واژگان درس سیزدهم کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس سیزدهم کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله
شامل لغات درس سیزدهم
همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل
یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز اینقدر زنده، کاربردی و لذتبخش نبوده است!
در مجموعهی آموزشی منحصربهفرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وبسایت آیندهنگاران مغز تهیه شده، کوشیدهایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمهی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار میدهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظهی بلندمدت منتقل میسازند.
هر درس از این مجموعهی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جملهی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نهتنها واژهی اصلی را برجسته میکنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز بهصورت هدفمند در خود جای دادهاند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیقتر آنها در ذهن زبانآموز میشود.
با استفاده از رنگهای متمایز برای نمایش واژههای کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت میشود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا میکند. افزون بر این، ترجمهی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، بهروشی عمیق و قابلفهم منتقل شود.
این پروژهی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربهای شیرین، بهیادماندنی و هدفمند باشد.
واژگان درس سیزدهم
editor [ˈed.ə.tər]
A) The editor asked the unique writer to revise the article to avoid critical mistakes before publication.
الف) ویراستار از نویسنده منحصربهفرد خواست تا مقاله را برای جلوگیری از اشتباهات انتقادی پیش از چاپ بازبینی کند.
B) The editor faced an urgent deadline, so he had to decide quickly on the final draft.
ب) ویراستار با یک مهلت فوری روبرو بود، بنابراین مجبور بود به سرعت درباره نسخه نهایی تصمیم بگیرد.
C) Despite the critic’s harsh comments, the editor remained calm and focused on improving the text.
ج) با وجود نظرات سختگیرانه منتقد، ویراستار آرامش خود را حفظ کرد و بر بهبود متن تمرکز نمود.
D) The editor carefully checked every detail to ensure the article was free from any errors.
د) ویراستار با دقت هر جزئیات را بررسی کرد تا مطمئن شود مقاله بدون هیچ اشتباهی باشد.
E) To meet the deadline, the editor worked late into the night, correcting the original manuscript.
هـ) برای رعایت مهلت مقرر، ویراستار تا دیر وقت شب مشغول اصلاح نسخه اصلی دستنوشته بود.
commence [kəˈmɛns]
A) The ceremony will commence promptly after the official announcement by the manager.
الف) مراسم به سرعت پس از اعلامیه رسمی توسط مدیر آغاز خواهد شد.
B) Before we commence the project, it is essential to review the details carefully.
ب) پیش از آنکه پروژه را آغاز کنیم، بررسی دقیق جزئیات بسیار ضروری است.
C) The construction will commence as soon as the permit is granted by the authority.
ج) ساختوساز به محض اینکه مجوز توسط مقام صادر شود، آغاز خواهد شد.
D) They plan to commence the new campaign next week to increase public awareness.
د) آنها قصد دارند هفته آینده کمپین جدید را برای افزایش آگاهی عمومی آغاز کنند.
E) Once all the preparations finalize, the ceremony will commence without delay.
هـ) وقتی تمام آمادهسازیها نهایی شود، مراسم بدون تأخیر آغاز خواهد شد.
observant [əbˈzɜrvənt]
A) The observant detective noticed a minor clue that the others had neglected, leading to a crucial breakthrough.
الف) کارآگاه باهوش و دقیق متوجه یک سرنخ جزئی شد که دیگران آن را نادیده گرفته بودند و این به یک گشایش حیاتی منجر شد.
B) Being observant helped her to detect the fraudulent activity before it could harm the company.
ب) داشتن هوشیاری و دقت به او کمک کرد تا فعالیت تقلبی را پیش از آنکه به شرکت آسیب برساند، شناسایی کند.
C) The observant student examined every detail carefully to avoid any mistake in the exam.
ج) دانشجوی باهوش و دقیق همه جزئیات را به دقت بررسی کرد تا از هرگونه اشتباه در امتحان جلوگیری کند.
D) Thanks to her observant nature, she was able to anticipate problems before they occurred.
د) به خاطر طبیعت باهوش و دقیق خود، توانست مشکلات را پیش از وقوع آنها پیشبینی کند.
E) The observant journalist wrote a detailed report that exposed the corrupt officials.
هـ) روزنامهنگار باهوش و دقیق گزارشی جزئیاتدار نوشت که مسئولان فاسد را افشا کرد.
migrate [ˈmaɪˌgreɪt]
A) Many birds migrate annually to warmer regions to avoid the harsh winter and ensure their survival.
الف) بسیاری از پرندگان سالانه برای فرار از زمستان سخت به مناطق گرمتر مهاجرت میکنند تا بقا خود را تضمین کنند.
B) Workers often migrate to cities in search of better opportunities and a more secure future.
ب) کارگران اغلب برای یافتن فرصتهای بهتر و آیندهای امنتر به شهرها مهاجرت میکنند.
C) Some animals migrate to escape predators or to find a suitable place for reproduction.
ج) برخی حیوانات برای فرار از شکارچیان یا پیدا کردن مکانی مناسب برای تولیدمثل مهاجرت میکنند.
D) Due to climate change, many species now migrate earlier than usual, disrupting the natural cycle.
د) به دلیل تغییرات اقلیمی، بسیاری از گونهها اکنون زودتر از حد معمول مهاجرت میکنند که این امر چرخه طبیعی را مختل کرده است.
E) Governments often try to control how people migrate to prevent illegal immigration and maintain order.
هـ) دولتها اغلب سعی میکنند نحوه مهاجرت مردم را کنترل کنند تا از مهاجرت غیرقانونی جلوگیری کرده و نظم را حفظ کنند.
journalist [ˈʤɜrnələst]
A) The journalist wrote a unique article about the incident that shocked the entire community.
الف) خبرنگار مقالهای منحصربهفرد دربارهٔ آن حادثه نوشت که کل جامعه را شوکه کرد.
B) The journalist faced many difficulties while trying to investigate the controversial story.
ب) خبرنگار در تلاش برای بررسی آن داستان بحثبرانگیز با مشکلات زیادی روبهرو شد.
C) An experienced journalist knows how to use evidence to write a credible report.
ج) یک خبرنگار باتجربه میداند چگونه از شواهد برای نوشتن گزارشی قابلاطمینان استفاده کند.
D) The journalist received a generous reward for exposing the corrupt politician.
د) خبرنگار برای افشای سیاستمدار فاسد، پاداش سخاوتمندانه دریافت کرد.
E) Many journalists strive to maintain integrity despite the pressure from powerful groups.
هـ) بسیاری از خبرنگاران تلاش میکنند با وجود فشارهای گروههای قدرتمند، درستی خود را حفظ کنند.
revive [rɪˈvaɪv]
A) The doctor managed to revive the patient after a serious accident, showing great skill and care.
الف) پزشک پس از یک حادثه جدی با مهارت و دقت زیاد توانست حیات را به بیمار بازگرداند.
B) The city plans to revive the old theater to attract more tourists and improve the economy.
ب) شهر قصد دارد با احیای تئاتر قدیمی، گردشگران بیشتری جذب کرده و اقتصاد را بهبود بخشد.
C) After a long break, the coach worked hard to revive the team spirit and motivate the players.
ج) مربی پس از یک وقفه طولانی، سخت تلاش کرد تا روحیه تیم را احیا کرده و بازیکنان را انگیزه دهد.
D) The emergency crew used special equipment to revive the victim of the collapse.
د) تیم اورژانس با استفاده از تجهیزات ویژه توانست احیای قربانی ریزش ساختمان را انجام دهد.
E) Efforts to revive the ancient tradition have gained widespread support in recent years.
هـ) تلاشها برای احیای سنت قدیمی در سالهای اخیر حمایت گستردهای کسب کرده است.
gleam [ɡliːm]
A) The gleam of the silver sword reflected the dawn light, signaling the commencement of battle.
الف) درخشش شمشیر نقرهای نور سپیدهدم را بازتاب میداد و آغاز جنگ را نشان میداد.
B) A sudden gleam appeared in her eyes as she found a unique solution to the complex problem.
ب) ناگهان درخششی در چشمان او ظاهر شد وقتی راهحل منحصربهفردی برای مسئله پیچیده یافت.
C) The gleam of hope in the dark night inspired the patient to keep fighting.
ج) تابش امید در شب تاریک، بیمار را به ادامه مبارزه تشویق کرد.
D) A gleam of sunlight broke through the clouds, lifting the spirit of the weary travelers.
د) یک تابش نور خورشید از میان ابرها گذشت و روحیه مسافران خسته را بالا برد.
E) The gleam of success in his eyes showed his determination to succeed despite all obstacles.
هـ) درخشش موفقیت در چشمانش نشاندهنده عزم او برای پیروزی با وجود همه موانع بود.
persist [pərˈsɪst]
A) Despite the adverse conditions, the athlete persisted in training to reach his ultimate goal.
الف) با وجود شرایط نامطلوب، ورزشکار برای رسیدن به هدف نهایی خود به تمرین ادامه داد.
B) The detective persisted in his investigation despite the skepticism of his colleagues.
ب) کارآگاه با وجود شکاکیت همکارانش در تحقیق خود پافشاری کرد.
C) If you want to succeed, you must persist through every challenge and not lose your confidence.
ج) اگر میخواهید موفق شوید، باید در هر چالش پافشاری کنید و اعتمادبهنفس خود را از دست ندهید.
D) The persistent rain didn’t stop the enthusiastic hikers from reaching the summit.
د) باران پایدار مانع از رسیدن کوهنوردان مشتاق به قله نشد.
E) The author’s persistence in rewriting the manuscript finally paid off with a remarkable publication.
هـ) پافشاری نویسنده در بازنویسی دستنوشته سرانجام با یک انتشار شگفتانگیز به ثمر نشست.
identify [aɪˈdɛntəˌfaɪ]
A) The witness was able to identify the culprit thanks to a vivid memory of the incident.
الف) شاهد توانست حادثه را با حافظهای واضح به یاد آورد و شخص مظنون را شناسایی کند.
B) The expert tried to identify the defective part that caused the collapse of the structure.
ب) کارشناس سعی کرد قطعه معیوب را که باعث فروریختن سازه شده بود شناسایی کند.
C) You must identify your strengths and weaknesses before you attempt to make a rational decision.
ج) پیش از آنکه بخواهید تصمیمی عقلانی بگیرید، باید نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنید.
D) It was hard to identify the authentic signature among all the fraudulent documents they examined.
د) تشخیص امضای اصلی در میان اسناد تقلبی که آنها بررسی کرده بودند، دشوار بود.
E) We used advanced software to identify patterns in the data and detect potential threats.
هـ) ما از نرمافزار پیشرفته برای شناسایی الگوها در دادهها و کشف تهدیدهای احتمالی استفاده کردیم.
famine [ˈfæmən]
A) The prolonged famine forced the population to leave their rural homes in search of sufficient food.
الف) قحطی طولانی مردم را مجبور کرد خانههای روستایی خود را ترک کنند تا غذای کافی بیابند و از این جمعیت نجات یابند.
B) During the famine, even essential supplies became scarce, and people had to adjourn their daily routines to survive.
ب) در طول قحطی حتی منابع ضروری نیز نایاب شدند و مردم مجبور شدند برنامههای روزانه خود را به تعویق بیندازند تا زنده بمانند.
C) The government declared an emergency as the famine led to a drastic drop in harvest and supplies.
ج) دولت وضعیت اضطراری اعلام کرد چون قحطی باعث کاهش شدید در برداشت محصول و تدارکات شده بود.
D) Despite the famine, the brave villagers persisted in growing crops with primitive tools.
د) با وجود قحطی، روستاییان شجاع با ابزارهای ابتدایی به کشت محصولات ادامه دادند و پایداری نشان دادند.
E) News of the famine spread rapidly, prompting volunteers to send adequate food and relief packages.
هـ) اخبار قحطی بهسرعت منتشر شد و موجب شد داوطلبان بستههای غذایی و کمکرسانی کافی ارسال کنند.
vessel [ˈvɛsəl]
A) The ancient vessel was discovered by a team of hardy archaeologists during a hazardous expedition across the remote island.
الف) این ظرف باستانی توسط گروهی از باستانشناسان نیرومند در جریان یک مأموریت خطرناک در جزیرهای دورافتاده کشف شد.
B) The large vessel carried essential supplies to victims of the famine and was welcomed with gratitude.
ب) این کشتی بزرگ اقلام ضروری را برای قربانیان قحطی حمل میکرد و با قدردانی مورد استقبال قرار گرفت.
C) A fragile vessel on the shelf contained a precious liquid said to revive those who had lost their consciousness.
ج) یک ظرف شکننده روی قفسه حاوی مایعی ارزشمند بود که گفته میشد کسانی را که هوشیاری خود را از دست داده بودند، احیا میکند.
D) The navy officer identified the unknown vessel on the radar and alerted the crew to stay vigilant in case of a potential threat.
د) افسر نیروی دریایی کشتی ناشناختهای را روی رادار شناسایی کرد و خدمه را برای مقابله با تهدید احتمالی به حفظ هوشیاری هشدار داد.
E) She filled the ceramic vessel with exquisite spices gathered from her adventurous journey across the continent.
هـ) او ظرف سرامیکی را با ادویههای دلفریبی پر کرد که از سفر ماجراجویانهاش در سراسر قاره جمعآوری کرده بود.
hazy [ˈheɪzi]
A) The hazy weather made it difficult for the vigilant pilot to spot the approaching vessel in time.
الف) هوای مهآلود باعث شد خلبان هوشیار نتواند وسیله در حال نزدیکشدن را به موقع تشخیص دهد.
B) Her hazy memory of the incident made the testimony seem doubtful to the jury.
ب) حافظه مبهم او از آن حادثه باعث شد شهادتش برای هیئت منصفه مشکوک به نظر برسد.
C) The explanation was so hazy that even a keen student with a rational mind found it hard to comprehend.
ج) توضیح آنقدر نامشخص بود که حتی دانشآموزی تیزهوش با ذهنی منطقی نیز در درک آن دچار مشکل شد.
D) The criminal gave a hazy account of the night’s events to conceal his guilt from the detective.
د) مجرم شرحی مبهم از وقایع شب ارائه داد تا گناه خود را از کارآگاه پنهان کند.
E) The professor’s answer was so hazy that the persistent student had to request a clarification.
هـ) پاسخ استاد آنقدر نامفهوم بود که دانشجوی پافشار مجبور شد تقاضای توضیح بیشتر کند.
فهرست کامل درسهای کتاب ۵۰۴ واژه در جمله