نوروآناتومی

ساختار مخچه و دستگاه تعادلی؛ ارتباط دستگاه تعادلی با مخچه

امتیازی که به این مقاله می دهید چند ستاره است؟
[کل: ۱ میانگین: ۵]

»» ساختار مخچه و دستگاه تعادلی؛ ارتباط دستگاه تعادلی با مخچه

دستگاه عصبی مرکزی شامل مغز و طناب نخاعی است. مخچه یکی از قسمت‌های مغز است. مخچه در قاعده مغز قرار گرفته و باعث هماهنگی تمام حرکات بدن می‌شود و به حفظ وضعیت قائم بدن در فضا کمک می‌کند. مخچه تقریباً بیضی شکل است و قطر عرضی آن بزرگ تر از قطر جلویی-پشتی آن است. وزن متوسط مخچه ۱۵۰ گرم است. نسبت اندازه مخچه به نیمکره‌های مغز در نوزادان یک به ۲۰ است در حالی که در افراد بالغ یک به هشت است. این نشان دهنده رشد قابل ملاحظه مخچه بعد از تولد است.

مخچه عریض ترین قسمت مغز عقبی (hind brain) است که در حفره ی جمجمه ای عقبی (posterior cranial fossa) قرار دارد.

مخچه از نظر لغوی کلمه ای لاتین بوده و به معنی مغز کوچک می‌باشد. مخچه بزرگترین بخش مغز خلفی بوده و در حفره ی مغزی خلفی یعنی در عقب بصل النخاع و پل مغزی و در زیر چادر مخچه ای قرار می‌گیرد. مخچه مسئول هماهنگ کردن حرکات ارادی بدن می‌باشد. در بخش قدامی، مخچه در مجاورت با بطن چهارم مغزی، پل مغزی و بصل النخاع قرار گرفته و در ناحیه ی خلفی تحتانی در مجاورت با بخش صدفی استخوان پس سری و در ناحیه ی فوقانی در مجاورت با چادر مخچه ای قرار دارد.

مخچه ظاهری شبیه تخم مرغ داشته و دچار مقداری تغییر شکل شده است، بدین معنی که از بالا به پایین پهن شده و در خط وسط فشرده شده و از طرفی به طرف دیگر کشیده شده است. مخچه وزنی معادل با ۱۵۰ گرم دارد (مردان بزرگسال). در بالغین وزن مخچه یک هشتم و در اطفال یک بیستم وزن مغز را تشکیل می‌دهد.

مخچه در عقب بصل النخاع و پل مغزی قرار گرفته است و از دو نیمکره راست و چپ تشکیل شده است. این دو نیمکره به وسیله ساختمانی که در وسط قرار دارد و «کرمینه» یا «ورمیس vermis مخچه» نامیده می‌شود با یکدیگر ارتباط دارند.

ماده سفید مخچه در وسط قرار گرفته و ماده خاکستری در پیرامون آن قرار گرفته است. در ضخامت ماده سفید، توده‌های خاکستری وجود دارد که به آنها هسته‌های مخچه می‌گویند.

مخچه از لحاظ تاریخچه شکل گیری و تکامل خود به سه بخش باستانی، قدیمی‌و نوین تقسیم می‌شود که هر کدام با یک عمل و وظیفه ارتباط دارند. قسمتی از مخچه که در ارتباط با حفظ تعادل است، قدیمی‌ترین قسمت مخچه از نظر تکامل است و «مخچه باستانی» نامیده می‌شود. نام دیگر مخچه باستانی، “مخچه دهلیزی” است.

قسمتی از مخچه که در ارتباط با هماهنگی حرکات است، از نظر تکاملی نسبت به مخچه باستانی جدیدتر است و “مخچه قدیمی” نام دارد. قسمتی از مخچه که در ارتباط با تنظیم “تونسیته عضلانی” (تونسیته حالت طبیعی انقباض ملایم عضلات مخطط است) و هماهنگی حرکات است، جدیدترین قسمت مخچه بوده و “مخچه جدید” نام دارد.

قشر مخچه

“قشر مخچه” لایه ای از ماده خاکستری است که سطوح مخچه را پوشانده. قشر مخچه به وسیله شیارهای عرضی که به طور موازی هستند و عمق‌های متفاوتی دارند به چین‌ها / لوب‌ها (لوب به معنی تکه و قسمت است) و لوبول‌ها (لوب کوچک) تقسیم شده است. ویژگی خاص قشر مخچه یکنواختی ساختمانش در کل وسعتش است که این موضوع در مورد قشر مغز صدق نمی‌کند.

قشر مخچه انسان در واقع یک صفحه چین خورده و بزرگ، به عرض تقریبی ۱۷ سانتی متر و طول ۱۲۰ سانتی متر است.

مجاورات مخچه

مخچه از طرف جلو توسط بطن چهارم (fourth ventricle) از بصل النخاع و پل مغزی جدا می‌شود. از طرف عقب، با قسمت عمودی صدف (squama) استخوان اکسیپتال مجاور است، از طرف بالا به وسیله ی چادر مخچه (cerebellar tentorium) پوشیده می‌شود، از طرف پایین، با کف حفره ی کرانیال عقبی مجاور است. وزن مخچه در بالغین حدود ۱۵۰ گرم است که تقریبا یک هشتم کل مغز می‌باشد. در حالیکه وزن مخچه ی کودکان یک بیستم وزن مغز آنها است.

شکل خارجی مخچه

مخچه دارای دو قسمت طرفی به نام نیمکره‌های مخچه ای (cerebellar hemisphere) می‌باشد که توسط یک بخش میانی به نام کرمینه (Vermis) از هم جدا می‌شوند. مخچه دارای یک سطح بالایی و یک سطح پایینی است، سطح بالایی مخچه محدب می‌باشد. در وسط سطح پایینی مخچه یک بریدگی عمیق جلو به عقب به نام دره (vallecula) دیده می‌شود که در هر طرف آن شیاری به نام sulcus vallecula وجود دارد. در جلوی مخچه یک بریدگی عریضی می‌باشد که در تشکیل بطن چهارم شرکت می‌کند. لبه‌های این بریدگی به بصل النخاع و پل مغزی متصل می‌شوند. در عقب مخچه هم یک بریدگی عمیق اما باریک وجود دارد که داس مخچه ای (cerebellar falx) را در خود جای می‌دهد. مخچه دارای یک بریدگی کنار جلوی طرفی و یک کنار عقبی می‌باشد.

مخچه دارای یک لب جلویی است که در جلو سطح بالایی قرار دارد و یک لب عقبی که نیمی‌از آن در سطح بالایی و نصف دیگرش در سطح پایینی واقع شده است. در قسمت جلوی سطح پایینی مخچه لب کوچکی به نام flocculo nodular وجود دارد.

مخچه شامل سه بخش (دو نیمکره و یک عدد کرمینه یا Vermis)، دو سطح فوقانی و تحتانی، دو شکاف قدامی و خلفی، دو کنار قدامی‌جانبی و خلفی، سه لوب قدامی‌و میانی و فلوکلوندولا (flocculonodular) می‌باشد. سطح فوقانی محدب بوده و سطح تحتانی نیز توسط دره ی مخچه (vallicula) و شیار مخچه ای دچار بریدگی شده و شکافدار می‌گردد. شکاف مخچه ای قدامی‌، پهن، سطحی و کم عمق بوده و پل مغزی و بصل النخاع را در خود جای می‌دهد. شکاف مخچه ای خلفی، باریک و عمیق می‌باشد و داس مخچه ای (falx cerebella) را در خود جای می‌دهد.

لوب قدامی‌در جلوی شیار اولیه (primary fissura) یعنی در سطح فوقانی قرار می‌گیرد. لوب میانی را گاهی اوقات لوب خلفی نیز می‌نامند و از دو لوب دیگر بزرگتر است. این لوب در سطح فوقانی توسط شیار اولیه و در سطح تحتانی توسط شیار خلفی جانبی محدود می‌شود. لوب فلوکلوندولار کوچکتر از بقیه ی لوب‌ها بوده و در سطح تحتانی یعنی در جلوی شیار خلفی جانبی واقع شده است.

مخچه توسط چندین شیار به بخش‌های مختلفی تقسیم شده است و هرکدام از این شیارها نیمکره‌های مخچه ای و کرمینه را نیز قطع می‌کنند. تعداد این شیارها فراوان است ولی فقط سه عدد از این‌ها برای ما حائز اهمیت بیشتری می‌باشد.

مخچه دارای سه شیار عمیق است:

– شیار اولیه (primary sulcus or fissure) که در سطح بالایی مخچه قرار دارد و لوب‌های جلویی و عقبی را از هم جدا می‌سازد. شیار اولیه لوب‌های قدامی‌و میانی را در سطح فوقانی مخچه از یکدیگر جدا می‌کند.

– شیار خلفی طرفی (posterolateral sulcus) که لوب‌های میانی و فلوکلوندولار را در سطح تحتانی از همدیگر جدا می‌کند.

– شیار افقی (horizontal sulcus) که سطوح فوقانی و تحتانی را در طرف عقب از هم جدا می‌کند.

شیارهای ذکر شده همراه با شیارهای کم عمق دیگر، مخچه را به قطعات کوچکتری تقسیم می‌کنند.

قطعات و بخش‌های مختلف کرمینه (Vermis) در سطح فوقانی از جلو به عقب و در سطح تحتانی از عقب به جلو به ترتیب عبارتند از:

۱- زبانه (lingula)

۲- قطعه‌ی مرکزی (central lobule)

۳- برآمدگی یا قطعه ی برجسته (culmen)

۴- قطعه ی شیبدار (declive)

۵- چین کوچک یا ورقه (folium)

۶- برجستگی یا برآمدگی (tuber)

۷- هرم (pyramid)

۸- زبان یا زبانه کوچک (uvula)

۹- گره (nodule)

قطعاتی از مخچه که در طرفین کرمینه قرار دارند در سطح فوقانی از جلو به عقب و در سطح تحتانی از عقب به جلو به ترتیب عبارتند از:

– بال قطعه ی مرکزی (Ala central lobule) که در طرفین قطعه ی مرکزی قرار دارد.

– لوبول‌های چهارضلعی یا چهارگوش (quadrangular lobule) که در طرفین قطعه ی برجسته ( culmen ) قرار دارد.

– لوبول ساده (simple lobule) در طرفین قطعه ی شیبدار ( declive ) قرار دارد.

– لوبول نیمه ی هلالی فوقانی (superior semilunar lobule) که در طرفین چین کوچک ( folium ) قرار دارد.

– لوبول نیمه ی هلالی تحتانی (inferior semilunar lobule) و Gracile که در طرفین tuber قرار دارند.

– لوبول دو بطنی (biventral lobule) در طرفین پیرامید قرار دارد.

– لوزه (tonsile) که در طرفین uvula قرار دارد.

– قطعه ی فلولوک flocculus که در طرفین گره ( nodule ) قرار دارد.

تقسیمات مخچه از نظر فیزیولوژیکی:

از نقطه نظر کار و فیزیولوژی مخچه را به سه قسمت تقسیم کرده اند:

۱- مخچه ی باستانی Archicerebellum

۲- مخچه ی قدیم Paleocerebellum

۳- مخچه ی جدید Neocerebellum

– مخچه ی باستانی (archicerebellum): مخچه ی باستانی از نظر تکاملی قدیمی‌ترین بخش مخچه بوده که شامل لوب فلوکلوندولار floccullonodular و زبانه lingula می‌باشد. (لوب فلوکلوندولار= فلوکول+ پایه ی فلوکول + ندول). قسمت باستانی مخچه به وسیله ی رشته‌های vestibulocerebellar با مجاری نیم دایره ای گوش در ارتباط می‌باشد و حفظ تعادل بدن را تامین می‌کند. این بخش از مخچه مرکز تعادلی است و عضلات محوری موثر در حرکت و حفط تعادل بدن را کنترل می‌کند و منشا آن از گوش داخلی است و مرکز تعادل دهلیزی نیز نامیده می‌شود.

– مخچه ی قدیم (paleocerebellum): بخشی از مخچه است که پس از مخچه ی باستانی ظاهر می‌شود، و از زبانه lingula (لوب قدامی‌آن) و هرم (pyramid) و زبان کوچک (uvula) ساخته می‌شود. قسمت قدیمی‌توسط رشته‌های spinocerebellar به نخاع متصل می‌شود. این قسمت از مخچه جهت کنترل tone (انقباض خفیف و دائمی‌عضلات) و پوسچر (posture) (موقعیت عضلات اندام‌ها) به کار می‌رود. مخچه اعمال پیچیده ای دارد که هنوز به خوبی شناخته نشده است، اما می‌توان گفت، مرکز کنترل تونیسیته ی عضلانی و وضعیت حرکت اندام‌ها است، به عبارت دیگر مرکز تعادلی است که از عضلات مبدا می‌گیرد.

– مخچه ی جدید (Neocerebellum): آخرین قسمت مخچه از نظر تکاملی است، و شامل بقیه ی قسمت‌های مخچه یعنی قطعه ی شیبدار، ورقه، برجستگی و هرم می‌باشد. مخچه به وسیله ی رشته‌های cortico cerebellar به کورتکس مغزی مربوط می‌شود. این قسمت از مخچه حرکات ظریف بدن را کنترل می‌کند. مخچه ی جدید در ارتباط با کنترل حرکات ارادی بدن است. مخچه توسط پایه‌های مخچه ای فوقانی، میانی و تحتانی به ترتیب با مغز میانی، پل مغزی و بصل النخاع در ارتباط می‌باشد. پایه‌های مخچه ای میانی و تحتانی حاوی رشته‌های آوران و پایه‌های مخچه ای فوقانی حاوی رشته‌های وابران می‌باشند.

ارتباطات مخچه (connection of cerebellum): مخچه به وسیله ی پایه‌های مخچه ای فوقانی با مغز میانی (midbrain) توسط پایه‌های مخچه ای میانی به پل مغزی (pons) و به وسیله ی پایه‌های مخچه ای تحتانی به بصل النخاع (medulla oblongata) مربوط می‌شود.

تشکیلات داخلی مخچه:

مخچه هم مانند سایر قسمت‌های دستگاه عصبی مرکزی از دو ناحیه ی سفید و خاکستری ساخته شده است. که ماده ی خاکستری مخچه شامل قشر مخچه و هسته‌های مخچه ای می‌باشد. هسته‌های مخچه ای چهار جفت می‌باشند.

– ناحیه ی خاکستری:

این قسمت شامل یک طبقه ی خاکستری محیطی به نام (cerebellar cortex) و تعدادی هسته ی خاکستری داخلی (cerebellar nuclei) می‌باشد:

طبقه ی خاکستری محیطی (cerebellar cortex): این طبقه تمام سطوح مخچه را به جز سطح جلوی آن می‌پوشاند.

هسته‌های خاکستری داخلی (cerebellar nuclei): در طرفین خط وسط و در ناحیه ی جلوی مخچه قرار دارند و به قرار ذیل می‌باشند:

۱- هسته‌های دندانه ای ( dentatus nuclei یا dentate): به صورت کیسه ی چین داری در طرفین خط وسط قرار دارد. این هسته‌ها مربوط به مخچه ی جدید می‌باشند.

۲- هسته‌های بینابینی (interpose nuclei) عبارتند از:

الف) هسته ی لخته ای شکل emboliform در طرف داخل هسته ی دندانه ای قرار دارد. و جزو مخچه ی قدیم است.

ب) هسته ی گلوبوس یا کروی globus در داخل و جلو هسته ی دندانه ای قرار دارد. این دو هسته مربوط به مخچه ی قدیمی‌می‌باشند.

۳- هسته ی شیروانی یا سقفی fastigial در طرفین خط وسط و در ضخامت کرمینه (vermis) قرار دارد. این هسته مربوط به مخچه ی باستانی است.

– ناحیه ی سفید مخچه

این ناحیه در زیر ماده ی خاکستری سطحی قرار دارد و هسته‌های خاکستری داخلی را در بر می‌گیرد. اگر یک مقطع ساژیتال به مخچه بدهیم ماده ی سفید آن به شکل درختی است که آن را درخت زندگی (Arbor vita) می‌نامند.

اعمال مخچه

هر نیمه از مخچه، همان طرف بدن را کنترل می‌کند، از این نظر عملکرد مخچه مغایر عملکرد سایر بخش‌های مغز است، زیرا در اکثر موارد، هر قسمت از مغز، بخش مخالف (طرف مقابل) خود را در بدن کنترل می‌کند. اعمال عمده ای که مخچه انجام می‌دهد عبارتند از:

۱- هماهنگ کردن حرکات بدن، که همین امر سبب توازن، نرمی‌و دقت در حرکات بدن می‌شود و این وظیفه برعهده ی مخچه ی جدید می‌باشد. هرگونه اختلالی در عمل مخچه باعث ایجاد آتاکسی (ataxia) و ترمور Tremor می‌شود که آتاکسی نوعی بی نظمی‌در حرکات عضلات بدن است و ترمور نیز حرکت غیر ارادی در نتیجه ی انقباضات متناوب عضلات متقابل می‌باشد.

۲- مخچه همچنین باعث کنترل تونیسیته ی عضلات، وضعیت بدن و تعادل آن می‌شود که این عمل بیشتر به عهده ی مخچه ی قدیم می‌باشد و ضایعات این بخش‌ها سبب ایجاد هیپوتونی (hypotonia) یا کاهش تونیسیته و ضعف عضلانی و ایجاد اشکال در تعادل بدن می‌کند.

ضایعات مخچه ای (ترمورها و آتاکسی ارثی) دارای یک سری علایم و نشانه‌ها می‌باشند که در مجموع به نام سندرم مخچه ای نامیده می‌شوند، علایم این سندرم عبارتند از:

– هیپوتونی (ضعف عضلانی و کاهش تونیسیته ی عضلات)

– intention Tremors (حرکات غیرارادی در نتیجه ی انقباضات متناوب عضلات متقابل که توسط آزمایشات finger-nose و Hell-knee مشخص می‌شود)

– Adiadochokinesia یا ناتوانی در انجام حرکات هم آهنگ و یکنواخت و سریع و مکرر نظیر سوپیناسیون و پروناسیون

– نیستاگموس Nystagmus یا حرکات پاندولی یا چرخی مداوم کره ی چشم

– scanning speech (گویایی منقطع و با تقطیع سخن گفتن)

– ataxic gait یا راه رفتن نامنظم و بی ثبات و لرزان

– علایم دیگر نظیر زانوی آونگی (pendular knee) و حرکات جهشی و ارتجاعی

ضایعات بخش میانی مخچه یا کرمینه باعث بی نظمی‌در وضعیت تعادلی بدن می‌شود، نظیر آتاکسی تنه ای (truncal ataxia) و ضایعات بخش جانبی مخچه یا نیمکره‌های مخچه ای باعث ناهماهنگی در حرکات ارادی بدن می‌شود.

Vestibular System

برای هرکسی اتفاق افتاده که به عللی تعادل خود را از دست داده و در آستانه سقوط قرار گرفته است، اما در‌‌ همان لحظه با رفلکسی به نام رفلکس قائم شدن (righting reflex) تعادل خود را به دست آورده است. این عمل به طور غیر ارادی به وسیله بخش وستیبولار (Vestibular) عصب هشتم مغزی انجام می‌گیرد، بدین طریق: گیرنده‌های دستگاه تعادلی که در مجاری نیم دایره‌ای، ساکول و یوتریکول گوش داخلی قرار دارند با حرکت مایع Endolymph تحریک می‌شوند، تنه نورونی این گیرنده‌ها در گانگلیون وستیبولار واقع در انتهای سوراخ داخلی گوش می‌باشد، آکسون این نورون‌ها برای سیناپس با دومین نورون دستگاه تعادلی به هسته‌های وستیبولار واقع در زوایای طرفی کف بطن چهارم می‌روند، آکسون نورون‌های هسته وستیبولار خارجی، مجرای وستیبولواسپینال لترال را می‌سازند. اما آکسون نورون‌های هسته‌های وستیبولار داخلی، بالایی و پایینی مجرای وستیبولواسپینال مدیال یا داخلی را تشکیل می‌دهند. مجرای وستیبولواسپینال‌های داخلی و خارجی به شاخ‌های جلوی ماده خاکستری نخاع می‌روند و با نورون‌های حرکتی آن‌ها سیناپس می‌کنند که نتیجه آن دو نوع رفلکس می‌باشد. یکی رفکلس اکستنسور (رفلکس بازدارنده) که در عضلات باز کننده طرفی که امکان افتاده وجود دارد انجام می‌گیرد و دیگری رفلکس فلکسور (رفلکس تاکننده) که در طرف مقابل صورت می‌گیرد که نتیجه آن به دست آوردن تعادل است.

ارتباط دستگاه تعادلی با مخچه (Vestibulocerebllar connection)

مخچه مرکز هماهنگی و کنترل اعمال حرکتی و تعادل است؛ بدین منظور رشته‌هایی از هسته‌های وستیبولار خارجی و بالایی از طریق پایه مخچه‌ای وارد لب Flocculonodular مخچه می‌شوند. به علاوه آکسون نورون‌های اول که در هسته‌های وستیبولار سیناپس نکرده‌اند ابتدا به لب فلوکوندولار و سپس به هسته Fastigial مخچه می‌روند و از آنجا به هسته‌های وستیبولار طرف مقابل می‌رسند تا با نورون‌های حرکتی سیناپس کنند.

ارتباط دستگاه تعادلی با اعصاب عضلات چشم

سیستم وستیبولار علاوه بر تعادل بدن، حرکات کره چشم را هم کنترل می‌نمایند. به طور مثال، وقتی که به چیزی نگاه می‌کنیم، اگر سر را با طرف دیگر بچرخانیم، در وضعیت جدید کره‌های چشم به طرف آن چیز می‌چرخند تا به دیدن آن چیز ادامه دهند، مکانیسم آن بدین طریق است. زمانی که سر را به طرفی می‌چرخانیم مایع اندولف در مجاری نیم دایره‌ای خارجی به حرکت می‌آید و گیرنده‌های موئی شکل را تحریک می‌کند، این تحریک به گانگلیون وستیبولار و سپس به هسته‌های وستیبولار می‌رسد و از آنجا به طرف بالا می‌رود تا در پل و مغز میانی به هسته‌های اعصاب سوم، چهارم، و ششم مغزی برسد و موجب حرکت کره چشم گردد.

ارتباط هسته‌های وستیبولار با نخاع

آکسون‌های دومین نورون‌های تعادلی هسته وستیبولار خارجی وارد نخاع می‌شوند و در ستون سفید جلوی (white ventral column) نخاع، مجرای وستیبولواسپینال لترال را می‌سازند که به نورون‌های شاخ جلوی نخاع می‌روند و موجب عمل رفلکس می‌شوند.

بعضی از آکسون‌های دومین نورون‌های تعادلی که در هسته‌های وستیبولار بالایی، پایینی و داخلی قرار دارند از خط وسط می‌گذرند و به طرف مقابل می‌روند و به نورون‌های حرکتی شاخ جلوی نخاع می‌رسند و موجب رفلکس می‌شوند، این راه تعادلی اخیر را مجرای وستیبولواسپینال مدیال می‌گویند.

مخچه و راه‌های آن (Cerebellum and its pathways)

مخچه مرکز کنترل و هماهنگی حرکات ارادی، تعادل و تون عضلات است بنابراین ضایعات مخچه حرکات را ناهماهنگ، کند و کم قدرت می‌کند. اطلاعات مخچه به وسیله راه‌های زیر تامین می‌شود:

۱- راه‌های نخاعی مخچه‌ای (Spinocerebellar pathways)

این راه‌ها حس‌های عمقی را از عضلات، وتر‌ها و مفاصل به مخچه منتقل می‌کنند. مسیر راه‌های نخاعی مخچه‌ای برای نیمه بالایی و پایینی بدن متفاوت است. در نیمه پایینی بدن گیرنده‌های راه نخاعی مخچه‌ای اطلاعات دریافتی را به تنه سلولی خود که در گانگلیون ریشه پشتی اعصاب نخاعی قرار دارند منتقل می‌کنند. آکسون‌های نورون‌های اول با دومین نورون این راه که در شاخ پشتی ماده خاکستری نخاع می‌باشند سیناپس می‌کنند. آکسون‌های نورون‌های دوم دو دسته می‌شوند:

دسته اول

در‌‌ همان طرف نخاع در ستون سفید طرفی به سمت بالا می‌روند و مجرای نخاعی مخچه‌ای خلفی را می‌سازند که از طریق پایه مخچه‌ای پایینی به‌‌ همان طرف مخچه وارد می‌شوند.

دسته دوم

در نخاع تقاطع می‌کنند و به طرف مقابل می‌روند و در ستون سفید جلو، مجرای نخاعی مخچه‌ای قدامی‌را می‌سازند که از پایه مخچه‌ای بالایی می‌گذرد و به طرف دیگر مخچه داخل می‌گردد. در نیمه بالایی بدن گیرنده‌های راه نخاعی مخچه‌ای به تنه سلولی خود که در گانگلیون ریشه پشتی اعصاب نخاعی است وارد می‌شوند، آکسون نورون‌های اول پس از ورود به شاخ پشتی ماده خاکستری با دومین نورون خود که در هسته کونئات Cuneate فرعی‌‌ همان طرف قرار دارد سیناپس می‌کند و در ستون سفید طرفی به طرف بالا می‌رود و مجرای نخاعی مخچه‌ای خلفی را می‌سازد که از راه پایه مخچه‌ای پایینی داخل مخچه می‌شود. مجرای نخاعی مخچه عقبی و جلوی قسمت اصلی راه‌های عمقی را تشکیل می‌دهند که به مخچه می‌روند.

راه‌های عمقی دیگری چون تری جمینوسربرال وجود دارند که حس‌های عمقی عضلات جونده و مفصل گیجگاهی فکی را منتقل می‌کند.

راه مخچه‌ای دهلیزی (vestibulocerebellar tract)

از مجاری نیم دایره‌ای گوش داخلی شروع می‌شود و اطلاعات مربوط به تعادل بدن را به مخچه مخابره می‌کند. این راه از طریق پایه مخچه‌ای پایینی‌‌ همان طرفی که قرار دارد داخل مخچه می‌گردد و به مرکز تعادل بدن یعنی فلوکولوندولار می‌رسد.

راه قشری پلی مخچه ای

وقتی که کورتکس مغزی دستور حرکت را به آخرین نورون حرکتی واقع در شاخ جلوی ماده خاکستری نخاع صادر می‌کند. مخچه باید اطلاعاتی درباره موضوع فرمان، نام عضله، شدت و ضعف حرکت داشته باشد. این اطلاعات به وسیله مجرای قشری پلی مخچه‌ای به مخچه می‌رسد. بدین طریق که رشته‌های عصبی که از کورتکس مغزی شروع می‌شوند پس از عبور از کپسول داخلی و مغز میانی در ناحیه پل مغزی با دومین نورون این راه سیناپس می‌کند. آکسون نورون دوم به طرف مقابل می‌رود و از طریق پایه مخچه‌ای میانی وارد مخچه می‌شود.

مخچه چه وظایفی دارد و چگونه عمل می‌کند؟

مخچه به تنهایی نمی‌تواند باعث کنترل اعمال عضلانی شود. بلکه همیشه با همکاری سایر سیستم‌های کنترل حرکت، عمل می‌کند. مخچه نقش‌های عمده ای در زمان بندی فعالیت‌های حرکتی و در رفتن سریع و نرم از یک حرکت به حرکت بعدی بازی می‌کند.

به طورکلی مخچه دارای تقریباً ۳۰ میلیون واحد عملی تقریباً یکسان است.

اگرچه اکثر تصمیم گیری‌ها به وسیله قشر (کورتکس) مغز صورت می‌گیرد، اما چگونگی تنظیم تعادل، تونسیته عضلات، جهت حرکات و میزان نیروی لازم جهت انجام یک حرکت به وسیله عضلات و نیز تعیین این که کدام عضو این حرکت را انجام دهد به عهده مخچه است.

مخچه از قدیم یک “ناحیه ساکت مغز” خوانده شده است و این موضوع به طور عمده به این دلیل است که تحریک الکتریکی این ساختار هیچ گونه احساسی تولید نمی‌کند و به ندرت موجب حرکت می‌شود. با این وجود حذف مخچه واقعاً موجب غیرطبیعی شدن شدید حرکت ما می‌شود.

مخچه به ویژه برای کنترل فعالیت‌های عضلانی بسیار سریع از قبیل دویدن، ماشین نویسی، نواختن پیانو و حتی صحبت کردن اهمیت حیاتی دارد. نبود این ناحیه از مغز موجب ناهماهنگ شدن تقریباً کامل این فعالیت‌ها می‌شود. با وجودی که نبود مخچه موجب فلج شدن هیچ عضله ای نمی‌شود.

اما چگونه مخچه می‌تواند تا این حد مهم باشد در حالی که هیچ گونه توانایی مستقیمی‌برای ایجاد انقباض عضله ندارد؟ پاسخ این است که مخچه به برنامه ریزی متوالی (حرکت پشت سر هم) فعالیت‌های حرکتی کمک کرده و همچنین فعالیت‌های حرکتی بدن را به طور مرتب کنترل می‌کند و آنها را تصحیح می‌کند تا این حرکات با پیام‌هایی که از طرف مغز دیکته می‌شود، مطابقت پیدا کند. در واقع مخچه به طور مداوم اطلاعات جدید را از نواحی کنترل حرکت (در مغز و نخاع) دریافت می‌کند. همچنین اطلاعاتی از قسمت‌های مختلف بدن از قبیل ماهیچه، مفصل، پوست، چشم و گوش دریافت می‌کند. سپس مخچه حرکاتی را که واقعاً انجام شده اند را با حرکاتی که مورد نظر سیستم حرکتی بوده مقایسه می‌کند. اگر این دو حرکت به طور رضایت بخشی با هم نخوانند، آنگاه پیام‌های مناسب برای لحظه ای مجدداً به داخل سیستم حرکتی ارسال می‌شوند تا سطوح فعالیت عضلات ویژه را کاهش یا افزایش دهند. همچنین مخچه هنگامی‌که حرکت کنونی فرد هنوز در حال انجام است، در برنامه ریزی حرکت متوالی بعدی (در جزیی از ثانیه جلوتر از آن) به قشر مغز کمک می‌کند.

مخچه از حرکات کنونی خود نیز درس می‌گیرد. به این معنی که اگر حرکتی آن طوری که دقیقاً مورد نظر بوده انجام نشود، مدار نورونی مخچه یاد می‌گیرد که دفعه بعد حرکت قوی تر یا ضعیف تری انجام دهد و انقباضات بعدی عضله را با حرکات مورد نظر تطبیق دهد.

از جمله علایمی‌که نشانه صدمه خوردن به مخچه است، عبارتند از: اختلال در تکلم، تلوتلو خوردن هنگام راه رفتن و لرزش در جریان انجام کار ارادی. همچنین صدمه به مخچه باعث می‌شود که شخص توانایی انجام حرکات دقیق را نداشته باشد. به عنوان مثال نتواند خط راست بکشد یا با چکش روی میخ بکوبد. البته باید توجه داشت که نوع اختلال ایجاد شده بستگی به نوع آسیب وارد شده دارد. به عنوان مثال در صورت وارد آمدن آسیب جزیی به قشر مخچه، فرد می‌تواند حرکات معمول خود را به آهستگی انجام دهد.

آیا این مقاله برای شما مفید بود؟
بله
تقریبا
خیر

داریوش طاهری

اولیــــــن نیستیــم ولی امیـــــد اســــت بهتـــرین باشیـــــم...! خدایــــــــــا! نام و آوازه مــــــرا چنان در حافظــه‌ها تثبیت کن که آلزایمـــــــــر نیز تــوان به یغمـا بـردن آن را نـداشتــــــه باشـد...! خدایـــــــــا! محبّـت مــرا در دل‌های بندگانت بینداز ... خدایــــــا! مــــرا دوســــت بــــدار و محبوبــم گـــردان...!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا