زبان انگلیسی دکتری

واژگان درس دوازدهم کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس دوازدهم کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله

شامل لغات درس دوازدهم

همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل

یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز این‌قدر زنده، کاربردی و لذت‌بخش نبوده است!

در مجموعه‌ی آموزشی منحصر‌به‌فرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وب‌سایت آینده‌نگاران مغز تهیه شده، کوشیده‌ایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمه‌ی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار می‌دهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظه‌ی بلندمدت منتقل می‌سازند.

هر درس از این مجموعه‌ی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جمله‌ی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نه‌تنها واژه‌ی اصلی را برجسته می‌کنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز به‌صورت هدفمند در خود جای داده‌اند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیق‌تر آن‌ها در ذهن زبان‌آموز می‌شود.

با استفاده از رنگ‌های متمایز برای نمایش واژه‌های کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت می‌شود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا می‌کند. افزون بر این، ترجمه‌ی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، به‌روشی عمیق و قابل‌فهم منتقل شود.

این پروژه‌ی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربه‌ای شیرین، به‌یادماندنی و هدفمند باشد.


واژگان درس دوازدهم



reveal [rɪˈvil]


A) The investigation will reveal the fraudulent activities behind the company’s collapse.

الف) تحقیقات، فعالیت‌های تقلبی پشت سقوط شرکت را آشکار خواهد کرد.

B) He refused to reveal the identity of his accomplice during the interrogation.

ب) او در طول بازجویی حاضر نشد هویت همدست خود را فاش کند.

C) The documents reveal a grim truth about the hostile actions of the regime.

ج) اسناد، حقیقتی تلخ درباره اقدامات خصمانه رژیم را آشکار می‌کنند.

D) Her sudden reaction revealed a hidden fear that she had tried hard to conceal.

د) واکنش ناگهانی او، ترسی پنهان را که سخت تلاش کرده بود مخفی نگه دارد، آشکار کرد.

E) The witness finally agreed to reveal the precise location of the hostage.

هـ) شاهد سرانجام موافقت کرد مکان دقیق گروگان را فاش کند.


prohibit [proʊˈhɪbət]


A) The new law will prohibit the brutal practice of hunting endangered animals, which many citizens found intolerable.

الف) قانون جدید، شکار بی‌رحمانه حیوانات در حال انقراض را که بسیاری از شهروندان آن را غیرقابل‌تحمل می‌دانستند، ممنوع خواهد کرد.

B) The school administration decided to prohibit students from using devices during exams to prevent any fraudulent activity.

ب) مدیریت مدرسه تصمیم گرفت استفاده از دستگاه‌ها را در امتحانات برای جلوگیری از هرگونه فعالیت تقلبی ممنوع کند.

C) To maintain a civil environment, the forum prohibits the use of abusive language or hostile comments.

ج) برای حفظ یک فضای مدنی، انجمن استفاده از زبان توهین‌آمیز یا نظرات خصمانه را ممنوع می‌کند.

D) The army prohibits soldiers from leaving the barracks without a legitimate reason.

د) ارتش ترک پادگان بدون دلیل موجه را برای سربازان ممنوع کرده است.

E) International laws prohibit the use of lethal chemical weapons due to their devastating consequences.

هـ) قوانین بین‌المللی استفاده از سلاح‌های شیمیایی کشنده را به دلیل پیامدهای ویرانگر آن‌ها ممنوع می‌کنند.


population [ˌpɑpjəˈleɪʃən]


A) The population of the city grew rapidly after the construction of a vast highway and several adequate housing projects.

الف) جمعیت شهر پس از ساخت یک بزرگراه وسیع و چند پروژه مسکن مناسب به‌سرعت افزایش یافت.

B) A large portion of the rural population moved to urban areas in search of employment and security.

ب) بخش بزرگی از جمعیت روستایی برای یافتن شغل و امنیت به مناطق شهری مهاجرت کردند.

C) The government launched an urgent campaign to educate the population about the risks of contagious diseases.

ج) دولت کمپینی فوری برای آگاهی‌بخشی به جمعیت درباره خطرات بیماری‌های مسری راه‌اندازی کرد.

D) Due to a steady rise in the population, the city faced scarce resources and an overwhelming demand for basic services.

د) به دلیل افزایش پیوسته جمعیت، شهر با منابع کمیاب و تقاضای فشارآور برای خدمات پایه مواجه شد.

E) The survey revealed that a vast segment of the population supports stricter regulations on environmental pollution.

هـ) نظرسنجی نشان داد که بخش وسیعی از جمعیت از مقررات سخت‌گیرانه‌تر درباره آلودگی محیط زیست حمایت می‌کنند.


ignite [ɪgˈnaɪt]


A) A single friction spark was enough to ignite the flammable chemicals stored in the abandoned warehouse.

الف) یک جرقه ناشی از اصطکاک کافی بود تا مواد شیمیایی قابل‌اشتعال ذخیره‌شده در انبار متروکه را شعله‌ور کند.

B) Her passionate speech managed to ignite a vigorous debate among the reluctant members of the audience.

ب) سخنرانی پرشور او توانست بحثی پرتنش در میان اعضای بی‌میل جمعیت ایجاد و آن‌ها را برانگیزد.

C) A careless remark can sometimes ignite an unpredictable chain of conflict and tension.

ج) یک اظهار نظر بی‌ملاحظه می‌تواند گاه زنجیره‌ای غیرقابل‌پیش‌بینی از درگیری و تنش را شعله‌ور کند.

D) The rebel leader hoped to ignite a massive uprising that would overthrow the corrupt regime.

د) رهبر شورشی امیدوار بود بتواند یک قیام عظیم را شعله‌ور کند که رژیم فاسد را سرنگون سازد.

E) His ambitious plan to ignite innovation in the obsolete industry earned him both praise and criticism.

هـ) برنامه جاه‌طلبانه او برای برانگیختن نوآوری در صنعت منسوخ، هم تحسین و هم انتقاد به همراه داشت.


adequate [ˈædəkwət]


A) Although the shelter was adequate for basic needs, the inhabitants complained about the harsh conditions and lack of comfort.

الف) اگرچه پناهگاه برای نیازهای اولیه مناسب بود، اما ساکنان از شرایط سخت و نبود آسایش شکایت داشتند.

B) His explanation was not adequate to convince the jury, especially given the obvious evidence against him.

ب) توضیح او برای قانع‌کردن هیئت منصفه کافی نبود، به‌ویژه با توجه به شواهد آشکار علیه او.

C) She brought adequate food and essential supplies for the trip, ensuring her companion would feel secure.

ج) او برای سفر، غذا و ملزومات کافی و ضروری آورد تا همراهش احساس امنیت داشته باشد.

D) The company failed to provide adequate training, leading to several hazardous mistakes and a decline in efficiency.

د) شرکت نتوانست آموزش کافی ارائه دهد که این منجر به چندین اشتباه خطرناک و کاهش کارایی شد.

E) Even though his salary was adequate, his ambition drove him to pursue a more lucrative and prestigious position.

هـ) با اینکه حقوقش کافی بود، اما جاه‌طلبی‌اش او را واداشت تا به دنبال موقعیتی پردرآمدتر و معتبرتر باشد.


urban [ˈɜrbən]


A) The urban population faces hardships like traffic congestion, pollution, and lack of adequate housing.

الف) جمعیت شهری با سختی‌هایی مانند شلوغی ترافیک، آلودگی و کمبود مسکن مناسب روبه‌روست.

B) In many urban areas, vacant buildings are being turned into adequate shelters for the needy.

ب) در بسیاری از مناطق شهری، ساختمان‌های خالی به پناهگاه‌های مناسب برای نیازمندان تبدیل می‌شوند.

C) The urban crime rate increased due to the growing population and lack of security in neglected neighborhoods.

ج) نرخ جرم در مناطق شهری به دلیل افزایش جمعیت و کمبود امنیت در محله‌های رهاشده افزایش یافته است.

D) The urban planner proposed a comprehensive strategy to reduce traffic and promote efficient public transport.

د) برنامه‌ریز شهری یک راهبرد جامع برای کاهش ترافیک و ترویج حمل‌ونقل عمومی کارآمد پیشنهاد داد.

E) The urban youth are often more exposed to violence and temptations than those in rural settings.

هـ) جوانان شهری معمولاً بیش از جوانان روستایی در معرض خشونت و وسوسه‌ها قرار دارند.


frank [fræŋk]


A) To be frank, the hardship of living in such a rural area without adequate facilities is unbearable.

الف) اگر بخواهم صادق باشم، سختی زندگی در چنین منطقه روستایی بدون امکانات کافی غیرقابل تحمل است.

B) The doctor was frank about the patient’s condition, despite the gloomy outlook and inevitable outcome.

ب) پزشک درباره وضعیت بیمار صریح بود، با وجود پیش‌آگهی تاریک و نتیجه اجتناب‌ناپذیر.

C) She gave a frank response to the reporter, describing the harsh reality of urban crime and violence.

ج) او پاسخی صریح به خبرنگار داد و واقعیت خشن جرم و خشونت در مناطق شهری را توصیف کرد.

D) The teacher was frank in his criticism of the mediocre project, though he praised the student’s ambition.

د) معلم در انتقاد خود از پروژه متوسط صریح بود، هرچند بلندپروازی دانش‌آموز را تحسین کرد.

E) Being frank requires courage, especially when your opinion is contrary to the majority.

هـ) صادق بودن نیازمند شجاعت است، به‌ویژه زمانی که نظر شما مخالف اکثریت باشد.


audible [ˈɑdəbəl]


A) The speaker’s audible warning stopped the reckless crowd before they caused any disaster.

الف) هشدار شنیدنی سخنران، جمعیت بی‌پروا را پیش از ایجاد هرگونه فاجعه‌ای متوقف کرد.

B) Her audible gasp revealed her dismal mood after hearing the sinister news.

ب) نفس‌نفس قابل‌شنوایی او، حال تیره‌وتارش را پس از شنیدن خبر شوم آشکار کرد.

C) The only audible sound in the vacant building was the distinct creak of the old stairs.

ج) تنها صدای قابل‌شنوایی در ساختمان خالی، صدای واضح جیرجیر پله‌های قدیمی بود.

D) Although his speech was audible, the timid tone and awkward pauses made it hard to follow.

د) اگرچه سخنانش قابل‌شنیدن بود، اما لحن کم‌رو و مکث‌های ناجور، پیگیری آن را دشوار می‌کرد.

E) An audible laugh broke the tense silence, revealing the speaker’s sense of humor.

هـ) یک خنده شنیدنی سکوت تنش‌آلود را شکست و حس شوخ‌طبعی سخنران را نشان داد.


decrease [dɪˈkriːs]


A) The company tried to decrease its excessive costs by firing misleading employees with minimum productivity.

الف) شرکت تلاش کرد هزینه‌های بیش‌ازحد خود را با اخراج کارمندانی که بازدهی آن‌ها در حداقل بود و عملکردی گمراه‌کننده داشتند، کاهش دهد.

B) To decrease pollution, the mayor launched a visible campaign that involved urban communities and civilian volunteers.

ب) برای کاهش آلودگی، شهردار یک کارزار مشهود راه‌اندازی کرد که شامل جوامع شهری و داوطلبان غیرفرمانده بود.

C) There has been a noticeable decrease in rural populations due to harsh conditions and lack of adequate resources.

ج) به دلیل شرایط سخت و کمبود منابع کافی، کاهش قابل‌توجهی در جمعیت مناطق روستایی مشاهده شده است.

D) Experts recommend regular decrease of artificial additives to avoid hazardous effects on fragile organs.

د) کارشناسان کاهش منظم افزودنی‌های مصنوعی را برای جلوگیری از اثرات خطرناک بر اندام‌های حساس توصیه می‌کنند.

E) The decrease in violent crimes was largely due to the frank efforts of the courageous police force and their loyal supporters.

هـ) کاهش جرایم خشن عمدتاً به تلاش‌های صادقانه نیروی پلیس شجاع و حامیان وفادار آن‌ها برمی‌گشت.


abolish [əˈbɑlɪʃ]


A) The president vowed to abolish the brutal and unjust tax laws that had burdened the public for decades.

الف) رئیس‌جمهور قول داد قوانین مالیاتی ظالمانه و ناعادلانه‌ای را که دهه‌ها مردم را زیر بار برده بودند، لغو کند.

B) They hoped to abolish the obsolete customs that caused conflict and hindered progress.

ب) آن‌ها امیدوار بودند رسوم منسوخی را که موجب درگیری می‌شد و مانع پیشرفت بود، لغو کنند.

C) The committee proposed to abolish the harsh regulations that had created resentment among the citizens.

ج) کمیته پیشنهاد کرد مقررات سختگیرانه‌ای را که باعث نارضایتی مردم شهروند شده بود، لغو کند.

D) The revolution sought to abolish a corrupt system that was hostile to rational ideas and justice.

د) انقلاب در پی آن بود که نظام فاسدی را که با ایده‌های عقلانی و عدالت دشمن بود، برچیند.

E) The activists demanded to abolish the law that allowed prejudice and promoted injustice in daily life.

هـ) فعالان خواستار لغو قانونی شدند که تعصب را مجاز می‌دانست و در زندگی روزمره بی‌عدالتی را ترویج می‌کرد.


urgent [ˈɜrʤənt]


A) The urgent need for medical supplies increased as the crisis worsened and hospitals faced shortage.

الف) نیاز فوری به تجهیزات پزشکی با بدتر شدن بحران و مواجه شدن بیمارستان‌ها با کمبود افزایش یافت.

B) It is urgent to find a solution because the damage caused by the storm is growing rapidly.

ب) یافتن یک راه‌حل فوری است زیرا خسارت ناشی از طوفان به سرعت در حال افزایش است.

C) The government issued an urgent warning after the severe earthquake shook the region last night.

ج) دولت پس از وقوع زلزله شدید در منطقه دیشب، هشدار فوری صادر کرد.

D) An urgent meeting was called to discuss the decline in sales and the possible solution.

د) جلسه‌ای فوری برای بحث درباره کاهش فروش و راه‌حل ممکن برگزار شد.

E) The urgent call for help reached the rescue team just before the disaster struck.

هـ) تماس فوری درخواست کمک درست قبل از وقوع فاجعه به تیم نجات رسید.


pollute [pəˈlut]


A) Factories that pollute the river with toxic waste face severe penalties from environmental authorities.

الف) کارخانه‌هایی که با مواد سمی رودخانه را آلوده می‌کنند، با مجازات‌های شدید از طرف مقامات محیط زیست مواجه می‌شوند.

B) The government is trying to pollute-proof the city by imposing strict regulations on industrial emissions.

ب) دولت با وضع قوانین سختگیرانه درباره انتشارهای صنعتی تلاش می‌کند شهر را از آلودگی محافظت کند.

C) People who pollute the environment without any concern for nature ignore the future of the planet.

ج) کسانی که بدون هیچ نگرانی برای طبیعت، محیط زیست را آلوده می‌کنند، آینده سیاره را نادیده می‌گیرند.

D) Heavy traffic and factories pollute the air, causing a decline in public health.

د) ترافیک سنگین و کارخانه‌ها باعث آلودگی هوا شده و به کاهش سلامت عمومی منجر می‌شود.

E) The urgent need to stop those who pollute rivers with waste is part of the global challenge.

هـ) نیاز فوری به توقف کسانی که رودخانه‌ها را با زباله آلوده می‌کنند، بخشی از چالش جهانی است.

فهرست کامل درس‌های کتاب ۵۰۴ واژه در جمله


» نام کتاب


» نام کتاب


امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: ۵ / ۵. تعداد آراء: ۱

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا