زبان، هویت و علم

فردوسی، فراتر از نژاد: نگاهی به شاهنامه و نفی نژادپرستی در حماسه ملی ایران

فردوسی، فراتر از نژاد و جغرافیا؛ شاهنامه، حماسه‌ای جهانی و اخلاق‌محور

در روزگاری که تعصبات نژادی و قومی هنوز در بسیاری از جوامع جاری‌ است، بازخوانی شاهنامه نشان می‌دهد که چگونه یک اثر حماسی متعلق به هزار سال پیش، می‌تواند پیام‌آور عقل، عدالت، همزیستی و انسان‌دوستی باشد. فردوسی نه‌تنها شاعری برای ایرانیان، بلکه اندیشمندی برای تمام انسان‌هایی‌ست که دغدغه داد، راستی، خرد و اخلاق انسانی دارند.

یکی از ویژگی‌های درخشان شاهنامه، آن است که در دل داستان‌هایی از جنگ و ستیز، هرگز به ورطه نفرت قومی، نژادپرستی یا تحقیر اقوام دیگر نمی‌افتد. هیچ نشانی از عرب‌ستیزی، ترک‌ستیزی یا نگاه قوم‌گرایانه در این اثر دیده نمی‌شود. درعوض، فردوسی با هوشمندی کم‌نظیر، منش انسانی را جایگزین ملاک‌های تباری می‌سازد.

بزرگان در حصار زمان و مکان نمی‌گنجند

یکی از پیام‌های ژرفی که از مطالعه شاهنامه به‌دست می‌آید، این است که بزرگان فرهنگ و ادب، متعلق به هیچ قوم خاص، مرز جغرافیایی یا زمان تاریخی محدود نیستند. آنان فراتر از مرزهای قراردادی‌اند. فردوسی با سرودن شاهنامه، نه‌تنها هویت فرهنگی ایران را بازسازی کرد، بلکه اثری جهانی آفرید؛ اثری که در آن معیار قضاوت، نژاد و خون نیست، بلکه کردار و منش است.

چنان‌که بزرگان فلسفه، دین، هنر و ادب در تاریخ جهان، همواره از مرزهای بومی عبور کرده‌اند و به صدای مشترک انسانیت تبدیل شده‌اند، فردوسی نیز از این قاعده مستثنا نیست. شاهنامه، سندی برای گفت‌وگوی تمدن‌هاست، نه تقابل اقوام.

پیوندهای خانوادگی در شاهنامه؛ نشانه‌ای از همزیستی اقوام

شاهنامه با شواهدی روشن، تصویری از تعامل و خویشاوندی اقوام گوناگون ارائه می‌دهد. در این اثر، شخصیت‌ها با تبارهای گوناگون، نه به‌عنوان “دیگری” تحقیر می‌شوند، بلکه در دل داستان جای می‌گیرند و در مواردی، به‌عنوان اجزای بنیادین تاریخ و فرهنگ ایران معرفی می‌شوند.

  • مرداس، پدر ضحاک، شخصیتی نیکوکار و خردمند است. با آن‌که از تبار عرب است، اما در شاهنامه به‌مثابه نماد نیکی و داد معرفی می‌شود.

  • ضحاک، گرچه از نسل مرداس است، نماد ظلم و تباهی است؛ اما این ویژگی به تبار او نسبت داده نمی‌شود، بلکه به رفتار و منش فردی‌اش.

  • سرو پادشاه یمن، که چهره‌ای عرب‌تبار است، دختران خود را به همسری پسران فریدون درمی‌آورد. این ارتباط خویشاوندی، نشانه‌ای صریح از همزیستی، احترام و پذیرفتن تنوع قومی در شاهنامه است.

  • رودابه، از تبار خاندان ضحاک، با زال ازدواج می‌کند و حاصل این پیوند، رستم است؛ اسطوره بی‌بدیل شاهنامه. این یعنی حتی قهرمان ملی شاهنامه، تبار خالص و یک‌دست ندارد، بلکه از امتزاج اقوام مختلف به‌وجود آمده است.

در شاهنامه، منش اخلاقی مهم‌تر از نژاد است

بر خلاف آثار حماسی‌ای که تنها به تمجید قوم خویش و تحقیر دشمنان می‌پردازند، شاهنامه بر محور انسانیت و خرد اخلاقی می‌چرخد. در این اثر:

  • افراسیاب، که از قوم تورانی است، تنها یک چهره منفی نیست. در بسیاری از بخش‌ها، او را انسانی چندلایه، پیچیده و گاه دلاور می‌بینیم.

  • رستم، قهرمان ایرانی، نیز در برخی موقعیت‌ها با خشونت، اشتباه و تعصب عمل می‌کند. فردوسی هیچ‌گاه چهره‌ای مطلق‌گرایانه و مقدس از او نمی‌سازد.

  • ضحاک با وجود عرب‌تبار بودن، به‌سبب ستمگری‌اش محکوم است، نه به‌خاطر نژادش. از سوی دیگر، پدرش مرداس از نیکان است.

این همه نشان می‌دهد که در شاهنامه، نیکی و بدی به کنش و منش بازمی‌گردد، نه به تبار و نژاد.

فردوسی در برابر تعصب نژادی ایستادگی می‌کند

هنگامی که فرهنگ ایران پس از فروپاشی ساسانیان در معرض تحقیر قرار داشت و زبان فارسی رو به فراموشی بود، فردوسی راهی اخلاق‌محور و شرافتمندانه برگزید. نه به تحقیر قوم غالب (اعراب) روی آورد و نه به ستایش کورکورانه از ایران. او شاهنامه را آفرید تا:

  • زبان فارسی را زنده نگه دارد،

  • هویت فرهنگی ایران را احیا کند،

  • و این کار را با ستایش اخلاق، خرد و راستی انجام داد، نه با نفرت و مرزبندی.

فردوسی، حامی داد است، نه نژاد

شاهنامه نه فقط گنجینه‌ای از اسطوره‌ها، که آئینه‌ای از آرمان‌های انسانی است. فردوسی با زبانی حماسی، اما با نگاهی اخلاق‌مدار، پیام می‌دهد که:

«بزرگی به خرد و راستی است، نه به خون و تبار.»

در شاهنامه، شخصیت‌های بسیاری از ملل گوناگون حضور دارند: تورانی، عرب، رومی، هندی و دیگر اقوام. اما شاهنامه هیچ‌گاه این تنوع را بهانه‌ای برای نفرت یا تمایز نمی‌سازد. برعکس، این تنوع زمینه‌ای برای فهم بهتر مفاهیم اخلاقی در بستر تمدن‌های مختلف است.

جمع‌بندی: شاهنامه، حماسه‌ای جهانی برای انسان امروز

اگر فردوسی تنها برای ایرانیان می‌سرود، اگر تنها زبان فارسی را هدف خود می‌گرفت، شاهنامه امروز این‌چنین در جهان طنین نداشت. اما آن‌چه این اثر را جهانی کرده، نه فقط زبان فاخر آن، که پیام جهان‌وطنی، عدالت‌محور و انسان‌دوستانه‌ی آن است.

فردوسی در عصر خود، برتری نژادی را رد کرد و بنیان‌های حماسه‌اش را بر خرد، داد، منش و راستی نهاد. در نتیجه، شاهنامه نه‌تنها متعلق به تاریخ ایران، بلکه میراثی برای همه کسانی‌ست که انسانیت را والاتر از مرزهای ساختگی می‌دانند.

آینده‌نگاران مغز؛ اندیشه‌ای برای ایران، نگاهی برای جهان

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: ۵ / ۵. تعداد آراء: ۱

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا