مغز و اعصاب

برای پیش بینی آینده، مغز دو ساعت دارد

امتیازی که به این مقاله می دهید چند ستاره است؟
[کل: ۰ میانگین: ۰]

برای پیش بینی آینده، مغز دو ساعت دارد.

دکتر سید سلمان فاطمی: زمان، یکی از ابعاد عالم هستی ماست. همانطور که طول و عرض و ارتفاع درک می‌شود زمان هم قابل درک است. دیروز و امروز و فردا مفاهیمی متوالی و پی در پی و در ظاهر، ساده هستند ولی آنچه به این توالی ها- که لازمه درک این برهه های زمانی است- معنی می‌دهد تجربه و مشاهده آنهاست.

آیا آینده قابل پیش‌بینی است؟ آیا ما از روی مشاهدات گذشته و حال، می‌توانیم آینده را پیش‌بینی کنیم؟ گاهی این امکان هست.

مثلا وقتی توالی حوادث یا اتفاقاتی را می‌بینید و این توالی چندین بار تکرار می‌شود، انتظار هست در آینده باز در صورت تکرار اجزای قبلی پازل، صفحه بعدی و نهایی پازل، کامل شود.

پس درک آینده بر این اساس، خیلی هم سخت نیست مثلا با دیدن توالی فصول بهار، تابستان، پاییز و زمستان و تکرار آن خیلی ساده می‌توان پس از پاییز، منتظر زمستان و پس از زمستان سرد، منتشر بهار شکوفا بود!

یا وقتی در آزمون های پی در پی، نتیجه بگیریم- که چیدن چند فرایند پی در پی در کنار هم محصولی خاص خواهد داشت- می‌توان با دیدن آن توالی ها، آن نتیجه خاص را پیش‌گویی کرد.

یا پژوهش‌های انسان شناسی و جامعه شناسی اگر رفتارهای خاصی در انسان یا جامعه را مرتبط با نتیجه ای خوب یا بد ببیند ما را به این نتیجه می رساند که چنین رفتارهایی، آن نتیجه را خواهد داشت.

شناسایی این توالی ها و نتیجه گیری از روی آن و پیشگویی آینده، یکی از وظایف مهم ابزار هوش یا مغز ماست و اگر این اندام حساس نبود، درک و احساس حوادث اطراف و رفتار دیگران و تحلیل آنها و واکنش مناسب به آن- که با تجربه و مشاهدات قبلی و درک توالی ها و مشاهده نتایج رفتارها به دست می آید- ممکن نمی شد.

تجربه و مشاهده عالم هستی و درک علیت ها و سبب ها- که لازمه آن، درک توالی ها و واکنش سببی است- از پایه های شناخت انسان است و تا نتوان این سببیت ها و توالی آن را شناخت، هرگز زندگی نتیجه سودمندی نخواهد داشت.

نکته بسیار مهم در انسان و دیگر حیوانات صاحب مغز، واکنش ناخودآگاه، به بسیاری از توالی هاست و این واکنش ناخودآگاه، ابزار تکاملی بسیار مهمی است که با آن، می‌توان از مصرف انرژی فراوان در مغز خودداری کرد.

اگر لازم بود برای درک همه توالی ها و زمان بندی و پیش‌بینی آنچه در زمان آینده می آید، بیندیشیم و لازم بود، تفکر فعال و سبک و سنگین کردن‌های مرسوم را داشته باشیم، هرگز مغزی این‌چنینی- که بخواهد برای هر کوچک و بزرگ و هر توالی موجود و هر کشفی در آینده، بیندیشد- در میدان رقابت های عالم مادی، قابلیت بقا نداشت .بله چنین مغز پر مصرفی، با مصرف هنگفت انرژی، توانایی بقا را در سیر تکاملی موجودات پیدا نمی‌کرد، ولی استفاده از این ابزارهای ناخودآگاه و غیر هوشیار- که ما را به نتیجه گیری سودمند و نه نتیجه‌گیری و آینده‌نگری‌های بی‌ارزش و توهمی می‌رساند- کمک می‌کند انرژی مصرفی مغز ما که در حالت خیلی عادی، هم بسیار بالاتر از دیگر اندام های بدن است- به حداقل ممکن کاهش یابد.

از این رو اندام‌هایی تخصصی، برای برخی پیش‌بینی‌های خاص و شناسایی توالی های موجود در عالم مادی ما در سیر تکامل، در مغز ایجاد شده است- که ما را از تفکر فعال در این موارد بی نیاز می کند و حتی سرعت پردازش را بیشتر از پردازش به وسیله تفکر فعال می‌کند! (توصیه می‌شود برای بررسی بیشتر، به تدریس دکتر توفیق مسرور در دانشکده تحقیقیات برتر، در نجف اشرف زیر نظر دکتر علا سالم در مورد آزادی اراده، حقیقت است یا توهم در همین کانال مراجعه شود)

دانشمندان فهمیده اند که ما زمان و توالی را با دو بخش مغز، پیش‌بینی می‌کنیم.

آن لحظه ای که تو بر پدال گاز فشار می دهی، چندین ثانیه قبل از آن است که تغییرات نور در چراغ خطر سر چهارراه، ایجاد شود یا وقتی تو انگشتان خود را حرکت میدهی، حتی قبل از آنکه نخستین نت پیانوی هاوانا از کامیلو کابلو نواخته شود!

اینها زمان پیش گویی است. یک نوع آن، بر اساس حافظه از تجربیات گذشته است. و دیگری بر اساس ریتم است.

هر دو برای توانایی ما در هدایت و لذت بردن از زندگی، لازم است. پژوهشی در بروکلی نشان داد که شبکه های عصبی- که هر کدام از این ثبت کننده های زمان را حمایت میکنند- در دو قسمت جدا در مغز هستند.

اینها هر چه باشد؛ چه ورزش، موسیقی، سخن گفتن یا حتی توجه معین!، پژوهش ما پیشنهاد میکند که زمان بندی پروسه، پکپارچه نیست و دو مسیر متفاوت است که ما در آن، پیشگویی های زمانی می سازیم و اینها وابسته به قسمت های متفاوت مغز است رهبر پژوهشاساف برسکا پژوهشگر فوق دکترای نوروساینس در UC Berkeley چنین می گوید.

یافته ها که در ژورنال National academy of sciences journal منتشر شد یک دیدگاه جدید را ارائه می دهد و مطرح می کند انسان وقتی می خواهد حرکت کند چگونه محاسبه می کند.

این سیستم های مغزی با هم به ما اجازه می دهند نه تنها در لحظه، باشیم بلکه آینده را پیشگویی کنیم.این را ریچارد آیوری مدیر پژوهش گفت. او یک نوروساینتیست در UC Berkeley است.

برسکا وایوری قدرت های زمان بندی لازم برای پیشگویی و نقص های بیماران دچار پارکینسون و بیماران دچار تخریب مخچه‌ای (cerebellar degeneration) را مطالعه کردند.

آنها پیش‌گویی ریتمیک را به هسته های قاعده‌ای نسبت می‌دهند و زمان بندی دوره ای را- یعنی زمان سنج داخلی را که تا حد زیادی بر اساس حافظه ما نسبت به تجربیات گذشته است- به مخچه ارتباط دادند و هر دوی این بخش ها مناطقی اصلی، برای شناخت و حرکت هستند.

به علاوه مطالعات آنها نشان داد اگر یکی از این ساعت های عصبی به اشتباه فعال شود، دیگری از نظر تئوری وارد می شود.

مطالعه ما نه تنها موضوع پیش‌گویی کردنی را نشان می‌دهد- که در برخی بیماران نورولوژیک مختل می شود- بلکه موضوعاتی را- که این بیماران در آن مشکلی ندارند- شناسایی می کند. و پیشنهاد می کند ما می توانیم محیط آنها را تغییر دهیم تا آن را برای آنها ساده تر کنیم تا با وجود علائم بیماری خود، به جهان مرتبط شوند. برسکا بیان می‌کند.

اقدامات غیر دارویی برای نقص‌های زمان بندی نورولوژیک، می تواند بازی های کامپیوتری برای آموزش مغز و گوشی های موبایل هوشمند، تحریک عمقی مغز و تغییر الگوی محیطی باشد.

آنها مطالعه را چگونه هدایت کردند؟

آینده

برسکا و ایوری مقایسه کردند که بیماران دچار پارکینسون یا تخریب مخچه، چگونه نشانه‌ها و کلوهای زمانی یا زمان‌بندی را به کار می‌برند تا توجه خود را متمرکز کنند. به هر دو گروه، ترتیبی از مربع های سبز و سفید و قرمز، با سرعت های متغیر روی صفحه کامپیوتر نمایش داده میشد. وقتی مربع سبز را میدیدند روی تکمه ای فشار می دادند. مربع سفید آنها را آگاه میکرد که مربع سبز می آید. مربع های رنگی به صورت متغیر و متناوب نوسان میکردند. در یک ردیف مربع های قرمز، سفید و سبز در یک ریتم ثابت و بر اساس توالی خاص می آمدند و در تخریب مخچه به این کلوها و علائم ریتمیک، به خوبی پاسخ نشان میدادند.

در مورد دیگر، مربع های رنگی از یک الگوی پیچیده تر تبعیت می‌کرد و فاصله های بین مربع های قرمز و سبز متغیر بود. پیگیری این الگو برای بیماران پارکینسون ساده تر بود. (یعنی به نظر می رسد، فرد دچار پارکینسون یا ضایعه هسته های قاعده ای، به وسیله مخچه سالم خود، می تواند پیچیدگی پازل را حل کند،

ولی فرد دچار ضایعه مخچه، همه چیز را ساده می بیند و قادر به پیچیده دیدن، نیست! و به این ترتیب پاسخگویی های ساده، را هم ساده تر از فردی میبیند- که لازم است پردازشی هم در مخچه داشته باشد-. پس به توالی های تکراری ریتمیک و ساده، بهتر جواب می‌دهد!)

ایوری می‌گوید: ما نشان دادیم که بیماران با تخریب مخچه در استفاده از نشانه های زمانی غیر ریتمیک، ناتوان هستند در حالی که بیماران دچار تخریب هسته های قاعده ای مانند پارکینسون در انجام کلوها و شواهد ریتمیک ناتوان هستند.

در پایان، نتایج نشان می‌دهد که مغز، از دو مکانیسم متفاوت برای زمان بندی و پیشگویی بهره می‌برد و این، تئوری هایی را- که بیان می کند یک سیستم مغزی همه نیازهای زمان بندی ما را پردازش میکند- به چالش می‌کشد.

برسکا می‌گوید: پژوهش ما حداقل دو راه متفاوت را مطرح می کند که مغز با آن، آینده را پیشگویی میکندسیستم بر اساس ریتم به حوادث دوره ای در جهان حساس است و این، برای زبان و موسیقی اساسی است و سیستم فاصله ای، توانایی پیشگویی عمومی تری را فراهم می‌کند که به منظم بودن زمانی حتی در فقدان پیام ریتمیک حساس است.

آیا این مقاله برای شما مفید بود؟
بله
تقریبا
خیر

داریوش طاهری

اولیــــــن نیستیــم ولی امیـــــد اســــت بهتـــرین باشیـــــم...!

‫۴ دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا