تعریف انگیزه و هیجان در روانشناسی؛ مقایسه رفتارهای هیجانی و انگیزشی
چشماندازی به مطلب
رفتار، از علتهای خاصی پیروی میکند. عوامل ایجادکننده و نیروزا برای رفتار را «انگیزه» مینامند. برخی از انگیزهها ریشههای فیزیولوژیک و زیستی دارند و بیشتر متوجه تعادل حیاتی هستند. مانند انگیزههای تشنگی، گرسنگی و مادری. بعضی انگیزهها از نیازها، یادگیری ها، و علاقهها به وجود میآیند که در حقیقت، ناشی از پیوند بین فرد و اجتماع اند. اینها را که در پی ایجاد تعادل بین رفتار فرد و اجتماع اند، انگیزههای «شخصی – اجتماعی» نامیدهاند. اگر نیازهای بدنی و روانی به نحو مطلوب برآورده شوند، تعادل حیاتی پابرجا خواهد بود.: انسان، موجودی هیجان پذیر است. هیجان، رفتاری نسبتا ناگهانی و شدید است. در این فصل به عوامل ایجاد کنندهی هیجان، چگونگی رفتار هیجانی، آثار ظاهری و غیر ظاهری هیجان، نقش هیجانها در سلامت و یا بیماریهای روانی، اشاره شده است.
هدفهای رفتاری: در پایان این مطلب، باید بتوانید:
– عوامل درونی و بیرونی به وجود آورندهی انگیزش را توصیف
– انگیزهها را طبقه بندی و مقایسه کند.
– تفاوت انگیزهها با نیازها را بیان کند.
– راههای گوناگون ارضای نیازها را شناسایی و بیان کند.
– بین راههای رفع نیاز و خداجویی رابطه برقرار کند.
– رفتارهای اجتماعی را در مورد انگیزش توضیح دهد.
– رفتارهای هیجانی و انگیزشی را با یکدیگر مقایسه کند.
از انگیزهی خیر روبرمتاب *** که انگیزهی شر رساند عذاب
م. پ.
انگیزه و هیجان
انگیزه و نیاز
در روان شناسی، انگیزه عاملی است که سبب میشود موجود زنده به رفتار خاصی بپردازد و یا از آن بپرهیزد و از بروز آن جلوگیری کند. انگیزه، احساس کششی است که فرد را به جانب فعالیتی هدفمند سوق میدهد. عوامل انگیزشی نیروزا هستند. نیازها، از مهم ترین عوامل ایجاد انگیزهها به شمار میروند و انواع و درجات گوناگون دارند و به طور کلی به دو دستهی بزرگ بدنی و روانی تقسیم میشوند. نیازهای بدنی مانند نیاز به غذا، آب، ویتامینها و برخی مواد. نیازهای روانی مانند: نیاز به محبت، امنیت، ارتباط درست با دیگران، نیاز به موفقیت و کنجکاوی، نیاز به ارزشمندی، نیاز به قدرت طلبی و… نیازها از لحاظ اهمیت و نیروزایی متفاوت¬اند.
آبراهام مزلو (۱۹۷۰ ,Roth با همکاری. Mazlow, A)، نیازهای انسان را پس از چندین بار بررسی در هفت گروه تنظیم کرده است. این نیازها به ترتیب اهمیت از پایین به بالا در شکل صفحهی بعد آمدهاند.
به نظر مزلو، اگر همه یا بیشتر نیازهای هفت گانه برآورده شوند، فرد به خودشکوفایی یا کمال استعدادهای خود دست مییابد. او چهار نیاز اولیه را «نیازهای بنیادی» و سه نیاز دیگر را «نیازهای پیشرفت» نامیده است.
نیاز و تعادل حیاتی
وقتی نیازهای بدنی و زیستی و یا فکری و روانی انسان برآورده نشود. تعادل بدنی و یا روانی او به هم میخورد و حالتی از فشار و ناراحتی (بی تابی، تنش، درد، سوزش و…) در او پدید میآید. این حالت انسان را وادار میکند که بکوشد و رفع نیاز کند تا تعادل طبیعی خود را به دست آورد. تعادل طبیعی (چه بدنی و چه روانی) نوعی احساس رضایت خاطر و آرامش ایجاد میکند که در اصطلاح روانشناسی به آن «تعادل حیاتی» یا «خودپایداری» میگویند. در واقع تعادل حیاتی، به منزلهی دریچهی اطمینانی برای ادامهی زندگی است. در برخی موارد (مثلا در بیماریها) فرد از علت به هم خوردن تعادل حیاتی خود کاملا مطلع نیست اما ناراحتیها و فشارهای دردناک حاصل از آنها، او را مجبور میکند که چارهای بیندیشد تا سلامت خود را بازیابد.
شکل ۱- تقسیم بندی نیازها بر اساس نظریه مزلو
انواع انگیزه
بیشتر روان شناسان، انگیزههای حاصل از نیازهای درونی و بیرونی را به دو گروه مهم تقسیم میکنند:
١- انگیزههای بدنی و زیستی یا فیزیولوژیک ۲- انگیزههای شخصی و اجتماعی
١- انگیزههای بدنی و زیستی: انگیزههای فیزیولوژیک، در اساس اکتسابی نیستند و دارای منشأ درونی و بدنی اند و یا ریشه در شیمیخون دارند. این انگیزهها به نیازهای درون زاد نیز مشهورند. در حقیقت نیازهای درون زاد، عامل ایجاد انگیزههای فیزیولوژیک اند.
همانطور که گفته شد، در صورت به هم خوردن تعادل حیاتی، نوعی احساس بد (مانند درد، تنش، مالش، چندش، خارش و یا احساسهای تحمل ناپذیر دیگر) در فرد به وجود میآید که او را وادار به رفتاری انگیزشی مینماید. انگیزههای فیزیولوژیک و رفتار مربوط به آنها، در جانوران و نوزادان آدمی به آسانی قابل شناخت اند. اما در افراد بزرگسال از آموختهها و آداب و رسوم نیز پیروی میکنند. یعنی با وجود بدنی و درونی بودن، راه و رسم انجام آنها اکتسابی است و هر فرد به نوعی پیچیده و براساس توقعات جامعه و یادگیریهای خود، آن را ارضا میکند. برخی از انگیزههای مهم فیزیولوژیک عبارتاند از: انگیزهی مادری، تشنگی، گرسنگی و جنسی.
انگیزهی مادری: میل و نیاز به نگهداری، توجه، تغذیه، غم خواری و دوست داشتن فرزند را «انگیزهی مادری» نامند. این انگیزه در جانوران به صورت یکنواخت و قالبی جلوه میکند. در انسان راه و رسم اجتماعی، آداب و رسوم و یافتههای علمی، بروز رفتار مادری را بسیار دگرگون کرده است. به طوری که جلوهی این انگیزه در جامعههای گوناگون، متفاوت است.
عامل زیستی انگیزهی مادری، هورمون پرولاکتین است که از ابتدای بارداری تراوش آن افزایش مییابد و بعدها همراه شیر بیشتر میشود. اگر هورمون پرولاکتین را به هر زن و یا مردی تزریق کنند انگیزهی مادری در او افزایش مییابد.
انگیزهی تشنگی: انگیزهی تشنگی، با کمبود آب در بدن به وجود میآید. نشانههای آن خشکی دهان، زبان و گلو است و میل به نوشیدن آب را افزایش میدهد. در صورتی که مدت مدیدی آب به بدن نرسد در همهی بافتهای بدن، حالت خشکی ایجاد میشود.
انگیزهی گرسنگی: انگیزهی گرسنگی به دلیل نبود و یا کمبود مواد غذایی در بدن بروز میکند. گرسنگی با کاهش قند در خون آغاز میگردد. تزریق گلوکز، گرسنگی را رفع میکند. اما تزریق انسولین سبب گرسنگی بیشتر میگردد. اگر خون سگ سیری را به سگ گرسنهای تزریق کنند، حالت گرسنگی او از بین میرود. هیپوتالاموس در احساس سیری و گرسنگی و تنظیم غذا نقش دارد. اگر معدهی شخصی را خارج کنند و ارتباط عصبی معده را با مغز قطع کنند، احساس گرسنگی او از بین نمیرود.
در انسان، چگونگی ارضای انگیزهی گرسنگی از آداب و رسوم و شرایط خاص نیز تبعیت میکند. چه بسیار دانشمندانی که به هنگام تحقیق، فراموش میکنند که گرسنهاند؛ و یا افرادی که به خاطر اعتقادات خود دست از غذا خوردن میکشند. موجودات زنده، بیشتر غذاهایی را انتخاب میکنند که بدن آنها نیاز دارد. در انسان گرایش به بو و مزه غذا نشان دهندهی میزان نیاز نیست و به یادگیری و عادت نیز مربوط است.
اگر گرسنگی ادامه یابد ضعف عمومی، بیحوصلگی، حساسیت و زودرنجی، کاهش میل جنسی شدت میگیرد و اگر باز هم ادامه یابد به تزلزل اخلاقی، بدقولی، بیعاطفگی و دزدی منجر میشود. (حضرت رسول اکرم (ص) در این باره چنین فرمودهاند: مَنْ لاَ مَعَاشَ لَه لا مَعَادَ (ایمان) لَه (کسی که معاش او تنظیم نباشد، رستاخیز (ایمان) ندارد). این که گفتهاند آدم گرسنه دین و ایمان ندارد سخنی بسیار سنجیده و منطقی است، زیرا اغلب افراد آدمی برای زنده ماندن به هر تلاش درست و نادرستی دست میزنند و مبارزهی با مرگ و برخورداری از زندگی را حق مسلم خود میدانند و انجام هر عملی را در این مورد مشروع و شایسته میشمارند.
انگیزهی جنسی: انگیزهی جنسی، با تراوش هورمونهای جنسی و فعالیت دستگاه عصبی مرتبط است. در انسان ارزشهای اخلاقی و عوامل اجتماعی نیز در جلوهی رفتار جنسی نقش دارند. این انگیزه، برای بقای نسل لازم است اما ارضا نشدن آن، حیات موجود زنده را به خطر نمی اندازد. هیپوتالاموس مسئول هماهنگی اعمال پیچیدهی جنسی است. در انسان سلامت غدههای جنسی و دستگاه عصبی به تنهایی سبب انگیختگی جنسی نمیشود و انگیختگی جنسی نیازمند آموزش یا تحریک و یا تأثیر یک عامل خارجی نیز هست. تا جایی که میتوان گفت، در انسان انگیزه جنسی بیشتر جنبهی روانی دارد.
۲- انگیزههای شخصی و اجتماعی: انگیزههای شخصی – اجتماعی، برخلاف انگیزههای بدنی و فیزیولوژیک جنبهی همگانی ندارند و ناشی از چگونگی اثرات محیط و فرهنگ هر جامعه هستند.
انگیزههای شخصی: این انگیزهها به طور کلی بر اساس یادگیریها، تجربههای شخصی، امکانات محیطی و با توجه به آداب و رسوم جلوه میکنند و در تمام مردم یکسان نیستند. هرکس به دلایلی و براساس خواست و علاقهی شخصی، این انگیزهها را کسب کرده و جزو باورهای شخصی و فردی او شده است. اعتقاد و ارزش گذاری برای این باورهای شخصی، در فرد نوعی احساس نیاز به وجود میآورد. انگیزههای شخصی از مشوقها، علاقهها و نگرشهای فردی مایه میگیرند. انگیزههای شخصی بسیار زیادند. برای مثال یکی میخواهد پزشک، دیگری میخواهد مهندس و سومی میخواهد معلم یا افسر ارتش شود.
انگیزههای اجتماعی: عواملی هستند که از نگرشهای جامعه مایه میگیرند. افراد هر جامعهای بیشتر کوشش میکنند تا بنا به آن انگیزهها رفتار کنند. چنان که امریکاییها به پول اهمیت میدهند و آن را حلال همهی مشکلات میدانند. اما آلمانیها برای کسب قدرت و فرانسویها برای دانش اندوزی ارزش زیادی قائل اند. غربیها بیشتر فردگرا و ژاپنیها جامعه گرا هستند.
کشش ویژهای که انگیزههای شخصی و اجتماعی را در فرد به وجود میآورد و میخواهد او را در صحنهی عمل فعال نماید، «مشوق» نامیده میشود. به عبارتی دیگر مشوق، به علاقههای غیر مستقیم گفته میشود که فرد برای رسیدن به آن، به نوعی کوشش و فعالیت میپردازد.
انگیزههای شخصی و اجتماعی به تدریج حاصل میشوند. کودک به دلیل وابستگی و نیاز به پدر و مادر از همان آغاز می آموزد که با دیگران ارتباط برقرار کند. هم چنین، احساس تنهایی و ناراحتی در کسانی که از دیدار دیگران محروم هستند، آنان را به تدریج به دوستی با افراد و گروه گرایی وادار میسازد. راه و رسم و شکل انجام این رفتارها را، یادگیریهای مستقیم و غیر مستقیم معین میکنند.
ارضای نیازها
پیشتر گفته شد که انگیزهها، ناشی از وجود نیازها هستند. با برآورده شدن نیازها، در فرد، احساس آرامش، رضایت خاطر و تعادل به وجود میآید. ولی برآورده نشدن نیازهای اولیهای چون نیاز به غذا یا مسکن، سبب بروز فشار روانی و تنش در انسان میگردد و نیاز به احساس امنیت و دیگر نیازهای پیشرفت را تحت تأثیر قرار میدهد.
هرچند نیازها سلسله مراتبی دارند، ولی گاه انسان برای رسیدن به کمال، برخی از نیازهای اولیهی خود را نادیده میگیرد. بسیارند دانش آموزانی که محرومیتهای معمولی را به خاطر توفیق در درس و زندگی تحمل میکنند. هم چنین، برخی به خاطر ارزشهای دینی و ملی، بسیاری از سختیها را تحمل مینمایند. در این قبیل موارد، سلسله مراتب نیازها، کم اهمیت خواهد بود. برای این قبیل انسانها، نیازهای برتر روانی، مهمتر از تأمین خوراک و پوشاک و یا برخی از نیازهای معمولی است. در این جا، به دو نیاز برتر یعنی کمال جویی و خداجویی اشاره میشود:
۱- کمال جویی: کمال جویی از ویژگیهای انسان است. آدمیپیوسته در حال پیشرفت و تکامل است. از طریق کمال جویی زندگی او هر روز رنگی تازه به خود میگیرد. اما برخی کمال را در آسایش و آرامش مادی میدانند و در پی جمع آوری پول و ثروت اند. برخی دیگر در پی کسب مقام اجتماعی و شهرت اند. عدهای مدارج علمیرا نشانهی کمال میدانند. بعضی کمال را در اندیشیدن به امور هستی میپندارند. دانشمندان معتقدند که کمال هر انسان، به میزان رشد و بهره وری از استعدادهای گوناگون وی بستگی دارد. احساس توفیق و رسیدن به هدف (کمال) در افراد، نوعی ارضای نیاز تلقی میشود.
۲- خداجویی: میل به آگاهی از حقایق امور و منبع وجود، به عنوان یک نیاز، پیوسته انسان را به تفکر واداشته است. تا جایی که بسیاری از دانشمندان، حقیقت طلبی و خداجویی را امری فطری میدانند. در ادیان الهی، از جمله در اسلام، خداجویی نیازی طبیعی و فطری است. از لحاظ روانشناسی میل به «مورد تأیید منبع قدرت بودن» یکی از نیازهای مهم است.
انسان کمال جو، به قدرتهای محدود و فانی چندان توجهی ندارد و میخواهد مورد تأیید منبع مقتدرتری باشد. اغلب مشاهده کرده اید که افراد در مواقع بیپناهی و زوال، فقط به این نیروی لایزال (خدا) رومیآورند. در بسیاری از موارد ذکر و یاد خدا به انسان آرامش و امنیت میدهد (ألا بذکر الله تطمئن القلوب: قرآن کریم) و موجب میشود تا پریشانی فکر کاهش یابد و فرد بتواند از تمامیتوان ذهنی خود بهره مند گردد.
خداجویی، در رفتار همهی مردم به شکلی مشاهده میشود؛ مانند سر نهادن به سرنوشت، توکل در امور، خدمت به خلق برای رضای خدا، واگذار نمودن کار خود به خداوند، احساس رضایت از الطاف الهی و صدها نمونههای دیگر، همه و همه، نشانهی خداجویی بشر است.
بسیاری از دانشمندان، ارضای نیاز به خدا را برتر از ارضای تمامینیازهای روانی و حتی بدنی میدانند. در اسلام معنی غنا (ثروت)، برخورداری از دارایی زیاد نیست، بلکه غنا، حالت و وضعیتی است که انسان را از هر چیزی غیر از خدا بینیاز میسازد. چنین فردی حداقل از لحاظ روانی در سلامت و آرامش است و این، همان کمال جویی یا خداجویی است.
هیجان
هیجانها، حالتهای رفتاری ویژهای هستند که بر اثر انگیزه یا محرک خاصی به وجود میآیند و فرد را به نوعی کنش و واکنش سریع و تند وامیدارند. اثر هیجانها بر دو دسته است: دستهی اول رفتارهای ظاهری فرد هستند که با رفتار عادی او متفاوت اند. دستهی دوم تغییراتی است که در عمل دستگاههای بدنی بروز میکند. به طور خلاصه، هیجان نوعی پاسخ ناموزون، ناگهانی و شدید به محرک است. وقتی دچار هیجان میشویم احساس متفاوتی به ما دست میدهد که شدیدتر و ناگهانیتر از موارد عادی است.
هیجانها دو نوع اند: یا خوشایند هستند، مانند عشق، مهر، شادی و امید، خنده و شگفتی؛ و یا ناخوشایند؛ مانند کینه، غم، گریه، ناله، ترس و خشم. هر یک از این هیجانها، حالتهای رفتاری خاصی را ایجاد میکنند که در زندگی ما اهمیت فراوانی دارند. هیجانهای مثبت در سلامت، نیروی عقل و ادراک و حافظه تأثیر میکنند و به تجربههای ما معنی میدهند. هیجانها در تصمیم گیری ها، داوریها، درک زیبایی ها، ارتباطات و… نقش دارند. برای مثال، اگر بخواهیم دیگران را در مسئله معینی وادار به همکاری نماییم، بیشک باید در آنان حالت هیجانی ایجاد کنیم. از مردم، هنگامی آمادگی دارند به قحطی زدگان یا سیل زدگان کمک کنند که هیجان نوع دوستی و ترحم آنها برانگیخته شود. هیجانهای مطلوب و نامطلوب در رفتار کنونی و آیندهی ما اثر میگذارند. یک خاطره و تجربهی هیجانی ممکن است در سرتاسر عمر دوام داشته باشد و ما را وادار به داشتن رفتار خاصی بکند. کسی که از نیکوکاری و کمک به مستمندان لذت برده است، در عین تنگ دستی نیز در حد امکان به یاری دیگران میپردازد. یا خاطرهی دوستی با کسی؛ با محبت دیدن از شخصی، در ما احساس تکریم و احترام را بر می انگیزد.
شکل ۲- حالتهای مختلف هیجانی
وظیفهی اصلی مربیان، آموختن چگونگی بروز و کنترل واکنشهای هیجانی، به کودکان است. باید شور و احساس و دلبستگی کودکان را نسبت به امور برانگیخت تا سلامت فکر و احساس در آنان حاصل شود. مربی خوب، زشتی، زیبایی، خوبی و بدی پدیدهها را بیطرفانه مورد ارزیابی قرار میدهد تا کودکان با واقعیتها رو به رو شوند و از تعبیرهای نادرست پرهیز کنند. مربیان باید کودکان را در کنترل هیجانهای خود، یاری دهند.
شکل رفتار هیجانی: بسیاری از رفتارهای هیجانی مانند گریه، ناله، فریاد، لبخند، خنده و احساس تعجب، در تمام کودکان به گونهای کم و بیش یکسان بروز میکند و بر اثر رشد طبیعی شکل میگیرد. این امر در کودکان نابینا و ناشنوا (که شکل هیجانی را ندیده و نیاموختهاند) نیز یکسان انجام میشود. اما برخی از حالتهای هیجانی از طریق مشاهدهی رفتار دیگران آموخته شدهاند و در فرهنگهای گوناگون یکسان جلوه نمیکنند. چنان که اسکیموها برای ابراز محبت بینی خود را به یکدیگر می مالند. در صورتی که اغلب مردم چهرهی یکدیگر را می بوسند.
چینیها در حالت تعجب زبان خود را بیرون میآورند ولی ایرانیها چشمهای خود را گرد میکنند و ابروهایشان چروک میشود. بسیاری از رفتارهای هیجانی، مثل ترس، نگرانی، غم، شادی و مانند آنها، در نتیجهی یادگیری و تجربه، تغییر شکل میدهند. در برخی از موارد نیز ممکن است از روال عادی خارج شوند و به صورت متضادی جلوه کنند. مانند این که افراد از شدت ناراحتی به طرز خاصی بخندند و یا برخی از شادی زیاد گریه کنند.
احساس هیجانی: برداشتی ست که از برانگیختگی هیجانی حاصل میشود و جنبهی ذهنی دارد. چنان که در حالت ترس، گروهی احساس میکنند که «دلشان فرو میریزد»، و یا در حالت شادی احساس میکنند که «روحشان پرواز میکند». احساس بعضی از هیجانها را از قیافه و ظاهر فرد میتوان شناخت؛ مانند احساس غم و شادی. ولی احساس برخی دیگر را به سادگی نمیتوان درک کرد و فقط از طریق پاسخ فرد به پرسشهای مربوط میتوان به چگونگی آن پی برد. مانند رفتار فردی که نمیخواهد احساس غم یا شادی خود را به دیگران نشان دهد.
هیجان و تغییرات بدنی: احساس هیجانی با واکنشهای بدنی همراه است؛ از جمله ضربان قلب، تغییر فعالیت دستگاه گوارش، نفس نفس زدن، تغییر فعالیت غدههای عرقی (نشستن عرق سرد یا گرم بر بدن)، تغییر کار دستگاههای عصبی، تغییر توان مثانه در نگهداری ادرار، تغییر رنگ، سستی یا قوت بیشتر بدن.
عامل اصلی تغییر فعالیتهای بدنی در احساسهای هیجانی، هیپوتالاموس است که در دریافت، و ضبط و انتقال حالتهای هیجانی تأثیر فراوان دارد. تغییرات بدنی در هیجانهای مطلوب، به گونهای سازگار و هماهنگ با وضعیت طبیعی رخ میدهند و بر بدن اثر مثبت دارند.
در هیجانهای نامطلوب، تغییرات بدنی به گونهای ناسازگار و ناهماهنگ با وضعیت طبیعی رخ میدهند و بر بدن اثر بازدارنده و منفی دارند. علاوه بر هیپوتالاموس، بخش آگاهی مغز (کرتکس یا مخ رویه) نیز در انگیزش هیجانی نقش دارد. تصمیمهای ارادی فرد در برابر هیجانها از این ناحیه سرچشمه میگیرد.
هیجان و انرژی بدنی: در هیجانهای شدید، نیروی بدنی و انرژی ذخیرهی فرد مصرف میشود. این انرژی صرف حرکت و فعالیت ناگهانی میگردد و در بعضی موارد سرتاسر وجود فرد را دربر میگیرد. اگر هیجان، مثبت باشد؛ میل به غذا وجود دارد و انرژی مصرف شده به سرعت ترمیم میشود. علاوه بر آن فعالیت طبیعی اندامها نیز بیشتر میگردد و باعث سلامت و طول عمر و شادابی میشود.
در بعضی هیجانهای منفی با وجود مصرف انرژیهای بدن، میل به غذا کم میشود و هضم نیز دچار اختلال میگردد. این حالت برای سلامتی و طول عمر و شادابی مضر است. با تکرار هیجانهای منفی، ناراحتی هایی به وجود میآید که نوعی اختلال هیجانی هستند، مانند خستگی، اختلال در دستگاه گوارش، بیخوابی و کم وزنی در هیجانهای منفی ضعیف ولی مکرر نیز، این گونه اختلالات به تدریج به وجود میآیند که در سلامت انسان اثر بدی میگذارند. مانند زخم معده، تنگی نفس، ناشی از هیجانهای مکرر.
تفاوت هیجانها با انگیزههای فیزیولوژیک
انگیزههای فیزیولوژیک به شکل منظم تکرار میشوند و بیشتر منشأ بدنی (درونی) دارند و در حد زیادی یکنواخت اند. در صورتی که هیجانها، دوره و زمان خاصی ندارند و اغلب بر اثر عوامل بیرونی پدید میآیند. بیشتر آنها آنی و زودگذرند و گاهی فکر حاصل از یک امر هیجانی، از ذهن عبور میکند و موجب احیا و استمرار رفتار هیجانی میگردد. این امر، در هیجانهای مثبت مفید است، ولی در هیجانهای ناخوشایند با مشکلات بدنی و روانی همراه خواهد بود. فردوسی در این باره چنین میسراید:
مده دل به غم تا نکاهد روان *** به شادی همیدار تن را جوان
چکیدهی مقاله (انگیزه و هیجان)
انگیزه، عاملی نیروزاست که سبب رفتار خاصی میشود. انگیزهها در اثر بروز تغییرات شیمیایی در خون یا به سبب نیازها، یادگیریهای اجتماعی، رغبتها و علاقههای شخصی به وجود میآیند. انگیزهها به انواع بدنی – زیستی و شخصی- اجتماعی قابل تقسیم اند. برخی انگیزههای فیزیولوژیک (زیستی – بدنی) عبارتاند از: انگیزه مادری، تشنگی، گرسنگی و جنسی. در انسان، رفتار برآمده از هر کدام از این انگیزهها، با وجود زمینهی بدنی، از آداب و رسوم و یادگیریها نیز پیروی میکند. منظور از «تعادل حیاتی»، کار هماهنگ و طبیعی و رضایت بخش سازمان بدنی و روانی است. وقتی نیازهای زیستی یا روانی برآورده نشوند، تعادل بدنی و یا روانی به هم میخورد. «مشوق»، احساس و نیاز شدید فکری و روانی برای انجام کاری است. برخی از نیازهای دیگر شخصی – اجتماعی انسان عبارتاند از: نیاز به برتری جویی، نیاز به کمال جویی، نیاز به اتکا به منبع قدرت یا نیاز به خداجویی.
هیجانها، نوعی رفتار تند و نسبتا ناگهانی هستند. انواع مثبت هیجانها مانند مهر، خنده، خوشایندی و امید، در سلامت بدنی و روانی نقش مهم دارند. هیجانهای منفی؛ مانند کینه، غم، ترس، خشم، اگر تکرار شوند، آثار بد جسمی و روانی خواهند داشت. مربیان باید شور و احساس دلبستگی کودکان را برانگیزند و فکر آنها را بیطرفانه ارزیابی کنند و از هیجان کودکان برای منظورهای خاصی استفاده نکنند. هیجانها نیروی بدنی و انرژیهای ذخیره را مصرف میکنند. هیجانها به عکس انگیزههای فیزیولوژیک منشا زیستی و بدنی ندارند.
پرسشهای مطلب
١- تفاوت نیازهای بدنی و روانی را بیان کنید.
۲- مهم ترین انگیزههای فیزیولوژیک را توضیح دهید.
٣- نیاز به کمال جویی و خداجویی را توضیح دهید.
۴- اگر تشنگی و گرسنگی ادامه یابند چه تأثیرهایی در بدن و رفتار آدمی به جا میگذارند؟
۵- آثار هیجانهای نامطلوب بر بدن را توضیح دهید.
۶- آثار ظاهری هیجانهای مهر، خشم، ترس و خنده را بیان کنید.
۷- انگیزههای فیزیولوژیک و هیجانها چگونه از یادگیری اثر میپذیرند و تغییر مییابند؟ مثال بزنید.
۸- تفاوت هیجانها با انگیزههای فیزیولوژیک را بیان کنید.
منابعی برای مطالعهی بیشتر
۱- پارسا، محمد، انگیزش و هیجان؛ انتشارات سخن؛ تهران، ۱۳۷۶
۲- پلاچیک، روبرت؛ هیجانها، حقایق و نظریهها؛ ترجمهی؛ محمود رمضان زاده؛ – انتشارات آستان قدس رضوی، تهران، ۱۳۷۵
٣- خدا پناهی، محمد کریم؛ انگیزش و هیجان؛ انتشارات سمت؛ تهران، ۱۳۷۹
۴- فرجی، ذبیح الله؛ انگیزش و واکنشهای هیجانی؛ نشر میترا؛ تهران، زمستان ۱۳۷۵ -.
۵- قاسم زاده، حبیب الله؛ شناخت و عاطفه، نشر فرهنگان؛ تهران، ۱۳۷۹ ۶- محی الدین بناب، مهدی؛ روان شناسی انگیزش و هیجان؛ نشر دانا؛ تهران، زمستان – ۱۳۷۵.
– مهربان شاهاندشتی، مجتبی، بررسی منشأ اجتماعی افسردگی ایرانی؛ نشر روزبهان؛ تهران، ۱۳۸۰.
» فایل word «انگیزه و هیجان»
» فایل pdf «انگیزه و هیجان»