مباحث روانشناسی؛ احساس و ادراک
چشماندازی به مطلب:
در این مطلب با موضوعات زیر آشنا خواهید شد: نقش حواس در ایجاد آگاهی؛ چگونگی احساس، ساختماناندامهای بینایی و شنوایی؛ به کارگیری درست اندامهای حسی در کسب آگاهیها و دقت، چگونگی ادراک، عوامل مؤثر بر ادراک، تفاوت احساس با ادراک؛ خطاهای ادراک و فهم؛ عوامل مؤثر بر توجه؛ نقش یادآوری، تخیل و تلقینپذیری در ادراک؛ و چندین موضوع دیگر.
هدفهای رفتاری: در پایان این مطلب، دانشجو باید بتواند:
– اهمیت و نقش حواس را در زندگی روزمره توضیح دهد.
– هر یک از عوامل تشکیل دهندهی احساس بینایی و شنوایی (محرک، گیرندهی حسی، عصب آورنده و…) را شرح دهد.
– عوامل مؤثر در افزایش توجه را توضیح دهد.
– چگونگی خطای ادراک را با ذکر نمونههایی بیان کند.
– نقش تلقین را در ادراک و رفتار انسان شرح دهد.
ادراک و خرد با تو اگر یار شوند *** صد گوهر ناسفته پدیدار شوند
رضا یغمایی
احساس و ادراک
نقش اندامهای حسی در رفتار
شناخت، از راه حواس پنجگانه آغاز میشود. آگاهی ما از این جهان و محیط زندگی، نخست از طریق حواس کسب و سپس طی مراحلی در مغز ثبت میشود. وجود ناتوانی یا کم توانی در هر یک از اندامهای حسی، مشکلات عمدهای در زندگی موجود زنده پدید می آورد. برخی از اندامهای حسی در بعضی از موجودهای زنده از توان بیشتری برخوردارند، مثلا بویایی در سگ و یا بینایی در پرندگان تا جایی که اغلب فعالیتهای حیاتی آنها به آن عضو حسی ارتباط پیدا میکند. در انسان، اندامهای حسی شاید قویتر از حیوان نباشد، ولی توان ثبت و ضبط اثرهای حسی در مغز آدمیبسیار قویتر است.
در واقع اثرهای حسی با اطلاعات قبلی مغز پردازش میشود و اگر معنای روشنی به وجود آورند، «شناخت» یا «ادراک» (Perception) حاصل میشود. وقتی ادراکهای حسی مختلف در یک زمینهی رفتاری با هم ارتباط مییابند «بینش» (Insight) پدید میآید؛ بینش اساس «اندیشه و خرد» را تشکیل میدهد. بنابراین، زیر بنای عقل یا خرد از احساس، ادراک، بینش و اندیشه شکل میگیرد.
جان لاک (John Locke) (۱۶۳۲ – ۱۷۰۴) پژوهشگر انگلیسی معتقد است که ذهن آدمی هنگام تولد لوح سفیدی بیش نیست. تجربههای معنادار مختلف از راه حواس، در ذهن افراد نقش میبندند و محتوای معلومات افراد را به وجود می آورند.
چگونگی احساس
اندام حسی، که گاهی آن را «گیرندهی حسی» نیز نامیدهاند، بخش ویژهای از دستگاه عصبی مربوط است. همهی اندامهای حسی اثر محرک را به صورت پیام عصبی به مراکز عصبی منتقل میکنند تا در آنجا درک شوند چنان که چشم فقط در برابر امواج نوری و گوش در مقابل امواج صوتی واکنش نشان میدهند و آنها را دریافت میکنند. چشم، نسبت به محرکهای صوتی یا محرکهای دیگر، هیچ گونه حساسیت ندارد و کسی هم که حس شنوایی خود را از دست داده است
سروصدای پیرامون خود را، هرقدر هم که شدید باشد، نمیشنود.
مجموعهی محرکهای حس و درک شده «شعور» یا «میدان آگاهی» را تشکیل میدهند. بنابراین سلامت و عملکرد اندامهای حسی در چگونگی و توانمندیهای بدنی و روانی بسیار مهم اند. احساس با محرک حسی آغاز میشود. محرک نوعی عامل فیزیکی، شیمیایی و مکانیکی است که گیرنده حسی را تحریک میکند و در آن پیام عصبی پدید می آورد، پیام عصبی در مراکز عصبی درک میشود و مرکز عصبی فرمان مناسب آن را صادر میکند. این فرمان همان «پاسخ» است. در حقیقت،
پاسخ» نوعی واکنش رفتاری است که محرک سبب بروز آن میشود. اگر احساس حاصل نشود به معنای آن است که محرک اثر نگذاشته است.
در روانشناسی، سلامت حواس برای ایجاد رفتار مطلوب بسیار مهم است. حواس پنجگانهی اصلی عبارتاند از بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و بساوایی. برای ایجاد احساس، محرک باید در وضع و شرایط خاصی باشد تا بتواند اثر مطلوب را پدید آورد و اگر از حد معینی کمتر یا بیشتر باشد، گیرندهی حسی توان دریافت آن را نخواهد داشت. در این جا به دو حس بینایی و شنوایی به اختصار اشاره میشود.
حس بینایی: گسترهی حس بینایی بیش از حواس دیگر است. حدود ۷۵ درصد از اطلاعات ما به یاری این حس به دست میآید. به همین سبب است که آن را «سلطان حواس» نامیدهاند.
چگونه میبینیم؟ وقتی شیئی در معرض دید قرار میگیرد تصویر آن پس از گذشتن از مردمک چشم و عدسی، بر روی شبکیه می افتد. تصویرهای دریافتی در بخش پسین مغز ثبت، تعبیر و تفسیر و ادراک میشوند و در آینده قابل یادآوری هستند. در شکل ۱ کرهی چشم و اجزای متشکل آن نشان داده شده است.
شکل ۱- مقطع طولی چشم
برای مطالعهی بیشتر
چشم به شکل کرهی نامنظمی است که از پوسته و چند محیط شفاف ساخته شده است. پوستهها به ترتیب از خارج به داخل عبارتاند از صلبیه، مشیمیه و شبکیه. چنان که در شکل ۱ دیده میشود مردمک تنها وسیلهی دریافت محرکهای بینایی است و با تنگ و گشاد شدن، میزان نور لازم را تنظیم میکند تا به شبکیه آسیبی نرسد. تصویر دریافتی در شبکیه به تکانه با تحریک عصبی، از نوع الکتروشیمیایی، تبدیل میشود. بر اثر این فرایندها، جریان عصبی به وجود میآید که از سلولهای استوانهای و مخروطی عبور میکند و به وسیلهی اعصاب بینایی به مغز فرستاده میشود. عصبهای بینایی که از انتهای دو چشم خارج میشوند با هم جمع و به نیمکرههای مغز انتقال مییابند.
دیدن و خواندن مؤثر
دیدن واضح هنگامیرخ میدهد که چشمها در برابر شیئی که مشاهده میشود لحظهای بیحرکت بمانند و از آن اثر بپذیرند.
عمل دیدن، به عکس گرفتن با دوربین عکاسی شباهت دارد، برای این که، تصویر بر روی شبکیه ثبت شود باید یک دورهی ظهور تصویر وجود داشته باشد. به هنگام خواندن، چشم به آرامیدر طول خط حرکت نمیکند؛ بلکه به صورت حرکات نسبتا تندی، پس از ثبت هر مورد به مورد دیگر میپردازد. (چشم در هر توقف، دو یا سه کلمه را یک جا میبیند. بررسیهای گسترده نشان دادهاند که افراد عادتهای متفاوت دارند. بیشتر مردم برای خواندن یک خط معمولی (خط ۱۲ تا ۱۵ کلمهای از مطالب ساده و داستانی)، بین ۵ تا ۷ حرکت چشم انجام میدهند. اما برخی مردم ۴ حرکت و بعضی نیز تا ۱۵ بار در هر خط توقف میکنند. خواندن مؤثر به شمارهی توقف هایی بستگی دارد که در هر خط برای چشم، حرکت به وجود می آورد.) هر چه تعداد حرکتهای چشم بیشتر و برگشت به عقب کمتر باشد، خواندن سریعتر مفهوم شده است.
خواندنیهای آسان، مانند داستانها، کم ترین مکث یا توقف را در هر خط به وجود می آورد. در صورتی که برای خواندن فرمولهای ریاضی و شیمی حداکثر توقفها لازم است؟. (بررسیها نشان دادهاند، افرادی که به هنگام خواندن مکثهای طولانیتر و برگشتهای بیشتری میکنند، در حرکات چشمان آنها توقفهای نامنظم بیشتری دیده میشود.)
پیشرفت در خواندن
افراد بسیار کمی هستند که عادتهای مطلوب و بینقصی در خواندن دارند. برای بهتر و سریعتر خواندن، موارد زیر پیشنهاد میشود:
١- بیاموزید تا با نظم و سرعت بیشتری چشمان خود را برای دریافت مفهوم کلمه حرکت دهید.
۲- برای کاهش شمار توقفها و مکثها تمرین کنید.
٣- کوشش کنید به کلمات خوانده شده باز نگردید.
۴- به حرکات و توقفهای چشم اکتفا نکنید، بلکه به محتوای فکری بیندیشید و به سرعت پیش بروید.
حس شنوایی: حس شنوایی و بینایی، بیش از حواس دیگر ما را در جریان اطلاعات و تجربههای دنیای اطراف قرار میدهند. با از دست دادن یکی از آنها بیشک از گنجینهی بزرگ معلومات و تجربههای حسی مربوط محروم خواهیم شد. زیرا محرکهای بینایی و شنوایی در فاصلههای زمانی و مکانی دور و نزدیک و پراکنده در جوند و موجب ارتباط ما با آنها میشوند. شکل ۲ تصویر دستگاه شنوایی و چگونگی ارتباط آن را با مغز نشان میدهد.
چگونه میشنویم؟: وقتی امواج صوتی به عنوان محرک¬های شنوایی، به صورت ارتعاش در
شکل ۲- تصویر گوش
جو ایجاد میشوند به گوش برخورد میکنند. گوش خارجی، همانند یک آنتن، ارتعاشهای صوتی را توسط پرده صماخ به سوی گوش میانی میبرد. اگر منبع صوت در سطح قرینه نباشد، یکی از گوشها بیشتر میشود و همین امر، سبب تشخیص جهت صوت میشود.
پردهی صماخ به وسیلهی ارتعاشهای صوتی به فعالیت در میآید. استخوانهای گوش میانی این ارتعاشها را تشدید و به دریچهی بیضی منتقل میکنند. گوش درونی، این ارتعاشها را به سلولهای شنوایی هدایت میکند. این ارتعاشها در آن جا به جریانهای عصبی تبدیل و به وسیلهی عصب شنوایی به مغز منتقل میگردد و شنیدن حاصل میشود.
برای مطالعهی بیشتر
ویژگیهای صوت
علاوه بر نقش دستگاه شنوایی و مغز، میزان توجه فرد و ویژگیهای صوت نیز در شنیدن مؤثرند. به طور کلی، صوت دارای سه ویژگی است که به یاری آنها صداها را از یکدیگر تشخیص میدهیم.
بلندی: بلندی یا ارتفاع، میدان نوسان و تعداد ارتعاش صوت در ثانیه است که به آن زیر و بمی صدا نیز گفته میشود. گوش آدمی صداها را از ۲۰ تا ۲۰ هزار دور در ثانیه میتواند بشنود. هر دور از صوت را «هزتز» مینامند. هرچه تعداد دورهای موجی در ثانیه بیشتر باشد صدا بلندتر است.
طنین: طنین، به کیفیتی از صوت گفته میشود که صدا یا آهنگی را از دیگری متمایز میسازد. طنین در حقیقت خاصیت صوت است و به تعداد دورهای موج در ثانیه بستگی دارد. گوش انسان قادر است صوتهای ساده و فرعی را از صوتهای اصلی تشخیص دهد.
شدت: شدت به ضعیف یا قوی بودن صوت گفته میشود که به دامنهی ارتعاش بستگی دارد. برای این که صوتی شنیده شود باید شدت آن به آستانهی شنوایی برسد. شدت صوت، به فاصله از منبع تولید صوت و جنس محیط انتشار صوت بستگی دارد.
راههای بهتر شنیدن
برای افزایش سطح شنوایی باید: ۱- در معرض و جهت صوت قرار گرفت و شدت آن را طوری تنظیم کرد که با گوش سازگار باشد. ۲- پیوسته مراقب سلامت گوش بود و به محض احساس ناراحتی و اختلال، به پزشک متخصص مراجعه کرد. ۳- ذهن فقط به یک کار مشغول شود تا شنیدن و فهمیدن بهتر حاصل گردد و اثر محرکهای دیگر به کمترین میزان برسد. ۴- سطح توجه هر چه بیشتر افزایش یابد و از نشستن به حال رکود پرهیز شود تا شنیدن و فهمیدن بهتر انجام یابد.
چگونگی ادراک
اثر محرک به وسیلهی گیرندههای حسی، همان گونه که دربارهی چشم و گوش گفته شد، به مغز منتقل میشود و در آنجا اثری به جا می ماند که «تصویر» یا «انگارهی حسی» نامیده میشود. اگر این انگاره قبلا در ذهن شکل گرفته و آشنا باشد، بیانگر معنا و مفهوم خاص است و فرد به ماهیت وجودی آن پی میبرد. این حالت را «ادراک» نامیدهاند. ادراک درست اساس بینش، اندیشه و خرد آدمیست. انسان فرهیخته، اندیشه ور و خردمند همیشه با ادراک درست سروکار دارد.
اما اگر ادراک درست نباشد موجب اختلالات روانی و رفتاری، تفرقه، ستیزه جویی و جنگ و نابودی نوع بشر میشود.
عوامل مؤثر بر ادراک
فرایند ادراک، به دو دسته از عوامل وابسته است: ۱- ویژگیهای فرد که یادگیری ها، تجربهها، خاطرههای گذشته، انگیزهها، آمادگی ها، عادات و انتظارات او را در بر میگیرد. ۲- ویژگیهای محرک و شرایطی که محرک در آن ارائه شده است؛ مانند نوع زمینه، متن، رنگ، روابط اجزای محرک با هم و…. بدین ترتیب، عوامل بسیاری بر چگونگی ادراک اثر میگذارند. این تأثیرها گاه ممکن است موجب بروز خطا در ادراک شوند.
بار دیگر یادآوری میکنیم کهاندامهای حسی به طرزی آفریده شدهاند که عمل خاصی را انجام دهند و در تعبیر و تفسیر نقش ندارند. به سخن دیگر، حس خطا نمیکند، بلکه تفسیر حسی ادراک)، که عمل مغز است، امکان دارد دچار خطا شود. قبل از پرداختن به خطاهای ادراکی بهتر است بازهم با تفاوت «احساس» و «ادراک» بیشتر آشنا شویم؛ هرچند بسیاری از مردم، دو کلمهی احساس و ادراک را به جای هم به کار میبرند.
تفاوت «احساس» با «ادراک»
احساس، زمینهی ادراک است و بدون آن، ادراکی رخ نمیدهد. احساس به سازمان فیزیولوژیکی انسان و اندامهای حسی مربوط است، ولی ادراک به یادگیریها و تجربههای فرد نیز وابسته است.
احساس دو نفر از یک محرک تقریبا یکسان است. ولی ممکن است ادراک آن از سوی همان دو فرد متفاوت باشد. ادراک، بیشتر مخصوص انسان است و با احساس فرق دارد. در این جا میتوان به یک دستگاه ضبط صوت، که مانند دستگاه حسی (گوش) عمل میکند، اشاره کرد. در آن، صدا به عنوان محرک، میکروفون مانند گیرندهی حسی، سیمهای رابط مانند اعصاب آورنده، نوار و مغناطیس روی آن، مانند مرکز عصبی است. دستگاه ضبط صوت تا این جا عمل میکند و دیگر در ادراک، تجزیه و تحلیل و معنا دادن نقشی ندارد. در صورتی که انسان پس از ضبط محرک در مغز (انگارهی حسی)، به شناسایی و ادراک آن میپردازد.
در انسان، احساس بدون ادراک کمتر وجود دارد. انسان دوست دارد هرچیز حس شده را به نوعی تعبیر (ادراک) کند. فردی که تا سی سالگی کور بوده است اگر ناگهان کاملا بینا شود احساس بینایی دارد ولی نمیتواند چیزهای دیده شده را بلافاصله معنی (درک کند. اگر از طریق لمس و صوت با آن چیزها آشنا باشد، به تدریج شکل آن اشیا را با صوت و لمس آنها در هم می آمیزد و همان اطلاعات شنیده و لمس شدهی خود را به اشیای دیده شده انتقال میدهد و آنها را با دیدن نیز درک میکند.
خطاهای ادراکی
همانطور که گفته شد خطاهای ادراکی را نباید نوعی نقص اندام حسی دانست. بلکه انسان عادت دارد که امور و اشیا را در ذهن خود به صورت شکل، آهنگ و صحنههایی کلی و معنادار سازمان دهد و تفسیر (ادراک) کند. اما برخی عوامل ممکن است در سازمان دهی ذهن (ادراک) موجب خطا شوند؛ از جمله: ا
۱- تأثیر اطلاعات قبلی: اگر اطلاعات قبلی ناقص و یا محدود باشند در ادراک اثر میگذارند. به همین دلیل، انسان در هر مرحله از رشد خود، پدیدهها را به صورتهای گوناگون درک میکند.
اگر با شیئی آشنا نباشیم اما آن شیء ظاهرا شبیه چیزی باشد که آن را میشناسیم، اطلاعات مشابه قبلی را به شیء جدید نسبت دهیم. در این جا ادراک ما به خطا میرود. مانند این که دستگاه کنترل تلویزیون را، ماشین حساب تصور کنیم.
۲- تأثیر متن بر ادراک: معمولا بنا به عادتهای قبلی، هر چیز در موضع خاص خود درک میشود. به همین دلیل، موضع و مکان محرک، در معنا دادن به آن مؤثر است.
در شکل ۳، دو دایرهی (a) و (b) به یک اندازهاند، اما دایرهی (b) که در میان دایرههای بزرگتر قرار گرفته از دایرهی (۲) که در میان دایرههای کوچک واقع شده است کوچکتر به نظر میرسد. این پدیده را خطای سطح» نامیدهاند.
شکل ۳- خطای سطح
در شکل ۴ درختها، که در فاصله دور قرار گرفتهاند، کوچکتر از ماهی گیر و دستی که ماهی را نگهداشته است به واسطه نزدیک بودن، از درختان و ماهی گیر بزرگتر به نظر میرسد. این پدیده را «خطای فاصله» عنوان کردهاند.
شکل ۴- خطای فاصله
٣- تأثیر محرومیتها بر ادراک: اگر نیازهای بدنی و روانی برآورده نشوند در چگونگی ادراک اثر میگذارند. آدم گرسنه یک قطعه نان خشک را ممکن است لذت بخش بیاید، در صورتی که همین فرد هنگام سیری امکان دارد از خوردن آن بیزاری نشان دهد. مردم، اغلب آن گونه که میخواهند میشنوند و یا میبینند.
۴- تأثیر فرهنگ و آداب و رسوم بر ادراک: هر کس ساخته و پرداختهی محیط فرهنگی و اجتماعی خویش است که به صورت عادت به زندگی او شکل میدهد. دلیل برخورداری افراد از نوع غذا، لباس، وسایل اختصاصی و نشست و برخاست با دیگران از آن جمله است؛ که بیانگر ادراک آنان از فرهنگ و آداب و رسوم آنان است.
۵- تأثیر هیجان بر ادراک: وقتی کسی دستخوش ترس و خشم و کینه و نفرت یا عشق و محبت شدید میشود ممکن است در ادراک و ارزیابیهای خود دچار لغزش و کجروی گردد. زیرا، هیجان در ادراک واقعیتها اختلال به وجود می آورد و به اصطلاح معروف «کاهی را کوهی و کوهی را کاهی» جلوه میدهد. در بسیاری موارد، عشق نوعی ادراک هیجانی است.
۶- تأثیر تلقین بر ادراک: بر اثر تلقین، ممکن است ذهن به سویی رهنمون شود که به او القا شده است و فرد در ادراک خود از واقعیت محرک منحرف گردد. برای مثال، معلمیبطری پر از مایعی را در کلاس به شاگردان نشان داد و گفت «در این بطری مایع خوش بویی وجود دارد. من در آن را باز میکنم، هر کس بوی آن را احساس کرد دستش را بلند کند.» وقتی در بطری باز شد بعضی از شاگردان دست خود را به نشانهی استشمام بوی خوش بلند کردند. در صورتی که در بطری جز آب مقطر چیزی نبود.
تلقینپذیری با سن، تحصیلات، تجربه و اعتقادات مذهبی رابطهی معکوس دارد. یعنی، هرچه تجربه و تحصیلات بیشتر باشد از میزان تلقینپذیری کاسته میشود.
۷- تأثیر استدلال در ادراک: گاهی، ادراک به سادگی رخ نمیدهد و به توضیح و تفسیر و صرف وقت بیشتری نیاز دارد. در این رابطه، معمولا از زمینه سازی با مقدمه چینی و راهیابی از معلوم به مجهول بهره گیری میشود تا بینش لازم برای ادراک پدید آید.
باید توجه داشت که خطای ادراک، گاهی در نتیجهی اثرپذیری حواس به وجود میآید. اگر به دقت به موارد بالا بنگریم مشاهده خواهیم کرد که محرکها و عوامل مختلف، سبب ایجاد ادراک خاص شدهاند. چنان که وقتی فکری یا نظری را به کسی تلقین کنیم و او آن را بپذیرد ادراک جدیدی در او به وجود آورده ایم.
۸- تاثیر توجه بر ادراک: هر چه میزان توجه یا دقت بیشتر باشد ادراک بهتر و روشنتر خواهد بود. توجه کمتر، ممکن است گاهی سبب ادراک نادرست و پیامدهای زیان بار شود.
برای مطالعهی بیشتر
دقت: توجه با دقت در تعلیم و تربیت اهمیت زیادی دارد. دو دسته از عوامل، در میزان توجه مؤثرند:
دستهی اول، عوامل مربوط به فرد، مانند انگیزهها، انتظارها، نیازها و تجربههای فردی که سبب میشوند سطح به کارگیری اندامهای حسی و سوابق ذهنی برای اثرپذیری از محرک افزایش یابد.
دستهی دوم، عوامل مربوط به محرک و ویژگیهای آن است که موجبات اثرپذیری سریعتر و ادراک بهتر میشوند. برخی از ویژگیهای مربوط به محرک عبارتاند از:
۱- شدت محرک: مانند صداهای قویتر یا نور و رنگهای تندتر
۲- اندازهی محرک: هر چهاندازهی محرک غیر طبیعی باشد، بیشتر جلب نظر میکند. فردی با قد ۲۲۰ سانتی متر بیشتر مورد توجه قرار میگیرد.
۳- حرکت و رنگ: محرکی که جابه جا شود و یا تغییر وضع دهد و یا دارای رنگهای گوناگون باشد بیشتر توجه را به خود جلب میکند. مانند، تابلوهای رنگی نئون که متحرک و جالب به نظر میرسند..
۴- تکرار: اگر تکرار خوشایند باشد گیرندهی حسی را بیشتر تحت تأثیر قرار میدهد. مانند بسیاری از آگهیها و آهنگها و برعکس تکرارهای غیر خوشایند، کمتر مورد توجهاند. مانند تذکرات تکراری والدین دربارهی نوشتن تکالیف و با رعایت نظافت.
۵- تضاد: محرکی که با دیگر محرکها بسیار متفاوت است، سریعتر مورد توجه قرار میگیرد. مانند این که در یک کلاس پرستاری که همه روپوش سفید پوشیدهاند، یک نفر با روپوش مشکی نشسته باشد. یا در میان نوشتههای معمولی یک صفحه، کلمهای با رنگ متفاوت وجود داشته باشد.
۶- نوآوری: هر وضع تازه و روش نوینی که با روشهای قبلی اختلاف داشته باشد جلب نظر میکند. ضرب المثل «نو که آمد به بازار، کهنه شود دل آزار». حکایت از این اصل دارد.
در تبلیغات و تولید کالاها، برای جلب توجه، از شیوههای فوق استفاده میکنند و پیوسته، تغییراتی در شکل، رنگ و اندازهی محصولات ایجاد مینمایند.
یادآوری
«یادآوری»، به خاطر آوردن مجدد تجربهها (ادراک شده)ی قبلی است. مطالب آموختنی هنگامی آسانتر به یاد میآیند که از راه تکرار یا پیوندهای حسی، با یکدیگر مرتبط شوند. بیشتر تجربهها، آموختهها و خاطرات، یکدیگر را به یاد می آورند. این رابطه را «هم خوانی» یا «تداعی» مینامند. هم خوانی، یادآوری را سادهتر مینماید. مطالبی که به گونهای در مجاورت هم بودهاند، یا با هم مشابهت داشتهاند و یا با هم در تضاد بودهاند، بهتر به یاد آورده میشوند. هم خوانی مطالب، بیشتر به دلیل «مجاورت» یا «مشابهت» و یا «تضاد» آنها با هم صورت میگیرد. اندیشه در نتیجهی یادآوری ادراکها و ترکیب آنها با هم حاصل میشود.
تخیل: «تخیل» نوعی تلاش برای ترکیب تجربهها و آموختهها جهت ادراکهای متفاوت است. تخیل، نوعی اندیشه است. اگر تخیل غیرمنطقی باشد، آن را «خیال بافی» مینامند. خیال بافیها با واقعیات زندگی سروکار ندارند. فرد خیال باف، افکار و تصوراتی را دنبال میکند که در جهان حقیقی و عملی مفهومیندارد. اگر تخیل منطقی باشد و اصولی را دنبال کند، «خیال پردازی» نامیده میشود. خیال پردازی تلاش ذهن برای ادراک منطقیتر است و جنبهی مثبت دارد که آن را «تخیل اختراعی» نیز نامیدهاند. ادراکهای مقدماتی، ناشی از تخیل اختراعی، اغلب منجر به نوآوری و افزایش سطح رضایت خاطر میشود.
چکیدهی مطلب سوم (احساس و ادراک)
ارتباط موجود زنده با جهان بیرون و درون، به وسیلهی اندامهای حسی دروازههای شناخت) و اعصاب گیرنده صورت میگیرد. اگر محرک، در حد آستانهی حسی باشد و در معرض اندام حسی قرار گیرد و اثر آن به مغز منتقل شود، «احساس» ایجاد میگردد. این احساس، بلافاصله با تجربههای قبلی فرد محک زده میشود و تعبیر و معنا میگردد که آن را «ادراک» مینامیم. مجموعهی ادراکها، سازمان و توان ذهنی فرد را تشکیل میدهند. ذهن، به هنگام تولد همانند لوح سفیدی است و آگاهیها از خارج به وسیلهی حواس، به تدریج و در طول زندگی، در آن ثبت میشوند.
حس بینایی، ارزنده ترین نعمتهای الهی است. امواج نوری اشیا پس از گذشتن از قرنیه، مردمک چشم و عدسی، تصویری روی شبکیه میسازد. شبکیه و مواد شیمیایی آن، تصویر را به تکانهی عصبی تبدیل و به وسیلهی اعصاب بینایی به مغز می فرستد که در بخش پسین مغز ثبت میگردد. دیدن مؤثر و پیشرفت در خواندن تابع شرایط ویژهای است.
حس شنوایی نیز با امواج (صوتی) سرو کار دارد، و مانند حس بینایی از پیچیدگی و مراحل عملیاتی خاصی برخوردار است.
ادراک به دو دسته از عوامل وابسته است: ۱) ویژگیهای فرد؛ مانند تجربهها، آمادگیها عادتها و انتظارات؛ ۲) ویژگیهای محرک؛ مانند زمینهی متن، رنگ و روابط اجزای محرک. ادراک، ممکن است به دلایل گوناگون دچار خطا گردد. یادآوری و تخیل و تلقین پذیری، در چگونگی ادراک درست و نادرست نقش دارند. عوامل گوناگونی در میزان توجه و اثرپذیری از محرک مؤثرند؛ مانند شدت، اندازه، رنگ، حرکت، تکرار، تضاد و نوآوری.
پرسشهای مطلب
١- اندامهای حسی اصلی کدام اند؟ اهمیت آنها را در آگاهی و شعور انسان توضیح دهید.
۲- محل ثبت چیزهای دیده شده در کجای مغز است؟
٣- برای بهتر شنیدن، چه کارهایی میتوان انجام داد؟
۴- تفاوت احساس و ادراک را با یک مثال روشن کنید.
۵- اثرات تلقین را در ادراک بیان کنید؟ تأثیر تبلیغات را توضیح دهید.
۶- چهار مورد از خطاهای ادراکی را مثال بزنید.
۷- نقش تجربههای قبلی را در ادراک بیان کنید.
منابعی برای مطالعهی بیشتر
١- ایروانی، محمود و خدا پناهی، محمد کریم: روان شناسی احساس و ادراک، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، ۱۳۷۶.
۲- برنز، دیوید؛ روان شناسی افسردگی؛ ترجمهی: مهدی قرچه داغی؛ نشر دایره، تهران، ۱۳۷۹
٣- کارلسون، نیل، ر: مبانی روان شناسی فیزیولوژیک؛ ترجمهی اردشیر ارضی و -…، انتشارات رشد، تهران، ۱۳۷۹
۴- محسنی، نیک چهره؛ ادراک خود؛ انتشارات بعثت، تهران،
» فایل word «احساس و ادراک»
» فایل pdf «احساس و ادراک»
مقالهٔ بسیار مفیدی بود…
خسته نباشید.
درود