واژگان درس هفتم کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس هقتم کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله
شامل لغات درس هفتم
همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل
یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز اینقدر زنده، کاربردی و لذتبخش نبوده است!
در مجموعهی آموزشی منحصربهفرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وبسایت آیندهنگاران مغز تهیه شده، کوشیدهایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمهی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار میدهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظهی بلندمدت منتقل میسازند.
هر درس از این مجموعهی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جملهی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نهتنها واژهی اصلی را برجسته میکنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز بهصورت هدفمند در خود جای دادهاند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیقتر آنها در ذهن زبانآموز میشود.
با استفاده از رنگهای متمایز برای نمایش واژههای کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت میشود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا میکند. افزون بر این، ترجمهی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، بهروشی عمیق و قابلفهم منتقل شود.
این پروژهی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربهای شیرین، بهیادماندنی و هدفمند باشد.
واژگان درس هفتم
preserve [prəˈzɜrv]
A) To preserve their freedom, the citizens formed a vigilant group that monitored every issue raised in the government.
الف) برای حفظ آزادی خود، شهروندان گروهی هوشیار تشکیل دادند که هر مسئلهای را که در دولت مطرح میشد، زیر نظر داشتند.
B) He worked hard to preserve his reputation after a fraudulent accusation that caused a major scandal.
ب) او سخت تلاش کرد تا پس از یک اتهام تقلبی که باعث یک رسوایی بزرگ شد، شهرت خود را حفظ کند.
C) The old general believed that to preserve national honor, one must remain loyal even in times of misfortune.
ج) ژنرال پیر معتقد بود برای حفظ شرافت ملی، فرد باید حتی در دوران بدبختی نیز وفادار باقی بماند.
D) We must preserve our natural resources to avoid a future full of hazards and scarcity.
د) باید منابع طبیعی خود را حفظ کنیم تا از آیندهای پر از خطر و کمبود جلوگیری کنیم.
E) The organization’s goal was to preserve ancient monuments that had vanished from public attention.
هـ) هدف این سازمان، حفظ بناهای باستانی بود که از توجه عمومی ناپدید شده بودند.
denounce [dɪˈnaʊns]
A) The journalist denounced the brutal regime for its inhumane actions and oppression of minorities.
الف) روزنامهنگار حکومت ظالم را بهخاطر اقدامات غیرانسانی و سرکوب اقلیتها محکوم کرد.
B) The lawyer denounced the fraudulent practices of the company and demanded a full investigation into the scheme.
ب) وکیل اقدامات تقلبآمیز شرکت را محکوم کرد و خواستار تحقیق کامل درباره این نقشه شد.
C) The activist denounced the abuse of children in the camps, calling it a tragic violation of their rights.
ج) فعال حقوق بشر، بدرفتاری با کودکان در اردوگاهها را محکوم کرد و آن را نقضی تراژیک از حقوق آنها دانست.
D) Several witnesses denounced the culprit during the trial, providing strong evidence against him.
د) چندین شاهد در جریان محاکمه، مجرم را محکوم کردند و شواهد محکمی علیه او ارائه دادند.
E) The ambassador denounced the enemy’s hostile actions, warning that they would jeopardize all efforts for peace.
هـ) سفیر اقدامات خصمانه دشمن را محکوم کرد و هشدار داد که این اقدامات تمامی تلاشها برای صلح را به خطر میاندازد.
torrent [ˈtɔrənt]
A) The vivid images of the flood showed a torrent of water destroying the fragile homes in the valley.
الف) تصاویر واضح از سیل، سیلابی از آب را نشان میدادند که خانههای شکننده در دره را نابود میکرد.
B) He received a torrent of harsh criticism after making a reckless and absurd comment on social media.
ب) او پس از بیان نظری بیپروا و بیمعنا در شبکههای اجتماعی، با سیلی از انتقادات تند روبهرو شد.
C) The torrent of emotions he felt after the tragic news made it hard to remain calm and rational.
ج) سیلابی از احساسات که پس از شنیدن خبر تراژیک در او بهوجود آمد، باعث شد نتواند آرام و منطقی باقی بماند.
D) The crowd erupted into a torrent of furious shouts after the unjust decision by the authority.
د) پس از تصمیم ناعادلانه مقام مسئول، جمعیت به سیلی از فریادهای خشمگین منفجر شد.
E) Despite the threat of a torrent of rain, the brave hikers continued their adventure through the forest.
هـ) با وجود تهدید بارش سیلآسا، کوهنوردان شجاع ماجراجویی خود را در جنگل ادامه دادند.
capsule [ˈkæpsuːl]
A) The doctor prescribed a capsule that would help the patient eliminate the toxic substances from his body quickly.
الف) پزشک یک کپسول تجویز کرد که به بیمار کمک میکرد تا مواد سمی را به سرعت از بدن خود حذف کند.
B) Scientists placed a rare specimen inside a capsule and launched it into space for a long-term mission.
ب) دانشمندان یک نمونه نادر را داخل یک کپسول قرار دادند و برای یک ماموریت بلندمدت به فضا پرتاب کردند.
C) Each capsule was coated to resist the stomach’s acid and release the medicine only in the intestine.
ج) هر کپسول به گونهای پوشیده شده بود که در برابر اسید معده مقاومت کند و دارو را تنها در روده آزاد کند.
D) He was amazed that something so compact like a capsule could contain such a potent chemical.
د) او شگفتزده شده بود که چیزی به این اندازه فشرده مانند یک کپسول میتواند یک ماده شیمیایی قوی را در خود جای دهد.
E) The time capsule buried under the monument contained evidence of the town’s past.
هـ) کپسول زمان مدفونشده زیر یادمان حاوی شواهدی از گذشته شهر بود.
unforeseen [ˌʌnfɔrˈsin]
A) Due to an unforeseen storm, the cautious pilot made a sudden alteration in the flight path.
الف) به دلیل طوفانی پیشبینینشده، خلبان محتاط تغییر ناگهانی در مسیر پرواز ایجاد کرد.
B) The company went bankrupt because of unforeseen circumstances that affected its financial stability.
ب) شرکت به دلیل شرایط پیشبینینشدهای که ثبات مالی آن را تحت تأثیر قرار داد، ورشکست شد.
C) An unforeseen delay in delivery caused the fragile goods to deteriorate during transport.
ج) یک تأخیر غیرمنتظره در تحویل باعث شد که کالاهای شکننده در طول حملونقل فاسد شوند.
D) His speech was interrupted by an unforeseen protest from a hostile member of the audience.
د) سخنرانی او با اعتراضی پیشبینینشده از سوی یکی از اعضای خصمانه حاضران قطع شد.
E) An unforeseen incident during the expedition forced the team to retreat earlier than expected.
هـ) یک حادثه غیرقابل پیشبینی در طول اکتشاف باعث شد گروه زودتر از موعد عقبنشینی کند.
resent [rɪˈzɛnt]
A) Many veteran workers resent the bragging of a new employee who lacks real qualifications.
الف) بسیاری از کارکنان باتجربه از لافزدن کارمند جدیدی که صلاحیت واقعی ندارد رنجیده هستند.
B) She began to resent her manager after being treated like an inferior despite her loyal service.
ب) او پس از آنکه با وجود خدمت وفادارانهاش همچون یک فرد دونپایه با او رفتار شد، شروع به رنجیدن از مدیرش کرد.
C) Citizens began to resent the new law, calling it an unjust attempt to eliminate their freedoms.
ج) شهروندان شروع کردند به رنجیدن از قانون جدید و آن را تلاشی ناعادلانه برای از بین بردن آزادیهایشان خواندند.
D) The reckless driver didn’t seem to resent the penalty imposed for his actions.
د) راننده بیاحتیاط به نظر نمیرسید از مجازاتی که بابت اعمالش دریافت کرده بود رنجیده باشد.
E) The employees resented the brutal working conditions and demanded an amendment to the contract.
هـ) کارکنان از شرایط کاری ظالمانه رنجیده بودند و خواستار اصلاح قرارداد شدند.
postpone [poʊstˈpoʊn]
A) Due to the hazard of the storm, the rescue team decided to postpone the mission until the weather became more favorable.
الف) به دلیل خطر طوفان، تیم نجات تصمیم گرفت ماموریت را تا زمانی که هوا مساعدتر شود، به تعویق بیندازد.
B) The company had to postpone the negotiation because the candidate failed to provide accurate data.
ب) شرکت مجبور شد مذاکره را به تعویق بیندازد چون نامزد نتوانست اطلاعات دقیقی ارائه دهد.
C) They decided to postpone the contest because of the dense fog, which posed a serious obstacle.
ج) آنها تصمیم گرفتند مسابقه را به دلیل مه غلیظ که مانع جدیای ایجاد کرده بود، به تعویق بیندازند.
D) The professor chose to postpone the lecture to allow students more time to revise the material.
د) استاد تصمیم گرفت سخنرانی را به تعویق بیندازد تا دانشجویان زمان بیشتری برای مرور مطالب داشته باشند.
E) We must postpone our trip because the vehicle has a mechanical issue that needs urgent repair.
هـ) ما باید سفر خود را به تعویق بیندازیم زیرا خودرو دچار مشکل فنی شده که نیاز به تعمیر فوری دارد.
gloomy [ˈglumi]
A) The gloomy atmosphere in the room made the timid child even more anxious during the interview.
الف) فضای تاریک و غمانگیز اتاق، کودک خجالتی را در طول مصاحبه حتی مضطربتر کرد.
B) Despite the gloomy forecast, the optimistic farmer decided to continue planting with confidence and determination.
ب) با وجود پیشبینی تاریک و بدبینانه، کشاورز خوشبین تصمیم گرفت با اعتماد به نفس و عزم به کاشت ادامه دهد.
C) The gloomy sky and steady rain discouraged the brave hikers from continuing their journey.
ج) آسمان تیره و باران پایدار، کوهنوردان شجاع را از ادامه سفر بازداشت.
D) His gloomy expression reflected the disaster that had ruined his long-planned project.
د) چهره غمگین او بازتاب فاجعهای بود که طرحی را که مدتی طولانی برایش برنامهریزی کرده بود، ویران کرده بود.
E) In the gloomy courtroom, the verdict was delivered, leaving the accused and his family in a state of despair.
هـ) در دادگاه تیره و تار، رأی نهایی صادر شد و فرد متهم و خانوادهاش را در وضعیت یأس فرو برد.
molest [məˈlɛst]
A) The timid girl was afraid to walk alone at night, fearing someone might molest her in the vacant alley.
الف) دختر خجالتی از تنها قدم زدن در شب میترسید، زیرا نگران بود کسی در کوچه خلوت او را آزار دهد.
B) The teacher warned the students not to molest the fragile animal, as it needed tender care and kindness.
ب) معلم به دانشآموزان هشدار داد که حیوان شکننده را اذیت نکنند، زیرا به مراقبت ملایم و مهربانی نیاز داشت.
C) The wicked man was arrested after attempting to molest a child at the remote playground.
ج) مرد شرور پس از تلاش برای آزار یک کودک در زمین بازی دورافتاده دستگیر شد.
D) Although the brave girl reported that a stranger tried to molest her, some people in the urban neighborhood didn’t take it seriously.
د) اگرچه دختر شجاع گزارش داد که غریبهای سعی کرده او را اذیت کند، برخی از مردم محله شهری آن را جدی نگرفتند.
E) Authorities urged citizens not to molest the loyal service dogs, who were on a mission to detect explosives.
هـ) مقامات از شهروندان خواستند سگهای خدمترسان وفادار را که در حال انجام ماموریت برای شناسایی مواد منفجره هستند، مزاحم نشوند.
massive [ˈmæsɪv]
A) The tremendous storm caused a massive flood that forced the inhabitants to vacate their homes immediately.
الف) طوفان شدید باعث سیل عظیمی شد که ساکنان را مجبور کرد فوراً خانههای خود را تخلیه کنند.
B) The company made a massive investment in a unique technology, hoping it would bring an eventual benefit.
ب) شرکت سرمایهگذاری عظیمی روی فناوریای منحصربهفرد انجام داد به این امید که در نهایت سودی به همراه داشته باشد.
C) The vacant lot was turned into a massive shopping mall that drew numerous pedestrians daily.
ج) زمین خالی به یک مرکز خرید عظیم تبدیل شد که هر روز عابران متعددی را جذب میکرد.
D) The loyal workers protested against the massive layoffs that followed the inevitable company collapse.
د) کارکنان وفادار نسبت به اخراجهای انبوه پس از سقوط اجتنابناپذیر شرکت اعتراض کردند.
E) The obvious security failure allowed hackers to launch a massive attack, compromising vital data.
هـ) ضعف امنیتی واضح به هکرها اجازه داد حملهای عظیم انجام دهند و اطلاعات حیاتی را به خطر بیندازند.
consent [kənˈsɛnt]
A) The cautious patient gave consent only after reading the evident risks and consulting with the veteran doctor.
الف) بیمار محتاط تنها پس از مطالعه خطرات مشهود و مشورت با پزشک کارکشته، رضایت داد.
B) Without the explicit consent of the legal guardian, no procedure could be initiated.
ب) بدون رضایت صریح سرپرست قانونی، هیچ روندی نمیتوانست آغاز شود.
C) The board sought consent from all members before making a final decision on the controversial policy.
ج) هیئت مدیره قبل از اتخاذ تصمیم نهایی درباره سیاست مناقشهبرانگیز، رضایت همه اعضا را جلب کرد.
D) She gave her consent to the unique opportunity, understanding its potential risks and rewards.
د) او با درک خطرات و پاداشهای ممکن، به این فرصت منحصربهفرد رضایت داد.
E) The team could not proceed without the consent of the majority, which caused some controversy.
هـ) تیم بدون رضایت اکثریت نتوانست ادامه دهد که باعث ایجاد اختلاف شد.
unique [juˈnik]
A) The artist’s unique style attracted many curious visitors who admired his delicate and genuine work.
الف) سبک منحصربهفرد هنرمند، بازدیدکنندگان کنجکاو زیادی را جذب کرد که آثار ظریف و اصیل او را تحسین میکردند.
B) She received a unique opportunity to present her impressive research at the famous conference.
ب) او یک فرصت منحصربهفرد برای ارائه پژوهش تاثیرگذار خود در کنفرانس مشهور به دست آورد.
C) The company’s unique product design helped it survive the harsh competition in the global market.
ج) طراحی منحصربهفرد محصول شرکت به آن کمک کرد تا در رقابت سخت بازار جهانی دوام بیاورد.
D) His unique ability to solve complex problems made him an essential member of the team.
د) توانایی منحصربهفرد او در حل مسائل پیچیده باعث شد او عضو ضروری تیم باشد.
E) The museum displayed a unique collection of ancient artifacts that fascinated all visitors.
هـ) موزه مجموعهای منحصربهفرد از آثار قدیمی را به نمایش گذاشت که همه بازدیدکنندگان را شیفته خود کرد.
فهرست کامل درسهای کتاب ۵۰۴ واژه در جمله