گیرنده ها و کنشگرها؛ فصل چهارم کتاب نوروآناتومی بالینی
کتاب الکترونیکی «پرسشهای چند گزینهای علوم اعصاب شامل تمامیمباحث نوروآناتومی»
انتشارات: موسسه آموزشی تالیفی ارشدان
تعداد صفحه: ۸۴
این کتاب شامل تمامیپرسشهای نوروآناتومیدکتری علوم اعصاب از سال ۱۳۸۷ تا سال ۱۴۰۰ همراه پاسخ کلیدی پرسشها
آزمون شامل ۲۵ پرسش است.
هر زمان که پزشک معاینه عصبی را در بیمار انجام میدهد، عملکرد طبیعی ورودی حسی و خروجی حرکتی را آزمایش میکند تا در صورت وجود نقص حسی یا حرکتی متوجه شود. دانش ساختار و عملکرد پایانههای عصبی حسی و حرکتی که مسئول ورودی حسی و خروجی حرکتی هستند در حین انجام این تستها ضروری است.
گیرندهها
یک فرد اطلاعات را از خارج و از داخل بدن توسط پایانههای عصبی حسی خاصی به نام گیرنده دریافت میکند. گیرنده محرک را دریافت میکند و آن را به یک تکانه عصبی تبدیل میکند. بنابراین گیرندهها به عنوان مبدل عمل میکنند و محرک های مکانیکی و سایر محرکها را به تکانههای الکتریکی تبدیل میکنند. بنابراین گیرندهها پایانههای عصبی حسی هستند که برای دریافت محرکها و انتقال آنها به شکل تکانههای عصبی تخصص دارند.
طبقه بندی گیرندهها
گیرندهها را میتوان به طور کلی به موارد زیر طبقه بندی کرد:
۱. انواع عملکردی.
۲. انواع تشریحی.
انواع عملکردی
بر اساس نوع اطلاعاتی که ارائه میکنند
• گیرندههای بیرونی: آنها اطلاعات لمس، درد، دما و فشار را ارائه میدهند. اینها در سطحی مانند در پوست قرار دارند و گیرندههای پوستی نیز نامیده میشوند.
• گیرندههای عمقی: آنها اطلاعاتی در مورد وضعیت انقباض ماهیچهها و حرکت و موقعیت مفصل ارائه میدهند.
• گیرندههای درونی: آنها اطلاعاتی را از احشاء و رگهای خونی ارائه میدهند.
بر اساس روشی که آنها تحریک میشوند
• گیرندههای مکانیکی: با تغییر شکل مکانیکی تحریک میشوند.
• گیرندههای شیمیایی: آنها توسط تأثیرات شیمیایی تحریک میشوند.
• گیرندههای حرارتی: آنها به تناوب دما پاسخ میدهند، به عنوان مثال سرما و گرما.
گیرنده های درد: این گیرندهها به هر محرکی که باعث آسیب به بافت میشود پاسخ میدهند. آسیب به بافت به عنوان درد، ناراحتی یا تحریک درک میشود.
گیرنده های نوری: آنها توسط نور تحریک میشوند، به عنوان مثال میلهها و مخروطهای شبکیه.
• گیرندههای اسمزی: به تغییرات فشار اسمزی پاسخ میدهند.
انواع تشریحی
از نظر ساختاری گیرندهها به دو نوع غیر محصور و محصور شده طبقه بندی میشوند.
گیرندههای غیر کپسوله شده
در اینجا پایانههای عصبی حسی خاصیت خاصی از ساختار را نشان نمیدهند و مستقیماً روی سلولهای بافت اعمال میشوند یا ممکن است آزادانه در فضاهای خارج سلولی قرار بگیرند.
پایانههای عصبی آزاد (شکل ۴.۱): آنها به طور گسترده در بافتهای بدن مانند پوست، قرنیه، پریوستوم، پالپ دندان و غیره پخش میشوند. انتهای انتهایی فاقد غلاف میلین هستند و هیچ سلول شوان روی نوک آنها وجود ندارد. اکثر این انتهایها حامل احساس درد (الیاف درد) هستند، اما به دما، لمس، فشار و احساس غلغلک دادن نیز حساس هستند.
شکل. ۴.۱ پایانههای عصبی حسی (گیرندهها) در پوست.
شبکه موی پریتریشیال یا ریشه (شکل ۴.۱): شبکه ای از شاخههای دندریتیک است که غلاف ریشه خارجی فولیکولهای مو را احاطه کرده و با لمس سبک تحریک میشود و باعث حرکت مو میشود.
• دیسکهای لمسی (مرکل): آنها پایانههای عصبی دیسک مانند در لایه اپیدرمیجوانه زنی پوست بدون مو هستند (شکل ۴.۱). آنها با سلولهای مرکل که سلولهای اپیتلیال تخصصی در قسمت عمیق تر اپیدرم هستند، تماس نزدیک برقرار میکنند. دیسکهای لمسی به آرامیگیرندههای لمسی را تطبیق میدهند که اطلاعات مربوط به درجه فشار وارد شده به پوست را منتقل میکنند، به عنوان مثال زمانی که یک خودکار در دست دارد.
گیرندههای کپسوله شده
در اینجا پایانههای عصبی حسی در یک کپسول مشتق شده از سلولهای غیر عصبی اطراف محصور میشوند.
• سلولهای لمسی (از مایسنر): آنها به شکل تخم مرغی هستند و در پاپیلاهای پوستی در مناطقی که حساسیتهای لمسی به خوبی توسعه یافته است، یافت می شوند. پلکها، لبها، نوک انگشتان، نوک سینهها و دستگاه تناسلی خارجی. جسم از یک کپسول و یک هسته مرکزی تشکیل شده است. هسته مرکزی حاوی سلولهای اپیتلیوئیدی (سلولهای شوان اصلاح شده) است و توسط چندین رشته عصبی میلین دار تامین میشود. کپسول با پرینئوریوم اعصابی است که جسم را تامین میکند. آنها بهعنوان گیرندههای مکانیکی آستانه پایین عمل میکنند که به سرعت تطبیق میدهند و مسئول تبعیض نزدیک فضایی «دو نقطهای» هستند (یعنی فرد را قادر میسازد بین دو ساختار نوک تیز وقتی نزدیک به هم روی پوست قرار میگیرند، تمایز قائل شود).
• ذرات پاکینین (شکل ۴.۱): آنها بزرگترین و پرتعدادترین گیرندههای کپسوله شده هستند. هر سلول به شکل بیضی شکل است و طول آن تا ۲ میلی متر میرسد و از یک کپسول لایه لایه بیرونی از سلولهای مسطح تشکیل شده است که در لایههای متحدالمرکزی مانند پوست پیاز و یک هسته مرکزی قرار گرفته اند. یک رشته عصبی میلین دار غلاف خود را از دست میدهد تا وارد هسته مرکزی خود شود. ذرات Pacinian به سرعت در حال تطبیق گیرندههای مکانیکی هستند که به ویژه به فشار محکم (هل دادن) و ارتعاش حساس هستند. اینها در سراسر بدن به ویژه در بافت زیر جلدی کف دست، کف پا، انگشتان دست و سینهها پراکنده هستند.
• لامپهای انتهایی انواع مختلف: آنها از پایانههای عصبی چند شاخه ای تشکیل شده اند که کپسوله شده اند (شکل ۴.۱).
– سلولهای پیازی (Krause) کروی هستند و عمدتاً در اتصالات پوستی مخاطی یافت میشوند.
– سلولهای تناسلی (یا Golgi-Mazzoni) اندکی با سلولهای پیازی (Krause) متفاوت هستند و در پوست تناسلی ایجاد میشوند.
• سلولهای روفینی: ساختارهای دوکی شکلی هستند که در درم پوست مودار قرار دارند. هر جسم متشکل از چندین انتهای عصبی غیر میلین دار یک آکسون میلین دار بزرگ در بسته ای از رشتههای کلاژن است و توسط یک کپسول سلولی احاطه شده است. آنها به آرامیگیرندههای مکانیکی را تطبیق میدهند که وقتی پوست کشیده میشود واکنش نشان میدهد و باعث ایجاد استرس در کلاژن پوست میشود. از این رو، اینها گیرندههای کششی مانند اندامهای تاندون گلژی هستند.
روشهای حسی را میتوان به راحتی در پوست، ماهیچهها، تاندونها و مفاصل آزمایش کرد. بنابراین گیرندهها در این ساختارها در این فصل به تفصیل مورد بحث قرار میگیرند.
گیرندههای پوستی (شکل ۴.۱)
پوست حاوی گیرندههای غیر کپسوله و محصور شده مانند پایانههای عصبی آزاد، دیسکهای مرکل، شبکه موی ریشه، سلولهای مایسنر، پاسینین و روفینی است. مودالیتههای حسی مختلفی که توسط گیرندههای مختلف در پوست شناسایی شدهاند در جدول ۴.۱ فهرست شدهاند.
جدول ۴.۱
مودالیتههای حسی و گیرندههای پوست
ساختار گیرندههای پوستی قبلاً توضیح داده شده است (به طبقه بندی آناتومیکی گیرندهها مراجعه کنید).
گیرندههای عضلانی
دوکهای عصبی عضلانی
گیرندههای عضلانی دوکهای عصبی عضلانی را تشکیل میدهند (شکل ۴.۲). این اندامهای حسی دوکی شکل هستند که در ماهیچههای اسکلتی یافت میشوند و بیشتر به سمت اتصال تاندونی عضله هستند. آنها اطلاعات حسی را به CNS برای کنترل فعالیت حرکتی و تون عضله ارائه میکنند. هر دوک از دسته ای از فیبرهای ماهیچه ای اسکلتی تخصصی کوچک (۳-۱۰) تشکیل شده است و توسط یک کپسول دوکی شکل از بافت همبند احاطه شده است. فیبرهای عضلانی تخصصی درون کپسول، فیبرهای داخل دوکی و فیبرهای عضلانی معمولی که در خارج از دوک قرار دارند، به عنوان فیبرهای خارج دوکی نامیده میشوند. الیاف نازک اینترافیوزال فقط در انتها مخطط هستند. بنابراین، فقط انتهای این الیاف میتواند منقبض شود.
شکل. ۴.۲ دوک عصبی عضلانی. به دو نوع الیاف داخل دوکی و عصب دهی آنها توجه کنید.
فیبرهای خارج دوکی که توده اصلی عضله را تشکیل میدهند توسط نورونهای حرکتی آلفا (α) بزرگ شاخ قدامیو رشتههای داخل لولهای دوک عصبی عضلانی توسط نورونهای حرکتی گاما (γ) کوچک شاخ قدامیتامین میشوند. شکل ۴.۲).
فیبرهای عضلانی داخل دوکی موازی با فیبرهای عضلانی اطراف (اکسترافیوزال) قرار دارند. آنها در هر قطب به بافت همبند عضلانی متصل میشوند. بنابراین، هنگامیکه عضله دراز میشود، دوکها کشیده میشوند.
انتهای اعصاب حسی به دور مرکز الیاف اینترفیوزال پیچیده میشود و نورونهای حرکتی گاما (γ) انتهای مخطط آنها را تامین میکنند.
انواع الیاف اینترافیوزال
الیاف داخل ریز دوک عضلانی دو نوع هستند: الیاف زنجیره هسته ای و فیبرهای کیسه هسته ای. الیاف کیسه هسته ای حاوی هستههای زیادی در ناحیه استوایی منبسط شده هستند در حالی که در الیاف زنجیره هسته ای هستهها یک زنجیره طولی واحد را در مرکز در ناحیه استوایی منبسط نشده تشکیل میدهند. الیاف کیسههای هستهای ضخیمتر و طولانیتر از الیاف زنجیره هستهای هستند و در هر انتها از کپسول بیرون میآیند و به بافت همبند خارج از جنس متصل میشوند.
انواع انتهای عصب حسی تامین کننده دوک عضلانی
دوک عضلانی توسط دو نوع انتهای عصبی حسی، اسپری حلقوی و گل، عصب دهی میشود.
انتهای حلقوی (اولیه) به صورت مارپیچی در اطراف استوا فیبرهای اینترافوزال میپیچند و از اعصاب ضخیم میلین (نوع ۱a) میآیند. انتهای اسپری گل (ثانویه) در فاصله ای از خط استوا، بیشتر روی الیاف زنجیره هسته ای قرار دارد. آنها پایانههای اعصاب میلیندار نازکتر (نوع II) هستند که به صورت واریسهایی شبیه به اسپری گلها ختم میشوند.
دوکهای عصبی عضلانی با عملکرد به عنوان گیرنده حسی برای رفلکس کشش، تون عضلانی را حفظ میکنند و نقش مهمیدر کنترل فعالیت حرکتی به عنوان جزئی از حلقه رفلکس گاما دارند.
رفلکس کشش (شکل ۴.۳)
هنگامیکه عضله اسکلتی کشیده میشود، فیبرهای عضلانی داخل فیوزال دوک عضلانی کشیده شده و باعث تحریک انتهای عصب حسی در اطراف آنها میشود.
شکل. ۴.۳ رفلکس کشش. یک قوس انعکاسی ساده متشکل از یک نورون آوران (برخاسته از دوک عصبی عضلانی یا دوک عصبی عصبی) و یک نورون حرکتی آلفا وابران که فیبرهای عضلانی خارج دوکی را تحریک میکند.
نورونهای حسی حامل تکانههای عصبی با نورونهای حرکتی آلفا (α) در شاخ قدامینخاع سیناپس میشوند. هنگامیکه نورونهای حرکتی آلفا تحریک میشوند، باعث انقباض سریع عضله کشیده شده (رفلکس کشش) میشوند. این به نوبه خود باعث کاهش تنش در فیبرهای داخل رحمیمیشود.
رفلکس کششی توسط پزشکان برای برانگیختن تکانهای تاندون استفاده میشود (صفحه ۳۸ را ببینید).
حلقه رفلکس گاما
در طول انقباض عضلانی فعال، بخش قابل توجهی از فیبرهای حرکتی که از مراکز بالاتر در مغز ایجاد میشوند، نورونهای حرکتی گاما (γ) را تحریک میکنند که فیبرهای عضلانی داخل فیوزال را عصب میکنند و باعث انقباض آنها میشوند. هنگامیکه فیبرهای عضلانی داخل فیوزال منقبض میشوند، نورونهای حسی دوکی پاسخ میدهند و از طریق اتصال رفلکس نخاعی به نورونهای حرکتی آلفا (α)، فیبرهای عضلانی خارجفیوزال منقبض میشوند. بنابراین حلقه رفلکس گاما از نورون حرکتی گاما، دوک عصبی عضلانی، نورون آوران و نورون حرکتی آلفا تشکیل شده است که فیبرهای عضلانی خارج از جنس را تامین میکند.
حلقه رفلکس گاما یک مکمل مهم برای کنترل مستقیم تر فعالیت عضلانی با استفاده از فیبرهای نزولی از مغز است که نورونهای حرکتی آلفا را کنترل میکنند.
گیرندههای تاندون
اندامهای تاندون گلژی
گیرندههای تاندون شامل اندامهای تاندون گلژی (که دوکهای نوروتندینوس نیز نامیده میشوند) (شکل ۴.۴) هستند که تعداد بیشتری در نزدیکی اتصالات عضلانی-تاندونی دارند و مسئول رفلکسهای تاندون گلژی هستند.
شکل. ۴.۴ اندام تاندون گلژی (یک دوک عصبی عصبی).
اندامهای تاندون گلژی بر تنش ایجاد شده در حین انقباض عضلانی نظارت میکنند و از آسیب به ماهیچه یا تاندون در اثر فشارهای زیاد جلوگیری میکنند.
هر اندام تاندون گلژی دوکی شکل است و از یک کپسول فیبری تشکیل شده است که بسته کوچکی از رشتههای تاندون (کلاژن) به نام فیبرهای تاندون اینترافوزال را احاطه کرده است.. یک یا چند الیاف حسی میلین دار کپسول را سوراخ میکنند، غلاف میلین خود را از دست میدهند، شاخه میشوند و به انتهای چمبی شکل ختم میشوند. هنگامیکه رشتههای کلاژن تاندون کشیده میشوند، نورونهای حسی اندامهای تاندون گلژی تحریک میشوند که به نوبه خود باعث تحریک اینترنورونهای مهاری میشود که با نورونهای حرکتی آلفا سیناپس میشوند. این اثر بازدارنده بر نورونهای حرکتی آلفا باعث شل شدن عضله ای میشود که تاندون خاصی به آن متصل است. عملکردهای متضاد دوکهای عصبی عضلانی (تحریکی) و دوکهای عصبی-تندینی (بازدارنده) در طول فعالیت رفلکس کششی در تعادل هستند. برخلاف دوکهای عصبی-عضلانی که به تغییرات طول عضله حساس هستند، اندامهای عصبی-تندینی تغییرات تنش عضلانی را تشخیص میدهند.
گیرندههای مشترک
گیرندههای مشترک به شرح زیر است:
پایانههای عصبی آزاد به وفور در غشای سینوویال و کپسول مفصلی وجود دارند و به محرکهای دردناک واکنش نشان میدهند.
• سلولهای روفینی و سلولهای لایه دار (پاسینین) در کپسول مفصلی به حرکات و فشار پاسخ میدهند.
• دوکهای نوروتندینوس در رباطهای مفصلی از کشیدگی بیش از حد رباط کپسولی جلوگیری میکند. آگاهی از موقعیتهای مفصل عمدتاً به گیرندههای عصبی-عضلانی دوک نخاعی بستگی دارد.
گیرندههای مهم و عملکرد آنها در جدول ۴.۲ خلاصه شده است.
جدول ۴.۲
گیرندهها و عملکردهای مرتبط
گیرنده | عملکرد (وجه حسی) |
پایانههای عصبی آزاد | درد، لمس، دما (گرما و سرما) و فشار |
دیسکهای مرکل | لمس و فشار |
گیرنده فولیکول مو | دست زدن به |
سلولهای مایسنر | لمس (تبعیض لمسی دو نقطه) |
اجسام پاسینین | فشار و ارتعاش |
جسدهای روفینی | کش آمدن |
دوکهای عصبی عضلانی | کشیدگی عضلات (کشش) |
دوکهای عصبی عصبی | تنش عضلانی |
پایانههای عصبی افکتور
افکتهای سوماتیک
تأثیرگذارهای سوماتیک پایانههای نورونهای حرکتی میلین دار هستند که از نورونهای حرکتی پایینی ایجاد میشوند و بدون وقفه از CNS به ماهیچههای اسکلتی عبور میکنند.
عصب حرکتی عضله اسکلتی
منبع عصب و خون رسانی به عضله در محل کم و بیش ثابتی به نام هیوم عصبی عضلانی وارد آن میشود. عصب عضله حاوی فیبرهای حرکتی و حسی است.
فیبرهای حرکتی تامین کننده عضله اسکلتی دو نوع هستند:
• فیبرهای میلین دار آلفا (α) بزرگ. اینها آکسونهای سلولهای شاخ قدامیآلفا هستند و فیبرهای عضلانی خارج از لوله را که توده اصلی عضله را تشکیل میدهند، تامین میکنند.
• فیبرهای میلین دار گاما (γ) کوچک. آنها آکسونهای سلولهای شاخ قدامیگاما هستند و فیبرهای داخل فیوزال دوک عضلانی را تامین میکنند.
واحد موتور
یک نورون تک حرکتی آلفا و فیبرهای عضلانی که توسط آن عصب دهی میشوند یک واحد حرکتی را تشکیل میدهند. بنابراین یک واحد حرکتی شامل یک سلول شاخ قدامی، آکسون آن و فیبرهای عضلانی است که توسط آن عصب میشوند (شکل ۴.۵).
شکل. ۴.۵ یک واحد حرکتی متشکل از نورون حرکتی آلفا و فیبرهای عضلانی که آنها را عصب میکند.
بسته به تعداد فیبرهای عضلانی عصب دهی شده توسط یک نورون حرکتی، واحدهای حرکتی ممکن است کوچک یا بزرگ باشند. در ماهیچههایی که حرکات درشت ایجاد میکنند مانند گلوتئوس ماکسیموس، صدها فیبر عضلانی (حدود ۵۰۰) توسط یک نورون تامین میشود، یعنی این عضلات دارای واحدهای حرکتی بزرگ تری هستند، در حالی که در عضلات دارای حرکات دقیق، یعنی. ماهیچههای خارج چشمیو ماهیچههای ذاتی دست، واحدهای حرکتی بسیار کوچک هستند، زیرا تنها تعداد کمیفیبر (حدود ۱۰) توسط یک آکسون تامین میشود.
اتصال عصبی عضلانی یا صفحه انتهایی موتور
ارتباط بین عصب و فیبر عضلانی از طریق یک اتصال تخصصی به نام اتصال عصبی-عضلانی یا اتصال میونورال اتفاق میافتد (شکل ۴.۶).
شکل. ۴.۶ (A) یک اتصال عصبی عضلانی در عضله اسکلتی. (ب) نمای بزرگ شده یک پایانه آکسون برهنه (دسته سیناپسی) که در شیار سطحی روی صفحه تکی فیبر عضلانی قرار دارد.
هنگامیکه نورون حرکتی وارد عضله اسکلتی میشود، چندین بار منشعب میشود. تعداد شاخهها به اندازه واحد موتور بستگی دارد. با رسیدن به فیبر عضلانی، عصب غلاف میلین خود را از دست میدهد و به چند شاخه تقسیم میشود. هر شاخه یک پایانه آکسون برهنه است که به یک انبساط به نام دستگیره سیناپسی ختم میشود.
پایانه آکسون منبسط شده و برهنه (شستی سیناپسی) به ناحیه ای از سارکولما (غشای سلولی فیبر عضلانی) به نام صفحه تنها قرار دارد.
پایانه آکسون برهنه و صفحه کف به ترتیب عناصر عصبی و عضلانی صفحه انتهایی موتور را تشکیل میدهند.
در مجاورت محل صفحه انتهایی حرکتی، سطح فیبر عضلانی به دلیل تجمع موضعی سارکوپلاسم دانهای در زیر سارکولما و وجود هستهها و میتوکندریهای متعدد کمیبالا میرود. آکسون برهنه منبسط شده در یک شیار روی سطح فیبر عضلانی قرار دارد.
یک فضای باریک، شکاف سیناپسی ، این دو را از هم جدا میکند. سارکولما چینهای متقابل زیادی را تشکیل میدهد و سطح صفحه کف را افزایش میدهد.
آکسوپلاسم دستگیره سیناپسی حاوی میتوکندری و وزیکولهای پیش سیناپسی پر از مولکولهای استیل کولین (ACh) است. صفحه زیرین حاوی گیرندههایی است که به ACh متصل میشوند.
آکسولما و سارکولما توسط یک شکاف سیناپسی ۲۰ تا ۵۰ نانومتر از هم جدا میشوند.
هر دو غشای پیش سیناپسی (آکسولما) و غشای پس سیناپسی (سارکولما) حاوی آنزیم استیل کولین استراز (AChE) یا کولین استراز هستند که مولکولهای ACh را تجزیه میکند.
یک تکانه عصبی، با رسیدن به یک اتصال عصبی عضلانی، باعث آزاد شدن استیل کولین از وزیکولهای سیناپسی به داخل شکاف سیناپسی توسط اگزوسیتوز میشود. استیل کولین به سرعت در شکاف سیناپسی پخش میشود و به گیرندههای غشای پس سیناپسی متصل میشود. این امر باعث دپلاریزاسیون غشای پس سیناپسی (سارکولما) میشود. اگر دپلاریزاسیون به یک آستانه برسد، پتانسیل عمل آغاز میشود و ماهیچه منقبض میشود.
با شروع پتانسیل عمل، استیل کولین بلافاصله توسط آنزیم، استیل کولین استراز (AChE) به اسید استیک و کولین تجزیه میشود (هیدرولیز). استیل کولین استراز از تجمع استیل کولین در شکاف سیناپسی جلوگیری میکند، جایی که در غیر این صورت به عنوان یک محرک ثابت برای غشای پس سیناپسی عمل میکند که منجر به انقباض مداوم فیبرهای عضلانی بدون آرامش میشود.
توالی وقایعی که در محل اتصال عصبی-عضلانی بر اثر تحریک یک عصب رخ میدهد، شبیه به رویدادهایی است که در یک سیناپس کولینرژیک معمولی رخ میدهد (صفحه ۱۷ را ببینید).
هم بستگی کلینیکی
میاستنی گراویس یک بیماری است که با افتادگی پلکهای فوقانی (پتوز)، ضعف عمومیعضلانی و خستگی مشخص میشود. این بیماری یک اختلال خودایمنی است که در آن آنتیبادیهایی علیه گیرندههای استیل کولین روی غشای پس سیناپسی تولید میشوند. آنتی بادیها به گیرندههای استیل کولین متصل شده و آنها را از بین میبرند، بنابراین تعداد آنها کاهش مییابد. در نتیجه، تعداد کمتری از مولکولهای ACh به غشای پس سیناپسی متصل میشوند و باعث کاهش پتانسیل عمل در غشای پلاسمایی فیبر عضلانی میشوند. در نتیجه، عضلات درجهای از فلج شل را نشان میدهند.
با دادن داروهای آنتی کولین استراز مانند نئوستیگمین که اثر استیل کولین را تشدید میکند، میتوان این وضعیت را تسکین داد.
اثرگذارهای احشایی
افکتورهای احشایی پایانههای آکسونهای غیر میلینی هستند که از سلولهای گانگلیونهای اتونومیک به وجود میآیند.
پایانههای عصبی در قلب و ماهیچه صاف
هیچ پایانه عصبی تخصصی در عضلات قلب و صاف مانند ماهیچههای مخطط وجود ندارد. در اینجا یک پایانه آکسون برهنه از فیبر غیر میلین دار پس گانگلیونی یک شیار کم عمق در غشای پلاسمایی فیبر قلبی یا ماهیچه صاف را اشغال میکند.
پایانههای عصبی در غدد
مانند پایانههای عصبی در قلب و ماهیچه صاف، پایانههای عصبی در غدد نیز تخصصی نیستند. در اینجا اعصاب پست گانگلیونی غیر میلین دار وارد بافت همبند غده میشوند و نزدیک به سلولهای ترشحی منشعب میشوند.
مشکلات بالینی
۱. اگر اندام به مدت طولانی در قالب گچ بی حرکت باشد، ماهیچهها دچار آتروفی میشوند. فیزیوتراپی پس از برداشتن گچ مورد نیاز است. توضیح.
۲. اعمال عضلات خارج چشمیو ماهیچههای درونی دست دقیق تر و دقیق تر کنترل میشود در حالی که اعمال عضلات تنه و اندام تحتانی درشت و عمومیاست. چرا؟
۳. در مسمومیت ارگانوفسفره (بلع حشره کشهای حاوی ارگانوفسفره) مرگ به دلیل فلج اسپاستیک عضلات تنفسی رخ میدهد. چرا؟
۴. هنگامیکه کشکک لیگامنتوم با چکش رفلکس ضربه میزند، امتداد غیرارادی مفصل زانو (تکان زانو) رخ میدهد. دلیل این امر را ذکر کنید.
۵. چرا ماهیچهها دچار آتروفی میشوند اگر اعصاب حرکتی تامین کننده آنها قطع شود؟
حل مشکلات بالینی
۱. فعالیت گیرندههای عضلانی (دوکهای عصبی عضلانی) برای حفظ تون عضلانی و توده عضلانی ضروری است. حساسیت و فعالیت این گیرندهها با تمرینات ورزشی (فیزیوتراپی) افزایش مییابد. از این رو، ورزش به دلیل بزرگ شدن فیبرهای عضلانی (هیپرتروفی عضلانی) منجر به افزایش تون عضلانی و توده عضلانی میشود. از سوی دیگر، اگر ماهیچهها تحریک نشوند (اندام در گچ بیحرکت شود)، عضله تون و جرم خود را از دست میدهد (به دلیل کاهش اندازه فیبرهای عضلانی) و شل یا شل میشود (آتروفی عضلانی). به همین دلیل فیزیوتراپی پس از برداشتن گچ ضروری است.
۲. یک واحد حرکتی متشکل از یک نورون حرکتی آلفا و گروهی از فیبرهای عضلانی است که آن را تامین میکند. دقت ایجاد حرکات توسط عضلات به نسبت بین یک نورون حرکتی و تعداد فیبرهای عضلانی عصب دهی شده توسط آن بستگی دارد. نسبت عصب دهی فیبر عصبی-عضلانی عضلات خارج چشمیو ماهیچههای ذاتی دست کوچک (حدود ۱:۱۰) و عضلات تنه و اندام تحتانی بزرگ (حدود ۱:۵۰۰) است. بنابراین، عملکرد عضلات خارج چشمیو ماهیچههای درونی دست دقیقتر از عضلات تنه و اندامهای تحتانی است.
۳. ارگانوفسفرهها به استیل کولین استراز متصل شده و آن را مهار میکنند. در نتیجه، استیل کولین در شکاف سیناپسی تجمع مییابد و باعث تحریک مداوم غشای پلاسمایی فیبرهای عضلانی میشود. در نتیجه، ماهیچههای اسکلتی مسئول تنفس به طور مداوم بدون شل شدن منقبض میشوند که منجر به فلج اسپاستیک عضلات تنفسی و مرگ میشود.
۴. به همبستگی بالینی در صفحه ۳۸ مراجعه کنید.
۵. حفظ توده عضلانی طبیعی به دریافت مداوم استیل کولین و مواد مغذی از پایانههای عصب حرکتی روی غشای پس سیناپسی (سارکلمای فیبر عضلانی) در محل اتصال عصبی عضلانی بستگی دارد. اما اگر عصب حرکتی تامین کننده عضله قطع شود این امکان وجود ندارد. در نتیجه عضله دچار آتروفی میشود.
* مبدل وسیله ای است که انرژی را از یک شکل به شکل دیگر تبدیل میکند
در ادامه بخوانید:
در ادامه شرکت کنید:
در ادامه شرکت کنید:
در ادامه شرکت کنید:
در ادامه شرکت کنید:
Textbook of Clinical Neuroanatomy, 2 ed
Chapter 1. Development of the Nervous System
Chapter 2. Organization and Functions of the Nervous System
Chapter 3. Peripheral Nerves and Ganglia
Chapter 4. Receptors and Effectors
Chapter 5. Dermatomes and Muscular Activity
Chapter 6. Central Nervous System: an Overview
Chapter 7. Spinal Cord
Chapter 8. Brainstem
Chapter 9. Nuclei, Functional Components and Distribution of Cranial Nerves
Chapter 10. Cerebellum and Fourth Ventricle
Chapter 11. Diencephalon and Third Ventricle
Chapter 12. Cerebrum
Chapter 13. Basal Nuclei (Basal Ganglia)
Chapter 14. White Matter of the Cerebrum and Lateral Ventricles
Chapter 15. Blood Supply of the Brain
Chapter 16. Meninges And Cerebrospinal Fluid
Chapter 17. Somatic Motor and Sensory Pathways
Chapter 18. Special Senses and their Neural Pathways
Chapter 19. Reticular Formation and Limbic System
Chapter 20. Autonomic Nervous System