واژگان درس هشتم کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله + ترجمه فارسی | آموزش کاربردی و رنگی

درس هشتم کتاب واژگان ۵۰۴ در جمله
شامل لغات درس هشتم
همراه با تلفظ بریتانیایی و آمریکایی و معانی فارسی کامل
یادگیری واژگان پرکاربرد انگلیسی هرگز اینقدر زنده، کاربردی و لذتبخش نبوده است!
در مجموعهی آموزشی منحصربهفرد «واژگان کتاب ۵۰۴ واژه کاملاً ضروری در جمله» که با همت وبسایت آیندهنگاران مغز تهیه شده، کوشیدهایم تا واژگان کلیدی این کتاب مشهور را نه صرفاً با تعریف و ترجمهی مستقیم، بلکه در قالب جملات واقعی، رنگی و کاملاً کاربردی ارائه کنیم؛ جملاتی زنده که هر واژه را در بافت طبیعی زبان قرار میدهند و فرایند یادگیری را از سطحی گذرا به حافظهی بلندمدت منتقل میسازند.
هر درس از این مجموعهی ارزشمند، شامل گروهی از واژگان منتخب کتاب ۵۰۴ است. برای هر واژه، پنج جملهی هوشمندانه طراحی شده است؛ جملاتی که نهتنها واژهی اصلی را برجسته میکنند، بلکه سایر واژگان ضروری این کتاب را نیز بهصورت هدفمند در خود جای دادهاند. این رویکرد علمی، علاوه بر افزایش تکرار هدفمند واژگان، موجب تثبیت عمیقتر آنها در ذهن زبانآموز میشود.
با استفاده از رنگهای متمایز برای نمایش واژههای کلیدی و مهم، تمرکز مخاطب به شکل بصری تقویت میشود و فرآیند یادگیری حالتی تعاملی و پویا پیدا میکند. افزون بر این، ترجمهی دقیق و روان هر جمله در خط بعدی به زبان فارسی آمده است تا معنا، مفهوم و کاربرد واژگان در بستر جمله، بهروشی عمیق و قابلفهم منتقل شود.
این پروژهی نوآورانه و علمی، حاصل نگارش و تدوین داریوش طاهری است؛ تلاشی خلاقانه برای آنکه آموزش واژگان انگلیسی، تجربهای شیرین، بهیادماندنی و هدفمند باشد.
واژگان درس هشتم
exaggerate [ɪgˈzæʤəˌreɪt]
A) Don’t exaggerate the minor issue; it’s not a disaster, just a temporary problem we can solve easily.
الف) این مشکل جزئی را اغراق نکن؛ این یک فاجعه نیست، فقط مشکلی موقتی است که میتوانیم بهراحتی آن را حل کنیم.
B) She tends to exaggerate her achievements to make herself seem more ambitious and brilliant.
ب) او تمایل دارد دستاوردهایش را اغراق کند تا خود را فردی جاهطلب و درخشان جلوه دهد.
C) The actor exaggerated his emotions in the melodramatic scene, making it both ridiculous and awkward.
ج) آن بازیگر احساساتش را در صحنهای احساساتی و اغراقآمیز بیش از حد بزرگنمایی کرد که باعث شد هم مسخره و هم ناجور به نظر برسد.
D) The report exaggerated the hazard of the chemical spill, causing panic among residents.
د) گزارش خطر نشت مواد شیمیایی را اغراق کرد و باعث وحشت در میان ساکنان شد.
E) The media often exaggerates trivial events to boost ratings and manipulate public opinion.
هـ) رسانهها اغلب اتفاقات بیاهمیت را برای افزایش میزان بیننده و جهتدهی به افکار عمومی اغراق میکنند.
valid /ˈvæləd/
A) The lawyer presented a valid argument supported by precise evidence and reliable witnesses.
الف) وکیل استدلالی معتبر ارائه داد که با شواهد دقیق و شاهدانی قابلاعتماد پشتیبانی شده بود.
B) Your passport is no longer valid, and without a document that proves your identity, you cannot depart.
ب) گذرنامهات دیگر معتبر نیست و بدون یک مدرک که هویت تو را اثبات کند، نمیتوانی عزیمت کنی.
C) The results of the experiment are only valid if the procedure is uniform and accurate.
ج) نتایج این آزمایش تنها در صورتی معتبر هستند که روند آن یکنواخت و دقیق باشد.
D) Her criticism was not valid because it lacked a rational basis and sounded more like a grumble.
د) انتقاد او معتبر نبود چون پایهای منطقی نداشت و بیشتر شبیه یک نقزدن به نظر میرسید.
E) The coupon remains valid for 30 days and can be used for any purchase above a minimum of $50.
هـ) این کوپن تا ۳۰ روز معتبر است و برای هر خریدی بالاتر از حداقل ۵۰ دلار قابل استفاده است.
obvious /ˈɑbviəs/
A) It was obvious that the fraudulent report was designed to deceive the naive investors.
الف) کاملاً واضح بود که گزارش تقلبی برای فریب دادن سرمایهگذاران سادهلوح طراحی شده بود.
B) The blunder he made during the speech was so obvious that even the hostile crowd fell silent.
ب) آن اشتباه فاحش که او در حین سخنرانی مرتکب شد آنقدر واضح بود که حتی جمعیت خصمانه نیز ساکت شد.
C) Despite his attempt to hide it, the obvious fear in his voice revealed his anxiety.
ج) با وجود تلاشش برای پنهان کردن آن، ترس واضح در صدایش اضطراب او را آشکار کرد.
D) Her ambition to win the award became obvious when she began to devote all her time to the project.
د) جاهطلبی او برای بردن جایزه زمانی واضح شد که تمام وقتش را وقف اختصاص دادن به پروژه کرد.
E) His gesture of kindness made it obvious that he was not the hostile person they had imagined.
هـ) رفتار محبتآمیز او کاملاً واضح نشان داد که او آن فرد خصمانهای که تصور کرده بودند نبود.
security /sɪˈkjʊrəti/
A) The government increased security in the region after a hostile group made an attempt to sabotage the vital facilities.
الف) دولت پس از اینکه یک گروه خصمانه اقدام به خرابکاری در تأسیسات حیاتی کرد، امنیت در منطقه را افزایش داد.
B) He took a job as a security guard, hoping his hardship and misfortune would finally vanish.
ب) او شغلی بهعنوان نگهبان امنیتی گرفت به این امید که سختیها و بدبیاریهایش بالاخره نابود شوند.
C) Without proper security, even the most ingenious invention can fall into the hands of villains who want to exploit it.
ج) بدون امنیت مناسب، حتی خلاقانهترین اختراع ممکن است به دست شرورها بیفتد که قصد سوءاستفاده از آن را دارند.
D) They hired a team of alert experts to evaluate the security of the system and find any defects before the deadline.
د) آنها تیمی از کارشناسان هوشیار را استخدام کردند تا امنیت سیستم را ارزیابی کنند و هرگونه نقصی را پیش از ضربالاجل شناسایی کنند.
E) He expressed anxiety about the lack of security at the border, especially with the recent harsh weather making survival difficult.
هـ) او نسبت به کمبود امنیت در مرز ابراز نگرانی کرد، بهویژه با در نظر گرفتن آبوهوای سخت اخیر که بقا را دشوار کرده است.
amateur /ˈæməˌtɜr/
A) Although he was just an amateur, his bold performance and talent amazed even the most veteran critics.
الف) اگرچه او فقط یک تازهکار بود، اجرای جسورانه و استعداد او حتی منتقدان کارکشته را شگفتزده کرد.
B) The amateur photographer captured a rare moment of the disaster, making it into headlines worldwide.
ب) عکاس غیرحرفهای لحظهای نادر از فاجعه را ثبت کرد که در سراسر جهان به تیتر اول تبدیل شد.
C) The team suffered a defeat because their amateur coach lacked adequate strategy.
ج) تیم شکست خورد زیرا مربی تازهکار آنها از استراتژی کافی بیبهره بود.
D) The amateur actor’s ambition pushed him to audition for a major role in a theatrical production.
د) بازیگر تازهکار با بلندپروازی خود برای یک نقش مهم در یک اجرای نمایشی تست بازیگری داد.
E) Despite being an amateur, she handled the complex surgery with precision and confidence.
هـ) با اینکه یک غیرحرفهای بود، عمل جراحی پیچیده را با دقت و اعتمادبهنفس انجام داد.
reluctant /rɪˈlʌktənt/
A) The witness was reluctant to speak, fearing a harsh reaction from the hostile crowd.
الف) آن شاهد به دلیل ترس از واکنش خشن جمعیت متخاصم برای صحبت کردن بیمیل بود.
B) He was reluctant to accept the challenge, but his ambition eventually pushed him forward.
ب) او برای پذیرفتن چالش بیمیل بود، اما در نهایت جاهطلبی او باعث شد پیش برود.
C) The child was reluctant to leave his cozy bed on such a dismal and gloomy morning.
ج) کودک برای ترک تخت گرم و نرم خود در چنین صبح دلگیر و تاریکی بیمیل بود.
D) She gave a reluctant agreement to the proposal after persistent efforts by the team.
د) او پس از تلاشهای مداوم تیم، به آن پیشنهاد با اکراه موافقت داد.
E) The soldier was reluctant to abandon his loyal comrades despite the urgent order to retreat.
هـ) سرباز با وجود دستور فوری برای عقبنشینی، برای رها کردن همرزمان وفادار خود بیمیل بود.
weird /wɪrd/
A) The weird sound in the attic made the timid boy hide behind his sturdy father, who held a weapon just in case.
الف) صدای عجیب در اتاق زیر شیروانی باعث شد پسر ترسو پشت پدر نیرومند خود پنهان شود؛ کسی که برای احتیاط یک سلاح در دست داشت.
B) Her weird outfit drew a lot of remark from the vacant onlookers who had nothing better to do but idle around.
ب) لباس عجیب او باعث شد افراد بیکار زیادی که فقط سرگردان بودند و نظری برای گفتن داشتند، واکنش نشان دهند.
C) A weird shadow passed the window, causing a panic among the frank friends who were discussing a sinister rumor.
ج) یک سایه عجیب از پنجره عبور کرد و باعث وحشت میان دوستان رکگویی شد که درباره یک شایعه شوم صحبت میکردند.
D) The scientist presented a weird theory that seemed absurd at first but later proved to be valid and beneficial.
د) دانشمند یک نظریه عجیب ارائه کرد که ابتدا مضحک به نظر میرسید، اما بعدها درست و سودمند ثابت شد.
E) Despite his weird behavior, the ambitious young man impressed the corporation with his ingenious ideas.
هـ) با وجود رفتار عجیب، آن مرد جوان جاهطلب شرکت را با ایدههای ابتکاری خود تحت تأثیر قرار داد.
prominent /ˈprɑmənənt/
A) The prominent lawyer gave a frank speech about the harsh realities of justice and the challenge of reform.
الف) وکیل سرشناس سخنرانی صریحی درباره واقعیتهای سخت عدالت و چالش اصلاحات ایراد کرد.
B) A prominent scientist issued a definite warning about climate change, calling for drastic action and cooperation.
ب) دانشمند برجستهای هشدار قطعی درباره تغییرات اقلیمی داد و خواستار اقدام شدید و همکاری شد.
C) The prominent actor refused to abandon his role in the popular drama despite facing a misfortune in his personal life.
ج) بازیگر مشهور علیرغم بدبیاری در زندگی شخصیاش، از ایفای نقش در درام محبوب خود صرفنظر نکرد.
D) That prominent historian persisted in studying ancient civilizations despite the scarce resources and obstacles he encountered.
د) آن تاریخنگار سرشناس با وجود منابع ناچیز و موانع فراوان، به مطالعه تمدنهای باستان پافشاری کرد.
E) The prominent journalist was anxious about publishing the controversial report, knowing it might villain powerful figures.
هـ) آن روزنامهنگار سرشناس درباره انتشار گزارش بحثبرانگیز نگران بود، چرا که میدانست ممکن است چهرههای بدنامی را افشا کند.
survive /sərˈvaɪv/
A) Only those with keen instincts and a vast amount of courage could survive the harsh desert.
الف) تنها کسانی که غریزهای تیز و مقدار وسیعی از شجاعت دارند، میتوانند در بیابان خشن زنده بمانند.
B) The soldier managed to survive the brutal attack thanks to his vital training and stamina.
ب) سرباز توانست با کمک آموزش حیاتی و توان بدنیاش، از حمله وحشیانه جان سالم به در ببرد.
C) It’s difficult to survive in a competitive world without ambition, a hardworking attitude, and a strategy.
ج) در دنیای رقابتی، بدون جاهطلبی، روحیه سختکوش و یک راهبرد مشخص، زنده ماندن دشوار است.
D) Few businesses can survive a disaster without adequate planning and loyal customers.
د) تعداد کمی از کسبوکارها میتوانند بدون برنامهریزی کافی و مشتریان وفادار، از یک فاجعه جان سالم به در ببرند.
E) In order to survive the sinister plot, the hero had to be both cautious and ingenious.
هـ) برای اینکه قهرمان بتواند از نقشه شوم زنده بماند، باید هم محتاط و هم باهوش میبود.
variety /vəˈraɪəti/
A) The market offers a variety of adequate options that meet the needs of both cautious and ambitious buyers.
الف) بازار تنوعی از گزینههای کافی را ارائه میدهد که نیازهای خریداران محتاط و جاهطلب را برآورده میکند.
B) She used a variety of ingenious strategies to overcome the obstacle in her project.
ب) او از انواع راهبردهای خلاقانه برای غلبه بر مانع موجود در پروژهاش استفاده کرد.
C) A variety of fraudulent schemes were exposed during the thorough investigation by the veteran detective.
ج) انواعی از طرحهای فریبکارانه در جریان تحقیق دقیق کارآگاه کارکشته فاش شد.
D) The speaker used a variety of vivid examples and comprehensive arguments to convince the audience.
د) سخنران برای قانع کردن مخاطبان، از انواعی از مثالهای زنده و استدلالهای جامع استفاده کرد.
E) The museum displayed a variety of rare artifacts that reflected the heritage and customs of ancient civilizations.
هـ) موزه مجموعهای متنوع از آثار نادر را به نمایش گذاشته بود که میراث و آدابورسوم تمدنهای باستانی را بازتاب میدادند.
mediocre /ˌmidiˈoʊkər/
A) The mediocre performance of the team disappointed the enthusiastic fans who expected a victory.
الف) عملکرد متوسط تیم طرفداران مشتاق را که انتظار پیروزی داشتند ناامید کرد.
B) Despite his mediocre skills, the ambitious student continued to strive for excellence.
ب) با وجود مهارتهای متوسط خود، دانشجوی جاهطلب به تلاش برای کمال ادامه داد.
C) The artist’s mediocre work failed to capture the vivid colors and unique style of the masterpiece.
ج) کار متوسط هنرمند نتوانست رنگهای زنده و سبک منحصر به فرد شاهکار را به تصویر بکشد.
D) The company’s mediocre results prompted a thorough review of its strategy to improve future outcomes.
د) نتایج متوسط شرکت باعث شد بررسی جامع از استراتژی آن برای بهبود نتایج آینده انجام شود.
E) Many criticized the movie for its mediocre plot and predictable ending.
هـ) بسیاری فیلم را به خاطر داستان متوسط و پایان قابل پیشبینی آن نقد کردند.
bulky /ˈbʌlki/
A) The bulky package made it difficult for the courier to deliver the valuable item on time.
الف) بسته حجمدار باعث شد تحویلدهنده برای رساندن کالای ارزشمند به موقع با مشکل روبرو شود.
B) She struggled to carry the bulky box through the narrow corridor without damaging the fragile contents.
ب) او برای حمل جعبه حجمدار از راهروی باریک بدون آسیب رساندن به محتویات شکننده تلاش کرد.
C) The bulky design of the old computer made it less efficient compared to the latest models.
ج) طراحی حجمدار کامپیوتر قدیمی آن را نسبت به مدلهای جدید کمتر کارآمد کرده بود.
D) Despite its bulky appearance, the furniture was surprisingly durable and easy to assemble.
د) با وجود ظاهر حجمدار، مبلمان به طرز شگفتانگیزی محکم و آسان برای مونتاژ بود.
E) The bulky winter coat was necessary to protect against the harsh weather during the expedition.
هـ) کت حجمدار زمستانی برای محافظت در برابر هوای سخت در طول سفر اکتشافی ضروری بود.
فهرست کامل درسهای کتاب ۵۰۴ واژه در جمله