واژگان درس یازدهم کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس یازدهم کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله
شامل لغات درس یازدهم
همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل
یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز اینقدر زنده، کاربردی و لذتبخش نبوده است!
در مجموعهی آموزشی منحصربهفرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وبسایت آیندهنگاران مغز تهیه شده، کوشیدهایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمهی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار میدهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظهی بلندمدت منتقل میسازند.
هر درس از این مجموعهی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جملهی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نهتنها واژهی اصلی را برجسته میکنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز بهصورت هدفمند در خود جای دادهاند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیقتر آنها در ذهن زبانآموز میشود.
با استفاده از رنگهای متمایز برای نمایش واژههای کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت میشود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا میکند. افزون بر این، ترجمهی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، بهروشی عمیق و قابلفهم منتقل شود.
این پروژهی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربهای شیرین، بهیادماندنی و هدفمند باشد.
واژگان درس یازدهم
absurd [əbˈsɜːrd]
A) The idea that he could finish the complex project alone in one day seemed absurd to the experienced team.
الف) این که او بتواند پروژه پیچیده را تنها در یک روز تمام کند برای تیم کارکشته پوچ و بیمعنی به نظر میرسید.
B) It was absurd to think that such a numerous mistakes could happen by a cautious student.
ب) این که چنین اشتباهات متعددی توسط یک دانشآموز محتاط رخ دهد، نامعقول بود.
C) His unique explanation was so absurd that everyone doubted his genuine intentions.
ج) توضیح منحصربهفرد او آنقدر پوچ بود که همه نسبت به نیات اصیل او شک کردند.
D) The absurd rumors about the company’s collapse caused numerous embarrassing situations.
د) شایعات پوچ درباره ورشکستگی شرکت باعث ایجاد موقعیتهای متعددی و خجالتآور شد.
E) It seems absurd to ignore the resilient efforts made despite the tough conditions.
هـ) نادیده گرفتن تلاشهای مقاوم با وجود شرایط سخت، نامعقول به نظر میرسد.
vision [ˈvɪʒən]
A) The vision of a unique future inspired the veteran leader to make numerous bold decisions.
الف) چشمانداز یک آینده منحصربهفرد، رهبر کارکشته را به گرفتن تصمیمات متعددی جسورانه ترغیب کرد.
B) Her vision for a better society overcame the absurd doubts of many skeptical critics.
ب) دیدگاه او برای جامعهای بهتر، تردیدهای پوچ بسیاری از منتقدان شکاک را شکست داد.
C) With clear vision and strong willpower, the team avoided any disaster.
ج) با چشمانداز روشن و اراده قوی، تیم از هرگونه فاجعه جلوگیری کرد.
D) The company’s long-term vision focused on innovation despite facing tough challenges.
د) چشمانداز بلندمدت شرکت بر نوآوری متمرکز بود، حتی با وجود روبهرو شدن با چالشهای سخت.
E) His vision helped transform the complex situation into a simple solution.
هـ) چشمانداز او به تبدیل وضعیت پیچیده به راهحلی ساده کمک کرد.
conflict [ˈkɑnflɪkt]
A) The conflict between the generous donor and the veteran official delayed the unique project’s progress.
الف) تعارض بین اهداکننده سخاوتمند و مقام کارکشته پیشرفت پروژه منحصربهفرد را به تأخیر انداخت.
B) Cultural conflict often arises when numerous groups with different flexible views try to cooperate.
ب) تعارض فرهنگی اغلب زمانی به وجود میآید که گروههای متعددی با دیدگاههای منعطف متفاوت سعی در همکاری دارند.
C) The conflict over resources escalated despite cautious negotiations.
ج) درگیری بر سر منابع با وجود مذاکرات محتاطانه افزایش یافت.
D) To resolve the conflict, the mediator used a unique approach that surprised everyone.
د) برای حل تعارض، میانجیگر از رویکردی منحصربهفرد استفاده کرد که همه را شگفتزده کرد.
E) The political conflict caused numerous disasters and forced many to retreat.
هـ) تعارض سیاسی باعث فاجعههای متعددی شد و بسیاری را مجبور به عقبنشینی کرد.
fiction [ˈfɪkʃən]
A) The fiction novel contained a unique story that captured the vivid imagination of the readers.
الف) رمان داستانی شامل یک داستان منحصربهفرد بود که تخیل زنده خوانندگان را به خود جذب کرد.
B) Some people underestimate how much fiction influences real life, especially when combined with unique ideas.
ب) بعضی افراد دست کم میگیرند که چقدر داستان بر زندگی واقعی تأثیر میگذارد، مخصوصاً وقتی با ایدههای منحصربهفرد ترکیب شود.
C) The author’s fiction works are known for their vivid descriptions and generous use of imagination.
ج) آثار داستانی نویسنده به خاطر توصیفات زنده و استفاده سخاوتمندانه از تخیل شناخته شدهاند.
D) The movie was based on a fiction tale that included many unique and unexpected twists.
د) فیلم بر اساس یک داستان داستانی ساخته شده بود که شامل بسیاری از پیچشهای منحصربهفرد و غیرمنتظره بود.
E) Despite the incredible events, the fiction remained believable due to its vivid characters.
هـ) با وجود رویدادهای باورنکردنی، داستان داستانی به دلیل شخصیتهای زنده قابل باور باقی ماند.
solitary [ˈsɑləˌtɛri]
A) The solitary writer preferred a quiet and remote cabin to focus on his creative work.
الف) نویسنده تنها یک کلبه ساکت و دورافتاده را برای تمرکز روی کار خلاقانهاش ترجیح میداد.
B) After years of a solitary life, he finally decided to join a friendly community.
ب) بعد از سالها زندگی تنها، او بالاخره تصمیم گرفت به یک جامعه دوستانه بپیوندد.
C) The solitary figure walked through the deserted streets under the dim streetlights.
ج) آن شخصیت تنها در خیابانهای متروک زیر چراغهای خیابانی کمنور قدم میزد.
D) His solitary nature made him a mysterious and reserved person in social gatherings.
د) طبیعت تنها او باعث شده بود در اجتماعات اجتماعی فردی رمزآلود و خجالتی باشد.
E) Living a solitary life can help develop willpower and deep insight into oneself.
هـ) زندگی تنها میتواند به تقویت اراده و بینش عمیق نسبت به خود کمک کند.
glimpse [glɪmps]
A) From a distant hill, she caught a glimpse of the ancient ruins beneath the dim sunlight.
الف) او از تپهای دور، یک نگاه گذرا به خرابههای باستانی زیر نور خورشید کمنور انداخت.
B) The detective caught a brief glimpse of the suspect before he disappeared into the crowd.
ب) کارآگاه پیش از آنکه مظنون در میان جمعیت ناپدید شود، یک نگاه گذرا به او داشت.
C) She had a glimpse of the unique painting in the gallery before it was covered by a curtain.
ج) او پیش از آنکه نقاشی منحصربهفرد در گالری با یک پرده پوشانده شود، یک نگاه گذرا به آن داشت.
D) The scientist caught a glimpse of the rare phenomenon through the microscope.
د) دانشمند از طریق میکروسکوپ یک نگاه گذرا به پدیده نادر داشت.
E) During the trip, I had a glimpse of the majestic mountains shining in the sunlight.
هـ) در طول سفر، من یک نگاه گذرا به کوههای باشکوه که در نور خورشید میدرخشیدند، داشتم.
minority [maɪˈnɔrəti]
A) The minority group faced challenges in the capital city, where resources were often scarce and opportunities limited.
الف) گروه اقلیت در شهر مرکزی با چالشهایی روبرو بود، جایی که منابع معمولاً کمیاب و فرصتها محدود بودند.
B) Despite being a minority, she had a unique voice that influenced the public opinion significantly.
ب) با وجود اینکه او در اقلیت بود، صدای منحصربهفرد او تأثیر قابل توجهی بر نظر عمومی داشت.
C) The minority members worked hard to preserve their ancient culture amidst the rapidly changing society.
ج) اعضای اقلیت سخت تلاش کردند فرهنگ باستانی خود را در میان جامعه به سرعت در حال تغییر حفظ کنند.
D) In the election, the minority party managed to secure a few votes despite the fraudulent attempts of the opposition.
د) در انتخابات، حزب اقلیت با وجود تلاشهای تقلبی مخالفان، توانست چند رأی کسب کند.
E) The minority students felt isolated in the large university but found support through a unique community group.
هـ) دانشجویان اقلیت در دانشگاه بزرگ احساس تنهایی میکردند اما از طریق یک گروه منحصربهفرد جامعه حمایت پیدا کردند.
frequent [ˈfrikwənt]
A) The frequent visitor to the library always carried a unique notebook to record every incident.
الف) بازدیدکننده مکرر از کتابخانه همیشه یک دفتر منحصربهفرد همراه داشت تا هر حادثه را ثبت کند.
B) Due to his frequent travels, he became familiar with many ancient cities and their customs.
ب) به دلیل سفرهای مکرر، او با بسیاری از شهرهای باستانی و آداب آنها آشنا شد.
C) The frequent interruptions made it difficult to focus on the subject, but she remained patient.
ج) وقفههای مکرر تمرکز روی موضوع را دشوار کرد، اما او صبور باقی ماند.
D) The doctor advised that frequent exercise is key to overcoming disease and improving overall health.
د) پزشک توصیه کرد که ورزش مکرر کلید غلبه بر بیماری و بهبود سلامت کلی است.
E) She received frequent compliments for her unique style and generous spirit.
هـ) او برای سبک منحصربهفرد و روح سخاوتمندانه خود، مکرراً تحسین میشد.
evidence [ˈev.əd.əns]
A) The detective found clear evidence near the crime scene that could convict the suspect.
الف) کارآگاه در نزدیکی محل جرم مدرک روشنی یافت که میتوانست متهم را محکوم کند.
B) There is no evidence to support his claim, so the judge decided to dismiss the case.
ب) هیچ مدرکی برای حمایت از ادعای او وجود ندارد، بنابراین قاضی تصمیم گرفت پرونده را رد کند.
C) The lawyer presented strong evidence that convinced the jury to return a verdict in favor of the client.
ج) وکیل مدارک قوی ارائه داد که هیئت منصفه را متقاعد کرد تا حکم به نفع موکل صادر کنند.
D) Scientific evidence often requires precise measurements and accurate data to be convincing.
د) شواهد علمی اغلب نیازمند اندازهگیریهای دقیق و دادههای صحیح برای متقاعدکننده بودن هستند.
E) Without evidence, the theory remained only a hypothesis lacking real support.
هـ) بدون مدرک، نظریه تنها یک فرضیه باقی میماند که فاقد پشتیبانی واقعی است.
decade [dɛˈkeɪd]
A) Over the past decade, the economy faced many challenges, but a persistent effort led to growth.
الف) در طول دهه گذشته، اقتصاد با چالشهای زیادی مواجه شد، اما تلاش پایدار به رشد منجر شد.
B) The company has expanded rapidly in the last decade, becoming a dominant player in the industry.
ب) شرکت در دهه اخیر به سرعت رشد کرده و به بازیگر مسلط در صنعت تبدیل شده است.
C) Scientists studied climate changes over a decade and found significant environmental impacts.
ج) دانشمندان تغییرات اقلیمی را در طول یک دهه بررسی کردند و تأثیرات قابلتوجهی یافتند.
D) Over the decade, technological advancements have changed the way people communicate.
د) در طول این دهه، پیشرفتهای فناوری نحوه ارتباط مردم را تغییر داده است.
E) The city’s population has doubled in the last decade, causing concerns about resources and infrastructure.
هـ) جمعیت شهر در دهه گذشته دو برابر شده و نگرانیهایی درباره منابع و زیرساختها ایجاد کرده است.
recent [ˈrisənt]
A) The recent study revealed a unique approach to solve a complex problem in the industry.
الف) مطالعه اخیر رویکردی منحصربهفرد برای حل یک مسئله پیچیده در صنعت ارائه داد.
B) Due to recent events, the government decided to enforce stricter policies to ensure public safety.
ب) به دلیل رویدادهای اخیر، دولت تصمیم گرفت قوانین سختگیرانهتری برای تضمین ایمنی عمومی اعمال کند.
C) The company’s recent product launch received praise from many experts.
ج) عرضه محصول اخیر شرکت، از سوی بسیاری از متخصصان مورد تحسین قرار گرفت.
D) In recent years, technological advancements have changed the dynamic of global markets.
د) در سالهای اخیر، پیشرفتهای فناوری، پویای بازارهای جهانی را تغییر دادهاند.
E) The recent reports indicated a decline in crime rates due to better enforcement.
هـ) گزارشهای اخیر نشاندهنده کاهش نرخ جرم به دلیل بهبود اجرایی بود.
hesitate [ˈhɛzəˌteɪt]
A) Don’t hesitate to ask for help when facing a difficult situation in your career or personal life.
الف) وقتی با یک موقعیت سخت در حرفه یا زندگی شخصی خود روبرو هستید، تردید نکنید که درخواست کمک کنید.
B) She didn’t hesitate to share her unique ideas despite the critical feedback from the team.
ب) او با وجود بازخورد انتقادی تیم، برای به اشتراک گذاشتن ایدههای منحصربهفرد خود تردید نکرد.
C) When faced with a complex problem, it’s normal to hesitate before making a decision.
ج) وقتی با یک مسئله پیچیده روبرو میشوید، قبل از گرفتن تصمیم، تردید کردن طبیعی است.
D) The manager did not hesitate to take a bold step when the company faced a crisis.
د) مدیر وقتی شرکت با یک بحران مواجه شد، در برداشتن یک قدم شجاعانه تردید نکرد.
E) If you hesitate too long, you might miss a unique opportunity for success.
هـ) اگر خیلی طولانی تردید کنید، ممکن است فرصت منحصربهفرد برای موفقیت را از دست بدهید.
فهرست کامل درسهای کتاب ۵۰۴ واژه در جمله