اساس زیستی رفتار

چشماندازی به مطلب:
در این مطلب، نقش بخشهای گوناگون مغز و رشتههای عصبی در ایجاد رفتار؛ ارتباط عواملی مانند احساس، ادراک، اراده، شعور، حافظه، هوش، اعمال غیر ارادی و تعادل حرکتی با مناطق گوناگون مغز؛ چگونگی عمل اندامهای حسی؛ انتقال نگارههای حسی (منظور از نگارهی حسی یا تصویر حسی، اثر به جا مانده از احساس یک محرک خاص، در فرد است.) و پایدار شدن آنها در مغز؛ ساختمان مغز و دستگاه عصبی؛ نقش غدهها و وراثت در رفتار؛ چگونگی انتقال صفات – و ارثی؛ انواع نابههنجاریهای ارثی و محیطی و دلایل پرهیز از ازدواجهای فامیلی بررسی شده است.
هدفهای رفتاری: در پایان این مطلب، باید بتوانید:
ساختمان کلی مغز و رشتههای عصبی را توضیح دهد.
عوامل سازندهی رفتار انسان را دسته بندی کند.
نقش وراثت را در صفات بدنی و ذهنی انسان توضیح دهد.
اهمیت و نقش محیط را در ایجاد صفات بدنی و ذهنی انسان توضیح دهد.
دربارهی مشکلات ناشی از ازدواج فامیلی اظهار نظر کند.
از تأثیر ترشح غیرعادی برخی از غدهها در رفتار، مثالی ارائه کند.
دانش و رفتار ما در این جهان
نیست ممکن غیر اعصاب، این بدان
م.پ.
اساس زیستی رفتار
ساختمان بدنی، ویژگیهای زیستی و عملکرد حیاتی موجودات زنده از عوامل مهم تعیین کنندهی رفتارند. مغز و دستگاههای عصبی و هم چنین، غدههای درون ریز نقش مهمیدر چگونگی رفتارها دارند. تارهای عصبی در سراسر بدن به صورت شبکههای پراکنده ولی مرتبط با هم، عمل میکنند. در واقع، اندیشهها، امیدها، رؤیاها، تصمیمات و اندامهای انسان، همه با فعالیتهای عصبی و بدنی در ارتباط اند.
تفاوتهای بدنی و رفتار
افراد آدمی به طور آشکاری از لحاظ بدنی مانند قد، وزن، چهره و به طور کلی از نظر شکل و اندامهای بیرونی و درونی با هم متفاوت اند. این تفاوتها تنها در ویژگیهای بدنی و جسمانی منحصر نمیشود. بلکه ویژگیهای رفتاری و روانی افراد نیز با هم تفاوت دارند. مانند تفاوتهای موجود در هوش، حافظه، زود جوشی، دیر جوشی، بروز من هیجانها، درونگرایی و برونگرایی، سرعت واکنش و بسیاری از حالتهای رفتاری دیگر. تفاوتهای رفتاری، بین افراد و هر نژادی از هر جنس و در هر عصر و مکانی وجود دارد. این تفاوتها در جانوران نیز به گونهای چشم گیر قابل مشاهده است.
از سوی دیگر، افرادی مشاهده میشوند که از لحاظ چهره، قد، هیکل، رنگ پوست، چشم، مو و ویژگیهای روانی و عاطفی تاحدودی همانند یکدیگرند. روانشناسان این تفاوتها و همانندیها را ناشی از وراثت (عوامل زیستی و فیزیولوژیک)، محیط و یا تأثیر متقابل وراثت و محیط برهم میدانند. در این جا، ابتدا، چگونگی تأثیر عوامل ارثی و سپس محیطی را در رفتار و ایجاد تفاوتها بررسی میکنیم.
شکل ۱- نورون و اجزای تشکیل دهندهی آن
دستگاه عصبی
نقش دستگاه عصب: این دستگاه، جاندار را از محرکهای پیرامونی و درونی آگاه میسازد و سبب میشود که جاندار پاسخ مناسبی بدهد. از دیدگاه زیست شناسان مجموعهی پاسخهای هر موجود زنده به محرکهای بیرونی و درونی «رفتار» آن جاندار را به وجود می آورد.
ساختار دستگاه عصبی: واحد ساختاری این دستگاه، مثل همهی دستگاههای بدن جانداران، «سلول» است. این سلول عصبی را «نرون» (Neuron) میگویند، که ساختاری مناسب کارش دارد. همانطوری که در شکل ۱ مشاهده میکنید هر نرون از جسم سلولی و تارهای عصبی تشکیل شده است. جسم سلولی نرونها مراکز عصبی: مثل مغز و نخاع و تارهای آن اعصاب پیکری و خودکار را تشکیل میدهند. (شکل دستگاه اعصاب ۲)
شکل ۲- اعصاب مرکزی و پیرامونی [آنچه در شکل نوشته شده کنترل ارادی نیز کنترل غیرارادی است]
طرح زیر ساختار و عمل دستگاه عصبی را معرفی میکند:
همانطور که در طرح فوق آمده دستگاه عصبی از دو قسمت تشکیل شده است:
۱- مراکز عصبی
۱-۱- مغز که شامل:
الف: مخ، بزرگ ترین بخش از مغز است. به لایهی بیرونی آن، که وسیع و چین خورده است، «کورتکس» (Cortex) میگویند. هر چه از انسان به ردههای پایینتر پستانداران (مثل موش) و یا مهره داران پایینتر نزدیک شویم وسعت کورتکس کمتر میشود. «مخ» مرکز صدور فرمان حرکات ارادی، تکلم، درک حسهای پنجگانه، تفکر، حافظه و یادگیری است. اعصاب حسی که از اندامهای حس خارج میشوند پیامهای عصبی را به قشر مخ می آورند. قشر مخ به کمک مراکز حافظهای که دارد حسها را درک میکند و با تفکر و به کار گرفتن تجارب قبلی، بر حسب شرایط محیطی، پاسخ آگاهانه و ارادی صادر میکند.
پاسخ قشر مخ به صورت پیام عصبی توسط اعصاب حرکتی به ماهیچههای ارادی صادر میشود.
ب: مخچه – حفظ تعادل بدن و اجرای هماهنگ و موزون حرکات ارادی ای که از مخ صادر میشود بر عهدهی مخچه است. مخچه زیر مخ و بالای بصل النخاع قرار دارد.
ج: بصل النخاع – به رابط نخاع و مغز، که مرکز کنترل اعمال غیرارادی، مثل گوارش، زنش قلب و حرکات تنفسی است، بصل النخاع میگویند. بیشتر اعصاب خود مختار از این مرکز خارج میشوند.
۲-۱- نخاع:
نخاع یا مغز حرام، با ۴۵ سانتی متر طول و یک سانتی متر قطر، در سوراخ مهرهها جا دارد. ۳۱ جفت اعصاب نخاعی از دو طرف هر مهره خارج میشوند که اعصاب پیکری را میسازند. اعصاب پیکری از مسیر نخاع با مغز ارتباط دارند.
۲- اعصاب
۱-۲- اعصاب حسی: این اعصاب پیامهای حسی را از اندامهای حسی به مراکز عصبی (مغز و نخاع) می برند.
۲-۲- اعصاب حرکتی: این اعصاب فرمان مراکز عصبی را بهاندامهای حرکتی (ماهیچه، غدد و اجزای درونی بدن می آورند.
اعصاب حرکتی به دو گروه اعصاب پیکری ( مغزی و نخاعی) و اعصاب حرکتی – خودکار (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) تقسیم میشوند. اعصاب حرکتی – پیکری بیشتر پیامهای حرکات ارادی را می برند. اعصاب حرکتی – خودکار بیشتر پیامهای حرکات غیر ارادی، مثل حرکات قلب، تنفس، گوارش و تغییر قطر مردمک را می برند.
بخش سمپاتیک اعصاب خودکار (خودمختار) بیشتر با نخاع در ارتباط اند و نخاع کار آنها را هماهنگ میکند. سمپاتیک با افزایش زنش قلب و تعداد حرکات تنفسی بدن را برای فعالیتهای شدید و بروز هیجان آماده میسازد.
بخش پاراسمپاتیک اعصاب خودکار (خودمختار) بیشتر با بصل النخاع در ارتباط اند. این مرکز کار آنها را هماهنگ میکند. پاراسمپاتیک کارهای گوارشی را تسریع میکند.
به هر حال به کمک مراکز عصبی کارهای سمپاتیک و پاراسمپاتیک متعادل میشود و موجب هماهنگی اعمال درونی با اعمال بیرونی میگردد، به طوری که جاندار از رفتاری متعادل و مناسب با شرایط محیطی برخوردار خواهد شد.
غدهها
غدهها، به خصوص غدههای درون ریز، مانند اعصاب از دستگاههای مهم زیستی اند و به شکلی هماهنگ با دستگاههای عصبی به تنظیم رفتار موجود زنده میپردازند. غدههای درون ریز، مواد شیمیایی خاصی به نام هورمون (Hormone) ترشح میکنند که مستقیما وارد خون میشود. هورمونها در ایجاد رفتار و سلامت بدن نقش عمدهای دارند. مهم ترین غدههای درون ریز که کارشان ایجاد عمل صحیح در اندامها و رفتار موجود زنده است، عبارتاند از: هیپوتالاموس، هیپوفیز، تیروئید، پاراتیروئید، تیموس، لوزالمعده، غدههای فوق کلیوی و غدههای جنسی.
نقش غدهها در رفتار: غدهی هیپوفیز بیش از هر غدهی دیگری، هورمونهای متنوع میسازد که بر چگونگی رشد بدنی و تراوش غدههای دیگر تأثیر میگذارند.
غدهی تیروئید، هورمونی ترشح میکند که به تنظیم انرژی لازم برای بدن میپردازد. کاهش فعالیت این غده، موجب کم کاری، سنگینی وزن و خواب آلودگی میشود. افزایش بیش از اندازهی فعالیت آن سبب حساسیت، عصبانی شدن و لاغری مفرط میگردد.
شکل ۳- بعضی از غدههای درون ریز
هورمون غدههای پاراتیروئید در تنظیم برخی عناصر بدن، مانند کلسیم و فسفات مؤثر است. گرفتگیهای عضلانی و انقباضهای ناگهانی در اثر کم بود ترشح هورمون این غدههاست و تراوش زیاد آن، سبب خماری و خواب آلودگی میشود.
هورمون غدهی لوزالمعده، در کنترل میزان قند خون نقش دارد. توضیح این که بر حسب نیاز جاندار ورود قند به خون کم و زیاد میشود تا قند خون همواره در یک حد ثابت بماند. مثلا موقع دویدن ورود قند به خون بیشتر و در موقع استراحت این مقدار کاهش مییابد.
تراوش غدههای فوق کلیوی در تنظیم ضربان قلب و فشار خون و همچنین در تنظیم موادی مانند سدیم و پتاسیم مؤثرند. غدههای فوق کلیوی هورمونهایی ترشح میکنند که بدن را در برابر فشارهای روانی مقاوم میسازند.
هورمونهای غدههای جنسی، در ایجاد خلق و خوی زنانه یا مردانه، شکل دهی به ویژگیهای ثانوی جنسی، مانند رویش ریش و سبیل، حالت چهره و تغییر صدا، انگیزههای جنسی و سوخت و ساز برخی عناصر در بدن مؤثرند. بینظمیدر کار این غدهها، سبب ناراحتیهای بدنی و روانی و اختلال در شخصیت میشود.
عوامل ایجاد کنندهی رفتار: دو دستهی بزرگ از عوامل، در ایجاد رفتار نقش دارند: عوامل ارثی و عوامل محیطی
۱- عوامل ارثی که با تشکیل نطفه به طور مستقیم از جانب پدر و مادر و یا به واسطهی آنان از اجداد به فرد منتقل میشود و موجب شکل گیری اولیهی بدن میگردند. هزاران ژن (ژنها دانههایریزی اند بر روی کروموزومها (رشتههای باریک رنگ پذیر) و در داخل هستهی سلولها قرار دارند.) از جانب سلولهای جنسی پدر و مادر برای ساختن سازمان بدنی در برابر هم قرار میگیرند. به این جهت افراد با هم تفاوت دارند. به جز دو قلوهای همسان که دربارهی آنها در همین فصل توضیح خواهیم
۲- عوامل محیطی که همواره بر فرد اثر میکنند. چه در دورههای قبل از تولد، یا پس از آن؛ مانند اضطراب مادر در دوران حاملگی یا شیردهی، غذا، دارو، آلودگی هوا، تأثیر خانواده، معاشرین، مدرسه، جامعه و…. هرکدام از این عوامل به نوبهی خود در تحول رفتار آدمی مؤثرند.
انواع رفتار: رفتار موجود زنده از لحاظ شکل گیری از ساده تا پیچیده به انواع بازتاب (انعکاس)های ساده، رفتارهای غریزی، انگیزههای زیستی یا فیزیولوژیک، و رفتارهای آموخته شده (یادگیریها) تقسیم میشود. در هر نوع رفتار، سازمانهای عصبی و یا کار غدهها نقش اصلی را برعهده دارند.
بازتابها، یک رشته واکنشهای نسبتا خود به خودی اند که در برابر برخی از محرکها به وجود میآیند. مانند تنفس کردن، غذا خوردن، پلک زدن، سرفه و عطسه زدن، مکیدن شیر، بلعیدن و مانند آنها که ابزار ادامهی حیات اند.
تحریکپذیری در برابر محرکها، تکان و کششی به رشتههای عصبی وارد می آورد؛ سپس مغز، دستور خود را به وسیلهی رشتهای عصبی که با ماهیچههای یک اندام در ارتباط اند صادر میکند و موجود زنده رفتار لازم را از خود بروز میدهد. به طور خلاصه، بازتابها واکنشهای خود به خودی، ذاتی، غیر ارادی و اغلب سریع اند که موجود زنده در برابر یک محرک از خود نشان میدهد. رفتار موجودهای تک سلولی و پست، اغلب براساس بازتابهای ساده تنظیم شده است.
غریزه، رفتاری مرکب از چندین بازتاب ساده و دارای جهت، نظم و هدف است. گونههای مختلف جانوران به منظور سازگاری با محیط، رفتار غریزی را به طرزی یکسان و سامان یافته از خود نشان میدهند. بنابر این غریزه؛ پیچیده، ناآموخته، یکنواخت و قالبی است. مانند لانه سازی و مهاجرت پرندگان، درست کردن کندو توسط زنبور عسل، دانه برچیدن جوجهها و… به طور خلاصه، رفتار غریزی دارای ویژگیهای زیر است:
۱- هدف معینی دارد.
۲- به صورت فعالیتهای مشخص و غیراکتسابی انجام میگیرد.
۳- همهی افراد یک نوع، رفتار و کردار یکسانی دارد.
هنگامیکه جوجهی مرغ از تخم بیرون میآید، دانه برچیدن و جیک جیک کردن او غریزی است. چون نا آموخته انجام میشود. در نوزاد انسان، عمل مکیدن پستان مادر و دست به دهان بردن را میتوان غریزی نامید. نوزاد انسان هرچه بزرگتر شود از اعمال غریزی او کاسته، و بر آموختههایش افزوده میشود، تا آنجا که میتوان گفت در رفتار آدمیان اعمال غریزی مشاهده نمیشود. در میان جانوران از پست به عالی، هرچه به انسان نزدیکتر شویم، از اعمال غریزی کاسته میشود و به یادگیریها افزوده میگردد، تا جایی که انسان موجودی یادگیرنده است.
رفتار مبتنی بر یادگیری: رفتار آدمی بیشتر از نوع یادگیری است که در طی سالهای متمادی رو به کمال می رود و وجه ممیزهی او با دیگر موجودات محسوب میشود. یادگیری، در حد پایین در دیگر موجودات زندهی عالی نیز مشاهده میشود. اما در مقایسه با انسان بسیار ناچیز است.
انگیزههای زیستی
انگیزههای زیستی یا فیزیولوژیکی، عوامل نیروزایی هستند که موجود زنده را به نوعی فعالیت وا میدارند؛ مانند انگیزههای تشنگی و گرسنگی که به فرد احساس خاصی دست میدهد تا به رفع تشنگی و گرسنگی خود بپردازد. مهم ترین انگیزههای زیستی عبارتاند از انگیزههای مادری، تشنگی، گرسنگی، جنسی و خواب.
نقش وراثت در ویژگیهای بدنی و روانی انسان
ویژگیهای زیستی و عصبی مؤثر در رفتار، از راه وراثت به فرد انتقال مییابند. البته، شرایط رشد و محیط میتواند خصوصیات زیستی را تا حدی تغییر دهد. عوامل و صفات ارثی ای که به فرد انتقال مییابند، ممکن است به طور مستقیم از پدر و مادر، یا از سوی پدر بزرگها و مادربزرگها منتقل شوند.
بنابراین، ممکن است کودکی در بعضی ویژگیها شبیه پدر و مادر و در برخی دیگر همانند یکی از اجداد خود باشد. در هر خانواده، فرزندان به این دلیل که از سلولهای جنسی متفاوت به وجود آمدهاند از نظر بدنی و روانی با هم تفاوت دارند. اما در دو قلوهای همسان نطفهی اصلی که از یک تخمک و یک اسپرماتوزوئید تشکیل یافته از جهت بدنی و روانی بسیار شبیه یکدیگرند. ولی، اگر دو قلوهای همسان (Identical twins) در دو محیط مختلف پرورش یابند دارای رفتارهای متفاوتی خواهند بود. البته، این امر بیانگر تأثیر تربیت و محیط در رفتار افراد است.
برای مطالعهی بیشتر
باید توجه داشت که از تخمدان اکثر زنها فقط ماهی یک تخمک آزاد میشود و در تعداد اندکی از آنها، ماهی دو یا چند تخمک به وجود میآید. به این جهت، به واسطهی تخمکهای متعدد، چند قلوهای متفاوت ایجاد میشوند که به دو قلوهای عادی شناخته شدهاند و ممکن است غیر هم جنس نیز باشند. برای پی بردن به چگونگی تشکیل نطفهی پسر یا دختر به شکل ۴-۲ مراجعه کنید.
کروموزومهای نر و ماده همیشه به حالت ۴۶ یا ۲۳ جفت در کنار هم قرار دارند، ولی هنگامیکه در محیط رحم به حال فعال در آیند کروموزومهای اسپرماتوزوئید (Spermatozoid) و تخمک (Ovun) به دو قسمت ۲۳ کروموزومیتقسیم، سپس آمادهی ترکیب میشوند.
وقتی ۲۳ کروموزوم (X + ۲۲) از سوی مادر با ۲۳ کروموزوم (Y + ۲۲) از سوی پدر ترکیب شوند فرزند آنها با (XY + ۴۴) کروموزوم پسر خواهد بود. اما اگر ۲۳ (X + ۲۲) کروموزوم مادر با ۲۳ (X + ۲۲) کروموزوم پدر با هم ترکیب شوند فرزندشان با (XX + ۴۴) کروموزوم دختر خواهد بود. در این زمینه، ژنها تعیین کنندهها)، تأثیر عمدهای دارند. زیرا، ویژگیهای موجود زنده مانند شکل صورت، رنگ پوست، رنگ مو و چشم و بسیاری از ویژگیهای بدنی و روانی به وسیلهی آنها به موجود جدید انتقال مییابند. به طوری که مشاهده میشود نیمی از صفات و خصوصیات هر فرد آدمی از طرف مادر و نیم دیگر از جانب پدر ایجاد میشود.
شکل ۴- چگونگی ترکیب سلولهای جنسی نر و ماده و تشکیل موجود زنده
ژنها که مواد بسیارریزی در کروموزومها هستند از مولکولهای مرکب اسید دیوکسی ریبانوکلئیک (DNA) و ترکیبات بیوشیمی تشکیل یافتهاند و موجب واکنشهای بیوشیمیایی و آنزیمی میشوند. محل ژنها که عامل اصلی وراثت اند، روی کروموزومهای هسته است. در روی هر یک از کروموزوم ها، تعداد زیادی ژن ناقل وراثت وجود دارد که مانند دانههای تسبیح در کنار هم قرار گرفتهاند. هر ژن دارای محل مخصوصی در روی کروموزوم است و نمایندهی یکی از ویژگیهای بدنی یا روانی می باشد. اگر در فرایند انتقال وراثت، اختلالی پدید آید و عمل ترکیب به درستی انجام نپذیرد نقص عضو ایجاد میشود.
انتقال وراثت
چنان که پیش از این یاد شد، نطفه بر اثر محیط مساعد، ترکیب مشخصی از ژنهای پدر و مادر را دریافت میدارد. همان گونه که اینها نیز به نوبهی خود ترکیب معینی از ژنهای پدر و مادرشان را دریافت داشتهاند. بنابراین امور اکتسابی، مانند دانش و هنر و یا هرگونه مهارتی که پدر و مادر از راه آموزش دریافت داشتهاند به فرزندانشان انتقال نمییابد. هم چنین عوارض بدنی ناشی از حوادث، مانند کوری، کری، فلج و جز آن به کودک منتقل نمیشود. فقط استعدادهای ذاتی و عقب ماندگیهای ذهنی، که اساس ژنتیکی دارند، انتقال مییابند.
و عوامل و صفات ارثی ممکن است به طور مستقیم از پدر و مادر یا از سوی پدربزرگ یا جد و جده به کودک انتقال یابد. به این معنا که کودک در رفتار خاصی شبیه پدر و مادر و در برخی دیگر، همانند یکی از اجداد یا هر دوی آنها رفتار میکند و در رفتارهای معینی با آنها تفاوت داشته باشد.
درواقع، در هر خانوادهای برادران و خواهران به سبب آن که از سلولهای جنسی مختلف به وجود آمدهاند با هم تفاوت دارند، به جز دوقلوهای همسان که در استعدادهای فطری با هم برابرند. اما محیطهای مختلف در پیشرفت این استعدادها اثر میگذارند. به این معنا که هرچه استعدادها بیشتر باشند تأثیر محیط در آنها بیشتر و هرچه کمتر باشند این تأثیر کمتر است. به طور کلی، صفتهایی را که در موجود زنده آشکار میشوند، «غالب» (Dominant) و آنهایی را که پنهان می مانند «مغلوب» (Recessive) میخوانند.
مشکلات ناشی از ازدواج فامیلی
امروزه اکثر روان شناسان، به ویژه متخصصان علم ژنتیک، معتقدند که تمامی ژنهای موجود در درون کروموزومهای سلول جنسی ممکن است سالم و مطلوب نباشند. اما هنگامیکه دو ژن در کنار هم قرار میگیرند و باید بخشی از یک صفت را بسازند، ژن غالب که اغلب سالم نیز هست وارد عمل میشود و به آناندام شکل میدهد.
خلاصه آن که ژن معیوب که اغلب مغلوب نیز هست ۲۵ درصد و ژن غالب که اغلب سالم است ۷۵ درصد است. در ازدواجهای خانوادگی شانس جفت شدن ژنهای مغلوب (معیوب) افزایش مییابد و به ۵۰ درصد یا بیشتر می رسد. به همین سبب باید قبل از ازدواجهای فامیلی، مشاوره¬ی ژنتیکی انجام شود تا در صورت وجود ژنهای معیوب در فامیل، با ممانعت از ازدواج، امکان آن که ژنهای مغلوب کنار هم قرار گیرند و ایجاد ضایعه کنند، فراهم نشود. زیرا وقتی دو ژن معیوب و مغلوب در کنار هم قرار گیرند آن صفت مغلوب به صورت نقص ژنتیکی بروز میکند.
برای مطالعهی بیشتر
گرگور مندل (۱۸۲۲-۱۸۸۴)، کشیش اتریشی، پس از آزمایشهای فراوان در آمیزش دادن موشهای سفید و خاکستری و نخودهای سبز و زرد موفق به کشف قانون وراثت گردید.
مندل از آمیزش نخودهای زرد و سبز، نخودهای زرد رنگ غالب) به دست آورد. وقتی این نخودهای زرد را با هم آمیزش داد ملاحظه کرد که ۱/۴ از نخودها سبز خالص، ۱/۴ زرد خالص و ۲/۴ بقیه زرد دورگهاند. دربارهی موشهای خاکستری (رنگ غالب) و سفید هم، همین نتیجه حاصل شد. یعنی در نسل اول همهی موشها خاکستری بودند و در نسل دوم ۱/۴ از بچه موشها خاکستری خالص، ۱/۴ سفید خالص و ۲/۴ خاکستری دورگه.
نابه هنجاریهای ارثی
برخی از اشکالات ارثی ممکن است از طریق ژنها به نسل بعدی منتقل شوند، مانند بعضی از عقب ماندگیهای ذهنی؛ اختلالات خونی؛ اختلالات در کار کرد غدهها، قلب و دستگاههای تنفسی و…. هم چنین انگشتان به هم چسبیده و شش انگشتی از انواع نقصهای ارثی اند.
جهش: (Mutation) جهش تغییراتی است که به دلایل گوناگون، به صورت ناگهانی در ژنها یا کروموزومها ایجاد میشود. در حقیقت، جهش، نتیجهی دگرگونیهای ناشناختهی خود به خودی است که در کروموزومها و ژنها پدید میآید و ممکن است به صورت تغییر در ویژگیهای جسمانی و روانی بروز کند و به نسلهای بعدی منتقل گردد.
گاهی تعداد کروموزوم هایی که فرد به ارث می برد، بیش از حد معمول است و سبب نابه هنجاری هایی در رشد فرد میگردد. به طور مثال، در کم هوشی نوع سندرم دان (منگولیسم)، (Mongolism) فرد عقب مانده به جای ۴۶ کروموزوم دارای ۴۷ کروموزوم است.
نقش محیط در ویژگیهای بدنی و روانی
پس از انعقاد تخم یا نطفه و ترکیب ژنها، هر عاملی که بر آن مجموعه اثر بگذارد «محیط» نامیده میشود. محیط به طور کلی دو گونه است: محیط درونی و بیرونی
۱- محیط درونی (محیط درونی به تراوش غدههای درون ریز مانند هیپوفیز و عمل خون وابسته است که در تعادل بدنی و روانی مؤثرند.): به عوامل درون سلول یا سلولهای جنینی محیط درونی گفته میشود که در تمایز و شکل یابی جنین نقش دارند. اگر عوامل مؤثر در تمایز جنینی تغییر داده شود، موجود زنده به گونهای نابه هنجار در میآید.
۲- محیط بیرونی: محیط بیرونی را میتوان در سه بخش مطالعه کرد: محیط قبل از تولد، هنگام تولد و پس از تولد.
۱-۲- محیط بیرونی قبل از تولد، عبارت است از رحم و مایع آمنیوتیک (Amniotic) (که جنین را در بر میگیرد)، هم چنین چگونگی تغذیه و خون مادر، که به وسیله لوله ناف با جنین ارتباط پیدا میکند. محیط بیرونی قبل از تولد محسوب میشود. این محیط تأثیر مهمیدر رشد و سلامت کودک دارد.
۲-۲- عوامل محیطی هنگام تولد، مانند تولد به موقع، چگونگی تولد (طبیعی، سزارین)، شروع تنفس و…. این عوامل در شکل دهی صفات بدنی و به تبع آن ذهنی، نقش زیادی دارند.
نوزاد پس از تولد وارد محیط بیرونی میشود که از محیط قبل از تولد گستردهتر و بسیار پیچیدهتر است.
۳-۲- محیط بیرونی بعد از تولد، در این محیط است که فرد رفته رفته با طی مراحل رشد خود، موقعیتهای گوناگون و متنوعی پیدا میکند. این همان محیطی است که در روانشناسی و علوم تربیتی به آن اشاره میشود.
نابه هنجاریهای محیط قبل از تولد
برخی از نابه هنجاری هایی که بر اثر نامناسب بودن محیط قبل از تولد ممکن است به وجود آید عبارتاند از:
– اگر بند ناف در درون رحم، به دور انگشتان یا دست جنین بپیچد، مانع رشد کامل اندام میشود، در نتیجه هنگام تولد انگشتان یا دست کودک ناقص میگردد.
– اگر به واسطهی نارسایی خون مادر، کلسیم مورد نیاز جنین تأمین نشود، نابه هنجاری در ستون فقرات نوزاد ایجاد خواهد شد.
– مادری که مرض قند دارد، لوزالمعدهی جنین او بیش از حد به فعالیت میپردازد، تا جایی که ممکن است بعدها کودک، به علت بروز بیماری کاهش قند خون (هیپوگلیسمی ( Hypoglycery)) تلف شود.
– اگر مادر در اوایل بارداری قرصهای خواب آور تالیدو مید (Talidomid) مصرف کند، احتمال زیاد دارد که دست و پای کودک پس از تولد، کوتاه و نابه هنجار شود و از رشد طبیعی بازماند.
کم بود مواد شیمیایی در خون مادر، استفاده از فورسپس (فورسپس (Forceps)، وسیلهای است که برای کمک به تولد کودک به کار برده میشود.) (انبرک جراحی) در عمل زایمان، وارد شدن ضربه به سر نوزاد به هنگام تولد، موجب بروز نابه هنجاریهای مغزی و عقب ماندگیهای هوشی میگردد.
برانگیختگی و هیجانهای هراسناک مادر، سبب تراوش هورمونهای فوق کلیوی به ویژه آدرنالین میشود. این هورمونها از راه خون مادر به جنین انتقال مییابند و ممکن است در رشد جسمی و روانی فرد تاثیر منفی بگذارند.
به طور کلی تغذیه، بهداشت تن و روان و محیط زیست نامناسب؛ ناراحتیهای بدنی و روانی؛ رادیو گرافی از مغز و شکم مادر؛ مصرف داروهای شیمیایی، به خصوص آنتی بیوتیک ها، انواع مواد مخدر و دخانیات (سیگار)، در شکل گیری و رشد جنین، تأثیر بدی به جا میگذارند و ممکن است موجب عقب ماندگیهای هوشی و ذهنی کودک گردند.
تأثیر عوامل محیطی (پس از تولد) در رفتار
همانطور که مطرح شد، الگوی عمومیتحولات زیستی آدمیان، با وجود تفاوتهای زیاد، همانند هم است. عوامل ارثی و تحولات زیستی و عوامل محیطی به طور متقابل بر هم اثر میگذارند. اما محیط نمیتواند اساس شرایط ارثی را تغییر خاصی بدهد. هرچند موجودات زنده، در طی نسل ها، از لحاظ زیستی خود را با شرایط متحول محیط تطبیق دادهاند.
بعضی از عوامل محیطی، در تحولات بدنی و فرایندهای زیستی (دستگاههای عصبی، غدههای درون ریز) تأثیر زیاد دارند؛ مانند: غذا و هوا، کار و حرکت و جز آن. برخی دیگر از این عوامل تأثیر بیشتری در شیوههای عمومیرفتار روزانه فردی و اجتماعی دارند؛ مانند: خانواده، مدرسه، اجتماعات، نهادهای دینی، وسایل ارتباطی و جز آن. در این جا از میان دو گروه عوامل محیطی، به تأثیر غذا، هوا و ورزش؛ و نقش خانواده و مدرسه در رفتار انسان به اختصار اشاره میشود:
غذا: تازه ترین پژوهشها ثابت کردهاند که غذا و حتى اخرین غذای روزانه در کارکرد مغز مؤثر است. برنامههای غذایی، اثر چشم گیر و دراز مدتی بر رفتار آدمیبه جای میگذارند. برخی مواد آلی، معدنی، ویتامینهای موجود در زرده تخم مرغ، گوشت، ماهی، غلات، سبزی و میوهها در تقویت حافظه و یادآوری مؤثرند.
کم بود برخی مواد غذایی گوناگون در انتقال و تحریکهای عصبی، بیخوابی، ادراکهای طبیعی، فشار خون، افسردگی، خواب و آرامش روانی نقش دارند. سوء تغذیه، موجب اختلال در رشد مغز، عقب ماندگی ذهنی و دیرآموزی میشود. در دوران بارداری، تغذیه اثر مهمیدارد. یک گفتهی قدیمی میگوید: «انسان آن چیزی است که میخورد».
داروها: داروها نیز مقاومت و عملکرد بدنی را تغییر میدهند و به منظور هماهنگتر کردن فعالیت دستگاههای بدنی ساخته میشوند. برخی داروها در تمایز جنینی هم مؤثرند و نباید توسط زنان باردار مصرف شوند.
و مواد مخدر، الکل و داروهای «روان گردان» (داروهای روان گردان، موادی هستند که با تأثیر بر سیستم عصبی تغییراتی در رفتار ایجاد میکنند.) تأثیر بدی در ادراک و شناخت دارند. مصرف کنندگان این گونه مواد مخدر، برای خود و جامعه دشواریهای زیادی فراهم میکنند.
هوا: هوای تنفس شده بر رشد دستگاه عصبی در جنین و انتقال دهندههای عصبی تأثیر میگذارد. بدین لحاظ هوای اطراف آبشارها، سواحل دریاها، کوهستانهای سرسبز و تمیز، تأثیر جان بخش و توان زا دارند و خلق و خو و روحیه را سالم میکنند.
بنابراین، آب و هوا و چگونگی محیط کار و زندگی در رفتار و تغییرات رفتاری بسیار مؤثر است.
ورزش: ورزش در رفع فشارهای روانی، بهبود کار رگها و عروق، قلب و ریه، افزایش سوخت و ساز و بالا بردن روحیهی شادی و نشاط به انسان کمک میکند. وقتی، قلب و ریه با حداکثر ظرفیت و در هوای آزاد عمل کنند؛ عمل غدهها تنظیم و از فشارهای روانی کاسته میشود. تحقیقات نشان داده است که بین فشارهای روانی و سرطان رابطه وجود دارد. اغلب افرادی که به ورزشهای مناسب میپردازند، کمتر بیمار میشوند و با درد و رنج کمتری مواجه میشوند. اینان همچنین در کارهای طاقت فرسا مقاوم ترند و پشت کار بیشتری از خود نشان میدهند.
خانواده: خانواده، نخستین و با دوام ترین عاملی است که در آشنایی کودک با زندگی جمعی و فرهنگ جامعه نقش دارد. موقعیت اجتماعی و اقتصادی خانواده، افکار و عقاید، نگرشها، آداب و رسوم، طرز زندگی، آرزوها، جو عاطفی خانواده، طرز فکر و قضاوت والدین در ایجاد رفتار فرزندان بسیار مؤثر است. آموزش زندگی از خانواده شروع میشود.
زبان، دین و بسیاری امور دیگر را کودک آگاهانه یا ناآگاهانه از خانواده می آموزد و تقلید میکند و به دیگر موارد تعمیم میدهد. به دلیل ارتباط عاطفی و محبت فرزندی، اغلب الگوبرداریها از خانواده، خود به خودی صورت میپذیرد.
تعداد فرزندان، ترتیب آنها، حضور افراد دیگر مانند پدر یا مادر بزرگها در خانواده، نیز از دیگر عوامل مؤثر بر رفتار فرزندان به شمار میروند. مراقبت زیاد و محبت بیمورد، دخالت بیش از حد در کار کودکان، مانع رشد طبیعی و استقلال آنان میگردد. در نتیجه، رشد فکری و اجتماعی آنها به تأخیر می افتد. یعنی طرز فکر، قضاوتها، میزانهای اخلاقی و اجتماعی فرزند تا حدودی تابع مقاصد و دستورهای پدر و مادر شکل میگیرد.
انتظارات والدین از کودک باید با واقع بینی همراه باشد تا در رشد و رفتار کودک اختلالی به وجود نیاید. امکانات جسمی و عقلی کودک باید پیوسته مورد توجه پدر و مادر باشد و چیزی را که از حدود توانایی و خواست کودک خارج است به او تحمیل نکنند.
مدرسه: پس از خانه، مدرسه از مهم ترین عوامل رشد فکری، اجتماعی و عاطفی کودکان به شمار میرود. آموزش، به طور کلی در تغییر یا ایجاد رفتار نقش تعیینکننده دارد. در مدرسه، کودک با هم سالان و دیگر شاگردان از گروههای گوناگون جامعه و نیز با معلمان و اولیای مدرسه مواجه است و زمان نسبتا چشم گیری را در مدرسه میگذراند.
با فراگرفتن خواندن و نوشتن و معلومات جدید، پایهی رشد علمی، ادبی، هنری و فکری کودک پیریزی میشود. استعداد نهان او کشف میگردد و فرد، به جانب شغل و پیشهی آینده هدایت میشود. امروزه، به دلیل اهمیت مدرسه در ایجاد رفتارهای مناسب به جرئت میتوان گفت «پیشرفته ترین ملتها آنهایی هستند که دارای بهترین و عالی ترین مدارس هستند.»
علاوه بر مدرسه، محیطهای اجتماعی دیگری مانند مراکز دینی، باشگاهها، انجمنها و محفلهای عمومیکوچک و بزرگ دیگر نیز در ایجاد رفتار نقش دارند.
روان شناسان، نقش دوستان و معاشران و به خصوص اقوام را در تکوین شخصیت بسیار مهم میدانند. باری مفهوم بیت زیر گویای این منظور است؛
تو اول بگو با کیان دوستی *** من آنگه بگویم که تو کیستی؟
تفاوت تأثیر وراثت و محیط در رفتار
پژوهشهای انجام شده در بارهی وراثت نشان دادهاند که ویژگیهای جسمانی، تحت تأثیر وراثت هم قرار دارند؛ مانند رنگ پوست، گروه خونی، استعداد بلندی یا کوتاهی قد، توان عضو حسی، رنگ و شکل چشم ها، بینی و لب ها، اندازهی دهان، وضع دندانها، حساسیتپذیری و…. چنان که اگر پدر و مادری هر دو بلند قد باشند، کودکان آنها استعداد بلندی قد دارند. اما اگر پدر و مادر کوتاه باشند، استعداد کوتاه قدی در میان فرزندانشان دیده میشود. چنان چه یکی از آن دو بلند و دیگری کوتاه قد باشد، فرزندان آنها بیشتر مستعد کوتاه قدی هستند. (برخی از ژنها از جمله ژن قد کوتاه در برابر قد بلند و ژن رنگ تیره در برابر رنگ روشن با احتمال بیشتری غالب هستند.) البته تغذیه و ورزش مناسب میتواند تا حدودی بر طول قد کودکان بیفزاید. نکتهی مهم این است که آنچه از راه ارث به ما میرسد، ساختمان بدنی و قابلیت آنها برای واکنش نشان دادن در محیطهای گوناگون است.
زمانی که رفتار از ساختمان و نیروهای بدنی مایه میگیرد، از وراثت پیروی میکند، وگرنه تابع یادگیری است. چنان که کودک از پدر و مادر حساس خود، ترس و اضطراب را به ارث نمیبرد. فقط دستگاههای عصبی ای که وی به ارث برده است، او را در مورد عامل ترس و درد نسبت به کودک دیگری که چنین حساسیت عصبی را ندارد، زودتر وادار به واکنش مینماید.
با این همه، واکنش در برابر ترس و اضطراب آموختنی است، نه ارثی. اما، درجهی حرارت بدن، التیامپذیری زخم، هوش، نیروی حافظه و پرخاشگری تنها از راه ارث منتقل نمیشوند؛ بلکه افراد، ساختمان بدنی و الگوی فیزیولوژیکی خاصی را به ارث بردهاند که آنها را برای ایجاد رفتاری آماده میکند. این الگوها به طور متقابل اثرپذیر و اثرگذار هستند.
بنابراین، رفتار به طور مستقیم از راه ارث انتقال نمییابد، بلکه در مسیر تکامل فرد، ادراک و آموخته میشود. در واقع باید گفت آنچه هر کودکی به ارث میبرد، ژنهایی هستند که در ساختمان، رشد و شکل دهی اعضای بدن و طرز کار آنها مؤثرند. ایناندامها نیز به نوبهی خود در تجربه و یادگیری تأثیر گذارند و هم چنین به بروز رفتار مطلوب کودک یاری میدهند. به طور مثال، خوش صدایی از طریق ساختمان و شکل زیستی و توان تارهای صوتی که جنبهی ارثی دارند، حاصل میشود. ولی
با تمرین و تعلیم، خواندن و خوش صدایی بهتر میشود. در واقع امکانات ارثی مساعد یا استعداد در خوش صدایی نقش دارد، و برای خواندن نوعی آمادگی محسوب میشود.
چکیدهی مطلب اساس زیستی رفتار
ساختمان بدنی در چگونگی رفتار نقش دارد.«رفتار»، واکنش و بازتابی عصبی است. مغز و تارهای عصبی و هورمون ترشح شده به وسیلهی غدهها، به صورت هماهنگ باعث بروز رفتارهای ارادی و غیرارادی میشوند. مغز مرکز احساس، ادراک، اراده، شعور، حافظه، هوش و بسیاری از دیگر فعالیتهاست. دستگاه عصبی از مغز، مخچه، بصل النخاع، نخاع و ۳۱ جفت عصب نخاعی که در سرتاسر بدن پراکنده شدهاند، تشکیل شده است. هر بخش از دستگاه عصبی وظایفی را برعهده دارد. غدههای درون ریز، مانند هیپوفیز، تیروئید، پاراتیروئید، لوزالمعده، غدههای فوق کلیوی و غدههای برون ریز، مانند غدههای جنسی، هر کدام با ترشح هورمونهایی، در سازمان بدن و رفتار موجود زنده نقش حیاتی برعهده دارند.
رفتار، به انواع بازتابها، غریزهها، رفتارهای مبتنی بر یادگیری و انگیزههای زیستی قابل تقسیم است. ساختمان اولیهی بدن از ترکیب دو سلول جنسی، ماده (تخمک) و نر (اسپرم) تشکیل میشود که به آن «نطفه» میگویند. در هستهی سلولهای جنسی، رشتههای باریکی به نام «کروموزوم» قرار دارد. مادهای وراثتی در کروموزوم ها، به صورت «ژن» وجود دارد که ویژگیهای جسمی فرد را شکل میدهد. این ویژگی ها، از طریق والدین به نسل بعدی منتقل میشوند (وراثت). برخی عقب ماندگی ها، اختلالات کار کردی غدهها و دستگاههای تنفسی، انگشتان به هم چسبیده و مانند آنها، تا به هنجاری ارثی هستند. خصوصیات اکتسابی والدین مانند آثار و نشانهها، نقص عضوهای حادث شده، معلومات و مهارتها، به نسل بعد منتقل نمیشود. محیط قبل از تولد در ایجاد بسیاری از ویژگیها نقش دارد. غذا، هوا، ورزش، خانواده و افراد آن، مدرسه، همسالان و اعضای جامعه، از عوامل محیطی بیرونی اند که در تغییر و ایجاد رفتار مؤثرند. به دلایل ارثی و انتقال مسائل مشابه، ازدواج فامیلی توصیه نمیشود و معاینات ژنتیکی در این زمینه پیشنهاد میگردد.
پرسشهای مطلب
۱- بخشهای ساختمان دستگاه عصبی را نام ببرید.
۲- ویژگیهای رفتار غریزی کدام اند؟
۳- چند مورد از نا به هنجاریهای ارثی را ذکر کنید.
۴- ویژگیهای اکتسابی والدین به فرزندان منتقل نمیشود، یعنی چه؟ مثال بزنید.
۵- چگونگی ارث بردن صفات بدنی را توضیح دهید.
۶- سه مورد از نابه هنجاریهای محیط قبل از تولد را توضیح دهید.
۷- اثر ورزش و غذا را در رفتار بیان کنید.
۸- دوقلوهای همسان با دوقلوهای ناهمسان چه تفاوتی دارند، توضیح دهید.
۹- کودک شش ساله، به والدین خود بیشتر توجه دارد یا به همسالان؟ چرا؟
منابعی برای مطالعهی بیشتر
۱- کارلسون، نیل، ر. مبانی روان شناسی فیزیولوژیک؛ ترجمه ی، اردشیر ارضی: انتشارات رشد، تهران، ۱۳۷۹
۲- گراهام، رابرت؛ روان شناسی فیزیولوژیک؛ ترجمه ی، مجید محمود علیلو؛ نشر درمانگر؛ تهران، ۱۳۷۶
۳- مفخم جلالی، مهدی؛ محیط و توارث و اختلاف میان افراد؛ انتشارات دانشگاه – تهران، بدون ذکر تاریخ
» فایل word «اساس زیستی رفتار»
» فایل pdf «اساس زیستی رفتار»