نوروآناتومی؛ بزرگ ترین قسمت مغز؛ تقسیم بندی، ویژگی ها، شیارها و بطن های مخ

دعای مطالعه [ نمایش ]
بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَللّهُمَّ اَخْرِجْنى مِنْ ظُلُماتِ الْوَهْمِ
خدایا مرا بیرون آور از تاریکىهاى وهم،
وَ اَکْرِمْنى بِنُورِ الْفَهْمِ
و به نور فهم گرامى ام بدار،
اَللّهُمَّ افْتَحْ عَلَیْنا اَبْوابَ رَحْمَتِکَ
خدایا درهاى رحمتت را به روى ما بگشا،
وَانْشُرْ عَلَیْنا خَزائِنَ عُلُومِکَ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
و خزانههاى علومت را بر ما باز کن به امید رحمتت اى مهربانترین مهربانان.
» کتاب نوروآناتومی بالینی اسنل
» » فصل ۷: مخ
» Snell’s Clinical Neuroanatomy
»» The Cerebrum
ویرایش شد.
یک مرد ۲۳ ساله به دلیل حملات متناوب (intermittent attacks) سردرد (headaches)، سرگیجه (dizziness)، و ضعف (weakness) و کرختی (numbness) در پای چپ به نورولوژیست (neurologist) مراجعه کرده است. بیمار در پاسخ پرسشها بیان کرد که با تغییر وضعیت سر (position of his head)، سردرد بدتر میشود. سیتی (computed tomography) اسکن، یک توده سفید مات را در انتهای قدامی بطن سوم (third ventricle) نشان میدهد. تشخیص (diagnosis)، وجود کیست کولوئید (colloid cyst) در بطن سوم است.
تشدید سردرد (the aggravation of the headache) با تغییر موقعیت سر را میتوان این گونه توجیه کرد که کیست متحرک بوده و از شبکه کوروئید (choroid plexus) آویزان شده است. با قرار گرفتن سر در موقعیتهای معینی، کیست توپیشکل سوراخ مونرو (foramen of Monro) را در طرف راست مسدود میکرد و فشار درون مغزی (intracerebral pressure) و شدت هیدروسفالی (hydrocephalus) را افزایش میداد. ضعف و کرختی پای چپ، به دلیل فشار تومور در حال رشد بر تالاموس راست و مسیرهای موجود در کپسول داخلی (internal capsule) راست بود. بیمار (patient) بعد از برداشته شدن تومور با جراحی (surgical)، به طور کامل بهبود یافت.
نیمکرههای مخ (cerebral hemispheres) از تلانسفال (telencephalon) به وجود میآیند و بزرگترین بخش مغز را تشکیل میدهند. هر نیمکره حاوی ماده خاکستری خارجی (قشر: cortex)، تودههای داخلی ماده خاکستری (هستههای قاعدهای: basal nuclei) و یک بطن جانبی (lateral ventricle) است. اساس ساختار تشریحی این ناحیه شرح داده شده است تا دانشجو برای پیچیدگیهای مرتبط با عملکرد هر ناحیه آماده شود.
تقسیمبندی مخ
مخ (cerebrum) بزرگترین بخش مغز است. مخ در حفرههای قدامی و میانی جمجمه (anterior and middle cranial fossae of the skull) قرار دارد و تمام تقعر (concavity) سقف (vault) جمجمه را اشغال میکند. مخ را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: دیانسفال (diencephalon) که بخش مرکزی را تشکیل میدهد و تلانسفال (telencephalon) که نیمکرههای مخ را میسازد.
دیانسفال
دیانسفال (diencephalon) شامل بطن سوم (third ventricle) و ساختارهایی است که حدود آن را تشکیل میدهند (شکلهای ۱ و ۲). دیانسفال در عقب تا نقطه تلاقی بطن سوم و قنات مغزی (cerebral aqueduct) و در جلو تا سوراخهای بین بطنی (interventricular foramina) امتداد دارد (شکل ۳). به این ترتیب، دیانسفال یک ساختار در خط وسط است که دارای دو نیمه متقارن راست و چپ (symmetrical right and left halves) میباشد. واضح است که این تقسیمبندی مغز برای سهولت (convenience) در یادگیری است و از دیدگاه عملکردی، رشتههای عصبی از این مرزها آزادانه عبور میکنند.
ویژگیهای کلی
در مغز دست نخورده، سطح تحتانی دیانسفال، تنها ناحیهای است که از سطح دیده میشود (شکل ۲). دیانسفال از هیپوتالاموس و ساختارهای دیگر تشکیل شده که از جلو به عقب عبارتند از کیاسمای بینایی (optic chiasma) همراه با راه بینایی (optic tract) در دو طرف؛ اینفاندیبولوم (infundibulum)، تکمه خاکستری (tuber cinereum)؛ و اجسام پستانی (mammillary bodies).
«نکته خارج از کتاب نوروآناتومی اسنل: بطن سوم، دیانسفال را به دو نیمه متقارن تقسیم میکند.»
شکل ۱. برش افقی مغز که بطنهای جانبی و سوم را از بالا نشان میدهد.
سطح فوقانی دیانسفال را فورنیکس (fornix) میپوشاند؛ فورنیکس دسته قطوری از رشتهها است که از هیپوکامپ (hippocampus) لوب گیجگاهی و به سمت عقب بر روی تالاموس (thalamus) قوس میزند تا به جسم پستانی (mammillary body) بپیوندد (شکل ۳). دیواره فوقانی واقعی دیانسفال، سقف بطن سوم است. این ناحیه شامل یک لایه اپاندیم میباشد که در ادامه بقیه پوشش اپاندیمی بطن سوم قرار میگیرد. قسمت فوقانی آن را یک چین عروقی از نرم شامه به نام کلافه کوروییدی بطن سوم (tela choroidea of the third ventricle) میپوشاند. یک جفت استطاله عروقی به نام شبکههای کوروییدی (choroid plexuses) بطن سوم، از سقف بطن سوم در خط وسط به سمت پایین و درون حفره بطن سوم میآیند.
سطح خارجی (lateral surface) دیانسفال توسط کپسول داخلی (internal capsule) محدود شده است؛ کپسول داخلی از جنس ماده سفید است و از رشتههایی تشکیل شده که قشر مخ را با سایر بخشهای ساقه مغز (brainstem) و نخاع (spinal cord) مرتبط میکند (شکل ۱).
با توجه به اینکه بطن سوم درز مانند، دیانسفال را به دو نیمه متقارن تقسیم میکند، یک سطح داخلی (medial surface) نیز برای دیانسفال میتوان در نظر گرفت. سطح داخلی دیانسفال (به بیان دیگر، دیواره خارجی بطن سوم) در قسمت فوقانی، سطح داخلی تالاموس و در قسمت تحتانی، هیپوتالاموس میباشد (شکل ۳). این دو منطقه را یک شیار کم عمق به نام شیار هیپوتالاموسی (hypothalamic sulcus) از هم جدا میکند. دستهای از رشتههای عصبی که رشتههای آوران هسته هابنولار (habenular nucleus) میباشد، یک برجستگی را در طول کنار فوقانی سطح داخلی دیانسفال میسازد که استریا مدولاری تالامی (striamedullaris thalami) نامیده میشود (شکل ۱). دیانسفال را میتوان به چهار بخش اصلی تقسیم کرد: (۱) تالاموس (thalamus)، (۲) سابتالاموس (subthalamus)، (۳) اپیتالاموس (epithalamus)، و (۴) هیپوتالاموس (hypothalamus).
شکل ۲. سطح تحتانی مغز که قسمتهای مختلف دیانسفال را نشان میدهد.
تالاموس
تالاموس (thalamus) یک توده بیضوی بزرگ از جنس ماده خاکستری است که بخش عمده دیانسفال را میسازد. تالاموس عملکرد با اهمیتی دارد و به عنوان یک ایستگاه سلولی برای تمام دستگاههای حسی اصلی (به جز مسیر بویایی: olfactory pathway) عمل میکند. فعالیتهای تالاموس ارتباط زیادی با فعالیتهای قشر مغز دارد و آسیب به تالاموس باعث از دست دادن عملکرد مغز بزرگی میشود.
تالاموسها در طرفین بطن سوم قرار دارند (شکل ۳). انتهای قدامی تالاموس باریک و گرد است و مرز خلفى سوراخ بین بطنی (interventricular foramen) را تشکیل میدهد. انتهای خلفی (شکل ۴) تالاموس گسترش مییابد و پولوینار (pulvinar) را میسازد که بر روی کولیکولوس فوقانی (superior colliculus) و بازوی فوقانی قرار میگیرد. جسم زانویی خارجی (lateral geniculate body)، یک برجستگی کوچک را در سطح تحتانی بخش خارجی پولوینار تشکیل میدهد.
سطح فوقانی تالاموس در سمت داخل با کلافه کوروییدی و فورنیکس، و در سمت خارج با اپاندیم پوشیده میشود و بخشی از کف بطن جانبی را میسازد؛ بخش خارجی تا حدودی توسط شبکه کوروئیدی بطن جانبی پوشیده شده است (شکل ۱). سطح تحتانی به تگمنتوم مغز میانی پیوسته است (شکل ۳).
«نکتههایی خارج از کتاب نوروآناتومی اسنل: سطح فوقانی تالاموس از خارج توسط ورقههای نازکی از ماده سفید به نام Stratumzonale پوشیده میشود.
حد خارجی سطح فوقانی تالاموس یک شیار است که از جلو به عقب کشیده شده است و ناودان تالاموسی مخططی (Sulcus thalamostriata) نام دارد که تالاموس را از هسته دمدار جدا میکند. در داخل ناودان تالاموسی مخططی تار عصبی سفیدی به نام خط انتهایی (Stria terminalis) و نیز وریدی به نام ورید تالاموسی مخططی (V. Thalamostriata) وجود دارد.
در عقب نیمه داخلی سطح فوقانی تالاموس، مثلث هابنولا وجود دارد. قاعده این مثلث مربوط به جسم کاجی میباشد.
سطح تحتانی تالاموس به وسیله ناحیه سابتالاموس در امتداد با تگمنتوم مغز میانی قرار گرفته است.»
شکل۳. برش ساژیتال مغز که سطح داخلی دیانسفال را نشان میدهد.
سطح داخلی تالاموس، بخش فوقانی دیواره خارجی بطن سوم را تشکیل میدهد و معمولا یک نوار از جنس ماده خاکستری به نام اتصال بین تالاموسی (interthalamic connection، چسبندگی بین تالاموسی: interthalamic adhesion) آن را به تالاموس سمت مقابل وصل میکند (شکل ۳).
سطح خارجی تالاموس توسط نوار بسیار مهمی از جنس ماده سفید به نام کپسول داخلی (internal capsule) از هسته عدسیشکل جدا شده است (شکل ۱).
بخشهای تشکیل دهنده تالاموس (شکل ۴) و توصیف دقیق هستهها و ارتباطات آن در مبحث تالاموس بیان شده است.
شکل ۴. هستههای تالاموس. A: برش عرضی از انتهای قدامی تالاموس. B: طرحی که موقعیت تالاموس را در نیمکره راست مغز و موقعیت نسبی هستههای تالاموس را نسبت به یکدیگر نشان میدهد.
تالاموس یک ایستگاه سلولی (cell station) بسیار مهم است که مسیرهای حسی اصلی (به جز مسیر بویایی) را دریافت میکند. تالاموس را باید به عنوان ایستگاهی در نظر گرفت که در آن، بسیاری از اطلاعات یکپارچه و به قشر مخ و دیگر مناطق زیر قشری (subcortical) مخابره میشوند. همچنین تالاموس، دارای نقش کلیدی در ادغام عملکردهای احشایی (visceral) و سوماتیک (somatic) میباشد.
سابتالاموس
سابتالاموس (subthalamus) در زیر تالاموس و در بین تالاموس و تگمنتوم مغز میانی قرار دارد و در بخش سری-داخلی (craniomedially)، با هیپوتالاموس مجاورت دارد.
ساختمان سابتالاموس بسیار پیچیده است و در اینجا به اختصار شرح داده میشود. در میان مجموعه سلولهای عصبی که در سابتالاموس قرار دارند، میتوان به انتهای فوقانی هستههای قرمز (red nuclei) و جسم سیاه (substantia nigra) اشاره کرد. هسته سابتالاموسی (subthalamic nucleus) به شکل یک عدسی محدب الطرفین (biconvex lens) است، این هسته ارتباطات مهمی با جسم مخطط دارد؛ در نتیجه، در تنظیم فعالیت عضلانی دخیل میباشد.
همچنین سابتالاموس حاوی راههای مهم بسیاری میباشد که از تگمنتوم به هستههای تالاموس میروند؛ انتهاهای فوقانی لمنیسکوسهای داخلی، نخاعی و سه قلو (medial, spinal, and trigeminal lemnisci) مثالهایی از این راهها میباشند.
اپیتالاموس
اپیتالاموس (epithalamus) حاوی هستههای هابنولار (habenular nuclei)، ارتباطات آنها و غده پینهآل (pineal gland) میباشد.
هسته هابنولار
هسته هابنولار (habenular nucleus) گروه کوچکی از نورونهای واقع در سمت داخل سطح خلفی تالاموس میباشد. رشتههای آوران از هسته آمیگدالوئید در لوب گیجگاهی از طریق استریا مدولاری تالامی (Stria medullaris thalami) به هسته هابنولار میرسند؛ سایر رشتهها از تشکیلات هیپوکامپ از طریق فورنیکس به هسته هابنولار میآیند. برخی از رشتههای استریا مدولاری تالامی در خط وسط تقاطع میدهند و به هسته هابنولار سمت مقابل میروند؛ به این رشتهها، رابط هابنولار (habenular commissure) گفته میشود (شکل ۳). آکسونها از هسته هابنولار به هسته بین پایکی (interpeduncular nucleus) در سقف حفره بین پایکی، تکتوم مغز میانی، تالاموس و تشکیلات مشبک مغز میانی میروند. باور بر این است که هسته هابنولار مرکز ادغام و یکپارچهسازی مسیرهای آوران بویایی، احشایی و سوماتیک میباشد.
غده پینهآل (جسم پینهآل)
غده پینهآل یک مخروط کوچک است که ساقه پینهآل (pineal stalk)، آن را به دیانسفال متصل میکند. این غده به سمت عقب برجسته شده و در پشت مغز میانی قرار میگیرد (شکل ۳). قاعده ساقه پینهآل حاوی یک فرورفتگی است که با حفره بطن سوم ارتباط دارد (شکل ۳). بخش فوقانی قاعده ساقه پینهآل، حاوی رابط هابنولار و بخش تحتانی آن حاوی رابط خلفی میباشد.
در برش میکروسکوپی، دیوارههایی از جنس بافت همبند که از کپسول به داخل غده کشیده شدهاند، این غده را به طور ناقص به لبولهایی تقسیم میکنند. دو نوع سلول در این غده وجود دارند: پینهآلوسیتها (pinealocytes) و سلولهای گلیال (glial cells)، تودههایی از ماده کلسیفیه به نام شن مغزی (brain sand) به تدریج با افزایش سن در داخل این غده تجمع مییابند (شکل ۵).
غده پینهآل هیچ سلول عصبی ندارد، اما رشتههای سمپاتیکی آدرنرژیک که از گانگلیونهای سمپاتیکی گردنی فوقانی میآیند، به غده وارد میشوند و به همراه عروق خونی و پینهآلوسیتها در غده به مسیر خود ادامه میدهند.
اعمال غده پینهآل
امروزه غده پینهآل که زمانی کم اهمیت تلقی میشد، یک غده درونریز مهم محسوب میگردد که میتواند بر فعالیت غده هیپوفیز، جزایر لانگرهانس لوزالمعده، غدد پاراتیروئید، قشر و مرکز غدد آدرنال و غدد جنسی (گنادها) اثر گذارد. ترشحات غده پینهآل که در پینه آلوسیتها تولید میشوند، از طریق جریان خون یا مایع مغزی نخاعی، به اعضای هدف میرسند. اعمال اصلی این ترشحات مهاری است، به طوری که با مهار کردن مستقیم تولید هورمون و یا مهار کردن غیرمستقیم فاکتورهای آزادکننده هیپوتالاموس این کار را انجام میدهد. جالب است که بدانیم غده پینهآل، سد خونی-مغزی ندارد.
بررسیها در حیوانات نشان داده که فعالیت غده پینهآل از یک ریتم (ضرباهنگ) شبانهروزی برخوردار است که تحت تاثیر نور میباشد. بیشترین فعالیت این غده در جریان تاریکی است. احتمالاً مسیر عصبی از شبکیه به هسته سوپراکیاسماتیک (suprachiasmatic nucleus) هیپوتالاموس، سپس به تگمنتوم مغز میانی (tegmentum of the midbrain) و سپس به غده پینهآل است تا ترشحات آن را تحریک کند. بخش آخر این مسیر ممکن است شامل راه مشبکی-نخاعی (reticulospinal tract)، خروجی سمپاتیکی بخش سینهای نخاع، عقده سمپاتیکی گردنی فوقانی و رشتههای عصبی پسعقدهای باشد که همراه عروق خونی به غده پینهآل میروند.
شکل ۵. ریزنگاری از برش غده پینهآل که با هماتوکسیلین و ائوزین رنگآمیزی شده است.
ملاتونین (melatonin) و آنزیمهای لازم برای سنتز آن، با غلظت بالایی در غده پینهآل وجود دارند. ملاتونین و سایر مواد به خون و یا به مایع مغزی نخاعی بطن سوم میریزند و از آنجا به لوب قدامی غده هیپوفیز رفته و آزادسازی هورمون گنادوتروپین را مهار میکنند. در انسانها، همانند حیوانات، سطح ملاتونین پلاسما در تاریکی افزایش و در طول روز کاهش مییابد. به نظر میرسد که غده پینهآل نقش مهمی در تنظیم عملکرد تولیدمثل ایفا میکند.
هیپوتالاموس
هیپوتالاموس (hypothalamus) بخشی از دیانسفال است که از ناحیه کیاسمای بینایی (optic chiasma) تا کنار دمی اجسام پستانی امتداد دارد (شکل ۲). هیپوتالاموس در زیر شیار هیپوتالاموسی موجود در دیواره خارجی بطن سوم قرار گرفته است. به این ترتیب از دید آناتومیکی، هیپوتالاموس ناحیه نسبتاً کوچکی از مغز است که در یک موقعیت راهبردی در مجاورت سیستم لیمبیک، تالاموس، راههای صعودی و نزولی و هیپوفیز قرار گرفته است. در بررسی میکروسکوپی، هیپوتالاموس از سلولهای عصبی کوچکی تشکیل شده که در گروهها یا هستههایی آرایش یافتهاند. نحوه قرارگیری این هستهها و ارتباطات آنها در مبحث تالاموس شرح داده شده است.
از دیدگاه فیزیولوژیکی، به ندرت میتوان فعالیتی را در بدن پیدا کرد که هیپوتالاموس بر آن تأثیر نداشته باشد. هیپوتالاموس اعمال دستگاه عصبی خودکار و دستگاه درونریز را تنظیم میکند و نقش حیاتی در حفظ هومئوستاز بدن دارد. هیپوتالاموس در فعالیتهایی نظیر تنظیم دمای بدن، مایعات بدن، میل به خوردن و آشامیدن، رفتار جنسی و هیجانات شرکت دارد.
مجاورات هیپوتالاموس
در جلوی هیپوتالاموس، ناحیهای است که از کیاسمای بینایی تا تیغه انتهایی (lamina terminalis) و رابط قدامی امتداد دارد و به آن، ناحیه پره اپتیک (preoptic area) گفته میشود. در قسمت دمی، هیپوتالاموس با تگمنتوم مغز میانی درهم میآمیزد. در قسمت بالای هیپوتالاموس، تالاموس و در قسمت تحتانی – خارجی آن، ناحیه ساب تالاموسی قرار دارد.
اگر از پایین به هیپوتالاموس نگاه کنیم، بخشهای زیر از جلو به عقب قرار دارند: (۱) کیاسمای بینایی، (۲) تکمه خاکستری (توبر سینروم: tuber cinereum) و انفاندیبولوم و (۳) اجسام پستانی.
کیاسمای بینایی
کیاسمای بینایی (optic chiasma) یک دسته پهنی از رشتههای عصبی است که در پیوستگاه دیواره قدامی و کف بطن سوم قرار میگیرد (شکل ۲ و ۳ و همچنین تصویر ۸ اطلس را ببینید). سطح فوقانی به تیغه انتهایی متصل میشود. سطح تحتانی در مجاورت هیپوفیز مغزی (hypophysis cerebri) قرار دارد که با واسطه دیافراگم زینی (diaphragma sellae)، از آن جدا میشود. گوشههای قدامی - خارجی کیاسما در امتداد اعصاب بینایی (optic nerves) و گوشههای خلفی – خارجی آن در امتداد راههای بینایی (optic tracts) میباشند. یک فرورفتگی کوچک به نام بنبست اپتیک (optic recess) بطن سوم، در سطح فوقانی آن قرار دارد.
لازم به ذکر است که رشتههایی که از نیمه نازال (nasal half) هر شبکیه منشأ میگیرند، در کیاسما تقاطع میدهند تا وارد راه بینایی طرف مقابل شوند.
توبر سینروم (تکمه خاکستری)
اگر از سطح پایین نگاه کنیم، تکمه خاکستری (tuber cinereum) یک توده محدب از ماده خاکستری میباشد (شکلهای ۲ و ۳).. تکمه خاکستری در پایین در امتداد اینفاندیبولوم (infundibulum) قرار دارد. اینفاندیبولوم یک قیف توخالی است و در امتداد لوب خلفی هیپوفیز مغزی قرار میگیرد. برجستگی میانی (median eminence) یک بخش برآمدگی از تکمه خاکستری است که اینفاندیبولوم به آن متصل میشود. برجستگی میانی، اینفاندیبولوم و لوب خلفی هیپوفیز (بخش عصبی)، مجموعأ نوروهیپوفیز (neurohypophysis) نامیده میشود.
اجسام پستانی
اجسام پستانی (mammillary bodies)، دو جسم نیمکرهای کوچک هستند که پهلو به پهلوی یکدیگر در پشت تکمه خاکستری قرار دارند (شکلهای ۲ و ۳). بخش مرکزی آنها ماده خاکستری است که با کپسولی از رشتههای عصبی میلیندار پوشیده میشود. در پشت اجسام پستانی، ناحیهای از مغز قرار دارد که تعدادی سوراخ کوچک در آن دیده میشود و ماده سوراخدار خلفی (posterior perforated substance) نام دارد. شاخههای مرکزی شریانهای مغزی خلفی از این سوراخها عبور میکنند.
بطن سوم
بطن سوم (third ventricle) که از وزیکل مغز قدامی منشا میگیرد، یک شکاف درز مانند بین دو تالاموس میباشد (شکل ۱ و ۳). بطن سوم در جلو، از طریق سوراخهای بین بطنی (interventricular foramina؛ سوراخهای مونرو: foramina of Monro) با بطنهای جانبی (lateral ventricles) و در عقب، از طریق قنات مغزی با بطن چهارم ارتباط دارد. بطن سوم دیوارههای قدامی، خلفی، خارجی، فوقانی و تحتانی دارد که با اپاندیم پوشیده شده است.
دیواره قدامی را یک صفحه نازکی از جنس ماده خاکستری به نام تیغه انتهایی میسازد که رابط قدامی (anterior commissure) روی آن قرار دارد (شکل ۷). رابط قدامی یک دسته مدور از رشتههای عصبی است که در جلوی ستونهای قدامی فورنیکس (anterior columns of the fornix) قرار میگیرد؛ این رشتهها، لوبهای گیجگاهی راست و چپ را به هم وصل میکنند.
دیواره خلفی را دهانه قنات مغزی تشکیل میدهد (شکل ۳). در بالای این دهانه، رابط خلفی (posterior commissure) کوچک قرار دارد. در بالای این رابط، بنبست پینهآل (pineal recess) قرار دارد که به داخل ساقه جسم پینهآل (pineal body) میآید. در بالای بنبست پینهآل، رابط هابنولار کوچک قرار دارد.
دیواره خارجی در بالا از سطح داخلی تالاموس و در پایین از سطح داخلی هیپوتالاموس تشکیل شده است (شکل ۳). این دو بخش را شیار هیپوتالاموسی از هم جدا میکند. محدوده دیواره خارجی در بالا، استریا مدولاریس تالامی (stria medullaris thalami) میباشد. دیوارههای خارجی توسط اتصال بین تالاموسی به یکدیگر چسبیدهاند.
دیواره فوقانی یا سقف بطن سوم را لایه ای از اپاندیم تشکیل میدهد که در امتداد پوشش اپاندیمی بطن سوم است. در بالای این لایه اپاندیمی، یک چین دو لایه از نرم شامه به نام کلافه کوروییدی یا چادر مشیمی (tela choroidea) بطن سوم قرار دارد. این کلافه عروقی در دو طرف خط وسط به سمت پایین برجسته میشوند و به طوری که سقف اپاندیمی را نیز با خود به سمت پایین میآورد تا شبکههای کوروئیدی (choroid plexuses) بطن سوم را شکل دهند. وریدهای مغزی داخلی (internal cerebral veins) در داخل کلافه کوروییدی قرار میگیرند. سقف بطن در بالا با فورنیکس و جسمپینهای مجاورت دارد.
دیواره تحتانی یا کف بطن سوم را کیاسمای بینایی، تکمه خاکستری، اینفاندیبولوم (همراه با بن بست قیفی شکل خود) و اجسام پستانی میسازند (شکل ۲ و ۳). هیپوفیز به اینفاندیبولوم متصل میشود. در پشت این ساختارها، تگمنتوم پایکهای مغزی قرار دارند.
دستگاه بطنی به طور کامل در مبحث دستگاه بطنی و مایع مغزی نخاعی شرح داده میشود.
ظاهر کلی نیمکرههای مخ
نیمکرههای مخ (cerebral hemispheres) بزرگترین بخش مغز هستند و یک شیار ساژیتال عمیق در خط وسط، به نام شیار مغزی طولی (longitudinal cerebral fissure)، آنها را از یکدیگر جدا میکند (شکل ۶). این شیار حاوی چین داسی شکلی از سختشامه (به نام داس مغزی: falx cerebri) و شریانهای مغزی قدامی (anterior cerebral arteries) است. در عمق این شیار، رابط بزرگ به نام جسم پینهای قرار دارد که نیمکرهها را در خط وسط به هم متصل میکند (شکل ۳). چین افقی دومی از جنس سختشامه، به نام چادرینه مخچه (tentorium cerebelli)، نیمکرههای مخ را از مخچه جدا میکند.
برای به افزایش بسیار زیاد سطح قشر مخ، سطح هر نیمکره مخ دارای چینها (folds) یا شکنجهایی (gyri) است که توسط شیارها (fissures) یا ناودانهایی (sulci)، از یکدیگر جدا شدهاند. برای سهولت در یادگیری، هر نیمکره را به لوبهایی (lobes) تقسیم میکنیم که نام هر یک، از استخوان جمجمه روی آن برگرفته شده است. شیارهای مرکزی، آهیانهای-پسسری، خارجی و کالکارین، مرزهایی برای تقسیم نیمکرههای مخ به لوبهای پیشانی، آهیانهای، گیجگاهی و پسسری هستند (شکلهای ۷ و ۱۱).
شیارهای اصلی (main sulci)
شیار مرکزی (central sulcus) (شکل ۷) اهمیت زیادی دارد، زیرا شکنجی که در جلوی آن قرار دارد، حاوی سلولهای حرکتی است که حرکات سمت مقابل بدن را آغاز میکنند؛ شکنجی که در پشت آن قرار دارد، قشر حسی عمومی است که اطلاعات حسی را از سمت مخالف بدن دریافت میکند. شیار مرکزی در کناره فوقانی-داخلی، حدود یک سانتیمتر عقبتر از نقطه وسط نیمکره مخ، یک دندانه ایجاد میکند (شکل ۸). این شیار در سطح خارجی نیمکرهها به طرف پایین و جلو میرود، و یک برجستگی باریک از قشر، انتهای تحتانی آن را از شاخه خلفی شیار خارجی جدا میکند. شیار مرکزی تنها شیار در این سطح نیمکره است که در کناره فوقانی-داخلی، دندانه ایجاد میکند و در بین دو شکنج موازی قرار میگیرد.
شیار خارجی (lateral sulcus) (شکل ۷) یک شکاف عمیق است که عمدتاً در سطوح تحتانی و خارجی نیمکرههای مخ دیده میشود. این شیار دارای یک ساقه کوتاه است که به سه شاخه تقسیم میشود. این ساقه از سطح تحتانی نیمکرههای مخ شروع میشود و با رسیدن به سطح خارجی، به شاخه افقی قدامی (anterior horizontal ramus) و شاخه صعودی قدامی (anterior ascending ramus) تقسیم میشود و به شکل شاخه خلفی (posterior ramus) ادامه مییابد (شکلهای ۷ و ۱۰). ناحیهای از قشر به نام اینسولا در عمق شیار خارجی عمیق قرار دارد و تا زمانی که لبههای این شیار را از هم جدا نکنیم، دیده نمیشود (شکل ۹).
شکل ۶. نمای فوقانی نیمکرههای مخ.
شیار آهیانهای-پسسری (parieto-occipital sulcus) از حاشیه فوقانی-داخلی نیمکره تقریباً دو اینچ (پنج سانتیمتر) جلوتر از قطب پسسری آغاز میشود (شکل ۸ و ۱۰). این شیار در سطح داخلی نیمکره به سمت پایین و جلو میرود تا به شیار کالکارین برسد (شکل ۸).
شیار کالکارین (calcarine sulcus) در سطح داخلی نیمکره دیده میشود (شکلهای ۸ و ۱۰). شیار کالکارین از زیر انتهای خلفی جسم پینهای آغاز میشود و به سمت بالا و عقب قوس میزند تا به قطب پسسری برسد و در آنجا خاتمه یابد. با این حال، در برخی مغزها، این شیار به فاصله کوتاهی بر روی سطح خارجی نیمکره ادامه مییابد. شیار کالکارین در نیمه مسیر خود، با یک زاویه حاده به وسط شیار آهیانهای-پسسری میپیوندد.
لوبهای نیمکره مخ
سطح فوقانی – خارجی نیمکره (تصویر ۳ اطلس)
لوب پیشانی (frontal lobe) ناحیهای را در جلوی شیار مرکزی و بالای شیار خارجی اشغال میکند (شکلهای ۱۰ و ۱۱). سطح فوقانی – خارجی لوب پیشانی توسط سه شیار، به چهار شکنج تقسیم میشود. شیار پیش مرکزی (precentral sulcus) به موازات شیار مرکزی است و شکنج پیش مرکزی (precentral gyrus) در بین آن دو قرار دارد (شکلهای ۷ و ۱۰). شیارهای پیشانی فوقانی و تحتانی (superior and inferior frontal sulci)، از شیار پیش مرکزی به سمت جلو امتداد مییابند. شکنج پیشانی فوقانی (superior frontal gyrus) در بالای شیار پیشانی فوقانی، شکنج پیشانی میانی (middle frontal gyrus) در بین شیارهای پیشانی فوقانی و تحتانی، و شکنج پیشانی تحتانی (inferior frontal gyrus) در زیر شیار پیشانی تحتانی قرار دارد (شکلهای ۷ و ۱۰). شاخههای قدامی و صعودی شیار خارجی، به شکنج پیشانی تحتانی وارد میشوند.
شکل ۷. نمای جانبی نیمکره راست مخ.
لوب آهیانهای (parietal lobe) ناحیهای را در خلف شیار مرکزی و بالای شیار خارجی اشغال میکند؛ این لوب در عقب تا شیار آهیانهای-پسسری ادامه مییابد (شکلهای ۷ تا ۱۱). دو شیار، سطح خارجی لوب آهیانهای را به سه شکنج تقسیم میکنند. شیار خلف مرکزی (postcentral sulcus) به موازات شیار مرکزی میباشد و شکنج خلف مرکزی (postcentral gyrus) در بین آن دو قرار میگیرد. شیار داخل آهیانهای (intraparietal sulcus)، از میانه شیار خلف مرکزی به سمت عقب میرود (شکلهای ۷ و ۱۰). شکنج یا لوبول آهیانهای فوقانی (superior parietal lobule or gyrus) در بالای شیار داخل آهیانهای و شکنج یا لوبول آهیانهای تحتانی (inferior parietal lobule or gyrus) در پایین این شیار قرار دارد.
لوب گیجگاهی (temporal lobe) در زیر شیار خارجی قرار دارد (شکلهای ۷ تا ۱۱). دو شیار، سطح خارجی لوب گیجگاهی را به سه شکنج تقسیم میکنند. شیارهای گیجگاهی فوقانی و میانی (superior and middle temporal sulci) به موازات شاخه خلفی شیار خارجی قرار میگیرند و لوب گیجگاهی را به شکنجهای گیجگاهی فوقانی، میانی و تحتانی تقسیم میکنند؛ شکنج گیجگاهی تحتانی تا سطح تحتانی نیمکره ادامه مییابد (شکلهای ۷ و ۱۰).
لوب پس سری (occipital lobe) ناحیه کوچکی را در پشت شیار آهیانهای پسسری اشغال میکند (شکلهای ۷ تا ۱۱).
سطوح داخلی و تحتانی نیمکره
لوبهای نیمکره مخ در سطوح داخلی و تحتانی، به وضوح مرزبندی نشدهاند. با این حال، مناطق بسیار مهمی در این سطوح وجود دارد که باید شناخته شوند. جسمپینهای (corpus callosum) که بزرگترین رابط مغز است، یک ویژگی مهم در این سطح محسوب میشود (شکلهای ۸ و ۱۰). شکنج سینگولیت (cingulate gyrus) از زیر انتهای قدامی جسم پینهای آغاز میشود و بر روی جسم پینهای ادامه مییابد تا به انتهای خلفی آن برسد (شکلهای ۸ و ۱۰). این شکنج توسط شیار پینهای (callosal sulcus) از جسم پینه ای جدا میشود. شکنج سینگولیت توسط شیار سینگولیت (cingulate sulcus) از شکنج پیشانی فوقانی جدا میشود (شکل ۱۰).
لوبول اطراف مرکزی (paracentral lobule) ناحیهای از قشر مخ است که دندانه ایجاد شده توسط شیار مرکزی بر روی کنار فوقانی را در برمیگیرد (شکلهای ۸ و ۱۰). بخش قدامی این لبول، ادامه شکنج پیش مرکزی در سطح فوقانی-خارجی، و بخش خلفی آن، ادامه شکنج خلف مرکزی است.
شکل ۸. نمای داخلی نیمکره راست مخ.
پره کونئوس (precuneus) (شکلهای ۸ و ۱۰) ناحیهای از قشر است که در جلو به انتهای خلفی شیار سینگولیت (که به طرف بالا آمده) و در عقب به شیار آهیانهای-پسسری محدود میشود.
کونئوس (cuneus) (شکلهای ۸ و ۱۰) یک ناحیه مثلثی از قشر است که در بالا به شیار آهیانهای-پسسری، در پایین به شیار
کالکارین، و در عقب به کنار فوقانی داخلی محدود میشود.
شیار جانبی (collateral sulcus) در سطح تحتانی نیمکره قرار دارد (شکلهای ۸ و ۱۲). این شیار در زیر شیار کالکارین به سمت جلو میرود. شکنج زبانی (lingual gyrus) در بین شیار جانبی و شیار کالکارین قرار دارد. شکنج پاراهیپوکامپ (parahippocampal gyrus) در جلوی شکنج زبانی قرار دارد و در جلو به آنکوس (uncus) قلابمانند خاتمه مییابد (شکل ۱۲).
شکنج پسسری-گیجگاهی داخلی (medial occipitotemporal gyrus) از قطب پسسری تا قطب گیجگاهی کشیده شده است (شکل ۱۲). این شکنج در سمت داخل به شیارهای جانبی و راینال (rhinal) و در سمت خارج به شیار پسسری-گیجگاهی محدود میشود. شکنج پس سری-گیجگاهی در سمت خارج شیار پسسری-گیجگاهی و در ادامه شکنج گیجگاهی تحتانی قرار میگیرد (شکل ۱۲).
شکل ۹. نمای جانبی نیمکره راست مخ که برای نشان دادن اینسولای راست برش داده شده است.
در سطح تحتانی لوب پیشانی، پیاز و راه بویایی (olfactory bulb and tract) در شیاری به نام شیار بویایی (olfactory sulcus) قرار میگیرند (شکل ۱۲). در سمت داخل شیار بویایی، شکنج مستقیم (gyrus rectus) و در سمت خارج شیار بویایی، چند شکنج اربیتال (orbital gyri) قرار دارند.
ساختمان داخلی نیمکرههای مخ (تصاویر ۴ و ۵ اطلس)
نیمکرههای مخ را لایه ای از جنس ماده خاکستری به نام قشر مخ (cerebral cortex) پوشانده که ساختمان و عملکرد آن در مبحث قشر مخ شرح داده میشود. در داخل نیمکرههای مخ، بطنهای جانبی (lateral ventricles)، تودههایی از جنس ماده خاکستری به نام هستههای قاعدهای (basal nuclei) و رشتههای عصبی قرار دارند. رشتههای عصبی توسط نوروگلیا احاطه شده و ماده سفید را میسازند (شکل ۱۳).
بطنهای جانبی
دو بطن جانبی وجود دارند که هر کدام در یک نیمکره مخ قرار گرفتهاند (شکلهای ۱۳ و ۱۴). هر بطن یک حفره نسبتاً Cشکل است که با اپاندیم مفروش و با مایع مغزی-نخاعی پر شده است. هر بطن جانبی را میتوان به تنه (body) که در لوب آهیانه قرار دارد و شاخهای قدامی، خلفی و تحتانی (anterior, posterior, and inferior horns)، که به ترتیب به درون لوبهای پیشانی، پسسری و گیجگاهی کشیده شدهاند، تقسیم کرد. بطن جانبی از طریق سوراخ بین بطنی (interventricular foramen) با حفره بطن سوم ارتباط دارد (شکلهای ۸ و ۱۴). این سوراخ که در قسمت قدامی دیواره داخلی بطن جانبی قرار دارد، در جلو به ستون قدامی فورنیکس و در عقب به انتهای قدامی تالاموس محدود شده است.
هستههای قاعدهای
منظور از هستههای قاعدهای (basal nuclei) یا عقدههای قاعدهای (basal ganglia)، مجموعه تودههایی از ماده خاکستری است که در داخل هر نیمکره مخ قرار دارند. آنها شامل جسم مخطط (corpus striatum)، هسته آمیگدال (amygdaloid nucleus) و کلاستروم (claustrum) میباشند.
جسم مخطط
جسم مخطط در سمت خارج تالاموس قرار دارد. تقریباً کل این ساختار توسط دستهای از رشتههای عصبی به نام کپسول داخلی (internal capsule)، به هسته دمدار (caudate nucleus) و هسته عدسیشکل (lentiform nucleus) تقسیم میشود (شکلهای ۱۸ و ۱۳).
هسته دمدار یک توده خاکستری رنگ بزرگ C شکل است که کاملاً در مجاورت بطن جانبی و در سمت خارج تالاموس قرار دارد (شکل ۱۵). سطح خارجی این هسته در مجاورت کپسول داخلی میباشد که آن را از هسته عدسیشکل جدا میکند.
هسته عدسی یک توده گوهای شکل از جنس ماده خاکستری است که قاعده پهن و محدب آن به سمت خارج و لبه تیز آن به سمت داخل قرار میگیرد (شکلهای ۱۳ و ۱۵). این هسته در عمق ماده سفید نیمکره مخ قرار گرفته و در سمت داخل در نزدیکی کپسول داخلی میباشد که آن را از هسته دمدار و تالاموس جدا میکند. هسته عدسیشکل در سمت خارج در نزدیکی یک صفحه نازک از جنس ماده سفید به نام کپسول خارجی (external capsule) میباشد که آن را از یک صفحه نازک از جنس ماده خاکستری به نام کلاستروم (claustrum) جدا میکند (شکل ۱۳). کلاستروم کپسول خارجی را از ماده سفید زیر قشری اینسولا جدا میکند. هسته عدسیشکل در پایین در امتداد با هسته دمدار قرار میگیرد.
جزییات ساختمانی و ارتباطی جسم مخطط در مبحث هستههای قاعدهای شرح داده میشود. به طور خلاصه میتوان گفت که جسم مخطط، رشتههای آوران را از نواحی مختلف قشر مخ، تالاموس، سابتالاموس و ساقه مغز دریافت میکند. سپس رشتههای وابران به همان نواحی دستگاه عصبی برمیگردند. عملکرد جسم مخطط در ارتباط با حرکات عضلانی است که توسط قشر مخ تکمیل و کنترل میشود، نه از طریق مسیرهای نزولی مستقیم به ساقه مغز و نخاع.
هسته آمیگدال
هسته آمیگدال (amygdaloid nucleus) درون لوب گیجگاهی، نزدیک به آنکوس (uncus) قرار دارد. (شکل ۱۵). هسته آمیگدال بخشی از سیستم لیمبیک در نظر گرفته میشود و در مبحث تشکیلات مشبک و سیستم لیمبیک شرح داده میشود.
کلاستروم
کلاستروم (claustrum) صفحه نازکی از جنس ماده خاکستری است که توسط کپسول خارجی (external capsule) از سطح خارجی هسته عدسیشکل جدا شده است (شکل ۱۳). در سمت خارج کلاستروم، ماده سفید زیر قشری اینسولا قرار دارد. عملکرد کلاستروم ناشناخته است.
شکل ۱۰. A. نمای جانبی نیمکره راست مخ که شیارهای اصلی را نشان میدهد. B. نمای داخلی نیمکره راست مخ که شیارهای اصلی را نشان میدهد.
شکل ۱۱. A. نمای جانبی نیمکره راست مخ که لوبها را نشان میدهد. B. نمای داخلی نیمکره راست مخ که لوبها را نشان میدهد. خط چینها نشانگر موقعیت تقریبی مرزهایی هستند که هیچ شیاری در آن جا وجود ندارد.
ماده سفید نیمکرههای مخ
ماده سفید (white matter) از رشتههای عصبی میلیندار با قطرهای مختلف تشکیل شده که نوروگلیا (neuroglia) از آنها حمایت میکنند. رشتههای عصبی را بر اساس ارتباطات آنها میتوان به سه دسته تقسیم کرد: (۱) رشتههای ارتباطی (commissural fibers)، (۲) رشتههای محدود به یک نیمکره (association fibers)، و (۳) رشتههای پرتابی (projection fibers).
رشتههای ارتباطی
رشتههای ارتباطی نواحی مشابه از دو نیمکره مخ به هم وصل میکنند. این رشتهها عبارتند از: جسم پینهای (corpus callosum)، رابط قدامی (anterior commissure)، رابط خلفی (posterior commissure)، فورنیکس (fornix) و رابط هابنولایی (habenular commissure).
جسم پینهای بزرگترین رابط مغز است که دو نیمکره مخ را به هم وصل میکند (شکل ۸ و ۱۶، همچنین شکل ۸ اطلس را نیز ببینید). این ساختار در کف شیار طولی قرار دارد. برای توصیف بهتر به روستروم (نوک: rostrum)، زانو (genu)، تنه (body)، و اسپلنیوم (چنبره: splenium) تقسیم میشود.
روستروم قسمت نازک انتهای قدامی جسمپینهای است که در قسمت خلفی طویل شده است تا در امتداد انتهای فوقانی تیغه انتهایی (لامینا ترمینالیس: lamina terminalis) قرار بگیرد (شکل ۸).
زانو، انتهای قدامی خمیده جسمپینهای است که در جلوی پرده شفاف (septum pellucidum) به طرف پایین خم میشود (شکل ۸ و ۱۶).
شکل ۱۲. نمای افقی مغز. بصلالنخاع، پل و مخچه برداشته شدهاند.
شکل ۱۳. بطنهای بطنی مغز. A: نمای جانبی. B: نمای فوقانی
تنه جسمپینهای به طرف عقب قوس میزند و به شکل بخش خلفی ضخیم موسوم به اسپلنیوم (splenium) خاتمه مییابد (شکل ۱۶).
اگر به دو طرف برویم، رشتههای زانو به طرف جلو به داخل لوبهای پیشانی میروند و فورسپس کوچک (forceps minor) را تشکیل میدهند (شکل ۱۶). رشتههای تنه نیز تحت عنوان تشعشع جسم پینهای (radiation of the corpus callosum) به سمت خارج کشیده میشوند (شکل ۱۶). این رشتهها با رشتههای هماهنگی و پرتابی که به سمت قشر مخ میروند، تقاطع میکنند. برخی از رشتهها، سقف و دیواره خارجی شاخ تحتانی بطن جانبی را میسازند؛ به این رشتهها، تپتوم (tapetum) گفته میشود. در خارج، رشتههای اسپلنیوم به طرف عقب قوس میزنند و در داخل لوب پسسری، فورسپس بزرگ (forceps major) را میسازند (شکل ۱۶).
رابط قدامی (anterior commissure) دسته کوتاهی از رشتههای عصبی است که در خط وسط در تیغه انتهایی تقاطع میکنند (شکل ۸). اگر به طرفین برویم، یک دسته کوچک یا قدامی از رابط قدامی در هر طرف به جلو و به سمت ماده سوراخ شده قدامی (anterior perforated substance) و راه بویایی (olfactory tract) قوس میزند. یک دسته بزرگتر در هر طرف و به سمت عقب قوس میزند و از زیر سطح هسته عدسیشکل شیارهایی جهت رسیدن به لوبهای گیجگاهی ایجاد میکند.
رابط خلفی (posterior commissure) دسته ای از رشتههای عصبی است که در خط وسط، دقیقا در بالای ورودی قنات مغزی (cerebral aqueduct) به بطن سوم، تقاطع میدهد (شکل ۳)؛ این ساختار با بخش تحتانی ساقه پینهآل مجاورت دارد. مجموعههای مختلفی از سلولهای عصبی، در طول مسیر آن قرار دارند. مقصد و اهمیت عملکردی بسیاری از رشتههای عصبی این رابط، ناشناخته است. با این حال، اعتقاد بر این است که رشتههای منشاء گرفته از هستههای پرهتکتال (pretectal nuclei)که در رفلکس نوری مردمک (pupillary light reflex) دخیل هستند، در مسیر خود جهت رسیدن به بخش پاراسمپاتیک هستههای اکولوموتور (oculomotor nuclei)، در این رابط تقاطع میکنند.
شکل ۱۴. نمای جانبی نیمکره راست مخ که برای نشان دادن موقعیت هسته عدسیشکل، هسته دمدار، تالاموس و هیپوکامپ برش داده شده است.
فورنیکس (fornix) از رشتههای عصبی میلیندار تشکیل شده و دستگاه وابران هیپوکامپ را تشکیل میدهد که به اجسام پستانی هیپوتالاموس میروند. الیاف عصبی ابتدا آلوئوس (alveus) را تشکیل میدهند (شکل ۵ مبحث تشکیلات مشبک و سیستم لیمبیک) که یک لایه نازک از ماده سفید است و سطح بطنی هیپوکامپ را میپوشاند. سپس رشتهها همگرا میشوند و شرابه (فیمبریا: fimbria) را میسازند. ضخامت شرابهها در هر دو طرف افزایش مییابد و با رسیدن به انتهای خلفی هیپوکامپ، بر روی تالاموس و در زیر جسم پینهای، به سمت جلو قوس میزنند تا ستونهای خلفی فورنیکس (posterior columns of the fornix) را بسازند. سپس این دو ستون در خط وسط به هم میرسند و تنه فورنیکس (body of the fornix) را میسازند (شکل ۱۷). رابط فورنیکس (commissure of the fornix) از رشتههای عرضی تشکیل شده که دقیقا پیش از تشکیل تنه فورنیکس، از یک ستون به ستون سمت مقابل میروند. نقش رابط فورنیکس، ایجاد ارتباط بین تشکیلات هیپوکامپ هر دو طرف است.
رابط هابنولار (habenular commissure) یک دسته کوتاهی از رشتههای عصبی است که در خط وسط، در بخش فوقانی ریشه ساقه پینهآل تقاطع میدهند (شکل ۳). این رابط با هستههای هابنولار (habenular nuclei) که در هر طرف خط وسط در این ناحیه قرار گرفته اند، ارتباط دارند. هستههای هابنولار رشتههای آوران متعددی را از هستههای آمیگدالوئید و هیپوکامپ دریافت میکنند. این الیاف آوران از طریق استریا مدولاریس تالامی (stria medullaris thalami) وارد هستههای هابنولار میشوند. برخی از رشتهها در خط وسط متقاطع میشوند و از طریق رابط هابنولار، به هسته سمت مقابل میروند. عملکرد هستههای هابنولار و ارتباطات آنها در انسان ناشناخته است.
رشتههای هماهنگی (محدود به هر نیمکره)
این رشتههای عصبی، مناطق مختلف قشر را در داخل یک نیمکره به هم وصل میکنند و به دو گروه کوتاه و بلند تقسیم میشوند (شکل ۱۹). رشتههای هماهنگی کوتاه (short association fibers) دقیقا در زیر قشر قرار میگیرند و شکنجهای مجاور (adjacent gyri) را به هم وصل میکنند؛ این الیاف نسبت به محور بلند شیارها، در جهت عرضی قرار میگیرند. رشتههای هماهنگی بلند (long association fibers) در دستههای با نامهای مشخص قرار میگیرند که میتوان در مغزی که به وسیله فرمالین ثابت شده است، تشریح شوند. فاسیکولوس قلابی (uncinate fasciculus) ناحیه حرکتی اولیه گفتار (first motor speech) و شکنجهای واقع در سطح تحتانی لوب پیشانی را با قشر قطب لوب گیجگاهی مرتبط میکند. سینگولوم (cingulum) یک فاسیکولوس خمیده و بلند است که در داخل ماده سفید شکنج سینگولیتت قرار دارد (شکل ۸). این فاسیکولوس، لوبهای پیشانی و آهیانه ای را با پاراهیپوکامپ و قشر گیجگاهی مجاور مرتبط میکند. فاسیکولوس طولی فوقانی (superior longitudinal fasciculus) بزرگترین فاسیکولوس از این الیاف عصبی است که بخش فوقانی لوب پیشانی را به لوبهای پسسری و گیجگاهی مرتبط میکند. فاسیکولوس طولی تحتانی (inferior longitudinal fasciculus) از لوب پسسری به طرف جلو میآید و پس از عبور از سمت خارج تشعشع بینایی، در لوب گیجگاهی پخش میشود. فاسیکولوس پیشانی-پسسری (fronto-occipital fasciculus)، لوب پیشانی را با لوبهای پسسری و گیجگاهی مرتبط میکند. این فاسیکولوس در عمق نیمکره مخ و در مجاورت کنار خارجی هسته دمدار قرار دارد.
رشتههای پرتابی (Projection Fibers)
رشتههای عصبی آوران و وابران از ساقه مغز به مناطق مختلف قشر مخ باید از بین تودههای بزرگ ماده خاکستری در داخل نیمکره مخ عبور کنند. در بخش فوقانی ساقه مغز، این رشتههای یک نوار فشرده را به نام کپسول داخلی (internal capsule) تشکیل میدهند که در داخل با هسته دم دار (caudate nucleus) و تالاموس و در خارج با هسته عدسیشکل (lentiform nucleus) مجاورت دارد (شکل ۱۳). به دلیل گوهایشکل بودن هسته عدسیشکل، کپسول داخلی خمیده است و یک بازوی قدامی (anterior limb) و یک بازوی خلفی (posterior limb) دارد که در محل زانو (genu) در امتداد یکدیگر قرار میگیرند (شکلهای ۱۸ و ۲۰). وقتی رشتههای عصبی در قسمت فوقانی از بین تودههای هستهای ظاهر میشوند، به صورت اشعهای در تمام جهات به سمت قشر مخ میروند. به این رشتههای پرتابی اشعهوار، تاج شعاعی (corona radiata) گفته میشود (شکل ۲۰). بیشتر رشتههای پرتابی در طرف داخل رشتههای هماهنگی (محدود به هر نیمکره) قرار میگیرند، ولی آنها با رشتههای رابط (commissural fibers) جسم پینهای (corpus callosum) و رابط قدامی (anterior commissure) تقاطع میکنند. رشتههایی که در داخل خلفیترین بخش بازوی خلفی کپسول داخلی قرار دارند، به صورت اشعهوار به طرف شیار کالکارین (calcarine sulcus) میروند و اشعه بینایی (optic radiation) نامیده میشوند (شکل ۱۸). جزئیات ترتیب الیاف در داخل کپسول داخلی در شکل ۱۸ نشان داده شده است.
پرده شفاف
پرده شفاف(septum pellucidum) یک صفحه عمودی نازک از ماده سفید و خاکستری است که در هر طرف با اپاندیم پوشیده میشود (شکل ۸ و ۱۳، شکل ۸ اطلس را نیز ببینید). این ساختار بین فورنیکس و جسمپینهای قرار دارد. پرده شفاف در جلو، فاصله بین تنه جسم پینهای و روستروم (rostrum) را پر میکند. پرده شفاف در اصل یک غشاء دو لایه است که یک فضای درزمانند و مسدود در بین آن دو لایه وجود دارد. این دیواره بین شاخهای قدامی بطنهای جانبی قرار دارد.
شکل ۱۵. A. برش کرونال مغز که از شاخ قدامی بطن جانبی و کیاسمای بینایی میگذرد. B. نمای فوقانی مغز تشریح شده که الیاف جسم پینهای و تاج شعاعی را نشان میدهد.
شکل ۱۶. برش افقی مغز که موقعیت فورنیکس را نشان میدهد.
کلافه کوروییدی
کلافه کوروییدی یا چادر مشیمی (tela choroidea) یک چین دولایه از نرم شامه است. این ساختار در بین فورنیکس (در بالا) و سقف بطن سوم و سطح فوقانی تالاموسها (در پایین) قرار دارد. اگر از بالا به آن نگاه کنیم انتهای قدامی در سوراخهای بین بطنی قرار دارد (شکل ۶ مبحث دستگاه بطنی). لبههای خارجی آن، نامنظم هستند و به سمت خارج به سمت تنه بطنهای جانبی میروند. در اینجا، آنها با اپاندیم پوشیده شده و شبکههای کوروییدی بطن جانبی را میسازند. در عقب، لبههای خارجی به داخل شاخ تحتانی بطن جانبی میآیند و با اپاندیم پوشیده میشوند، به گونه ای که شبکه کوروئیدی از طریق شیار کوروییدی به درون بطن طرفی برجسته میشود.
کلافه کوروییدی در طرفین خط وسط به داخل سقف بطن سوم برجسته میشود و شبکههای کوروییدی بطن سوم را میسازد.
خونرسانی کلافه کوروییدی و در نتیجه، شبکههای کوروییدی بطنهای جانبی و سوم، از شاخههای کوروییدی شریانهای کاروتید داخلی (internal carotid) و قاعدهای (basilar) صورت میگیرد. خون وریدی به وریدهای مغزی داخلی (internal cerebral veins) میریزد که با الحاق به یکدیگر، ورید مغزی بزرگ (great cerebral vein) را میسازند. ورید مغزی بزرگ به سینوس ساژیتال تحتانی (inferior sagittal sinus) میپیوندد و سینوس مستقیم (straight sinus) را میسازد.
شکل ۱۷. برش افقی نیمکره راست مخ که مجاورتها و بخشهای مختلف کپسول داخلی را نشان میدهد.
شکل ۱۸. نمای جانبی نیمکره راست مخ که برای نشان دادن تعدادی از رشتههای ارتباطی اصلی برش داده شده است.
شکل ۱۹. نمای داخلی نیمکره راست مخ که برای نشان دادن کپسول داخلی و تاج شعاعی برش داده شده است. تالاموس برداشته شده است. به درهم فرو رفتن رشتههای افقی جسم پینهای و رشتههای عمودی تاج شعاعی دقت کنید.
»» ادامه فصل
»» فصل قبل: فصل مخچه و ارتباطات آن
»» تمامی کتاب