عشق به ایران؛ تاریخ، فرهنگ و مقاومت ملت بزرگ ایران – پایگاه وطندوستی و امید ایرانی

اگر ایران بجز ویرانسرا نیست من این ویرانسرا را دوست دارم
زنده یاد حسین بختیاری معروف به «پژمان بختیاری» از شعرای سرشناس و بزرگ معاصر ایران است که در دوران اشغال ایران توسط متفقین (پس از شهریور ۱۳۲۰) و در حالی که ایران و ایرانی در اشغال و فقر و بیکاری و گرسنگی و بیماری میسوخت قطعهای را سرود تا مرهمی بر زخمهای وطن باشد و امیدی به قلب هموطنان.
این قطعه ساده بسیار سریع مورد توجه قرار گرفت و محبوب شد و در تاریخ ماند. جالب اینکه این قطعه در دوران مختلف و برای امید بخشی به مردم ایران در زمان سختی مورد استفاده قرار گرفته است.
اگر ایران بجز ویرانسرا نیست…
من این ویرانسرا را دوست دارم
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است…
من این افسانهها را دوست دارم
نوای نای ما گر جانگداز است….
من این نای و نوا را دوست دارم
اگر آب و هوایش دلنشین نیست…
من این آب و هوا را دوست دارم
به شوق خار صحراهای خشکش…
من این فرسوده پا را دوست دارم
من این دلکش زمین را خواهم از جان…
من این روشن سما را دوست دارم
اگر بر من ز ایرانی رود زور…
من این زور آزما را دوست دارم
اگر آلوده دامانید ، اگر پاک…
من ، ای مردم شما را دوست دارم …
سخنان داریوش طاهری:
به یاد این جمله زیبا از زندهیاد پژمان بختیاری: «اگر ایران بجز ویرانسرا نیست، من این ویرانسرا را دوست دارم»
درست گفتی پژمان عزیز…
اگرچه ایران، «ویرانسرا» است، اما هر خشت این سرا، بوی جانِ من را دارد. من ایران را نه به امید نان، که به حرمت نام دوست دارم.
وطن اگر ویران است، باز هم مادر است؛
و کدام فرزندی از زخمهای مادرش روی برمیگرداند؟
پژمان عزیز درست گفتی…
اگر ایران ویرانسرا شده، من هنوز آن را مثل مادری زخمی در آغوش میکشم. ما رفتنی نیستیم. ما میمانیم تا شاید دوباره، از دل ویرانی، امید بروید.
پژمان عزیز…
این جمله شما نهتنها شکایتی نیست، بلکه عاشقانهای است سرشار از درک عمیق وطندوستی. شما با آنکه بهروشنی از ویرانی و دردهای ایران آگاه هستید، اما عشق به این سرزمین را مشروط به آبادانی یا رفاه نمیکنید. این نوع نگاه، جلوهای از وفاداری بیقید و شرط به وطن شماست؛ نه از سر مصلحت، بلکه از ژرفای جان.
در واقع، این جمله شما تداعیگر آن نوع از عشق است که در اوج تلخی، باز هم لبخند میزند؛ عشقی که مرز نمیشناسد و حتی در میان خاکستر نیز، زیبایی را میجوید. شما انگار میگویید:
«اگرچه این خانه ویران است، اما هنوز خانه من است. و چون خانه من است، عزیز است، ولو در خرابهای.»
این بیان شما، هم دردی است و هم دردمندی. هم انتقاد است و هم تعلق. پژمان جان، شما نه چشم بر ویرانی بستهای و نه دل از ایران بریدهای…
یادت زنده باد…
دوست دار شما ایل بختیاری
اگر ایران بجز ویرانسرا نیست، من این ویرانسرا را دوست دارم
این جملهی ماندگار و پرمعنای زندهیاد حسین بختیاری، معروف به “پژمان بختیاری”، نه فقط یک بیت شعر بلکه پژواکی از عمیقترین احساسات وطندوستی و استقامت مردمی است که در طول تاریخ، در برابر تهاجمات و سختیها پا برجا ماندهاند. او که از بزرگترین شاعران معاصر ایران بود، در دوران سخت اشغال کشور توسط متفقین پس از شهریور ۱۳۲۰، زمانی که ایران درگیر فقر، بیکاری، گرسنگی و بیماری بود، این قطعه را سرود تا دلهای هموطنانش را تسلی دهد و نوری از امید در دلهایشان روشن کند.
ایران؛ سرزمین عشق و مقاومت بیپایان
این قطعه ساده و در عین حال عمیق، که با جملهی ابتداییاش قدرت و غرور عجیبی دارد، به سرعت محبوب مردم شد و جایگاهی ویژه در تاریخ و فرهنگ ملی ایران پیدا کرد. جالب اینجاست که این شعر در دورههای مختلف تاریخی بهعنوان منبع الهام و امید به کار رفته است؛ گویی این شعر تاریخ انقضا ندارد، چرا که مشکلات و دشواریهای ایران و ایرانیان همواره ادامه داشتهاند و خواهند داشت.
صدای وطنپرستان و فرماندهان در رثای ایران
اگر به سخنان بزرگان، فرماندهان و سربازان جانبرکف ایران نگاه کنیم، درمییابیم که عشق به وطن همیشه در رگهایشان جاری بوده است. از فرماندهان قهرمان جنگهای مختلف گرفته تا سربازان شجاع که در برابر مشکلات سرخم نکردند، همگی با صلابت و افتخار بر این حقیقت پای فشردهاند:
“اگر ایران زمین رنج و خون است، من این رنج و خون را به جان میخرم.”
این جمله، شاید همتراز با کلام پژمان بختیاری باشد و روح تسلیمناپذیر مردم ایران را به تصویر بکشد.
رهبران ملی و انقلابخواه نیز بارها بر ارزشهای ملی و مقاومت مردم ایران تاکید کردهاند. حضرت امام خمینی (ره) فرمودند:
“ملت ایران هرگز زیر بار ذلت نمیرود و تا آخرین قطره خون برای آزادی و استقلال میجنگد.”
تفسیر بیتهای ناب پژمان بختیاری
اگر ایران بجز ویرانسرا نیست…
من این ویرانسرا را دوست دارم
اینجا ایران با همهی زخمها و خرابیهایش مورد پذیرش و محبت شاعر است. این عشق ناب به وطن، حتی در شرایط سخت، نمایانگر استقامت و پایمردی است.
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است…
من این افسانهها را دوست دارم
تاریخ پر افتخار ایران، هر چند که شاید گاه به نظر برخی صرفاً افسانه بیاید، برای شاعر بخشی از هویت است که باید دوست داشت.
نوای نای ما گر جانگداز است…
من این نای و نوا را دوست دارم
صدای موسیقی، نوای فرهنگی و روح ایران، حتی اگر تلخ باشد، باز هم ارزشمند است.
اگر آب و هوایش دلنشین نیست…
من این آب و هوا را دوست دارم
هر گوشهای از این سرزمین، با تمام سختیها و مشکلاتش، دوستداشتنی است.
اگر بر من ز ایرانی رود زور…
من این زور آزما را دوست دارم
این نشان از عشق به مبارزه، قدرتنمایی و ایستادگی در برابر مشکلات است.
سربازان فداکار؛ قلب تپنده ایران
سربازانی که در طول تاریخ برای حفاظت از این سرزمین جان خود را فدا کردهاند، تجسم عینی این عشق و تعهداند. آنان که در برابر سختترین شرایط و حتی دشمنان خونریز، استوار ایستادهاند، به روشنی نشان دادهاند که حتی اگر ویرانسرا باشد، این وطن، عزیز است و باید از آن دفاع کرد.
یکی از سربازان وطنپرست میگفت:
“برای من، ایران فقط یک مکان نیست؛ ایران خانهی من است. هر سنگ و خاکش را دوست دارم حتی اگر خسته و زخمی باشد.”
نتیجهگیری: عشق به ایران؛ نیرویی ماندگار و تاریخساز
شعر پژمان بختیاری، در حقیقت تجلی عشق بیپایان به ایران است؛ عشقی که حتی در دل ویرانی و سختیها، روح و جان یک ملت را زنده نگه داشته است. این شعر و احساسات پشت آن، نشان میدهد که برای ایرانی، وطن فراتر از یک سرزمین است؛
وطن یعنی همهی خاطرات، مبارزات، افسانهها، سختیها و امیدها.
و این عشق است که هرگز نمیمیرد.
همچون فرماندهان بزرگ ایران که گفتند:
“تنها مرگ، پایان راه ماست؛ اما راه وطندوستی جاودانه است.”
ما نیز باید این مسیر را ادامه دهیم، با دلهایی پر از امید و عشقی که حتی در بدترین شرایط، نمیمیرد.