زبان انگلیسی دکتری

واژگان درس چهارم کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس چهارم کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله

شامل لغات درس چهارم

همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل

یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز این‌قدر زنده، کاربردی و لذت‌بخش نبوده است!

در مجموعه‌ی آموزشی منحصر‌به‌فرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وب‌سایت آینده‌نگاران مغز تهیه شده، کوشیده‌ایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمه‌ی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار می‌دهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظه‌ی بلندمدت منتقل می‌سازند.

هر درس از این مجموعه‌ی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جمله‌ی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نه‌تنها واژه‌ی اصلی را برجسته می‌کنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز به‌صورت هدفمند در خود جای داده‌اند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیق‌تر آن‌ها در ذهن زبان‌آموز می‌شود.

با استفاده از رنگ‌های متمایز برای نمایش واژه‌های کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت می‌شود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا می‌کند. افزون بر این، ترجمه‌ی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، به‌روشی عمیق و قابل‌فهم منتقل شود.

این پروژه‌ی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربه‌ای شیرین، به‌یادماندنی و هدفمند باشد.


واژگان درس چهارم


dense [dɛns]


A) The hikers got lost in the dense forest where the visible path had vanished and the air was filled with moisture.

الف) کوهنوردان در جنگل انبوه گم شدند، جایی که مسیر قابل‌مشاهده ناپدید شده بود و هوا با رطوبت پر شده بود.

B) The dense fog made it hard for even cautious drivers to maintain a steady speed on the highway.

ب) مه غلیظ باعث شد حتی رانندگان محتاط نیز در حفظ سرعت ثابت در بزرگراه دچار مشکل شوند.

C) His report was full of dense information that only a keen reader with adequate background could understand.

ج) گزارش او پر از اطلاعات فشرده بود که تنها یک خواننده تیزبین با دانش کافی می‌توانست آن را درک کند.

D) The dense population of the city created serious urban problems like pollution and traffic.

د) جمعیت متراکم شهر، مشکلات شهری جدی مانند آلودگی و ترافیک ایجاد کرده بود.

E) A dense novel filled with complex characters and ambiguous messages can be difficult to interpret.

هـ) یک رمان سنگین پر از شخصیت‌های پیچیده و پیام‌های مبهم ممکن است تفسیرش دشوار باشد.


circulate [ˈsɜrkjəˌleɪt]


A) Rumors began to circulate quickly after thedisaster, making the publicanxious and confused.

الف) پس از فاجعه، شایعات به سرعت شروع به پخش شدن کردند و مردم را مضطرب و سردرگم ساختند.

B) The blood must circulate properly through the body to keep the vital organs functioning.

ب) خون باید به‌درستی در بدن جریان یابد تا اعضای حیاتی بدن بتوانند به‌خوبی عمل کنند.

C) Flyers were circulated throughout the city to inform citizens about the urgent need for volunteers.

ج) بروشورها در سراسر شهر پخش شدند تا مردم را از نیاز فوری به داوطلبان آگاه کنند.

D) A good leader ensures that ideas circulate freely in a democratic and rational environment.

د) یک رهبر خوب اطمینان حاصل می‌کند که ایده‌ها در محیطی دموکراتیک و منطقی به‌صورت آزادانه گردش کنند.

E) To avoid disease, fresh air must circulate in the room, reducing the chance of infection and fatigue.

هـ) برای جلوگیری از بیماری، هوای تازه باید در اتاق گردش یابد تا احتمال عفونت و خستگی کاهش یابد.


descend [dɪˈsɛnd]


A) As the storm clouds began to descend, the hikers became anxious and searched for a shelter to avoid misfortune.

الف) وقتی ابرهای طوفانی شروع به فرود آمدن کردند، کوهنوردان مضطرب شدند و برای اجتناب از بدبیاری به دنبال پناهگاه گشتند.

B) Darkness descended on the village after the massive earthquake disrupted the vital power lines.

ب) پس از آن‌که زلزله‌ای عظیم خطوط برق حیاتی را قطع کرد، تاریکی بر روستا فرود آمد.

C) The general ordered the troops to descend the mountain and begin the cautious invasion at dawn.

ج) ژنرال به نیروها دستور داد که از کوه پایین بیایند و در سپیده‌دم تهاجمی محتاطانه را آغاز کنند.

D) The plane started to descend into a dense fog, making it hard to predict a safe landing.

د) هواپیما شروع به فرود در مهی غلیظ کرد و پیش‌بینی فرود امن را دشوار ساخت.

E) When chaos descended upon the city, the loyal citizens tried to restore order and protect the fragile peace.

هـ) هنگامی که هرج‌ومرج بر شهر فرود آمد، شهروندان وفادار کوشیدند نظم را بازگردانند و صلح شکننده را حفظ کنند.


vanish [ˈvænɪʃ]


A) The magician made the fragile glass vanish in front of the amazed audience with a gesture of his hand.

الف) شعبده‌باز با حرکتی از دست خود، لیوان شکننده را جلوی چشمان تماشاگران متعجب ناپدید کرد.

B) The soldier watched his comrades vanish into the dense forest, realizing the hazard of being left behind.

ب) سرباز دید که همراهانش در جنگل انبوه ناپدید می‌شوند و خطر جا ماندن را درک کرد.

C) All the evidence seemed to vanish from the scene, making the verdict more difficult for the jury.

ج) تمام شواهد به نظر می‌رسید که از صحنه ناپدید شده‌اند و صدور حکم را برای هیئت منصفه دشوار کرده بود.

D) Hope seemed to vanish as the crisis deepened and no response came from the authorities.

د) با عمیق‌تر شدن بحران و عدم پاسخ از سوی مقامات، امید گویا داشت ناپدید می‌شد.

E) As the fire spread, the ancient map began to vanish under the intense heat, destroying a valuable piece of heritage.

هـ) با گسترش آتش، نقشه باستانی در زیر حرارت شدید شروع به نابود شدن کرد و قطعه‌ای ارزشمند از میراث را نابود ساخت.


enormous [ɪˈnɔrməs]


A) The enormous explosion created a vacant space where a visible building once stood, leaving the town in misery.

الف) انفجار عظیم فضایی خالی ایجاد کرد، جایی که پیش‌تر ساختمانی قابل‌مشاهده قرار داشت و شهر را در رنج فرو برد.

B) She inherited an enormous fortune but remained modest and never tried to boast about her wealth.

ب) او ثروتی عظیم به ارث برد، اما همچنان فروتن باقی ماند و هرگز سعی نکرد درباره دارایی خود لاف بزند.

C) The enormous statue was a symbol of national pride, built with precise measurements and hardship.

ج) مجسمه عظیم نمادی از افتخار ملی بود که با اندازه‌گیری‌های دقیق و تحمل سختی ساخته شده بود.

D) The company faced an enormous loss due to a fraudulent scheme that deceived both investors and clients.

د) شرکت به خاطر طرحی تقلبی که هم سرمایه‌گذاران و هم مشتریان را فریب داد، با ضرری عظیم مواجه شد.

E) The scientist made an enormous discovery that could revise the theory of evolution and astonish the academic world.

هـ) دانشمند کشفی عظیم انجام داد که می‌توانست نظریه تکامل را بازبینی کند و دنیای آکادمیک را شگفت‌زده سازد.


vapor [ˈveɪpər]


A) The hot springs released a thick vapor that created an obstacle to visibility, forcing the cautious hikers to pause their journey.

الف) چشمه‌های آب گرم بخاری غلیظ منتشر کردند که تبدیل به یک مانع دید شد و کوهنوردان محتاط را وادار کرد تا سفرشان را متوقف کنند.

B) The vapor from the chemical reaction began to penetrate the lab, making the environment hazardous for even veteran scientists.

ب) بخار حاصل از واکنش شیمیایی شروع به نفوذ به آزمایشگاه کرد و محیط را برای حتی دانشمندان کارکشته خطرناک ساخت.

C) He used a vapor machine to eliminate the offensive odor in the room, creating a more pleasant atmosphere.

ج) او از دستگاه بخارساز برای از بین بردن بوی زننده اتاق استفاده کرد تا فضایی دلپذیرتر فراهم کند.

D) The scientist explained how vapor forms from moisture and can expand rapidly under intense heat.

د) دانشمند توضیح داد که چگونه بخار از رطوبت تشکیل می‌شود و می‌تواند تحت گرمای شدید به سرعت منبسط شود.

E) The vapor cloud above the factory was seen as a menace to the nearby village and led to public protests and investigation.

هـ) ابر بخاری بالای کارخانه به عنوان یک تهدید برای روستای مجاور دیده شد و منجر به اعتراضات عمومی و تحقیقات شد.


predict [prɪˈdɪkt]


A) It’s hard to predict how a fragile economy will react to such a massive change without causing anxiety.

الف) پیش‌بینی اینکه یک اقتصاد شکننده چگونه به چنین تغییر عظیمی واکنش نشان می‌دهد، بدون ایجاد اضطراب دشوار است.

B) The ingenious scientist used advanced tools to predict the flood and alert the public in time.

ب) دانشمند زیرک با استفاده از ابزارهای پیشرفته توانست پیش‌بینی سیل را انجام دهد و مردم را به موقع هشدار دهد.

C) Experts predict that unruly behavior among students will rise if strict discipline is not maintained in schools.

ج) کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند که رفتارهای بی‌انضباط در میان دانش‌آموزان افزایش یابد اگر انضباط سختگیرانه در مدارس رعایت نشود.

D) No one could predict that a humble farmer would eventually become a prominent leader in such a short decade.

د) هیچ‌کس نمی‌توانست پیش‌بینی کند که یک کشاورز فروتن در عرض یک دهه کوتاه به رهبری برجسته تبدیل شود.

E) It’s nearly impossible to predict how an ambitious person will react when his opportunity is suddenly vanished.

هـ) تقریباً غیرممکن است که بتوان پیش‌بینی کرد یک فرد جاه‌طلب چگونه واکنش نشان می‌دهد وقتی فرصتش ناگهان نابود شود.


villain [ˈvɪlən]


A) The villain in the movie was a wicked figure who tried to deceive the entire nation with his lies.

الف) شرور فیلم، شخصیتی بدذات بود که سعی داشت با دروغ‌هایش کل ملت را فریب دهد.

B) The detective knew the villain was not only ruthless but also highly crafty and difficult to capture.

ب) کارآگاه می‌دانست که شرور نه تنها بی‌رحم بلکه بسیار حیله‌گر است و به‌سختی می‌توان او را دستگیر کرد.

C) Though he posed as a respectable man, the truth revealed him to be the villain behind the fraudulent scheme.

ج) با اینکه او نقش یک مرد محترم را بازی می‌کرد، حقیقت او را به عنوان شرور پشت این نقشه فریبکارانه آشکار ساخت.

D) The villain threatened to eliminate anyone who dared to oppose his sinister plans.

د) شرور تهدید کرد هر کسی را که جرات مخالفت با نقشه‌های شوم او داشته باشد، نابود خواهد کرد.

E) The villain was sentenced to life in prison after his violent crimes and brutal attacks were fully exposed.

هـ) پس از آنکه جنایات خشونت‌آمیز و حملات وحشیانه او به طور کامل افشا شد، شرور به حبس ابد محکوم شد.


utilize [ˈjutəˌlaɪz]


A) In order to utilize his scarce resources wisely, the cautious scientist created a detailed strategy.

الف) برای اینکه منابع محدود خود را با دقت به‌کار گیرد، دانشمند محتاط یک راهبرد دقیق طراحی کرد تا آن‌ها را به‌کار گیرد.

B) The team decided to utilize their versatile tools during the emergency to rescue the trapped workers.

ب) تیم تصمیم گرفت از ابزارهای چندمنظوره خود در طول وضعیت اضطراری برای نجات کارگران گرفتار، استفاده کند.

C) She managed to utilize her talent and determination to overcome the obstacle.

ج) او توانست با استعداد و اراده خود، مانع را پشت‌سر گذارد و آن را به‌کار گیرد.

D) They utilized every available method to evade the hazardous area.

د) آن‌ها از هر روش در دسترس برای فرار از منطقه خطرناک استفاده کردند.

E) He utilized his adequate knowledge of the law to convince the judge of his legitimate claim.

هـ) او از دانش کافی خود درباره قانون برای قانع کردن قاضی نسبت به ادعای قانونی‌اش استفاده کرد.


eliminate [ɪˈlɪməˌneɪt]


A) The new law aims to eliminate fraudulent practices that have plagued the corporation for years.

الف) قانون جدید قصد دارد روش‌های تقلب‌آمیز را که سال‌ها این شرکت را دچار مشکل کرده‌اند، حذف کند.

B) She tried to eliminate all hazardous materials from the lab to protect the fragile equipment and ensure a secure environment.

ب) او تلاش کرد تمام مواد خطرناک را از آزمایشگاه حذف کند تا از تجهیزات شکننده محافظت کرده و محیطی ایمن فراهم سازد.

C) The coach decided to eliminate any inadequate players before the intense competition to form a truly competent team.

ج) مربی تصمیم گرفت بازیکنان ضعیف را پیش از رقابت شدید حذف کند تا تیمی واقعاً شایسته تشکیل دهد.

D) Scientists work hard to eliminate toxic substances from the environment and reduce the threat to wildlife.

د) دانشمندان سخت تلاش می‌کنند تا مواد سمی را از محیط زیست حذف کرده و تهدید علیه حیات‌وحش را کاهش دهند.

E) To succeed in the final exam, you must eliminate irrelevant topics, focus on the core concepts, and avoid confusion.

هـ) برای موفقیت در آزمون نهایی باید موضوعات غیربا‌ربط را حذف کرده، بر مفاهیم اصلی تمرکز کنی و از سردرگمی دوری کنی.


humid [ˈhjuməd]


A) The dense forest was not only humid but also filled with hazardous insects and unpredictable wildlife.

الف) جنگل انبوه نه تنها مرطوب بود بلکه پر از حشرات خطرناک و حیات‌وحش غیرقابل پیش‌بینی بود.

B) After hours in the humid air, the perspiration soaked his shirt and made him feel miserable and lethargic.

ب) پس از ساعت‌ها در هوای مرطوب، عرق پیراهنش را خیس کرد و او را ناراحت و بی‌حال ساخت.

C) The humid conditions accelerated the growth of mold in the vacant apartment, turning it into a disaster.

ج) شرایط مرطوب رشد کپک را در آپارتمان خالی تسریع کرد و آن را به یک فاجعه تبدیل نمود.

D) The humid climate made it hard to preserve fragile manuscripts, so experts had to use ingenious solutions.

د) آب‌وهوای مرطوب باعث شد حفظ دست‌نوشته‌های شکننده دشوار شود، بنابراین کارشناسان مجبور به استفاده از راهکارهای ابتکارآمیز شدند.

E) The humid weather was a major obstacle for the athletes who were already fatigued from the previous matches.

هـ) هوای مرطوب یک مانع مهم برای ورزشکارانی بود که از مسابقات قبلی به شدت خسته بودند.


theory [ˈθɪri]


A) Her theory about climate change was backed by accurate data and evidence from several cautious researchers.

الف) نظریه او درباره تغییرات اقلیمی با داده‌های دقیق و شواهد چندین پژوهشگر محتاط پشتیبانی می‌شد.

B) The detective’s theory seemed absurd at first, but a comprehensive review proved it was valid.

ب) نظریه کارآگاه در ابتدا بی‌معنا به نظر می‌رسید، اما یک بررسی جامع نشان داد که معتبر است.

C) Although his theory was controversial, he presented it with confidence and a bold</span attitude.

ج) اگرچه نظریه او بحث‌برانگیز بود، اما آن را با اعتمادبه‌نفس و نگرشی جسورانه ارائه کرد.

D) His theory attempted to clarify a complex issue that had confounded scientists for decades.

د) نظریه او سعی داشت یک مسئله پیچیده را که دهه‌ها دانشمندان را گیج کرده بود، روشن سازد.

E) In theory, the drastic new policy could eliminate the problem, but its success in practice remained doubtful.

هـ) در نظریه، سیاست جدید و شدید می‌توانست مشکل را برطرف کند، اما موفقیت آن در عمل همچنان مشکوک بود.

فهرست کامل درس‌های کتاب ۵۰۴ واژه در جمله


» نام کتاب


» نام کتاب


امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: ۵ / ۵. تعداد آراء: ۱

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ---- ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا