مصاحبه با رتبه یک کنکور تجربی ۹۸
گفت وگو مفصل با ایزدمهر احمدی نژاد دارنده رتبه یک کشوری در رشته تجربی آزمون سراسری ۹۸ در ادامه مطلب برای شما کنکوریهای عزیز آورده شده است.
ایزدمهر احمدینژاد، دارنده رتبۀ یک گروه آزمایشی علوم تجربی آزمون سراسری امسال بوده است؛ جوانی که در رقابت با بیش از ۷۰۰ هزار داوطلب، مقام اول را کسب کرده است. نظر شما را به این گفت و گو جلب میکنیم.
آقای احمدینژاد! با تشکر از حضورتان در این گفت و گو، به عنوان اولین و مهمترین سؤال، از شما میخواهیم بپرسیم که هر درس را چگونه مطالعه میکردید؟
زبان و ادبیات فارسی: برای بخش لغات ادبیات، به واژهنامه کتابهای فارسی اکتفا کردم و به نظرم همین مقدار کافی است؛ البته واژهنامهها را چند بار مرور کردم. برای املا، ضبط شدۀ کلمات چند املایی را داشتم. کلمات را میشنیدم و برای اینکه در خاطرم بماند، آنها را یادداشت میکردم و در نهایت تست املا کار میکردم. قرابت را زیاد کار کردم، اما با این وجود، اشتباهاتم بیشتر از قرابت بود؛ چون هر چقدر هم که کار کنی، نمیتوانی مطمین باشی که در آزمون سراسری به همۀ سؤالهای قرابت جواب میدهی. دستورم قوی بود؛ چون این بخش از ادبیات قاعدهمند است و اگر قاعده را بلد باشی، میتوانی به سؤالهای این مبحث پاسخ دهی. برای آرایه هم باید تست زد؛ البته تستهای آرایۀ امسال سخت نبود.من، در کل، هفتهای ۲۰ الی ۲۵ ساعت برای ادبیات وقت میگذاشتم؛ چون ادبیاتم در سال دهم ضعیف بود و نیاز بود که وقت بیشتری را برای این درس بگذارم؛ در ضمن، درس ادبیات، به خاطر تنوع زیادش، پتانسیل زیادی برای مطالعه کردن دارد.
زبان عربی: سال دهم، قواعد عربی را از کتابهای نظام قدیم، که قواعد بیشتری دارند، مطالعه میکردم. سالهای بعد عملاً فقط قواعد عربی را دوره میکردم. برای تسلط بر ترجمه نیز تست زدم. شاید حدود ۷ یا ۸ کتاب تست را حل کردم تا به ترجمه مسلط شوم.
فرهنگ و معارف اسلامی: در بعضی از دروس معارف، خیلی مشکل داشتم؛ چون در آزمونهای آزمایشی کمی شرکت میکردم، ابتدای سال تحصیلی کمتر سراغ این درس رفتم، اما از بهمن ماه به صورت جدی، خواندن معارف را شروع کردم. در این درس هم به نظر من کتابهای کمک آموزشی خیلی جزیینگر است؛ در حالی که آزمون سراسری به این صورت نیست؛ اما لازم است که به کتاب درسی خیلی مسلط باشیم، و این تسلط با زیاد خواندن به دست نمیآید، بلکه با عمیق خواندن امکان پذیر است. من معتقد نیستم که باید واو به واو کتاب معارف را حفظ کرد؛ چون هر چقدر هم که بخوانی یادت میرود. خود من سال آخر چهار بار کتاب معارف را خواندم. ابتدا یک پاراگراف را میخواندم و چندین بار مرور میکردم تا بتوانم یک بار از حفظ برای خودم بگویم، و دفعات بعد چند پارگراف را با هم میخواندم و گاه یک قسمت را برای خودم تکرار میکردم.
زبان خارجی: زبانم خوب بود و بیشتر تست میزدم و مطالعۀ جدی کتاب درسی را نسبتاً دیر شروع کردم. در کل، برای لغت فقط تست میزدم و برای گرامر ابتدا درسنامه را میخواندم و بعد تست میزدم. کتابهای کمک آموزشی زبان گاه مطالب اضافه دارند و نکتههایی را مطرح میکنند که در آزمون سراسری نمیآید. من برای تسلط به مباحث گرامری (به خصوص مباحثی که در آنها مشکل داشتم)، به جای مراجعه به کتابهای کمک آموزشی، همان نکته را در موتورهای جست و جو، به انگلیسی جست و جو میکردم و میخواندم؛ در واقع تلاش میکردم تا از منبع اصلی، اطلاعات دقیق را به دست بیاورم.
ریاضی: ریاضی را دوست داشتم؛ تا جایی که هر وقت کلافه یا خسته میشدم، سؤالهای رشته ریاضی فیزیک را حل میکردم. ریاضی سال دوازدهم را هم تابستان منتهی به سال دوازدهم خوانده بودم و فقط یک قسمت کوچکی از آن برای طی سال دوازدهم باقی مانده بود. در کل، وقت زیادی را به این درس اختصاص نمیدادم.
شما اولین مجموعه از دانشآموزان دوره نظام جدید بودید و کتابهای سال دوازدهم هم اواخر تابستان منتشر شد؛ چطور کتاب سال دوازدهم را در تابستان خواندید؟!
ایزدمهر احمدینژاد: بله، درست میگویید. برای همین نیز در تابستان، کتابهای نظام قدیم و کتابهای کمک آموزشی را مطالعه کردم.
بعضی از مباحث کتابهای درسی نظام جدید با کتابهای نظام قدیم تفاوت پیدا کرده است؛ با این مباحث چه کردید؟
همین طور است. به همین دلیل، در دروس عربی، ریاضی و فیزیک، مباحثی بیشتر از حد کتابهای درسی نظام جدید خواندم. در کل، چون اولین دورۀ نظام جدید بودیم، هر سال از مباحث کتابهای سال بعد اطلاع نداشتیم و من تابستانها مجبور بودم که کتابهای نظام قدیم را مطالعه کنم؛ برای مثال، تابستان سال دهم، بخشی از کتابهای نظام قدیم سال یازدهم را مطالعه کردم؛ حتی درسنامهها را میخواندم و تستهای مرتبط با آن را میزدم.
طی سال تحصیلی، از اینکه بعضی از مباحثی را که در تابستان خوانده بودید، مرتبط با کتابهای درسی نبود، احساس ناامیدی نمیکردید؟
وقتی به درس خواندن علاقه داشته باشید، از خواندن مطالب درسی، نه تنها خسته نمیشوید، بلکه حس خوبی هم پیدا میکنید؛ از طرف دیگر، جز سال آخر، من هیچ وقت به قصد شرکت در آزمون سراسری درس نمیخواندم. من یک دانشآموز بودم و وظیفهام درس خواندن بود، و چون معتقدم که هر کاری میکنم باید با بهترین کیفیت انجام دهم، در درس خواندنم نیز با همین نگاه جلو میرفتم. همین نگاه باعث شده بود که من سال یازدهم، بیشتر از دوازدهم درس بخوانم و میانگین مطالعۀ هفتگیام در سال دهم، یک یا یک ساعت و نیم کمتر از سال دوازدهم بود.
پس حداقل سه سال متوسطه دوم را «بکوب» درس میخواندید و خسته هم نمیشدید؛ درست است؟
به خسته بودن خیلی اهمیت نمیدادم؛ برای مثال، من با خوابم مشکل داشتم و شش ساعت خوابیدن در شبانه روز برای من کم بود؛ برای همین، گاه مجبور بودم راه بروم و درس بخوانم تا خوابم نبرد؛ اما در کل، میتوانم بگویم که به درس خواندن عادت کرده بودم و بخشی از روال زندگی من شده بود.
آقای احمدینژاد! یک سؤال برای من مطرح شده است؛ اینکه شما برای درسی مثل ادبیات، به گفتۀ خودتان هفتهای ۲۰ تا ۲۵ ساعت وقت میگذاشتید؛ حال آیا برای ریاضی، که هم ضریب بیشتری دارد و هم درس سختی است، وقت مشخصی را اختصاص نمیدادید؟
واقعیت این است که رتبههای برتر گروههای آزمایشی علوم تجربی و علوم ریاضی و فنی، بیشتر در عمومیها ضعف دارند. شما در درس ریاضی باید به یک عدد برسید و انجام این کار، با یاد گرفتن راه حل مساله امکان پذیر است؛ برای همین، همۀ رتبههای برتر، در درسهای ریاضی و فیزیک توانمند هستند، اما در درس ادبیات هیچ وقت نمیتوانید مطمین باشید که به جواب قطعی رسیدهاید!
با زیستشناسی چه میکردید؟
طبیعتاً مطالعه زیستشناسی و تسلط بر آن، بیشترین مشکل من بود؛ تا جایی که چند بار به فکرم رسید که رشتهام را عوض کنم؛ اما خوب باز منصرف میشدم. کتاب درسی ما ـ به عنوان اولین مجموعه از کتابهای دوره نظام جدید ـ اشتباهات زیادی داشت و من درگیر این اشتباهات بودم، اما بعد از آزمون سراسری متوجه شدم که ضرورتی برای این همه حساسیت وجود نداشت؛ چون طراحان سؤال آزمون سراسری، از بخشهای درست کتاب سؤال طرح کرده بودند.نحوه مطالعهام نیز، برخلاف عدهای از داوطلبان یا مدرسان کنکور، ترکیبی نبود؛ چون در درس زیستشناسی، بینهایت حالت ترکیب وجود دارد و بیشتر باعث گیج شدن داوطلب میشود. به نظر من باید مباحث را به خوبی درک کرد و ترکیب مطالب را سر جلسۀ آزمون انجام داد. برای انجام این کار، لازم است که متن کتاب را دقیق فهمید و به مباحث درسی عمق بخشید؛ نه اینکه طوطی وار آنها را حفظ نمود.
برای رسیدن به این عمق مورد نظر، چقدر زیستشناسی میخواندید؟
زیستشناسی، بیشترین وقت را در بین درسها از من میگرفت. شاید نزدیک به ۲۵ الی ۳۰ ساعت در هفته زیستشناسی میخواندم؛ با این وجود، من هر سه کتاب زیستشناسی را فقط سه بار خواندم.
برویم سراغ سایر درسهای اختصاصی.
فیزیک شبیه ریاضی است؛ البته به نظر من کتاب درسی در فیزیک، مهمتر از ریاضی است؛ چون مباحث حفظی نیز دارد؛ اما در کل، سؤالها بیشتر محاسباتی هستند. برای تسلط بر این درس، ابتدا کتاب درسی را میخواندم و سپس تست میزدم.
شیمی: در کتاب شیمی نظام قدیم، تنوع و دشواری مسایل بیشتر بود، اما کتابهای جدید بیشتر جنبۀ حفظی پیدا کردهاند؛ البته طراحان کنکور به سمت حفظی بودن سؤالات نرفتهاند و همچنان سؤالها بیشتر محاسباتی هستند. من مباحث محاسباتی را از روی کتابهای نظام قدیم در تابستان مطالعه کردم و در طول سال تحصیلی، بیشتر مباحث حفظی کتابهای درسی خودمان را کار میکردم. حفظیات را باید با دقت بسیار خواند و بارها مرور نمود. به نظر من، حفظیات نظام جدید، بیشتر و سختتر از نظام قدیم است. من برای درس شیمی حدوداً هفتهای ۱۰ الی ۱۵ ساعت وقت میگذاشتم.
بعضی از دانشآموزان، برای دقت نظر بیشتر خودشان، نکتههای مهم کتاب را اصطلاحاً «های لایت» میکنند، شما نیز از این روش استفاده میکردید؟
نه، چون به نظر من همۀ قسمتهای کتاب مهم است. اکثراً بچهها قسمتهایی را «های لایت» میکنند که قبلاً از آن بخشها سؤال طرح شده است؛ اما ممکن است که طراح، سراغ قسمتهای جدیدی برود که تا کنون به آنها توجهی نشده است.
سال دوازدهم، مدرسه خود را عوض کردید. فکر نمیکنید که عوض کردن مدرسه در سال آخر تحصیلی، کار اشتباهی است؟!
مدرسهای که میرفتم جوّ رقابتی سنگینی داشت و من اهل فضای رقابتی نبودم. اینکه ببینی همکلاسیات چند ساعت درس خوانده و آیا تو به اندازۀ او درس خواندهای یا نه، با روحیۀ من جور در نمیآمد؛ حتی دوست نداشتم که به عنوان دانشآموز زرنگ معرفی شوم؛ برای همین، در چند آزمون آزمایشی یکی از مؤسسات که شرکت کردم، از آنها خواستم که نام مرا در لیست رتبههای برتر ذکر نکنند و به همین خاطر، با اینکه نفر اول شده بودم، نامی از من برده نشده بود؛ حتی جز افراد خانوادهام، هیچ یک از اقوامم از وضعیت درسی من با خبر نبود، و بعد از اینکه سازمان سنجش رتبههای برتر را اعلام کردند، آنها از وضعیت من با خبر شدند!
چقدر به آزمونهای آزمایشی اعتقاد دارید؟
به نظر من سؤالهای آزمون سراسری، سادهتر و منطقیتر از سؤالهای آزمونهای آزمایشی است که مؤسسات مختلف برگزار میکنند! این مؤسسات، بدون دلیل، سؤالها را سختتر و طولانیتر میکنند و همین مساله عاملی میشود تا دانشآموزان برای بعضی از درسها، از جمله زیستشناسی، تلاش بیش از حد نیاز کرده یا حتی مسیر اشتباه را طی کنند.
به نیایش چقدر اعتقاد دارید؟
برای من، هر قدر به آزمون سراسری نزدیکتر میشدم، شدتش بیشتر میشد؛ چون در آرامش من خیلی نقش داشت؛ البته به این اعتقاد ندارم که فرد هیچ کاری نکند و فقط به پروردگار توکل کند؛ ولی فردی که تلاشش را میکند، نیایش برایش بسیار آرامش بخش است.
فضای خانوادگیتان به خصوص در سال آخر چگونه بود؟
خانوادهام به اینکه من چه بخوانم و چقدر بخوانم، نظارت نداشتند و به نظرم کار درستی هم میکردند؛ یعنی والدین باید بیشتر نقش حمایتگر را داشته باشند تا اینکه صرفاً بر نحوۀ درس خواندن فرزندانشان نظارت داشته باشند.
در سالهای اخیر، یکی از عواملی که مانع از درس خواندن داوطلبان میشود، تلفن همراه است. بسیاری از جوانان، در خارج از کلاس درس، وقت زیادی را صرف تلفن همراه خود میکنند. شما چقدر درگیر تلفن همراه خود بودید؟
موبایل داشتم، اما برای درس خواندن از آن استفاده میکردم؛ چون خیلی از درسهایی که میخواندم، از روی موبایل بود. کتابها را دانلود کرده بودم و از امکان جست و جوی مطالب استفاده میکردم؛ برای مثال، یک بار فقط قید «بعضی» را در کتاب زیستشناسی جست و جو میکردم و آنها را مرور میکردم.
شب و روز قبل از آزمون سراسری چه میکردید؟
مدتی واژه نامههای ادبیات را خواندم و دیگر تا شب کار خاصی نکردم. ساعت نه و نیم شب برای خواب رفتم و ساعت یازده هم خوابم برد.
سؤالهای گروه آزمایشی علوم ریاضی و فنی یا عمومی گروههای آزمایشی علوم انسانی و هنر را نگاه نکردید؟
نه؛ چون اگر سؤالها سخت بود، روحیهام را از دست میدادم، و اگر آسان بود، با تصور اینکه سؤالها آسان خواهد بود، امکان داشت که دقت نظرم سر جلسۀ آزمون سراسری کم شود.
روز آزمون سراسری چه کردید؟
روز برگزاری آزمون سراسری، استرسم نسبت به شب قبل کمتر بود، و چون شب قبل از آن، کمی نگران دیر بیدار شدن و خواب ماندن بودم، چند دقیقه اول شروع آزمون سراسری هم کمی سخت گذشت، اما در کل، مشکلی پیش نیامد.
سر جلسه آزمون سراسری وقت کم نیاوردید؟
در دروس عمومی، در مقایسه با آزمونهای آزمایشی که دادم، وقت کم آوردم و نتوانستم سؤالها را دوره کنم، اما در دروس اختصاصی، وقت اضافه هم آوردم و محاسباتم را یک بار دیگر مرور کردم که اتفاقاً یک خطا پیدا کردم و آن را تصحیح کردم.
فکر میکردید که رتبۀ یک آزمون سراسری شوید؟!
قبل از برگزاری آزمون سراسری، خیلی در این باره فکر نمیکردم، اما چون آزمونهای آزمایشی را خوب میدادم، دور از انتظارم نبود که رتبهام خوب شود؛ ولی بعد آزمون سراسری، چون تعداد غلطهایم، در مقایسه با آزمونهای آزمایشی که داده بودم، بیشتر بود و به این خاطر که سطح سؤالها به نسبت سالهای گذشته سادهتر بود، فکر میکردم که شاید رتبهام زیر ۱۰ نشود.
چه صحبتی با داوطلبان آزمون سراسری سال آینده (۱۳۹۹) دارید؟
هیچ وقت نباید ناامید شد. در آزمونهای آزمایشی یا آزمونهای تستی، که مدارس برگزار میکنند، کمتر به فکر رتبه و تراز باشند و بیشتر روی اشتباهاتشان تمرکز کنند. ضمناً بهانه گیری نکنند و به حرفهای پر حاشیۀ دیگران نیز توجهی نداشته باشند.
به عنوان آخرین سؤال، برای ما و خوانندگان هفتهنامهمان بگویید که چه درصدهایی را در آزمون سراسری کسب کردید؟
زبان و ادبیات فارسی ۷/۷۸ درصد، زبان عربی ۱۰۰ درصد، فرهنگ و معارف اسلامی ۷/۹۴ درصد، زبان خارجی ۸۴ درصد، زمینشناسی ۴/۸۹ درصد، ریاضی ۱۰۰ درصد، زیستشناسی ۷/۹۴ درصد، فیزیک ۱۰۰ درصد و شیمی ۱۰۰ درصد.
به نظر من سؤالهای آزمون سراسری، سادهتر و منطقیتر از سؤالهای آزمونهای آزمایشی است که مؤسسات مختلف برگزار میکنند! این مؤسسات، بدون دلیل، سؤالها را سختتر و طولانیتر میکنند و همین مساله عاملی میشود تا دانشآموزان برای بعضی از درسها، از جمله زیستشناسی، تلاش بیش از حد نیاز کرده یا حتی مسیر اشتباه را طی کنند.نحوه مطالعهام در زیستشناسی، ترکیبی نبود؛ چون در درس زیستشناسی، بینهایت حالت ترکیب وجود دارد و بیشتر باعث گیج شدن داوطلب میشود. به نظر من باید مباحث را به خوبی درک کرد و ترکیب مطالب را سر جلسۀ آزمون انجام داد.
نحوه مطالعه شما در آزمون سراسری و برای دروس مختلف چگونه بود؟
سال دهم و یازدهم سعی کردم فیزیک و ریاضی را جلوتر بخوانم که سال دوازدهم وقت کم نیاورم سال آخر چون آن دو درس را خوانده بودم بیشتر زیست خواندم در مورد شیمی هم سعی کردم مسائل این درس را در سال یازدهم ببندم تا سال آخر وقت داشته باشم بیشتر روی حفظیات درس زیست کار کنم. درس دین و زندگی را هم در ترم دوم سال دوازدهم بستم هر چند قبلاً آن را مرور کرده بودم و پیش زمینه داشتم اما کامل و با دقت نخوانده بودمش. در ادبیات هم هر روز بیشتر روی تست زدن کار میکردم. حفظیات این درس را هم در ترم دوم سال دوازدهم بستم. بیشتر کارهای عربی را در سال یازدهم انجام داده بودم زبان انگلیسی را هم در سال آخر در حد کتاب درسی خواندم چون سال قبلتر از کتابهای کمک آموزشی این درس استفاده کرده بودم.
پس برای کنکور یک برنامه بلند مدت داشتید؟
بله از تابستانی که به پایه دهم رفتم.
از همان موقع هدفگذاری کردید؟
راستش دو سال اول هدف گذاری خاصی نبود و خیلی به رتبه بالا فکر نمیکردم اما سال آخر بود که هدف خود را تعیین کردم.
فکر میکردی چه رتبهای بیاوری؟
اظهار نظر در این مورد کمی سخت است چون من تمام رقیبانم را نمی شناسم.
حدس خودت چه بود؟
حدسم این بود که رتبه ام زیر ۵۰ شود.
تک رقمی چطور؟
نمی دانم.
انتظار خانواده چه بود؟
هرچند چیزی نمی گفتند اما فکر میکنم انتظارشان از من بالا بود.
خیلی از دانش آموزان از اذیت شدن خود در سال آخر می نالند اما جالب است که شما چنین احساسی ندارید!
بله . چون من تمهیدات خودم را از سال یازدهم چیده بودم و با یک برنامه ریزی دقیق موفق شدم موانع را از سر راه بردارم از این رو اضطراب و دلهره نداشتم.
روزی چند ساعت درس میخواندی؟
آن روزهایی که مدرسه نمیرفتم از ۸ صبح تا ۱۲ شب. بین این اوقات یکی دو ساعتی را هم استراحت میکردم.
روزهای عادی چطور؟
روز هایی که مدرسه میرفتم درس خواندن را از ساعت ۴ یا ۴:۳۰ شروع میکردم و تا ساعت ۱۲ شب ادامه میدادم.
و این نظم پیوسته بود؟
بله. اصرار زیادی داشتم که این نظم از روز اول تا روز آخر یک روال داشته باشد.
در این بین خسته نمی شدی؟
اواخر سال آخر یک کم حوصلهام سر میرفت که با کمی استراحت بهتر می شدم.
درسهای مورد علاقهات کدامند؟
در عمومیها درس عربی و در اختصاصیها فیزیک را خیلی دوست دارم.
جزو معدود دانشآموزانی هستی که عربی درس مورد علاقهاش است!
می خندد……. بله!
چطور به عربی علاقهمند شدی؟
از نظر من عربی نسبت به دروس دیگر قاعدهمندتر است و اگر کسی وقت بگذارد میتواند درصد بالایی از این درس را در کنکور تضمین کند. ولی در دیگر دروس عمومی شانس هم دخیل است.
پس عربی را به خاطر درصد بالایی که ممکن بود در کنکور بزنی خیلی دوست داشتی!
بله. اصلاً من با عربی شروع کردم.
عربی را چند درصد زدی؟
تنها یک غلط داشتم.
هفته آخر کنکور چه حال و هوایی داشتی؟
روز آخر فقط مقداری قسمت واژه نامه ادبیات مانده بود که انجامش دادم.
پس تا لحظه آخر مشغول خواندن بودی؟
بالاخره چند تا مبحث مانده بود که باید تکلیفشان را روشن میکردم.
یعنی روز آخر هیچ استراحتی نکردی؟
روز آخر ساعت یازده و نیم شب خوابیدم. بر این باور بودم وقتی تا آخرین فرصت خواندن را ادامه بدهم مطالب در حافظه کوتاه مدتم بهتر می ماند.
روز کنکور چه ساعتی بیدار شدی؟
اگر بخواهم دقیق بگویم ساعت۵.۵۰ دقیقه صبح.
در آن روز استرس نداشتی؟
خودم هم تعجب میکردم چون انتظار استرس بیشتری داشتم اما کاملاً راحت و ریلکس بودم. حداقل تا زمانی که امتحانات اختصاصی تمام شد همین حالت را داشتم.
وقت کم آوردی؟
در اختصاصی ها اضافه هم آوردم ولی نه در عمومی ها وقت کم نیاوردم. همه تست ها را زدم اما دلم می خواست با خیال راحت تر جواب هایم را مرورکنم که نشد.
در آزمون های مدرسه به زود آمدن از سر جلسه مشهور بودی روز کنکور هم همینطور بود؟
تا آنجا که به یاد دارم تنها یک بار در مدرسه اینطوری شد اما در کنکور هیچ عجله ای نداشتم و راحت سر جایم نشسته بودم.
گفتی تو اختصاصی ها وقت اضافه آوردی در این وقت اضافه چه کردی؟
محاسباتم را مرور کردم که اتفاقاً یک خطا پیدا کردم که درستش کردم.
گفته میشود یک معلم مثلاً درس ریاضی هم اگر بخواهد روزی کنکور دهد خیلی برایش سخت است که ریاضی را ۱۰۰درصد بزند اما شما وقت اضافه آوردید!
وقت اضافه آوردن از نظر من کار خارق لعادهای نیست برای همین برای سوال شما جواب خاصی ندارم.
محاسباتت بیشتر ذهنی بود؟
بله. محاسبات خیلی از سئوالات را ذهنی انجام دادم.
قبلاً در زمینه محاسبات ذهنی کار کرده بودی؟
از زمان دبستان این مهارت در من قوی بود.
ژن خوب داری؟
می خندد. نظری ندارم.
واقعیت این است که محاسبات کار ساده ای نیست. خیلیها به عنوان یک معلم نمیتوانند ریاضی یا فیزیک را در کنکور ۱۰۰ درصد بزنند. از این رو وقت اضافه آوردن در محاسبات کنکوری خیلی موضوع طبیعی نیست. خودت فکر می کنی چقدر این موضوع ژنتیک است و چقدر به مهارت هایی برمیگردد که در دوران تحصیل کسب کردهای؟
من اینطور فکر می کنم که هنوز ثابت نشده چقدر دارا بودن هوش ژنتیکی است و چقدر این موضوع به مقدار کاری که از مغز کشیده می شود بستگی دارد. من هم نمی دانم.
چه چیزی را ذهنی حساب کردی و با چه تکنیکی؟
زمانی که فرمول را میخواستم جایگزین کنم فرمول را نمینوشتم و فقط اعداد را ضرب و تقسیم میکردم.
دانشآموزان هم سن شما آرزوهایی دارند که وقتی بزرگ شدند شاید آن آرزوها را فراموش کنند. به عنوان کسی که رتبه یک کنکور هستی رویاهایت برای آینده چیست؟
به باور من بخش بزرگی از این رویاها منوط به تحقق یافتن رتبه مورد نظرم در کنکور بود که شد اما نمیدانم تا آن زمان چه چیزی و چه رویایی قرار است اتفاق بیفتد.
دوست داری در دانشگاه چه رشتهای بخوانی و بعد از اتمام دانشگاه چه خواهی کرد؟
خیلی دوست دارم رشته پزشکی دانشگاه تهران را بخوانم. اما در حال حاضر برای بعد از دانشگاه نظر خاصی ندارم.
تخصص خاصی مورد نظرت هست؟
در رابطه با تخصص بیشتر به چشم و رادیولوژی گرایش دارم.
پدر چه شغلی دارند؟
ایشان جراح و فوق تخصص قفسه سینه هستند.
آیا تاثیر شغل ایشان است که شما را به سمت پزشکی سوق داده است؟
در فضایی که دانشآموزان کشور در آن سیر میکنند این فضا بیشتر دانش آموزان رشته تجربی را به سمت پزشکی سوق میدهد. شاید پدرم هم دوست داشتند که من پزشکی بخوانم اما برای اینکه انتخاب من را مدیریت نکنند هیچگاه این علاقه را به صورت علنی به من نگفتند.
در صحبت هایت از علاقه به فیزیک و ریاضی گفتی اما هواداران رشته پزشکی بیشتر درس زیستشناسی را میپسندند؟
خب آن زیست شناسی که ما در دبیرستان و کنکور می خوانیم خیلی با آن چه که در دانشگاه تدریس می شود متفاوت است. اما من نگفتم که زیست را دوست ندارم تنها گفتم ریاضی و فیزیک را بیشتر دوست دارم.
پس چرا رشتهای را انتخاب نمیکنی که این دو درس در آن حضور پررنگتری دارند؟
تعداد زیادی از هم کلاسیهای من در رشته تجربی عاشقانه ریاضی و فیزیک را دوست دارند اما دنبال این بخش از علائق خود نمیروند چون آینده چندانی در آن نمیبینند.
شما در سال دهم جزو دارندگان شرایط برای حضور در کلاسهای المپیاد بودید چرا به این بحث ورود نکردید؟
تا آن جا که به یاد دارم من برای شیمی و ریاضی امتحان دادم. در مورد درس ریاضی نتیجهاش را به ما ندادند چون رشتهام نبود، شیمی را هم خودم نرفتم و ادامه ندادم. این که چرا به المپیاد ورود پیدا نکردم به این علت بود که بر این باور بودم ریسک المپیاد خیلی بالاست. به خود گفتم اگر نتوانم مدال طلا بگیرم عملاً وقت را از دست دادهام و من هم دوست نداشتم روی آیندهام ریسک کنم.
اوقاتی که درس نمیخواندی چه میکردی؟
روزهایی که امتحان میدادم بیشتر خود را آزاد میگذاشتم. البته کار خاصی هم نمیکردم و بیشتر فیلم میدیدم.
به ورزش و یا هنر علاقهای نداری؟
راستش را بخواهید از بچگی توجه خاصی به این دو مقوله نداشتم.
سرگرمی دوران بچگیات چه بود؟
راستش را بخواهید خیلی از دوران کودکیام خاطرهای یادم نمیآید. تقریبا از پنجم ابتدایی خاطرات در زهنم هست که آن روزها نیز بیشتر پازل را برای سرگرمی کودکان انتخاب میکردند. این پررنگترین خاطره دوران کودکیام است.
جالب است فکر میکردم حافظه قوی داری؟
به حافظه چندان ربط ندارد. اگر به موضوعی علاقه نداشته باشم خود به خود از ذهنم حذف میشود.
گاهی برخی به دلیل زیاد درس خواندن دچار یاس و دلزدگی می شوند. آیا شما هم چنین تجربهای دارید و اگر بلی چه راهکاری برای آن انتخاب کردید؟
بله. برای من هم این دوران پیش آمده است تنها کاری که کردم به آن اهمیت ندادم تا خودش برطرف شود.
این وضعیت در انگیزههای شما هم تاثیر داشت؟
برای من درس خواندن بیشتر حکم وظیفه را دارد تا انگیزه. این وضعیت تا پایه یازدهم ادامه داشت و در سال آخر رتبه خوب و تک رقمی موجب تقویت انگیزهام شد.
گفته می شود احتمال آن که شما یکی از رتبههای برتر کنکور امسال باشید زیاد است. این احتمال چقدر در روحیه شما موثر بوده؟
زیاد خوشایند نیست چون موجب افزایش توقع اطرافیان از آدم می شود اما اگر از جنبه مثبت نگاه کنیم موجب تقویت روحیه ام شد و احساس کردم راه درستی را انتخاب کرده ام که موجب تقویت این دیدگاه در اطرافیان شده است.
در دبیرستان کارگر شمالی برای خودت رقیبی می دیدی؟
سال آخر اینقدر درگیر درس و زمانبندی بودم که وقتی برای مشاهده رقبا نداشتم.
چقدر از این که مجتمع علامه را برای درس خواندن انتخاب کردید راضی هستید؟
گاهی اوقات آدمی تصمیمی می گیرد و بعد از چندی که به عقب بر می گردد تا نگاه کند آن تصمیم یا فلان انتخاب درست بوده است یا نه! باید بگویم از این تصمیم که مدرسه علامه طباطبایی را برای ادامه تحصیلم انتخاب کرده ام راضی هستم.
سال آخر از کدام یک از درسهایت بیشتر لذت بردی؟
زیست، ادبیات و شیمی.
و ا ز بین این سه درس کدام را بیشتر از همه دوست داری؟
درس ادبیات و معلمش را خیلی دوست داشتم. یکی از دروسی که خیلی روی آن وقت گذاشتم ادبیات بود. واقعاً این درس را دوست دارم چون موجب انبساط فکر می شود.
مهمترین ویژگی شخصیت خود را چه می دانید؟
این که بعد از کسب موفقیت غرور به سراغ من نمیآید.
رابطهات با اینترنت چطور است؟
به اینترنت علاقه مندم اما گرایشی به شبکه های اجتماعی ندارم.
پدر و مادر چه نظری درباره درس خواندن شما دارند؟
آنها همیشه از من حمایت کرده اند اما انتخاب نحوه و شکل درس خواندن را به خودم واگذارکردهاند. فضای کنکور در خانه ما به رسمیت شناخته شده بود.
چه توصیهای برای دوستانی از پایه دهم تا دوازدهم داری؟
در پایههای دهم و یازدهم کاری که خودم کردم و به نظرم خوب میآید این است که کتاب هایی که کمتر حفظیات دارد را برای سال دوازدهم گذاشتم.
درسها را بیشتر کنکوری میخواندی یا تشریحی؟
بیشتر کنکوری میخواندم.
از خلاصه نویسی هم کمک گرفتی؟
بیشتر برای نکاتی که یادم می رفت.
تاثیر مشاورانت در زمان بندی درس خواندنت چطور بود؟
خیلی از نکاتی که مشاوران به من یادآوری کردند برایم مفید بود.
برایم همیشه سئوال بود که شما در برخی آزمون ها شرکت نمیکردید اما من با معلم هایت که صحبتکردم میگفتند شما همیشه درسها را خوانده بودی؟ چطور خودت را محک میزدی؟
در چند آزمونی که دادم غیر از دو مورد نفر اول بودم. به نظرم آمد که آزمون به انگیزههای من کمک زیادی نمیکند به همین دلیل با هماهنگی مشاوران مدرسه در آزمونها شرکت نمیکردم.
همه می دانند مجتمع علامه طباطبایی یک برند آموزشی است و همه کسانی که وارد این مجتمع می شوند از یک سطح کیفی برخوردار هستند به ویژه در واحد کارگر شمالی یک سطحی را گذرانده اند که مشغول درس خواندن در آن واحد هستند. به نظرم مقایسه خودت با آنها طوری است که انگار در یک کنکور کوچک قرار گرفتهای چطور برای شرکت در این رقابت انگیزه کمی داشتی؟
زمانی که من برای درس خواندن میگذاشتم خیلی زیاد بود. شاید وجود این فاصله بود که احساس نیاز برای شرکت در آزمون دبیرستان را در من کم رنگ میکرد.
دوستانت سر جلسه امتحان ازت تقلب نمی خواستند؟
سال دوازدهم خیر اما در پایههای دهم و یازدهم خودم به همکلاسیهایم کمک میکردم.
معدل امتحان نهایی پایه دوازدهم شما چند بود؟
تنها ۲۵ صدم ریاضی و ۲۵ صدم فیزیک را غلط داشتم بقیه دروس را ۲۰ گرفتم.
شب های امتحان در مقایسه با سایر روزها فرقی برایت داشت؟
در پایه دهم و یازدهم نه زیاد اما در پایه دوازدهم خیلی برایم فرق داشت.
برای امتحان نهایی چکار کردی؟
حفظیات را بیشتر می خواندم و بقیه را هم بلد بودم.
بعد از کنکور دچار خلاء نشدی؟
نه. خودم را سرگرم میکنم. دوست ندارم چنین اتفاقی برایم بیفتند.
چنین روحیهای داری که دانش خودت را در اختیار دیگران قراردهی؟
بله. اگر فرصتش پیش بیاید با کمال میل این کار را انجام خواهم داد.
امتحان نهایی و کنکور را چطور مدیریت کردی؟
چون از اول برای کنکور میخواندم برای همین زیاد برایم امتحان نهایی آخر سال با سایر امتحانات فرق نمیکرد.
غیر از کتاب های درسی چه مطالعه دیگری داشتی؟
هر کتابی در هر درس که توسط هر انتشاراتی چاپ میشد من آن را خواندهام. سال دهم بیشتر تست میزدم. سال یازدهم و دوازدهم کتابهای آموزشی هم میخواندم.
تصمیم نداری بعد از کنکور کمی با ورزش کردن یا پرداختن به هنر تفریح کنی؟
چرا حتماً. یکی از اتفاقاتی که خواهد افتاد همین توجه به هنر و ورزش است که به آن خواهم پرداخت.
تا به حال کتاب غیر درسی خواندهای؟
همیشه از خواندن کتابهای غیردرسی حوصلهام سر رفته است.
اگر از دور به خودت نگاهکنی خودت را تک بُعدی می بینی یا چند بُعدی؟
(با خنده…) به نظرم تک بُعدی.
چرا نمی خواهی به مهارتهای غیر درسی بپردازی؟
امتحان کردم فعلاً در مورد من جواب نداده.
تشویقها و یا احتمالاً انتقادهای اطرافیانت چه تاثیری در انتخاب مسیری که برگزیدهای داشته است؟
اطرافیان که اصلاً از درس صحبت نمیکردند بیشتر صحبتهای من با آنها هنوز هم غیردرسی است.
خواهر یا برادر دیگری هم دارید؟
بله. یک خواهر دارم که پایه دهم است.
شیوه درس خواندن شما برای خواهرت هم الگوست؟
او خیلی از من بازیگوشتر است اما من هر کاری از دستم برآید برایش انجام خواهمداد.
رشتهاش ریاضی است یا تجربی؟
تجربی.
آیا پدر و مادر، خواهر را هم به خواندن رشته تجربی و پزشک شدن ترغیب میکنند؟
بله.
شکی در پشتکار شما نیست اما اگر از شما بخواهند یک ویژگی دیگر از خودت نام ببری چه میگویی؟
شاید در کسب رشد و موفقیت در این راه بتوانم از هوش نام ببرم. هر چند در این بین خانواده هم خیلی از من حمایت کردهاند.
اگر به عقب برگردی باز هم به علامه میآمدی؟
بله. من از مسیری که طی کردهام راضی هستم و اگر به عقب برگردم دوباره همین مسیر را انتخاب خواهم کرد.
عالیه خسته نباشید مقاله ی مفیدی بود
به نظرم میشه از این نکاتی که گفته شد استفاده کرد و به موفقیت هایی که فکرشو نمیکردیم برسیم