واژگان درس چهاردهم کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس چهاردهم کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله
شامل لغات درس چهاردهم
همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل
یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز اینقدر زنده، کاربردی و لذتبخش نبوده است!
در مجموعهی آموزشی منحصربهفرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وبسایت آیندهنگاران مغز تهیه شده، کوشیدهایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمهی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار میدهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظهی بلندمدت منتقل میسازند.
هر درس از این مجموعهی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جملهی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نهتنها واژهی اصلی را برجسته میکنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز بهصورت هدفمند در خود جای دادهاند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیقتر آنها در ذهن زبانآموز میشود.
با استفاده از رنگهای متمایز برای نمایش واژههای کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت میشود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا میکند. افزون بر این، ترجمهی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، بهروشی عمیق و قابلفهم منتقل شود.
این پروژهی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربهای شیرین، بهیادماندنی و هدفمند باشد.
واژگان درس چهاردهم
thrust [θrʌst]
A) With one swift move, he thrust the dagger into the enemy’s chest, proving his bravery and loyalty.
الف) با یک حرکت سریع، او خنجر را فرو کرد در سینه دشمن و شجاعت و وفاداری خود را ثابت کرد.
B) The speaker thrust his ideas into the debate with such vigor that even the most reluctant listeners were persuaded.
ب) سخنران نظرات خود را با چنان قدرتی به بحث وارد کرد که حتی مرددترین شنوندگان را نیز متقاعد ساخت.
C) She thrust the letter into his hand with a stern face, exposing the fraud and demanding justice.
ج) او نامه را با صورتی جدی در دست او فرو کرد و تقلب را افشا کرد و خواهان عدالت شد.
D) The protesters thrust their banners into the air, chanting urgent slogans against the oppressive regime with fierce determination.
د) معترضان پلاکاردهای خود را به هوا افراشتند و با ارادهای قوی شعارهایی فوری علیه رژیم سرکوبگر سر دادند.
E) He thrust himself into the project with enthusiasm, despite the hazard and the lack of guarantees.
هـ) او خود را با اشتیاق به درون پروژه پرتاب کرد، با وجود خطر و نبود تضمین.
duplicate [ˈdupləkət]
A) The thief made a duplicate key using ingenious tools and entered the vacant apartment without causing suspicion.
الف) دزد با استفاده از ابزارهای زیرکانه یک کلید تکراری ساخت و بدون ایجاد شبهه وارد آپارتمان خالی شد.
B) He always kept a duplicate copy of every essential document to avoid misfortune during emergencies.
ب) او همیشه یک نسخه دوم از هر مدرک ضروری نگه میداشت تا در زمان فوریت از بدشانسی جلوگیری کند.
C) The artist refused to duplicate his famous painting, calling it a unique work that could not be distorted or imitated.
ج) هنرمند از تکرار نقاشی معروفش خودداری کرد و آن را اثری منحصربهفرد خواند که نمیتوان آن را تحریف یا تقلید کرد.
D) The duplicate files caused confusion among the inept staff, delaying the verdict on the urgent case.
د) فایلهای تکراری باعث سردرگمی کارکنان بیکفایت شد و رأی نهایی در پرونده فوری را به تأخیر انداخت.
E) A duplicate of the contract was sent to each client to avoid conflict and ensure precise understanding.
هـ) یک نسخه دوم از قرارداد برای هر مشتری ارسال شد تا از تعارض جلوگیری و درک دقیق را تضمین کند.
rival [ˈraɪvəl]
A) The two rival companies offered generous discounts to attract more loyal customers.
الف) دو شرکت رقیب تخفیفهای سخاوتمندانهای ارائه دادند تا مشتریان وفادار بیشتری را جذب کنند.
B) The boxer trained hard to defeat his rival, whose reputation for strength and agility was well known.
ب) بوکسور سخت تمرین کرد تا رقیب خود را شکست دهد، کسی که به خاطر شهرتش در قدرت و چابکی معروف بود.
C) Though his rival was ambitious and persistent, the young politician stayed calm and confident.
ج) گرچه رقیب او فردی جاهطلب و پرتلاش بود، اما آن سیاستمدار جوان آرام و بااعتمادبهنفس ماند.
D) The rival nations signed a temporary treaty to avoid further conflict and promote stability.
د) کشورهای رقیب معاهدهای موقتی امضا کردند تا از درگیری بیشتر جلوگیری کرده و ثبات را تقویت کنند.
E) His invention had no rival in terms of efficiency, durability, and simplicity.
هـ) اختراع او از نظر کارایی، دوام و سادگی هیچ رقیبی نداشت.
unruly [ʌnˈruːli]
A) The unruly crowd became violent, forcing the police to take drastic action to suppress the chaos.
الف) جمعیت نافرمان خشن شد و پلیس را وادار کرد که برای سرکوب این آشوب، اقدام قاطعانهای انجام دهد.
B) The teacher struggled to control the unruly students who constantly disrupted the class with their absurd jokes and irrelevant comments.
ب) معلم برای کنترل دانشآموزان بیانضباطی که با شوخیهای نامعقول و نظرات نامربوط مدام کلاس را مختل میکردند، بهزحمت افتاده بود.
C) The unruly prisoner ignored the warden’s orders and tried to escape during a moment of confusion.
ج) زندانی نافرمان دستورات سرپرست زندان را نادیده گرفت و در لحظهای از آشفتگی تلاش به فرار کرد.
D) Even the unruly child was persuaded to behave after his father promised a generous reward.
د) حتی کودک بینظم نیز پس از آنکه پدرش یک پاداش سخاوتمندانه وعده داد، قانع شد که رفتار مناسبی داشته باشد.
E) The unruly behavior of the guests during the ceremony was seen as a disgrace and shocked even the most tolerant hosts.
هـ) رفتار ناهنجار مهمانان در طول مراسم نوعی رسوایی تلقی شد و حتی بردبارترین میزبانان را نیز شوکه کرد.
opponent [əˈpoʊnənt]
A) His opponent was not only hostile but also ruthless, using every possible strategy to win.
الف) حریف او نه تنها خصمانه بود، بلکه بیرحم نیز بود و از هر استراتژی ممکن برای پیروزی استفاده میکرد.
B) The young opponent tried to evade every move, but his awkward tactics made him vulnerable.
ب) حریف جوان تلاش کرد از هر حرکت طفره برود، اما تاکتیکهای ناشیانهاش او را آسیبپذیر کرده بود.
C) Her opponent appeared versatile and resolute, but she remained confident in her abilities.
ج) حریف او فردی چندمهارته و مصمم به نظر میرسید، اما او در تواناییهای خود مطمئن باقی ماند.
D) Despite facing a strong opponent, the athlete used his stamina and courage to complete the challenge.
د) با وجود روبهرو شدن با حریفی قوی، ورزشکار با بهرهگیری از استقامت و شجاعت خود چالش را به پایان رساند.
E) The opponent‘s frank speech about the urgent need for reform won him unexpected applause from the audience.
هـ) سخنرانی حریف درباره نیاز فوری به اصلاحات که بهطور صادقانه ایراد شد، تشویق غیرمنتظرهای از سوی حضار بهدنبال داشت.
vicious [ˈvɪʃəs]
A) The vicious attack shocked the civilian community, who had never seen such brutal behavior in their otherwise tranquil town.
الف) حملۀ وحشیانه جامعه غیردولتی را شوکه کرد؛ جامعهای که هرگز چنین رفتار بیرحمانهای را در شهر آرام خود ندیده بود.
B) A vicious rumor began to circulate, trying to undermine the politician’s reputation right before the election.
ب) شایعۀ بدخواهانهای شروع به پخششدن کرد تا اعتبار آن سیاستمدار را دقیقاً پیش از انتخابات تضعیف کند.
C) The vicious cycle of poverty and despair made it hard for the needy family to pursue progress.
ج) چرخه ویرانگر فقر و ناامیدی باعث شد خانواده نیازمند نتواند در مسیر پیشرفت حرکت کند.
D) His vicious insults were meant to intimidate the witness and jeopardize the integrity of the trial.
د) توهینهای خصمانه او برای ترساندن شاهد و بهخطرانداختن سلامت محاکمه طراحی شده بودند.
E) A vicious dog escaped the confined yard and lunged at the mailman with ferocity.
هـ) سگ شرور از حیاط محصور فرار کرد و با خشونت به سوی پستچی حملهور شد.
underdog [ˈʌndərˌdɔg]
A) The underdog team surprised everyone by showing determination and winning against the rival squad in an intense contest.
الف) تیم بازنده همه را با نشان دادن عزم و پیروزی در برابر تیم رقیب در یک مسابقه شدید شگفتزده کرد.
B) Despite being the underdog, the young boxer used his willpower and courage to defeat the experienced opponent.
ب) با وجود اینکه او بازنده بود، بوکسور جوان با استفاده از اراده و شجاعت خود، حریف با تجربه را شکست داد.
C) The underdog story inspired many, proving that persistence and hope can change the course of any challenge.
ج) داستان بازنده بسیاری را الهام بخشید و ثابت کرد که پشتکار و امید میتواند مسیر هر چالشی را تغییر دهد.
D) The underdog candidate worked hard to overcome obstacles and gain the approval of the skeptical crowd.
د) نامزد بازنده سخت تلاش کرد تا بر موانع غلبه کند و نظر مردم شکاک را به خود جلب نماید.
E) The underdog managed to emerge victorious by using his unique skills and confidence.
هـ) بازنده با استفاده از مهارتهای منحصربهفرد و اعتمادبهنفس خود توانست پیروز شود.
bewildered [bɪˈwɪldərd]
A) The bewildered student looked confused after the complex explanation, unsure how to proceed with the task.
الف) دانشجوی سرگشته پس از توضیح پیچیده، با سردرگمی به نظر میرسید و نمیدانست چگونه با وظیفه ادامه دهد.
B) She felt bewildered by the unexpected results, despite her confidence and careful preparation.
ب) او بهخاطر نتایج غیرمنتظره، علیرغم اعتمادبهنفس و آمادگی دقیق، سرگشته شده بود.
C) The bewildered traveler struggled to find his way through the dense forest, relying on his instinct.
ج) مسافر سرگشته در تلاش بود تا راه خود را از میان جنگل متراکم پیدا کند و به غریزه خود تکیه داشت.
D) After hearing the contradictory statements, he was left utterly bewildered and uncertain about the truth.
د) پس از شنیدن اظهارات متناقض، کاملاً سرگشته و نسبت به حقیقت نامطمئن شد.
E) The sudden change in plans left everyone bewildered, but the leader quickly restored order with a calm explanation.
هـ) تغییر ناگهانی در برنامهها همه را سرگشته کرد، اما رهبر با توضیحی آرام سریعاً نظم را بازگرداند.
whirling [ˈwɝlɪŋ]
A) The whirling leaves created a vivid scene as the breeze carried them through the ancient forest.
الف) برگهای چرخان صحنهای زنده خلق کردند وقتی که نسیم آنها را از میان جنگل باستانی حمل میکرد.
B) The whirling dance amazed the audience who watched with astonishment and deep admiration.
ب) رقص چرخان تماشاگرانی را که با شگفتی و تحسین عمیق نگاه میکردند، شگفتزده کرد.
C) The whirling storm caused chaos in the village, forcing residents to seek shelter immediately.
ج) طوفان چرخان در روستا هرجومرج ایجاد کرد و ساکنان را مجبور به پیدا کردن سرپناه فوری کرد.
D) The whirling colors of the carnival left everyone captivated by the spectacle and joyful celebration.
د) رنگهای چرخان کارناوال همه را با جلبتوجه در مقابل آن نمایش و جشن شاد سرگرم کرد.
E) As the dancer kept whirling, the graceful movements mesmerized the spectators and brightened the evening.
هـ) وقتی رقصنده به چرخیدن ادامه میداد، حرکات ظریف تماشاگران را مسحور کرد و شب را روشن ساخت.
violent [ˈvaɪələnt]
A) The violent storm caused chaos in the community, forcing residents to seek shelter immediately.
الف) طوفان خشونتآمیز باعث آشوب در اجتماع شد و ساکنان را مجبور کرد فوراً به دنبال پناهگاه باشند.
B) The violent argument between the two veteran politicians shocked the entire audience.
ب) مشاجره خشونتآمیز بین دو سیاستمدار کارکشته همه تماشاگران را شوکه کرد.
C) The violent reaction to the fraudulent scheme led to a strict investigation by the authorities.
ج) واکنش خشونتآمیز به طرح تقلبی باعث شد مسئولان یک تحقیق سختگیرانه انجام دهند.
D) The violent protests outside the unique museum forced the closure of the entire district.
د) اعتراضات خشونتآمیز مقابل موزه منحصربهفرد باعث تعطیلی کامل منطقه شد.
E) The violent nature of the crime shocked the generous donors who supported the local charity.
هـ) خشونت شدید این جرم، اهداکنندگان سخاوتمند را که از خیریه محلی حمایت میکردند، شوکه کرد.
brawl [brɔl]
A) The brawl in the crowd quickly turned chaotic, forcing the authorities to intervene and restore order.
الف) درگیری در جمع به سرعت به حالتی آشفته تبدیل شد و مسئولان مجبور شدند برای بازگرداندن نظم وارد عمل شوند.
B) After the brawl, several witnesses gave testimony that helped the police identify the culprit.
ب) پس از درگیری، چندین شاهد شهادتی دادند که به پلیس کمک کرد مجرم را شناسایی کند.
C) The brawl broke out during the festival, ruining the celebration for everyone involved.
ج) درگیری در طول جشنواره رخ داد و باعث خراب شدن مراسم برای همه شرکتکنندگان شد.
D) The brawl was so intense that the medics had to provide urgent care to the injured.
د) درگیری آنقدر شدید بود که تیم پزشکی مجبور شدند به مصدومان مراقبت فوری ارائه دهند.
E) The referee quickly stopped the brawl to prevent any further damage during the match.
هـ) داور به سرعت درگیری را متوقف کرد تا از آسیبهای بیشتر در طول مسابقه جلوگیری کند.
brutal [ˈbrutəl]
A) The brutal attack shocked the witnesses and left the victim in critical condition despite the urgent help.
الف) حمله بیرحمانه شاهدان را شوکه کرد و با وجود کمک فوری، قربانی را در وضعیت بحرانی گذاشت.
B) The brutal truth about the criminal’s fraudulent actions was revealed in the court.
ب) حقیقت خشن درباره اقدامات تقلبی مجرم در دادگاه افشا شد.
C) The brutal conditions of the prison made the captives lose hope despite their willpower.
ج) شرایط سخت زندان باعث شد اسیران باوجود داشتن اراده، امید خود را از دست بدهند.
D) The brutal weather during the expedition tested the endurance of the explorers.
د) شرایط سخت جوی در طول کاوش تحمل کاشفان را به چالش کشید.
E) The dictator’s brutal regime crushed any opposition and silenced the dissenters with harsh punishments.
هـ) رژیم ظالمانه دیکتاتور هرگونه مخالفت را سرکوب و منتقدان را با مجازاتهای سخت خاموش کرد.
فهرست کامل درسهای کتاب ۵۰۴ واژه در جمله