مغز و اعصابنوروفیزیولوژی

ناحیه خاموش مغز؛ هر آنچه می خواهید در مورد مخچه بدانید


» نوروفیزیولوژی


» » این مطلب قسمت دوم نوروفیزیولوژی مخچه است: لینک قسمت اول


بخش‌های عملکردی مخچه

مخچه از نظر عملکردی به سه بخش اصلی تقسیم می‌شود:

  1. مخچه دهلیزی (Vestibulocerebellum) یا لب فلوکولونودولار:

    • قدیمی‌ترین بخش مخچه از نظر فیلوژنتیکی.
    • شامل نودولوس در ورمیس و فلوکولوس در نیمکره‌های جانبی است.
    • ارتباط قوی با هسته‌های دهلیزی دارد.
    • مسئول حفظ تعادل، کنترل وضعیت بدن و حرکات چشم.
  2. مخچه نخاعی (Spinocerebellum):

    • شامل بقیه ورمیس و بخش‌های میانی نیمکره‌ها.
    • دریافت‌کننده ورودی‌های پروپریوسپتیو از نخاع و یک نسخه از برنامه حرکتی از قشر مغز.
    • وظیفه آن اصلاح و هماهنگی حرکات در حال انجام، تنظیم تون عضلانی و کنترل وضعیت بدن است.
  3. مخچه مغزی (Cerebrocerebellum) یا مخچه جدید:

    • شامل بخش‌های جانبی نیمکره‌های مخچه.
    • تکامل‌یافته‌ترین بخش مخچه در انسان.
    • نقش مهم در برنامه‌ریزی و طرح‌ریزی حرکات ارادی و حرکات پیچیده و ظریف، مانند حرکات ظریف دست‌ها و گفتار.
    • ارتباط گسترده با قشر مغز، به‌ویژه قشر حرکتی دارد.

این تقسیم‌بندی عملکردی مخچه نشان می‌دهد که مخچه فقط در تعادل نقش ندارد، بلکه در هماهنگی و برنامه‌ریزی حرکات نیز بسیار مهم است.

بنابراین مخچه به دلیل عملکرد خاص خود در هماهنگی حرکات و تنظیم اختلاف بین نیت (Intention) و عمل (Action)، نقش کلیدی در سیستم حرکتی دارد.

نکات کلیدی در عملکرد مخچه

  1. مخچه به‌عنوان «ناحیه خاموش» مغز

    • تحریک مستقیم قشر مخچه معمولاً هیچ حس یا حرکت مستقیمی ایجاد نمی‌کند.
    • برخلاف قشر مغزی که تحریک آن می‌تواند منجر به انقباضات عضلانی یا احساسات حسی شود، مخچه بیشتر در تنظیم و اصلاح حرکات نقش دارد.
  2. مسیر خروجی مخچه:

    • مخچه دهلیزی (Vestibulocerebellum) خروجی‌های خود را مستقیماً به ساقه مغز و هسته‌های دهلیزی می‌فرستد.
    • مخچه نخاعی (Spinocerebellum) و مخچه مغزی (Cerebrocerebellum) ابتدا اطلاعات را به هسته‌های عمقی مخچه (Dentate, Interposed, Fastigial) ارسال می‌کنند، سپس این اطلاعات از طریق ساقه مغز به نواحی دیگر مغز فرستاده می‌شود.
  3. دو وظیفه اصلی مخچه:

    • ارزیابی اختلاف بین نیت و عمل:
      • مخچه یک نسخه از برنامه حرکتی (نیت یا اینتنشن) را از قشر مغز دریافت می‌کند.
      • همزمان، اطلاعات حسی از اندام‌ها را نیز دریافت می‌کند تا بررسی کند که حرکت چگونه در حال انجام است.
      • مقایسه این دو به مخچه امکان می‌دهد اختلافات را شناسایی کند.
    • تنظیم مراکز حرکتی برای حذف این اختلاف:
      • مخچه با ارسال سیگنال‌های اصلاحی به قشر مغز و ساقه مغز، حرکات را نرم، هماهنگ و دقیق می‌کند.
      • بدون عملکرد صحیح مخچه، حرکات ناهماهنگ و بی‌دقت می‌شوند (آتاکسی، دیسمتری، ترمور).

به همین دلیل، مخچه برای اجرای صحیح حرکات ارادی، حفظ تعادل و یادگیری حرکتی ضروری است، اما به‌تنهایی باعث ایجاد حرکت نمی‌شود.

تقسیم‌بندی عملکردی مخچه از منظری دیگر

بله، توضیح شما درباره ساختار و عملکرد مخچه کاملاً صحیح است. برای جمع‌بندی:

تقسیم‌بندی عملکردی مخچه از نظر ساختار و خروجی‌ها:

  1. ساختارهای اصلی مخچه:

    • کورتکس مخچه (لایه خارجی که اطلاعات را پردازش می‌کند)
    • ماده سفید (فیبرهای ارتباطی)
    • سه زوج هسته عمقی:
      • هسته فاستیژیال (Fastigial Nucleus) → در ورمیس
      • هسته‌های بینابینی (Interposed Nuclei: Globose & Emboliform) → در نیمکره‌های بینابینی
      • هسته دندانه‌ای (Dentate Nucleus) → در نیمکره‌های طرفی
  2. مسیرهای خروجی مخچه:

    • تقریباً همه خروجی‌های مخچه از طریق هسته‌های عمقی آن انجام می‌شود.
    • استثنا: تنها فیبرهایی که مستقیماً از کورتکس مخچه خارج می‌شوند، فیبرهای لوب فلوکلونودولار هستند که مستقیماً به هسته‌های دهلیزی در ساقه مغز می‌روند.
  3. نقش عملکردی لوب فلوکلونودولار:

    • ابتدایی‌ترین بخش مخچه از نظر فیلوژنتیکی.
    • به حفظ تعادل و کنترل حرکات چشم کمک می‌کند.
    • به همین دلیل به آن مخچه دهلیزی (Vestibulocerebellum) می‌گویند.

در ادامه خلاصه‌ای از تقسیم‌بندی عملکردی مخچه را ارائه می‌کنم که تلاش کرده‌ام مطابق با آناتومی و فیزیولوژی مخچه باشد:

۱. مخچه نخاعی (Spinocerebellum)

ساختارهای مرتبط:

  • ورمیس: ورودی‌های بینایی، شنوایی، تعادلی و حس عمقی را از سر و اندام‌های پروگزیمال (محوری) دریافت می‌کند و پیام‌های خود را از طریق هسته فاستیژیال به ساقه مغز و قشر مغز ارسال می‌کند.
  • نیمکره‌های بینابینی (Intermediate Hemispheres): اطلاعات حسی را از اندام‌های دیستال (مانند دست و انگشتان) دریافت کرده و از طریق هسته‌های بینابینی (گلوبوز و امبالیفورم) سیگنال‌ها را به عضلات دیستال ارسال می‌کند.

۲. مخچه مغزی (Cerebrocerebellum)

ساختارهای مرتبط:

  • نیمکره‌های جانبی مخچه، که منحصراً از قشر مغز ورودی دریافت می‌کنند و اطلاعات پردازش‌شده را از طریق هسته دندانه‌ای (Dentate Nucleus) به قشر حرکتی ارسال می‌کنند.
  • وظیفه اصلی آن برنامه‌ریزی و آماده‌سازی حرکات پیچیده و ظریف ارادی است.

۳. مخچه دهلیزی (Vestibulocerebellum)

  • شامل لوب فلوکلونودولار، که ارتباط مستقیم با هسته‌های دهلیزی دارد و در تعادل و کنترل حرکات چشم نقش دارد.

جمع‌بندی:

  • مخچه نخاعی (ورمیس و نیمکره‌های بینابینی) با نخاع در ارتباط است و کنترل حرکات محوری و دیستال بدن را بر عهده دارد.
  • مخچه مغزی (نیمکره‌های جانبی) از قشر مغز ورودی می‌گیرد و در برنامه‌ریزی و هماهنگی حرکات پیچیده ارادی نقش دارد.
  • مخچه دهلیزی (لوب فلوکلونودولار) در حفظ تعادل و حرکات چشم نقش دارد.

این تقسیم‌بندی نشان می‌دهد که مخچه نه‌تنها در تعادل، بلکه در هماهنگی و تنظیم دقیق حرکات بدن و اندام‌ها نیز نقش اساسی دارد.

اختلالات ناشی از آسیب مخچه

آسیب به مخچه باعث ایجاد اختلالات حرکتی خاص می‌شود که بسته به ناحیه درگیر مخچه، علائم متفاوتی دارند.

اختلالات ناشی از آسیب مخچه: 

  1. هیپوتونی (Hypotonia):

    • کاهش تون عضلانی به دلیل اختلال در تنظیم خروجی مخچه به مسیرهای حرکتی.
    • ممکن است باعث ضعف در حفظ وضعیت بدن و تأخیر در شروع حرکت شود.
  2. آتاکسی (Ataxia):

    • عدم هماهنگی حرکات ارادی، که باعث راه رفتن ناپایدار (Ataxic Gait)، حرکات ناموزون اندام‌ها و مشکل در انجام حرکات دقیق می‌شود.
    • انواع آتاکسی:
      • آتاکسی راه رفتن (در آسیب به مخچه نخاعی – اسپاینوسربلوم)
      • آتاکسی اندام‌ها (در آسیب به مخچه مغزی – سربروسربلوم)
  3. لرزش ارادی (Intention Tremor):

    • لرزش در هنگام انجام حرکات هدفمند، به‌ویژه هنگام نزدیک شدن به هدف (برخلاف لرزش پارکینسونی که در حالت استراحت دیده می‌شود).
    • معمولاً در آسیب به مخچه مغزی (Cerebrocerebellum) دیده می‌شود.

علائم بر اساس ناحیه درگیر

  1. آسیب به مخچه دهلیزی (Vestibulocerebellum – لوب فلوکلونودولار):

    • اختلالات تعادل و سرگیجه
    • نیستاگموس (حرکات غیرطبیعی چشم)
    • مشکل در حفظ وضعیت بدن و حرکات چشم
  2. آسیب به مخچه نخاعی (Spinocerebellum – ورمیس و نیمکره‌های بینابینی):

    • آتاکسی راه رفتن (گام‌های ناپایدار و باز)
    • هیپوتونی در اندام‌های پروگزیمال
    • دیسمتری (عدم توانایی در تنظیم دامنه حرکت)
  3. آسیب به مخچه مغزی (Cerebrocerebellum – نیمکره‌های جانبی):

    • مشکل در هماهنگی حرکات ظریف و پیچیده
    • لرزش ارادی
    • دیس‌آرتری (اختلال در گفتار)

جمع‌بندی

مخچه در تنظیم و هماهنگی حرکات نقش اساسی دارد، بنابراین آسیب به آن باعث حرکات ناهماهنگ، عدم تعادل، لرزش ارادی و ضعف تون عضلانی می‌شود. علائم بسته به ناحیه آسیب‌دیده متفاوت است، اما همگی به نوعی در عملکرد حرکتی اختلال ایجاد می‌کنند.

مخچه و یادگیری

نقش مخچه در یادگیری حرکتی و تنظیم حرکات از طریق تجربه بسیار مهم است. در این فرآیند، مخچه با ایجاد تعدیل‌های یادگیری‌شده (Learned Adjustments) باعث بهبود هماهنگی حرکات در دفعات بعدی انجام یک عمل می‌شود.

نقش مخچه در یادگیری حرکتی

  1. جابجایی فعالیت مغزی در یادگیری مهارت‌ها:

    • هنگام یادگیری یک حرکت جدید، نواحی پرفرونتال (که در برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری نقش دارد) فعال هستند.
    • پس از تکرار مداوم حرکت و تثبیت آن، فعالیت از قشر پیش‌پیشانی به قشر آهیانه، قشر حرکتی و مخچه منتقل می‌شود.
    • این انتقال باعث می‌شود که حرکت بیشتر خودکار و هماهنگ شود.
  2. نقش فیبرهای زیتونی و مسیرهای مخچه‌ای در یادگیری:

    • هسته‌های زیتونی تحتانی (Inferior Olive) از ساقه مغز سیگنال‌های خطا را پردازش می‌کنند و اطلاعات خود را از طریق فیبرهای صعودی (Climbing Fibers) به مخچه می‌فرستند.
    • فیبرهای صعودی به سلول‌های پورکنژ متصل می‌شوند و اسپایک‌های پیچیده (Complex Spike) ایجاد می‌کنند که در اصلاح یادگیری نقش دارند.
    • همزمان، مخچه از طریق فیبرهای خزه‌ای (Mossy Fibers) اطلاعات حسی و حرکتی را دریافت کرده و پردازش می‌کند.
    • فیبرهای خزه‌ای ابتدا به سلول‌های گرانولی می‌رسند، سپس از طریق موازی‌سازی گسترده، به سلول‌های پورکنژ متصل می‌شوند.
  3. مکانیسم یادگیری در مخچه:

    • هر سلول پورکنژ از بسیاری از فیبرهای خزه‌ای و یک فیبر صعودی ورودی دریافت می‌کند.
    • فیبرهای صعودی با ایجاد اسپایک‌های پیچیده، مدولاسیون طولانی‌مدت سیناپس‌های فیبر خزه‌ای با سلول‌های پورکنژ را تنظیم می‌کنند.
    • این تنظیمات باعث تغییر در نحوه پردازش اطلاعات حرکتی و اصلاح پاسخ‌های حرکتی در طول زمان می‌شود.
  4. نقش کمپلکس زیتونی در یادگیری:

    • افزایش فعالیت فیبرهای صعودی در مراحل اولیه یادگیری یک حرکت جدید دیده می‌شود.
    • آسیب به کمپلکس زیتونی توانایی مخچه را در تنظیم و بهینه‌سازی پاسخ‌های حرکتی در طول زمان مختل می‌کند.

جمع‌بندی

مخچه در یادگیری حرکتی نقش اساسی دارد و این فرآیند از طریق سیگنال‌های خطا از هسته‌های زیتونی، فیبرهای صعودی، فیبرهای خزه‌ای و سلول‌های پورکنژ انجام می‌شود. این مکانیسم باعث می‌شود که حرکات جدید پس از تمرین به‌تدریج هماهنگ‌تر و دقیق‌تر شوند.

نقش‌های مخچه در حرکت

برای اعمال حرکتی طبیعی علاوه بر قشر مغز، مخچه و هسته‌های قاعده‌ای نیز ضروری می‌باشند. با این حال این دو ساختار مستقلاً قابلیت کنترل انقباضات عضلانی را ندارند. 

مخچه نقش حیاتی در هماهنگی حرکات ایفا می‌کند و عملکردهای آن شامل موارد زیر است:

  1. زمان‌بندی و برنامه‌ریزی فعالیت‌های حرکتی: مخچه به تنظیم دقیق توالی حرکات و گذار روان از یک حرکت به حرکت بعدی کمک می‌کند.
  2. انتقال سریع بین حرکات: این ساختار با پیش‌بینی حرکت، امکان جابجایی سریع و هماهنگ بین حرکات مختلف را فراهم می‌سازد.
  3. کنترل شدت انقباض عضلات: با توجه به تغییرات بار روی عضله، مخچه میزان انقباض را تنظیم می‌کند تا حرکت متناسب و دقیق باشد.
  4. مدیریت تعامل بین عضلات آگونیست و آنتاگونیست: مخچه با تنظیم واکنش‌های لحظه‌ای بین این گروه‌های عضلانی، تعادل و هماهنگی در حرکات را حفظ می‌کند.

گفتیم عقده‌های قاعده‌ای (هسته‌های قاعده‌ای) نیز نقش مهمی در تنظیم و هماهنگی حرکات بدن دارند و عملکردهای آن‌ها شامل موارد زیر است:

  1. برنامه‌ریزی و کنترل حرکات پیچیده عضلانی: این ساختارها در طراحی و اجرای الگوهای حرکتی پیچیده مشارکت دارند.
  2. تنظیم شدت حرکات متوالی: عقده‌های قاعده‌ای میزان نیروی اعمال‌شده در هر حرکت را کنترل می‌کنند تا حرکات متناسب و روان باشند.
  3. کنترل جهت حرکت: آن‌ها به انتخاب و اصلاح جهت مناسب حرکت کمک می‌کنند.
  4. هماهنگی توالی و انجام هم‌زمان حرکات پیچیده: این ساختارها در ترکیب حرکات متوالی و هم‌زمان برای اجرای فعالیت‌های پیچیده نقش دارند.

حال نقش‌های مخچه در حرکت را با نقش‌های هسته‌های قاعده‌ای در حرکت مقایسه کنید. آیا می‌توانید شباهت‌ها و تفاوت‌ها را درک کنید؟! 

تفاوت های فیبرهای خزه ای و فیبرهای بالارونده

برای بیان تفاوت بین فیبرهای خزه‌ای و بالارونده می‌توان به چند نکته کلیدی بیشتر اشاره کرد:

  1. فیبرهای خزه‌ای (Climbing fibers):

    • این فیبرها از زیتون تحتانی بصل‌النخاع شروع می‌شوند و اطلاعات حسی تعادلی و سایر اطلاعات را به مخچه می‌رسانند.
    • به‌طور خاص، این فیبرها در یادگیری حرکتی نقش دارند.
    • پتانسیل عملی اسپایک مرکب ایجاد می‌کنند که به‌طور معمول برای یادگیری و اصلاح حرکات مورد استفاده قرار می‌گیرد.
    • این فیبرها به سلول‌های پورکنژ و هسته‌های مخچه‌ای تاثیر می‌گذارند.
  2. فیبرهای بالارونده (Mossy fibers):

    • این فیبرها از نواحی مختلف مغز و نخاع (غیر از زیتون تحتانی) به مخچه می‌آیند.
    • نقش اصلی آن‌ها در انتقال اطلاعات حسی به مخچه است.
    • فیبرهای بالارونده معمولاً پتانسیل عملی اسپایک ساده ایجاد می‌کنند و به تحریک سلول‌های لایه گرانولار مخچه و هسته‌های مخچه‌ای کمک می‌کنند.

در مجموع، تفاوت اصلی بین این دو نوع فیبر در نقش‌های آن‌ها در یادگیری حرکتی و نحوه تعامل با سلول‌های مختلف مخچه است. فیبرهای خزه‌ای به‌طور مستقیم و با شدت بیشتر بر سلول‌های پورکنژ تاثیر می‌گذارند، در حالی که فیبرهای بالارونده بیشتر برای انتقال اطلاعات حسی و تنظیم حرکات به کار می‌روند.

شباهت‌های فیبرهای بالارونده و فیبرهای خزه‌ای

فیبرهای خزه‌ای (Mossy fibers) و بالارونده (Climbing fibers) شباهت‌هایی دارند که آن‌ها را در عملکردهای مخچه به‌عنوان ورودی‌های حیاتی برجسته می‌کند. برخی از شباهت‌های اصلی آن‌ها عبارت‌اند از:

۱. هر دو جزو فیبرهای آوران ورودی به مخچه هستند

  • فیبرهای خزه‌ای و بالارونده هر دو اطلاعات را از ساختارهای خارج از مخچه دریافت کرده و به مخچه منتقل می‌کنند.
  • این اطلاعات شامل ورودی‌های حسی، حرکتی و تعادلی است که به تنظیم و اصلاح حرکات کمک می‌کند.

۲. هر دو اثر تحریکی بر هسته‌های عمقی مخچه دارند

  • هر دو نوع فیبر، در نهایت باعث تحریک هسته‌های عمقی مخچه (Deep cerebellar nuclei) می‌شوند که خروجی اصلی مخچه را تنظیم می‌کنند.
  • این اثر تحریکی به‌طور مستقیم (از طریق سیناپس‌های فیبرهای خزه‌ای و بالارونده با هسته‌های عمقی) و غیرمستقیم (از طریق تعامل با سلول‌های پورکنژ) اعمال می‌شود.

۳. هر دو در پردازش اطلاعات حرکتی و تنظیم تعادل نقش دارند

  • فیبرهای خزه‌ای و بالارونده هر دو بهبود هماهنگی حرکات، تنظیم تعادل و یادگیری حرکتی را ممکن می‌سازند.
  • فیبرهای خزه‌ای اطلاعات حسی و حرکتی معمولی را فراهم می‌کنند، در حالی که فیبرهای بالارونده برای اصلاح خطاها و تنظیم حرکات از طریق یادگیری حرکتی نقش دارند.

۴. هر دو روی سلول‌های مخچه‌ای اثر دارند

  • فیبرهای بالارونده مستقیماً سلول‌های پورکنژ را تحریک می‌کنند و اسپایک مرکب ایجاد می‌کنند.
  • فیبرهای خزه‌ای ابتدا سلول‌های گرانولار را تحریک می‌کنند که به‌نوبه‌ی خود سلول‌های پورکنژ را تحریک می‌نمایند و اسپایک ساده ایجاد می‌کنند.

جمع‌بندی

هرچند که فیبرهای خزه‌ای و بالارونده در عملکردهای خاص خود تفاوت‌هایی دارند، اما در ورود اطلاعات به مخچه، اثر تحریکی بر هسته‌های عمقی، و نقش در پردازش و اصلاح حرکات شباهت‌های قابل‌توجهی دارند.

فیبرهای بالارونده چگونه موجب یادگیری حرکتی می شوند

فیبرهای بالارونده (Climbing fibers) از زیتون تحتانی بصل‌النخاع منشا می‌گیرند و نقش مهمی در یادگیری حرکتی و اصلاح حرکات دارند. مکانیسم یادگیری آن‌ها از طریق پلاستیسیته سیناپسی و تضعیف بلندمدت (LTD: Long-Term Depression) در سیناپس‌های بین فیبرهای خزه‌ای و سلول‌های پورکنژ اتفاق می‌افتد.

مکانیسم یادگیری از طریق فیبرهای بالارونده

  1. ارائه سیگنال خطا:

    • فیبرهای بالارونده هنگامی که مغز یک خطای حرکتی را تشخیص می‌دهد، فعال می‌شوند.
    • آن‌ها با ایجاد یک اسپایک مرکب (Complex spike) در سلول‌های پورکنژ، نشان می‌دهند که حرکت انجام‌شده نیاز به اصلاح دارد.
  2. تضعیف سیناپس‌های فیبرهای خزه‌ای:

    • همزمان، فیبرهای خزه‌ای اطلاعات حرکتی معمولی را به مخچه می‌رسانند.
    • اگر فیبرهای خزه‌ای در همان زمان که فیبرهای بالارونده فعال شده‌اند، یک سیناپس را تقویت کنند، آن سیناپس تضعیف می‌شود.
    • این تضعیف بلندمدت سیناپسی (LTD) باعث کاهش تأثیر فیبرهای خزه‌ای بر سلول‌های پورکنژ می‌شود.
  3. تصحیح حرکت:

    • از آنجا که سلول‌های پورکنژ به‌طور طبیعی مهاری هستند، کاهش فعالیت آن‌ها باعث افزایش خروجی هسته‌های عمقی مخچه و در نهایت اصلاح حرکت در دفعات بعدی می‌شود.
    • این مکانیسم، مشابه یادگیری از طریق آزمون و خطا است که در آن مغز پس از هر خطا، اتصالات عصبی را تنظیم می‌کند تا در آینده حرکت بهینه‌تر و بدون خطا اجرا شود.

نتیجه‌گیری

فیبرهای بالارونده مانند یک مربی هوشمند عمل می‌کنند که با تشخیص خطاها، یادگیری حرکتی را هدایت می‌کند. با تضعیف سیناپس‌های غیرمؤثر بین فیبرهای خزه‌ای و سلول‌های پورکنژ، مغز می‌تواند حرکات نادرست را سرکوب کند و دقت عملکردهای حرکتی را بهبود ببخشد.

تحریکی و مهاری بودن سلول‌های مخچه

در مخچه، سلول‌های عصبی مختلفی با نقش‌های مهاری و تحریکی وجود دارند که برای پردازش اطلاعات و تنظیم حرکات با هم تعامل می‌کنند. در اینجا به نقش هر یک از این سلول‌ها اشاره می‌کنیم:

۱. سلول‌های مهاری مخچه

این سلول‌ها با تولید انتقال‌دهنده عصبی گابا (GABA) باعث مهار سایر نورون‌ها می‌شوند:

  • سلول‌های پورکنژ (Purkinje cells):

    • بزرگ‌ترین نورون‌های مخچه و تنها خروجی قشر مخچه هستند.
    • این سلول‌ها مهاری (GABAergic) بوده و روی هسته‌های عمقی مخچه اثر می‌گذارند.
  • سلول‌های ستاره‌ای (Stellate cells):

    • در لایه مولکولی قرار دارند.
    • سلول‌های پورکنژ را مهار می‌کنند و نقش تنظیمی در فعالیت آن‌ها دارند.
  • سلول‌های سبدی (Basket cells):

    • در لایه مولکولی قرار دارند.
    • شاخه‌های آکسونی آن‌ها به‌صورت شبکه‌ای در اطراف جسم سلولی سلول‌های پورکنژ پیچیده شده و آن‌ها را مهار می‌کنند.
  • سلول‌های گلژی (Golgi cells):

    • در لایه گرانولار قرار دارند.
    • روی سلول‌های گرانولی اثر مهاری دارند و از طریق سیناپس‌های بازخوردی، تنظیم‌کننده فعالیت آن‌ها هستند.

۲. سلول‌های تحریکی مخچه

  • سلول‌های گرانولی (Granule cells):
    • تنها نورون تحریکی (Glutamatergic) در قشر مخچه هستند.
    • فیبرهای آن‌ها به‌صورت فیبرهای موازی (Parallel fibers) در لایه مولکولی حرکت کرده و سلول‌های پورکنژ را تحریک می‌کنند.

جمع‌بندی

  • مخچه عمدتاً دارای سلول‌های مهاری (پورکنژ، ستاره‌ای، سبدی، گلژی) است که باعث کنترل دقیق حرکات می‌شوند.
  • تنها سلول‌های تحریکی (گرانولی)، سیگنال‌های فیبرهای خزه‌ای را پردازش کرده و در تنظیم فعالیت مخچه نقش دارند.

ضایعات مخچه

هیپوتونی

آسیب به مخچه می‌تواند منجر به هیپوتونی (Hypotonia) یا کاهش تون عضلانی شود. این وضعیت به دلیل کاهش اثرات تنظیمی مخچه روی تون عضلانی رخ می‌دهد.

چرا آسیب به مخچه باعث هیپوتونی می‌شود؟

مخچه از طریق ارتباط با سیستم‌های حرکتی، کنترل و تنظیم تون عضلانی را بر عهده دارد. این کار از طریق مسیرهای زیر انجام می‌شود:

  1. اثر مخچه روی هسته‌های عمقی مخچه

    • مخچه به‌ویژه از طریق هسته‌های عمقی، به مسیرهای حرکتی مغز (مانند سیستم وستیبولواسپاینال و رتیکولواسپاینال) سیگنال می‌فرستد.
    • این مسیرها به حفظ تون عضلانی کمک می‌کنند.
    • در صورت آسیب به مخچه، این سیگنال‌ها کاهش یافته یا مختل می‌شوند و در نتیجه، عضلات دچار کاهش تون می‌شوند.
  2. مهار تنظیمی مخچه روی قشر مغز و نخاع

    • مخچه معمولاً به‌صورت غیرمستقیم از طریق تالاموس و قشر حرکتی، فعالیت نورون‌های حرکتی را تنظیم می‌کند.
    • در صورت آسیب مخچه‌ای، این تنظیم کاهش می‌یابد و عضلات به‌درستی تحریک نمی‌شوند، که منجر به هیپوتونی می‌شود.

علائم هیپوتونی ناشی از آسیب مخچه

  • شل شدن عضلات (عضلات توانایی حفظ سفتی معمول را ندارند)
  • افزایش دامنه حرکتی غیرطبیعی مفاصل (به دلیل کاهش مقاومت عضلات)
  • کاهش بازتاب‌های تاندونی عمقی (Deep tendon reflexes)
  • مشکل در حفظ وضعیت بدن و ایستادن
  • آتاکسی (Ataxia)، که شامل حرکات ناهماهنگ و لرزش در هنگام انجام حرکات ارادی است.

نتیجه‌گیری

آسیب به مخچه می‌تواند باعث کاهش تون عضلانی (هیپوتونی) شود، زیرا این ساختار نقش مهمی در تنظیم فعالیت نورون‌های حرکتی و حفظ تون عضلانی دارد.

دیس‌متری

Dysmetria (دیس‌متری) یکی از اختلالات شایع در بیماران مبتلا به آسیب مخچه‌ای است که در هنگام انجام حرکات هدفمند (مانند reaching یا گرفتن یک شیء) مشاهده می‌شود.

علت دیس‌متری چیست؟

  • مخچه در هماهنگی و زمان‌بندی حرکات نقش کلیدی دارد.
  • آسیب به مخچه باعث افزایش خطا در زمان‌بندی و تنظیم دامنه حرکت می‌شود.
  • این موضوع منجر به خطا در برآورد فاصله و نیرو شده و باعث می‌شود حرکت یا بیش از حد (Hypermetria) یا کمتر از حد (Hypometria) اجرا شود.

علائم دیس‌متری

  1. Past pointing (عبور از هدف)

    • فرد هنگام تلاش برای لمس یا گرفتن یک شیء، از هدف عبور کرده و دست خود را جلوتر از آن می‌برد.
    • این علامت نشان‌دهنده هایپرمِتریا (Hypermetria) است که در آسیب‌های مخچه‌ای دیده می‌شود.
  2. Hypometria (رسیدن به قبل از هدف)

    • فرد دست خود را قبل از رسیدن به شیء متوقف می‌کند.
    • این حالت کمتر از هایپرمِتریا دیده می‌شود اما همچنان نشانه‌ای از نقص در تنظیم دامنه حرکت است.
  3. خطا در زمان‌بندی حرکت

    • حرکات کندتر، ناهماهنگ و با تأخیر انجام می‌شوند.
    • حرکات اصلاحی اضافی (overcorrection) برای جبران خطا دیده می‌شود.

ارتباط دیس‌متری با سایر اختلالات مخچه‌ای

  • اغلب همراه با آتاکسی (Ataxia) دیده می‌شود.
  • ممکن است با ترمور حرکتی (Intention tremor) همراه باشد، که در آن دست بیمار هنگام نزدیک شدن به هدف دچار لرزش می‌شود.
  • در آزمایش‌های بالینی، معمولاً با آزمون انگشت به بینی (Finger-to-nose test) ارزیابی می‌شود.

نتیجه‌گیری

دیس‌متری ناشی از نقص در زمان‌بندی و هماهنگی حرکت توسط مخچه است. این مشکل باعث می‌شود فرد در رسیدن به یک هدف دچار خطا شود که اغلب به‌صورت past pointing (حرکت بیش از حد) یا خطای در برآورد فاصله ظاهر می‌شود.

لرزش ارادی

لرزش ارادی (Intention Tremor) یکی از علائم رایج آسیب مخچه‌ای است که هنگام تلاش برای انجام یک حرکت هدفمند (مانند لمس کردن یک شیء یا رساندن انگشت به بینی) ظاهر می‌شود.

چرا اینتنشن ترمور ایجاد می‌شود؟

  1. خطای در هماهنگی مخچه‌ای:

    • مخچه نقش کلیدی در تنظیم و هماهنگی حرکات ظریف و دقیق دارد.
    • وقتی مخچه آسیب ببیند، فرد در تنظیم دامنه و نیروی حرکت دچار اشکال می‌شود.
  2. دیس‌متری و تلاش برای تصحیح حرکت:

    • افراد مبتلا به دیس‌متری هنگام انجام یک حرکت، دچار خطا در برآورد فاصله می‌شوند.
    • در نتیجه، تلاش برای اصلاح این خطاها باعث ایجاد نوسان‌های پی‌درپی دست در اطراف هدف می‌شود.
  3. بازخورد غیرمؤثر و نوسان حرکتی:

    • مخچه معمولاً از بازخورد حسی برای تنظیم حرکت استفاده می‌کند.
    • وقتی مخچه آسیب ببیند، حرکات اصلاحی اضافی ایجاد می‌شوند که باعث نوسانات دست در اطراف هدف می‌شوند.

ویژگی‌های اینتنشن ترمور

  • در حین استراحت وجود ندارد، اما هنگام حرکت ارادی ظاهر می‌شود.
  • دامنه لرزش با نزدیک شدن به هدف افزایش می‌یابد (برخلاف ترمور پارکینسونی که در حالت استراحت شدیدتر است).
  • معمولاً در دست‌ها دیده می‌شود، اما ممکن است در پاها یا حتی گفتار (Dysarthria) نیز تأثیر بگذارد.

ارتباط با سایر علائم مخچه‌ای

اینتنشن ترمور معمولاً با علائم دیگری مانند:
دیس‌متری (خطای در برآورد فاصله)
آتاکسی (ناهماهنگی حرکتی)
هیپوتونی (کاهش تون عضلانی)
نیستاگموس (حرکات غیرارادی چشم)
همراه است.

نتیجه‌گیری

اینتنشن ترمور به دلیل تلاش فرد برای اصلاح خطاهای حرکتی ناشی از آسیب مخچه‌ای ایجاد می‌شود و معمولاً هنگام نزدیک شدن به هدف شدت می‌یابد.

آتاکسی

آتاکسی (Ataxia) یکی از ویژگی‌های اصلی اختلالات مخچه‌ای است و به معنای فقدان هماهنگی و نظم در حرکات ارادی می‌باشد.

چرا آتاکسی در آسیب‌های مخچه‌ای دیده می‌شود؟

  • مخچه در تنظیم هماهنگی حرکات و تعادل نقش کلیدی دارد.
  • زمانی که مخچه آسیب ببیند، فرد نمی‌تواند حرکات را دقیق، روان و هماهنگ انجام دهد.
  • این مشکل در راه رفتن، حرکات دست و پا، گفتار و حتی حرکات چشم قابل مشاهده است.

انواع آتاکسی مخچه‌ای

  1. آتاکسی حرکتی (Limb ataxia)

    • حرکات دست و پا ناهماهنگ و نامنظم هستند.
    • معمولاً در آزمون انگشت به بینی یا پاشنه به زانو مشاهده می‌شود.
    • دیس‌متری و اینتنشن ترمور اغلب همراه آن دیده می‌شوند.
  2. آتاکسی وضعیتی (Truncal ataxia)

    • فرد در حفظ تعادل بدن مشکل دارد.
    • هنگام نشستن یا ایستادن، ممکن است به سمت جلو، عقب یا طرفین بیفتد.
    • اغلب در آسیب‌های مخچه میانی (ورمیس مخچه) دیده می‌شود.
  3. آتاکسی راه رفتن (Gait ataxia)

    • راه رفتن غیرطبیعی و ناپایدار شبیه به فردی که تحت تأثیر الکل است.
    • فرد پاهای خود را بازتر از حد معمول قرار می‌دهد تا تعادل خود را حفظ کند.
    • این نوع آتاکسی در آسیب‌های دوطرفه مخچه شایع است.
  4. آتاکسی گفتاری (Dysarthria)

    • گفتار کند، نامنظم و غیرروان می‌شود.
    • فرد ممکن است مکث‌های غیرطبیعی بین کلمات یا هجاها داشته باشد.
  5. آتاکسی چشمی (Oculomotor ataxia)

    • شامل نستاگموس (حرکات غیرارادی چشم) و مشکل در پیگیری حرکات چشمی است.

نتیجه‌گیری

آتاکسی نشانه‌ای از نقص در هماهنگی حرکات به دلیل آسیب مخچه‌ای است و بسته به ناحیه درگیر در مخچه می‌تواند روی دست‌ها، پاها، راه رفتن، تعادل، گفتار و حرکات چشم تأثیر بگذارد.

دیس‌دیادوکوکینزی

دیس‌دیادوکوکینزی (Dysdiadochokinesia) یکی از علائم مهم آسیب‌های مخچه‌ای است و به معنای ناتوانی در انجام سریع و متوالی حرکات متناوب (Alternating Movements) می‌باشد.

چرا دیس‌دیادوکوکینزی ایجاد می‌شود؟

  • مخچه در تنظیم سرعت، ریتم و هماهنگی حرکات متناوب نقش دارد.
  • وقتی مخچه آسیب ببیند، فرد در تغییر سریع بین حرکات مخالف دچار مشکل می‌شود.
  • این اختلال معمولاً به دلیل نقص در زمان‌بندی و کنترل نیروهای حرکتی رخ می‌دهد.

علائم دیس‌دیادوکوکینزی

عدم حفظ ریتم و هماهنگی در حرکات متناوب
حرکات کند، نامنظم یا غیرهمزمان
خطا در تغییر سریع بین انقباض و شل شدن عضلات
مشکل در انجام حرکات دوطرفه (مثلاً در هر دو دست یا پاها)

آزمایش بالینی برای تشخیص

برای بررسی دیس‌دیادوکوکینزی، پزشک از بیمار می‌خواهد که:

  1. کف دست‌ها را به‌سرعت روی ران خود به‌صورت متناوب پشت و رو کند.
  2. انگشتان را به‌سرعت باز و بسته کند.
  3. مچ پا را به‌سرعت به بالا و پایین حرکت دهد.

در فرد مبتلا به آسیب مخچه‌ای، این حرکات نامنظم، کند و ناهماهنگ خواهند بود.

نتیجه‌گیری

دیس‌دیادوکوکینزی نشانه‌ای از نقص در هماهنگی حرکات متوالی است که به علت اختلال در عملکرد مخچه ایجاد می‌شود و باعث ناتوانی در حفظ ریتم و سرعت مناسب حرکات متناوب می‌گردد.

دیس‌آرتریا

دیس‌آرتریا (Dysarthria) یکی از علائم اختلالات مخچه‌ای است و به معنای اختلال در تکلم به دلیل عدم هماهنگی عضلات گفتاری می‌باشد.

چرا دیس‌آرتریا در آسیب‌های مخچه‌ای ایجاد می‌شود؟

  • مخچه در هماهنگی حرکات عضلات گفتاری (لب‌ها، زبان، حنجره و دیافراگم) نقش دارد.
  • آسیب به مخچه باعث عدم تنظیم ریتم، شدت و هماهنگی حرکات این عضلات می‌شود.
  • نتیجه‌ی این مشکل، تکلم نامنظم، کند و با مکث‌های غیرطبیعی خواهد بود.

ویژگی‌های دیس‌آرتریای مخچه‌ای

گفتار کند و بریده‌بریده
عدم کنترل شدت صدا (گاهی بلند و گاهی ضعیف)
مکث‌های غیرطبیعی بین کلمات یا هجاها
مشکل در ادای صحیح صداها
لحن یکنواخت (مونوتون) یا تغییرات بیش‌ازحد در تُن صدا

تشخیص بالینی

پزشک ممکن است از بیمار بخواهد:

  • یک جمله‌ی بلند را با صدای طبیعی بخواند.
  • یک کلمه یا هجا را چند بار پشت سر هم تکرار کند (مثل “پاتا کا”).
  • صداهای کشیده مثل “آآآ…” را حفظ کند تا نوسانات صدا بررسی شود.

ارتباط دیس‌آرتریا با سایر علائم مخچه‌ای

✔ اغلب همراه با آتاکسی، اینتنشن ترمور و دیس‌دیادوکوکینزی دیده می‌شود.
✔ در آسیب‌های دوطرفه مخچه‌ای (مثلاً در بیماری‌های تحلیل‌برنده مخچه) شدیدتر است.

نتیجه‌گیری

دیس‌آرتریای مخچه‌ای به دلیل ناهماهنگی در حرکات عضلات گفتاری رخ می‌دهد و باعث تکلم نامفهوم، کند و نامنظم می‌شود.

نیستاگموس

نیستاگموس (Nystagmus) یکی از اختلالات شایع در آسیب‌های مخچه‌ای است و به حرکات غیرارادی، سریع و نوسانی چشم‌ها گفته می‌شود.

چرا نیستاگموس در آسیب‌های مخچه‌ای ایجاد می‌شود؟

  • مخچه (به‌ویژه فلوکولونودولار و ورمیس مخچه) نقش مهمی در کنترل حرکات چشم و تثبیت نگاه دارد.
  • وقتی مخچه آسیب ببیند، تنظیم سیستم وستیبولار و کنترل حرکات ردیابی چشم (Smooth Pursuit) دچار مشکل می‌شود.
  • نتیجه این اختلال، ایجاد حرکات نوسانی غیرارادی چشم در هنگام تلاش برای نگاه کردن به یک نقطه ثابت است.

ویژگی‌های نیستاگموس مخچه‌ای

افزایش دامنه حرکات غیرارادی هنگام نگاه به طرفین (Gaze-evoked Nystagmus)
حرکات نوسانی چشم که می‌تواند افقی، عمودی یا چرخشی باشد
بدتر شدن نیستاگموس هنگام تمرکز روی یک شیء (عدم توانایی تثبیت نگاه)
همراهی با سایر علائم مخچه‌ای مانند آتاکسی و دیس‌دیادوکوکینزی

آزمایش بالینی برای بررسی نیستاگموس

پزشک از بیمار می‌خواهد:

  1. چشم‌های خود را به یک نقطه خاص (مثلاً نوک انگشت پزشک) ثابت کند.
  2. چشم‌های خود را به چپ و راست حرکت دهد تا حرکات نوسانی بررسی شوند.

در افراد مبتلا به آسیب مخچه‌ای، حرکات نوسانی و غیرارادی مشاهده می‌شود.

نتیجه‌گیری

نیستاگموس مخچه‌ای یک اختلال در تثبیت نگاه است که به دلیل ناهماهنگی سیستم تعادلی و کنترل حرکات چشم توسط مخچه ایجاد می‌شود و اغلب هنگام تمرکز روی یک شیء تشدید می‌گردد.

 

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازها: ۰ / ۵. تعداد آراء: ۰

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهید.

داریوش طاهری

نه اولین، اما در تلاش برای بهترین بودن؛ نه پیشرو در آغاز، اما ممتاز در پایان. ——— ما شاید آغازگر راه نباشیم، اما با ایمان به شایستگی و تعالی، قدم برمی‌داریم تا در قله‌ی ممتاز بودن بایستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا