقلی (.MA و یا Mental Age) (.MA) و سن تقویمی (CA و یا Chronological Age) یا شناسنامهای (.CA) میتوان هوش بهر کودک را تعیین کرد. در واقع، هوش بهر (IQ) (Intelligence Quotient=IQ) عبارت است از خارج قسمت سن عقلی بر سن تقویمی ضرب در صد، که به این صورت، نمایش داده میشود:
(هوش بهر) IQ= ((سن عقلی) M.A)/((سن تقویمی) C.A) ×۱۰۰
برای محاسبهی هوش بهر، به یک مثال توجه کنید: کودکی ۶ سال و ۳ ماه سن دارد. او به پرسشهای ۶ تا ۱۰ سالههای آزمون هوشی استنفرد – بینه (این آزمون را در ادامه خواهید شناخت.)، به ترتیب به تمام پرسشهای مربوط به ۶ سالگی، به ۴ پرسش از پرسشهای ۷ سالگی، ۳ پرسش از پرسشهای ۸ سالگی و ۲ پرسش از پرسشهای ۹ سالگی پاسخ درست داده است و به هیچ یک از پرسشهای گروه سنی ده ساله پاسخ نداده است. هوش بهر این کودک، به شرح زیر محاسبه میشود.
الف – سن هوشی (.M.A) چون به تمام پرسشهای ۶ سالهها پاسخ داده است، پس پایهی سن عقلی او در حد شش سالهها یعنی ۷۲ ماه (۷۲ = ۶۶۱۲) است. ولی این کودک به پرسشهای گروههای دیگر نیز پاسخ گفته است که هر پاسخ (پس از ۶ سالگی) ۲ ماه از سن هوشی محسوب میگردد. جدول زیر سن هوشی کودک را محاسبه میکند.
گروه سنی | تعداد پاسخهای داده شده | سن هوشی |
تا پایان ۶ سالگی | تمام پرسشها یا ۶×۱۲ | ۷۲ ماه |
تا پایان ۷ سالگی | ۴ پرسش یا ۸=۲×۴ | ۸ ماه |
تا پایان ۸ سالگی | ۳ پرسش یا ۶=۲×۳ | ۶ ماه |
تا پایان ۹ سالگی | ۲ پرسش یا ۴=۲×۲ | ۴ ماه |
ب – سن تقویمی (.C.A) کودک برابر است با
(۶×۱۲) + ۳ = ۷۵
اینک بر اساس رابطهی فوق، هوش بهر (IQ) کودک، قابل محاسبه است.
I.Q= (M.A.)/(C.A.) ×۱۰۰ یعنی ۹۰/۷۵ ×۱۰۰=۱۲۰
هوش بهر این کودک ۱۲۰ است. اگر سن عقلی و سن تقویمی او برابر بود، هوش بهر او ۱۰۰ میشد که آن را «به هنجار» مینامند. البته هر چه سن عقلی بالاتر باشد، هوش بهر بیشتر و هر چه کمتر باشد، هوش بهر نیز کمتر خواهد بود.
انواع آزمونهای هوشی
آزمونهای هوشی، انواع مختلف دارند که مهم ترین آنها در زیر به اختصار توضیح داده میشود.
۱- آزمون استنفرد- بینه: (Stanford – Binet – Test) آزمون هوشی استنفرد – بینه در سال ۱۹۱۶ براساس آزمون هوشی بینه – سیمون، به وسیلهی ترمن (Temnan Lewis, M) و مریل (Merrill, M.) استادان دانشگاه استنفرد ساخته شد. در سال ۱۹۳۷ به دو صورت L و M تنظیم گردید و در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۸۵ نیز تغییراتی در آن اعمال گردید و به عنوان یکی از جالب ترین آزمونهای هوشی شناخته شد، که هوش کودکان آمریکایی از ۲ تا ۱۴ سالگی را میسنجد.
این آزمون، از ۲ تا پایان ۵ سالگی برای هر ۶ ماه یک گروه سنی را مشخص میسازد. و از آغاز ۶ تا ۱۴ سالگی برای هر ۱۲ ماه یک گروه سنی را تعیین کرده است؛ هر گروه سنی ۶ پرسش دارد. کودک از ۲ تا ۶ سالگی به هر پرسش که پاسخ بدهد یک ماه و از ۶ تا ۱۴ سالگی به هر پرسش که پاسخ درست بدهد، ۲ ماه بر سن عقلی او افزوده میشود. روانشناسان از آزمونهای هوشی در یافتند که نمودار هوش هر گروه سنی به صورت یک منحنی زنگ مانند نمایان میشود. در طرف چپ این منحنی، کودکان کم هوش و عقب مانده و در طرف راست آن، کودکان باهوش و سرآمد و در وسط زنگ، کودکان به هنجار، که اکثریت اند، قرار میگیرند. جدول و نمودار ۱ نشانگر پراکندگی تقریبی هوش بهر در یک گروه سنی است.
جدول ۱- پراکندگی تقریبی و مراحل هوش بهر
طبقه بندی | برابر انگلیسی | میزان هوش | درصد جمعیت |
نابغه نزدیک به نابغه سرآمد پرهوش باهوش به هنجار بالا به هنجار به هنجار پائین مرزی کودن کالیو کانا | Genius Near genius Very Superior Superior Bright High Average Average Low Average Border Line Moron Imbecile Idiot | ۱۸۰-۲۰۰ ۱۷۰-۱۷۹ ۱۴۰-۱۶۹ ۱۳۰-۱۳۹ ۱۲۰-۱۲۹ ۱۱۰-۱۱۹ ۹۰-۱۰۹ ۸۰-۸۹ ۷۰-۷۹ ۵۰-۶۹ ۲۶-۴۹ ۰-۲۵ | ۰/۲۰ ۰/۲۰ ۱/۱۰ ۳/۱۰ ۸/۲۰ ۱۸/۱۰ ۴۶/۵۰ ۱۴/۵۰ ۵/۶۰ ۲/۵۰ ۰/۲۰ ۰/۲۰ |
جدول ۱: این طبقه بندی بر پایهی پراکندگی هوشی که در سال ۱۹۳۷ توسط ترمن و مریل انجام شد، تنظیم گردیده است.
نمودار ۱- نمرههای هوش بهر
۲- آزمونهای هوشی وکسلر: در این آزمونها، که به وسیلهی دیوید و کسلر (David Wechler) در سال ۱۹۳۹ ساخته شده است؛ هوشبهر و سن عقلی یا هوشی را به کار نمی برند. هوش هر فرد را با هم سالانش میسنجند. یعنی هوش کودکان ۱۰ ساله، جوانان ۲۰ ساله و بزرگسالان ۴۰ و ۵۰ ساله را باید با هم سنهایشان سنجید و در این باره، از صدک (Percentile) یا نقطه درصدی بهره میجویند.
آزمونهای وکسلر از آسان آغاز میشود و به دشوار پایان میپذیرد. نتیجهای که از این آزمونها برای هر فرد به دست میآید با هم سالانش مقایسه میشود و معلوم میگردد که صدک او، یعنی مقام و رتبهی او در گروه صد نفری کجاست. به سخن دیگر، چند درصد گروه، رتبهای بالاتر یا پایینتر از او دارند. البته صدک را میتوان به هوش بهر تبدیل کرد. به طور کلی تأکید بر مهارتهای عملکردی در آزمونهای هوشی وکسلر، بیشتر از آزمونهای بینه است.
۳- آزمونهای عملی: این آزمونها بیشتر در مورد کودکان به کار می روند. مانند جا اندازی مهرهها، مرتب کردن مکعبها، عبور دادن مداد از میان دو خط نزدیک به هم، قیچی کردن شکل ها، تکمیل تصویرها و یا تشخیص عیبهای آنها و….
۴- آزمونهای کاغذ مدادی (Paper Pencil intelligence tests): این آزمونها دارای راهنمای کامل چاپ شدهاند و نیاز چندانی به کارشناسان حرفهای برای آزمون ندارند. آزمون شونده، پاسخهای خود را با مداد در پاسخ نامههای مربوط علامت میزند و نتیجه، بر حسب معیاری که مورد توجه آزمونکننده است، ارزیابی میشود. انواع آنها در ارتش، مراکز استخدامی و در مدارس کاربرد دارند.
۵- آزمونهای فرهنگ – نابسته (Culture-fair tests): این آزمونها، به زبان و واژگان خاصی نیاز ندارند و برای مهاجران و بیسوادان قابل اجرایند؛ از آسان آغاز و به تدریج به دشوار پایان مییابند. از ویژگیهای دیگر آنها این است که قدرت استدلال را میسنجند. آزمون هوشی ریون (Raven, JC) از این نمونههاست، که به نام «آزمون ماتریسهای مدرج» نیز شناخته شدهاند. این آزمونها، برای افراد نابینا قابل اجرا نیستند. دو نمونهی زیر، از این قبیل آزموناند.
کدام یک از شکلهای زیر با چهار شکل دیگر تفاوت دارد؟
شکل ۱- نمونهای از آزمون هوشی فرهنگ – نابسته
در شکل سمت چپ، نقطه، خارج از مربع و داخل دایره است. در کدام یک از شکلهای سمت راست میتوان نقطه را طوری قرار داد که خارج از مربع و داخل دایره قرار گیرد؟
ویژگی گروههای هوشی
با توجه به منحنی هوش، افراد هر جامعه از نظر هوشی به سه دستهی کلی تقسیم میشوند:
۱- گروه پیشرفته (Advanced)
۲- گروه به هنجار (Normal)
۳- گروه عقب مانده ذهنی (Retarded)
۱- گروه پیشرفته: استعدادهای درخشان غالبا از همان آغاز کودکی به وسیلهی افراد خانواده، معلمان، مدیران و هم کلاسان کشف میشوند. به طوری که جدول (۱-۷) نشان میدهد افراد هوشمند عبارتاند از: باهوش (با هوش بهر ۱۲۹-۱۲۰)، پرهوش (۱۳۹-۱۳۰)، سرآمد (۱۶۹-۱۴۰)، نزدیک به نابغه (۱۷۹-۱۷۹) و نابغه (۰ ۲۰-۱۸۰). کودکان نابغه در حدود سه سالگی خواندن و نوشتن می آموزند و در ۱۲ تا ۱۴ سالگی در سطح بسیار بالا و شگفت انگیزی دارای پیشرفتهای علمی و هنری میشوند.
لوئیس ترمن (Terman, Lewis, 1921)، روانشناس معروف آمریکایی، دربارهی افراد پیشرفتهی هوشی پژوهش هایی انجام داد و چنین نتیجه گرفت که ۷۰ درصد هوشمندان، تحصیلات عالی را با موفقیت به پایان رسانده بودند. حدود یک سوم آنان افتخارات علمی، تحقیقی و هنری کسب کرده بودند، دو سوم آنان مدارج عالی دانشگاهی را گذرانده و نزدیک به ۶۰ درصد از این مردان و زنان هوشمند، هزینهی زندگی و تحصیلات خود را از راه کار و فعالیت، تأمین نموده بودند. در بین آنان دستهای به اخذ درجهی دکترا در رشتههای مختلف موفق شده بودند. از این عده، گروهی پزشک، مهندس و پژوهشگر بسیار سرشناس، جامعهی خود را تشکیل میدادند.
این هوشمندان، در مسائل علمیپیشرفتهای شایانی داشتند، آن چنان که یکی از آنان در ۴۰ سالگی ۶۸ جلد کتاب و ۱۴۰۰ مقاله علمی، فنی و تخصصی منتشر نموده بود. در زمینههای ادبی، نویسندگی، اقتصادی و اجتماعی نیز هوشمندان مقام بالایی را به دست آورده بودند، به طوری که نظر آنان در زمینههای مربوط زبانزد بود.
میزان سازگاری این گروه از هوشمندان از نظر بهداشت بدنی و روانی، شخصیت و سلامت خانوادگی، اغلب بالاتر از افراد عادی بود. در ضمن، همهی این هوشمندان تندرست و از زندگی خود راضی بودند و بیشتر به تفریحات سالم مانند شنا، ورزش، اسب سواری، گردش و مسافرت میپرداختند.
۲- گروه به هنجار: اکثر افراد هر جامعهای را گروه به هنجار تشکیل میدهند. هوش بهر به هنجارها، میان ۱۰۹-۹۰ مشخص گردیده است. بیشتر فعالیتهای عادی جامعه، بر دوش این گروه است. بسیاری از آنان تحصیلات دبیرستانی را به پایان می رسانند و شمار کمی از آنان به دانشگاه راه مییابند.
گفتنی است که در تقسیم بندی گروههای هوشی، یک گروه فرعی به نام گروه مرزی (Border Line Inteligence) بین گروه به هنجار و عقب مانده وجود دارد که بهرهی هوشی آنها میان ۷۹-۷۰ است. این گروه نه جزو عقب ماندگان دسته بندی میشوند و نه در ردیف به هنجارها محسوب میگردند. بیشتر آنان به فعالیتهای غیر حرفهای جامعه اشتغال دارند.
۳- گروه عقب ماندهی ذهنی: کم هوشها یا عقب ماندگان ذهنی، افرادی هستند با هوش بهر زیر ۷۰ و به سه دسته تقسیم میشوند: کانا، کالیو و کودن. در تقسیم بندی دیگری از عقب ماندگان ذهنی، کانا را پناهگاهی، کالیو را تربیت پذیر و کودن را آموزش پذیر نامیدهاند.
کاناها یا کم هوش ترین عقب ماندگان ذهنی، دارای هوش بهر (۲۵-۰) هستند. هوش این دسته از افراد حتی در ۳۵ سالگی از هوش یک کودک ۲ سالهی به هنجار تجاوز نمیکند؛ از خطر آتش روشن کردن در خانه؛ بلندی پشت بام و خطر سقوط، آگاهی کافی ندارند؛ با وجود آن که میتوانند راه بروند، اما نمیتوانند حرف بزنند. تعداد کمی از آنان میتوانند با دست غذا بخورند. در بزرگسالی از پوشیدن لباس و شست و شوی خود عاجزند و بیهیچ دلیل و علتی آثار ترس و خشم در آنها پدیدار میشود.
هنگامیکه پدر و مادر یا یکی از آشنایان خود را ببینند، الفاظ نامفهوم و پر سر و صدایی را از گلوی خود خارج میکنند. اکثر آنها راحت و بیخیال اند. اما برخی از آنها به آسانی برانگیخته میشوند و به وسایل و محیط خود زیانهایی وارد میکنند. افراد این دسته اغلب عمر کوتاهی دارند و کمتر از ۴۰ سال زندگی میکنند. کوچک سرها، شاخص گروه کاناها هستند.
کالیوها: هوش بهر فرد کالیو بین ۲۶ تا ۴۹ تعیین گردیده است که در حد یک کودک ۵ تا ۷ ساله عقل و درک دارد. کالیوها، در دوران شیرخوارگی خیلی کم حس و حال اند. زیرا کمتر از خود واکنش نشان میدهند. در ۵ سالگی دست و پا شکسته شروع به حرف زدن میکنند. در مورد غذا
خوردن و شست و شوی خود نسبت به کودکان به هنجار، حدود ۴ سال تأخیر دارند و تا به بزرگسالی نرسند نمیتوانند به خطرهای آتش سوزی، غرق شدن در آب و تصادف با اتومبیل پی بیرند.
کاناها و کالیوها باید همیشه در آسایشگاهها نگهداری شوند. بعضی از کالیوها میتوانند با مراقبت دیگران کارهایی مانند جاروکشی، کندن علف، بیل زدن باغ و باغچه را انجام دهند. کاناها و کالیوها را نباید در جامعه آزاد گذاشت، زیرا به آسانی ممکن است مرتکب جنایت شوند. عقب ماندگان گونه مغولی از نمونههای عقب ماندهی کالیو هستند.
کودنها: هوش بهر کودنها یا آموزش پذیرها، میان ۵۰ تا ۶۹ برآورد شده است. میزان فهم و هوش آنها در بزرگسالی، برابر با کودکان ۸ تا ۱۰ ساله است. کودنها برای خود و جامعه مشکل ایجاد میکنند. آنها گرچه دارای عواطف و احساسات طبیعی اند، اما در موقع لزوم نمیتوانند اختیار رفتار خود را داشته باشند و عواقب رفتار ناگوار را پیش بینی کنند. اعمال و رفتار نادرست میان زنان و مردان این گروه شیوع فراوان دارد.
کودنها میتوانند کمیخواندن و نوشتن بیاموزند و کارهای ساده را یاد بگیرند، اما با کودکان به هنجار نمیتوانند در یک کلاس تحصیل کنند. بهتر است در کلاسهای خاص گروه خود به تحصیل ادامه دهند.
رابطهی هوش با جنسیت
آزمونهای هوشی زنان و مردان نشان داده است که برخلاف تصور عامه، به طور کلی تفاوت هوشی میان زنان و مردان وجود ندارد. اما چون دختران، در کودکی و آغاز نوجوانی رشد بدنی سریعتری دارند و بین رشد بدنی و ذهنی (در حد به هنجار) رابطه وجود دارد؛ به همین دلیل، هوشبهر دختران در فاصله سنی ۸ تا ۱۳ سالگی کمی بیشتر از پسران است.
از ۱۵ سالگی برابری هوشی بین این دو جنس مشاهده میشود. پسرها روی هم رفته در ریاضی، مهارتهای عددی، تجسم فضایی و کارهای فنی بر دختران برتری دارند در صورتی که دختران از نظر حافظه، روانی کلامی و مهارتهای هنری پیشرفته ترند. اگر در جامعهای برتری هوشی مردان بر زنان مشاهده میشود به آن علت است که زنان از مزایای اجتماعی و فرهنگی مردان برخوردار نبودهاند.
رابطهی هوش با نژاد
آزمونهای هوشی نشان دادهاند که بهرهی هوشی کودکان سفید پوست و سیاه پوست، پیش از دوران مدرسه تقریبا یکسان است. اما به هنگام تحصیل، سفید پوستان بهرهی هوشی بالاتری را نشان دادهاند. این امر به آن جهت است که سفید پوستان از مدرسه و معلمان و امکانات محیطی و تحصیلی بهتری برخوردار بودهاند.
اغلب تفاوتهای هوشی بین اقوام و نژادها، به عوامل تحصیلی و فرهنگی مربوط است. تفاوت در عوامل ارثی در میان گروههای قومی و نژادی وجود ندارد. اگر به تمدنها و گذشتههای دور نگاه کنید، می بینید که فرهنگهای شکوفای مصر، یونان، روم، ایران و چین؛ فیلسوفان و اندیشه وران و فن آوران بزرگی را به جامعهی بشری تقدیم کردهاند. هر وقت این فرهنگها دچار نارسایی و فقر امکانات محیطی، اجتماعی و اقتصادی گردیدهاند؛ پیشرفتهای علمی و شکوفایی استعدادها کاهش یافته است.
چکیدهی مقاله هوش
هوش، ترکیبی از نیروهای ذهنی و تجربههای محیطی است که سبب کاردانی و توفیق میشود. دو دسته از عوامل، در میزان هوشمندی مؤثرند: عوامل ارثی و محیطی. عوامل ارثی که از والدین یا اجداد به ارث می رسند شامل نوع و اندازهی مغز، قابلیت انعطاف مغز، میزان چین خوردگیهای قشر مخ میشود. دستهی مهم دیگر عوامل محیطی هستند. این عوامل از دورههای قبل از تولد و هنگام تولد در فرد اثر میگذارند اما تأثیر محیطهای پس از تولد، بسیار چشمگیرتر است. مانند محیطهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، اخلاقی و دینی. هوش از توانمندیهای گوناگون تشکیل شده است؛ مانند توانمندیهای عددی، کلامی، حافظه، قدرت استدلال، سرعت ادراک و توان تشخیص روابط فضایی اجسام.
مربیان، در اقدامات تربیتی و آموزشی و با توجه به هوش کودک باید نکاتی را رعایت کنند تا هم کودک از توانهای اختصاصی و مهمتر خود بهترین بهره را ببرد و هم کوشش مربیان، مؤثر واقع شود.
امروزه، سنجش هوش در شناخت استعدادهای مهمتری که افراد دارند و نیز در آموزش و پرورش و انتخاب رشتهی تحصیلی و کار، کمک شایانی میکند. در این فصل، هم چنین با موضوعاتی، مانند سن عقلی، هوش بهر و محاسبهی آن، پراکندگی افراد یک جامعه معمولی از نظر هوشی، چگونگی تفاوت هوشی در زنان، مردان، نژادها و افراد گوناگون آشنا شدید.
پرسشهای مقاله
۱- دو تعریف متفاوت از هوش، ارائه دهید.
۲- چگونگی تأثیر محیط پس از تولد را در هوش، با ذکر مثال توضیح دهید.
۳- عوامل تشکیل دهندهی هوش را بیان کنید.
۴- مفهوم سن هوشی و سن شناسنامهای را تعریف کنید.
۵- حدود هوش بهر کودک ۶ سالهای که به تمام پرسشهای هوشی ۸ سالهها جواب میدهد، چه قدر است؟
۶- ویژگیهای افراد پناهگاهی را برشمارید و اقداماتی را که برای مراقبت از آنها باید انجام داد، شرح دهید.
۷- تفاوت هوشی زنان و مردان و علت آن را توضیح دهید.
۸- چرا مردم کشورهای اروپایی، به طور کلی، از مردم کشورهای آفریقایی باهوش ترند؟ حداقل ۵ عامل مؤثر در این زمینه را توضیح دهید.
منابعی برای مطالعهی بیشتر
۱- پلاتونوف، ک.، روانشناسی هوش، ترجمهی رضا همراه، مؤسسهی مطبوعاتی عطایی، تهران، ۱۳۷۳.
۲- گلمن، دانیل: هوش هیجانی، ترجمهی نسرین پارسا، انتشارات رشد، تهران، ۱۳۸۰
۳- سعیدی خوزی، احمد: هوش و استعداد تحصیلی، مؤسسهی انتشارات فاطمی، چاپ سوم، تهران، ۱۳۷۴
۴- ژوزف، سیاروچی، هوش عاطفی در زندگی روزمره، ترجمه اصغر نوری امام زادهای و حبیب الله نصیری، انتشارات نوشته، اصفهان،
فهرست منابع
قرآن مجید، ترجمه و تفسیر مهدی الهی قمشهای
نهج الفصاحه: سخنان حضرت رسول اکرم (ص)
الف- فارسی
۱- اسپنسر، ا. راتوس: روان شناسی عمومی؛ ج ۱ و ۲، ترجمهی حمزه گنجی، نشر ویرایش، تهران، ۱۳۷۸
۲- پارسا، محمد: بنیادهای روان شناسی روانشناسی عمومی)؛ انتشارات سخن، تهران، ۱۳۷۸.
۳- پارسا، محمد: روانشناسی تربیتی؛ چاپ پنجم، انتشارات سخن، تهران، ۱۳۷۸
۴- پارسا، محمد: زمینهی روان شناسی؛ چاپ شانزدهم، انتشارات بعثت، تهران، پاییز ۱۳۷۹
۵ – شاملو، سعید: روانشناسی شخصیت؛ چاپ ششم، انتشارات رشد، تهران، ۱۳۷۷
۶- گنجی، حمزه: روانشناسی عمومی؛ نشر روان، تهران، ۱۳۷۹
۷- لاندین، رابرت، دبلیو: نظریهها و نظامهای روان شناسی، ویرایش پنجم (۱۹۹۶)، ترجمه یحیی سید محمدی، نشر ویرایش، تهران، ۱۳۷۸
۸- نجاتی، محمد عثمان: قرآن و روان شناسی، ویرایش چهارم؛ با تجدید نظر و اضافات، ترجمهی دکتر عباس عرب، تهران، ۱۳۷۷
۹- هافمن، کارل و دیگران: روان شناسی عمومی، ترجمهی هادی بحیرایی و دیگران؛ نشر ارسباران، تهران، ۱۳۷۸
۱۰- هیلگارد، ارنست، ر. و دیگران؛ زمینهی روان شناسی؛ ج ۱ و ۲؛ ترجمهی محمدنقی براهنی و دیگران، انتشارات رشد، تهران، ۱۳۷۸
۱۱- هیلر، رجینا و دیگران: معجزه تقویت مهارتهای یادگیری؛ ترجمهی فاطمه فاضلی و دیگران، انتشارات نصیر، تهران، ۱۳۷۸
ب – انگلیسی
۱- Shaffer, David, R. and Gumey Williamslll Development Psychology, 2nd. Ed, 1988.
۲- Kalat, James, W. Introduction to Psychology. 2nd Ed. 1990.
۳- Myers, David, G. Exploring Psychology. 3rd. Ed. 1996.
۴- Witting, Anno, F.; An Introduction, to Psychology; 1986.
» فایل word «هوش»
» فایل pdf «هوش»