واژگان درس دهم کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس دهم کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله
شامل لغات درس دهم
همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل
یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز اینقدر زنده، کاربردی و لذتبخش نبوده است!
در مجموعهی آموزشی منحصربهفرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وبسایت آیندهنگاران مغز تهیه شده، کوشیدهایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمهی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار میدهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظهی بلندمدت منتقل میسازند.
هر درس از این مجموعهی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جملهی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نهتنها واژهی اصلی را برجسته میکنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز بهصورت هدفمند در خود جای دادهاند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیقتر آنها در ذهن زبانآموز میشود.
با استفاده از رنگهای متمایز برای نمایش واژههای کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت میشود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا میکند. افزون بر این، ترجمهی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، بهروشی عمیق و قابلفهم منتقل شود.
این پروژهی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربهای شیرین، بهیادماندنی و هدفمند باشد.
واژگان درس دهم
tendency [ˈtɛndənsi]
A) The tendency to ignore hardship and seek vacation instead of labor is quite common among youth.
الف) تمایل به نادیدهگرفتن سختیها و ترجیح تعطیلات به جای کار سخت، در میان جوانان بسیار رایج است.
B) His tendency to exaggerate made even a minor issue sound like a disaster, causing panic.
ب) تمایل او به بزرگنمایی باعث میشد حتی یک مشکل جزئی مانند یک فاجعه به نظر برسد و وحشت ایجاد کند.
C) The tendency of some leaders to abuse power can lead to tyranny and eventually rebellion.
ج) گرایش برخی رهبران به سوءاستفاده از قدرت، میتواند منجر به استبداد و در نهایت شورش شود.
D) She had a tendency to make hasty decisions without considering the consequences or asking for advice.
د) او تمایل داشت تصمیمات عجولانه بگیرد بدون آنکه پیامدها را در نظر بگیرد یا نصیحت بخواهد.
E) The tendency to rely on statistics rather than intuition is increasing in this era of data-driven decisions.
هـ) گرایش به تکیه بر آمار به جای شهود در این دوران تصمیمگیریهای مبتنی بر داده رو به افزایش است.
underestimate [ˌʌndərˈrɛstɪmeɪt]
A) Never underestimate the power of a unique idea, even if it seems insignificant at first.
الف) هرگز قدرت یک ایده منحصربهفرد را حتی اگر در ابتدا بیاهمیت به نظر برسد، کماهمیت نگیرید.
B) People often underestimate the veteran player’s skill, which can lead to an embarrassing defeat.
ب) مردم اغلب مهارت بازیکن کارکشته را کماهمیت میشمارند که میتواند منجر به شکست خجالتآور شود.
C) Don’t underestimate the generous offer; it may be a rare opportunity.
ج) پیشنهاد سخاوتمندانه را کماهمیت نگیرید؛ ممکن است یک فرصت نادر باشد.
D) Sometimes people underestimate how numerous challenges can appear during a complex task.
د) گاهی افراد کماهمیت میشمارند که چقدر مشکلات متعدد ممکن است در یک کار پیچیده ظاهر شوند.
E) The manager warned the team not to underestimate the resilient competitors in the tough market.
هـ) مدیر به تیم هشدار داد که رقبای مقاوم در بازار سخت را کماهمیت نپندارند.
menace [ˈmɛnəs]
A) The rising sea levels pose a menace to coastal cities and may lead to the evacuation of inhabitants.
الف) افزایش سطح دریاها تهدیدی برای شهرهای ساحلی است و ممکن است منجر به تخلیه ساکنان شود.
B) The menace of a global pandemic was once neglected, but now it’s treated as a legitimate concern by every authority.
ب) تهدید یک بیماری جهانی زمانی نادیده گرفته میشد، اما اکنون یک نگرانی موجه از سوی هر مقام به شمار میرود.
C) The menace of cyber attacks forced the company to install a more adequate defense system and hire capable experts.
ج) تهدید حملات سایبری، شرکت را وادار کرد تا یک سیستم دفاعی مناسبتر نصب کند و کارشناسان توانمندی استخدام نماید.
D) The armed intruder was a serious menace, and the guards acted with courage to protect the premises.
د) مزاحم مسلح تهدیدی جدی بود و نگهبانان با شجاعت برای محافظت از محوطه وارد عمل شدند.
E) The dictator’s menace to destroy the city was not an idle threat, and the people began to flee in terror.
هـ) تهدید دیکتاتور برای نابود کردن شهر، یک تهدید بیاساس نبود و مردم با وحشت شروع به فرار کردند.
mount [maʊnt]
A) As the hostile forces began to mount their attack, the soldiers showed bravery and held their position.
الف) هنگامی که نیروهای دشمن شروع به افزایش حمله کردند، سربازان شجاعت نشان دادند و موضع خود را حفظ کردند.
B) Tensions continued to mount as the rebel group ignored the ultimatum from the central government.
ب) تنشها همچنان در حال افزایش بود زیرا گروه شورشی اولتیماتوم صادرشده از سوی دولت مرکزی را نادیده گرفت.
C) The pressure on the company began to mount after defective products led to a massive recall and public outrage.
ج) فشار بر شرکت شروع به افزایش کرد، پس از آنکه محصولات معیوب منجر به یک بازپسگیری گسترده و خشم عمومی شد.
D) As the debt continued to mount, he had to eliminate unnecessary expenses to avoid bankruptcy.
د) با ادامهی افزایش بدهیها، او مجبور شد هزینههای غیرضروری را حذف کند تا از ورشکستگی جلوگیری نماید.
E) The scientist needed to mount a microscope to examine the specimens collected from the toxic environment.
هـ) دانشمند باید یک میکروسکوپ نصب میکرد تا نمونههایی که از محیط آلوده جمعآوری شده بود را بررسی کند.
masculine [ˈmæskjələn]
A) His deep voice and masculine appearance helped him get the role of a vigorous soldier in the brutal war movie.
الف) صدای بم و ظاهر مردانهاش به او کمک کرد تا نقش یک سرباز قدرتمند در فیلمی با صحنههای وحشیانه جنگی را بگیرد.
B) Although he had a masculine style, his humble attitude and tact made him very popular among his colleagues.
ب) اگرچه سبک او مردانه بود، اما رفتار فروتنانه و درایت او باعث شده بود میان همکارانش بسیار محبوب باشد.
C) The coach believed that a masculine attitude should be encouraged, but not at the cost of neglecting emotions.
ج) مربی معتقد بود که نگرش مردانه باید تشویق شود، اما نه به بهای نادیدهگرفتن احساسات.
D) The ancient statue had such a masculine figure that it symbolized valor and loyalty for the entire kingdom.
د) مجسمه باستانی آنچنان هیبت مردانهای داشت که نماد دلاوری و وفاداری برای کل پادشاهی بود.
E) Despite his masculine build, the actor portrayed the fragile hero who must confront his past mistakes.
هـ) با وجود اندام مردانهاش، بازیگر نقش قهرمان شکنندهای را ایفا کرد که باید با اشتباهات گذشتهاش روبرو شود.
feminine [ˈfɛmənən]
A) Her feminine charm and graceful attitude impressed even the most reluctant judge on the panel.
الف) جذابیت زنانه و رفتار ظریف او حتی تأثیر زیادی بر قاضی بیمیل هیئت داوران گذاشت.
B) The design of the room had a feminine touch with delicate colors and elegant furniture that created a blissful atmosphere.
ب) طراحی اتاق دارای حال و هوای زنانه بود، با رنگهای لطیف و مبلمان شیک که فضایی سراسر شادی ایجاد کرده بود.
C) Despite her feminine appearance, the lawyer’s bold arguments and keen analysis made her a notable figure in court.
ج) با وجود ظاهر زنانهاش، استدلالهای جسورانه و تحلیل تیزبینانه وکیل، او را به چهرهای برجسته در دادگاه تبدیل کرد.
D) The advertisement used feminine symbols and persuasive language to influence female consumers and boost the market.
د) تبلیغ از نمادهای زنانه و زبان متقاعدکننده برای تأثیرگذاری بر مصرفکنندگان زن و تقویت بازار استفاده کرد.
E) She maintained a feminine style while performing her rigorous duties as a loyal and durable military officer.
هـ) او در حالی که وظایف سختگیرانه خود را به عنوان یک افسر وفادار و بادوام ارتش انجام میداد، همچنان سبک زنانه خود را حفظ کرده بود.
compete [kəmˈpit]
A) Many companies compete to offer adequate services, but only a few meet the harsh standards of the urban population.
الف) شرکتهای زیادی برای ارائه خدمات مناسب رقابت میکنند، اما فقط تعداد کمی از آنها استانداردهای سختگیرانه جمعیت شهری را برآورده میسازند.
B) They had to compete with a massive company that had both security and adequate resources.
ب) آنها باید با یک شرکت بزرگ که هم امنیت و هم منابع کافی داشت، رقابت میکردند.
C) The athletes must compete under hardship and challenge, showing not only ambition but also great endurance.
ج) ورزشکاران باید در شرایط سختی و چالش رقابت کنند و نه تنها جاهطلبی بلکه تحمل بالا نیز نشان دهند.
D) If you want to compete globally, you need to analyze trends and avoid blunders that can eliminate your chances.
د) اگر میخواهید در سطح جهانی رقابت کنید، باید روندها را تحلیل کرده و از اشتباهات فاحش که ممکن است شانس شما را از بین ببرند پرهیز کنید.
E) Even in a rural area, small shops have to compete with major chains and maintain loyal customers.
هـ) حتی در مناطق روستایی نیز فروشگاههای کوچک باید با فروشگاههای بزرگ رقابت کرده و مشتریان وفادار خود را حفظ کنند.
victorious [vɪkˈtɔriəs]
A) The victorious general gave a modest speech, praising the loyal soldiers who showed endurance on the battlefield.
الف) ژنرال پیروز سخنرانی متواضعانهای ایراد کرد و سربازان وفاداری را ستود که در میدان جنگ استقامت نشان دادند.
B) She emerged victorious after a bitter legal battle, despite all the hardship and public opposition.
ب) او پس از یک نبرد حقوقی تلخ، با وجود تمام سختیها و مخالفت عمومی، پیروز از میدان خارج شد.
C) The victorious team celebrated with a massive parade, while the defeated side accepted the outcome with dignity.
ج) تیم برنده با رژهای عظیم جشن گرفت، در حالی که تیم شکستخورده نتیجه را با وقار پذیرفت.
D) Being victorious in such a frigid and remote environment required more than just bravery.
د) پیروز شدن در چنین محیط یخزده و دورافتادهای چیزی بیش از شجاعت میطلبید.
E) The victorious activist gave an eloquent speech that inspired the mass and left a permanent impact.
هـ) فعال پیروز، سخنرانی شیوایی ایراد کرد که توده مردم را تحتتأثیر قرار داد و اثری دائمی بر جای گذاشت.
excel [ɪkˈsɛl]
A) In order to excel in the competitive world of business, you must be both ambitious and versatile.
الف) برای اینکه در دنیای رقابتی کسبوکار برتر باشید، باید هم جاهطلب و هم چندمهارتی باشید.
B) He managed to excel in his studies despite facing obstacles and lacking adequate resources.
ب) او با وجود موانع و کمبود منابع کافی، توانست در تحصیلات خود برتری یابد.
C) To excel in public speaking, one must appear confident, speak with clarity, and control anxiety.
ج) برای درخشش در سخنرانی عمومی، فرد باید بااعتمادبهنفس به نظر برسد، با شفافیت سخن بگوید و اضطراب را کنترل کند.
D) Those who excel in scholarly work often show great diligence and avoid negligence.
د) کسانی که در کارهای علمی برتری دارند، اغلب کوشش فراوانی از خود نشان میدهند و از سهلانگاری دوری میکنند.
E) Athletes who excel must combine stamina, discipline, and a positive mindset.
هـ) ورزشکارانی که برتری مییابند باید توان بدنی، انضباط و ذهنیتی مثبت را با هم ترکیب کنند.
dread [drɛd]
A) Many superstitious people dread Friday the 13th, believing it brings disaster and misfortune.
الف) بسیاری از افراد خرافاتی از جمعه سیزدهم وحشت دارند و باور دارند که آن روز با فاجعه و بدشانسی همراه است.
B) The soldiers felt a deep dread as they approached the hostile territory filled with hazards.
ب) سربازان با نزدیک شدن به منطقه دشمن که پر از خطر بود، دچار وحشتی عمیق شدند.
C) He tried to hide his dread behind a brave face, but his trembling hands revealed the truth.
ج) او سعی کرد وحشت خود را پشت چهرهای شجاع پنهان کند، اما دستان لرزانش حقیقت را فاش کرد.
D) Students often dread final exams, fearing they might fail despite their diligent preparation.
د) دانشآموزان اغلب از امتحانات نهایی وحشت دارند، زیرا میترسند با وجود آمادگی کوشایشان، مردود شوند.
E) The villagers dread the return of the fierce storm that had previously caused devastation.
هـ) روستاییان از بازگشت طوفان خشن که قبلاً باعث ویرانی شده بود، وحشت داشتند.
numerous [ˈnumərəs]
A) The numerous complaints about the difficult exam showed students’ frustration.
الف) تعداد زیادی از شکایات دربارهی آزمون سخت نشاندهنده ناامیدی دانشآموزان بود.
B) She received numerous invites to the annual conference because of her unique research.
ب) او به دلیل تحقیقات منحصربهفرد خود، تعداد زیادی دعوتنامه برای کنفرانس سالانه دریافت کرد.
C) The museum houses numerous ancient artifacts that reflect the city’s glorious past.
ج) موزه شامل تعداد زیادی اشیای قدیمی است که گذشتهی درخشان شهر را بازتاب میدهند.
D) Due to numerous delays, the final project submission was postponed by a considerable time.
د) به دلیل تعداد زیادی تاخیر، تحویل پروژه نهایی به مدت قابل توجهی به تعویق افتاد.
E) The city experienced numerous accidents after the dangerous storm passed through.
هـ) پس از عبور طوفان خطرناک، شهر شاهد تعداد زیادی تصادف بود.
flexible [ˈfleksəbəl]
A) A flexible schedule allows employees to adjust their hours and balance various responsibilities with ease.
الف) برنامهی انعطافپذیر به کارمندان اجازه میدهد ساعات کاری خود را تنظیم کنند و به راحتی بین مسئولیتهای متعدد تعادل برقرار کنند.
B) She showed a flexible attitude towards the critical situation, which helped her overcome the obstacles effectively.
ب) او برخوردی انعطافپذیر نسبت به موقعیت بحرانی نشان داد که به او کمک کرد موانع را به خوبی غلبه کند.
C) The flexible material of the product makes it durable and suitable for various applications.
ج) جنس انعطافپذیر این محصول آن را محکم و مناسب برای کاربردهای متفاوت کرده است.
D) Being flexible in negotiations helped the team reach a mutual agreement quickly and efficiently.
د) داشتن رفتار انعطافپذیر در مذاکرات به تیم کمک کرد به یک توافق دوطرفه سریع و کارآمد برسند.
E) The coach’s flexible training methods encourage players to improve their skills gradually.
هـ) روشهای تمرینی انعطافپذیر مربی باعث میشود بازیکنان مهارتهای خود را بهطور تدریجی بهبود دهند.
فهرست کامل درسهای کتاب ۵۰۴ واژه در جمله