مغز و اعصابنوروفارماکولوژی

افسردگی؛ تعریف، علائم، انواع، تئوری ها و مستندات

افسردگی به عنوان یک اختلال روانی زمانی تشخیص داده می‌شود که فرد برای مدت مشخصی علائم خاصی را تجربه کند. این علائم معمولاً حداقل دو هفته ادامه دارند و به شدت عملکرد روزانه فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهند. شما به علائم افسردگی اشاره کردید که می‌توان آن‌ها را با استفاده از مخفف “DESIGCAPS” به خاطر سپرد. این مخفف به علائم اصلی افسردگی اشاره دارد:

۱. D (Depressed Mood): خلق افسرده؛ فرد اغلب احساس ناراحتی، اندوه یا پوچی می‌کند.
2. E (Energy): کاهش انرژی؛ فرد احساس خستگی مداوم دارد و حتی کارهای ساده را دشوار می‌یابد.
3. S (Sleep): اختلالات خواب؛ کاهش یا افزایش خواب، بی‌خوابی یا خواب بیش از حد.
4. I (Interest): کاهش علاقه یا لذت؛ کاهش علاقه به فعالیت‌های معمول یا کاهش میل جنسی.
5. G (Guilt): احساس گناه یا بی‌ارزشی؛ فرد ممکن است به‌طور غیرمنطقی احساس گناه کند یا از خود انتقاد کند.
6. C (Concentration): مشکلات تمرکز؛ فرد توانایی تمرکز خود را از دست می‌دهد و ممکن است در تصمیم‌گیری یا انجام کارهای روزمره دچار مشکل شود.
7. A (Appetite): تغییرات اشتها؛ کاهش یا افزایش اشتها که می‌تواند منجر به کاهش یا افزایش وزن شود.
8. P (Psychomotor): تغییرات در فعالیت روانی-حرکتی؛ فرد ممکن است کندتر حرکت کند یا دچار بی‌قراری حرکتی شود.
9. S (Suicide): افکار خودکشی؛ افکار مرتبط با مرگ یا خودکشی یا حتی تلاش برای آن.

این علائم، در صورتی که به صورت مداوم و برای مدت طولانی مشاهده شوند، می‌توانند نشانه‌های افسردگی باشند و نیاز به ارزیابی و درمان توسط متخصصان روان‌شناسی یا روان‌پزشکی دارند.

دقیقاً براساس تعداد و مدت زمان این علائم تعاریف مربوط به افسردگی ماژور (Major Depressive Disorder) و افسردگی خفیف (Persistent Depressive Disorder یا دیستایمی) هستند:

۱. افسردگی ماژور (MDD):
برای تشخیص افسردگی ماژور، فرد باید حداقل پنج مورد از علائم افسردگی که قبلاً به آن‌ها اشاره شد (مانند خلق افسرده، کاهش انرژی، مشکلات خواب و غیره) را برای مدت حداقل دو هفته تجربه کند. یکی از این علائم باید یا خلق افسرده (D) یا از دست دادن علاقه و لذت (I) باشد. این علائم به قدری شدید هستند که بر توانایی فرد در انجام کارهای روزمره و عملکرد اجتماعی یا شغلی او تأثیر می‌گذارند.

۲. افسردگی خفیف (دیستایمی یا Persistent Depressive Disorder):
در افسردگی خفیف یا دیستایمی، فرد برای حداقل دو سال دو یا چند مورد از علائم افسردگی را تجربه می‌کند. در این نوع افسردگی، علائم خفیف‌تر از افسردگی ماژور هستند، اما طولانی‌تر ادامه می‌یابند و ممکن است بین این علائم بیش از دو ماه فاصله نباشد. این حالت باعث می‌شود که فرد به طور مداوم احساس ناخوشایندی داشته باشد، اما توانایی او برای انجام کارهای روزمره به طور کلی حفظ می‌شود، اگرچه با کیفیت پایین‌تر.

تفاوت‌ها و شباهت‌ها افسردگی ماژور با افسردگی خفیف

افسردگی ماژور (MDD) و افسردگی خفیف (دیستایمی یا Persistent Depressive Disorder) دو نوع افسردگی هستند که از نظر علائم و تاثیرات شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند. در اینجا به تفاوت‌ها و شباهت‌های این دو نوع افسردگی می‌پردازیم:

شباهت‌ها:
1. علائم مشابه: هر دو نوع افسردگی شامل علائم مشابهی هستند که در معیارهای تشخیصی مشترک می‌باشند. این علائم شامل خلق افسرده، کاهش انرژی، اختلالات خواب، کاهش یا افزایش اشتها، کاهش تمرکز، و افکار مرتبط با خودکشی یا احساس بی‌ارزشی است.
2. اثرات منفی بر زندگی: هر دو نوع افسردگی می‌توانند عملکرد روزانه فرد را تحت تأثیر قرار دهند، از جمله عملکرد شغلی، اجتماعی و خانوادگی.
3. نیاز به درمان: هر دو نوع افسردگی نیاز به درمان دارند و ممکن است درمان‌های مشابهی مانند روان‌درمانی (مانند درمان شناختی-رفتاری) و داروهای ضدافسردگی برای هر دو مؤثر باشند.
4. عوامل خطر مشابه: عوامل خطر مانند ژنتیک، تجربیات تلخ زندگی، مشکلات خانوادگی و استرس‌های طولانی‌مدت در بروز هر دو نوع افسردگی دخیل هستند.

تفاوت‌ها:

۱. شدت علائم:
– افسردگی ماژور (MDD): علائم در افسردگی ماژور شدیدتر هستند و فرد معمولاً در انجام کارهای روزانه دچار مشکل جدی می‌شود. این علائم می‌توانند به صورت ناگهانی و شدید بروز کنند و عملکرد فرد را به شدت کاهش دهند.
– افسردگی خفیف (دیستایمی): علائم در دیستایمی خفیف‌تر و مزمن‌تر هستند و معمولاً به تدریج پدیدار می‌شوند. فرد ممکن است بتواند به کارهای روزمره ادامه دهد، اما با احساس مداوم غم و ناراحتی، کیفیت زندگی کاهش می‌یابد.

۲. مدت زمان:
– افسردگی ماژور: برای تشخیص افسردگی ماژور، علائم باید حداقل به مدت دو هفته مداوم ادامه داشته باشند. این نوع افسردگی ممکن است به‌صورت دوره‌ای بروز کند و دوره‌های بینابینی بدون علائم وجود داشته باشد.
– افسردگی خفیف (دیستایمی): علائم افسردگی خفیف باید برای حداقل دو سال ادامه داشته باشند، و در طول این مدت نباید بیش از دو ماه بدون علائم سپری شود. به‌طور کلی، دیستایمی طولانی‌مدت و مزمن است.

۳. الگوی بروز علائم:
– افسردگی ماژور: به‌صورت دوره‌ای ظاهر می‌شود و ممکن است بعد از یک دوره علائم به‌طور کامل از بین بروند یا کاهش یابند.
– افسردگی خفیف: علائم به‌طور مداوم و برای یک دوره طولانی ادامه دارند، به طوری که فرد ممکن است سال‌ها احساس افسردگی کند بدون اینکه بهبودی کامل داشته باشد.

۴. احتمال همراهی با دیگر اختلالات:
– افسردگی ماژور: این نوع افسردگی می‌تواند به‌تنهایی یا همراه با دیگر اختلالات روانی مانند اضطراب، اختلالات دوقطبی یا اختلالات اضطرابی بروز کند.
– افسردگی خفیف: دیستایمی نیز ممکن است همراه با دوره‌هایی از افسردگی ماژور باشد. این وضعیت به عنوان “دیستایمی همراه با افسردگی ماژور” یا “افسردگی دوگانه” شناخته می‌شود.

۵. تأثیر بر انگیزه و توانایی تصمیم‌گیری:
– افسردگی ماژور: در افسردگی ماژور، انگیزه به‌شدت کاهش می‌یابد و فرد ممکن است در انجام کارهای روزمره کاملاً ناتوان شود.
– افسردگی خفیف: در دیستایمی، کاهش انگیزه وجود دارد، اما فرد ممکن است همچنان توانایی انجام کارهای روزمره خود را با کیفیت پایین‌تر حفظ کند.

نتیجه‌گیری:
– افسردگی ماژور بیشتر به عنوان یک حالت شدید و کوتاه‌مدت ظاهر می‌شود که تأثیرات عمیقی بر زندگی فرد می‌گذارد و به‌صورت دوره‌ای ممکن است رخ دهد.
– افسردگی خفیف (دیستایمی)، هرچند شدت کمتری دارد، اما به دلیل مزمن بودن و ادامه‌دار بودن آن به مدت طولانی، می‌تواند تأثیرات پایداری بر کیفیت زندگی فرد داشته باشد.

هر دو نوع افسردگی نیاز به درمان دارند و تشخیص صحیح توسط متخصص سلامت روان ضروری است تا برنامه درمانی مناسب برای هر فرد تعیین شود.

تقسیم بندی دیگر برای افسردگی

افسردگی اساسی (ماژور) 

افسردگی ماژور یا افسردگی اساسی (Major Depressive Disorder – MDD) نوعی از اختلال افسردگی است که با احساس شدید و پایدار غم، از دست دادن علاقه به فعالیت‌ها، و کاهش انرژی مشخص می‌شود. این وضعیت روانی ممکن است عملکرد روزمره فرد را به شدت تحت تأثیر قرار دهد و به احساس بی‌ارزشی، مشکلات خواب، تغییرات وزن و اشتها، دشواری در تمرکز و حتی افکار خودکشی منجر شود.

علائم افسردگی اساسی معمولاً حداقل دو هفته ادامه دارند و بر اساس شدت آنها، می‌توان این اختلال را خفیف، متوسط یا شدید دسته‌بندی کرد. درمان افسردگی ماژور معمولاً شامل ترکیبی از روان‌درمانی، دارودرمانی (مانند مصرف ضدافسردگی‌ها) و در موارد شدید، روش‌هایی مانند تحریک مغناطیسی مغز (TMS) یا شوک درمانی (ECT) است.

اگر شما یا کسی که می‌شناسید با این علائم مواجه هستید، توصیه می‌شود که با یک متخصص روان‌شناسی یا روان‌پزشک مشورت کنید.

افسردگی آتیپیک

افسردگی آتیپیک (Atypical Depression) نوعی از افسردگی است که برخلاف افسردگی‌های دیگر، فرد مبتلا ممکن است افزایش اشتها و خواب را تجربه کند. این نوع افسردگی ویژگی‌هایی دارد که آن را از سایر انواع افسردگی، مانند افسردگی ماژور، متمایز می‌کند.

ویژگی‌های اصلی افسردگی آتیپیک شامل:
1. افزایش اشتها و وزن: برخلاف بسیاری از افراد با افسردگی که کاهش وزن و بی‌اشتهایی دارند، افراد با افسردگی آتیپیک ممکن است پرخوری کنند و وزنشان افزایش یابد.
2. افزایش خواب: به جای بی‌خوابی، افراد دچار افسردگی آتیپیک معمولاً بیشتر از حد معمول می‌خوابند (خواب‌آلودگی بیش از حد).
3. واکنش‌پذیری خلق: در این نوع افسردگی، افراد ممکن است به واکنش‌های مثبت به طور موقت بهبود یابند، یعنی با شنیدن خبرهای خوب یا اتفاقات خوشایند برای مدتی حالشان بهتر شود.
4. احساس سنگینی در دست‌ها و پاها: فرد ممکن است احساس کند که بدنش بسیار سنگین است و حرکات روزمره برای او دشوار شده است.
5. حساسیت زیاد به طرد: افراد مبتلا به افسردگی آتیپیک ممکن است به شدت به طرد شدن یا انتقاد حساس باشند، که بر روابطشان تأثیر منفی می‌گذارد.

افسردگی آتیپیک نیز مانند سایر انواع افسردگی نیاز به تشخیص و درمان دارد. روان‌درمانی و داروهای ضدافسردگی معمولاً در درمان این نوع افسردگی مؤثر هستند.

افسردگی خفیف

افسردگی خفیف (Mild Depression)، که به عنوان افسردگی جزئی یا دیس‌تایمیا (Dysthymia) نیز شناخته می‌شود، نوعی از افسردگی است که علائم آن نسبت به افسردگی ماژور شدت کمتری دارند اما ممکن است برای مدت طولانی‌تری ادامه داشته باشند. این نوع افسردگی معمولاً عملکرد روزمره فرد را مختل نمی‌کند، اما می‌تواند بر کیفیت زندگی و حالت روحی تأثیر منفی بگذارد.

ویژگی‌های افسردگی خفیف عبارتند از:
1. احساس غم یا ناراحتی مداوم: فرد ممکن است احساس غمگینی یا بی‌انگیزگی داشته باشد، اما این احساس‌ها شدید نیستند.
2. کاهش لذت از فعالیت‌ها: ممکن است فرد علاقه خود را به فعالیت‌هایی که قبلاً لذت‌بخش بوده‌اند از دست بدهد.
3. خستگی یا کاهش انرژی: با وجود خفیف بودن علائم، فرد ممکن است احساس خستگی و کمبود انرژی کند.
4. مشکلات خواب: این می‌تواند شامل خواب بیش از حد یا بی‌خوابی باشد.
5. مشکلات تمرکز: فرد ممکن است در تمرکز و تصمیم‌گیری دچار مشکل شود، حتی در وظایف ساده.
6. تغییرات در اشتها: تغییرات خفیف در اشتها، مانند کاهش یا افزایش جزئی اشتها، ممکن است رخ دهد.

درمان افسردگی خفیف معمولاً شامل روان‌درمانی مانند درمان شناختی-رفتاری (CBT) است. در برخی موارد، از داروهای ضدافسردگی با دوزهای پایین استفاده می‌شود. همچنین ایجاد تغییرات در سبک زندگی مانند ورزش منظم، تغذیه سالم و خواب کافی می‌تواند به بهبود علائم کمک کند.

با اینکه افسردگی خفیف نسبت به انواع شدیدتر آن تاثیر کمتری بر زندگی دارد، در صورت عدم درمان می‌تواند به افسردگی ماژور تبدیل شود، بنابراین مراجعه به متخصص روان‌درمانی یا روان‌پزشکی اهمیت دارد.

دو قطبی

افسردگی دوقطبی (Bipolar Depression) یکی از زیرمجموعه‌های اختلال دوقطبی است که شامل نوسانات شدید خلقی بین افسردگی و مانیا یا هیپومانیا (یک نوع خفیف‌تر از مانیا) می‌شود. افراد مبتلا به این اختلال دوره‌هایی از افسردگی عمیق را تجربه می‌کنند که با دوره‌های مانیا (یا هیپومانیا) که سطح انرژی، خلق و رفتار آنها به شدت تغییر می‌کند، متناوب است.

دو نوع اصلی اختلال دوقطبی وجود دارد:
1. اختلال دوقطبی نوع ۱: در این نوع، افراد حداقل یک دوره کامل مانیا را تجربه می‌کنند که ممکن است بسیار شدید باشد و به بستری شدن منجر شود. معمولاً دوره‌های افسردگی هم رخ می‌دهند، اما لزوماً همیشه وجود ندارند.
2. اختلال دوقطبی نوع ۲: در این نوع، افراد دوره‌های افسردگی و هیپومانیا را تجربه می‌کنند. هیپومانیا نسبت به مانیا خفیف‌تر است و ممکن است کمتر به مشکلات شدید زندگی منجر شود.

ویژگی‌های افسردگی در دوقطبی:
– احساس شدید غم، بی‌ارزشی و ناامیدی
– از دست دادن علاقه به فعالیت‌های معمول
– خستگی و کاهش انرژی
– تغییرات در خواب (بی‌خوابی یا خواب زیاد)
– تغییرات اشتها و وزن
– مشکلات تمرکز و تصمیم‌گیری
– افکار مرگ یا خودکشی

ویژگی‌های مانیا یا هیپومانیا:
– افزایش غیرعادی سطح انرژی و فعالیت
– احساس سرخوشی یا تحریک‌پذیری شدید
– کاهش نیاز به خواب
– تکانشگری و تصمیم‌گیری‌های خطرناک (مانند خرج‌های زیاد، رفتارهای پرخطر)
– سرعت بالای صحبت کردن و تفکرات سریع
– اعتماد به نفس یا خودبزرگ‌بینی بیش از حد

درمان اختلال دوقطبی:
درمان اختلال دوقطبی معمولاً شامل داروهای تثبیت‌کننده خلق مانند لیتیم، داروهای ضدافسردگی (اما با احتیاط به دلیل خطر تحریک مانیا)، و داروهای ضد روان‌پریشی می‌شود. روان‌درمانی نیز برای مدیریت علائم و یادگیری تکنیک‌های مقابله‌ای مؤثر است. از آنجا که تغییرات خلقی می‌توانند به شدت ناپایدار باشند، درمان زودهنگام و پایدار ضروری است تا فرد بتواند نوسانات خلقی را کنترل کند.

تشخیص و مدیریت اختلال دوقطبی نیازمند توجه متخصصین است، زیرا تشخیص اشتباه می‌تواند به درمان‌های نادرست و بدتر شدن علائم منجر شود.

تئوری‌های ایجاد افسردگی

تئوری کاتکول‌آمین‌ها

تئوری کاتکول‌آمین‌ها یکی از نظریه‌های مهم در زمینه شناخت مکانیسم‌های زیستی افسردگی و اختلالات خلقی است. بر اساس این تئوری، عدم تعادل در سطح کاتکول‌آمین‌ها (مانند نوراپی‌نفرین، دوپامین و اپی‌نفرین) نقش مهمی در بروز علائم افسردگی و مانیا دارد.

طبق این تئوری، نوراپی‌نفرین که یکی از کاتکول‌آمین‌های اصلی در مغز است، تأثیرات زیادی بر خلق و خو، انگیزه و پاسخ به استرس دارد. میزان غلظت نوراپی‌نفرین در افراد مبتلا به اختلالات خلقی دچار تغییرات قابل توجهی می‌شود:

۱. در افسردگی: تئوری کاتکول‌آمین‌ها بیان می‌کند که کاهش سطح نوراپی‌نفرین در سیناپس‌های مغزی ممکن است یکی از دلایل اصلی افسردگی باشد. این کاهش می‌تواند باعث علائمی مانند احساس غم و ناامیدی، کاهش انرژی و بی‌علاقگی به فعالیت‌های روزمره شود.

۲. در مانیا: در دوره‌های مانیا (یا هیپومانیا)، سطح نوراپی‌نفرین به طور غیرعادی افزایش می‌یابد. این افزایش می‌تواند باعث ایجاد حالت‌هایی مانند افزایش انرژی، سرخوشی، افزایش فعالیت فیزیکی و ذهنی، و کاهش نیاز به خواب شود.

این تئوری پایه‌گذار ایده‌هایی برای درمان دارویی اختلالات خلقی است. داروهای ضدافسردگی مانند مهارکننده‌های بازجذب نوراپی‌نفرین (NRI) یا داروهای متعادل‌کننده کاتکول‌آمین‌ها در مانیا، از طریق تنظیم سطح این مواد شیمیایی در مغز عمل می‌کنند.

با این حال، تئوری کاتکول‌آمین‌ها به تنهایی قادر به توضیح کامل همه جنبه‌های افسردگی و اختلالات خلقی نیست و پژوهش‌های بیشتری برای درک بهتر از نقش نوروترنسمیترهای دیگر، عوامل ژنتیکی و محیطی در این اختلالات نیاز است.

تئوری سروتونین و دوپامین

تئوری سروتونین و دوپامین یکی دیگر از نظریه‌های مهم در توضیح زیستی افسردگی است که بر کاهش این دو نوروترنسمیتر (انتقال‌دهنده‌های عصبی) در مغز تأکید دارد. بر اساس این تئوری، افسردگی ناشی از عدم تعادل و کاهش سطح سروتونین و دوپامین در سیستم عصبی مرکزی است.

سروتونین و افسردگی:
سروتونین یک انتقال‌دهنده عصبی کلیدی است که نقش مهمی در تنظیم خلق‌وخو، خواب، اشتها، و رفتارهای اجتماعی دارد. بر اساس این تئوری:
– کاهش سروتونین می‌تواند به علائم افسردگی مانند غم، ناامیدی، اضطراب، اختلالات خواب و بی‌اشتهایی منجر شود.
– بسیاری از داروهای ضدافسردگی، به ویژه مهارکننده‌های بازجذب سروتونین (SSRIs)، با افزایش غلظت سروتونین در مغز عمل می‌کنند. این داروها مانع بازجذب سروتونین در سیناپس‌های عصبی می‌شوند و به این ترتیب سطح سروتونین را در مغز افزایش می‌دهند، که به بهبود علائم افسردگی کمک می‌کند.

دوپامین و افسردگی:
دوپامین نیز یک نوروترنسمیتر مهم است که در سیستم پاداش مغز و تنظیم انگیزه، لذت، و حرکت نقش دارد. در افسردگی:
– کاهش دوپامین می‌تواند به احساس خستگی، کاهش انگیزه، بی‌لذتی (عدم احساس لذت از فعالیت‌های روزمره) و کاهش انرژی منجر شود.
– کاهش سطح دوپامین به خصوص در افسردگی‌هایی که با بی‌انگیزگی و بی‌لذتی شدید همراه هستند، نقش دارد.
– داروهایی که سطح دوپامین را افزایش می‌دهند (مانند مهارکننده‌های بازجذب دوپامین یا داروهای محرک)، می‌توانند در بهبود برخی از علائم افسردگی مؤثر باشند.

ارتباط سروتونین و دوپامین:
سروتونین و دوپامین با یکدیگر در تنظیم خلق‌وخو و احساسات همکاری می‌کنند. عدم تعادل در هر دو سیستم ممکن است به انواع مختلفی از اختلالات خلقی از جمله افسردگی منجر شود. به همین دلیل، بسیاری از درمان‌های دارویی سعی می‌کنند سطح هر دو نوروترنسمیتر را به حالت تعادل برگردانند.

به طور کلی، تئوری سروتونین و دوپامین به عنوان یکی از مبانی زیستی افسردگی مطرح است، اما این تئوری‌ها به تنهایی قادر به توضیح همه جنبه‌های افسردگی نیستند و عوامل دیگری مانند استرس، ژنتیک و محیط نیز در ایجاد و تشدید این اختلال نقش دارند.

مستندات در مورد تئوری‌های افسردگی

رابطه مصرف داروهای رزرپین و متیل‌دوپا با افسردگی

داروهای رزرپین و متیل‌دوپا به عنوان داروهایی شناخته می‌شوند که می‌توانند سطح نوراپی‌نفرین و سایر کاتکول‌آمین‌ها را کاهش دهند، و مصرف طولانی مدت آنها ممکن است با بروز علائم افسردگی همراه باشد.

رزرپین:
– رزرپین یک داروی ضدفشارخون است که با تخلیه ذخایر نوروترنسمیترهایی مانند نوراپی‌نفرین، دوپامین و سروتونین از پایانه‌های عصبی عمل می‌کند. این دارو باعث مهار جذب این نوروترنسمیترها به وزیکول‌های عصبی می‌شود، در نتیجه آنها نمی‌توانند به طور مؤثر آزاد شوند.
– از آنجا که نوراپی‌نفرین، سروتونین و دوپامین نقش مهمی در تنظیم خلق و خو دارند، کاهش سطح این انتقال‌دهنده‌ها می‌تواند منجر به علائم افسردگی شود. به همین دلیل، افرادی که به مدت طولانی از رزرپین استفاده می‌کنند، ممکن است احساس غمگینی، ناامیدی و سایر علائم افسردگی را تجربه کنند.

متیل‌دوپا:
– متیل‌دوپا نیز یک داروی ضدفشارخون است که از طریق کاهش تولید نوراپی‌نفرین در سیستم عصبی مرکزی عمل می‌کند. این دارو باعث کاهش فعالیت سمپاتیک و در نتیجه کاهش فشارخون می‌شود.
– کاهش طولانی‌مدت سطح نوراپی‌نفرین به واسطه مصرف متیل‌دوپا ممکن است منجر به کاهش انرژی، خستگی و احساس افسردگی شود. به دلیل تأثیر آن بر سیستم نورآدرنرژیک، این دارو می‌تواند در برخی از بیماران افسردگی ایجاد کند.

مکانیسم بروز افسردگی:
در هر دو دارو، کاهش نوراپی‌نفرین و سایر انتقال‌دهنده‌های عصبی باعث می‌شود که سیستم‌های مرتبط با خلق‌وخو و انگیزه تحت تأثیر قرار گیرند. از آنجایی که نوراپی‌نفرین، دوپامین و سروتونین برای حفظ حالت‌های طبیعی ذهنی و روحی ضروری هستند، کاهش طولانی‌مدت آنها ممکن است باعث بروز علائم افسردگی شود.

به همین دلیل، در مصرف این داروها به ویژه برای افرادی که مستعد افسردگی هستند، باید دقت زیادی کرد و در صورت بروز علائم افسردگی، پزشک ممکن است دوز دارو را تنظیم کرده یا درمان جایگزین را پیشنهاد دهد.

تقویت سروتونین و نوراپی نفرین توسط داروهای ضد افسردگی

بله، بسیاری از داروهای ضدافسردگی با تقویت اثرات سروتونین و نوراپی‌نفرین در مغز عمل می‌کنند. این داروها سطح این دو نوروترنسمیتر را در سیناپس‌های عصبی افزایش می‌دهند تا عملکرد آنها در تنظیم خلق‌وخو بهبود یابد. دو گروه اصلی از داروهای ضدافسردگی که بر سروتونین و نوراپی‌نفرین تأثیر می‌گذارند، مهارکننده‌های بازجذب سروتونین-نوراپی‌نفرین (SNRIs) و مهارکننده‌های بازجذب سروتونین انتخابی (SSRIs) هستند.

۱. مهارکننده‌های بازجذب سروتونین-نوراپی‌نفرین (SNRIs):
این داروها هم بر سروتونین و هم بر نوراپی‌نفرین اثر می‌گذارند و با مهار بازجذب این دو انتقال‌دهنده عصبی در سیناپس‌های عصبی، غلظت آنها را افزایش می‌دهند. با افزایش سطح سروتونین و نوراپی‌نفرین، علائم افسردگی بهبود می‌یابند.
– مثال‌های داروهای SNRI:
– دولوکستین (Cymbalta)
– ونلافاکسین (Effexor)
– دس‌ونلافاکسین (Pristiq)

این داروها معمولاً برای درمان افسردگی، اضطراب، و در برخی موارد دردهای مزمن تجویز می‌شوند.

۲. مهارکننده‌های بازجذب سروتونین انتخابی (SSRIs):
این داروها به طور انتخابی بر سروتونین اثر می‌گذارند و با مهار بازجذب آن در سیناپس‌ها، سطح سروتونین را در مغز افزایش می‌دهند. اگرچه SSRIs مستقیماً بر نوراپی‌نفرین تأثیر نمی‌گذارند، اما با افزایش سروتونین می‌توانند به تعادل خلق و خو کمک کنند.
– مثال‌های داروهای SSRI:
– فلوکستین (Prozac)
– سیتالوپرام (Celexa)
– سرترالین (Zoloft)
– اس‌سیتالوپرام (Lexapro)

این داروها به دلیل داشتن عوارض جانبی کمتر نسبت به سایر ضدافسردگی‌ها (مانند داروهای سه‌حلقه‌ای یا مهارکننده‌های مونوآمین‌اکسیداز) یکی از رایج‌ترین انتخاب‌ها برای درمان افسردگی و اضطراب هستند.

۳. داروهای سه‌حلقه‌ای (TCAs):
این داروها نیز بر هر دو نوروترنسمیتر سروتونین و نوراپی‌نفرین تأثیر می‌گذارند. TCAs قدیمی‌تر از SNRIs و SSRIs هستند و به دلیل عوارض جانبی بیشتر، کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرند، اما همچنان برای درمان برخی موارد مقاوم به دارو مفید هستند.
– مثال‌های داروهای سه‌حلقه‌ای:
– آمی‌تریپتیلین
– ایمی‌پرامین
– نورتریپتیلین

۴. مهارکننده‌های مونوآمین اکسیداز (MAOIs):
این داروها با مهار آنزیم مونوآمین اکسیداز که مسئول تجزیه سروتونین، نوراپی‌نفرین و دوپامین است، سطح این انتقال‌دهنده‌ها را در مغز افزایش می‌دهند. به دلیل عوارض جانبی و تداخلات دارویی زیاد، MAOIs کمتر تجویز می‌شوند.
– مثال‌های MAOI:
– فنلزین (Nardil)
– ترانیل‌سیپرومین (Parnate)

نتیجه‌گیری:
داروهای ضدافسردگی معمولاً با تقویت اثرات سروتونین و/یا نوراپی‌نفرین به بهبود خلق و کاهش علائم افسردگی کمک می‌کنند. انتخاب دارو بر اساس نوع علائم، شدت افسردگی و واکنش فرد به درمان‌های قبلی انجام می‌شود، و پزشک معمولاً بهترین گزینه را بر اساس نیازهای فرد تعیین می‌کند.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: ۵ / ۵. تعداد آراء: ۱

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

اولیــــــن نیستیــم ولی امیـــــد اســــت بهتـــرین باشیـــــم...!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا