زبان انگلیسی دکتری | MSRT، MHLE، EPT، TOLIMO، TOEFL

واژگان درس اول کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس اول کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله

شامل لغات درس اول

همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل

یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز به این اندازه زنده، کاربردی و جذاب نبوده است! در این مجموعه‌ی آموزشی منحصر به‌فرد با عنوان «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله»، ما در وب‌سایت آینده‌نگاران مغز کوشیده‌ایم تا کلمات کلیدی این کتاب مشهور را نه‌فقط با تعریف و ترجمه، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی که هر واژه را در بستر طبیعی زبان قرار می‌دهند و یادگیری را از حافظه کوتاه‌مدت به حافظه بلندمدت منتقل می‌کنند.

هر بخش از این مجموعه ارزشمند شامل پنج جمله با واژگان درس مربوطه است که با رنگ‌های متفاوت، کلمه کلیدی و سایر واژه‌های مهم را برجسته می‌کند. همچنین ترجمه دقیق و روان هر جمله، در خط بعدی و به زبان فارسی آمده است تا درک عمیق‌تری از معنا و کاربرد جمله فراهم شود. این پروژه علمی، با نگارش و تدوین داریوش طاهری، تلاشی خلاقانه و هدفمند برای لذت‌بخش‌ کردن آموزش واژگان زبان انگلیسی است.


واژگان درس اول


abandon [əˈbændən] 


A) The captain had to abandon the sinking ship to save his crew.

الف) کاپیتان مجبور شد برای نجات خدمه کشتی در حال غرق شدن را رها کند.

B) They decided to abandon the project after facing obstacles they couldn’t overcome.

ب) آن‌ها تصمیم گرفتند پروژه را رها کنند پس از روبه‌رو شدن با موانعی که نتوانستند از آن‌ها عبور کنند.

C) The thief abandoned the stolen car in a remote rural area.

ج) دزد، ماشین دزدی را در منطقه‌ای روستایی و دورافتاده رها کرد.

D) We can’t abandon our loyal friends when they need us the most.

د) نمی‌توانیم دوستان وفادار خود را در زمانی که بیشترین نیاز را به ما دارند رها کنیم.

E) She abandoned her plan to become a celebrity and chose a quieter life.

هـ) او نقشه‌اش برای تبدیل شدن به یک چهره مشهور را رها کرد و زندگی آرام‌تری را انتخاب کرد.


keen [kiːn] 


A) She is very keen to improve her ability in English.

الف) او بسیار مشتاق است که توانایی خود را در زبان انگلیسی تقویت کند.

B) The detective had a keen sense of perception that helped solve the case.

ب) کارآگاه حس درک بسیار تیزی داشت که به حل پرونده کمک کرد.

C) He is keen on joining the editor team of the school magazine.

ج) او برای پیوستن به تیم ویرایشگر مجله مدرسه بسیار مشتاق است.

D) The students showed a keen desire to learn more about history.

د) دانش‌آموزان اشتیاق شدیدی برای یادگیری بیشتر درباره تاریخ نشان دادند.

E) His keen interest in science made him an excellent candidate for the scholarship.

هـ) علاقه شدید او به علم، وی را به یک داوطلب برجسته برای بورسیه تبدیل کرد.


jealous [ˈdʒɛləs] 


A) She felt jealous when her friend received a special award.

الف) وقتی دوستش جایزه‌ای خاص گرفت، او حس حسادت کرد.

B) His jealous attitude caused problems in their relationship.

ب) رفتار حسودانه او باعث ایجاد مشکل در رابطه‌شان شد.

C) Don’t be jealous of others’ success; work hard for your own.

ج) نسبت به موفقیت دیگران حسود نباش؛ برای موفقیت خودت تلاش کن.

D) She was jealous of her sister’s popularity at school.

د) او از محبوبیت خواهرش در مدرسه حسادت می‌کرد.

E) His jealous nature made it hard for him to trust others.

هـ) طبیعت حسود او باعث می‌شد به دیگران اعتماد نکند.


tact [tækt] 


A) The manager showed great tact when dealing with the upset employees.

الف) مدیر هنگام برخورد با کارمندان ناراحت، تدبیر زیادی نشان داد.

B) It requires tact to handle sensitive situations effectively.

ب) مدیریت موقعیت‌های حساس به تدبیر نیاز دارد تا مؤثر باشد.

C) She responded with tact when asked about the failure.

ج) وقتی درباره شکست پرسیده شد، با تدبیر پاسخ داد.

D) A person with tact can avoid unnecessary arguments.

د) فردی که تدبیر دارد می‌تواند از جدل‌های غیرضروری جلوگیری کند.

E) The diplomat handled the crisis with great tact and skill.

هـ) دیپلمات بحران را با تدبیر و مهارت زیادی مدیریت کرد.


oath [oʊθ] 


A) The witness took an oath to tell the truth in court.

الف) شاهد برای گفتن حقیقت در دادگاه سوگند یاد کرد.

B) He swore an oath of loyalty to his country.

ب) او سوگند وفاداری به کشورش خورد.

C) Breaking an oath can lead to serious consequences.

ج) شکستن سوگند می‌تواند به عواقب جدی منجر شود.

D) The judge reminded the defendant of the oath he had taken.

د) قاضی به متهم سوگندی که یاد کرده بود را یادآوری کرد.

E) She made an oath to protect the rights of all citizens.

هـ) او سوگند خورد حقوق همه شهروندان را حفظ کند.


vacant [ˈveɪkənt] 


A) The apartment was vacant for months before someone rented it.

الف) آپارتمان چند ماه خالی بود تا اینکه کسی آن را اجاره کرد.

B) There are several vacant positions at the company waiting to be filled.

ب) چندین موقعیت خالی در شرکت وجود دارد که منتظر پر شدن هستند.

C) The vacant lot next to the school will be turned into a park.

ج) زمین خالی کنار مدرسه به پارک تبدیل خواهد شد.

D) His eyes looked vacant, showing no sign of emotion.

د) چشمانش خالی به نظر می‌رسیدند و هیچ نشانه‌ای از احساسات نداشتند.

E) The office will remain vacant until a new manager is hired.

هـ) دفتر تا زمانی که مدیر جدیدی استخدام شود، خالی خواهد ماند.


hardship [ˈhɑːrdʃɪp] 


A) Many families faced hardship during the economic crisis.

الف) بسیاری از خانواده‌ها در طول بحران اقتصادی با مشکلات روبرو شدند.

B) He overcame the hardship with courage and determination.

ب) او با شجاعت و عزم، مشکلات را پشت سر گذاشت.

C) The refugees endured many hardships during their journey.

ج) پناهندگان در طول سفرشان بسیاری از مشکلات را تحمل کردند.

D) Financial hardship can affect a person’s mental health.

د) مشکلات مالی می‌تواند بر سلامت روانی فرد تأثیر بگذارد.

E) Despite the hardship, they remained hopeful for a better future.

هـ) با وجود مشکلات، آن‌ها امیدوار به آینده‌ای بهتر ماندند.


gallant [ˈɡælənt]


A) The gallant soldier bravely defended his country.

الف) سرباز دلیر شجاعانه از کشورش دفاع کرد.

B) He made a gallant effort to help the victims of the disaster.

ب) او تلاش دلیرانه برای کمک به قربانیان فاجعه انجام داد.

C) The knight was known for his gallant behavior during battles.

ج) شوالیه به خاطر رفتار دلیرانه‌اش در نبردها شناخته شده بود.

D) She admired his gallant gesture of opening the door for her.

د) او حرکت باشکوه او برای باز کردن در را تحسین کرد.

E) The gallant rescue team saved many lives during the flood.

هـ) تیم نجات دلیر در جریان سیل جان بسیاری را نجات داد.


data [ˈdeɪtə]


A) The scientist collected data from multiple sources for her research.

الف) دانشمند برای تحقیق خود از منابع مختلف اطلاعات جمع‌آوری کرد.

B) We need accurate data to make the right decision.

ب) ما برای گرفتن تصمیم درست به اطلاعات دقیق نیاز داریم.

C) The data shows a significant increase in population over the last decade.

ج) اطلاعات افزایش قابل توجهی در جمعیت در دهه گذشته را نشان می‌دهد.

D) He entered the data into the computer for analysis.

د) او اطلاعات را برای تحلیل وارد رایانه کرد.

E) Without the right data, the report would be useless.

هـ) بدون اطلاعات مناسب، گزارش بی‌فایده خواهد بود.


unaccustomed [ˌʌnəˈkʌstəmd]


 A) He was unaccustomed to the cold climate of the mountains.

الف) او به آب‌وهوای سرد کوهستان عادت نداشت.

B) She was unaccustomed to waking up so early in the morning.

ب) او به بیدار شدن خیلی زود در صبح‌ها عادت نداشت.

C) The new student was unaccustomed to the strict rules of the school.

ج) دانش‌آموز جدید به قوانین سخت‌گیرانه مدرسه عادت نداشت.

D) I felt unaccustomed to the attention I received during the ceremony.

د) در مراسم، به توجهی که دریافت کردم عادت نداشتم.

E) He was unaccustomed to working such long hours without a break.

هـ) او به کار کردن ساعت‌های طولانی بدون استراحت عادت نداشت.


bachelor [ˈbætʃələr]


A) He lived alone in a small apartment, enjoying his bachelor life.

الف) او تنها در آپارتمانی کوچک زندگی می‌کرد و از زندگی مجردی خود لذت می‌برد.

B) After college, he remained a bachelor for many years.

ب) او پس از دانشگاه، برای سال‌های زیادی مجرد ماند.

C) The bachelor spent his weekend watching movies and reading novels.

ج) آن مرد مجرد آخر هفته‌اش را با تماشای فیلم و خواندن رمان گذراند.

D) He earned his bachelor‘s degree in engineering from a top university.

د) او مدرک کارشناسی خود را در رشته مهندسی از یک دانشگاه معتبر دریافت کرد.

E) The town’s most eligible bachelor finally decided to get married.

هـ) سرشناس‌ترین مرد مجرد شهر بالاخره تصمیم گرفت ازدواج کند.


qualify [ˈkwɑːləˌfaɪ]


A) She studied hard to qualify for the national competition.

الف) او سخت درس خواند تا برای رقابت ملی صلاحیت پیدا کند.

B) You must be 18 or older to qualify for a driver’s license.

ب) باید ۱۸ سال یا بیشتر داشته باشید تا برای گواهینامه رانندگی واجد شرایط باشید.

C) He didn’t qualify because he lacked the required experience.

ج) او صلاحیت نداشت چون تجربه لازم را نداشت.

D) Passing this exam will qualify you for higher education.

د) قبولی در این آزمون شما را برای ادامه تحصیلات عالی واجد شرایط می‌کند.

E) They qualified for the final round after winning three matches.

هـ) آن‌ها پس از بردن سه مسابقه برای دور نهایی صلاحیت پیدا کردند.

مشاهده فهرست کامل درس‌های کتاب ۵۰۴ واژه

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: ۵ / ۵. تعداد آراء: ۱

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا