پاسخ فریز چیست؟ چرا در موقعیتهای استرس شدید قفل میشویم و چگونه از آن رها شویم

در جهانی که ذهن گاهی ناگهان قفل میشود و ترس، راه نفس کشیدن را میبندد، «آیندهنگاران مغز» همراه شماست تا رازهای پیچیدهی پاسخ فریز (Freeze) را باز کند و نشان دهد چگونه میتوان این یخزدگی ذهنی را شکست داد. ما بر پایه تازهترین پژوهشهای علوم اعصاب و روانشناسی، تکنیکهایی ساده و کارآمد ارائه میدهیم که نهتنها به درک بهتر استرس کمک میکند، بلکه گام به گام شما را به سمت رهایی و بازگشت به زندگی فعال هدایت میکند. اگر دنبال علمیترین، کاربردیترین و دلگرمکنندهترین راهها برای مدیریت لحظات دشوار ذهنی هستید، «آیندهنگاران مغز» را دنبال کنید.
در ادامه بخشی تحلیلی و علمی برای مقاله اول اضافه میکنم که نقش استرس در «واکنش فریز» (Freeze) را تبیین میکند و بهویژه به این پرسش پاسخ میدهد که:
آیا استرسی که ستیز و گریز (Fight or Flight) را فعال میکند، ممکن است فرد را در حالت «یخزدگی» یا ناتوانی از عمل نیز قرار دهد؟
وقتی مغز قفل میشود؛ نقش استرس در پاسخ «فریز»
یکی از باورهای رایج این است که استرس صرفاً به دو واکنش «ستیز» (Fight) یا «گریز» (Flight) منجر میشود. اما در واقعیت، مغز انسان در مواجهه با تهدیدهای شدید یا مبهم، واکنش سومی بهنام «فریز» (Freeze) نیز فعال میکند.
در این حالت، فرد نه میجنگد، نه میگریزد؛ بلکه قفل میشود، خشک میزند، و احساس ناتوانی مطلق میکند. این پاسخ بهویژه در موقعیتهایی فعال میشود که تهدید، بسیار شدید، غافلگیرکننده یا غیرقابلفرار بهنظر میرسد.
از دیدگاه فیزیولوژیکی، سیستم عصبی سمپاتیک (Sympathetic Nervous System) مسئول فعالسازی پاسخ ستیز یا گریز است، اما در شرایطی که مغز تهدید را «فلجکننده» تفسیر میکند، سیستم پاراسمپاتیک (Parasympathetic) به شکل دفاعی وارد عمل میشود و باعث ایجاد حالتی شبهبیهوشی یا «خاموشی عملکردی» در مغز و بدن میشود.
🔹 نتیجهی این وضعیت چیست؟
فرد ممکن است در جلسهای مهم، هنگام رویارویی با یک بحران خانوادگی، یا در برابر شکست قریبالوقوع، دچار تپش قلب، لرزش، عدم توان تصمیمگیری، خشکی زبان و کرختی ذهنی شود. این دقیقاً همان حالت فریز است.
به بیان جوزف لدو، متخصص علوم اعصاب:
«وقتی تهدید بیش از حد قوی باشد، مغز به جای فرمان جنگ یا فرار، دستور بیحرکتماندن میدهد؛ چون این شاید تنها شانس زندهماندن باشد.»
از منظر روانشناسی تکاملی، فریز در حیوانات باعث میشود شکارگر آنها را نبیند. اما در انسان مدرن، این پاسخ اغلب نه به نجات، بلکه به ناتوانی و فلج رفتاری منجر میشود.
بنابراین،
در شرایط پرتنش، گاهی بدن میلرزد، قلب بهسرعت میتپد، دهان خشک میشود و ذهن انگار در مه فرو میرود. ما تصور میکنیم قرار بود بجنگیم یا فرار کنیم، اما ناگهان هیچ نمیتوانیم؛ نه سخن، نه تصمیم، نه حرکت.
این حالت، «فریز» (Freeze) نام دارد؛ واکنشی سوم و پنهان در چرخهی بقا، که در کنار «ستیز» و «گریز» قرار دارد. برخلاف تصور عمومی، سکون در این وضعیت نشانه ضعف نیست، بلکه فرمان دفاعی مغز برای حفظ بقا در برابر تهدیدی «فلجکننده» یا مبهم است.
در واکنش فریز، مغز وارد فاز انجماد میشود. قشر پیشپیشانی (Prefrontal Cortex) که مسئول تصمیمگیری و منطق است، غیرفعال میشود و کنترل به بخشهای زیرقشری و کهنتر همچون آمیگدالا و ساقه مغز منتقل میگردد. بدن در سطح فیزیولوژیک، بهنوعی “خود را خاموش میکند” تا شاید از چشم تهدید پنهان بماند. این خاموشی، در دنیای مدرن، اغلب بهجای نجات، موجب سردرگمی، احساس خجالت، ناتوانی در عملکرد و حتی افسردگی ثانویه میشود.
چرا دانستن این موضوع مهم است؟
زیرا بسیاری از افراد در موقعیتهای بحرانی، بهاشتباه خود را «ضعیف» میپندارند، در حالیکه بدن آنها فقط در حال اجرای برنامهای باستانی برای بقاست.
درک پاسخ فریز، قدم اول برای رهایی از آن است. با تکنیکهایی مانند تنفس عمیق، تمرکز حسی، آگاهی بدنی، و بازگرداندن توجه به زمان حال، میتوان این چرخه را متوقف کرد و دوباره به حالت کنش فعال بازگشت.
راه عبور از یخزدگی ذهن؛ بازگرداندن مغز به اکنون
در مواجهه با این قفل روانی-بدنی، تنها راه نجات، فعالسازی دوباره مسیرهای عصبی مسئول کنش، آگاهی و تنظیم هیجان است. تکنیکهای زیر از روشهای اثباتشده در علوم اعصاب، رواندرمانی و نوروفیزیولوژی هستند:
🔹 ۱. بازآوری حسی (Sensory Grounding):
مغز فریزشده در گذشته یا آینده گیر افتاده است. برای بازگشت به اکنون، از حواس استفاده کنید: لمس سطحی زبر، بوییدن عطر قوی، شنیدن صداهای طبیعی یا نگاه دقیق به یک رنگ زنده. این محرکهای حسی به مغز میگویند: «اکنون امن است.»
🔹 ۲. تنفس دیافراگمی (Diaphragmatic Breathing):
تنفس عمیق و آهسته، سیگنالهایی به عصب واگ (Vagus Nerve) میفرستد که سیستم پاراسمپاتیک را فعال میکند؛ همان سیستمی که بدن را از حالت آمادهباش خارج میسازد. ۵ ثانیه دم، ۷ ثانیه بازدم، در چند چرخه، اغلب معجزه میکند.
🔹 ۳. تکنیکهای مبتنی بر بدن (Somatic Experiencing):
بر پایه نظریات پیتر لوین (Peter Levine)، بدن خاطرهی استرس را در خود نگه میدارد. با تمرکز تدریجی بر احساسات بدنی (بدون تلاش برای تغییرشان)، انرژی حبسشده در بدن آزاد میشود. لرزش، گرما، اشک یا سستی ناگهانی، نشانه بازگشت جریان طبیعی است.
🔹 ۴. فعالسازی قشر پیشپیشانی:
با انجام کارهای ساده مثل شمردن معکوس، حل جدول، تکرار یک شعر آشنا، یا حتی صحبت با خود بهصورت منطقی («من الان فقط مضطربم، ولی در خطر نیستم») میتوان دوباره مغز منطقی را وارد بازی کرد.
🔹 ۵. تماس انسانی و آغوش امن:
اگر در کنار کسی هستید که احساس امنیت میدهد، لمس، نگاه یا کلمات محبتآمیز او میتواند معجزه کند. نورونهای اجتماعی ما با همین سیگنالهای انسانی آرام میگیرند.
سخن نهایی در دل سکوت ذهن
فریز، واکنش دفاعی مغز است، نه گناه ما.
آگاهی از این سازوکار، نخستین گام در مسیر نجات از سکوتیست که در دل آن، هزار فریاد شنیده نمیشود.
زیبایی این آگاهی در آن است که بدانیم: حتی در لحظههایی که هیچ نمیتوانیم، مغز ما در حال محافظت از ماست.
و ما میتوانیم، با مهارت، آرامآرام از انجماد درون عبور کنیم و دوباره، فعال، آگاه و زنده باشیم.
🔹 در این رابطه، پیشنهاد میکنیم مقالههای دیگر از وبسایت «آیندهنگاران مغز» را بخوانید:
» در دل جنگ، زنده بمانیم: روایت روان انسان در دوران تهدید و اضطراب جمعی
» استرس در شرایط جنگی: تأثیر جنگ بر روان جمعی، حافظه نسلی و سلامت اجتماعی
» قرن استرس؛ نگاهی به استرس مزمن و نقش آن در مغز انسان از دیدگاه بزرگان علوم اعصاب و روانشناسی
» استرس مثبت و منفی چیست؟ نگاهی علمی به ماهیت استرس، تاریخچه آن و نقش آن در موفقیت یا شکست